صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۲۲  ، 
شناسه خبر : ۳۴۰۹۹۳

 

بانیان وضع موجود طلبکار شدند!

رحیم زیادعلی

هفته گذشته و در بحبوحه اعتراضات و اغتشاشات خیابانی که از ۵۰ روز گذشته به بهانه درگذشت مهسا امینی، بخش‌های زیادی از کشور را درگیر خود کرده است، اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت برآمده از اصلاحات در پست اینستاگرامی خود که با استقبال گسترده رسانه‌های همسو همراه بود، از حاکمیت خواست راه «گفت‌وگوی ملی» را باز بگذارد.
این فعال سیاسی اصلاح‌طلب بدون اشاره به زمینه‌های شکل‌گیری اعتراضات مردمی و نقش دولت متبوع آن‌ها در بروز این حوادث- که این بار با مرگ یک هموطن به اغتشاش هم انجامید- از مردم به عنوان مهم‌ترین سرمایه ایران یاد کرده و با بیان اینکه انسجام و وحدت ملی اصلی‌ترین مؤلفه قدرت و بازدارندگی ملی ایران است، توصیه کرده «با اجرای دقیق و کامل قانون اساسی راه را برای گفت‌وگوی ملی باز کنیم.»
فرافکنی و فرار از پاسخگویی و پنهان شدن پشت مطالبات مردمی از سوی جریان مدعی اصلاح‌طلبی البته مسبوق به سابقه است، چنانکه پس از فتنه ۸۸ و تحمیل خسارات جانی، مالی و معنوی فراوان به مردم و نظام، این جریان اگر چه در پستو‌ها و محافل غیررسمی خود، تقلب در انتخابات را انکار کرد، ولی هرگز حاضر به پذیرش خطا و اشتباه خود و عذرخواهی از ملت ایران نشد. اما ۱۹ بهمن سال ۹۵ رئیس دولت اصلاحات، به بهانه خطر دولت وقت امریکا (دونالد ترامپ) برای ایران، با ژستی میهن‌دوستانه طرح «آشتی ملی» را به میان کشید که رفع حصر سران فتنه بخشی از این پازل بود.
طرح خاتمی اگر چه با تفاسیر متعددی همراه بود، اما دیدگاه مصطفی تاجزاده به عنوان یکی از فعالان سیاسی نزدیک به او نشان می‌داد این طرح نه آشتی ملی که تلاشی برای بازگشت اصلاح‌طلبان به قدرت بدون پاسخگویی به عملکرد گذشته این جریان است. تاجزاده در آن مقطع گفته بود: اخیراً دیداری با آقای خاتمی داشتم و دیدم برخلاف تبلیغاتی که از سوی برخی انجام می‌شود تا این‌گونه وانمود کنند که منظور آقای خاتمی از «آشتی ملی» صرفاً تفاهم دو جناح است، بلکه مقصود ایشان این است که همه کسانی که به قانون اساسی ملتزم هستند، بتوانند در «فرایند مدیریت کشور» و در عرصه اجتماع و سیاست فعال شوند و امکان خدمتگزاری یابند.
۱۰ روز پس از این پیشنهاد، اما رهبر معظم انقلاب در ۲۹ بهمن ۹۵ در جمع مردم آذربایجان در واکنش به این طرح تصریح کردند: «یک عده‌ای تعبیر آشتی ملی را می‌گویند، این‌ها به نظر من معنی ندارد، مردم باهم متحدند، چرا می‌گویید آشتی؟ مگر مردم باهم قهرند؟... بله، مردم با آن کسانی که روز عاشورا آمدند وسط خیابان و با قساوت و بی‌حیایی، جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، قهرند و آشتی نمی‌کنند.»
واکنش فعالان سیاسی اصولگرا به این پیشنهاد هم قابل تأمل بود. احمد توکلی در توئیتر خود نوشت: «با آشتی ملی موافقم، اما مقدمه آشتی ملی پذیرش اشتباه و عذرخواهی رسمی دولت اصلاحات است.» محمدرضا باهنر نیز گفت: «برخی آشتی ملی را به معنای آشتی میان قاضی و مجرم تفسیر می‌کنند که این امر امکانپذیر نیست. اگر دنبال این هستند که قاضی با متهمان و مجرمان آشتی کند، معنا ندارد. اگر مجرمی از جرائم خود پشیمان شده باشد، باید عذرخواهی کند.»
در حوادث اخیر هم مواضع مدعیان اصلاحات اگر نگوییم همسویی با جریان تروریست رسانه‌ای ضدانقلاب بود، در جهاتی به تکمیل پازل آن‌ها علیه نظام اسلامی و دامن زدن به اغتشاشات کمک کرد. برخی بدون هیچ مستندی از همان ابتدا انگشت اتهام را به سمت پلیس بردند و در حالی که هنوز مراجع رسمی در پزشکی قانونی هیچ اظهار نظری درباره علت مرگ مهسا امینی نکرده بودند، پلیس را متهم کردند که او را کشته است! موضوعی که بعد‌ها با نتایج بالینی و کالبدشکافی کذب بودن آن محرز شد؛ نکته‌ای که ۱۱ مهرماه مورد اشاره رهبر معظم انقلاب در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های نیرو‌های مسلح قرار گرفت و ایشان ضمن انتقاد از مواضع و بیانیه‌های غیرمستند تصریح کردند: «در اول کار برخی خواص بدون تحقیق و احتمالاً ناشی از دلسوزی، اطلاعیه و بیانیه دادند و اظهار نظر کردند. برخی از آن‌ها اتهام را به سمت سازمان انتظامی بردند و برخی هم مجموعه نظام را متهم کردند. اکنون که دیدند قضیه چیست و نتیجه حرف‌های آنان با برنامه‌ریزی دشمن چه اتفاقاتی را در خیابان‌ها رقم زده است، باید کار خود را جبران و صریحاً اعلام کنند با آنچه اتفاق افتاده و با برنامه دشمن خارجی مخالفند. وقتی عنصر سیاسی امریکایی این قضایا را به دیوار برلین تشبیه می‌کند، باید بفهمید قضیه چیست و اگر نفهمیدید حالا بفهمید و صریحاً موضع‌گیری کنید.»، اما دریغ از جبران اشتباه از سوی مدعیان. گویی مدعیات غیرمستند و خلاف واقع این جماعت در سال ۸۸ به گونه دیگری در حال رقم خوردن بود! جوان حافظ امنیت را به بدترین شکل ممکن که فقط نمونه آن را در رفتار دهه ۶۰ منافقین و داعش امروز می‌توان جست‌وجو کرد، سلاخی و به شهادت رساندند، اما دریغ از یک محکومیت از سوی این جماعت! چرا، چون مدافع مردم و نماینده حاکمیت بود. یک جریان سیاسی نمی‌تواند هم ادای روشنفکری دربیاورد و هم برای قدرت تلاش کند.
حال چگونه می‌توانند با این گذشته غیرقابل دفاع، مدعی «گفت‌وگوی ملی» شوند؟ سال گذشته یکی از مؤثرین دولت گذشته در جمعی (نقل به مضمون) گفته بود: برای دولت آینده (رئیسی) آنقدر میدان مین به جا گذاشته‌ایم که عبور از هر یک از آن‌ها مستلزم هزینه‌ها و تلفات فراوانی است؛ میدان مین‌هایی که عمدتاً در حوزه اقتصادی تدارک دیده شده است. رانت مفسده‌انگیز دلار ۴ هزارو ۲۰۰ تومانی جهانگیری یکی از آن‌ها بود.

 

بازی آمریکا با کارت وال استریت ژورنال

دکتر حامد رحیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پور

روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال  به تازگی در مقاله‌ای  مدعی شده است  که عربستان سعودی اطلاعات حمله قریب الوقوع ایران به اهدافی دراین کشور را با آمریکا به اشتراک گذاشته و براساس آن،ارتش آمریکا و دیگر متحدین راهبردی ایالات متحده در منطقه،سطح آماده باش را افزایش داده‌اند.شبکه خبری «سی‌ان‌ان» نیز از احتمال قوی تدارک حمله قریب الوقوع  ایران به زیرساخت‌های انرژی در خاورمیانه، خبر داد. همزمان  سخنگوی شورای امنیت ملی  آمریکا هم  در یک واکنش فوری  گفت : «ما از آن تصویر تهدیدآمیز نگران شدیم و از طریق عوامل نظامی و اطلاعاتی خود در تماس دایمی با عربستان سعودی هستیم ما در دفاع از منافع و شرکای خود در منطقه بدون هیچ تردیدی دست به اقدام خواهیم زد.»اما سوال مهمی که در این زمینه مطرح است این که؛ انتشار چنین خبری از سوی یک رسانه آمریکایی در این بازه زمانی چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟واقعیت این است که  علت نشر چنین اخباری را در وهله اول باید بخشی از  فرایند تکمیل پازل فشار بر ایران دانست.درواقع یکی از برنامه‌هایی  که اتاق جنگ ترکیبی علیه ایران در جمع‌بندی‌هایش به آن رسیده و اکنون در حال اجراست  تقویت  احتمال  تهدید نظامی کشور است. بدین شکل که آن ها تلاش می‌کنند تا در وهله اول با راه‌اندازی کارزار‌هایی، حلقه تحریم‌ها را تنگ و محکم‌تر کرده، همزمان اقداماتی برای انزوای دیپلماتیک کشور مانند حمله به سفارتخانه‌ها، درخواست اخراج سفیران از کشورها و ... را اجرا کنند تا به گمان آن ها  راه برای گزینه نظامی هموار شود. این روزها اگر شبکه‌های معاند فارسی زبان را دنبال کنید این خط را به وضوح در برنامه‌هایشان مشاهده خواهید کرد که از لزوم تحریم و تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران توسط اتحادیه اروپا سخن می‌گویند.موضع گیری  سریع و تند مقامات ارشد امنیتی دولت بایدن و حتی مسئول پرونده برجام در دولت بایدن در میانه راکد ماندن موضوع احیای برجام در واشنگتن، تهران و پایتخت‌های اروپایی که از ادبیات تهدیدآمیز و البته تکراری و نخ‌نمای ضدایرانی استفاده و ادعا کرد واشنگتن وقت خود را صرف مذاکرات هسته‌ای نخواهد کرد نیز در همین زمینه قابل ارزیابی است .اما انتشار خبر وال استریت ژورنال پشت پرده دیگری نیز دارد و آن را باید در تیرگی روابط ریاض و واشنگتن طی هفته‌های گذشته به دلیل اقدام اوپک پلاس در کاهش دو میلیون بشکه‌ای تولید نفت ،ارزیابی کرد. عربستان که برای چندین  دهه متحد استراتژیک آمریکا در خلیج فارس بود و روابط تنگاتنگی در زمینه امنیتی و اقتصادی و نظامی با واشنگتن داشت اما این روزها مغضوب کاخ سفید شده است به صورتی که مواضع سیاستمداران آمریکایی علیه سعودی‌ها در روزهای اخیر به جنگ لفظی بین مقامات ریاض و واشنگتن انجامیده است. اوایل ماه اکتبر جاری بود که سازمان اوپک پلاس اعلام کرد که تولید نفت خود را کاهش می‌دهد. در پی اعلام این تصمیم، «جو بایدن» اعلام کرد این اقدام عواقبی برای روابط واشنگتن و ریاض در پی خواهد داشت و در صورت تداوم این تصمیم،واشنگتن گزینه های منطقه ای دیگری برای جایگزینی ریاض در دست دارد. ادعایی که بلافاصله با بیانیه مشترک شورای همکاری خلیج فارس،رد شد.جالب این که اخبار حمله ایران درحالی ضریب رسانه ای پیدا کرده که سطح هشدار امنیتی در هیچ یک از سفارتخانه های منطقه ای ایالات متحده تغییری نکرده است !و به نظر می رسد انتشار خبر حمله قریب الوقوع  همان نقشه دومی باشد که اتاق فکر کاخ سفید برای ترمیم روابط خود با ریاض به آن احتیاج دارد.به عبارتی واشنگتن با پررنگ کردن این خبر و مانور رسانه های پرحجم روی آن علاوه بر  این که  سعی در پیشبرد پروژه ایران هراسی دارد  به ریاض هم  یادآوری می کند که آن ها همچنان برای امنیت خود نیازمند واشنگتن هستند .نگاهی به موضع گیری سریع مقام های آمریکایی در این باره و به زبان آوردن این که « در دفاع از منافع و شرکای خود در منطقه بدون هیچ تردیدی دست به اقدام خواهیم زد.» به خوبی نشان دهنده این رویکرد نمایشی  و اهداف پشت پرده آن است .از یاد نبریم که مقام های دولت بایدن  به ندرت به سمت  نشان دادن واکنش هایی  رفته اند که از آن تلقی برخورد نظامی با ایران بیرون بیاید . اما  آیا همه خبر وال استریت ژورنال را می توان فاقد اعتبار دانست.آن هم در شرایطی که تقریبا هیچ‌گونه ابهامی در خصوص نقش غیر سازنده و خصمانه عربستان در اغتشاشات اخیر که با صدمات مادی و انسانی تاسف‌باری همراه بود، وجود ندارد؟  اگر چه سخنگوی وزارت خارجه کشورمان  آن چه را وال استریت ژورنال در مقطع فعلی مطرح کرده ، جنگ  روانی  دانسته اما این بدان معنی نیست که ایران  با استفاده از اهرم های  خود در منطقه در صدد  تنبیه ریاض برنیاید .تهران همیشه اهرم‌های مختلفی برای تنبیه سعودی داشته است که حالا با اثبات نقش ریاض در جنگ چندلایه ناامن‌سازی ایران می‌تواند از این اهرم‌ها استفاده کند . کنش‌های متقابل جمهوری اسلامی هیچ وقت نشانه و هدف محور نیست بلکه کاملا تاثیرمحور است همچنان که فرمانده سپاه دیروز گفت: «دشمنان می دانند که ما حتماً نتیجه اقدامات مداخله جویانه و شرارت افروز آن ها را پاسخ خواهیم داد اما الان نمی توانیم بگوییم کجا و چگونه.»

 

 

مدارا قبول ولی تا کی؟!

حسین شریعتمداری  

۱- سرهنگ زمانی رئیس ‌زندان‌های سیاسی دوران ستمشاهی بود. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به علت جنایات بیشماری که مرتکب شده بود، محاکمه و اعدام شد. بعد از ظهر یکی از روزهای سال ۱۳۵۶ بود که سرهنگ زمانی وارد زندان شد و در حالی که تعداد دیگری از افسران شهربانی او را همراهی می‌کردند، وسط حیاط ایستاد تا برای زندانیان سخنرانی کند. سخنان او همیشه کوتاه و موضوع آن خط و نشان کشیدن برای زندانیان بود. آن روز در حالی که به شدت خشمگین به نظر می‌رسید شروع به سخن کرد. در بخشی از سخنان خود گفت: (نقل به مضمون‌) فرض کنید پلیس پای خود را روی گردن مجرمی قرار داده و گردن او را تا سرحد مرگ فشار می‌دهد! و در همان حال متوجه می‌شود که او بی‌گناه است. به نظر شما واکنش پلیس چه خواهد بود؟! منتظر پاسخ نماند، چون می‌دانست زندانیان سیاسی برای سخنان او ارزشی قائل نیستند و هیچ‌گاه با او هم‌دهن نمی‌شوند! سرهنگ زمانی در ادامه گفت: اگر تصور می‌کنید که پلیس بعد از اطلاع از بی‌گناهی او پایش را از گردن او بر می‌دارد‌، اشتباه می‌کنید! نمایش اقتدار پلیس خیلی بیشتر از جان یک انسان ارزش دارد! حتی اگر بی‌گناه باشد!  ۲- سرهنگ زمانی و سایر افسران عالی‌رتبه رژیم شاه، در مراکز نظامی آمریکا و انگلیس پرورش یافته و آموزش دیده بودند. بینش و منش وحشیانه او نسبت به مردم را امروزه در اکثر کشورهای غربی، مخصوصاً آمریکا به وضوح می‌توان دید. در آمریکا به اعتراف اف‌بی‌آی (F B I ... پلیس فدرال آمریکا) همه ساله بیش از هزار شهروند آمریکایی با شلیک مستقیم پلیس در خیابان‌ها کشته می‌شوند. قتل جرج فلوید، پس از آن‌که در «‌مینیا پلیس‌»‌، یک افسر پلیس سفیدپوست به‌نام درک شووین زانویش را به مدت ۹ دقیقه و ۲۹ ثانیه بر روی گردن وی فشار داد (‌همان اقدامی که سرهنگ زمانی به آن افتخار می‌کرد!‌)، فقط یک نمونه از هزاران نمونه است. بسیاری از قربانیان فقط با این بهانه که قصد مقاومت در مقابل دستور پلیس را داشته‌اند به قتل رسیده‌اند و‌... این قصه سر دراز دارد.  ۳- بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نه فقط در سازمان و ساختار پلیس تحولی جدی پدید آمد بلکه نیرو و پرسنل این نهاد نیز با تغییر و تحولی بنیادین رو‌به‌رو شد تا آنجا که به گفته رهبر معظم انقلاب « ‌نیروی انتظامی یکی از ستون‌های استوار امنیت در کشور است... این نقش ارزشمند، در سال‌های اخیر برجستگی بیشتری یافته است‌». اغراق نیست اگر گفته شود که طی ۴۳ سال گذشته، همگان نیروی انتظامی را در کنار مردم، اطمینان‌بخش به عنوان یار و غمخوار ملت دیده‌اند. از سوی دیگر، مردم ما و نیروی انتظامی که بخشی جدا نشدنی از مردم است پیرو آئین مقدس و عدالت پروری هستند که اعمال نیک و بد را حتی اگر به‌اندازه «مثقال ذره»‌ای باشد در پیشگاه خدای متعال مورد بازخواست می‌دانند و بر این باورند که ناظر امروز (خداوند تبارک و تعالی‌) قاضی فرداست. بنابراین بدیهی است که رفتاری نظیر آنچه امروزه در میان نیروهای پلیس آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی جریان دارد، نمی‌تواند در ساحت انسان‌دوستانه پلیس جمهوری اسلامی جایی داشته باشد و همگان شاهدیم که نداشته و ندارد. اما، این وجیزه نکته دیگری را دنبال می‌کند. بخوانید! ۴- با جرأت می‌توان گفت، به همان ‌اندازه که بینش و منش و رفتار پلیس در غرب وحشی بیرون از انسانیت و نقض‌کننده ابتدایی‌ترین حقوق مدنی شهروندان است، هرگونه اقدامی که به اقتدار پلیس انسان‌دوست کشورمان آسیب برساند نیز برای مردم خطرآفرین است. نگاهی به برخی از رویدادهای این روزها و برخوردهای وحشیانه داعشی‌های داخلی با مردم مظلوم کوچه و بازار و حتی با پلیس، قلب هر انسان آزاده‌ای را به درد می‌آورد و از آن دردآور‌تر مماشات غیر قابل توجیه نیروهای نظامی و انتظامی در مقابل این وحشیگری‌ها‌ست! در فلان نقطه گلوی پلیس را می‌برند! با چاقو به پلیس حمله می‌کنند! روی بدن پلیس بنزین می‌ریزند و جسم پاک و مطهر او را به آتش می‌کشند! پلیس را به قتل می‌رسانند! و‌... در همان حال تقریباً هیچ واکنش بازدارنده‌ای از پلیس مشاهده نمی‌کنند! رخداد وحشیانه پنج‌شنبه شب آشوبگران در کرج و حمله به پلیس و به خون غلتاندن آنها چگونه قابل توجیه است؟! آشوبگرانی که چند درجه وحشی‌تر از داعشی‌ها هستند، نزدیک به دو ماه است که مملکت را به آشوب کشیده‌اند، اهانت‌های آشکار به مقدسات اسلامی، اهانت به ساحت مقدس امام حسین علیه‌السلام، حمله به حسینیه‌ها، آتش زدن قرآن، کشیدن چادر از سر زنان محجبه، آتش زدن آمبولانس‌های حامل بیمار، قتل مردم کوچه و بازار با سلاح سرد و گرم دزدی و غارت مغازه‌ها، شکنجه طلبه پاکباخته و فداکار، قتل فلان بسیجی و فلان نیروی پلیس و فلان نیروی متعهد، ترور فلان امام جماعت، سلب آرامش و آسایش مردم در این نقطه و آن نقطه و ... تساهل در مقابل این همه اقدامات وحشیانه چگونه قابل توجیه است؟! نیروی انتظامی و بسیج بارها نشان داده‌اند که مرد میدان‌های سخت و پایان‌بخش روزهای بد حادثه هستند و پرسش این است که چرا به آنها اجازه برخورد پشیمان‌کننده با آشوبگران و متجاوزان به جان و مال و ناموس مردم داده نمی‌شود؟!  ۵- دیروز در راهپیمایی حماسی مردم که حد‌اقل در ۹۰۰ شهر با حضور چند ده میلیونی ملت برگزار شد یکی از اصلی‌ترین خواسته مردم که با گلایه‌های دوستانه نیز همراه بود، انفعال نیروهای بازدارنده نظام در مقابل جنایات وحشیانه آشوبگران بود. این انفعال و بی‌عملی برای مردم قابل توجیه نیست و حق نیز با آنهاست. یکی از خانم‌های میانسال که با همسر و فرزندانش در راهپیمایی حماسی دیروز شرکت کرده بود، در حالی که چشم اشکباری داشت می‌گفت «‌شما را به خدا خطاب به مسئولان بنویسید مگر ما فرزندانمان را از سر راه آورده‌ایم که آنگونه از سوی عوامل آمریکا و اسرائیل به خاک و خون کشیده شوند؟! دیگری می‌گفت: به آقایان بگویید، سهل‌انگاری را به حساب خویشتنداری ننویسند! جوانی با عصبانیت می‌گفت؛ اعلام کرده‌اند که پلیس از گلوله‌های جنگی استفاده نمی‌کند! آیا این، پیام ناخواسته به آشوبگران نیست که با خیال راحت به هر جنایتی که می‌خواهند دست بزنند و مطمئن باشند که دست پلیس از اقدام پشیمان‌کننده بسته است؟! و ده‌ها گلایه دیگر از همین جنس. ۶- برخی از دست‌اندر‌کاران اعلام می‌دارند که مماشات با آشوبگران با هدف جدا شدن سره از ناسره صورت می‌پذیرد! که با عرض پوزش باید گفت:‌ اولاً؛ مگر تا‌کنون این تفکیک و جدایی صورت نپذیرفته است؟! و ثانیاً؛ آیا هنگامی که می‌بینید آشوبگری با دشنه و یا فلان سلاح گرم در پی حمله به یکی از شهروندان است، باید صبر کرد تا انگیزه‌اش روشن شود! و یا بر اساس عقل و منطق و قانون باید از حمله وحشیانه او جلوگیری کرد؟! و ثالثاً؛ آشوبگران باید به کدام جنایت دیگر دست بزنند تا احساس شود زمان مقابله جدی و بی‌ملاحظه با آنها فرا رسیده است؟! و البته که در این میان از آتش‌افروزی برخی از مدعیان اصلاحات و سلبریتی‌های انسان‌نما نیز نباید غفلت کرد. آنها با تروریست‌های آشوبگر هم‌پیاله‌اند. چرا از آنان درباره دروغ‌های فتنه‌انگیزانه‌ای که منتشر می‌کنند بازخواست نمی‌شود؟!  ۷- خوشبختانه دو روز قبل برخی از نمایندگان محترم مجلس به انفعال کنونی در مقابل آشوبگران اعتراض کرده و از دستگاه‌های مسئول خواستند تا بدون فوت وقت به مقابله جدی با اغتشاشگران بپردازند که امید است این خواسته نمایندگان مردم با استقبال مسئولان ذی‌ربط رو‌به‌رو شود. ۸- و بالاخره گلایه این یادداشت برخاسته از خواسته‌ای است که این روزها بسیاری از مردم شریف و پاکباخته این مرز و بوم بر زبان دارند و خدای نخواسته به معنای نادیده گرفتن زحمات مسئولان و دست‌اندر‌کاران مقابله با آشوب‌ها نیست بلکه انصاف حکم می‌کند که از تلاش شبانه‌روزی این عزیزان قدر‌دانی شود و گلایه‌ها، مصداق «لِنگش کن! پای گود نشسته‌ها نباشد‌»‌! که امید است چنین نباشد!  

 

مسائل را باید شفاف کرد

حشمت‌الله فلاحت‌پیشه
برخی از عناصر افراطی داخلی، خدایگان ایجاد چالش و تفرقه افکنی هستند و به هر حال با طرح برخی از مواضع، افراطی‌گری و تحریک مردم را بیشتر می‌کنند. در طول این چند هفته نارآرامی‌ها در ایران، تشخیص بخشی از علت‌های ناآرامی‌ها سخت نبود. همواره در سال های گذشته هرزمان که نوسان‌ها و ناآرامی‌ها بیشتر می‌شد، برخی از افراد افراطی خود به خود از طرح بعضی از مواضع منع می‌شدند و همین باعث می‌شد فضا آرام شود و همین که فضا کمی آرام می‌شد، افراطی‌ها شروع می‌کردند به تحریک ناآرامی‌ها. هرچند می‌پذیرم دشمنان خارجی از هر فرصتی که در داخل ایجاد می‌شود، استفاده خودشان را می‌برند، ولی واقعیتی وجود دارد که برخی از عناصر افراطی داخلی، خدایگان ایجاد چالش و تفرقه افکنی هستند و به هر حال با طرح برخی از مواضع، افراطی‌گری و تحریک مردم را بیشتر می‌کنند. همین افراطی‌ها در اعتراضات اخیر اگر سکوت می‌کردند، فضا تا این اندازه متشنج نمی‌شد و ما در این شرایط متوجه شدیم که چه کسانی در این اوضاع نقش داشتند.فلاحت پیشه با تاکید بر اینکه طبیعی است که در درون کشورها اختلافاتی وجود داشته باشد، تصریح کرد: کشورها باید سازوکار حل اختلافات را داشته باشند، نه اینکه نوعی تقابل ایجاد شود. به یاد دارم در دهه ۷۰، وقتی که اختلافاتی درون کشور بود، برخی از عناصر افراطی کشور که متاسفانه هنوز هم ایجاد افراطی‌گری و نفرت می‌کنند، یک مقاله‌ای نوشته بودند و جاده‌ای را مثال زدند که دو کامیون با سرعت روبروی هم حرکت می‌کنند و در این شرایط باید یکی از آن‌ها خودش را از جاده به بیرون پرت کند یا اینکه هر دو به هم برخورد می‌کنند. آن فرد افراطی نوشته بود که ما در این شرایط ترمز و فرمان خود را کنده‌ایم و با حداکثر سرعت می‌آییم و این طرف مقابل است که باید خودش را از جاده به بیرون بیاندازد. متاسفانه در طول ۳۰ سال گذشته، همین نگاه افراطی وجود داشته است. این یک نگاه انجمن حجتیه است که بر اساس این دیدگاه چه بسیار افرادی مورد تکفیر و توهین قرار گرفتند. در صورتی که معتقدم تا زمانی که کشور سازوکار رفع اختلاف را ندارد و فضا را برای این افراد رادیکال و افراطی فراهم کرده است.

 

نام:
ایمیل:
نظر: