صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۳۹۹ - ۰۶:۵۴  ، 
شناسه خبر : ۳۲۶۱۷۸

روزنامه کیهان **

هفت روایت از سوءتدبیرهای شگفت/محمد ایمانی

«این چه اقتداری است که جمهوری اسلامی در منطقه ادعای پیروزی داشته باشد، اما نتواند برخی مشکلات اقتصادی را حل کند؟ این عدم توازن، نشانه تناقض و ناکارآمدی است. در جنگ هم می‌گویند باید تا حدی پیشروی کرد که بتوان لجستیکش را تامین کرد». این جملات، اظهارات یکی از افراطیون مدعی اصلاحات است که بیست سال قبل، مدعی بی‌اختیاری دولت و ضرورت خروج از حاکمیت شد؛ اما در طول این دو دهه، هر وقت انتخاباتی برگزار شد، در حد تبلیغاتچی ستاد انتخاباتی مدعیان اصلاحات و اعتدال رفتار کرد. از شخص که بگذریم، ظاهرا گفته‌اش قابل تامل است. ولو از نوع «كَلِمَهًْ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا الْبَاطِل» باشد.

1- اگر جمهوری اسلامی را در مصاف با مشکلات، به مثابه یک خط گسترده دفاعی یا تهاجمی تصور کنیم، این خط، چندین محور را شامل می‌شود. هر کدام از یگان‌های عمل‌کننده در این محورها، کارکرد خود را دارند. اگر مسئولیت خود را درست به انجام برسانند، خط از سمت آنها شکسته نمی‌شود، بلکه می‌توانند خط «دشمن/ مشکلات» را بشکنند و به دیگر نیروها در آفند یا پدافند ملحق شوند. اما اگر قصور و تقصیر یا خیانتی در برخی محور‌ها اتفاق بیفتد، عملیات کامل نمی‌شود، بلکه حتی ممکن است هزینه کوتاهی برخی نیروها را نیروهای پاکباخته و مسئولیت‌شناس بپردازند. ما از زمان دولت موقت و بنی‌صدر و ماجرای دفاع مقدس، دو نمونه متفاوت مدیریت را در طول چهار دهه تجربه کرده‌ایم. اکنون این دو مدل، به بلوغ رسیده‌اند. یکی مدیریت حاج قاسم سلیمانی‌هاست که توانمندی خود را با پیروزی در مصاف با دشمن به نمایش گذاشتند و با دست خالی حماسه آفریدند؛ مدیریتی که پالایشگاه ستاره خلیج ‌فارس (خودکفایی بنزین)، برنامه هسته‌ای و سوخت بیست درصد، خدمت به مناطق محروم و مهار خسارت‌های سیل و زلزله، گوشه‌ای از کارنامه درخشان اوست. و مدیریتی که به جای همت و تدبیر درون‌زا، آدرس غرب را داده، یا در برابر خصومت و نفوذ‌طلبی دشمن، منفعل عمل کرده؛ اگر در نقشه او بازی نکرده باشد.

2- سردار سلیمانی چرا ترور شد و چه کسانی دشمن را تشجیع کردند؟ منطق و مکتب خلّاق او، مستکبران را به خشم می‌آورد. آن مجاهد پرکار و پیروز، حتی اگر هیچ کاری در میانه میدان فرماندهی انجام نداده و پروژه هفت هزار میلیاردی آمریکا در منطقه را نابود نکرده بود، همین یک عبارت پرمغز او برای اینکه کینه‌اش در دل مستکبران جا کند، کافی بود: «من با تجربه می‌گویم که میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد، در خود فرصت‌ها نیست. اما شرط آن، این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم.» نفس این سخن، تمدن‌ساز و قدرت‌آفرین است و می‌تواند باطل‌السحر طاغوت‌ها باشد؛ چه رسد به اینکه سیره چهل‌ساله او، امضای پای ادعایش شود. با این منطق، سوخت بیست درصد رآکتور تهران و پالایشگاه تولید بنزین و موشک‌های دوربرد نقطه‌زن و ماهواره‌های پیشرفته ساخته شد. و بی‌اعتنایی به همین منطق موجب شد دولت در برخی حوزه‌ها دچار عقبگرد شود.

