صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۶:۰۸  ، 
شناسه خبر : ۳۳۲۵۳۶

روزنامه کیهان **

لبنان مسیر را گم نمی‌کند/سعدالله زارعی

با معرفی «نجیب میقاتی» به عنوان نخست‌وزیر جدید، لبنان وارد مرحله تازه‌ای شد. مرحله‌ای که البته پیش از این با معرفی شدن مصطفی ادیب و سعدالدین حریری طی شده بود. همزمان با معرفی شدن میقاتی از سوی میشل عون، رئیس‌جمهور، دو رویداد توجه‌برانگیز دیگر هم پیش آمد که به نظر می‌آید ارتباط مستقیمی با معرفی شدن میقاتی داشته باشد؛ تهدید اتحادیه اروپا مبنی بر تحریم لبنان و حمایت صریح و فوری آمریکا از این تحریم و متهم شدن چندین شخصیت مربوط به جریان مقاومت از سوی قاضی بیطار به مقصر بودن در انفجار ۱۴ مرداد سال گذشته بندر بیروت. در پی این سه تحول مرتبط می‌توان گفت به حاشیه بردن مقاومت و منفعل کردن آن در برابر حملات رژیم اسرائیل هدف کانونی تحولات جاری لبنان به حساب می‌آید. اما آیا این امکان‌پذیر خواهد شد؟ در رابطه با این موضوعات توجه به نکات زیر اهمیت دارند:
۱- معرفی نجیب میقاتی شخصیت شناخته‌شده لبنان به عنوان نخست‌و‌زیر، از سوی جریان مسلمان مقاومت با مخالفت همراه نیست و حتی نبیه‌بری رئیس‌مجلس که مواضع سیاسی او نوعاً از پشتیبانی حزب‌الله برخوردار می‌باشد و از این‌رو موضع شیعه هم محسوب می‌گردد، از معرفی میقاتی استقبال کرد و گفت همه سعی خود را برای موفقیت او به کار می‌گیرد. در عین حال ضلع مسیحی جریان مقاومت به رهبری جبران باسیل اعلام کرد که تفاوتی میان میقاتی و حریری قایل نبوده و لذا به او در پارلمان رأی نخواهد داد. در عین حال معرفی او از سوی میشل‌عون رئیس‌جمهور مارونی لبنان و رئیس‌سابق جریان آزاد ملی که اینک رهبری آن را باسیل در اختیار دارد، نشان داد موضع جبران باسیل می‌تواند پس از رایزنی‌ها تغییر کند. اما در این میان جریان‌های مسیحی، مارونی، سنی و دروز ۱۴ مارس برخورد فعالی با معرفی نجیب میقاتی نداشته‌اند تا جایی که سعد حریری اعلام کرد نظر خود درباره مأمور شدن میقاتی به تشکیل دولت جدید را پس از رایزنی با رهبران ۱۴ مارس اعلام خواهد کرد. نجیب میقاتی در عین حال به طور تلویحی اعلام کرد که برای تشکیل کابینه، «موافقت همه» را ضروری می‌داند و بدون آن، برون‌رفت از شرایط «سخت اقتصادی ناممکن» خواهد بود. موافقت همه، موضوعی است که در لبنان تقریباً امکان‌پذیر نیست، حال سؤال این است که چرا او تشکیل کابینه را به طور ضمنی به موافقت همه موکول کرده است. واژه ترکیبی «موافقت همه» می‌تواند ادامه بازی باشد که حریری دنبال کرد و می‌تواند نشان دادن راهی مقابل راه حریری باشد.
اگر منظور میقاتی از موافقت همه، این باشد که در برابر کابینه‌ای که معرفی می‌کند و یا در برابر سیاست‌هایی که دولت او اتخاذ خواهد کرد، هیچ گروهی نباید مخالفت نماید، این همان راهی است که حریری پس از ۹ ماه ناکامی در رسیدن به آن، کنار گذاشت. اگر منظور میقاتی این باشد به معنای پشت‌پا زدن به قانون اساسی، توافق طائف، پارلمان، سنت جاری لبنان در تشکیل دولت و در یک کلمه انحلال ساختار‌ها و قوانین موجود می‌باشد، این طبعاً نمی‌تواند مورد پذیرش همه احزاب قرار گیرد. در شرایط فعلی نماینده دبیرکل سازمان ملل، آمریکا، فرانسه، اتحادیه اروپا، عربستان و رژیم صهیونیستی در ایده انحلال ساختار‌های کنونی که به هر حال با همه کاستی‌های آن از دل آن پیروزی جریان مقاومت و دست برتر آن بیرون آمده است، حمایت می‌کنند و این طبعاً نمی‌تواند مورد پذیرش ملت فرهیخته لبنان قرار گیرد. اما اگر مراد نجیب میقاتی از بیان «موافقت همه»، در نظر گرفتن طیف‌هایی باشد که حریری قصد عبور از آن‌ها را داشت، این به معنای تلاش او برای ایجاد وفاق و استفاده از ظرفیت ملی به جای بازی در چارچوب طرح‌های خارجی است و بسیار مبارک می‌باشد. حال باید کمی صبر کرد تا معلوم شود واقعاً مراد میقاتی از این عبارت چیست؟
۲- اتحادیه اروپا با محوریت فرانسه در اقدامی عجیب و غریب، لبنان که در آستانه ورشکستگی مطلق اقتصادی می‌باشد را به تحریم‌های سخت تهدید کرد و بلافاصله پس از آن، مقامات ارشد آمریکا اعلام کردند از تصمیم اتحادیه اروپا علیه لبنان حمایت می‌نمایند. این اقدام به نام حمایت از شکل‌گیری دولت جدید - مراد دولت میقاتی است‌- و برداشتن موانع از پیش پای این دولت صورت می‌گیرد. همه می‌دانند که همواره مانع اصلی در شکل‌گیری دولت جدید در لبنان، عربستان، آمریکا، فرانسه و... بوده‌اند. فی‌المثل حزب‌الله لبنان هیچ‌گاه مخالف تشکیل دولتی با نخست‌وزیری حریری یا هر یک از دیگر شخصیت‌های جریان ۱۴ مارس نبوده است و هیچ‌گاه نیز خود مدعی تشکیل دولت نبوده و برای شکل‌گیری دولتی تحت سیطره خود تلاش نکرده است. حزب‌الله پیش از این با انتخاب مصطفی ادیب علی‌رغم آنکه هیچ وابستگی و ربطی به مقاومت نداشت، موافقت کرد و برای شکل‌گیری دولتی تحت ریاست او، همه توان خود را به کار گرفت؛ بنابراین حزب‌الله و مقاومت لبنان مانعی بر سر راه شکل‌گیری دولت جدید نبوده‌اند. حال سؤال این است که معنای سخنان فرانسوی‌ها، اتحادیه اروپا، آمریکا و نماینده دبیرکل سازمان ملل در این خصوص چیست؟ واقعیت این است که این‌ها دنبال حذف حزب‌الله از صحنه نظامی و سیاسی لبنان بوده‌اند و اساساً تشکیل دولتی که حزب‌الله هم در آن سهیم باشد را برنتافته‌اند و هنوز هم برنظر خود هستند. از منظر آنان دولت در بیروت باید با سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا، فرانسه، عربستان و بالمآل با رژیم اسرائیل هماهنگ باشد و لذا این تهدید به تحریم با ادبیات «لزوم برگزاری انتخابات زودرس که وضعیت لبنان را تغییر داده و آن را با استاندارد‌های مدنظر تطبیق دهد» همراه شده است. در واقع در اینجا صحبت بر سر جلوگیری از مخالفت حزب‌الله نیست، صحبت بر سر جلوگیری از مشارکت حزب‌الله در دولت است. از نظر رژیم صهیونیستی و دولت‌های آمریکا، اروپا و عربی حامی آن‌ها، اخراج حزب‌الله از دولت، مقدمه مشروعیت‌زدایی از آن و باز‌سازی طرح خلع سلاح حزب‌الله می‌باشد. کما اینکه در همین بیانیه اتحادیه اروپا، گفته شد در لبنان نباید کارخانه اسلحه سازی و انبار سلاح‌های حساس وجود داشته باشد که منظور از آن سلاح‌های نقطه‌زن حزب‌الله می‌باشد که چند سالی است خواب را از چشم رژیم متجاوز اسرائیل ربوده است.
در تاریخ ۲۷/۳/۱۴۰۰ به دعوت فرانسه و با پشتیبانی ایتالیا، آمریکا و نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور لبنان کنفرانس مجازی برگزار شد که ظاهر آن نگرانی از گسیل شدن پناهندگان لبنان به کشور‌های اروپایی پس از توسعه بحران اقتصادی این کشور و باطن آن مداخله امنیتی در لبنان و تسخیر ارتش این کشور بود. از این رو بیانیه چند روز پیش اتحادیه اروپا که از حمایت فوری آمریکا برخوردار شد را باید در ادامه کنفرانس مجازی آخر خرداد ماه گذشته دانست. حضرت امام خامنه‌ای در آن زمان به توطئه در حال شکل‌گیری علیه لبنان اشاره و به آن هشدار دادند و امروز عینیت توطئه مورد اشاره را شاهد هستیم.
۳- پس از آنکه در مورد صلاحیت قاضی «صفوان» در مورد رسیدگی به پرونده انفجار ۱۴ مرداد ماه ۱۳۹۹ بندر بیروت تردید‌هایی پدید آمد، پرونده رسیدگی به قاضی «بیطار» واگذار شد و او در زمانی بسیار کوتاه اعلام کرد که در مورد عوامل و مقصران فاجعه انفجار بیروت به نتیجه رسیده است. او پس از آن افرادی از یک جریان خاص شامل عباس ابراهیم، یوسف فنبانوس، طونی صلیبا، علی حسن خلیل و حسان دیاب را متهم به دست داشتن یا قصور در این فاجعه اعلام کرد. این موضوع التهاب شدیدی را به جامعه لبنان وارد کرد. پس از این، حزب‌الله در بیانیه‌ای اعلام کرد از آنجا که بندر بیروت از سال‌های قبل از انفجار مرداد گذشته در اختیار ارتش لبنان بوده، بررسی این پرونده بدون بررسی نقش ارتش و فرماندهان وقت عملیاتی و اطلاعاتی آن قابل پذیرش نیست. حزب‌الله به طور مشخص به عدم احضار فرماندهان کنونی ارتش و نیز رئیس فعلی اطلاعات ارتش که از سال ۲۰۱۳ - زمان انتقال نیترات آمونیم به بندر بیروت- تا زمان انفجار آن در سال گذشته، مسئولیت داشته‌اند، اعتراض کرد و پرسید چرا به احضار «جان قهوه‌چی» فرمانده سابق ارتش و احضار «کمیل ضاهر» مدیر اسبق اطلاعات ارتش که از پیش از ۲۰۱۳ نقشی در اداره ارتش نداشته‌اند، اکتفا شده است؟ در عین حال بعضی از محافل لبنانی می‌پرسند آیا قاضی بیطار نمی‌داند که اتهامات او علیه مقامات لبنانی به ویژه آن دسته از مقامات مثل حسن خلیل که عضو پارلمان می‌باشند، نیازمند طرح موضوع به شکل حقوقی - و نه حقیقی- است و اتهام بستن به افراد در این روند جایگاهی ندارد. این محافل معتقدند در این صحنه قرار نیست حقیقتی به اثبات برسد، قرار است افرادی با انگیزه و دستور کار سیاسی و با یک جمع‌بندی خارجی متهم شده و فضای سیاسی لبنان ملتهب گردد!
اما لبنان سال‌هاست که فضای پیچیده را تجربه کرده است. همه به یاد دارند که وقتی در بهمن ماه ۱۳۸۴ رفیق حریری ترور شد، فضای سنگینی - شبیه ۱۱ سپتامبر- در این کشور شکل گرفت و خیلی‌ها تصور کردند کار مقاومت تمام و اسرائیل بر فضای لبنان مسلط می‌گردد. اما حدود ۱۴ سال پس از آنکه دادگاه بین‌المللی برای معرفی حزب‌الله به عنوان عامل ترور رفیق حریری راه افتاده بود و پس از آنکه از درون طیف‌های مختلف لبنان صدای اعتراض بلند شد، مقامات این دادگاه تصریح کردند که رهبری و اعضای حزب‌الله هیچ نقشی در ترور نداشته‌اند. صحنه کنونی در مقایسه با صحنه ۱۳۸۴ بسیار آرامتر است و حزب‌الله کارآزموده‌تر می‌باشد. پس این توطئه‌ها بیش از آنکه به نتیجه معطوف باشد، ناخواسته صحنه دیگری از اقتدار حزب‌الله را رقم خواهد زد. این سنت الهی است. ان ینصرکم الله فلا غالب لکم (آل عمران/ ۱۶۰)

********************

روزنامه وطن امروز**

به بهانه حمایت بنیان‌گذاران یهودی شرکت معروف «بن و جری» از تحریم فروش بستنی به اسرائیل
فروپاشی اسطوره «اسرائیل حامی یهود»/مهدی خانعلی‌زاده‌

ماجرا از یک خبر ساده شروع شد: شرکت بستنی‌سازی «بن و جری» که یک برند معروف تولید بستنی در آمریکاست، اعلام کرد دیگر محصولاتش را برای فروش در سرزمین‌های اشغالی عرضه نمی‌کند. این اقدام در راستای اعلام حمایت از فلسطینیانی انجام شد که در جریان تجاوز اخیر ارتش رژیم صهیونیستی به مناطقی در کرانه باختری و همچنین نوار غزه، بی‌خانمان شدند یا اعضای خانواده خود را از دست دادند.
این اعلام رسمی از سوی یکی از نماد‌های صنعت مواد غذایی در آمریکا، برای سران اسرائیل بسیار گران تمام شد؛ بویژه آنکه دولت جدید صهیونیست‌ها به تازگی و با یک رای بسیار شکننده توانست هدایت امور را در سرزمین‌های اشغالی برعهده بگیرد و اصلا انتظار این شوک اقتصادی- رسانه‌ای را نداشت. بر همین اساس، این اقدام شرکت بستنی‌سازی بن و جری، با واکنش تند و عصبی مقامات اسرائیل روبه‌رو شد. «نفتالی بنت» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی که این روز‌ها بشدت مورد تهاجم سخنرانی‌های «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر سابق قرار دارد، بایکوت فروش این بستنی در سرزمین‌های اشغالی را یک اقدام «یهودستیزانه» در قرن بیست‌ویکم نامید و «یائیر لاپید» وزیر خارجه این رژیم هم این مساله را «پذیرش شرم‌آور یهودستیزی» نامید و برخی مقامات دیگر این رژیم هم آن را «نوعی تروریسم علیه اسرائیل» معرفی کردند.
این واکنش و کارزار گسترده هیستریک و نامتعادل نسبت به اقدام یک شرکت بستنی آمریکایی، فارغ از نتیجه آن- که به گفته اکثر کارشناسان، در نهایت با شکست دیگری برای تل‌آویو همراه خواهد بود- به عنوان یکی از نشانه‌های شرایط نامناسب، ناپایدار و زوال سیاسی در حکومت صهیونیست‌ها ارزیابی شده است.
از یک سو، برخی کارشناسان معتقدند این عملیات و هجمه رسانه‌ای علیه «بستنی بن و جری» نوعی واکنش به رسوایی جاسوسی بزرگ اسرائیل از طریق نرم‌افزار رایانه‌ای «پگاسوس» است که تلاش می‌کند این رویداد مهم و پرسروصدا را به حاشیه ببرد و طبق معمول، با مظلوم‌نمایی صهیونیست‌ها به فراموشی سپرده شود. شرکت سایبری اسرائیلی «ان‌اس‌او» سازنده نرم‌افزار جاسوسی پگاسوس است؛ نرم‌افزاری که به اسم مبارزه با جرائم و تروریسم در اختیار نهاد‌های دولتی کشور‌های مختلف قرار گرفت، اما براساس گزارش‌های منتشرشده، سیاستمداران، خبرنگاران و فعالان حقوق بشر را مورد جاسوسی قرار داده است. به عنوان مثال، صهیونیست‌ها یکی از ۲ تلفن همراه امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه را مورد شنود و جاسوسی قرار داده‌اند.
از طرف دیگر، دولت جدید اسرائیل که تحت فشار‌های شدید اجتماعی از سوی ساکنان سرزمین‌های اشغالی و همچنین رقبای سیاسی خود قرار دارد، به دنبال دستاویزی برای جلب حمایت کاخ سفید است. تاکید مقامات رژیم صهیونیستی بر لزوم واکنش جو بایدن به مساله تحریم فروش بستنی‌های بن و جری در سرزمین‌های اشغالی هم بر همین مبناست تا بتوانند علاوه بر کاستن از فشار افکار عمومی، دولت آمریکا را نیز وادار به انجام اقدامات عینی و میدانی بیشتر در حمایت از دولت جدید صهیونیست‌ها کنند.
این مساله از آنجا برای اسرائیلِ این روز‌ها بسیار حائز اهمیت است که حتی بنیان‌گذاران یهودی شرکت بستنی بن و جری هم در یادداشتی که برای «نیویورک‌تایمز» نوشته‌اند، ضمن تاکید بر حمایت از این اقدام شرکت در تحریم فروش بستنی در سرزمین‌های اشغالی، به غیرقانونی بودن اقدامات رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین بنا بر مقررات و قوانین ایالات متحده اشاره کرده‌اند و این یعنی فروپاشی اسطوره «اسرائیل حامی یهودیان».
بعد از تهاجم اخیر نظامیان صهیونیست به منطقه «شیخ جراح» در کرانه باختری و تلاش برای بیرون راندن ساکنان اصلی و قدیمی این محله از خانه‌های‌شان برای حضور شهروندان صهیونیست در خانه فلسطینی‌ها، یک موج بین‌المللی در مخالفت با جنایات رژیم صهیونیستی شکل گرفت که این بار، بسیار فراتر از جریان‌های اسلامی، عربی و حتی چپ بود؛ تا جایی که بسیاری از یهودیان در سراسر جهان، اقدام به برگزاری تجمع و امضای بیانیه‌های اینترنتی در مخالفت با اقدامات اسرائیل کردند. همین یکپارچگی افکار عمومی در جهان باعث شد اقدامات جنایت‌بار صهیونیست‌ها در کرانه باختری و نوار غزه، خیلی زود با واکنش جدی سازمان‌های بین‌المللی و البته ترس سران اسرائیل روبه‌رو شود و کار به اعلام پذیرش آتش‌بس در برابر نیرو‌های مقاومت فلسطین در ۱۲ روز برسد.
حالا بنا به گفته رسانه‌های بین‌المللی، ماجرای تحریم فروش یک شرکت بستنی معروف آمریکایی در سرزمین‌های اشغالی، یک بار دیگر مشخص کرد بنیان‌های اجتماعی- سیاسی این رژیم تا چه اندازه سست و لرزان است و دیگر برچسب «یهودستیزی» و مظلوم‌نمایی با «هولوکاست» هم نمی‌تواند به تثبیت جایگاه تل‌آویو کمک کند. اسرائیل که از ابتدای اشغال فلسطین، با مشکلی به نام «عدم مشروعیت» روبه‌رو بوده و اقدامات بسیاری را- نظیر برگزاری دادگاه محاکمه سران آلمان نازی مثل آدولف آیشمن- برای مشروعیت‌بخشی به جنایات خود انجام داده، در سال‌های اخیر به بن‌بست مشروعیت در افکار عمومی جهان و حتی سیاستمداران جهانی رسیده است؛ تا جایی که حتی توان همراه کردن آمریکایی‌ها برای مخالفت با اقدام شرکت بستنی «بن و جری» را هم ندارد.
طبق یک نظرسنجی که اخیرا در میان یهودیان آمریکا انجام شده، ۳۴ درصد پاسخگویان معتقدند رفتار اسرائیل با فلسطینی‌ها مصداق نژادپرستی و آپارتاید است و بسیاری از مردم آمریکا نیز معتقدند کاخ سفید در برابر جنایات اسرائیل، استاندارد دوگانه دارد، چرا که در برابر نقض آشکار حقوق بشر در فلسطین، میلیارد‌ها دلار پاداش به صهیونیست‌ها پرداخت می‌کند.
در نهایت آن چیزی که مشخص است، این است که جنگ تابستانی اسرائیل با بستنی بن و جری، پایه‌های لرزان مشروعیت این رژیم را در میان مردم آمریکا هم ذوب کرده و به قول پایگاه اینترنتی شبکه تلویزیونی الجزیره، «حتی یک کودک خردسال هم می‌فهمد بازنده موش و گربه‌بازی اسرائیل با بستنی بن و جری، تل‌آویو است».

********************

روزنامه خراسان**

خروجی در کارنیست!/دکتر حامدرحیم پور

آمریکا از مدتی پیش و مخصوصا پس از خیزش فزاینده چین، به این جمع‌بندی رسیده بود که تداوم حضور نظامی به روال گذشته در غرب آسیا، برخلاف منطق هزینه و فایده است و باید این روند را تغییر داد. در این چارچوب، واشنگتن تلاش می‌کند از هزینه‌هایی که در منطقه انجام می‌داده بکاهد و بیشتر بر منافع روشن و قابل دسترس متمرکز شود. این روند در لبنان، افغانستان و برخی دیگر از کشور‌ها قابل مشاهده است. هفته قبل نیز بایدن و الکاظمی در پایان دیدار در کاخ سفید بیانیه‌ای منتشر کردند که محور مهم آن تعیین تاریخ خروج نیرو‌های نظامی آمریکا از عراق است. طبق این بیانیه هیئت‌های دو طرف تصمیم گرفتند روابط امنیتی به‌صورت کامل به نقش آموزشی، مستشاری، حمایتی و اطلاعاتی تبدیل شود و این که تا تاریخ ۳۱ دسامبر ۲۰۲۱، دیگر هیچ نیروی آمریکایی با نقش رزمی در عراق نخواهد بود. این در حالی است که پارلمان عراق در دی ماه سال ۹۸، در پی شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، طرح اخراج نظامیان آمریکایی از خاک این کشور را تصویب کرده بود، اما به نظر می‌رسد «حضور مستشاری» اسم رمزی است که مقامات آمریکایی و عراقی برای باقی نگه داشتن نظامیان آمریکا و نادیده گرفتن این مصوبه پارلمان در نظر گرفته‌اند. درواقع همان طور که از اظهارات و شواهد بر می‌آید الکاظمی و حامیان و گروه‌های نزدیک به وی سعی دارند از تعیین جدول زمانی برای خروج نیرو‌های رزمی آمریکا از عراق بهره گیرند تا اهداف انتخاباتی‌شان که قرار است ۱۰ اکتبر (۱۸ مهر) برگزار شود، تأمین شود. در عین حال، بخشی از نظامیان آمریکا نیز به بهانه آموزش و کمک اطلاعاتی در عراق باقی می‌مانند تا حمایت آمریکا از دولت کنونی عراق و حامیان آن نیز تداوم داشته باشد. به هر روی این که الکاظمی در ۱۴ ماه نخست وزیری خود و طی کمتر از یک سال، دو بار به آمریکا سفر کرده، نشان می‌دهد وی نگاه ویژه‌ای به دولت آمریکا دارد. اساساً الکاظمی به لحاظ منش سیاسی نیز غرب‌گرا محسوب می‌شود و از سوی دیگر بیش از همه روی کار آمدن دولتی درعراق که غرب را به چالش نکشد و به تقویت موقعیت مقاومت در عراق و منطقه منجر نشود، برای دولت آمریکا اهمیت دارد. در انتخابات پیش روی عراق برای اولین بار رأی مستقیم به نامزد‌ها جایگزین رأی به فهرست اعلامی از طرف احزاب می‌شود. بر این اساس رأی به افراد مستقل و استفاده از لیست‌های انتخاباتی نیز مجاز خواهد بود. همچنین مبارزات انتخاباتی سه ماه قبل از برگزاری انتخابات آغاز شده است تا نامزد‌های مستقل بتوانند از قدرت مانور بیشتری در برابر احزاب در انتخابات پیش رو برخوردارشوند، تدوین این قانون یکی از نتایج حرکت‌های اعتراضی مدیریت شده بود که در آخرین ماه‌های رئیس جمهوری ترامپ به راه افتاد و در نهایت به سقوط دولت عادل عبد المهدی و روی کار آمدن دولت الکاظمی انجامید. این بدین مفهوم است که چنان چه انتخابات بعدی در عراق به تشکیل دولتی بینجامد که همانند دولت الکاظمی اطمینان خاطر آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن را جلب کند، در این صورت شاید آمریکا نیازجدی به حضور نظامی در این کشور نداشته باشد و این که مقامات دولت بایدن یا دولت الکاظمی، مخالفت چندانی با استمرار حضور نظامیان آمریکایی نمی‌کنند و به نوعی از آن حمایت می‌کنند از این مسئله ناشی می‌شود. در این خصوص بنابر گزارش سایت وزارت خارجه آمریکا، واشنگتن به تازگی ۹.۷ میلیون دلار به هیئت سازمان ملل متحد با عنوان کمک فنی مربوط به انتخابات عراق اعطا کرده است. علاوه بر این آمریکا برنامه‌های مربوط به تأمین حداکثر ۲.۵ میلیون دلار اضافی برای تیم نظارت بر انتخابات وابسته به هیئت یونامی را که در انتظار بررسی در کنگره است، بازنگری کرد. اقدام آمریکا در حمایت مالی از تیم نظارت بر انتخابات سازمان ملل در حالی است که کاخ سفید با دولت الکاظمی توافق کرده است یک تیم ناظر وابسته به هیئت یونامی و یک تیم ناظر وابسته به اتحادیه اروپا بر انتخابات پارلمانی عراق نظارت کند. جالب این جاست به تازگی نیز مؤسسه رند و گزارش گروه آینده عراق به رهبری رایان کروکر پژوهشی منتشر کرده بودند که بر اساس آن، راهبرد جدید آمریکا در عراق باید بازسازی دولت قدرتمندی باشد که به جای ایجاد مانع در برابر مطالبات آمریکا، واشنگتن را به عنوان هم‌پیمانی راهبردی تلقی کند. راهبردی که بیش از هر چیز نیازمند فعال‌سازی قدرت نرم نزدیک به ایالات متحده در عراق است. پس به نظر می‌رسد آن چه روی میز توافق بایدن- الکاظمی قرارگرفته، بر اساس مطالبه پارلمان عراق، گونه‌ای محدود شدن حضور فیزیکی نیرو‌های آمریکایی است که به قدرت نرم و مشروعیت طولانی‌مدت رابطه آمریکا و عراق لطمه زده است تا استقلال و قدرت نخست‌وزیر نزدیک به سیاست‌های آمریکا را به عنوان راهبرد بلندمدت واشنگتن در عراق تثبیت کند؛ اما در عین حال حضورمستشاری و به دنبال آن دسترسی‌های اطلاعاتی و مجوز‌های مختلف امنیتی همچنان تداوم خواهد داشت. با این اوصاف به رغم مصوبه پارلمان، وضعیت نظامی آمریکا در عراق با توافق بایدن-الکاظمی هدفمند و متمرکزتر شد. علت نیز مشخص است؛ افزون بر غربگرا بودن دولت الکاظمی، نه‌تن‌ها درباره توانایی گروه‌های مقاومت شیعی برای خروج نظامی آمریکا از عراق، تردید وجود دارد بلکه درباره اراده و اجماع آن‌ها نیز نمی‌توان اطمینان داشت، شکاف در گروه‌های مقاومت شیعی اجرای مصوبه پارلمان را سخت‌تر نیز کرده است. مهم‌ترین نمود شکاف گروه‌های شیعی شامل صف‌بندی‌ها، انشعابات و ائتلاف‌ها در آستانه انتخابات و نیز اختلافات بر سر تعیین نخست‌وزیر و کابینه است که از دوره نخست‌وزیری نوری المالکی تاکنون ادامه داشته است.

********************

روزنامه ایران**

۲۹ استان در محاصره دلتا کرونا/فریبا خان احمدی

در میانه پیک پنجم کرونا بیشتر مراکز درمان کشور سیاه‌ترین روز‌ها را از ابتدای پاندمی از سر می‌گذراند. بحران کرونا در تهران و ۲۹ استان دیگر لحظه به لحظه تشدید می‌شود و هر روز دست‌کم طبق آمار رسمی و مبنی بر تست پی سی آر نزدیک به ۳۰۰ نفر راهی آرامستان‌ها می‌شوند. کرونای دلتا در کمتر از چند هفته از آغاز پیک پنجم کرونا حالا همه ۲۹ استان کشور را درگیر کرده و بزودی رنگ دو استان باقی مانده را نیز به قرمز کرونایی تغییر می‌دهد. اشباع تخت‌های بستری، کمبود اکسیژن و بی‌رمقی کادر درمان در مقابل حجم بی‌شمار بیماران کرونایی بیمارستان‌ها را وارد شرایط فوق وخیمی کرده است. سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا می‌گوید، رعایت پروتکل‌های بهداشتی به زیر ۴۰ درصد سقوط کرده و در چنین شرایطی ویروس با قدرت سرایت بالا همه را مبتلا می‌کند. هشدار‌ها درباره پر شدن تخت‌های بیمارستانی نیز بسیار جدی است. طبق برآوردها؛ میزان بستری و ورود به بیمارستان‌ها افزایش چشمگیری داشته و چنانچه وضعیت به همین ترتیب ادامه یابد مطابق گفته علیرضا رئیسی تا یک هفته آینده درگیر موج بسیار سهمگین‌تری خواهیم بود. البته علی رغم این هشدار‌ها اگر سری به نقاط مختلف شهر بزنیم می‌بینیم رستوران‌ها کماکان باز هستند، فاصله اجتماعی در وسایل حمل‌ونقل عمومی با مفهوم واقعی آن فاصله بسیار دارد، سالن‌های آرایشی این روز‌ها کسب و کارشان رونق بیشتری گرفته و مردم برای برگزاری عروسی‌ها و مراسم عقدکنان پیش از آغاز ماه محرم عجله دارند. اما در میان عکس‌های عروسی و دورهمی‌های خانوادگی و رستوران رفتن مردم در اینستاگرام تصاویر دیگری هم در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود که شرایط فوق وخیم بیمارستان‌های کشور را نشان می‌دهد. جنگ اکسیژن و پیدا کردن تخت خالی دامن افراد پروتکل شکن را گرفته است. کادر درمان می‌گویند مردم به خوشی‌ها و تفریح‌های‌شان می‌رسند و وقتی مریض می‌شوند انتظار دارند تخت و تجهیزات هم برای‌شان سریع مهیا شود گرچه که نظام سلامت در حال حاضر خارج از ظرفیتش خدمات دهی می‌کند. پرستاران بخش کرونا به ما می‌گویند درگیری بین مریض‌ها و کادر درمان این روز‌ها بالا گرفته و ما مجبوریم هر روز بد و بیراه بشنویم در حالی‌که سهل‌انگاری و بی‌خیالی عده‌ای، بعد از تحمل ۱۷ ماه روز‌های پر مشقت بر شانه‌های خسته ما سنگینی می‌کند.
تاب‌آوری نظام سلامت در حالی با افزایش مراجعه بی‌سابقه بیماران بدحال در معرض خطر قرار گرفته که تخت‌های بیمارستانی تقریباً در همه ۲۹ استان قرمز کرونایی تکمیل است و رؤسای دانشگاه‌های علوم پزشکی بیش از ۷۰ درصد ظرفیت تخت‌ها را به بیماران کووید ۱۹ اختصاص داده‌اند. در همین زمینه رئیس مجتمع بیمارستانی امام خمینی (ره) تهران، با تأکید بر اینکه کرونا در تهران در شرایط اوج خود قرار دارد، می‌گوید: تعداد موارد نیازمند به بستری بالا است و حدوداً دو هفته است که با مشکل کمبود تخت مواجه هستیم، چون هم تعداد بیماران کرونایی بشدت افزایش یافته است و هم مراجعه بیماران غیر کرونایی همچنان وجود دارد. به طور میانگین متوسط میزان بستری بیماران در بیمارستان ما بین ۴ تا ۵ روز است.

استان‌های قرمز در یک قدمی فاجعه کرونایی

در این میان حال مشهد بسیار وخیم‌تر نسبت به دیگر استان‌ها گزارش می‌شود. سازمان نظام پزشکی مشهد در پی وضعیت وخیم کرونایی بیانه‌ای را در خصوص تعطیلی سراسری شهر مطرح کرده است. تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که بیماران کرونایی در مشهد تختی برای بستری ندارند و بشدت با کمبود امکانات درمانی روبه رو هستند. در بیانیه سازمان نظام پزشکی نیز به اوضاع غیر قابل توصیف کادر درمان اشاره شده و گفته می‌شود، کادر درمان با وجود تزریق دو دوز واکسن یکی پس از دیگری مبتلا شده و بر خلاف تصور، کرونای دلتا بسیار شدید آن‌ها را درگیر کرده است. بنا به اعلام این سازمان، در ۲۴ ساعت منتهی به روز ۹ مرداد ۷۰ نفر در مشهد بر اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست داده‌اند، که ابتلای نیمی از آن‌ها به کرونا قطعی و نیم دیگر نیز مشکوک به بیماری بوده‌اند.
وضعیت فاجعه بار در مشهد این روز‌ها خانواده‌های زیادی را داغدار فرزندان‌شان کرده است. به‌طوریکه در ادامه بیانیه سازمان نظام پزشکی مشهد آمده است:از مسئولان استانی و شهری امام جمعه، استاندار، تولیت آستان قدس رضوی، شهردار و اعضای شورای شهر و... مصرانه تقاضا داریم؛ ضمن موافقت فوری با اقدامات زیر شهر را از این وضعیت باورنکردنی و اسفناک نجات دهید: تعطیلی سراسری و کامل شهر لااقل بمدت یک هفته امری ضروری است، تمامی ورودی و خروجی‌های شهر به شکل واقعی اعم از ریلی، زمینی و هوایی باید مسدود شوند و مراکز موقت درمانی برای بستری بیماران سریعاً راه‌اندازی شود. همچنین شورای شهر مشهد نیز ضمن هشدار از اوضاع وخیم کرونایی در این شهر از مردم درخواست کرده از سفر به مشهد جداً پرهیز کنند.

********************

روزنامه شرق**

ایدئولوژی تصویری و ویرانی سازمان قدرت/کیومرث اشتریان

پیش‌از‌این در سرمقاله «دموکراسی توده‌ای دیجیتال و جنبش زرد» درباره رسانه‌های اجتماعی سخن گفته‌ام. امروز در پی آنم که سویه‌های دیگری از رسانه‌های اجتماعی را بازگویم. جانِ سخن این است: امروزه توده‌ها برای کنش سیاسی از عکس، پیام، «فایل ویدئو»، نمادها، سخن‌های کوتاه و تمایلات لحظه‌ای خود به‌مثابه نیروی محرکه استفاده می‌کنند. در بسیاری از کشورها، توده‌ها جنبشی جنون‌آفرین به جانشینی سیاست برمی‌گزینند. البته آنان مقصر نیستند. این ماییم که رسم سودا درافکنده‌ایم و از بارو‌های بلندِ رسانه‌های رسمی به باور‌های خرافه پرداخته‌ایم. این ماییم که رابطه توده را با متفکران بریده‌ایم، سازمان اجتماعی قدرت را از کارآمدی تهی کرده و پیوند دولت را با اندیشمندان سست کرده‌ایم تا به خیال خود مردمان را به سیاق خویش بسازیم. غافل از اینکه توده، «خوابی» که رسانه رسمی ما برایش دیده را با «خیالی» که از رسانه‌های اجتماعی برساخته بر هم می‌زند. و، اما شرح سخن این است که امروزه توده‌های جوان نیازی به خواندن متون ایدئولوژی‌های سیاسی نمی‌بینند و مانند هم‌نسلان ما برای پیکار سیاسی منتظر نظریه‌پردازی ایدئولوگ‌ها نمی‌مانند. به این عبارت‌ها که از برخی توییت‌ها برگرفته شده، توجه کنید: «چرا اصلا برای اعتراض باید اهدافمون والا باشه؟ رک و پوست‌کنده بگم من یکی خیلی از دردام اینه فلان چیز تو کشورم نیست، سینما فیلم روز نمی‌ذاره، استریمر نداریم، نمی‌تونم برم کمیک کان، نمی‌تونم ... بشم، همین چیزای کوچولو و سطحی. من هیچ هدف آسمانی والایی ندارم». یا توییت دیگر: «بچه‌ها ببینید راستش رو بگم من دلم نمی‌خواد مهاجرت کنم. دلم می‌خواد تو شیراز زندگی کنم. همین‌جا بی ... باشم. همین‌جا «نوشیدنی سیف» بتونم تهیه کنم؛ و همین‌جا از سفورا و آمازون خرید کنم. در‌حالی‌که عصر می‌رم خونه مامانم و هفته‌ای یه شب داداشم و پسرش رو ببینم. من دلم می‌خواد همین‌جا باشم». محتوای رسانه‌های مجازی، خود جای ایدئولوژی را می‌گیرد. تصویر‌های «نوستالژیک» که در پیام‌رسان‌های اجتماعی پراکنده است، احساس گنگ و غریبی به گذشته را در افراد پدید می‌آورد که حقانیتی دم‌دستی برای کنش سیاسی فراهم می‌کند. این احساس حقانیت سرپوشی بر تناقض‌های فکری می‌گذارد. هم‌زمان با شعار «مرگ بر ...» از یک سوژه تاریخی حمایت می‌کند و اساسا هیچ تناقضی را هم احساس نمی‌کند. همان که نوزاد‌های مدنی مانند مجلس و احزاب و متفکرانِ پسا‌مشروطه را نابود کرد و فرصتی تاریخی را که برای نخستین بار در عصر جدید برای ایران پدیدار شده بود، سرکوب کرد؛ اما نکته مهم در تناقضات درونی یا غنای فکری چنین گرایش‌هایی نیست. مهم این نیست که این گرایش‌ها ایدئولوژی هستند یا نیستند یا چه میزان استحکام نظری و غنای «انتلکتوئل» دارند یا ندارند. مهم این است، تکرار می‌کنم، مهم این است که این «ایدئولوژی»‌های صوری و تصویری توان سیاسی‌کردن توده‌های غیرسیاسی را دارند. چنین رویکرد‌هایی جریان‌ساز و موج‌خیز و شهرآشوب‌اند. سرخوشان عشق و جویندگان شادی را به سربداران افسانه‌ای حرکت اجتماعی تبدیل می‌کنند. ساختار فکری جوامع را می‌توان در قالب یک هرم نمایان کرد. در رأس این هرم حاکمان، در میانه آن نخبگان و سرآمدان فکری و در قاعده هرم انبوه مردمان‌اند.

خواسته‌ها و نیاز‌های مبهم مردم توسط کادر‌های فکری نخبگان سر‌و‌سامان نظری می‌یابد، تبدیل به ایدئولوژی می‌شود، «به خورد» توده داده می‌شود و جنبش‌های مردمی را ایجاد می‌کند و به کار پیکار می‌آید. نویسندگان، روشنفکران، کنشگران سیاسی و احزاب را می‌توان یک «جامعه مدنی فکری» نامید که در تنور داغ نیاز‌های مردمان نان ایدئولوژی می‌پزند و به خورد آنان می‌دهند تا جانی و جایی و انگیزه‌ای برای کنش سیاسی بیابند. آن‌گاه که این نان نباشد، آن‌ها به رؤیایی خام بسنده می‌کنند. به دیگر سخن، اگر جامعه را تشنه اندیشه‌ورزی و کنشگری کردید، آماده باشید که توده به هر سرابی دل ببندد و به هر سرایی پای نهد.
در این روز‌های دامن‌گستری رسانه‌های اجتماعی همین حکایت است که تکرار می‌شود.
مردمان، دیگر علاقه و حوصله‌ای برای خواندن ایدئولوژی‌های چپ و راست و اصلاح‌طلب و اصولگرا و جامعه‌شناس و متفکر ندارند. همان «کلیپ»‌های تصویری که آن‌ها را خیالاتی کند و به آرزو‌های رؤیایی برساند، کافی است.
اگر جامعه را از فکر و اندیشه و تحزب خالی کردید و خود به واعظی بسنده کردید، سوی مقابل شما نیز چنین خواهد کرد. او نیز برای ایدئولوژی سیاسی خویش دست از دامان کوتاه فکر شما برخواهد داشت و به دامن‌های کوتاه «تمدن گذشته» روی خواهد آورد. سازمان قدرت که از آن به حکمرانی همه‌گیر می‌توان نام برد، مجموعه‌ای است از مجلس، دولت، قضا، احزاب، عرف، هنجارها، ارزش‌ها و.... این سازمان قدرت نسبت به حاکمیت ملی در میانه هرم قدرت قرار می‌گیرد.
این میانه هرم شبیه همان میانه هرم فکری است که در بالا به آن اشاره شد. این هر دو میانه هرم (یعنی قدرت فکری و قدرت سازمانی) به افول کشیده شده‌اند. سازمان قدرت از هویت کارکردی خود عاری شده است. میانجی‌های فکری و ایدئولوگ‌ها و روشنفکران و متفکران نیز، هرچند ارزشمندند؛ اما برای توده اعتباری ندارند.
نتیجه روشن است: توده مستقیما با حاکمیت مواجه می‌شود.... رسانه‌های اجتماعی فرصت بی‌بدیل دیگری نیز برای توده فراهم کرده است که از آن در ادبیات فنی به «مسیریابی در حاشیه و برجسته‌سازی» (ROUTING AROUND AND GLOMMING ON) یاد شده است. مسیریابی در حاشیه به معنی این است که همگان بدون دروازه‌بان‌های سنتیِ خبر با مخاطبان ارتباط برقرار می‌کنند. شما می‌توانید محتوای مد‌نظر خود را با ابزار‌های گوناگون رسانه‌های اجتماعی منتشر کنید.
اجمال سخن در برجسته‌سازی این است که رسانه‌های جدید اجتماعی فرصتی را فراهم کرده است که توده خود به راهنما و دروازه‌بان خبر تبدیل شود.
با استفاده از تکنولوژی ساده «بِبُر و بچسبان» (copy & paste)، به افزودن نظرات ساده خود می‌پردازد و رخداد‌های سیاسی-اجتماعی را برجسته می‌سازد. «سخنان قصار» انفرادی و ایدئولوژی تصویری تولید می‌کند؛ دیگر چه نیازی به ایدئولوژی‌های غامض روشنفکران؟
به طریقی متناقض‌نما، سیاست‌هایی که درپی قطع ارتباط نخبگان و متفکران و احزاب از توده است، آبی به آسیاب «مسیریابی در حاشیه و برجسته‌سازی» می‌ریزد و توده‌ای‌کردن سیاست و بی‌هویتی و افسارگسیختگی آن را تشدید می‌کند؛ بنابراین جای تعجب ندارد که این توده زخم‌خورده همه را به یک چوب می‌راند و خود مستقیما با حاکمیت نردِ مبارزه می‌بازد.
آن‌گاه که میانجی و قاصدی نباشد که دادِ مردمان و فریاد فکوران را به «پیامی مدنی» تبدیل کند، باید هم منتظر سیالیّتی اعتراضی بود که از هرج‌ومرجی کور سر بر‌آورد.

***********************************************

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: