روزنامه کیهان **
چرا در اقتصاد فخریزاده نداریم؟/ کمال احمدی
هفتم آذرماه امسال وقتی خبر دردناک و تلخ شهادت دانشمند هستهای و مدیر توانمند دفاعیمان به دست مزدوران رژیم صهیونیستی پخش شد غم عجیبی سراسرایران را فرا گرفت. تلخی این اندوه زمانی فزونی گرفت که برکات وجودی این چهره ارزشمند علمی و مدیر توانا اندکی برای عموم مکشوف شد و مردم فهمیدند چه گوهر گرانبهایی را از دست دادهاند؛ این دانشمند برتر صنعت هستهای که صفر تا صد تحصیلاتش را در ایران گذرانده بود و به برکت همین تحصیلات و استعداد ذاتیاش موفق شده بود دستاوردهای عظیمی در حوزههای مختلف اعم از اتمی، دفاعی و حتی درمانی خلق کند که آخرین نمونه آن تولید کیت تشخیص کرونا و حتی تلاش برای تهیه واکسن کرونا بود که این واکسن تا مرحله آزمایش انسانی هم پیش رفته بود. علاوه بر این، در صنعت دفاعی به طراحی ساخت لیزرهای خاص پدافندی همت گمارد که این لیزرها توانایی هدف قرار دادن انواع مهاجمان در هوا از جمله پهپادهای دشمن را دارد این دستاورد تنها در اختیار معدودی از کشورهای پیشرفته دنیا قرار دارد.
نکته مهم دیگردرباره این شهید عزیز اینکه او در عین حال که عضو هیئت علمی دانشگاه بود و کرسی تدریس در دانشگاههای معتبر را در اختیار داشت اما فقط به امر تدریس و تعلیم تئوریهای دانشگاهی اکتفا نمیکرد بلکه با مدیریت بالای خویش توانسته بود ضمن پیوند علم و عمل پروژههای متعددی را برای زیرمجموعههای علمیخویش تعریف کرده و این پروژهها را از مرحله تئوری و کاغذ به کف کارگاه و صحنه عمل تبدیل کند. حتی با نقشه راه و برنامهریزی شهید فخریزاده، این اقدامات به شکلگیری نهادی موثر و پویا به نام سازمان پژوهش و نوآوریهای دفاعی موسوم به «سپند» منجر شد که خار چشم دشمنان ملت ایران از جمله نتانیاهو نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس شد و او در یک برنامه رسمی بیپرده به موفقیت «سپند» اعتراف کرد. واقعیت این است که از دل همان پروژههای علمیِ شهید فخریزاده و همکارانش دهها شرکت دانشبنیان شکل گرفت و انبوهی از کارگروهها و میزهای تخصصی در سازمان پژوهش و نوآوریهای دفاعی و مجموعههای مرتبط با آن، برای تحقق ایدههای جوانان و متخصصان دانشگاهی کشور برپا شد و دستاوردهای شگرفی از این اقدامات حاصل شد که شاید بسیاری از آنها تا مدتها به دلایل مختلف قابل انتشار نباشد.
استاد شهید محسن فخریزاده در عین حال که یک شخصیت برجسته علمی بود اما همزمان مدیر باهوش و توانمندی بود که با بهرهگیری از توانایی علمی خویش به توفیقات کمنظیری در حوزههای کاریاش رسید که دولت و ملت سالها از این توفیقات بهره خواهند برد. حالا شاید با خواندن و شنیدن این برکات شهید فخریزاده سؤالی برای بسیاری از مردم مطرح شود که چرا ما در حوزه اقتصاد که این روزها مهمترین مسئله کشوراست مدیری مثل شهید فخریزاده نداریم؟ چرا مدیران اقتصادی ما که اغلب آنها هم درس خوانده رشتههای اقتصادی هستند و بعضا استاد تمام دانشگاه هم میباشند نمیتوانند برای مشکلات اولیه معیشت مردم همچون گرانی فزاینده، رکود و بیکاری راهحل ارائه کنند؟
قبل از پاسخ به این سؤالات ذکر دو نکته مهم ضروری است نخست اینکه هدف از طرح این پرسشها خدای ناکرده ندیدن تلاشهای مسئولان ذیربط در چهار دهه اخیر در حوزه اقتصاد نیست. ثانیا کسی منکر تأثیر خصومتها و تحریمهای دشمنان بر ضد ملت ایران و اقتصاد کشورنیست و یقینا این دشمنیها فشارهای زایدالوصفی برحوزههای مختلف اقتصادی خصوصاً در سه سال اخیر وارد کرده است اما به اذعان مسئولان دولت فعلی از جمله رئیسجمهور محترم تأثیر تحریمها 20 تا 30 درصد است و ریشه مابقی مشکلات در غیر از مسائل تحریمی است. بنابراین با توجه به نکات فوق پاسخهای زیر را میتوان ارائه کرد.
1- عمده مدیران اقتصادی ما خواسته یا ناخواسته طی سالهای پس از جنگ به اجرای نسخههای صندوق بینالمللی پول پرداخته و از توجه به نسخههای بومی پرهیز کردهاند؛ اجرای سیاست تعدیل اقتصادی در دولت سازندگی و ادامه آن در دولتهای اصلاحات، مهرورزی و تدبیر و امید به صورتهای مختلف نمونهای از همان توجه تام به توصیههای صندوق بینالمللی پول است. نتیجه اعمال این برنامهها هم افزایش فاصله طبقاتی و شکاف بیشتر درآمدی فقیر و غنی بوده است. این درحالی است که مدیرانی همچون فخریزاده بیاعتنا به توصیههای غربیها و حتی اولتیماتومهای آنها مبنی بر پرهیز از نزدیک شدن به صنعت هستهای به بومیسازی دانش اتمی و دفاعی کشور پرداخته و با امکانات کم و بودجه ناچیز اقدام به کارستانی در حوزه دفاعی و هستهای کردند.
2- نگاه به غرب خصوصاً طی هفت سال اخیر یکی از مهمترین آسیبها را به اقتصاد کشور زده و اسباب شرطی شدن اقتصاد را فراهم کرده است. مثلا وقتی دولت تدبیر «آب خوردن مردم را هم به نتایج مذاکرات گره زد» خواسته یا ناخواسته واحدهای تولیدی را به رکود عمیقی فرو برد تا جایی که به گفته وزیر وقت صمت در دولت یازدهم بیش از 10 هزار واحد تولیدی تعطیل یا نیمهتعطیل شدند و بنگاههای مشهور اقتصادی نظیر «ارج»، «آزمایش»، «داروگر»، «روغن جهان» و... که روزگاری جزو برترین واحدهای تولیدی بودند به خاک سیاه نشستند و قفل تعطیل بر درب آنها زده شد. رکود آنقدر شدت گرفت که دولت مجبور شد برای رونق اندک واحدهای تولیدی، بستههای خروج از رکود طراحی کند و کارتهای اعتباری و تسهیلات تشویقی برای خرید لوازم خانگی و خودرو به مردم بدهد.
3- سوءمدیریت یکی دیگر از پاسخهای مهم به سؤالات فوق است.مثلا دقت کنید در شرایطی که ساخت مسکن با توجه به اینکه صفر تا صد مصالح ساختمانی در کشور موجود است و این صنعت هیچ ارتباطی با تحریمها ندارد، ناگهان مردم مشاهده میکنند جناب عباس آخوندی بهعنوان مدیر ارشد وزارت راه و شهرسازی دولت آقای روحانی و متصدی ساخت مسکن در کشور بیش از 5سال راه را بر تولید مسکن انبوه توسط دولت میبندد و حتی پروژههای مسکنی دولت قبلی را هم با موانع مختلف روبهرو میسازد تا جایی که در آخرین روز وزارتش با کمال گستاخی افتخار میکند که حتی یک مسکن هم افتتاح نکرده است! حالا همین جناب آخوندی که ماحصل مدیریت او گرانی بیش از 600 درصدی قیمت مسکن را در هفت سال اخیر در پی داشته است این روزها با ژست استاد دانشگاه به ترویج نسخههای بیخاصیت غربی برای بهبود اقتصاد کشور در رسانههای مدعی اصلاحطلبی میپردازد.
بهراستی تفاوت مدیران فعال در حوزه هستهای و دفاعی در این است که هیچکدام از آنها مانند وزیر مستعفی، نه جزو مدیران اشرافی محسوب میشوند، نه قبیله سیاسی- انتخاباتی دارند که پس از هر انتخاباتی مجبور شوند به آنها - ولو فاقد کمترین کفایت مدیریتی باشند- پست و امتیاز و رانت بدهند و نه دچار تعارض منافع خصوصی و دولتی هستند. هنر آنها این است که در شرایط تحریم صددرصدی و نیاز موجود، کشور را بینیاز کردند و حصار تحریم را شکستند. هنر مدیران انقلابی این است که چه در تولید بنزین و چه در تولید تسلیحات، به جایگاهی رسیدند که کشور میتواند ضمن خودکفایی، صادرکننده باشد و ارزآوری داشته باشد. و این دقیقاً برعکس رفتار مدیریت مدیران اشرافی است که هنرشان، وابستهتر کردن کشور و بر باد دادن منابع ارزی است.با دست فرمان این مدیران هرگز نمیتوانیم امیدی به پیشرفت و حتی رفع تحریمها داشته باشیم.
بنابراین راه فخریزادهها را در حوزه اقتصاد هم میتوان ادامه داد به شرطی که به ظرفیتهای داخلی اعتقاد و باور داشت و در عمل به آنها توجه کرد چه آنکه رهبر معظم انقلاب سال گذشته در جمع فعالان اقتصادی تأکید کردند: «اگر ملت ایران و فعالان اقتصادی و اندیشمندان کشور بتوانند با تکیه بر توان داخلی تحریمها را بیاثر کنند، عامل تحریمکننده نیز از ادامه تحریمها دست برخواهد داشت زیرا متضرر خواهد شد. اگر طرف مقابل از سیاست تحریم دست برداشت ما نباید سیاست تکیه بر توان داخلی را تغییر دهیم، برخی منتظرند تا اگر راه آن طرف باز شود، جهتگیری اقتصادی کشور را به سمت نگاه به خارج ببرند در حالیکه چنین نگاهی، غلط است. سیاستهای تکیه بر توان داخلی باید آنچنان محکم و استوار باشد که اگر تحریمها هم برداشته شد، به این سیاستها آسیبی وارد نشود.»
***************************************
روزنامه وطن امروز**
هم امنیت، هم اقتصاد/علی هدایتی
طرح مجلس شورای اسلامی با عنوان طرح «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» را که جزئیات آن دیروز در صحن علنی تصویب شد باید ذیل 2 گزاره مهم ارزیابی کرد؛ «اقتصاد» و «امنیت».
درباره اقتصاد، همانطور که از عنوان طرح پیداست، هدف اصلی این طرح اصلاح راهبرد مواجهه با مساله برجام و قرار گرفتن ایران در جایگاه و موقعیت درست است. تعهد ایران به توافق نامتوازن برجام، آن هم 2 سال پس از خروج آمریکا از این توافق، باعث شده به مرور ماهیت این توافق و اساس شکلگیری آن مخدوش شود. در عمل آنچه روی کاغذ وجود دارد، تعطیلی بخشهای مهمی از برنامه هستهای ایران و تشدید تحریمهای غیرانسانی علیه ملت ایران است. خب! این وضعیت به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست و باید مسیر یکطرفه اجرای تعهدات برجامی تبدیل به یک مسیر دوطرفه شود. طی 2 سال گذشته با وجود خروج آمریکا از برجام، پایبندی ایران به رئوس تعهدات برجامی یک خطای پرهزینه بود. تداوم حضور ایران در برجام باعث شد هم خود آمریکا و هم شرکای اروپاییاش اضطراری درباره تغییر وضعیت برجام احساس نکنند. بخشهای مهم برنامه هستهای ایران همچنان تعطیل و قرارداد به صورت یکطرفه علیه ایران به هم خورده است. بنابراین آمریکا و اروپا به این برآورد رسیدهاند که بدون هیچ پرداختی و بدون هیچ هزینهای، برنامه هستهای ایران را متوقف کردهاند، ضمن اینکه آنها نسبت به استفاده از ابزار تحریمهای تشدیدشده علیه ایران برای امتیازگیری در سایر حوزهها نیز به طمع افتادهاند. از این رو هدف طرح مجلس ایجاد اضطرار برای طرف آمریکایی و اروپایی برای تغییر وضعیت فعلی است. با اجرایی شدن طرح مجلس، ایران با تقویت توان غنیسازی، افزایش سطح غنیسازی، فعالسازی رآکتور اراک با طراحی سابق و همینطور تحدید بازرسیها، اقتدار خود در مذاکره را بازسازی کرده، آمریکا و اروپا را نسبت به تغییر وضعیت فعلی- که نشأتگرفته از محاسبات برجامی است- مجاب خواهد کرد. این طرح میتواند قاعده توافق هستهای را که باید بر اساس نظم داده و ستانده باشد تا حدودی اصلاح کند. البته قطعا برجام یک توافق نامتوازن بوده و ترسیم مختصات آن، حتی در صورت اجرا نیز عادلانه و منصفانه نبوده است. آنچه اکنون درباره آن صحبت میشود، طرحی نو برای تغییر و اصلاح وضعیت مخرب و هزینهساز فعلی است که برساخته قاعده نامتوازن برجام و سیاستها و تصمیمگیریهای اشتباه پس از آن است. بنابراین طرح مجلس ـ همانگونه که از نامش پیداست ـ یک تلاش راهبردی برای لغو تحریمهاست. یک اقدام برای اصلاح مسیر طیشده 7 سال گذشته، بازگرداندن طرف آمریکایی و اروپایی به وضعیت قبل از برجام و در نهایت اقدام درست و متوازن برای لغو تحریمها.
اما یکی از برکات مهم طرح مجلس، تقویت و برجستهسازی توان «بازدارندگی» ایران و موضوع امنیت است. حتی اگر نگوییم برجام در پارهای اوقات، منجر به مخدوش شدن ثبات امنیتی ایران شده، لااقل این موضوع را میتوان ثابت کرد که رفتارهای دولت و نظام محاسبه و اولویتبندی دولت در قبال برجام باعث شد آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و حکام مرتجع منطقه نسبت به قدرت بازدارندگی ایران به اشتباه بیفتند. آنها طی یکی دو سال اخیر پس از خروج آمریکا از برجام و اصرار دولت ایران بر باقی ماندن در این توافق، به این برآورد رسیدند که ایران اولویت خود را به موضوع توافق با غرب تغییر داده و حاضر است برای آن هر هزینهای بپردازد. ترور شهیدان سلیمانی و فخریزاده برساخته این برآورد طرف خارجی از رفتار دولت روحانی و سیاست خارجی آقای ظریف بوده است. از این رو، طرح مجلس در واقع اقدامی برای تغییر این وضعیت خطرساز و اصلاح فوری این برآورد دشمن است. آنچه در مجلس تصویب شد، برای آمریکا و رژیم صهیونیستی یک یادآوری دردناک است که دانش هستهای در ایران بومی شده است و با ترور دانشمندان، زمینههای تحقق آنچه آنها از آن میترسند، فراهمتر میشود. از سوی دیگر با اجرا شدن مفاد طرح مجلس، اروپا و آمریکا بیشتر از هر زمانی نسبت به هزینههای رفتار دیوانهوار نتانیاهو علیه ایران واقف خواهند شد. اکنون در آمریکا و اروپا بیشتر از اینکه نسبت به انتقام ایران از رژیم صهیونیستی به خاطر ترور شهید فخریزاده توجه نشان دهند، بر موضوع غنیسازی 20 درصد ایران در تاسیسات فردو با سانتریفیوژهای IR6 و نیز توقف پروتکل الحاقی توسط ایران متمرکز شدهاند. از این رو طرح مجلس در صورت اجرای درست، میتواند با تقویت بنیه بازدارندگی ایران، پشتوانه یک انتقام تاریخی و ماندگار از رژیم صهیونیستی باشد.
***************************************
روزنامه خراسان**
آیا دولت با لغو تحریم ها مخالف است؟/امیرحسین یزدان پناه
دیروز طرحی در مجلس تصویب شد که سه ویژگی مهم دارد: 1- با ورود به حوزه پروتکل الحاقی می توان عملا خط و نشان مهمی برای طرف مقابل کشید تا پس از سه سال، اروپا و چه بسا آمریکا را وادار کند با رفع یا کاهش تحریم ها، فشار اقتصادی را از روی مردم بردارد.
2- طرح برگشت پذیر است، یعنی کاملا هوشمندانه و مطابق با منافع ملی طراحی شده و اگر طرف مقابل اقدام عینی برای رفع تحریم ها و منتفع شدن ایران از مراودات بانکی بین المللی انجام دهد، به راحتی تعهدات ایران هم قابل بازگشت است.
3- پس از سه سال اجرای تعهداتی که نفعی برای مردم نداشت، این طرح با طراحی هوشمندانه، باعث می شود کشور از حالت انفعال خارج و رفتار ایران برای طرف مقابل مقتدرانه و تعیین کننده شود.
متاسفانه دولت اعلام کرده که با این طرح مخالف است! مخالفت دولت با طرحی با قابلیت بازگشت پذیری که می تواند فشار اقتصادی تحریم ها را از روی دوش مردم بردارد، عجیب و غیرقابل باور به نظر می رسد و احتمالا پاسخ به این سوال را که چرا دولت با این طرح مخالف است باید در رویکردهای سیاسی دولت جست وجو کرد. در حالی که به طور منطقی دولت باید اولین موافق طرح باشد.
در سه سال اخیر که آمریکا از برجام خارج شد و 177 تحریم جدید هم علیه ایران وضع کرد، اروپایی ها نیز 11 تعهد مکتوب به ایران دادند اما به هیچ کدام توجه نکردند. در مقابل دولت، یک سال صبر و پس از یک سال پنج گام برای کاهش تعهدات کشورمان طراحی کرد که این گام ها نیز در مدت سپری شده نتوانست طرف مقابل را به اقدام سوق دهد. چرا؟ به این دلیل که اقدامات دولت در مقابل آمریکا و اروپا قدرت لازم برای تغییر محاسبات آن ها را نداشت و ۱+4 هرگز اقدامات ایران را جدی نگرفت.
مثلا دولت اعلام کرده بود که غنی سازی 3.67 درصد را که در برجام به عنوان سقف میزان غنی سازی تعیین شده دیگر به رسمیت نمی شناسد اما آن چه پس از آن رخ داد، غنی سازی 4.1 یا 4.2 درصد بود! یعنی عملا تغییر زیادی ایجاد نشد و طرف مقابل به این جمع بندی رسید که اقدام متقابل ایران بیشتر نمایشی است تا واقعی.
یا مثلا دولت بنا بود تعداد سانتریفیوژهای نصب شده را افزایش دهد اما حتی یک دستگاه هم اضافه نشد. این اقدامات ضعیف دولت باعث شد عملا طرف مقابل هیچ اقدامی برای منتفع شدن ایران از منافع اقتصادی برجام و کاهش تحریم ها انجام ندهد.
اکنون مجلس این معادله را متوازن کرده است و احتمال آن که محاسبات طرف مقابل با این طرح منطقی تر شود و برای جلوگیری از اقدامات عینی و بازدارنده ایران، دست به اقدامات عملی در کاهش فشار اقتصادی بزند، بیشتر از گذشته است. با این حال دولت به صراحت با این طرح مخالفت کرده است. حامیان دولت هم به غلط آن را طرح خروج از برجام مینامند.
اولا، حامیان دولت در حالی این طرح را به غلط «خروج از برجام» مینامند که با اتکا به بندهای 36 و 37 برجام طراحی شده و مبتنی بر همین توافق، اقدامات متقابل ایران را عینی تر کرده است. قبلا دولت اعلام کرده بود که قصد دارد همین موارد را اجرا کند اما اجرا نکرده و در حقیقت طرح مجلس، «الزام» دولت به اجرای «تعهداتی» است که خود قبلا اعلام کرده بود. بنابراین تعبیر آن به خروج از برجام غلط و فضاسازی رسانه ای - سیاسی است.
دوم این که به نظر می رسد دولت در مخالفت با طرحی که خود قبلا بخش های مختلف آن را اعلام کرده، به دنبال ادامه دادن بازی قبلی مخالفت با هر آن چیزی است که از مجلس یازدهم بیرون می آید. قبلا دولت با طرح حمایت معیشتی از 60 میلیون نفر برای تامین کالاهای اساسی مخالفت کرده بود و هنوز هم این قانون مهم برای معیشت مردم را اجرا نکرده است. به نظر میرسد طرح «اقدام راهبردی برای لغو تحریم ها و صیانت از منافع ملت ایران» که می تواند با بازگرداندن مدار تصمیم سازی کشور از «انفعال» به «اقتدار» و تغییر محاسبات 1+4، تلاش مهم و ان شاء ا... موثری برای کاهش فشار اقتصادی بر مردم باشد هم دچار همین مصیبت شده است و دولت نگران است این طرح سبب کاهش فشار اقتصادی بر مردم و نتایج آن به نام مجلس تمام شود. در غیر این صورت هیچ دلیل منطقی برای مخالفت با طرحی که میتواند هم کشور را از انفعال درآورد و هم احتمال کاهش تحریم ها را افزایش دهد، وجود ندارد.
آیا واقعا چنین اتفاقی در شأن مردم آن هم در این شرایط سخت معیشتی هست؟ دولت با سیاسی کاری مقابل طرحی ایستاده که می تواند حتی دست دیپلمات ها را پای میز مذاکره و کمیسیون مشترک برجام که دو هفته دیگر برگزار میشود پر کند و قدرت چانه زنی کشور را افزایش دهد.
خوب است دولت و حامیان آن که در مخالفت صریح با طرح مجلس تیغ کشیده اند به این پرسش پاسخ دهند که آیا منفعت ناشی از تغییر نگاه دشمن و رفع احتمالی تحریم ها به جیب مردم و حتی خود دولت نمی رود؟ آیا بهتر نیست دولت مقتدرانه پای این طرح بایستد و آن را در محافل بین المللی به ابزاری برای کاهش فشار بر معیشت مردم تبدیل کند؟
***************************************
روزنامه ایران**
درخشش برق از جنوب تا شمال/رضا اردکانیان
وزیر نیرو
هفته سیام پویش الـــــف_ب_ایــــران در حالی روز 13 آذر دنبال میشود که همه طرحهای وعده داده شده طبق برنامهریزی در حال پیشرفت است. رهبر معظم انقلاب در دیدار دوم شهریورماه 1399 با اعضای دولت تأکید داشتند که طرحها در سال آخر دولت با جدیت و دقت دنبال شود و این روند تا به امروز با دقت پیش رفته است. هفته سیام پویش الف_ب_ایران شاهد افتتاح مجموعهای عظیم از طرحهای صنعت برق در گسترهای به وسعت جنوب غرب در استان خوزستان تا جنوب شرق و شرق در سیستان و بلوچستان و شمال شرق در استان خراسان رضوی است. این گستره جغرافیایی وسیع با تنوع طرحها نیز همراه شده است. ترکیبی از نیروگاههای حرارتی، نیروگاههای کوچک مقیاس تولید پراکنده، تجدیدپذیر خورشیدی، بادی و برقابی، خطوط انتقال و شبکههای فوقتوزیع در استانهای مختلف به بهرهبرداری رسیده و افتتاح میشوند که مجموع ارزش سرمایهگذاری آنها به 5936 میلیارد تومان میرسد.
استان خوزستان در هفته سیام پویش الف_ب_ایران شاهد افتتاح 5 نیروگاه مقیاس کوچک تولید پراکنده خورشیدی و برقابی در شهرهای اهواز، اندیمشک، شوش و آغاجاری به ظرفیت 61 مگاوات با سرمایهگذاری 959 میلیارد تومان و 4 پروژه خط انتقال و شبکه فوقتوزیع با ارزش سرمایهگذاری 149.3 میلیارد تومان است. این شبکهها با هدف تقویت شبکه انتقال و فوقتوزیع استان خوزستان و تأمین برق پایدار و مطمئن ساخته شدهاند. نیروگاههای مقیاس کوچک ساختهشده اولین نمونه این گونه نیروگاهها در استان خوزستان هستند. تکمیل و بارگیری پستهای 132/400 کیلوولت باغملک، شوشتر و مسجد سلیمان نیز سبب پایداری بیشتر تأمین برق مشترکین در شهرستانهای باغملک، ایذه، مسجد سلیمان، شوشتر و رامهرمز میشود. افتتاح مجموعهای دیگر از تأسیسات صنعت برق در استان خوزستان در هفته سیام پویش الف_ب_ایران همچنین سبب بهبود پایداری شبکه در شهرهای آبادان و خرمشهر نیز خواهد شد.
زیرساختهایی که روز 13 آذر در استان سیستان و بلوچستان افتتاح میشوند شامل افتتاح خط 400 کیلوولت زاهدان- بم، نیروگاه کوچک 25 مگاواتی سراوان و 11 مگاواتی ایرانشهر، اولین توربین نیروگاه بادی میل نادر به ظرفیت 2.5 مگاوات به همراه 11 پروژه خط انتقال و شبکه فوقتوزیع برق در سطح استان با ارزش سرمایهگذاری 1428 میلیارد تومان است.
خط 400 کیلوولت زاهدان- بم با ارزش سرمایهگذاری 670 میلیارد تومان ساخته شده است. افزایش ظرفیت انتقال برق استان، افزایش پایداری شبکه برق جنوب شرق کشور و کمک به رشد صنایع منطقه، رفع افت ولتاژ شبکههای روستایی موجود در منطقه چانف و جلوگیری از آسیب به تجهیزات مردم بهدلیل رفع افت ولتاژها از اهداف ساخت این خط انتقال است. ساخت این طرح از سال 1386 آغاز شده و تکمیل آن افزایش تبادل توان در شرق کشور را بههمراه دارد.
نیروگاه مقیاس کوچک 25 مگاواتی سراوان، 11 مگاواتی ایرانشهر و واحد اول نیروگاه بادی میل نادر به ظرفیت 2.5 مگاوات نیز ارزش سرمایهگذاری معادل 595 میلیارد تومان داشتهاند. نیروگاه سراوان اولین نیروگاه تولید پراکنده بخش خصوصی در استان سیستان و بلوچستان است.
سایت بادی میل نادر بهوسعت 17000 هکتار دارای ظرفیت تولید 1000 مگاوات برق بادی است. مزیت این نیروگاه به غیر از تولید انرژی پاک، همزمانی حداکثر تولید انرژی این نیروگاه با زمان اوج بار شبکه در تابستان است. میانگین سرعت وزش باد در سایت میل نادر بالاتر از 10 متر بر ثانیه است که تولید مناسب برق از توربینهای نصبشده در این سایت را ممکن میکند. مجاورت با مرز افغانستان نیز امکانی برای تولید و صادرات برق پاک فراهم میکند. قرار است برای توسعه ظرفیت انرژی برق در این سایت تا 70 میلیون دلار سرمایهگذاری و در مرحله اول ظرفیت تولید 50 مگاوات برق از نیروگاه بادی از آن صورت گیرد. استان سیستان و بلوچستان به این ترتیب از 2 نیروگاه بزرگمقیاس خورشیدی 10 مگاواتی در حومه زاهدان و نیروگاه 50 مگاواتی در میل نادر سیستان بهرهمند میشود. 20 توربین 2.5 مگاواتی در سایت میل نادر نصب میشود که هر توربین ظرفیت تولید برق به 500 مشترک شهری را داراست.استان سیستان و بلوچستان همچنین شاهد افتتاح 11 پروژه خط و شبکه فوقتوزیع با ارزش سرمایهگذاری 163 میلیارد تومان است. جلوگیری از آسیب به تجهیزات مردم بهدلیل رفع افت ولتاژ از اهداف اجتماعی و اقتصادی مهم ساخت این تأسیسات است. همچنین یکی از دستاوردهای مهم هفته... پویش الف_ب_ایران، احداث مرکز کنترل راهبردی شبکه انتقال استان (دیسپاچینگ شرق) با نرمافزار بومی است. افزایش پایداری و اطمینان شبکه با افتتاح این تأسیسات سبب توسعه زیرساخت مناسب برای رشد صنایع و امکان افزایش صادرات برق میشود.تأسیساتی که در استان خراسان رضوی افتتاح میشود واحد شماره یک بخش بخار نیروگاه سیکل ترکیبی فردوسی به ظرفیت 160 مگاوات با ارزش سرمایهگذاری 3400 میلیارد تومان است. سازوکار بازگشت سرمایهگذاری برای سرمایهگذار از محل صرفهجویی در مصرف سوخت است و از اینرو مجموعه ساختهشده علاوه بر افزودن بر توان زیرساختی کشور، اقدامی صرفهجویانه، محیط زیستی و منطبق بر توسعه پایدار به حساب میآید. میزان سوخت صرفهجویی شده بر اثر احداث این تأسیسات معادل حداقل 252 میلیون مترمکعب گاز در سال برای هر واحد بخار و 756 میلیون مترمکعب برای سه واحد بخار نیروگاه فردوسی است. این تأسیسات ضمن کمک مستقیم به اشتغالزایی، نیاز روزافزون منطقه به مصرف برق ناشی از گسترش صنایع محلی، توسعه کشاورزی و مصارف عمومی و خانگی را پاسخ میدهد.
توسعه زیرساختی ایران با جدیت و تلاش، تحت سختترین شرایط تحریم و تنگناهای مالی، اما با عقلانیت، سختکوشی و خستگیناپذیری ادامه مییابد. صمیمانه مایلم از جانب مدیران، کارشناسان و کارکنان بخش دولتی و خصوصی صنعت برق ایران، دستاوردهای هفته سیام پویش الف_ب_ایران را به پاس یک عمر خدمات صنعتی و مدیریتی شهید محسن فخریزاده به روح او تقدیم کنم. راهش برای تقویت عزت و سربلندی ایران و ایرانیان پر رهرو باد.
***************************************
روزنامه شرق **
پیچ آخر دیپلماسی/غلامرضا نظربلند . تحلیلگر
پیروزی نامزد دموکراتها در انتخابات اخیر ریاستجمهوری آمریکا موجب افزایش امیدواری به بازگشت آمریکای پساترامپ به برجام شده است. این امیدواری در عین حال یأس و ناخشنودی برخی از کشورها و جریانها را به همراه داشته و آنها را به تکاپو واداشته است تا بلکه با ایجاد موانع روانی- تبلیغاتی و احیانا عملیاتی، چنان بازگشتی را غیرممکن یا دستکم ناهموار کنند. کشورها و جریانات مأیوس و ناخشنود را طیف وسیعی از مخالفان برجام اعم از داخلی، منطقهای، فرامنطقهای و درون آمریکا تشکیل میدهند. جریان داخلی نوعا مرکب از کسانی است که سابقه مخالفت آنان با برجام به قبل از تولد آن در سال 2015 برمیگردد و «دلواپسان» (برگرفته از شعار «دلواپس مذاکرات 1+5 هستیم» خود آنها) نامیده میشوند. کشورهایی را که در منطقه علیه احیای برجام قد علم کردهاند ائتلاف اسرائیل و عربستان نمایندگی میکند. جریان فرامنطقهای متشکل از سه کشور اروپایی عضو برجام همان (E3) است که با صدور بیانیه مشترکی در هفته گذشته موضعی تحکمآمیز در قبال ایران اتخاذ کردند. جریان داخل آمریکا را هم ترامپیستها رقم میزنند. این نوعا میراثداران رئیسجمهور شکستخورده آمریکا مترصدند تا در فقدان دور دوم ریاستجمهوری وی کاری کنند که بایدن به وعده انتخاباتیاش مبنی بر بازگشت به برجام عمل نکند یا حداقل رفتاری بهغایت احتیاطآمیز در قبال آن پیشه کند.
نگاهی به شاکله و ترکیب کشورها و جریانات ناخشنود یا مخالف بازگشت آمریکای بعد از ترامپ به برجام نشان میدهد که آنها با وجود گوناگونی و ناهمگونیشان از یک مخرجمشترک برخوردارند که باید آن را در تعارض منافع با برجام سراغ گرفت. وجود چنین مخرجمشترکی کافی است که آنان اجازه ندهند برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) جان تازهای بگیرد؛ چراکه در غیر این صورت منافع آنها به خطر میافتد.
هرچند پیبردن به چرایی مخالفخوانی چنین ترکیب لایتچسبکی نیازمند بحث مستوفایی است که باید بهطور مستقل به آن پرداخته شود، اما آنچه به اجمال میتوان گفت این است که سیاستزدگی و فایدهطلبی باندی مخالفان داخلی آنها را وادار کرده تا ساز مخالف کوک کنند. مخالفان منطقهای و در رأس آنها تلآویو و ریاض، از سر خصومت با تهران که موجودیت فاقد وجاهت قانونی اولی و سلطهطلبی دیگری را به چالش کشیده، پرچم دشمنی با رویکرد رئیسجمهور منتخب آمریکا به دیپلماسی در رابطه با برنامه هستهای ایران را به اهتزاز درآوردهاند. آنها که بهدلیل شکست ترامپ در انتخابات چهلوششمین دوره ریاستجمهوری آمریکا به شدت خشمگین و مضطرباند، میخواهند که ایده احیای برجام را در نطفه خفه کنند. و اما خطونشانکشیدن سه کشور اروپایی امضاکننده برجام مبنی بر اینکه اگر تهران شرایط مورد نظر آنها را محقق نکند روی خوش به بازگشت بایدن به برجام نشان نمیدهند، از موضع طلبکاری است. این طلبکاری از آنجا ناشی میشود که سه کشور مزبور حفظ ولو نیمبند برجام بعد از خروج آمریکا از آن را مدیون ماندگاری خود در این میثاق بینالدولی میدانند. به نظر میرسد آنها ادامه حضور در برجام را مشروط به قبول شرایطشان از سوی تهران کردهاند. آنچه باقی میماند جریان میراثدار ترامپ است که بعد از خروج وی از کاخ سفید هم میخواهد در صفحه شطرنج سیاست داخلی و خارجی آمریکا فعال باشد و تحقق این مهم را از جمله از طریق کارشکنی در احیای برجام میداند. مطالب پیشگفته این پرسش کلیدی را به ذهن متبادر میکند که در این میان، ایران باید چه رویکردی اتخاذ کند و چه اقداماتی انجام دهد؟ پاسخ این پرسش را باید در رویآوردن به دیپلماسی و کنشگری از کانال آن سراغ گرفت.
کنشگری را میتوان در انجام یک رشته اقدامات سلبی و ایجابی جستوجو کرد. در بعد سلبی، باید بر هرگونه تندروی، کوتهبینی، سادهنگری، شعارزدگی، عوامفریبی و اقدامات پوپولیستی خط بطلان کشید و تلاش صاحبان منافع مقرر را که در بالا به طیفی از جریانات رنگارنگ و ناهمگون آن اشاره شد، بینتیجه گذاشت. در بعد ایجابی هم ضرورت دارد از ابزار دیپلماسی استفاده کنیم، چراکه بدون آن نمیتوان در سپهر سیاست خارجی و روابط بینالمللی سیاستورزی کرد. اگر نمیخواهیم از این ابزار استفاده کنیم، به خودتحریمی دست یازیدهایم و اگر نمیتوانیم آن را به خدمت بگیریم، هنرش را نیاموختهایم. در غیر این صورت، دلیلی ندارد که ما خود را از آنچه دیگران به کار میگیرند و از طریق آن با هم مذاکره میکنند و به نقطهنظر مشترک و تفاهم میرسند و خط بطلان بر جنگ و جنگافروزی میکشند، محروم کنیم. روشن است که دیگران منتظر ما نمیمانند تا ببینند آیا ما از این ابزار فرصتساز استفاده میکنیم یا نه! آنها کار خود را میکنند و راه خود را میروند. شوربختانه در داخل کشورمان کسانی دیپلماسی را نفی میکنند که در این کار سررشتهای ندارند. افزون بر این، کسانی آن را ناکارآمد میدانند که نحوه استفاده از این ابزار کارآمد، اما بسیار پیچیده را نمیدانند. در سالهای اخیر عمده کاسهکوزهها بر سر دیپلماسی منتهی به برجام شکسته شده است. از قضا برجام اگر نقص و عیبی دارد که البته دارد، بیشتر به این دلیل بوده که در جریان مذاکرات منتهی به آن از ظرفیت عظیم کارشناسی و تخصصی کشور استفاده بهینه به عمل نیامد. مضافا، مذاکراتی را که به برجام انجامید به قدری دیرهنگام آغاز کردیم که تا حدود زیادی قدرت چانهزنی را از دست دادیم، حال آنکه عنایت نداشتیم که دیپلماسی هم مانند کالای فاسدشدنی و استهلاکپذیر تاریخ مصرف دارد. دلنگرانهایی که از اول با مذاکرات ایران با 1+5 سر ناسازگاری داشتند به خوبی میدانند که در طلیعه این مذاکرات دولت در آستانه پدیده خطرناک «ناتوانی در پرداخت» (دیون) قرار گرفته بود، بهطوریکه میرفت تا نتواند حتی حقوق شاغلان خود را پرداخت کند! آنها که دیپلماسی را میکوبند و بهطور مشخص محصول برجامی آن را مردود میدانند، چرا به عدم استفاده لازم طرف مذاکرهکننده ایرانی از ظرفیت کارشناسی کشور در دوره مذاکرات هیچ اشارهای نمیکنند و از این منظر دست به آسیبشناسی نمیزنند و براساس نتیجه حاصل، دیپلماسی و مذاکره را مورد ارزیابی قرار نمیدهند؟ چرا این دلسوزان یک بار هم صداقت به خرج نداده و نگفتهاند مذاکرات برجامی بنا بر تصمیم و اراده کلیت نظام راهاندازی شد و تا زمانی که فرجام یافت و پیش رفت و تا آنجا که شواهد کشف گواهی میکنند هیچگاه هم از ریل فرمانبری خارج نشد؟ آنچه تاکنون در این نوشتار آمد تشریح آخرین وضعیت مخالفخوانی طیف مخالفان برجام در هنگامه احیای آن و تبیین ترکیب نامتجانس مخالفان آن است. همانگونه که گفتیم طیف مزبور از دلنگرانهای داخلی گرفته تا جنگافروزان ینگهدنیایی و تلکهگیران اروپایی و رژیم جعلی و حکومت کودککش و معارض در اسیدحلکن منطقهای را در بر میگیرد. وجود چنین ترکیب ناهمگون و عجیب و غریبی قبل از هر چیز موجب این پرسش میشود که مگر برجام مرتکب چه مفسدهای در کره ارض شده که باید مشارکتکنندگان در چنین طیفی وسیعی با وجود تضاد درونیشان، همصدا شوند و هر کدام بهگونهای که گویی تقسیم کار شده، به مقابله با آن برخیزند؟! پاسخ این پرسش را در این میبینم که برجام با وجود همه ضعفها و کاستیهایش، چارچوبی برای حل مسالمتآمیز اختلافات طرفین آن ترسیم کرده است و حالا هم فرصتی به دست آمده که کشور ترککننده به جمع قبلی بپیوندد و قطار برجام را به ریل خود بازگرداند. بدون آنکه بخواهیم درباره جزئیات این پیوستن و بازگرداندن گمانهزنی کنیم این را به اطمینان میتوان گفت که نفس چنین بازگشتی، فرصت است.
چنین فرصتی از زمینه لازم هم برخوردار است و آن اینکه نه ما برجام را ترک کردیم و نه هیچ کشور مشارکتکنندهای از آمریکا تأسی کرد و از آن خارج شد. بنابراین با پیوستن عضو خارجشده به جمع، تعداد کامل میشود و آنچه میماند نحوه بازگشت عضو مورد اشاره و بازتعریف احتمالی تعهدات طرفین (ایران از یک طرف و 1+5 از طرف دیگر) است. هرچند پرداختن به این مهم موضوع یادداشت دیگری است اما در اینجا چند پرسش اساسی مطرح میکنیم و در این خصوص مفرداتی را بیان میکنیم. نخست آنکه اصولا چه ضرورتی دارد که برجام موجود بازتعریف و احیانا الحاقیههایی به آن الصاق شود؟ آیا تعهدات جدید برجامی، به شرط وجود، طرفینی است یا فقط متوجه یک طرف (ایران) است؟ آیا هرگونه بازتعریف احتمالی در مجموع به نفع ایران است یا بهعکس، حقوق حقه کشورمان در زمینههای مختلف هستهای و اقتصادی و نظامی را ولو اندک، نادیده میگیرد؟
پاسخ به پرسشهای یادشده هم در حوزه دیپلماسی است. در دنیای امروز خیلی از آنچه بعدا در قالب مذاکرات رسمی و آشکار جریان مییابد و احیانا منجر به توافقات خرد و کلان میشود، با دیپلماسی پنهان شروع میشود. این شکل از دیپلماسی دستباز است؛ چراکه دولتها را قادر میکند هر آنچه را مدنظر دارند، بهراحتی و تقریبا بدون محدودیتهای دیپلماسی آشکار بیان کنند و درخصوص اراده و نیت طرف مقابل هم دست به راستیآزمایی بزنند. طرفه آنکه، در مرحلهای که دیپلماسی آشکار نقش ایفا میکند آداب و مناسک دستوپاگیر و حتی تحفظات معمول نقش چندانی ندارند و طرفین با یا بدون واسطه میتوانند رک و صریح با هم صحبت کنند و به تفاهم اولیه برسند و تضمینات اولیه از هم بگیرند.
خلاصه کلام آنکه در شرایط کنونی و با توجه به فرصتی که نتیجه انتخابات اخیر آمریکا فراهم کرده، توسل به دیپلماسی بیشازپیش توجیهپذیر شده و معقول به نظر میرسد. زمان، زمان خردورزی از راه سیاستورزی است. وسیله عبور از آزادراه سیاستورزی، دیپلماسی پنهان و آشکار است. در این میان، کسی را حقی نیست که با غوغاسالاری و درشتگویی و تا نوک دماغبینی و سخنان هیچ و پوچ بر سندانکوبی که جز تحریک دشمنان و بازی در زمین آنان هودهای بر آن قابل تصور نیست، دست به قمار بر سر منافع ملی بزند. ترامپ در حال رفتن است. همین که تا او در قدرت بود صبر پیشه کردیم و از خود مقاومت نشان دادیم، بهحق کاری کارستان است و همین کفایت میکند که به او و وزیر خارجه کینهتوز و آونجلیست افراطیاش فهمانده باشیم که نهتنها به هیچکدام از شرایط دوازدهگانه و سپس ارتقایافته به سیزدهگانه خود نائل نیامدند بلکه ساقطشدن از پست و مقام هم به سراغشان آمد درحالیکه ایران ما و مردمش با وجود رنج و تعب بسیاری که در این میان کشیدند سر پا هستند و ادامه حیات میدهند. قطعا نهتنها آمریکا بلکه جهان سیاست این پیام را گرفته است. بنابراین باید میوه مقاومت به خرج داده و رنج و عذاب کشیدهشده را چید. زمان آن همین حالاست. به گمان نگارنده این فرصت بهرهبرداری از دیپلماسی نهتنها بهترین در نوع خود است که آخرین آن هم هست. بهعبارتی، ما در پیچ آخریم. یا به سلامتی و سرفرازی از آن عبور میکنیم، یا در آن میمانیم که در این صورت هر راه دیگری غیر از دیپلماسی را پیش پای خود داریم و میتوانیم در آن قدم گذاریم و به امان خدا برویم. بدون آنکه بخواهیم بدون پشتوانه و غیرواقعبینانه خوشبین باشیم، برای نگارنده محرز است که میتوان با تمهیدات لازم و تدارکات کافی پیچ آخر دیپلماسی را پشتسر گذاشت و کشور را به ساحل امن رساند.
***************************************