دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از اقدام فرانسه برای وضع مالیات بر شرکتهای فناوری اطلاعات آمریکا انتقاد کرد و گفت که «اقدامات متقابل قابل توجهی علیه حماقت مکرون » اعلام خواهد کرد. مشابه این گزاره طی سال های اخیر بارها توسط رئیس جمهور آمریکا علیه دیگر سیاستمداران کشورها بکار رفته است، ترامپ چند مدت پیش نیز ترزا می و سفیر لندن در واشنگتن را «احمق» و «گیج» خوانده بود. این ادبیات سیاسی مصطلح در کلام رئیس جمهور کشوری که مدعی صدور ارزش های دموکراتیک و بشردوستانه هست ، کدام پیام را به جهان مخابره می کند؟
از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا ، رویکردهای جدیدی در سیاست خارجی و داخلی این کشور هویدا گشته است. این سیاست ها که بطور شفاف بیان می شود به گفته برخی ناظران بین المللی نظم جهانی را به چالش کشیده است. حملات مداوم به منتقدان داخلی و حذف آنان از صحنه قدرت، عدم ثبات مدیریتی در کاخ سفید ، تغییر مستمر اعضای کابینه و مشاوران ، اخراج مدیران و نیز لغو قوانین مصوب دولت پیشین ، تک روی های غیرمعقول در صحنه داخلی ، خروج از پیمان های مهم بین المللی همچون توافقنامه تغییرات آب و هوایی پاریس، سازمان بینالمللی یونسکو، پیمان جهانی سازمان ملل برای بهبود مهاجران و پناهندگان، توافقنامه هسته ای موسوم به برجام، پیمان همكاری ترانس-پاسیفیك (TPP)، معاهده تجارت تسلیحات و... تنها بخشی از سرفصل های اقدامات یکجانبه ایالات متحده می باشد.
این کنش ها به زعم برخی تحلیل گران پیش از اینکه رفتاری یکجانبه گرایانه و ناشی از خودکامگی سیاسی تحلیل گردد ، مبین تلاش این کشور جهت سامان دادن به نظمی نوین بر مبنای تامین منافع شخصی آن کشور(چندجانبه گرایی خُرد با محوریت دولت ) می باشد.از جهتی این کشور تلاش دارد با به چالش کشیدن قدرت های رو به رشد اقتصادی(چین، فرانسه و...)، سیاسی (ایران، روسیه و... ) و قوانین و هنجارهای آنها - که در صورت عدم کنترل، جهانی خواهد شد- مانعی اساسی در جهت اضمحلال لیبرال دموکراسی باشد.این مساله می تواند در صورت عدم مدیریت صحیح و همچنین عدم ایستادگی دیگر اعضای جامعه بین الملل در برابر این اقدامات، چالشی اساسی برای صلح بین المللی تلقی گردد.
اگر انتخاب بوریس جانسون نخست وزیر جدید بریتانیا را نیز به این موضوعات بیفزائیم ، موضوع قدری بغرنج تر خواهد شد چرا که وی نیز سابقه اقدمات یکجانبه و پوپولیستی را در کارنامه سیاسی خود دارد. مگر اینکه ساختارهای موجود در نظام سیاسی انگلستان مانعی برای اقدامات غیرقابل پیش بینی وی گردند، امری که در ایالات متحده هنوز نتوانسته مانع اقدامات دیکتاتورمابانه ترامپ گردد.جانسون نیز همچون ترامپ شخصیتی پوپولیستی، نژاد پرستانه ، مدافع صهیونیست ها، غیرقابل پیش بینی ، یکجانبه گرا و علاقمند به خروج از معاهدات می باشد که وعده وی مبنی بر خروج از اتحادیه اروپا از جمله موضوعات پرچالش آینده خواهد بود. این گزاره ها در کنار همدیگر حاکی از شروع نزاع و تنش در روابط این اتحادیه با ایالات متحده و بی ثباتی داخلی در بریتانیا و اتحادیه اروپا می باشد. موضوعی که گوردون براون، نخستوزیر پیشین انگلیس تلویحا بدان اشاره کرد وگفت ممکن است جانسون آخرین نخستوزیر بریتانیا باشد!
واقعیت این است که غرب با اتخاذ رویکردی مستبدانه در قبال حقیقت بخصوص در منطقه غرب آسیا ، بیش از پیش سرمایه اجتماعی خود را به حراج گذاشته و سنگ بنای نخستین بی ثباتی را در جهان گذاشته است. سرخوردگی ایالات متحده از شکست های ماه های اخیر در مواجهه با ایران، حمایت از دیکتاتورهای منطقه، حوادث ماه های اخیر در منطقه خلیج فارس و بالطبع عدم ثبات بازار نفت، پیشروی پوپولیستها در اروپا، آینده مذاکرات تجاری چین و آمریکا، آینده روابط اعضای اتحادیه اروپا، ، همه و همه حاکی از شروع نوعی بی ثباتی درسیاست بین الملل می باشد که در سرگشتگی مواضع حکمرانان غربی و ادبیات سیاسی بکاررفته به خوبی آشکار است.
بی جهت نیست که استفان والت، استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد معتقد است ایالات متحده دارد مواضع خود را در صحنه جهانی به سرعت از دست می دهد و در نتیجه به زودی با شکست سیاسی و دیپلماتیک روبرو خواهد شد. حقیقت آن است که ادبیات سیاسی کوچه بازاری این روزهای سیاستمداران غربی این پیام را برای جهان مخابره می کند که نظم جهانی که بعد از جنگ جهانی دوم بر مبنای محوریت غرب شکل گرفته در حال اضمحلال می باشد.چرا که سیاست های خودخواهانه غرب بخصوص امریکا و انگلیس ، منجر به آن شده که کشورهای شرق و حتی دوستان آنها با اکره از سیاست های آنها پیروی نمایند و چه بسا درنتیجه اقدامات نابخردانه و خودخواهانه غرب- که نمونه آن در عدم پایبندی به تعهدات برجام مشاهده شد- جبهه بندی جدیدی مبتنی بر چندجانبه گرایی در روابط بین الملل شکل گیرد که دیگر آمریکا و غرب تصمیم گیرنده سیاست های کلان جهانی نیستند.