روزنامه کیهان **
بن سلمان چه خوابی برای اردوغان دیده است؟ / جعفر بلوری
سوریه، عراق، لیبی، قبرس، یونان، ارمنستان و حالا یمن؛ کشورهایی هستند که ترکیه در آنها خیلی «رو» و علنی در حال ماجراجویی بوده است. در برخی از این کشورها، درگیر مسائل نظامی و در برخی نیز درگیر دعواهای شدید سیاسی شده که غالبا نیز رنگ و بوی «نفت»، «پول» و «گسترش سرزمینی» میدهد. دیروز پس از چند ماه رد و بدل شدن خبرهای ضد و نقیض از احتمال حضور نظامی ترکیه در جنگ یمن، خبر جدیدی منتشر شد که در صورت صحت، از ورود «رسمی» این کشور به جنگ یمن حکایت دارد. طبق این خبر، ترکیه در یمن، سیاستی شبیه به سیاست این کشور در سوریه را اتخاذ و با استفاده از تروریستهای اجارهای، شماری مستشار نظامی و پهپاد رسماً وارد جنگ «مارب» شده است. اردوغان از این همه ماجراجویی چه اهدافی را دنبال میکند و ورود این کشور به جنگ یمن، چه تاثیر و تبعاتی بر جنگ یمن خواهد داشت؟ برای ترکیه چطور؟ بخوانید:
۱- انقلابیون یمنی مدتی است، دست برتر را در جنگ یمن دارند. یعنی پس از تحمل حدود ۵ سال حملات بیوقفه از سوی عربستان و ۱۰ متحد این رژیم که در قالب «ائتلاف عربی» ظاهر شده بودند، توانستهاند ورق را در این جنگ برگردانند طوری که اکنون بیش از یک سال است که، مراکز حساس و نظامی عربستان را به راحتی و با دقت هدف قرار میدهند. «ائتلاف عربی» که حالا از ۱۱ عضو رسیده به دو عضو بهعلاوه مزدورانی از یکی دو کشور فقیر آفریقایی، در این مدت، از هیچ اقدامی برای شکست انقلابیون دریغ نکرده و با حمله به زیرساختهای این کشور و استفاده از تمام اهرمهای قانونی و غیرقانونیِ جنگ، و بهرهبرداری از سلاحهای بیولوژیک، خوشهای و حتی ویروسهای کشنده، تمام توان خود را برای شکست انقلابیون به میدان آورده بودند. در این بین سازمان ملل، آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای اروپایی نیز به اشکال مختلف به کمک ائتلاف سعودی آمدهاند، اما نتوانستهاند جلوی پیروزیهای این کشور را بگیرند. حالا و در آستانه آزادسازی شهر مهم «مارب» خبر رسیده که ترکیه برای جلوگیری از آزادسازی این شهر مهم، به کمک «بن سلمان» آمده است. این یعنی، جناب اردوغان تصور میکند، کاری را که آمریکا، رژیم صهیونیستی، انگلیس، فرانسه و آن ۱۱ کشور عضور «ائتلاف عربی» نتوانستهاند با کمک یکدیگر به سرانجام برسانند، میتواند به تنهایی به نتیجه برساند!
۲- «دیپلماسی پول»، روشی است که رژیم سعودی غالبا برای رسیدن به اهداف ریز و درشتش، در پیش میگیرد. خروج از باتلاق یمن، شاید درشتترین هدف بن سلمان در این روزها باشد. عربستان که با رفتن ترامپ، آن حمایتهای گرانقیمتِ قبلی را از دست داده و بیمیلیِ بایدن نیز آزارش میدهد، با دلارهای نفتی این بار سراغ ترکیه رفته است. اقتصاد ترکیه هم بنا به دلایل متعدد، از جمله ویروس «کرونا»، حال و روز خوشی ندارد و این کشور به این دلارها به شدت نیاز دارد. علاوه بر پول، آن روحیه گرایش به دولت عثمانی اردوغان نیز میتواند در ورود این کشور به باتلاق یمن، موثر باشد. اردوغان کاخ این امپراطوری موهوم را هم از مدتها قبل آماده کرده است. کافی است جمله «کاخ ۱۰۰۰ اتاقه اردوغان» را در موتورهای جست و جوگر، جست و جو و تصاویر آن را مشاهده کنید.
۳- انگیزه بن سلمان از کشاندن ترکیه به جنگ یمن «واضح» است. او نمیتواند شکست در «مارب» را تاب بیارود. «مارب» برای بن سلمانی که ائتلافش از هم فروپاشیده، نیروهای تحت امرش مناطق وسیعی را از دست داده و حتی کاخ خودش نیز از تیررس موشکهای مقاومت در امان نیست، حکم مرگ و زندگی را دارد. جنگ مارب به نوعی، سرنوشت جنگ یمن را تعیین میکند. نفسِ کمک گرفتن از ترکیه نیز، اعتراف به شکست در این جنگ است. شکست عربستان، آمریکا، رژیم صهیونیستی و آن چند کشور اروپایی. شاید هم عربستان به دنبال یک برگ برنده در مذاکراتی است که، گفته میشود با مقامات ایرانی و در عراق در حال انجام است. ما هم از صحت و سقم انجام مذاکرات بغداد بیاطلاعیم، اما در صورت درست بودن این خبر، ممکن است عربستان به دنبال این باشد که از ترکیه، به عنوان یک «ابزار فشار برای چانهزنی» در این مذاکرات استفاده کند؛ بنابراین ترکیه باید هوشیار باشد که به ابزار دست عربستان تبدیل شده است. اما انگیزه اردوغان چیست؟ اینکه واقعا «هدف اردوغان از این همه ماجراجویی چیست؟» را دقیقا نمیدانیم. پاسخ شاید همان باشد که در بالا گفتیم. او در رویای احیای امپراطوری عثمانی نفس میکشد. پیروزی بر ارتش نه چندان قوی ارمنستان نیز احتمالا توهم او را حادتر کرده. شاید هم به دنبال پول سعودیهاست. هدف هر چه هست، احتمالا برای شخص ایشان آنقدر مهم و باارزش بوده که حاضر شده برای رسیدن به آن، با عربستان، ائتلاف کند و با انقلابیون سرشاخ شود. نباید فراموش کرد که عربستان و ترکیه تا همین یکی دو ماه پیش، رقیب و در بسیاری حوزهها، دشمن یکدیگر بودهاند. در مجموع به نظر میرسد اردوغان این بار به کاهدان زده چرا که یمن، نه ارمنستان است، نه لیبی و نه حتی یونان و قبرس.
۴- انقلابیون یمن، ۶ سال است که در بدترین شرایط قابل تصور بشری، روزگار سپری میکنند. ورود کشوری در حد و اندازه ترکیه نیز تاثیر زیادی در وضعیت آنها ایجاد نمیکند. آنها اصلا، چیزی برای از دست دادن ندارند. در بدترین حالت، شاید ورود ترکیه به این جنگ، چند صباحی آزادسازی مارب را به تاخیر بیندازد. اما آیا ترکیه نیز چیزی برای از دست دادن ندارد؟ زیاد حاشیه نرویم. انقلابیون یمن امروز موشکهایی دارند که برد آنها قطعا به ترکیه میرسد و پهپادهایی میسازند که فرمانده نیروهای آمریکایی در غرب آسیا را به وحشت میاندازد: «حوثیها در چهار ماه نخست سال ۲۰۲۱ بیش از ۱۵۰ حمله موشکی علیه منافع عربستان انجام دادهاند. این برای نخستین بار از زمان جنگ کره است که ما، فاقد برتری هوایی در عرصه عملیاتی هستیم». (ژنرال فرانک مک کنزی، فرمانده نظامیان تروریست آمریکایی در غرب آسیا). بدون تردید در صورت صحت خبر ورود ترکیه به جنگ یمن، این کشور نیز مثل بسیاری از کشورهای درگیر در این جنگ، از تبعات آن مصون نخواهد ماند. گذشت زمان و نوع واکنش انقلابیون یمن بهتر از هر تحلیلگری نشان خواهد داد که، ترکیه وارد جنگ یمن شده است یا خیر. همینطور تبعات ورود اردوغان به جنگ یمن برای ترکیه را...!
*********************
روزنامه وطن امروز **
تنفس مصنوعی غرب به غربدوستان داخلی در آستانه انتخابات/مهدی گرگانی
هر قدر به انتخابات ریاستجمهوری در ایران نزدیکتر میشویم، تکاپوی طرفهای غربی و دولت دوازدهم برای فشردهتر کردن مذاکرات هستهای در وین شدیدتر میشود.
در حالی که مقامات آمریکایی اسفندماه سال گذشته تاکید میکردند عجلهای برای احیای برجام ندارند و زمانبندی برگزاری انتخابات در ایران اهمیتی برای آنها ندارد، اما قرائن و شواهد نشاندهنده مسائل دیگری است.
«رابرت مالی» نماینده آمریکا در امور ایران اسفندماه سال گذشته تاکید کرد انتخابات ریاستجمهوری در ایران عاملی در تصمیمگیریهای دولت بایدن درباره چگونگی پیشبرد روند مذاکره با تهران نیست. مالی همچنین گفته بود دولت آمریکا به خاطر انتخابات ایران تلاش برای مذاکرات را سریعتر یا کندتر نمیکند و این فرآیند تنها در هماهنگی با منافع و امنیت ملی آمریکا پیش خواهد رفت. با این حال عجله دولت جو بایدن برای برگزاری مذاکرات مستقیم با ایران نشان داد مقامات آمریکایی چندان بیتوجه به انتخابات ریاستجمهوری در ایران نیستند و گفتار آنها در این زمینه با کردارشان یکسان نیست. بهرغم پاسخ منفی ایران به درخواست آمریکا برای حضور مستقیم در مذاکرات وین، واشنگتن با کمک متحدان اروپایی خود فورا طراحی دیگری کردند و به بهانه برگزاری حضوری کمیسیون مشترک برجام در وین، از آمریکا نیز دعوت کردند در وین حاضر شود، اما در نشستهای برجام حضور نداشته باشد. این همان طرحی است که هماکنون در وین در حال برگزاری است. آمریکا در نشستهای مشترک حضور ندارد، اما به صورت غیرمستقیم با طرفهای دیگر در ارتباط است.
کد مرتبط کردن احیای برجام به انتخابات ریاستجمهوری را مقامات دولت دوازدهم از جمله محمدجواد ظریف، وزیر خارجه به طرفهای غربی ارسال کردند. ظریف اخیرا در یک مصاحبه به صورت تلویحی به آمریکا هشدار داد با توجه به احتمال زیاد پیروزی اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰، فرصت باقیمانده در دولت دوازدهم برای دست یافتن به توافق را از دست ندهد!
بلافاصله پس از این اظهارات بود که «فیلیپ تیئبو» سفیر فرانسه در تهران در مصاحبه با یک روزنامه داخلی صراحتا تاکید کرد آنها قصد دارند تا قبل از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در ایران، توافق هستهای را احیا کنند. وی با اشاره به حمایت (!) کشورهای اروپایی از برجام طی سالهای گذشته، گفت در حال حاضر هم همین روند طی میشود و هدف هم این است که تا قبل از شروع انتخابات در ایران شاهد احیای کامل توافق باشیم.
اگر چه لغو تحریمها طبق فرمایشات رهبر حکیم انقلاب هر چه زودتر انجام شود خوب است، چه اینکه از زمان توافق برجام که هدف اصلی آن لغو کامل تحریمها بود تاکنون ۵ سال نیز به تاخیر افتاده است، اما گویا مختصاتی که طرفهای غربی برای احیای برجام در سر دارند با هدفی که نظام جمهوری اسلامی دنبال آن است تفاوت زیادی دارد و به نظر میرسد دولت دوازدهم نهتنها از آن غافل مانده، بلکه خود نیز در این دام گرفتار شده است.
کشورهای غربی تلاش میکنند از اهرم برجام برای تاثیرگذاری بر انتخابات ریاستجمهوری ما استفاده کنند و با تنفس مصنوعی به لیبرالهای داخلی، معادلات سیاسی ایران را به نفع خود رقم بزنند و دولت نیز ـ خواسته یا ناخواسته ـ در حال بازی در زمین غربیهاست.
علاوه بر آمریکا و کشورهای اروپایی، دولت روحانی هم طی هفتههای گذشته نشان داده است از احیای برجام اهداف انتخاباتی دارد و این موضوع را پنهان نیز نکرده است. روحانی اخیرا در سخنان خود با مغلطهکاری توپ را به زمین مخالفان دولت انداخت و گفت: بعضیها میگویند باید دست ظالم قطع شود، اما نه اکنون، چرا که در اردیبهشت و خردادماه کراهت دارد. بگذارید به تیر برسیم آن وقت مشکلی ندارد. این حرفها چیست که باید دست ظالم را فوری قطع کرد.
با این حال وی در ادامه همین سخنان خود گفته: انتخابات بسیار مهم است، اما هیچ جناحی و هیچ فردی حق ندارد زندگی و معیشت مردم را برای انتخابات به گروگان بگیرد. بگذارید مردم راحت باشند و زندگی کنند و تحریمها برداشته شود، چرا که این به نفع انتخابات و حضور مردم در انتخابات است.
اما چه کسی بیشتر از خود دولت، سلامت و معیشت مردم را به گروگان گرفته است؟
رویکرد انتخاباتی دولت علاوه بر برجام، بر موضوع واکسن نیز سایه انداخته است و اینطور به نظر میرسد که اقدامات دولت در حال ایجاد اختلال در تلاشهای وزارت بهداشت برای تهیه واکسن و مبارزه خستگیناپذیر در برابر ویروس کروناست.
روحانی شمشیر را از رو بست و بدون اشاره به تلاشهای مجموعه نهادهای داخلی برای تولید واکسن بومی، تاکید کرد هرکس و هر شرکت خصوصی که میتواند واکسن وارد کند مستقیما به دفتر من مراجعه کند. از سوی دیگر، کاظم جلالی، سفیر ایران در مسکو نیز اعلام کرد که مقدمات امضای توافق با روسیه برای واردات ۲۰ میلیون دوز واکسن اسپوتنیک از «خردادماه» فراهم شده است. این در حالی است که ستاد اجرایی فرمان حضرت امام (ره) اعلام کرده است خردادماه تولید انبوه واکسن بومی آغاز میشود و ماهانه بین یک میلیون و ۵۰۰ هزار تا ۲ میلیون واکسن تولید شده و در اختیار بخش بهداشت و درمان کشور قرار خواهد گرفت. در حالی که در قراردادی که دولت از آن صحبت میکند قرار است روسیه تا آذرماه ۱۴۰۰ این واکسن را در اختیار ما قرار دهد و با توجه به محدودیت ظرفیت تولید واکسن در روسیه و نیاز مبرم این کشور برای واکسینه کردن مردم خود، مشخص نیست آیا مسکو میتواند این تعهدات را از خردادماه عملی کند یا نه. با توجه به این شرایط، اعلام زمان واردات واکسن از روسیه درست از خردادماه ـ که اواخر همان ماه انتخابات ریاستجمهوری در ایران برگزار میشود ـ چه هدفی غیر از انتخابات و سیاسیکاری میتواند داشته باشد؟
به نظر میرسد کشورهای غربی با کمک غربدوستان داخلی در توافقی نانوشته با عجله در حال اجرای پروژه احیای برجام تا قبل از برگزاری انتخابات هستند. تعجیل در احیای برجام با اهداف سیاسی ـ انتخاباتی، صد درصد اهداف کلی نظام را در لغو همه تحریمها نادیده خواهد گرفت و همانند برجام، نوزاد ناقص دیگری برای دولت سیزدهم به ارث خواهد گذاشت.
*********************
روزنامه خراسان**
دادگاه فلوید و نژادپرستی سیستماتیک درآمریکا/امیرعلی ابوالفتح
۱۰ ماه پس از قتل دلخراش جورج فلوید، جوان سیاه پوست در شهر مینیاپولیس، هیئت منصفه دادگاه، درک شووین را در قتل درجه دو و درجه سه گناهکار شناخت. پیش بینی میشود قاضی دادگاه تا ۷۵ سال زندان برای این پلیس خاطی حکم صادر کند.
محکومیت شووین که روز ۲۵ مه ۲۰۲۰ با خونسردی، زانوی خود را بیش از ۸ دقیقه روی گردن فلوید قرار داد تا در نهایت به مرگ وی منجر شد، پیروزی بزرگی برای جنبش عدالت خواه و ضد تبعیض نژادی در ایالات متحده به شمار میآید. این دادگاه از مدتها قبل به طور جدی زیر نگاه رسانهها قرار داشت و حکم آن با حساسیت دنبال میشد. دویچه وله درگزارشی درباره آغاز این دادگاه نوشته بود: «بسیاری منتظرند تا نتیجه این دادگاه سندی برای مبارزه با نژادپرستی باشد.»
کمتر از یک سال پس از قتل، دادگاه رسیدگی به این پرونده در شهر مینیاپولیس در ایالت مینه سوتا روز دوشنبه ۲۹ مارس آغاز شد. این سیاه پوست ۴۶ ساله روز ۲۵ مه ۲۰۲۰ در حالی که به اتهام استفاده از یک اسکناس ۲۰ دلاری تقلبی دستگیر شده بود، زیر فشار زانوهای یک پلیس سفیدپوست جان باخت. مرگ فلوید که در مقابل دوربین یک گوشی تلفن همراه رخ داد و تصاویر آن، آمریکا را لرزاند، یکی از نقاط عطف در تاریخ طولانی مبارزات نژادی در ایالات متحده به شمار میآید. اعتراضات و آشوبهایی که بعد از مرگ فلوید، سراسر آمریکا را در برگرفت، از بعد از دهه پرغوغای ۱۹۶۰ در این کشور بی سابقه بوده است. در این اعتراضات که دهها شهر را در بر گرفت و میلیونها تن را به خیابانها کشاند حتی مجسمه قهرمانان تاریخی آمریکا نیز در امان نماند.
البته فضای انتخاباتی در تابستان ۲۰۲۰ و اظهارات تحریک آمیز دونالد ترامپ، رئیس جمهوری وقت آمریکا، اعتراضات به قتل فلوید را تشدید کرد. با این حال، اصل ماجرای قساوت پلیس و تیراندازیهای بی دلیل ماموران پلیس سفید به جوانان و نوجوانان سیاه پوست به اندازه کافی خشم عمومی را برانگیخت.
اکنون درک شووین در آستانه مواجهه با مجازات قتل یک انسان است؛ که گرچه زندگی از دست رفته جورج فلوید را جبران نمیکند، اما درد و غم بازماندگان وی را تا حدی تسکین خواهد داد. این بازماندگان نیز فقط خانواده یا بستگان فامیلی وی نیستند بلکه میلیونها شهروند آمریکایی هستند که برای سالیان متوالی، طعم تلخ تبعیض نژادی و رفتارهای خشن نیروهای پلیس را چشیده اند.
این گروه امیدوارند مقامات مسئول، دستورالعملهای انسانی برای ماموران پلیس در مواجهه با مظنونان یا حتی مجرمان تدوین کنند و آنان را از تیراندازی بی ضابطه به سوی رنگین پوستان بازدارند. از این رو، خواسته بعدی افکار عمومی در آمریکا بعد از محاکمه و مجازات قاتل فلوید، اصلاح قوانین پلیس در آمریکاست. هرچند که بدون یک دگردیسی بنیادین در سنتهای نژادپرستانه و تبعیض آلود فرهنگی در ایالات متحده، جلوگیری از تکرار فاجعه تلخ قتل فلوید سیاه پوست زیر زانوهای شووین سفیدپوست، بسیار دشوار خواهد بود.
به گفته جو بایدن، رئیس جمهوری کنونی آمریکا، نژادپرستی ساختاری، روح ملت آمریکا را آلوده کرده است.
مبارزه با این نژادپرستی ساختاری به اقدامات عظیم تری همچون محاکمه پلیسهای قاتل نیاز دارد. چرا که همین قتل نیز با آن که در مقابل دوربینهای موبایلها و حضور رهگذران اتفاق افتاد و حتی دادستان هم در دادگاه در مقابل دفاع وکیل متهم با استناد به سخنان کودکی که در صحنه حاضر بود و خواستار رها کردن فلوید شده قتل را محرز و واضح دانسته بود که نیاز به طولانی کردن فرایند رسیدگی ندارد، اما یک سال طول کشید تا حکم صادر شود و به گفته اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا برای نخستین بار در تاریخ ایالت مینه سوتا، یک افسر پلیس سفید پوست، مسئول قتل یک سیاه پوست شناخته شود. ازاین رو میتوان گفت، همچنان راه درازی پیش روی ملت آمریکا قرار دارد تا بتواند از این آلودگی رهایی یابد.
*********************
روزنامه ایران **
سربازان خط مقدم را از پشت نمیزنند/غلامرضا ظریفیان
در کمتـــــر کشــــوری میتوان سراغ گرفت در بحبوحه مذاکراتی که به امنیت و منافع ملی کشـــور مرتبط است، عده یا مراکزی در داخل، سیگنالهای غلط به افکار عمومی و کشورهای مقابل این مذاکرات ارسال کنند. اکنون مردم و صاحبنظران با این پرسش مواجه هستند که به چنین دوگانگیها، آن هم در حوزههای حساس و کلان کشور، چطور باید نگاه کرد؟ ریشه این مسأله چیست و راه حل آن چه میتواند باشد؟
برای ارائه پاسخی به این پرسشها، باید مسأله را از زاویه دیگری بررسی کرد. اکنون در کشور، میان مسئولان عالیرتبه تا مردم و صاحبنظران عرصههای مختلف، اجماع حداکثری وجود دارد که تحریمهای ظالمانه و خصمانه سالهای اخیر جامعه ما را با بحرانها و مشکلات اساسی روبهرو کرده است. به عبارت دیگر، تحریم تجربهای است که بدون تحلیل، پرسش و پاسخ یا کنکاش و پژوهشهای عمیق، قابل لمس و اثرات آن مشهود است. امروز در هر عرصهای، میتوان آثار و پیامدهای مخرب تحریمها را به عینه دید. محسوسترین عرصه، ویروس کرونا و بیماری کووید ۱۹ است. ایرانیان پس از ماهها درگیری نفسگیر با ویروس کرونا بحق چشم انتظار ورود واکسن و مصونسازی جمعیت کشور هستند. اما همگان میدانند که تحریمها دلیل اصلی عقب ماندن کشور در فرایند تأمین و تزریق واکسن است. بنابراین، واکسن و بیماری کرونا، وضعیتی است که مردم اثرات تحریم را با گوشت و پوست خود لمس میکنند. اما اثرات تحریم فقط به کرونا محدود نشده است. امروز فشارها و حصر اقتصادی کشور، پیامدهای مخربی در حوزه معیشت، سلامت، رفاه اقتصادی و حتی امنیت خاطر جامعه را به دنبال داشته است. زیرا بسیاری از این رانتها و فسادهایی که در چند سال اخیر جامعه با آن رو به رو شد، یا گسترش بی انصافیها و بی اخلاقیها، ناشی از ناهنجاریهایی بود که از ناحیه تحریم ایجاد شد. زیرا تحریم، روندهای مرسوم و مألوف هر جامعهای را تخریب کرده و به شیوههای غیرقانونی میدان میدهد.
به همین دلایل است که امروز سست کردن زنجیره تحریمها یا رفع کامل آنها - البته در کنار کارهای ضروری دیگری مانند افزایش تولید و رفع موانع این حوزه - اصلیترین و حیاتیترین کاری است که مسئولان میتوانند انجام دهند. حتی میتوان گفت رفع تحریم اصلیترین کاری است که مردم از مسئولان انتظار دارند. در کنار این، این را هم میدانیم که ریشه این تحریمها، خروج امریکا از توافق برجام است که متأسفانه برخی در خارج نیز با دولت ترامپ همصدا شدند تا شاید از این طریق به قدرت دست یابند. مطابق آنچه گفته شد، فرایند یا مذاکره برای رفع ظلم تحریم از ملت ایران را باید یک جنگ پیچیده و چند وجهی تصور کرد؛ درست مانند جنگ تحمیلی هشت ساله. از این رو کسانی که در خط مقدم این جنگ گفتمانی و دیپلماسی قرار دارند، همچون رزمندگان دفاع مقدس هستند که در خط مقدم و رو در رو با دشمن میجنگیدند.
نکته اینجا است که رزمندگان جنگ اخیر برای حل و فصل مسأله تحریم، به اعتبار فرمایش رهبر معظم انقلاب و بسیاری از مسئولان کشور، از نظر شخصیت، سلامت، ایمان و اعتقاد به مبانی نظام، اسلام و میهن دوستی، از افراد برجسته، معتمد و قابل اعتماد و قابل اتکا هستند. در عین حال که این سربازان دیپلماسی، مأموریت خود را از نظام و حاکمیت گرفته اند تا در یک فضای بسیار سخت، به نمایندگی از یک جامعه ۸۵ میلیونی با چند کشور و قدرت جهانی گفتگو کرده و منافع ملت و نظام را تأمین کنند. این تصویر، یادآور دوران جنگ تحمیلی است، یعنی زمانی که رزمندگان و فرزندان این مردم در جبههها حضور داشتند و مردم برای حمایت از آنان از ضرورتهای زندگی خود هم میگذشتند و آنها را به جبههها ارسال میکردند. در آن دوران اگر کسی در پشت جبهه به رزمندگان تعرض میکرد یا آنان را مورد شماتت قرار میداد، یا به هر وسیله ای، مانع از کار و نبرد آنان میشد، به سرعت و جدیت با شماتت جامعه مواجه میشد. درعین حال دستگاههای امنیتی نیز اقدامات کسانی را که مخل دفاع از سرزمین و میهن اسلامی ما بودند جرم تلقی کرده و آنان را مورد پیگرد حقوقی قرار میدادند.
اصلیترین گروهی که در دفاع مقدس، بویژه پشت جبههها سنگاندازی یا روحیهها را تضعیف میکردند، گروهک منافقین بودند که مورد نفرت ملت قرار گرفتند.
امروز هم ما با یک شرایط بسیار پیچیدهتر از جنگ هشت ساله رو به رو هستیم. چرا که مسأله تحریم، فقط اقتصادی نیست، بلکه میتواند امید و سرمایه اجتماعی ملت ما را نیز هدف قرار دهد. کما اینکه در انتخابات گذشته مجلس، کاهش سرمایه اجتماعی و امید، زمینهساز کاهش مشارکت مردم در انتخابات هم شد.
با توجه به آنچه تاکنون گفته شد، وقتی جمعی از دیپلماتهای مؤمن و انقلابی کشور، با اعتبار و اعتمادی که از نظام دارند، تلاش میکنند گرههای زندگی یک جامعه ۸۵ میلیونی را باز و از استقلال کشور دفاع کنند، در چنین شرایطی خالی کردن پشت این سربازان خط مقدم دیپلماسی یا حتی بدتر از آن، شلیک کردن از پشت به کسی که در خط مقدم نظام بینالملل ایستاده است، امری ظالمانه، غیرمنصفانه و دور از اخلاق و میهن دوستی است.
حمله به کسی که از منافع و کیان کشور مقابل بیگانگان دفاع میکند و همه دقت خود را به کار میبرد تا حداکثر منافع مردم و کشور حاصل شود، غیرمنصفانه و از نوع برخورد معاندانه محسوب شده و محکوم و مطرود است.
درست مانند دوران دفاع مقدس که هر تعرض و تعدی به یک رزمنده، حتماً باید مورد سؤال و پیگرد قرار میگرفت، این نوع برخوردها هم باید مورد سؤال و پیگرد مجرمانه قرار بگیرد تا کسانی که در خط مقدم هستند، با تکیه بر پشتگرمی داخلی، نقش خود رابه خوبی ایفا کنند. ضمن اینکه این برخوردها، به طرف بیگانگان نشان خواهد داد که سربازان دیپلماسی جمهوری اسلامی، مستظهر به پشتیبانی همه ملت هستند و همه ۸۵ میلیون جمعیت ایران آنان را حمایت و کمک میکنند. هرچند، متأسفانه به دلیل نگاههای جناحی یا بغضها و کینههای فرقهای، با نگرشهای افراطی مواجه هستیم که حیات خود را در تزاحمها و تنازعهای خودساخته میبینند.
*********************
روزنامه شرق **
شیرین کردن یا شور کردن/سیدمصطفی هاشمیطبا
سرانجام موضوع استفاده از آب دریا برای مصارف مختلف شکل اجرائی به خود گرفت. برخلاف همه دنیا که شهرهای ساحلی دریا که نوعا فاقد آب شیرین هستند (برخی مانند خرمشهر یا ریودوژانیرو دارای آب شیرین هستند) و از آب دریا استفاده میکنند، ما سالها آب شیرین شهرهای دیگر را به ساحل میبردیم مانند آنچه درباره آب سد میناب رخ داد و آن را برای بندرعباس بردند که هم به میناب لطمه وارد کرد و هم تکافوی نیاز بندرعباس را نداد. البته به نظر میرسد طرحهای آبرسانی به داخل ایران اندکی جاهطلبانه باشد و علاوه بر آن پس از مدتی کفاف مصرف را ندهد. براساس آنچه گفته شده، حدود ۱۳۰ هزار میلیارد تومان هزینه سرمایهگذاری خطوط لوله شیرینسازی آب و آبرسانی است که رقم قابل توجهی است. در این رابطه نکات زیر قابل توجه است.
اول آنکه حجم آبی که باید شیرین شود، بسیار زیاد است و نیاز به انرژی و تجهیزات بسیار زیادی دارد که البته سیستم به کار بردهشده برای نویسنده روشن نیست، اما بههرحال حسب آمار جهانی یا مصرف انرژی فوقالعاده دارد یا تغییر و جاگذاری برخی عناصر آبشیرینکن هزینه زیادی (و فعلا ارزی) میطلبد.
دوم آنکه آب از ساحل دریا با ارتفاع صفر علاوه بر پیمودن صدها کیلومتر یا در حد هزار کیلومتر باید به ارتفاع تا هزارو ۵۰۰ متر به شهرهای مقصد رسانده شود و بدیهی است به دلیل پستی و بلندیهای مختلف و طبعا پیروی فاصله لوله از سطح زمین و نبود امکان احداث تونلهای پیدرپی و طولانی برای نصب لوله، آب در دفعات مختلف باید به ارتفاع برده شود و حتی ممکن است در برخی نقاط به شیرهای فشارشکن نیاز شود. انتقال آب در لوله و طی پستی و بلندی آن نیاز به پمپهای قوی دارد و مصرف برق بسیاری را میطلبد.
سوم آنکه سرمایهگذاری این خطوط آب توسط چند شرکت بزرگ انجام شده است و طبعا شرکتهای یادشده که عمدتا متعلق به سهامداران مختلف هستند، توقع دارند که این سرمایهگذاری در حد معقول برای شرکت سودرسانی داشته باشد و اگر چنین نباشد، طبعا ظلمی بر صاحبان سهام آن میشود. از این رو قیمت فروش آب باید حسب قیمت تمامشده و سود منطقی محاسبه شود و به نظر میرسد قیمت هر مترمکعب این آب قابل مقایسه با قیمتهای رایج در کشور نباشد و این موجب دوگانگی در قیمتگذاری و بروز مشکلات میشود.
چهارم آنکه معمولا وقتی جریان آب به یک منطقه میرسد، برخلاف تعریفهای ابتدایی درباره مصرف آن مانند آنکه باید به مصارف شرب برسد، مشتریان جدیدی پیدا میکند و تصمیمات جدیدی از سوی مقامات سیاسی اتخاذ میشود و همین تصمیمات باعث ناکافیشدن آب برای مصارف تعیینشده میشود.
پنجم آنکه با توجه به نیاز آب در سراسر خط لوله، امکان نقبزدن و استفاده از آب سرراهی و بدون تعهد مالی بسیار است و چهبسا از چشم مسئولان پنهان بماند یا آن را پنهان نگاه دارند.
ششم آنکه چنین آب گرانبهایی (البته آب اصالتا بسیار گرانبهاست، ولی نزد عامه بیارزش است) را باید به قول معروف قطرهچکانی مصرف کرد و برای مصرف آن حدود و ثغور لازم و تمهیدات ضروری اندیشید درحالیکه ما معمولا آن را رها میکنیم، زیرا اگر قادر به انجام چنین کاری بودیم، آب کشور در سالهای گذشته و اکنون اینچنین دچار تاراج نمیشد.
وقتی ما نمیتوانیم تعریفی برای مصرف آب و صرفهجویی در آن پیدا کنیم، آب شیرینشده دریا بهزودی دچار مصرف بیرویه میشود و هرچه تلاش کنیم، کمبود بیشتری را متوجه میشویم.
هفتم آنکه وجود آب سبب تقاضای کاذب و جدیدی میشود و این امر یک چرخه معیوب ایجاد میکند؛ یعنی آب زیاد، تقاضای زیاد، آب زیادتر، تقاضای زیادتر. هشتم آنکه کار انجامشده بسیار خوب و قابل تقدیر است، ولی سؤال اینجاست که آیا از آبهای داخلی حسن استفاده را کردهایم. آیا به صدها طرح تصفیه فاضلاب شهری که دولت با افتخار چندتایی از آنها را امسال با کم و زیاد افتتاح کرد، نباید اولویت داده شود. میدانیم که هزینه تصفیه فاضلاب بسیار کمتر از سیستم نمکزدایی و انتقال آب است. تا وقتی آب را به مثابه یک موجود گرانبها درک نکنیم، اقدامات ابتر میماند. در همین تهران همواره با خواهش و التماس از مردم تقاضای کممصرفی شده و با شکست روبهرو شده است. امسال که سد امیرکبیر و سد طالقان خالی مانده است، چه باید کرد درحالیکه مردم عادت به مصرف بیرویه کردهاند و هنوز نیز تکمیل طرحهای فاضلاب شهری به کندی انجام میشود؛ هرچند نشتی آب از لولهها در تهران به قول سازمان آب ۳۰ درصد است و البته بعید به نظر میآید. نهم آنکه میگوییم حق مردم دانستن است، ولی در عمل آن را مخفی نگاه میداریم. خوب است مسئولان بهروشنی درخصوص مسائل یادشده گزارش درستی به زبان فارسی قابل فهم (چون فارسی برخی گزارشات آنقدر پیچیده است که کلیلهودمنه جلوی آن لنگ میاندازد) تهیه کنند و در اختیار مردم و بهخصوص سهامداران شرکتهای سرمایهگذار بگذارند. در آخر اینکه اگر الگوی مصرف و روش مصرف را در کشاورزی، صنعت و مصارف خانگی با تأکید بر صرفهجویی حداکثر تعریف نکنیم، این طرحها فقط یک مسکن زودگذر است. راستی چرا ما آب شیرین کارون را شور میکنیم و حاضر به تصحیح آن نیستیم؟ چرا اهواز در کنار کارون در فاضلاب است و مردم آب شیرین ندارند؟
*********************************