3- مدیرانی هم هستند که به جای تبدیل تهدید دشمن به فرصت، بگویند «نباید فرصت دوباره مذاکره با آمریکا را از دست بدهیم.» آنها هفت سال قبل نیز همین حرف را زدند که کشور را گرفتار مشکلاتی کردند که با مختصری همت و تدبیر در داخل قابل حل بود. فهرست برخی بی‌تدبیر‌ها را مرور کنید: «شش برابر کردن نقدینگی که از عوامل اصلی تورم است، شکستن رکورد 49 درصدی تورم در دولت هاشمی (کارگزاران) و رساندن آن به 52 درصد (در برخی اقلام بالای 100 درصد)، شش تا نُه برابر کردن قیمت مسکن و خودرو و سکه و ارز و بسیاری از اقلام دیگر. سه برابر کردن ناگهانی قیمت بنزین و بهانه دادن دست دشمن برای ایجاد بی‌ثباتی و ایراد خسارت، افزایش ضریب جینی (شکاف طبقاتی) از رقم کاهشی شده 365. در سال 92 به رقم 409. در سال 97، نابودی 18 میلیارد دلار و 60 تن طلا از ذخایر استراتژیک ظرف دو ماه، واگذاری پرفساد نیشکر هفت‌تپه، ماشین‌سازی تبریز، هپکو اراک، آلومینیوم المهدی، پالایشگاه کرمانشاه و... در دوره ریاست یکی از روسای ستاد انتخاباتی در سازمان خصوصی‌سازی، گماردن وزیر‌ اشرافی بر بخش مسکن و تحمیل فشار سنگین به اقشار پایین، اصرار بر امضای توافقی که ظرف دو ماه، 95 درصد برنامه هسته‌ای را واگذار یا نابود کرد و انفعال و معطلی در پنج سال بعدی در قبال عهدشکنی غرب، سپردن 41 تعهد مخفیانه (خودتحریمی) به FATF، ضعیف‌نمایی کشور برخلاف واقعیت‌های قدرت و جرئت دادن به دشمن برای اقدامات ضدامنیتی مانند فتنه آبان 98 و ترور سردار سلیمانی، تهییج مردم به اینکه همه چیز خود را به بورس بسپارند (ایجاد انتظار مافوق واقعیت) و شوک‌های ناشی از تصمیمات متناقض و ناراضی کردن سهامداران، معطلی 8 میلیون و 300 هزار تن کالا در گمرک به خاطر پنج ماه بی‌وزیر گذاشتن وزارت صمت.» نوع این بی‌تدبیری‌ها منشأ داخلی دارد.

4- اهتمام مدیران غیرانقلابی به چیست؟ و برای پیشبرد امیال خود، حاضرند چه مقدار هزینه به مردم و کشور تحمیل کنند؟ رفتار آنها فرصت‌سازی است یا فرصت‌سوزی؟ فرصت را باید خودمان بسازیم یا باید منتظر بمانیم تا دشمن در مذاکره، برای ما فرصت بسازد؟! بگذارید قضاوت را به برخی از نزدیک‌ترین همراهان دولت بسپاریم. این هفت روایت، گزیده‌ای از ده‌ها روایت مشابه است؛

1/4- خبرگزاری خبر آنلاین (تیم انتظامی و معزی، دو مدیر ارشد دولت) 19 بهمن 1392 (چند روز پس از ماجرای مشکوک و شرم‌آور توزیع سبد کالا) در تحلیلی با عنوان «جایزه بهترین کارگردانی برای روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی» نوشت: «توزیع سبد کالا با شیوه‌‌ای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیش‌بینی باشد. او دقیقا همین اتفاق- ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له شدن در زیر دست و پا- را پیش‌بینی می‌کرد و اصلا آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت[!] روحانی به یک نمایش داخلی برای ارائه در جشنواره‌‌های خارجی نیازمند بود. نگاه کنیم به اظهارات اخیر وندی شرمن که گفته «شما در اخبار دیدید ایران اخیرا به طور قابل مشاهده‌ای غذا بین مردم فقیر جامعه توزیع کرده تا نشان دهد کاهش محدود تحریم‌‌ها، تاثیر مستقیم داشته.» این دقیقا همان نتیجه‌ای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا داشته، اینکه تحریم‌‌ها روی مردم تاثیر مستقیم و انکارناپذیر داشته؛ اینکه اوضاع اقتصادی مردم نه تنها رو به راه نیست بلکه حاضرند برای چند عدد مرغ و چند کیلو برنج با یکدیگر درگیر شوند. درست است که روش توزیع سبد کالا چندان مناسب نبود، اما اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزه‌‌ای که بازیگران آن شدند، می‌ارزید»!

2/4- سعید لیلاز عضو مرکزیت کارگزاران: «اگر اختیارات گسترده فعلی را که به دولت داده شده، به چوب خشک داده بودند، وضعیت اقتصادی به مراتب بهتر از وضعیت فعلی بود.»

3/4- بیانیه کارگزاران پس از قانع نشدن نمایندگان مجلس دهم از چهار پاسخ روحانی به پنج سؤال اقتصادی: «پاسخ‌های روحانی، نه مجلس را قانع، نه ملت را راضی ساخت. دولت، فاقد استراتژی اقتصادی روشن است. اوج این سرگشتگی را می‌‌توان در سیاست ارزی دید که در بهار 97 بستر ویژه‌خواری اخلالگران را فراهم ساخت. متأسفانه با وجود نقدها بر سازمان برنامه و بودجه، در دولت دوم روحانی اصلاحی صورت نگرفت. فقدان استراتژی، دولت را به مجمعی از بوروکرات‌های بی‌‌انگیزه بدل ساخته که دولت را نه به عنوان مغز متفکر توسعه ملی بلکه به یک اداره‌ کاغذی تقلیل می‌‌دهند.»

4/4- عبدالله ناصری (مشاور خاتمی ‌و عضو شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان): «این اولین ‌بار نیست که روحانی نه به کارشناسی بیرون از دولت توجه می‌‌کند، نه به کارشناسی درون دولت. ما همان آبان‌ماه - قبل از اعلام گرانی بنزین- خبرهایی داشتیم که دولت و روحانی تصمیم گرفته‌اند، اما وزارت اطلاعات و دستگاه‌‌های امنیتی مخالف این اقدام بوده‌اند. مشکل اصلی او این بوده که اساساً به حوزه‌‌های کارشناسی خیلی توجهی نداشت. هر طور که نگاه کنیم، تصمیم افزایش قیمت بنزین، نقطه‌ آغازش با وزارت نفت و دولت بوده و روحانی مسئول است.»

5/4- محمدجواد روح سردبیر نشریه حزب اتحاد ملت: «چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین، آن‌گونه سخنرانی می‌‌‌کند؟ کدام رئیس‌‌جمهور اعلام کرده بود که فلان ‌قدر کسری بودجه داریم؟ روحانی در یزد از کسری بودجه گفت و یکسری حملات هم به رئیسی انجام داد. همین روش را در کرمان به شکلی دیگر ادامه داد. مهم‌‌تر از اینها، اعلام کرد به توافقات پشت ‌پرده‌ پایبند است؛ همه اینها، یعنی می‌‌خواهد به هر قیمتی شده، دوباره مذاکره کند. اینجا بود که قمار کرد.

بقیه از صفحه ۲

وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانه‌‌زنی کنند که مذاکره انجام شود. می‌‌گویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، ‌جامعه به هم می‌‌‌ریزد و روحانی خندیده است. اینکه می‌‌گویند گران کردن بنزین، تصمیم غیر کارشناسی و اطلاع‌‌رسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاع‌‌رسانی- در واقع اطلاع‌نرسانی- درست بوده، تا جامعه بیشتر عصبانی شود. روحانی قمار کرد تا ببیند نتیجه‌ چه می‌شود. اما به نظر من، مقام ‌رهبری هم پاسخ رئیس‌جمهور را دادند. ایشان، مسئولیت تصمیم گرانی بنزین را پذیرفتند... در ماجرای بنزین، روحانی قمار کرد و رهبری هم ایستاد.»

6/4- صادق خرازی (معاون وزیر خارجه در دولت اصلاحات): «حقیقتا در ماجرای بنزین، بی‌‌خردی حاکم بود. مگر می‌‌شود بنزین را سه برابر کنید و قبلش هیچ آگاهی نداده باشید!؟ گاهی به شوخی می‌گویم مسئولین ما صبح به صبح که بیدار می‌شوند برنامه‌ریزی و بخشنامه صادر می‌کنند که انقلاب را از بین ببرند و این مردمند که آن را حفظ می‌‌‌کنند.»

7/4- علی مطهری نایب‌ رئیس ‌مجلس دهم: «حوادث آبان 98 که بیشتر ناشی از بی‌تدبیری دولت بود، این خیال را در سر تندروهای آمریکا پدید آورد که پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی کاهش یافته و وقت مناسبی برای ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، جرئت این کار را به خود نمی‌دادند. البته با تشییع پرشکوه پیکر آن عزیز، واقعیت را دریافتند.» آقای مطهری درست می‌گوید. حاج قاسم سلیمانی، به خاطر شجاعت و درایت و اخلاص کم‌نظیرش، به محبوب‌ترین چهره‌ها در میان ملت ایران تبدیل شد و حماسه تاریخی تشییع او چنان طوفانی را برانگیخت که بَری مک‌ کافری ژنرال چهار ستاره آمریکایی به «ام‌اس‌ان‌بی‌سی» گفت «ترامپ از عظمت تشییع ژنرال سلیمانی، تا سرحد مرگ ترسید.»

5- این روایت دقیق و درست آخر، بسیار قابل تامل است. آیا خون به ناحق ریخته شده قهرمان مقاومت و امنیت منطقه، برخی مدیران خوابزده را بیدار می‌کند تا بیش از این، به دشمن اعتماد نکنند و مرتکب خیانت شکاف‌افکنی دوباره در جامعه نشوند؟ شهید سلیمانی به درستی می‌گفت «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند دشمن نیست، دوست است... ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است.»

***************************************

روزنامه وطن امروز**

قره‌باغ و ارزیابی مواجهه ایران/رضا باقری‌پور*

 نظام بین‌الملل دربردارنده زیرسیستم‌های گوناگون است که به اعتبارهای مختلف طبقه‌بندی می‌شوند. از این بین، سطح منطقه، عمومی‌ترین واحد تحلیل و طبقه‌بندی است. مانند سطح نظام بین‌الملل، این سطح نیز عموما مشتمل بر کشورهایی با سلسله مراتبی از منابع قدرت است. در این سطح نیز می‌توان از کشور فائق یا چند کشور قدرتمند و قدرت‌های میانی و کوچک صحبت کرد. جمهوری اسلامی ایران نیز متکی  بر مزایا و منابع قدرت خود، از دیرباز ادعای مصرحی مبنی بر شأنیت خود به عنوان یک قدرت منطقه‌ای داشته است.

اگر چه به هر دسته‌ای از کشورها نمی‌توان فرم منطقه را نسبت داد. منطقه به واسطه داشتن مؤلفه‌هایی طبقه‌بندی می‌شود. کانتوری-اشپیگل، تامپسون، بروس راست و... مؤلفه‌هایی به این منظور احصا کرده‌اند اما در این مقال منطقه را دائر بر مدار دولت ایران در نظر می‌گیرم که منظور، کشورهای همجوار این دولت و منطقه خاورمیانه است.

 

*  اقتضا و الزام قدرت منطقه‌ای

اقامه داعیه قدرت برتر در این منطقه و هر منطقه دیگری، مستلزم کسب و بروز ویژگی‌هایی است. ایویند استرود از جمله این ویژگی‌ها را نفوذ بالا در امور منطقه و قدرت مقابله با ائتلاف‌های درون‌منطقه می‌داند. شومان از بین ویژگی‌های متعدد از ۲ ویژگی تمایل و ظرفیت یاد می‌کند. از نظر او قدرت منطقه‌ای در وهله اول نسبت به ایفای نقش رهبری ثبات‌دهنده و قدرتمند ابراز تمایل می‌کند؛ این کشور همچنین ظرفیت پذیرش نقش رهبری در وجوه مختلف آن را داراست. فلیمز نیز در دیدگاهی مشابه، طرح ادعای رهبری از جانب کشور خاص را لازمه ورود به وادی قدرت منطقه‌ای شدن می‌داند؛ بدیهی است این اظهار و تمایل مستظهر به منابع و توانایی‌های مکفی است.

بالاخره پس از سالیان متمادی، یکی از گسل‌های فعال منطقه، زیر پای ساکنان و همسایگان خود را لرزاند. نزاع بر سر خاک و زمین، همواره حادترین مسائل بین‌المللی بوده که کمتر از آن انتظار حل‌و‌فصل مسالمت‌آمیز می‌رود. در دوره صلح مسلح بین آذربایجان و ارمنستان، این دو کشور جبهه حامیان خود را گزینش کردند و کشورهای ذی‌نفع دیگر نیز به اردوگاه ۲ کشور پیوستند. ترکیه، روسیه، آمریکا و رژیم صهیونیستی مداخل بهره‌برداری از این منطقه را برای خود بازگشایی کردند و به نسبت منافع خود اقدام به سرمایه‌گذاری و تقویت جبهه متبوع کردند.

از این زاویه، رفتار دولت ایران در یک دید کلی قابل نقد است. هم در سطح جهانی و هم در سطح منطقه‌ای یکی از خصوصیات قدرت فائق یا قدرت بزرگ، انتظار اعضای منطقه به مداخله و موضع‌گیری موثر آن کشور در هر نوع تنش و بحران است. ترکیه که بلندپروازی خود را تا شمال آفریقا و شبه‌قاره هند امتداد داده، کنشگری فعالی را نیز در بحران قره‌باغ دنبال کرد. رژیم صهیونیستی از مدت‌ها پیش همکاری‌های گسترده نظامی با آذربایجان داشت. دست بالای دولت علی‌اف در جنگ پهپادی با ارمنستان، یکی از نتایج این همکاری بود. از طرفی اما ایران که همواره خود را در کسوت تصمیم‌گیرنده موثر منطقه معرفی کرده، نسبت به کلیت جریان بلاموضع بود. رصد رسانه‌های کشور نشان می‌دهد حتی پژوهشگران داخلی نیز نسبت به جهت‌گیری لازم، برآورد روشنی نداشتند. اراده حاکمیتی ایران برای نخبگان و سطح عمومی جامعه ناشناخته بود. به نظر این ابهام در دستگاه‌های رسمی کشور نیز جریان داشت. موضع ایران که علی‌القاعده باید برآیند اراده ملی از مجرای دستگاه‌های رسمی کشور باشد، به نحو ناموزون توسط مقامات محلی استان‌های شمال غرب کشور بیان می‌شد. این مساله عملا ابعاد نژادی ماجرا را برجسته می‌کرد؛ چیزی که قطعا مغایر خواست و مصلحت ایران است.

 

* دستور کار کم‌دامنه به مثابه یک آسیب

گوشه‌ای دیگر از نقد معطوف به جهت‌گیری دولت ایران در هنگامه معرکه است. بسیاری از تحلیلگران اما با تشریح وضعیت فعلی و موقعیت نسبتا برابر ۲ کشور ارمنستان و آذربایجان نسبت به ایران، موضع ایران را بر حسب شرایط منطقی قلمداد کرده و سیاست موازنه و پرهیز از مداخله را پیشنهاد می‌کنند. اینجا می‌توان به مساله از سمت دیگری انتقاد کرد. در تحلیل فوق وقایع و رویارویی‌ها، طبیعی یا خلق‌الساعه فرض می‌شود؛ این رویداد‌ها می‌تواند حامل آورده‌ای برای کشور شما باشد یا نباشد اما در نظر گرفتن این نکته برای ما ضروری است که بدانیم موقعیت کسب منفعت، نیازمند زمینه‌سازی و طراحی بازیگران است. اگر قائل باشیم شرایط امروز قره‌باغ مدخلی روشن برای منافع ایران ندارد، این در حقیقت پرده از یک کاستی دیگر دولت ایران برمی‌دارد که در سالیان متمادی قادر به خلق موقعیت استحصال منافع در این دو جبهه نبوده است. موقعیت‌ها را باید ساخت. کمی از فضای بین‌المللی امروز شبیه رودخانه‌ای است که در آن ماهی رایگان صید کنیم؛ فضای امروزین نظام بین‌الملل بیشتر شبیه استخرهای پرورش ماهی است که از لحظه تولد ماهی تا بهره‌برداری از آن، توسط بهره‌بردار مدیریت شده است. نباید انتظار داشت از زمینی که ترکیه و اسرائیل شخم می‌زنند، محصولی برای ایران برداشت شود.

از سوی دیگر مجموع مسائلی، تنها چند کشور عراق، سوریه، لبنان و یمن را برای سیاست‌گذار ما برجسته کرده است. از این رو نقش افغانستان، پاکستان، ارمنستان، آذربایجان و دیگر کشورهای حوزه قفقاز در نسبت با ما نامشخص است. گسترش دستور کار سیاست منطقه‌ای بویژه در مواردی مانند افغانستان و قفقاز یک ضرورت جدی برای ایران است. جای خالی ایران در منطقه، خالی نمی‌ماند و هیچ تضمینی هم نیست که توسط دوستان ما پر شود، بویژه که تا امروز اغلب چیزی جز این بوده است.

* پژوهشگر سیاست‌گذاری عمومی

***************************************

روزنامه خراسان**

محور مقاومت در مرحله دولت سازی/امیرمسروری

دی ماه 98 بود که فرمانده محور مقاومت در عراق به طور رسمی ترور شد و کاخ سفید این ترور را پذیرفت. بر خلاف ادعاهای واشنگتن نه تنها  حجم عملیات مقاومت کاهش نیافت بلکه پیروزی های بزرگی نصیب محور مقاومت شد. داعش نتوانست فعالیت خود را در عراق احیا کند. عملیات داعش در شمال سامرا، دیالی و حتی نوار مرزی این کشور با سوریه ناکام ماند و پیروزی بزرگی نصیب حشدالشعبی شد. در شمال سوریه نیز ادلب همچنان منتظر کنشگران سیاسی است اما شواهد نشان می‌دهد از نظر نظامی این عملیات انجام خواهد شد و ادلب به آغوش دمشق بر می گردد. با این که ادلب مسیر زمینی بزرگی با ترکیه دارد اما از این منظر عملیات در این محور بسیار سخت است.

در لبنان نیز تروریست ها در فتنه شمال این کشور ضربه سختی خوردند و بعید است به این زودی هسته جدیدی از داعش شکل بگیرد. هرچند  درایت و اقدام  سید حسن نصر ا... بازی را در بیروت به نفع حزب ا... تمام کرد اما پروژه دولت سازی هنوز معطل تصمیمات کاخ بعبدا مانده است. در یمن اما ماجرا کاملا به نفع مقاومت است. چندین عملیات مهم از زمان شهادت سردار سلیمانی انجام شد که آخرین آن موشک باران و عملیات ترکیبی با پهپادهای انتحاری صنعا علیه مواضع عربستان در عمق بود. فلسطین نیز وضعیت بسیار خوبی دارد. هنوز دیوارهای محاصره غزه برچیده نشده که موج موشک باران ترس جدیدی در دل شهرک نشینان ایجاد کرده است؛ آرایش نظامی نیز در منطقه به نفع مقاومت است و سردرگمی کاخ سفید در انتقال قدرت از ترامپ به ریاست جمهوری بعدی بازار را آشفته ساخته است. برکناری وزیر دفاع این کشور تصمیمات را پیچیده تر ساخته و عملا آمریکا با چالش مهمی در منطقه مواجه شده است.

حذف و ترور شهید سلیمانی نیروهای آمریکایی را به یک هدف بالقوه تبدیل کرده و این ترس وجود دارد که واکنش ایران ادامه داشته باشد. مرکز عملیاتی آمریکا در منطقه موسوم به سنتکام نیز نگران واکنش مقاومت است و از این نظر وضعیت به نفع مقاومت تمام شده است.  نباید فراموش شود چند هفته است که حزب ا... سخن از انتقام به میان می آورند و تا به امروز سید حسن نصر ا... خلاف وعده عمل نکرده است و این را صهیونیست ها خوب می دانند. نگه داشتن ارتش صهیونیستی در وضعیت بالای آماده باش و کرونا بسیار شکننده است و از این منظر در سرزمین های اشغالی نیز وضعیت به ضرر طرف های معارض است اما دو نکته بسیار مهم در شرایط منطقه وجود دارد:

1- برخلاف تبلیغات و حجم خبرسازی های اخیر، آمریکا در منطقه از سال 2016 به این سو شکست های سهمگینی خورده است. آمریکا عملا سوریه را از دست داد و در بیروت انتخابات به ضرر او تمام شد و احزاب مقاومت در عراق پیروز انتخابات شدند.

در یمن نیز با گذشت  5 سال هنوز صنعا در اختیار نیروهای مقاومت است و ترور سردار سلیمانی نیز نتیجه ای به سود سعودی  به دنبال نداشته است. به واقع آمریکا برای ماندن باید هزینه ای به مراتب سنگین تر متحمل شود که بعید است تصمیم گیران آینده کاخ سفید در این موضوع تمایل چندانی داشته باشند و احتمال تکرار ماجرای ویتنام وجود دارد.

2- مقاومت از فعالیت نظامی به دولت سازی روی آورده است. هرچند نوک گروه های نظامی به عنوان بازیگر مهم در منطقه همچنان وجود دارد اما دولت سازی و تشکیل زنجیره دولت های به هم پیوسته و قدرتمند دستور کار محور مقاومت قرار گرفته است. پروژه اختلال در دولت عراق و لبنان به همین سبب است که بی‌نتیجه ماند.این تحولات هر چند در مسیر این دولت سازی مشکلاتی را نیز ایجاد کرده اما نتوانست موفق باشد. به نظر می رسد باید اذعان کرد وضعیت مقاومت به مراتب بهتر از چند سال گذشته است و از این نگاه مقاومت دست برتر را در منطقه دارد.

***************************************

روزنامه ایران**

اقدامات مشترک مردم و دولت کلید کنترل کرونا/سعید معدنی

جامعه شناس

بیش از هشت ماه است که کرونا میهمان نــــاخوانـــده مــــردم ایران و جهان شده است. میهمانی که فعلاً امیدی هم به رفتنش نیست و باید با این شرایط کرونایی سوخت و ساخت. درباره زندگی با کرونا معتقدم بسیاری از مردم خطرات این ویروس را جدی گرفته‌اند. آنها به هشدار‌ها و توصیه‌های کارشناسان و متخصصان بهداشت و درمان که به عنوان نماینده حاکمیت و دولت محسوب می‌شوند توجه کرده و پذیرفته‌اند که باید پروتکل‌های بهداشتی را رعایت کنند و از تجمعات هم دور باشند. اما عده‌ای هستند که از این وضعیت خسته شده‌اند و معتقدند ای کاش مسئولان کشور تاریخی را تعیین کنند تا بدانیم تا کی باید این‌چنین زندگی کنیم. آنها منتظرند تا هر چه زودتر به وضع زندگی سابق‌شان برگردند، دلشان برای معاشرت و میهمانی و تفریحات بیرونی تنگ شده است.

برخی‌ها هم موضوع بیماری کرونا را آنچنان جدی نمی‌گیرند. این بیماری را انکار می‌کنند و این ضرب‌المثل قدیمی را باور دارند که مرگ برای همسایه است و برای ما نیست. یعنی آنها وقتی وارد جمعی می‌شوند می‌گویند خانواده ما که مبتلا نشده یا اینکه ما مراعات می‌کنیم و ترسی هم نداریم و تا حالا هم مبتلا نشده‌ایم. این عدم باور عمیق که بیماری نمی‌گیریم بسیار خطرناک است. اینها افرادی هستند که شرایط را عادی می‌کنند و می‌خواهند که تمام شده به این ویروس نگاه شود. آنها همان‌هایی هستند که برای اجناس ارزان در مقابل پاساژ معروف تجمع می‌کنند. گرچه بر این باورم که باید باید با مشاغلی که موجب تجمع مردم می‌شوند، مشاغلی که موجب می‌شود مردم پروتکل‌های بهداشتی را رعایت نکنند، برخورد کرد همان‌طور که با راننده تاکسی که ماسک نزند برخورد می‌شود و یا برای پاساژ‌ها محدودیت‌های بیشتری در نظر گرفت. با این حال این روزها باید به این فکر کرد که برای مردمی که این بیماری را ساده می‌بینند برنامه‌ریزی انجام شود. البته یک بخشی از این ساده‌انگاری به صحبت‌های ضد و نقیض کارشناسان مربوط است. شما دقت کردید در این مدت یک‌ سری از افراد اعلام کردند با طب سنتی یا داروهای گیاهی از کرونا در امان خواهید بود. برخی‌ها در چند ماه اول بیماری گفتند که اعتقادی به ماسک ندارند. تناقض‌گویی درباره سیاست‌های اجرای کنترل و پیشگیری بیماری کم نیست. در این میان هم همه دولت را محکوم می‌کنند که چرا تعطیل نمی‌کنید؟ متأسفانه برخی از مردم شرایط حاد دولت را نمی‌دانند که در این شرایط اقتصادی نمی‌تواند تعطیلی گسترده داشته باشد. اگر دولتمردان هرچه با دلیل هم مسائل و مشکلات ناشی از پیامد‌های این بیماری را توضیح دهند دوباره مردم آنها را متهم به بی‌برنامگی می‌کنند اما در مجموع برای عبور از این بحران و کاهش تلفات جانی باید اقدامات مشترک مردم و دولت ادامه یابد. یعنی مشارکت فعالانه مردم در اجرا و رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی دولت و برنامه‌ریزی‌های منطقه‌ای و ملی دولت کلید مهار این ویروس خطرناک و کشنده است.

***************************************

 روزنامه شرق **

زلزله ازگله سرپل ذهاب، 3 سال بعد/مهدی زارع*

سه سال قبل در شامگاه 21 آبان 96 زمین‌لرزه ازگله سرپل ذهاب به بزرگای 7.3 و ژرفای 19 کیلومتری در فاصله 37 کیلومتری شمال سرپل ذهاب ایران و حدود 32 کیلومتری جنوب غربی شهر حلبچه عراق، در نزدیک مرز عراق و ایران، ساعت 21:48 به وقت محلی ایران (21:18 به وقت محلی عراق) رخ داد. 647 نفر کشته شدند که هفت نفر از تلفات مربوط به روستاهای سلیمانیه عراق بود. بررسی‌های پس‌لرزه‌ها در 1100 روز بعد از زلزله 21 آبان 1396 ازگله نشان می‌دهد تا 24 آبان 99 حدود پنج هزار پس‌لرزه با بزرگای بیش از 2.5 در این منطقه رخ داده که حدود 450 رخداد بزرگایی بیش از 3.5 داشته‌اند. کانون زلزله در نزدیکی نوار مرزی و در خاک ایران بود. بیشترین خسارت‌ها در شهر 45 هزار نفری سرپل ذهاب استان کرمانشاه در 15 کیلومتری مرز عراق رخ داد. به شهرهای قصرشیرین، اسلام‌آباد غرب، تازه‌آباد و کرند نیز آسیب‌های جدی وارد شد. ارزیابی‌ها نشان داد که هشت روستا در سلیمانیه عراق آسیب فراوان دیدند. بلافاصله بعد از رخداد زلزله از ساکنان نزدیک به سد دربندیان عراق خواسته شد که محل‌های اسکان پایین‌دست سد را تخلیه کنند. علاوه بر این، برق و ارتباطات اینترنتی و تلفنی نیز در پهنه رومرکزی هم در ایران و هم در عراق در ساعات اولیه بعد از حادثه قطع شد. نکته اولیه و مهم در عملیات «تیم مدیریت بحران» که وجود فرماندهی واحد است، در این زلزله عملا و همچنان وجود نداشت. مرکز عملیات اضطراری(EOC) از سوی هلال احمر و اورژانس تشکیل شد و عمل کرد، ولی چنین مرکزی برای کنترل کل عملیات مدیریت بحران در صحنه حادثه وجود فنی و عینی نداشت، گرچه به لحاظ اداری و استانی چنین تیمی در استانداری تشکیل شد. هماهنگی بین تیم‌های اضطراری هوایی و زمینی در منطقه زلزله‌زده وجود نداشت. بخشی از این ‌ هماهنگی مثلا از پرواز بالگردهای سازمان‌های پزشکی، نظامی و هلال احمر گزارش شد، به نحوی که هرکدام از سازمان‌های خود فرمان می‌گرفتند. فقدان یک برنامه نظام‌مند برای دسترسی به نیروی متخصص از مشکلات همچنان مهم است. پرسنل آموزش‌دیده اغلب جابه‌‌جا می‌شوند و امکان انباشت تخصص و تجربه در یک پست را کمتر می‌یابند. ‌ در چند سال قبل از سال 1396 چنین بحرانی در این منطقه رخ نداده بود، تمرین مهمی نیز قبل از زمین‌لرزه 1396 به صورت منظم برگزار نشده بود. به همین سبب بعضی از پرسنل نمی‌دانستند که چگونه و با چه شرایطی ایفای نقش کنند. تریاژهای پیش‌بیمارستانی و بحرانی به‌‌‌خوبی انجام نگرفت و اولویت‌بندی مجروحان برای انتقال با اختلال مواجه شد. در موارد اضطراری، اولویت حمل‌ونقل برای بیماران بحرانی است که باید در اسرع وقت برای مراقبت‌های پیشرفته به مراکز درمانی منتقل شوند. تخلیه مجروحان با مشارکت سازمان‌های مختلف انجام می‌شود. اما این سازمان‌‌ها قوانین و دستورالعمل‌های خاص خود را دارند. بنابراین، اجرای رویه‌های خاص این سازمان‌ها در پاسخ به سوانح (بعد از رخداد) منجر به عدم هماهنگی‌هایی شد. در شرایط اضطراری، با استفاده از سیستم آنلاین و ماهواره‌ها، منطقه حادثه‌دیده توسط مدیران سازمان‌های مختلف کنترل می‌شود. این روند هماهنگی باعث افزایش دانش و آگاهی مدیران در مورد وضعیت منطقه می‌شود. اجرای یک سیستم فرماندهی واحد و یکپارچه در محل حادثه می‌تواند هماهنگی سازمانی را افزایش دهد. سامانه فرماندهی حادثه (ICS) یک ابزار مدیریتی یکسان برای هماهنگی و کنترل تیم‌های پاسخ‌دهنده و دخیل در عملیات در حوادث بزرگ است. گزارش بررسی‌های انجام‌شده بعد از زلزله آبان 1396 نشان می‌دهد که بخشی از اختلال در عملیات مدیریت بحران به اختلال در عملکرد «سامانه فرماندهی حادثه» ‌یا کم‌کیفیت‌بودن آن برای هدایت کل عملیات (در مورد مرکز عملیات اضطراری) وابسته بوده است. بر اساس آنچه در زلزله 21 آبان 1396 ازگله سرپل ذهاب مشاهده شد، لازم است این درس‌ها را برای زمین‌لرزه‌های شدید بعدی بیاموزیم و به کار ببریم: الف- فرمانده عملیات مدیریت بحران در سطح منطقه و کشور به صورت بالقوه و بالفعل مشخص شود و آماده انجام وظیفه باشد، ب- تیم مدیریت بحران در سطح هر استان به صورت حرفه‌ای و با کیفیت بالا از افراد متخصص و نه صرفا بر پایه چارت اداری و وظایف سازمانی، تشکیل شود. ج- مرکز فرماندهی حادثه برای مدیریت کلان و واحد و مرکز هماهنگ‌کننده اضطراری بین نیروهای وزارت بهداشت و سازمان‌های هلال احمر و اورژانس و... در هر استان تشکیل شود. د- تمرین -مانور- برای تمامی تیم‌های دخیل در پاسخ به سوانح همراه با دوره‌های آموزش روزآمد بر مبنای ارزیابی نیازهای آموزشی شرکت‌کنندگان مرتبط در دستورکار باشد. ه- تجهیزات تیم‌های عملیاتی باید مدرن‌سازی و به‌روزرسانی شود. یادمان باشد که همه این کارها باید «قبل از سانحه» انجام شود.

***************************************

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: