صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۹۹ - ۰۶:۳۳  ، 
شناسه خبر : ۳۲۶۲۱۹

روزنامه کیهان **

 فرصت‌های سوخته‌ای که نباید تکرار شود / کمال احمدی

«هیچ‌کس حق ندارد فرصت‌سوزی کند. هر فرصت مناسبی که به‌وجود می‌آید باید از آن بر مبنای منافع ملی استفاده شود.»

عبارات فوق بخشی از سخنان رئیس‌جمهور محترم در جلسه

21 آبان ماه جاری هیئت دولت است. تأکید آقای روحانی مبنی بر اجتناب از فرصت‌سوزی را به فال نیک می‌گیریم و امیدواریم این دیدگاه در محدوده «نظر» باقی نماند و به عرصه عمل پای بگذارد. چرا که طی 7 سال و چند ماه گذشته فرصت‌های ناب فراوانی را از دست داده‌ایم و برای آنکه درس و عبرتی از آن گرفته شود و فرصت‌سوزی‌ها به تکرار ننشیند، به چند نمونه از فرصت‌های نابی که برای رشد اقتصادی کشور پیش‌روی دولت قرار داشت اما با کمال تعجب و تأسف با بی‌توجهی روبرو شد ‌اشاره می‌کنیم با این امید که مورد توجه قرار بگیرد و از فرصت‌های باقی مانده بهره لازم گرفته شود:

1- فرصت ناب سوریه؛ بازاربکر سوریه خصوصا در مرحله بازسازی، شرایط ایده‌آلی برای رونق‌بخشی به واحدهای تولیدی دارد. خاصه اینکه مشوق‌های جذابی از سوی مقامات سوری برای این سرمایه‌گذاری اندیشیده شده است ازجمله اینکه طبق گفته «دیاب» رئیس‌سازمان سرمایه‌گذاری سوریه، «برای پروژه‌های سرمایه‌گذاری تا 50درصد تخفیف مالیاتی در نظر گرفته می‌شود یا اینکه هر سرمایه‌گذار می‌تواند ظرف یک هفته مجوز‌های لازم را برای آغاز یک فعالیت کسب کند.همچنین مهم‌ترین نکته در قانون سرمایه‌گذاری خارجی سوریه مساوات بین سرمایه‌گذار داخلی و خارجی است و سرمایه‌گذار خارجی می‌تواند صد درصد پروژه خود را در اختیار داشته باشد. همچنین یک سرمایه‌گذار خارجی می‌تواند برای خود و خانواده‌اش اقامت اخذ کند و در صورتی که پروژه‌اش موفق نباشد ظرف شش ماه می‌تواند سرمایه خود را از سوریه خارج کند. حتی یک سرمایه‌گذار می‌تواند ۱۰ درصد از نیروی کار مورد نیاز برای پروژه‌اش را با خودش به کشور سوریه بیاورد.» همان‌طور که ملاحظه می‌شود شرایط برای سرمایه‌گذاری سودآور در سوریه و به تبع آن رونق‌بخشی به واحدهای تولیدی کشورمان آن‌هم در سال جهش تولید کاملا فراهم است. اما متاسفانه با وجود این شرایط ایده‌آل حدود 2سال است که مسئولان اجرایی به این فرصت فوق‌العاده مطلوب بی‌اعتنایی می‌کنند. حتی به گفته برخی فعالان اقتصادی، هزینه صادرات از ایران نسبت به رقبای دیگر مثل روسیه و چین پایین‌تر است و به همین دلیل ما می‌توانیم کالای بیشتری به آن کشورصادر کنیم؛ شنیده‌ها حاکی است حتی یک خط اعتباری ارزشمند حدودا یک میلیارد دلاری، برای برقراری تبادلات سهل‌الوصول‌تر و سریعتر بین ایران و سوریه ایجاد شده که متاسفانه از آن استفاده نشده است! موافقت‌نامه تجارت آزاد و خط اعتباری در حد کاغذ و امضا باقی مانده‌ و در عمل شاهد اجرای این دو توافق تجاری نبوده‌ایم. نکته عجیب اینکه از ۴۰ میلیارد دلار صادرات ایران، فقط حدود ۱۶۰ میلیون دلار مربوط به سوریه بوده و این کشور در لیست کشور‌های هدف صادرات ایران تقریبا در رتبه ۴۱ است و این یعنی ما اصلا از ظرفیت سوریه استفاده نمی‌کنیم. نکته تاسف بارتر اینکه اکنون بسیاری از کشور‌هایی که خودشان در سوریه جنگ‌افروزی کردند و جنایات فراوانی مرتکب شدند همچون عربستان و امارات در حال حاضر با روش‌های مختلف در تلاش برای سرمایه‌گذاری در این کشور هستند. فراموش نکنیم حدود 2/5 میلیون واحد مسکونی در سوریه تخریب شده که با توجه به تجربه بسیار بالای ایران در ساخت مسکن مهر ،سوری‌ها به شدت علاقمند بهره‌گیری از این تجربه ارزشمند برای بازسازی واحدهای مسکونی هستند و سرمایه‌گذاری ما در این زمینه می‌تواند به رونق بخشهای مهمی از اقتصاد در رکود رفته ما کمک کند. خلاصه اینکه بازار سوریه اکنون مانند سفره‌ای پر از غذاست که همه تلاش می‌کنند از آن سهمی داشته باشند، اما ایران دقیقا برعکس عمل می‌کند یعنی دولت سوریه مدام تعارف می‌کند که بیا تناول کن، اما دولت ایران امتناع می‌ورزد!

2- کشورهای همسایه فرصت ناب دیگری بودند که طی سال‌های اخیر با وجود پتانسیل بالا برای همکاری و تجارت و بازار چند صدمیلیونی‌شان اغلب مورد غفلت قرار گرفتند؛ از بازار بکر روسیه و آسیای شمالی گرفته تا افغانستان و پاکستان و عراق و قطر و... که همگی هم روابط سیاسی خوبی با ما داشتند ولی ما از این زمینه مساعد، تقریبا استفاده بهینه نکردیم.حتی در مورد قطر وقتی این کشور در خرداد96با عربستان دچار مشکل شد و از سوی این کشور تحریم گردید فرصت بسیار بکری در اختیار ایران قرار گرفت تا در سایه توسعه صادرات کالا و خدمات به منابع ارزی بالایی دست یابد اما صد حیف که این فرصت هم بنا به دلایل نامعلوم و شاید هم به دلیل دلخوشی بیش از حد مسئولان دولت به برجام ، از دست رفت و عمده بازار قطر در اختیار ترکیه قرار گرفت.  «شیبانی» رئیس‌بانک مرکزی دوران اصلاحات، سال گذشته علت این فرصت سوزی‌ها را در نبود دیپلماسی اقتصادی در وزارت خارجه دانست و گفت «متاسفانه در حال حاضر ما دیپلماسی اقتصادی نداريم زیرا دیپلماسی اقتصادی این است که وزارت خارجه ما هدف اصلی را اقتصاد قرار دهد... تیم دیپلماسی ما باید تبلیغ کند و هنر این است که بتوانند کالاهای کشور را تبلیغ کنند اما عموما خود را محدود کردند و سیاسی کار می‌کنند... دنیا، دنیای سابق نیست که انگلیس فقط تولید کند و بگوید فقط من هستم. ما در این دنیای مسطح می‌توانیم مبادله و معامله کنیم و بازار خود را برای کالاها پیدا کنیم. لذا نظر ما نباید منحصراً به غرب آن‌هم به سه کشور مشخص باشد. صادرات ما به افغانستان سه برابر اتحادیه اروپا بوده... بنابراین در شرایطی که مسئولان دولت به دلیل کاهش درآمدهای نفتی به دنبال کسب درآمدهای غیر نفتی هستند بی‌شک نباید از ظرفیت بازارهای کشورهای همسایه و نیز ظرفیت ایجاد شده جبهه مقاومت در سوریه غفلت کنند. این تجربه محکی بود که نشان داد مجموعه دیپلماسی اقتصادی کشور از چابکی لازم برخوردار نیست».

3- معدن؛ فرصت ناب دیگری است که طی سال‌های اخیر با وجود ظرفیت بسیار بالای آن مورد غفلت شدید قرار گرفته است. شاید بد نیست بدانیم ایران اولین کشور غرب آسیا از نظر ذخایر معدنی است. تاکنون

68 نوع ماده معدنی با 60 میلیارد تن ذخیره قطعی در کشور شناسایی شده که با اکتشافات جدید ارزشی معادل حداقل 1400 میلیارد دلار دارد. با این حال اکتشافاتی که تاکنون انجام شده حدود هشت درصد مساحت جغرافیایی کشور و به‌طور میانگین تا عمق 10 متر است حال آنکه این عدد در جهان 100 متر است.ایران بر روی کمربند آهن، روی، سرب، مس و طلا قرار گرفته و دست‌کم 100 سال مواد معدنی برای تولید و استخراج دارد. اما با این وجود در حالی که سهم معدن از تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۷ در آفریقای جنوبی هشت درصد، شیلی ۱۰ درصد، استرالیا ۶ درصد و روسیه هشت و نیم درصد بوده سهم معدن در اقتصاد ایران طی سال ۱۳۹۶ کمتر از 0/7 درصد بوده است. تاسف آور اینکه بر اساس آمار بانک مرکزی این رقم در سال 91 یعنی قبل از دولت آقای روحانی 1/3 درصد بوده ولی طی پنج سال به 68 صدم درصد در سال ۱۳۹۶ کاهش یافته است!

4- مسکن‌سازی یکی دیگر از فرصت‌های ناب برای رشد اقتصادی کشور است که طی هفت سال اخیر با بی‌توجهی شدید مواجه شده است.این تغافل در حالی رخ داده که به اذعان اکثر کارشناسان و اهل فن تقریبا 100درصد مصالح و امکانات اولیه ساختمان‌سازی در داخل کشور موجود است و ما هیچ نیازی در این باره به خارج نداریم. حمیدرضا رستگار، رئیس‌‌اتحادیه صنف فروشندگان آهن، فولاد و فلزات استان تهران، چندی پیش در این باره گفت: «بنده به نمایندگی از سایر همکاران فعال در صنف فروشندگان آهن و فولاد خیلی محکم اعلام می‌کنم، توانایی تامین صد درصد آهن و فولاد به منظور ساخت یک میلیون واحد مسکونی بدون تزریق هیچ سرمایه در گردشی در داخل کشور وجود دارد، زیرا پتانسیل تولید آهن در کشور 60 درصد بیش از نیاز به مصرف در شرایط کنونی است. در طول هفت سال گذشته متاسفانه آمار مرتبط با فروش آهن‌آلات هیچ رشدی موثری را تجربه نکرده است و از مقادیر فروش آهن در حال حاضر، بخش اندکی به حوزه مسکن تعلق دارد. تولید آهن و فولاد کشور در حداقلی‌ترین حالت، 10 میلیون تن بیشتر از میزان مصرف کنونی است و تولید انبوه مسکن علاوه ‌بر پاسخگویی به نیاز جامعه، می‌تواند زمینه رونق صنایع پایین‌دستی را فراهم کند. بازار آهن و فولاد به دلیل شدت گرفتن تولید مسکن تحت عنوان پروژه عظیم مسکن مهر، رونق مناسبی گرفت اما پس از آن شاهد رکود بخش مسکن و به تبع آن رکود بازار آهن و فولاد بودیم. «بی‌توجهی به این فرصت ناب که توانایی فعال‌سازی بیش از  200رشته صنعتی و خدماتی را داراست و نقش مهمی در کاهش بیکاری دارد سبب شده که طی هفت سال اخیر قیمت مسکن حداقل  600درصد افزایش یابد و رویای خانه‌دارشدن برای قشر عظیمی از جامعه به آرزوی دست نیافتنی تبدیل شود.»

نمونه‌های فوق فقط بخشی از فرصت‌های از دست رفته دولت موسوم به تدبیر و امید برای بهبود وضع مردم است، دولتی که متاسفانه تمام تخم‌مرغهایش را در سبد رابطه با غرب و برجام و اینستکس و... گذاشت و هنوز هم دست بردار نیست. براستی یک انسان زیرک چندبار باید از یک سوراخ گزیده شود؟ 

***************************************

روزنامه وطن امروز**

بایدنی سیاه‌کارتر از کارتر!/شروین طاهری

 این روزها مد شده است دموکرات‌ها، جو بایدن را با جیمی کارتر مقایسه می‌کنند یا به قول خودشان با آخرین سیاستمدار واقعی و استخوان‌داری که از دار و دسته الاغ‌ها به کاخ سفید راه یافته است. از این حیث کارتر همتای جورج بوش اول در میان جمهوری‌خواهان است که هر دو، یکی قبل و دیگری بعد رونالد ریگان، یک دوره‌ای شدند. طرفه آنکه حتی کارتر 96 ساله، آخرین مستاجر کاخ سفید که شاه پهلوی به افتخارش نوشید، از زمان پایان دوران ریاست‌جمهوری‌اش تا حالا که 40 سال می‌گذرد، وزن سیاسی و تشکیلاتی به مراتب کم‌رنگ‌تری نسبت به بایدن تقریبا 78 ساله داشته و دارد که تازه پس از 8 سال معاونت کاخ سفید دارد به عنوان رئیس به عمارت مشهور سیاه‌کاران بازمی‌گردد.

اگر صرفا خود سیاست ملاک قضاوت باشد، بایدن همان زمان که کارتر رئیس‌جمهور بود نیز به عنوان یک سیاستمدار آمریکایی تمام‌عیار سیاه‌کارتر از کارتر محسوب می‌شد.

با این حال به نظر می‌رسد تیم رسانه‌ای دموکرات‌ها برای آنکه او را با کارتر، بدترین رئیس‌جمهور دموکرات- به خاطر شکست حیثیتی‌اش از انقلابی‌های ایران، یک دوره‌ای شدن ریاست‌جمهوری‌اش و فراهم کردن شرایط واگذاری قدرت به جمهوری‌خواهان به مدت 12 سال- قیاس کنند، دلایل خاص خود را دارند. شاید به این خاطر که در همه این سال‌ها کلینتون‌ها و اوباما‌ها خار چشم مرد جاه‌طلبی بوده‌اند که تا پیرانه‌سری برای چنگ زدن به جایگاه مرد اول آمریکا لحظه شماری کرده است.

جایگاهی که به معنای واقعی برازنده عنوان «بزرگ‌ترین شیطان» باشد، البته نه فقط بر اساس قول تاریخ امام خمینی، بلکه با تصویری که خود آمریکا از زن و مرد اول و ایده‌آلش در سریال «خانه پوشالی» ارائه داده است؛ ملغمه‌ای از بوش پدر و پسر، هیلاری چندش‌آور و شوهر تجاوزکارش و سرانجام ترامپ بر قله کثافت‌ها.

از نظر اطرافیان بایدن، بیل کلینتون هرگز یک سیاستمدار جدی به شمار نمی‌رفته و بیشتر یک سلبریتی بوده که با رسوایی‌های جنسی خودش و رسوایی‌های فساد همسرش هیلاری در وزارت خارجه و ساختار حزب دموکرات، حرفه سیاسی را لکه‌دار کرده است. همچنین اوباما هم جز سایه سیاهی که بر گذشته بایدن انداخته، از نگاه آنان یک پدیده اجتماعی بوده نه یک وزنه سیاسی در حاکمیت آمریکا.

مهم‌ترین هدف بایدن از قیاس خود با کارتر اما خودنمایی با ریشه‌های عمیق و کهنه‌اش در قدرت است؛ اینکه بایدن حتی از قبل از آغاز ریاست‌جمهوری کارتر در کنگره حضور داشته و در دولت او هم مشاور بوده، اگر چه نه آنچنان جنجالی و تصمیم‌ساز که زبیگنیو برژینسکی بود.

در طرف مقابل، از پیام تبریکی که کارتر ۴ روز پس از انتخابات ریاست‌جمهوری از خانه‌اش در آلبانی جورجیا برای بایدن فرستاد نیز کنایه‌ای حاکی از همزاد‌پنداری بیشتر او با رئیس‌جمهور جدید دموکرات به نسبت قبلی‌ها به چشم می‌خورد. کارتر گفته است به «تغییر مثبت» که تیم بایدن- هریس برای آمریکا به ارمغان می‌آورد چشم امید دارد؛ کنایه‌ای روشن از اینکه «تغییر» قبلی یعنی شعار 8 ساله اوباما مثبت نبوده است.

از طرف دیگر خود بایدن در نخستین نطقی که به مناسبت پیروزی در انتخابات کرد، شعارهای به اصطلاح اخلاقی بسیار مشابه شعارهای ۴ دهه پیش کارتر سر داد؛ التیام آمریکا و احیای نجابت و صداقت! اگر چه در آمریکای پساترامپ حتی حرف از این حرف‌ها هم مضحک به نظر می‌رسد.

جیمی کارتر چهره‌ای سیاسی است که تاریخ مصرفش با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در همان قرن بیستم به پایان رسید اما جو بایدن ذخیره‌ای است به جا مانده از قرن آمریکا برای قرن پایان آمریکا.

اگر جیمی فرزند یک ملاک سیاستمدار اهل جورجیا بود که با کمترین زحمت سلسله مراتب حزب دموکرات در ایالت زادگاهش را طی کرد و در 1963 به کرسی سناتوری رسید اما جو فرزند پدری ورشکسته اهل پنسیلوانیاست که حتی از خودش خانه‌ای نداشت و به همین خاطر است که امروز آدرس رسمی خانواده بایدن ایالت دلاور است، نه ایالت زادگاهش. بایدن از وقتی یک دانشجوی پاپتی بود پا به نازل‌ترین رده‌های حزب جمهوری‌خواه گذاشت و برای اینکه سری بین سرها درآورد به حزب دموکرات شیفت کرد. او فقط 5 سال بعد از کارتری که از او 18 سال بزرگ‌تر بود، برای انتخابات سنا نامزد شد و در نهایت در سال 1972 سناتور ایالت دلاور شد.

شاید اگر مرگ همسر اول و دخترش در همان سال سرعت پیشرفت او را نمی‌گرفت، او حتی سریع‌تر از همتای مسن‌تر و ثروتمند جورجیایی خود نردبان حزبی را بالا می‌رفت. وقتی کارتر سال 1976 از جناح محافظه‌کار دموکرات‌ها وارد کارزار انتخابات ریاست‌جمهوری شد، بایدن جوان در جناح لیبرال به مراتب سیاستمداری فعال‌تر و مهره‌ای تشکیلاتی‌تر محسوب می‌شد نسبت به کارتری که حتی پس از پیروزی‌اش بر رئیس‌جمهور وقت جرالد فورد، چنین مورد تمسخر مطبوعات قرار می‌گرفت: «آقای کارتر، مرد بی‌بخار روستایی به واشنگتن می‌رود!»

او در اغلب دوران ۴ ساله ریاست‌جمهوری‌اش یک چهره نچسب برای رسانه‌ها و حتی اعضای کنگره بود که ۴ سیلی از سوی خاورمیانه و ایران، آن را به عنوان بازنده‌ترین رئیس‌جمهور تاریخ معاصر آمریکا حتی فراتر از نیکسون به ثبت رساند. فرار شاه پهلوی (بزرگ‌ترین متحد شرقی واشنگتن در آن زمان)، انقلاب اسلامی ضدامپریالیستی در ایران، بحران اشغال سفارت ایالات متحده در تهران و گروگان‌گیری 444 روزه دیپلمات‌های آمریکایی به وضوح کارتر را پیر کرد و در نهایت شکست عملیات «پنجه عقاب» در توفان طبس کمر او را شکست.

با این حال او بود که بنای تحریم‌های ضدایرانی را گذاشت و وقتی چنین می‌کرد بایدن یکی از حامیان دموکرات سفت و سخت او در کنگره بود. دورانی بود که بایدن با فاصله گرفتن از کمیته قضایی سنا به سرعت سلسله مراتب قدرت را در راهبردی‌ترین کمیته دوران جنگ سرد در کنگره یعنی کمیته دفاعی می‌پیمود. پس از شکست کارتر، طی یک دهه بایدن یکی از شاخص‌ترین نامزدهای حزب دموکرات برای بازگشت به کاخ سفید مطرح می‌شد و بدین منظور او در خط مقدم تمام رویکردهای جنایتکارانه آمریکا در خاورمیانه علیه ایران، عراق و افغانستان حضور داشت.

بی‌شک بایدن عصاره نیم‌قرن سیاست آمریکایی با همه پلیدی‌هایش است که سرانجام به راس قدرت می‌رسد. او از کثیف‌ترین فیلترهای شوراهای شهر، کنگره، اف‌بی‌آی، پنتاگون، سیا و کاخ سفید گذشته و اینک خالص خالص شده است: یک شیطان تمام‌عیار با لبخند یک پیرمرد مهربان.

***************************************

روزنامه خراسان**

امید به بورسی مثبت اما منطقی/مهدی حسن زاده

 بورس پس از رسیدن به کف 1.2 میلیون واحدی، روند صعودی تدریجی و آرامی را در پیش گرفته و طی چهار روز متوالی روند مثبتی داشته است. برخی شاخص های دیگر از جمله حجم معاملات نیز نشان از اقبال مجدد سهام داران به بورس دارد. سهام دارانی که از زمان نزولی شدن بازار، سبد سهام خود را رها کرده بودند. اکنون این سوال مطرح است که روند پیش رو چگونه خواهد بود و الزامات مواجهه با بورس چه باید باشد؟

واقعیت این است که جهش بسیار شتابان بورس از اواخر سال گذشته، عملا موجب شکل گیری یک حباب بزرگ در بورس شد. ورود گسترده سهام داران تازه وارد و شاید انگیزه دولت برای جبران بخشی از کسری بودجه خود از طریق فروش سهام دولتی در بورس، موجب شد تا دعوت گسترده ای برای ورود به بورس از سمت دولتی ها و غیردولتی ها صورت گیرد. در نتیجه چنین هیجان عجیب و رشد 4 برابری شاخص کل بورس طی کمتر از پنج ماه، بسیاری از مردم روانه این بازار شدند اما سوزن اختلاف دو وزارتخانه بر سر عرضه سهام صندوق پالایشی موجب شد تا حباب بترکد و با سقوط از دو میلیون به 1.2 میلیون واحد، بسیاری از تازه واردان بورسی را نقره داغ کند.به نظر می رسد پس از طی این مسیر، بازگشت بورس به تعادل به هیچ وجه، به معنای بازگشت بورس به نقطه قبلی در نیمه مرداد و لمس دو میلیون واحد توسط شاخص کل نباشد. سهام داران هم تجربه قبلی را در ذهن دارند و می دانند در پس رشدهای بزرگ، افت های سنگین قرار دارد. سیاست گذار نیز بعید است دوباره به این زودی از این سوراخ گزیده شود. واقعیت های اقتصاد و بازار هم دیگر اقتضای رشدهایی شبیه ماه های نخست امسال را به هیچ وجه ندارد.در این میان، مهم ترین دستور کار متولیان بازار سرمایه باید بازگرداندن اعتماد به شدت مخدوش شده مردم به متولیان بازار باشد. در حقیقت اکنون با یک واقعیت دو وجهی مواجه ایم. وجه مثبت این واقعیت سهامدار شدن بسیاری از مردم و رسوخ فرهنگ سهامداری در بسیاری از توده های مردم  و وجه منفی این واقعیت، اعتماد مخدوش شده مردم است. مردمی که به خیال ادامه رشد فزاینده شاخص کل و به پشتوانه اعلام حمایت از بورس وارد این وادی شدند و اکنون احساس می‌کنند که بازی خورده اند.

به نظر می رسد در گام نخست، اعتراف به اشتباه و حتی استعفا در سطح متولیان اصلی بورس و حتی وزیر اقتصاد به عنوان متولی اصلی و مستقیم در این زمینه ضروری است. در گام دوم، اصلاح قوانین و رویه ها و تعبیه ابزارهایی برای حمایت از سهام داران خرد و سهام داران حقیقی در برابر حقوقی ها باید در دستور کار قرار گیرد، به ویژه در شرایط نزولی شدن بازار، عرضه سهام توسط حقوقی ها باید از لحاظ قوانین و مقررات محدود شود و کاملا تحت نظارت قرار گیرد. در گام سوم، تقویت نهادهای مالی برای حمایت از بازار ضروری است. هم اکنون صندوق تثبیت بازار که وظیفه اش حمایت از بورس و تزریق نقدینگی به آن در روزهای قرمز بازار است، کارایی چندانی ندارد. می توان با اختصاص بخشی از کارمزد معاملات به ویژه دریافت  کارمزد بیشتر از معاملات کلان و معاملات حقوقی ها این صندوق را تقویت کرد تا در زمان ریزش بازار، سراغ صندوق توسعه ملی، برداشت از بانک مرکزی و سایر روش های تورم زا را نگیریم و به پشتوانه صندوق تثبیت بازار، بتوانیم بازار را مدیریت کنیم.در هر صورت بورس می تواند اعتماد از دست رفته را جبران کند. این جبران اعتماد مشروط به مواجهه صادقانه با سهام داران و اطمینان بخشی به آنان در زمینه تقویت چارچوب های قانونی است. در این صورت می‌توان به بورسی مثبت و در عین حال منطقی و غیرهیجانی امید بست.

***************************************

روزنامه ایران**

نهاد‌های حاکمیتی در کنار دولت باشند/احمد معتمدی

رئیس دانشگاه امیرکبیر

در شرایطی که کشور با بحران کرونا مواجه است و آمار مرگ ومیر در تهران و شهرهای پرخطر روز به روز سیر صعودی دارد بحث لاک داون شاید برای مدت کوتاه و موقت بتواند تا حدودی بحران ایجاد شده ناشی از کوید 19 را مهار کند اما قطعاً روند اقتصادی و معیشتی جامعه را با چالش‌هایی مواجه خواهد کرد که باید نسبت به نوسانات ناشی از این تصمیم اقدامات فوری و اثربخشی را جایگزین و اجرا کرد زیرا بخشی از افراد جامعه مسأله معیشت و درآمد‌شان به تلاش و کار روزانه آنها بستگی دارد و قطعاً به این طیف از جامعه باید بیشتر توجه کرد البته هم اکنون با‌وجود همه مشکلات همچنان دولت تصمیمات جامع و کلانی را متناسب با سیاست‌های ستاد ملی مقابله با کرونا در کنترل و مبارزه با این بیماری خطرناک اجرا می‌کند ازطرفی بتازگی بحث تعطیلی شهرها مطرح است. تصمیم تعطیلات فراگیر در کشور یک تصمیم بسیار سخت برای دولت بوده است و هر تصمیم اینچنینی هم تبعات منفی و هم آثار مثبتى دارد. ابتدا باید بگویم چرا دولت تصمیم به تعطیلات فراگیر گرفته است. متأسفانه ابتلای مردم به بیماری کرونا بیشتر شده است و هموطنان زیادی را هم به خاطر کرونا از دست داده‌ایم. همین موضوع موجب شد تا دولت به این فکر بیافتد که از جان مردم به‌هر صورتی که شده حفاظت کند برای همین با تعطیلات فراگیر که خواسته اصلی کارشناسان حوزه بهداشت و درمان است موافقت کرد. این یک تصمیم بسیار مهم و خوب دولت است. با این کار تردد‌ها کم می‌شود. ارتباطات در سطح خیابان و وسایل حمل‌ونقل عمومی کاهش پیدا می‌کند و مردم می‌فهمند که چقدر وضعیت کشور بحرانی است. شاید همین موضوع تلنگری برای حفظ جا‌ن‌شان شود. اما در اینجا می‌خواهم به موضوع مهمتری اشاره کنم و آن هم همکاری دستگاه‌های مختلف حاکمیتی است. دولت تصمیم سخت را گرفت و در این راه نهادهای مختلف باید کنار دولت باشند و مردم نباید در این دو هفته سفر بروند یا برنامه‌ریزی برای دورهمی‌ها داشته باشند. هموطنان ما باید بدانند که دولت با چه مشقتی تصمیم به این تعطیلات گرفته است. آن هم در کلانشهری مثل تهران که ممکن است آثار منفی‌اش را به چشم ببینیم. این تعطیلات روی کسب و کارها تأثیر می‌گذارد. فعالیت اقتصادی کشور را کند می‌کند و خسارت بسیاری به دولت وارد می‌کند ما تحریم هستیم و دست دولت هم خالی است.اقتصاد کشور به‌دلیل تحریم‌ها و مسائل اقتصادی با مشکل مواجه است، اما در این سال‌ها دولت فعالیت اقتصادی را تعطیل نکرد. تعطیل فراگیر یعنی تعطیلی اقتصاد. زنجیره اقتصاد به یکدیگر متصل هستند بویژه به تولیدکننده. با این همه مردم باید بدانند که دولت مشکلات را به خاطر سلامت مردم به جان خریده است و فکر می‌کنم بعد از رسیدن واکسن کرونا به کشور تمام کسب و کارها باید با قدرت بیشتر برای بهبود اقتصاد کشور قدم بردارند آن زمان است که دولت باید چتر حمایش را بیشتر کند.

***************************************

 روزنامه شرق **

چالش‌های احیای برجام در دوره بایدن/جاوید قربان‌اوغلی . دیپلمات بازنشسته

با وجود تلاش‌های پوپولیستی و اقدامات حقوقی وکلای ترامپ برای تأثیرگذاری و تغییر نتیجه انتخابات اخیر آمریکا، نهایتا او با تسلیم در مقابل روندهای استوار و نظام قانون‌مند آمریکا، شکست را پذیرفت و به این ترتیب بایدن در روز ۲۰ ژانویه سال آینده مسیحی سکان‌دار سیاست در این کشور خواهد بود. بسیاری از کشورهای جهان از اولین روزهای اعلام پیروزی کاندیدای حزب دموکرات، به انحای مختلف خرسندی خود را از کناررفتن ترامپ ابراز کردند. از منظر بسیاری از رهبران جهان و با وجود تفاوت‌های زیاد در شکل و شیوه حکومت و نظام سیاسی، ترامپ پدیده‌ای شگفت در مدیریت ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور جهان بود.اروپا در شش دهه گذشته پس از پایان جنگ دوم جهانی و تا قبل از روی‌کارآمدن ترامپ در سال ۲۰۱۶، با وجود تغییرات هرم قدرت در کاخ سفید، از پیوندهای مستحکم سیاسی و امنیتی توأم با احترام به آمریکا برخوردار بود، با این وجود رفتار تحقیرآمیز ترامپ با بسیاری از رهبران این قاره که برخی از کشورهای آن در زمره قدرت‌های سیاسی و اقتصادی مطرح جهان هستند و پشت‌پازدن او به معاهدات و کنوانسیون‌های بین‌المللی که شالوده نظم نوین جهانی را در چند دهه گذشته پی‌ریزی کرده، به گونه‌ای بود که گویی اروپا برای پایان دوره رئیس‌جمهور سنت‌‌شکن کاخ سفید روزشماری می‌کرد.با وجود مشابهت‌های دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات در سیاست‌های کلان آمریکا، طبق وعده‌های بایدن در کمپین انتخاباتی‌اش و همچنین سند کنوانسیون ۲۰۲۰ حزب دموکرات که امروز «بایدن- هریس» آن را نمایندگی می‌کنند، اولویت‌های این حزب بازسازی روابط با متحدان، چندجانبه‌گرایی، عدم اشاعه هسته‌ای، تروریسم، دموکراسی و حقوق بشر است و شالوده اصلی سیاست‌های آمریکا در حداقل چهار سال آینده را تشکیل خواهد داد. بر همین اساس و منتج از وعده‌های بایدن، پیش‌بینی اینکه با ورود بایدن به کاخ سفید، تغییرات وسیعی در سیاست‌های چهار سال گذشته آمریکا صورت گیرد،  کار چندان دشواری نیست. بایدن پس از ورود به کاخ سفید و به‌دست‌گرفتن زمام امور، بسیاری از فرامین ریاستی ترامپ را لغو خواهد کرد، به معاهدات و کنوانسیون‌های بین‌المللی که آمریکا در دوره چهارساله ترامپ از آن خارج شده، باز خواهد گشت و در رویکردهای آمریکا در سیاست‌‌های منطقه‌ای تجدید نظر خواهد کرد.از همان اولین روز و ساعات نمایان‌شدن پیروزی بایدن، رهبران کشورهای جهان ضمن استقبال از این رویداد، کشور خود را برای آغاز روندی جدید در مناسبات سیاسی و اقتصادی با آمریکا آماده کردند.این روند حتی درباره رهبرانی مانند نخست‌وزیر اسرائیل که از قوی‌ترین روابط سیاسی و شخصی با ترامپ برخوردار بود، مصداق داشت و چنانچه ملاحظه کردیم، نتانیاهو از اولین کسانی بود که پیروزی بایدن را تبریک گفت. کمااینکه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و... که بیشترین انتفاع از دوره چهارساله ترامپ نصیب کشورهایشان شده بود، نیز از این قاعده مستثنا نبودند. دلیل این امر هم روشن است و آن واقع‌گرایی در سیاست خارجی و ترجیح منافع ملی در مناسبات با کشورهای جهان است. ظاهرا تنها کشوری که از این قاعده مستثناست و بدون درنظرگرفتن تحولات شگرف سیاسی و اقتصادی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و پایان جنگ سرد و شکل‌گیری شکل جدیدی از مناسبات سیاسی در جهان، همچنان از دریچه دوران «جنگ سرد» به جهان نگریسته، جمهوری اسلامی ایران است. طرفه آنکه حتی روسیه و چین نیز که رقیب و طرف اصلی مناقشات بلوک‌های سیاسی «شرق و غرب» و اتحادیه‌های نظامی ورشو و ناتو بودند، قواعد دوران جنگ سرد را کنار گذاشته‌اند و چنانچه ملاحظه می‌شود چین با حفظ ساختارهای سیاسی و حاکمیت علی‌الاطلاق حزب کمونیست، با تغییر رویکرد در قوانین و مناسبات اقتصادی خود با جهان، گام‌های بلندی را در تبدیل‌شدن به دومین قدرت اقتصادی جهان برداشته و دور از ذهن نیست که قبل از پایان این دهه آمریکا را هم پشت سر گذاشته و به اولین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شود.تردیدی نیست که کشورمان شدیدترین آسیب‌ها را در تمام زمینه‌ها از دوره چهارساله اخیر دید. شدیدترین تحریم‌های اقتصادی و به تأیید متخصصان و کنشگران تجاری کشورمان تحریم‌های هدفمند و هوشمند دوره ترامپ حتی به مراتب بسیار سهمگین‌تر از تحریم‌های منتج از قطع‌نامه‌های هسته‌ای شورای امنیت سازمان ملل متحد بود.

ترامپ با بی‌اعتنایی و دهن‌کجی به قواعد بین‌المللی و قطع‌نامه‌های سازمان ملل و حتی اسلاف خود، بیت‌المقدس را به‌عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخت و سفارت آمریکا را به این شهر منتقل کرد، انضمام جولان و بخشی از کرانه باختری به سرزمین اشغالی را تأیید کرد و مبتکر و واضع توسعه قرارداد ننگین کمپ‌دیوید و عادی‌سازی روابط دیگر دولت‌های عربی با اسرائیل شد و به بیان صریح‌تر رژیم صهیونیستی را به مرزهای ایران آورد. روشن است که نادیده‌انگاشتن برکناری چنین کسی از رأس هرم قدرت در آمریکا و مشابهت‌‌سازی «ترامپ-بایدن» چیزی جز ساده‌انگاری سیاسی نیست. بایدن مانند سلف دموکراتش باراک اوباما که مبتکر برجام بود، اعلام کرده که به این توافق باز خواهد گشت. این رویداد در صورت تحقق می‌تواند مهم‌ترین دستاورد انتخابات آمریکا برای ایران باشد؛ هرچند به نظر می‌رسد با توجه به تغییرات وضعیت اقتصادی و سیاسی در ایران با افت‌وخیزهایی روبه‌رو خواهد شد. اینکه این مهم چه زمانی و چگونه به منصه ظهور برسد، تا حد زیادی به عواملی نظیر اجماع سیاسی در کشور برای قبول و مدیریت این مهم نیاز دارد. چنانچه ملاحظه می‌شود دلواپسان و مخالفان کمر همت برای مانع‌تراشی و عدم تحقق این امر بسته‌اند. در کنار کنشگران داخلی، مخالفان برجام از اسرائیل گرفته تا عربستان و امارات نگرانی خود از این تحول را به صراحت بیان کرده‌اند. پادشاه عربستان در دومین خطابه علنی و رسمی خود جهان را به اتحاد در مقابل ایران فراخوانده و رژیم صهیونیستی پا را از این فراتر گذاشته و از جنگ با ایران در صورت بازگشت آمریکا به برجام سخن گفته است. در کنار این موارد علنی به سهولت می‌توان به میزان فعالیت‌های سیاسی و اطلاعاتی توسط لابی‌های این کشورها نزد تیم احتمالی بایدن پی برد. از این رو لازم است ایران خنثی‌سازی این فعالیت‌های دیپلماتیک و اطلاعاتی را جدی گرفته و شورای عالی امنیت ملی به‌عنوان بالاترین مرجع تصمیم‌سازی در کشور این موضوع را در دستور کار قرار دهد.

نکته آخر اینکه مهم‌ترین تفاوت ترامپ و بایدن علاوه بر نوع نگرش این دو به توافق هسته‌ای، رویکرد آنها در ایجاد اجماع جهانی علیه ایران است. اگر ترامپ به دلایلی که در صدر این مطلب ذکر آن رفت، بی‌توجه به نظر مخالف متحدان اروپایی آمریکا از برجام خارج شد و باعث تفرقه در بین کشورهای جهان حول محور ایران شد، بایدن مانند اوباما می‌تواند اجماع جهانی علیه ایران را سازمان داده و در صورت بی‌توجهی، ایران را حتی در اجرای برجام نیز با چالش‌های جدی روبه‌رو کند. از‌این‌رو بررسی دقیق رویکردهای بایدن و به‌خصوص سند 2020 حزب دموکرات آمریکا از ضرورت‌های مدیریت چالش‌های پیش‌روی ایران در مدیریت مراحل آتی مذاکرات احتمالی با نمایندگان آمریکا درباره برجام خواهد بود. در همین راستا موضوعاتی مانند تحولات منطقه، توان و برد موشکی، وضعیت بازداشت‌شدگان دوتابعیتی و حقوق بشر که وجه مشترک اروپا و رئیس‌جمهور جدید آمریکاست، از گسل‌های جدی در مدیریت مذاکرات است.

***************************************

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: