صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱۴۰۱ - ۰۷:۰۰  ، 
شناسه خبر : ۳۴۰۴۳۷

عارضه یابی روند توسعه با مثالی از تامین آب!

آب، مهم ترین عنصر شکل گیری تمدن ها و حیات در مناطق مختلف زمین است. از همین رو با نگاه کلان و تمدنی، تامین منابع آب، مهم ترین شرط بقای هر تمدن و ادامه حیات در هر منطقه ای است. با چنین مقدمه ای بهتر است مروری بر آمار وضعیت منابع آب استان خراسان رضوی داشته باشیم. کسری 1.2میلیارد مکعبی مخازن زیرزمینی، خالی بودن 80 درصد ظرفیت سدها، شوری آب های زیرزمینی به دلیل تغذیه کم، فرونشست، ثبت سال های اخیر به عنوان کم بارش ترین سال ها در پنج دهه گذشته و بحرانی بودن 34 دشت از 37 دشت ، همگی از تهدید جدی بحران آبی برای استان خراسان رضوی به ویژه کلان شهر مشهد حکایت دارد. در چنین شرایطی مجموعه ای از اقدامات و طرح ها برای غلبه بر این بحران حیاتی باید مدنظر قرار گیرد. در بلندمدت، تدوین و اجرای طرح های آمایش سرزمین و سازگاری استان خراسان رضوی با کم آبی، در میان مدت، تامین آب از منابع در دسترس، به ویژه کوه های شمالی دشت مشهد واقع در مرز با ترکمنستان و در کوتاه مدت، مدیریت مصرف آب در بخش های مختلف، کشاورزی، صنعت و خانگی، ضرورت هایی است که نه فقط برای 3.6 میلیون جمعیت مشهد مقدس، بلکه به دلیل جایگاه بین المللی این شهر و حضور سالیانه بیش از 30 میلیون زائر داخلی و حتی خارجی، برای کل ایران و جهان تشیع مهم است. در چنین شرایطی، گزارش امروز ضمیمه خراسان رضوی روزنامه خراسان نشان می دهد که تا چه اندازه درباره موضوع مهم تامین منابع آبی جدید در این منطقه غفلت شده است. در حقیقت پس از سال 1387 که در نهایت آب سد دوستی به مشهد رسید، هیچ طرحی در مسئله مدیریت بحران آب مشهد از صرفه جویی گرفته تا  بازچرخانی و انتقال آب به خروجی کامل نرسیده است. در نهایت طرحی که پیش از این مصوب شده و قرار بود امسال آب را از فاصله 120 کیلومتری در ارتفاعات هزار مسجد در شمال مشهد به این شهر برساند، بایگانی شد و طرحی جدید روی میز قرار گرفت که قرار است آب را از فاصله 198 کیلومتری در همان ارتفاعات به مشهد منتقل کند. در حقیقت، همزمان با کاهش تدریجی منابع آبی و آمار هایی که وضعیت خشکسالی موجود و بارش های کمتر از طبیعی را  حتی تا 5-6 سال آینده در استان و مشهد پیش بینی می کند، طرح های روی کاغذ عوض می شود و فرصت برای انتقال آب از دست می رود. در هر حال این که حتی در موضوعی فنی نظیر انتقال آب نیز تغییر دولت و عوض شدن مدیران ملی یا منطقه ای، در طرح مد نظر دگرگونی ایجاد کند، جای تعجب دارد. صد البته نگارنده در این جایگاه قرار ندارد که بین طرح جدید و طرح قبلی قضاوت کند؛ چرا که این موضوع کاملا تخصصی است  و چه بسا طرح جدید مزیت هایی بر طرح قبلی داشته باشد،  اما نتیجه گیری و عارضه یابی که از این تغییر و تغییراتی از این دست برای توسعه کشور و بخش های مختلف می توان به دست آورد، این است که نباید اجزای فنی توسعه  با تغییرات سیاسی دچار دگرگونی شود . متاسفانه به نظر می رسد خط پیوستاری که با وجود تغییر دولت ها و افراد مجری بتواند، روند ثابت توسعه و تامین زیرساخت ها را رقم بزند در عمل وجود ندارد، اگرچه در نظر قرار بوده است که برنامه های توسعه و سندهای بالادستی چنین نقشی را ایفا کنند، اما آسیب شناسی این که چرا این پیوستار و روند ادامه دار دچار خدشه و تغییر می شود، موضوع مهمی است که خروجی آن می تواند در موضوعی نظیر تامین آب، سرنوشت منطقه ای از کشور را تحت تاثیر قرار دهد.


رفتار هیستریک غرب واکنش به کدام موفقیت‌هاست؟(یادداشت روز)

      بلوک غرب، در سه دهه پس از فروپاشی شوروی عادت داشت  در دیگر مناطق دنیا بحران بسازد و از آب گل‌آلود جنگ و آشوب، ماهی بگیرد. اما چند سالی است که نه‌تنها اراده این قدرت‌ها پیش نمی‌رود، بلکه آتش بحران کمانه کرده و در دامن خود آنها افتاده است. ایران به‌عنوان پیشتاز جبهه مقاومت اسلامی، در این میان توانسته ضمن خنثی‌‌سازی بمب «مدیریت اشرافی غربگرا»، مسیر پیشرفت و اثر‌گذاری فعال در تغییر نقشه سیاسی دنیا را طی کند. مرور برخی ابعاد این روند، روشن می‌کند که چرا جبهه غرب، تدارک گسترده و پیچیده‌ای برای ایجاد آشوب انجام داد، اما با بی‌محلی قاطبه ملت 85 میلیونی ایران (جز یک گروه چند دهم درصدی) روبه‌رو شد. 1) غربگرا‌های ایرانی در حالی آدرس اعتماد به آمریکا را می‌دادند که اتفاقات اوکراین برای چندمین‌بار نشان داد آمریکا، حتی متحدان نزدیک اروپایی را قربانی مطامع خود می‌کند؛ همچنان که اروپای غربی، بارها همین معامله را با اروپای شرقی کرده است. آمریکا و اروپا در 74 سال گذشته، بالغ بر بیست جنگ را به منطقه ما تحمیل کرده‌اند. اروپایی‌ها پس از جنگ جهانی دوم سعی کردند آتش جنگ را تا دهه‌ها از منطقه خود دور کنند و به دیگر مناطق بکشانند. اگر هم در اروپا جنگی  رخ می‌داد، در حوزه اروپای شرقی بود. ناتو از مارس تا ژوئن ۱۹۹۹ میلادی، به بهانه کوزوو، یوگسلاوی را که از متحدان شوروی سابق بود، مورد حمله قرار داد. آمریکا و اروپا پس از فروپاشی شوروی، دائما در حال دست‌درازی به شرق اروپا، تجزیه‌طلبی، کودتای مخملین، الحاق کشورها به ناتو و پیشروی به سمت مرزهای روسیه بودند. واکنش روسیه به این پیشروی، با سه دهه تاخیر انجام شد. آمریکا و اروپا، به روسیه منفعل عادت کرده بودند. اما روسیه سرانجام در برابر گسترش پایگاه‌های نظامی و جاسوسی آمریکا در همسایگی خود دست به دفاع زد. برای اولین‌بار پس از جنگ جهانی دوم، ترکش‌های ویرانگر جنگ تا آلمان و فرانسه و انگلیس رسید. در همین جنگ روشن شد آمریکا حتی ابایی از قربانی کردن آلمان و فرانسه ندارد و این دو به علاوه انگلیس هم، ابایی ندارند اوکراین و شرق اروپا را پیش پای منافع خود قربانی کنند. 2) بحران اقتصادی فعلی در قالب «افزایش تورم، تراز تجاری منفی، افزایش قیمت انرژی و چالش‌های مرتبط با حوزه تولید و بحران اعتراضات اجتماعی، در تاریخ چند دهه گذشته غرب کم‌سابقه است. گزارش موسسه آمار اتحادیه اروپا (یورواستات) نشان می‌‌دهد تورم در ۱۹ کشور منطقه یورو، رکورد چهار دهه گذشته را شکسته و دورقمی شده است. (ترکیه که دهه‌ها منتظر عضویت در اتحادیه اروپا بوده و از سوی سکولارهای ایرانی به‌عنوان الگو معرفی می‌شده، گرفتار تورم 85 درصدی است). در همین حال خبرگزاری بلومبرگ می‌نویسد: «رکود اقتصادی غیرمنتظره، پیش‌روی کشورهای اروپایی است. کارشناسان پیش‌‌بینی کردند نرخ رکود و تورم در اروپا بسیار بیشتر از برآورد‌های قبلی خواهد بود». 3) آمار ورشکستگی شرکت‌‌ها در انگلیس، رکورد ۱۳ ساله را شکست و ظرف سه‌ماهه ‌آوریل تا ژوئن، ۵۶۲۹ شرکت اعلام ورشکستگی کردند. شبکه سی‌ان‌ان می‌گوید «براساس گزارش دفتر آمار ملی انگلیس، بهای گاز طبیعی فقط در ماه جولای، ۹۶ درصد افزایش داشت و در برخی کشورها تا چهار برابر گران شده است. مسئولان خدمات بهداشت ملی انگلیس نسبت به این وضعیت که ممکن است میلیون‌‌ها نفر با فقر مواجه شوند هشدار داده و اعلام می‌‌کنند بسیاری از مردم انگلیس، زمستان امسال باید بین وعده غذایی خود و یا گرم نگاه داشتن خانه‌‌هایشان در فصل سرما، یکی را انتخاب کنند». بوریس جانسون نخست‌وزیر سابق هم چند هفته قبل در «دیلی‌میل» هشدار داد: «شرایط ماه‌‌‌های آتی، دشوار و شاید بسیار دشوار شود. قبض‌‌های انرژی، اشک انگلیسی‌‌ها را درخواهد آورد». ادوارد هگر نخست‌وزیر اسلواکی در گفت‌‌وگو با روزنامه فایننشال‌تایمز هشدار داد: «افزایش بهای برق، اقتصاد اسلواکی را با خطر فروپاشی مواجه کرده است؛ مگر آنکه اتحادیه اروپا میلیاردها یورو کمک در اختیار ما قرار دهد. در غیر این صورت، ناچار خواهیم شد بخش تامین برق اسلواکی را ملی کنیم». اعتصابات و اعتراضات گسترده، از کشور‌های ضعیف‌تر اروپایی به انگلیس و فرانسه و آلمان کشیده شده و سیستم حمل‌ونقل و پمپ بنزین‌ها را مختل کرده است. 4500 پمپ بنزین در سراسر فرانسه با تعطیلی یا کمبود سوخت مواجه شده‌اند. 4) افزایش 400 تا 500 درصدی و بعضا حتی ده برابری قبوض برق در بسیاری ازکشورهای اروپایی، به امری رایج اما مستأصل‌کننده تبدیل شده است. نشریه آلمانی بیلد، چندی قبل در گزارشی تاثربرانگیز نوشت: «پیتر شنر ۷۷ ساله‌، یک مستمری‌بگیر در شهر Füssen  ایالت باواریای آلمان می‌گوید من حدود ۲۰۰۰۰ کیلووات ساعت در سال برق مصرف می‌کردم و ۱۰۵ یورو در ماه می‌پرداختم. اما ارائه‌دهنده خدمات شهری، حالا ۱۲۲۳ یورو در ماه از من می‌‌خواهد که بیشتر از حقوق بازنشستگی من (۱۰۵۹ یورو) است. صورتحساب‌های بسیار هنگفت به خانه‌های مردم تحمیل می‌شود و بسیاری نمی‌دانند که چه باید بکنند. آنها اگر نتوانند قبض گاز و برق خود را پرداخت کنند، قطع می‌شوند؟ سباستین بارتلز، رئیس باشگاه مستأجران برلین می‌گوید بله، این یک وضعیت قانونی است». موسسه تحقیقات اقتصادی ZEW، از قول اقتصاددانان گزارش داده «تورم بالا و اختلال در عرضه انرژی و ترس از قطع آن، اقتصاد آلمان را به‌عنوان بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا، به سمت طوفانی بزرگ سوق می‌‌دهد». دولت‌های غربی مانند اسب‌های درشکه همدیگر را گاز می‌گیرند و اگر بتوانند زیر پا می‌گذارند تا از مهلکه بگریزند. وزیر دارایی فرانسه به تلخی گفته است: «در بحبوحه ماجرای اوکراین، شریک آمریکایی ما، گاز طبیعی را در بازار جهانی چهار برابر گران‌‌تر از بازار داخلی خود می‌فروشد که می‌تواند منجر به تضعیف اروپا شود؛ ما نباید اجازه دهیم درگیری در اوکراین منجر به سلطه اقتصادی آمریکا و تضعیف اروپا شود». 5) غرب در میانه چنین بحرانی، دو اتفاق مهم را در داخل و خارج ایران، با نگرانی رصد می‌کند. ایران، به‌عنوان قدرتی نوظهور و معادله‌ساز در نقشه سیاست جهانی ظاهر شده است. جبهه مقاومت، جنگ جهانی سوم و چهارم مدنظر غرب را در سوریه و عراق و لبنان و فلسطین و یمن مهار کرد و همین موجب شد «جنگ جهانی سوم»، به زمین غرب کمانه کند. اکنون اراده جبهه مقاومت، در حال غلبه تدریجی بر اراده جبهه استکبار است: مقاومت در یمن، جنگ نیابتی غرب را درهم شکست. در مرز دریایی لبنان و فلسطین اشغالی، صهیونیست‌ها را بر سر میدان گازی وادار به عقب‌نشینی کرد. در عراق، فتنه‌انگیزی‌ها برای برگزار نشدن انتخابات و تشکیل نشدن دولتی مستقل را عقب راند. در جنگ نیابتی سوریه، ترمز آمریکا و اسرائیل را کشید و ضمن استفاده از ظرفیت روسیه، به این کشور جرأت داد در مقابل پیشروی ناتو در مرزهای غربی‌اش بایستد. در آمریکای لاتین، اراده آمریکا برای سرنگونی دولت مردمی مادورو را شکست و ضمن زیر پا گذاشتن تحریم‌ها، به احیای صنعت نفت و اقتصاد ونزوئلا همت گماشت. به اینها، راهپیمایی چند ده میلیونی اربعین، و فراگیر شدن زمزمه سرودی درباره موعود همه مستضعفان، از کشمیر و هند و پاکستان و کشورهای مختلف منطقه تا نیجریه و سنگال و انگلیس و فرانسه و استرالیا و آمریکای لاتین را علاوه کنید. 6) اتفاق دومی که غرب سلطه‌جو را هراسان کرده، روند تدریجی احیای امید و اعتماد مردم در داخل ایران، در اثر تغییر ریل دولت است. اعتماد مردم به دولت به‌ویژه رئیس‌جمهور محترم برای رفع تدریجی مشکلات و موفقیت‌های به‌دست آمده در همین یک سال، موجب شد تا قاطبه مردم، بی‌محلی تحقیر‌آمیزی به فراخوان‌های اغتشاش بکنند و به دشمن برای اقدامات شرارت‌آمیز، کوچه ندهند. برخی از موفقیت‌های امیدوار‌کننده، عبارتند از: مهار نسل‌کشی کرونا و تاثیرات ویرانگر آن در زمینه تعطیلی کسب‌وکار‌ها، دور زدن تحریم‌ها و گسترش چتر دیپلماسی اقتصادی در منطقه و جهان، رونق صادرات غیرنفتی و یازده برابر شدن درآمدهای نفتی پس از سقوط صادرات به زیر 100 هزار بشکه، راه‌اندازی طرح ملی غدیر و تامین آب 4/7 میلیون نفر در 26 شهر و 1608 روستای خوزستان، و چاره‌جویی برای بحران آب همدان، مدیریت تولید و مصرف برق در کشور و عبور از تابستان بدون قطع برق برخلاف دو سال گذشته، کاهش نرخ تورم افسارگسیخته از 60 درصد به زیر 40 درصد (هرچند که این نرخ، هنوز هم زیاد و آزاردهنده است)، بازگرداندن ریل اقتصاد از رکود به رشد 4 درصدی، و تامین امنیت غذایی از طریق دو برابر کردن قیمت خرید تضمینی و خرید تقریبا دو برابری (7/5 میلیون تنی) گندم در مقایسه با سال قبل.   7) همزمان با شروع جنگ اوکراین و گرانی و کمیابی مواد غذایی در جهان، کشور ما گرفتار بحرانی دیگری بود که دولت غربگرا با قیمت‌گذاری غلط و واگذاری غلط‌تر  60 میلیارد دلار ارز برجا گذاشت. آمریکا و اروپا انتظار داشتند ایران در همان مقطعی که دو چالش فقدان منابع ارزی و گرانی افسارگسیخته مواد غذایی در جهان تلاقی پیدا کرد، به هم بریزد. زمانی هم که دولت جدید به توقف واگذاری رانتی ذخائر ارزی همت گماشت، امپراتوری رسانه‌ای غرب، جنگ روانی و بمباران تبلیغاتی گسترده‌ای را با کمک اشرافیت غربگرا در داخل ترتیب دادند. اما مردم برخلاف ماجرای بنزین و رویکرد توهین‌آمیز رئیس آن دولت، به آقای رئیسی اعتماد کردند تا دولت بتواند بحران بزرگ «ارزی- غذایی» را مدیریت کند. این اعتماد، جلوه‌ای مهم از تقویت ساخت درونی در حوزه افکار عمومی بود. ایران در حالی بحران جهانی مواد غذایی را پشت سر گذاشت و تولید و خرید گندم داخلی را به دو برابر افزایش داد، که دو کشور اوکراین و روسیه،  ۳۰ درصد تجارت گندم، یک‌‌پنجم تجارت ذرت و ۸۰ درصد تولید روغن آفتاب‌گردان جهان را در اختیار داشتند و وقوع جنگ، قیمت این اقلام را با تورم بی‌سابقه مواجه کرده بود. سازمان ملل چندی قبل اعلام کرد: «بیش از ۶۰ کشور جهان، با مشکل واردات محصولات کشاورزی و بحران غذایی دست و پنجه نرم می‌کنند»؛ و به گفته دبیرکل‌ سازمان ملل، «بحران جهانی مواد غذایی در سال آینده (دی‌ماه به بعد) به مراتب شدید‌تر خواهد شد». این بحران به کشورهای اروپایی هم کشیده شده و پیش‌بینی می‌شود در فصل سرما، محدودیت منابع بر سر تامین غذا یا گرم کردن خانه‌ها و پرداخت سایر هزینه‌ها، به بحران اصلی ده‌ها میلیون اروپایی تبدیل شود. 8) فهرست موفقیت‌ها در کشورمان ظرف سال گذشته، به معنای حل همه مشکلات نیست. مشکلات بسیاری در طول هشت سال فعالیت دولت قبل تولید و تلنبار شد که حل آنها قطعا زمان می‌برَد. اما این موفقیت‌ها نشان می‌دهد که مدیریت اقتصاد کشور روی ریل درستی قرار گرفته و اراده و اهتمام لازم برای چاره‌جویی مسائل به میدان آمده است. این روند، همان‌قدر که برای مردم و نخبگان مطلع امیدوار‌کننده است، دشمنان و بدخواهان را نگران می‌کند و به صرافت می‌اندازد که تا دیر نشده، در برابر روند پیشرفت کارشکنی کنند. اشرافیت غربگرا هم که در جریان تدارک فتنه ناکام اخیر، برای دشمن کار‌سازی و کوچه باز کرد، نگران این است که موفقیت‌های فعلی از مسیر مقاومت، کام ملت را شیرین کند و مردم بفهمند آنها در ارتکاب انواع سوءتدبیر‌ها تعمد داشته‌اند.   محمد ایمانی


اعلان جنگ سایبری

سجاد عابدی
تروریسم سایبری به عنوان گونه‌ای جدید از تروریسم، نشانگر آسیب‌پذیربودن تابعان حقوق بین‌الملل در فضای سایبر است. اگر تروریست‌ها زیرساخت‌های حیاتی یک دولت مانند حمل نقل هوایی، سدها، نیروگاه‌های هسته‌ای و تولید برق، سیستم بانکی و مالی را با انواع بدافزارها مورد حمله قرار دهند و از این طریق باعث رعب و وحشت عمومی گردند و با داشتن انگیزه‌های سیاسی یا ایدئولوژیک این اقدامات را در راستای اجبار دولت یا سازمان‌ها انجام دهند، آنگاه تروریسم سایبری محقق می‌گردد. جامعه جهانی بر سر تعریف جامعی از تروریسم، به توفیقی دست نیافته و حتی سند جامع الزام‌آوری نیز در این موضوع وجود ندارد، اما این شکل از تروریسم به همراه دیگر گونه‌های نوینی، چون بیوتروریسم، تروریسم هسته‌ای و اکوتروریسم، ممکن است خسارات زیان‌بارتری نسبت به انواع کلاسیک تروریسم ایجاد کند. تروریسم سایبری تهدیدی علیه صلح و امنیت بین‌المللی است و در عین حال ناقض قواعد حقوق بشر در هر چهار نسل شناخته‌شده آن نیز به شمار می‌آید. اهمیت پرداختن به نقض حقوق بشر توسط تروریست‌ها در فضای سایبر و نیز در سیاق مبارزه با تروریسم سیابری در مقابله همه‌جانبه با این پدیده باید مطمح نظر قرار گیرد.
حمله‌ی سایبری، مصداق سلاح جدیدی است که می‌تواند روش هدایت جنگ مدرن توسط بازیگران دولتی و غیردولتی را دگرگون سازد. سرشت بی‌مانند این تهدید و توانمندی مرتکبان جنگ‌های سایبری در آسیب رساندن، کشتار و تخریب فیزیکی از طریق فضای سایبر، تعاریف سنتی توسل به زور را متحول ساخته است.
حملات سایبری بازیگران غیردولتی صرفاً به منظور احراز انتساب آن‌ها به یک دولت بررسی می‌شود. پرسش اصلی این است که آیا یک حمله‌ی سایبری، اقدامی مادون آستانه‌ی توسل به زور، در حد توسل به زور و یا توسل به زور معادل یک حمله‌ی مسلحانه است؟ تحقیق ها نشان می دهد که حمله‌ی سایبری را می‌توان وفق ماده‌ی۴ بند ۲ منشور ملل متحد، توسل به زور مسلحانه توصیف نمود. از سوی دیگر، حمله‌ی سایبری گسترده به زیرساخت‌های اساسی که خسارات مادی یا تلفات انسانی قابل قیاس با حمله‌ی مسلحانه با سلاح‌های متعارف را در پی داشته باشد، حق توسل به دفاع مشروع را به دولت قربانی اعطاء می‌نماید. ‌هم‌چنین، در واکنش به حمله‌ی سایبری که در حد حمله‌ی مسلحانه نباشد، اما حمله‌ی مسلحانه‌ی قریب‌الوقوعی را با تسلیحات متعارف تدارک ببیند، می‌توان به دفاع مشروع متوسل گردید. پیش نیاز اِعمال حقوق مخاصمات مسلحانه، وجود مخاصمات مسلحانه است که با وجود اهمیت فراوان تاکنون هیچ یک از موجودیت‌های بین المللی از جمله دولت‌ها گزارشی از وقوع جنگ سایبری نداده اند. تنها نمونه کاربرد حقوق مخاصمات مسلحانه را در عملیات سایبری ضمن مخاصمات مسلحانه بین المللی میان گرجستان و روسیه در سال ۲۰۰۸ می‌توان مشاهده کرد که در پیشبرد جنگ مذکور انجام گرفت. هنگام مواجهه با جنگ‌های سایبری، دو دسته از حقوق به شدت اهمیت پیدا می‌کنند؛ یکی حقوق توسل به زور و دیگری حقوق بشردوستانه بین‌المللی است. توسل به زور در منشور ملل متحد، به طور کلی ممنوع است. هم‌چنین قاعده منع توسل به زور در این منشور هرگونه اقدام زورمدارانه در روابط بین‌المللی نظیر جنگ، تهدید به جنگ، اقدامات مقابله به مثل مسلحانه، محاصره دریایی و یا هر شکل دیگرِ استفاده از تسلیحات را در بر می‌گیرد. هر چند تمامی اعضای ملل متحد چه اعضای بزرگ و قدرتمند و چه اعضای کوچک و ضعیف با یکدیگر برابرند و در روابط خویش باید از تهدید یا توسل به زور اجتناب ورزند، اما در منشور دو مورد استثناء درج شده است که به دولت‌ها این امکان را می‌دهد که از زور در روابط بین‌المللی استفاده کنند.


انزوای اغتشاشگران با بی‌اعتنایی از سوی مردم

هدف اصلی سران کاخ سفید از سیاست تشدید تحریم و فشار اقتصادی علیه ایران و بازی‌های نافرجام برجامی، تشدید نارضایتی در مردم و ایجاد شکاف بین آن‌ها و حاکمیت بود که با به‌کارگیری تهاجم ترکیبی و استفاده از شبکه رسانه‌ای پرقدرت و فضای مجازی برای جنگ روانی و شناختی به بی‌ثبات‌سازی داخلی از طریق کشاندن موج اغتشاشات و شورش‌های سیاسی و امنیتی چشم امید دوخته بودند.
امریکایی‌ها برای دستیابی به این هدف کثیف، با تکیه بر تجاربی مثل جنگ سرد علیه شوروی سابق، نه‌تن‌ها گروهک‌های معاند و برانداز داخلی را با خود همراه کرده و حتی اختلافات آنان را مدیریت و نوعی وحدت تاکتیکی را، ولو موقت، به آن‌ها دیکته کرده بودند، بلکه صهیونیست‌ها را نیز به ضرورت پرهیز از اقدامات پرخطر مثل حملات نظامی بر حذر داشته و متحدان منطقه‌ای خود مثل عربستان را نیز هماهنگ کردند.
از این رو نه‌تن‌ها سعودی‌ها، رسانه‌ای مثل ایران اینترنشنال را پشتیبانی می‌کردند، بلکه برخی گروهک‌های وابسته به خود مثل الاحوازیه و جیش‌العدل را برای ورود به اغتشاشات داخلی ترغیب و حتی بخشی از هزینه‌های مالی گروهک‌های تجزیه‌طلب کردی را عهده‌دار شده بودند.
جلاد‌های باقی‌مانده از گروهک‌های نفاق نیز با هدایت امریکا و متحدان اروپایی‌اش در آلبانی مستقر شده و با سازماندهی و به‌کارگیری در سازمانی سایبری، استفاده از رایانه و اینترنت را جایگزین سازمان نظامی گذشته کرده و زنان و مردان سالخورده این گروهک، برای جوانان و نوجوانان ایرانی اقدام به تولید پیام‌هایی ناامیدکننده و سیاه به رنگ گذشته و زندگی سازمانی خود می‌کردند.
عناصر به‌کارگیری شده در این لشکر سایبری، با تسلط بر زبان فارسی و شناخت فرهنگی جامعه ایرانی، همان‌گونه که در دوران جنگ هشت‌ساله امکان نفوذ و رخنه در خاکریز‌های ایرانی را به نفع نیرو‌های بعثی و صدامی فراهم می‌کردند، در نبرد ترکیبی هم به‌مراتب اثرگذارتر از عناصر جنگ روانی و شناختی امریکا، رژیم صهیونیستی و آل‌سعود علیه جامعه ایرانی عمل می‌کنند.
روایت‌های ساختگی این عوامل خائن برای اثرگذاری بر افکار عمومی جامعه ایرانی به مراتب از روایت‌های غربی، عبری و عربی مؤثرتر بوده و برای بی‌اعتبارسازی مسئولان نظام و جمهوری اسلامی و ایجاد نارضایتی و ناامیدی همراه با نفرت و خشم در مردم، با تکیه بر سیاه‌نمایی و دروغ‌پردازی از اثرگذاری بالایی برخوردار است.
البته برخی غفلت‌ها، کژفهمی‌ها و بدسلیقگی‌های داخلی هم در بسترسازی برای تأثیرگذاری جنگ روانی و شناختی دشمنان و پادو‌های مزدور آنان قابل توجه بوده‌اند و از تغییرات و تحولات اجتماعی و فرهنگی هم باید یاد کرد که در اتصال به تهاجم فرهنگی، گسست نسلی را در بخشی از نسل‌های جدیدتر رقم زده است.
با بروز کرونا در سه سال گذشته و گسترش اجتناب‌ناپذیر فضای مجازی برای دانش‌آموزان و دانشجویان که به شکل‌گیری و توسعه زیست‌بوم مجازی سرعت بخشید، امید به تغییر زیست جهان جدیدی برای این نسل‌ها را در دشمنان و معاندان تقویت و استفاده از شبکه‌های رسانه‌ای و مجازی را برای تشدید آن، در دستور کار قرار داد.
در این زیست‌بوم، نه‌تن‌ها برخی ارزش‌ها و انگاره‌های غربی ترویج می‌شد، بلکه به ارزش‌ها و هنجار‌های بومی، اعم از اسلامی و ایرانی حمله و بحران هویتی در این نسل‌ها هدفگذاری شده بود. از این رو ثقل هرگونه تغییر در ایران جوانان و زنان قلمداد می‌شد و برای آغاز یک خیزش اجتماعی و سیاسی ثانیه‌شماری می‌شد و در دو، سه سال اخیر صحبت از یک تابستان داغ به میان می‌آمد.
وقایع تلخ چندهفته اخیر که با مرگ تألم‌برانگیز مهسا امینی از ۲۶ شهریورماه آغاز شد، شکلی از برنامه و طرح دشمنان همین تابستان داغ بود که باید با گسترش و شدت‌بخشی به ابعاد، گستره و سطوح آن به یک انقلاب تمام‌عیار علیه حاکمیت جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی تبدیل می‌شد.
از این رو نه‌تن‌ها امریکا و متحدان آن از این اغتشاشات تمام‌قد و همه‌جانبه حمایت کردند، بلکه وقیحانه ضمن دامن زدن به عصبانیت و خشم اغتشاشگران، برای استمراربخشی و گسترش آن، سیاست کشته‌سازی را در دستور کار قرار داده و سرشاخه‌ها و لیدر‌هایی را که نیابتی به‌کار گیری شده بودند، برای اجرای این سیاست جنایتکارانه تحت فشار قرار داده و مأمور به اقدام کردند. همچنین برای تحرک هواداران و مدافعان نظام و واداشتن آنان به واکنش‌های احساسی و تند، نه‌تن‌ها شعار‌های زشت، هتاکی و خشونت، بلکه دین‌ستیزی و اهانت و حمله به مقدسات را نیز به‌کار گرفتند. در ادامه همین سیاست کثیف به‌کارگیری سلاح سرد و گرم علیه پلیس و مأموران حفظ امنیت را دنبال کرده و علیه مراکز انتظامی و نظامی کشور حملات خطرناکی را به اجرا گذاشتند تا نظام را منفعل و فاقد توان دفاع و تهی از اقتدار جلوه دهند. تمامی این اقدامات برای کشاندن مردم به عرصه اغتشاش و همراهی با اغتشاشگران بود که گاه از زبان التماس مثل بازاری باغیرت حمایت حمایت و گاه زبان توهین مثل ای‌مردم بی‌غیرت حمایت حمایت، برای وادارسازی و اجبار به همراهی استفاده می‌شد.
همچنین جنگ روانی حساب‌شده و شدیدی هم برای القای اینکه نظام در معرض فروپاشی است، از سوی امپراتوری رسانه‌ای نظام استکبار طراحی شده بود که اغتشاشات پراکنده و اغتشاشگران محدود را کل کشور و کل مردم و شورش احساسی را در عرصه و افکار عمومی کشور را به عنوان یک انقلاب سراسری به تصویر بکشاند.
با وجود این، نه‌تن‌ها این اقدامات به معرفی ماهیت وابسته و خطرناک اغتشاشات کمک کرد و به همراهی مردم منجر نشد، بلکه انزجار و برائت بخش‌های زیادی از جامعه را به‌دنبال داشت.
مهم‌ترین عواملی که دشمنان و معاندان را در همراه‌سازی مردم با اغتشاشگران به ناکامی کشاند، عبارت بودند از:
۱- بصیرت و قوه درک و تحلیل مردم که فهمیدند مسئله و دعوای اصلی بر روی حجاب و بی‌حجابی نیست، بلکه مسئله روی استقلال و عزت ایران است و پشت سر ماجرای ظاهری دشمنان استقلال و اقتدار ایران صف کشیده‌اند.
۲- فاصله ارزشی و هویتی اغتشاشگران از هویت دینی و ملی اکثریت قاطع مردم که هرچند بخش‌هایی از جامعه ایرانی نسبت به برخی رویکرد‌ها و عملکرد‌های مسئولان ناراضی و حتی معترض هستند، اما هیچ‌گاه به ارزش‌های دینی و ملی پشت نکرده و از کسانی که نسبت به قرآن و پرچم اهانت کنند، برائت و بیزاری جسته و هیچ‌گاه با آنان همراه نخواهند شد.
۳- چسبندگی اعتراض با آشوب و خشونت که با منطق اعتراض تطابق نداشته و متأثر از نفرت و خشم احساسی، به موجی از ویرانی و تخریب انجامیده و آینده آن تنها می‌توانست هرج و مرج و جنگ داخلی پیش‌بینی شود که به هیچ‌عنوان از سوی اکثریت مردم قابل پذیرش نبوده و نیست.
۴- حمایت علنی و احمقانه دشمنان از آشوبگران و حضور آشکار و بی‌پروای عناصر برانداز و ضدانقلاب که در افکار عمومی ایران همواره منفی به‌حساب آمده و همراهی با آنان به‌عنوان ذلت و خیانت محسوب شده است.
ریشه این انزوا و طردشدگی اغتشاشگران از سوی مردم را باید در ضعف معرفتی و اشتباهات محاسباتی طراحان و برنامه‌ریزان بیرونی سناریوی بی‌ثبات سازی به حساب آورد که هیچ گاه به هویت عمیق دینی و ملی جامعه ایرانی توجه نداشته و به دریافت‌های مغشوش و کینه‌ای از جماعتی سرخورده و عقده‌ای مثل سلطنت‌طلب‌ها، منافقین یا بیمارفکران فراری از مردم و کشور دل خوش کرده‌اند.

نام:
ایمیل:
نظر: