شیوا نوروزی
صحبت از کموکاستیهای تمام نشدنی فوتبال ایران همزمان با برگزاری جامجهانی دشوار است. واقعاً دردآور است وقتی میبینیم بیخ گوشمان کشوری بسیار کوچک آخرین تکنولوژیها را در اختیار دارد و آن را به رخ دنیا میکشد، آن وقت ما هنوز حسرت VAR داریم.
تا کی قرار است منتظر تحقق وعدههای آقایان بمانیم؛ سالهاست که کمکداور ویدئویی به کمک فوتبال آمده تا میزان تصمیمات اشتباه داوران به حداقل برسد. حالا که همه دنیا به این سیستم مجهز شده و تمامی رقابتها با این شیوه برگزار میشود، فدراسیون هنوز نتوانسته اقدامی در جهت خرید تجهیزات انجام دهد. تیمملی در قطر بازی کرد و مزه استفاده از بهروزترین تجهیزات داوری را چشید. لژیونرها به کنار، بازیکنان شاغل در لیگ داخلی دوباره باید خودشان را با همان سیستم فشل داوری لیگ برتر وفق دهند و هرچه در قطر دیدند را به فراموشی بسپارند.
تنها با برگزاری جلسه و تشکیل کارگروه نمیتوان صاحب کمکداور ویدئویی شد. نتیجه آخرین جلسه برگزار شده انتخاب پیمانکار برای ورود تجهیزات بوده است. باید خسته نباشید گفت به همه دستاندرکاران این موضوع و از آنها پرسید چه زمانی قرار است فوتبال ما رنگ VAR را به خود ببیند. خیلی وقت است که فدراسیون اعلام کرده باشگاهها خودشان باید هزینه تجهیز استادیومهایشان را پرداخت کنند. تناقض پشت تناقض؛ به جز دو، سه باشگاه متمول صنعتی، سایرین که همگی بدهکار هستند، چطور در این وانفسا قرار است چندین هزار دلار برای این مسئله اختصاص دهند، تازه اگر هزینه مدنظر تأمین شود، بحث خرید، واردات و جانمایی تجهیزات به میان میآید. ورزشگاههای ما آنقدر نواقص دارند که باید ببینیم شرایط نصب دوربینهای حرفهای را دارند یا نه. تازه اگر بعد از مدتهای طولانی این موانع از سد راه برداشته شود، پای آموزش داوران و گرفتن مجوزهای لازم برای بهرهبرداری آفلاین و آنلاین از فیفا وسط میآید. این امکانات باید در همه ورزشگاهها نصب و در همه بازیها مورد استفاده قرار بگیرد. نمیشود بعد از عبور از هفتخان رستم یک باشگاه پول تجهیزات را بدهد و سایرین به خاطر بیپولی از آن محروم بمانند.
قرار بود در نیمفصل دوم VAR داشته باشیم، ولی با این وضعیت تا سال دیگر هم امیدی به ورود این سیستم نیست. با هزار و یک مشکلی که در این قضیه وجود دارد باید خوشحال باشیم که تعداد تیمهای ایرانی حاضر در لیگ قهرمانان به حداقل رسیده و سرخابیها باز هم مجوز حرفهای نخواهند گرفت. نمیشود که در ایران دعوا سر سوتهای اشتباه و اعتراض مربیان و باشگاهها باشد، ولی در آسیا و مسابقات بینالمللی تیم VAR با ذرهبین همه صحنههای حساس بازیها را رصد کند. جدا از باشگاهها باید به فکر تیمملی هم باشیم. قطعاً در جام ملتهای سال آینده آسیا، قطریها باز هم تکنولوژیهای داوری را در بازیها مورد استفاده قرار خواهند داد.
این تناقض در دیدارهای داخلی و خارجی قابل قبول نیست. آقایان به جای آنکه شعار بدهند بهتر است پای کار بیایند و اقدامی عملی انجام دهند. از نظر فنی و کیفی فوتبالمان هر روز پسرفت میکند و فاصلهاش با بهترینهای آسیا و جهان بیشتر میشود. در این سالها حداقل میتوانستیم از نظر تجهیزات قدری خودمان را بهروز نگه داریم. هرچند تحریمها و برخی محدودیتها در این مسئله نقش داشتند، اما قطعاً زودتر از اینها میشد از بین گزینههای موجود یک شرکت را برای خرید تجهیزات لازم انتخاب کرد. ضمن اینکه اختصاص بخشی از بودجه هنگفت فوتبال برای خرید تجهیزات کمکداور ویدئویی غیرممکن نیست، مگر اینکه مثل همیشه عزمی برای پیشرفت فوتبال کشور وجود نداشته باشد.
رزمایش یا نمایش باکو به دنبال چیست؟
سیدمحمدرضا دماوندی
ترکیه و جمهوری آذربایجان طی روزهای گذشته اقدام به برگزاری رزمایشی با عنوان «مشت برادری» در کنار رود ارس کردند . برگزاری رزمایش مشترک میان آذربایجان و ترکیه اتفاق جدیدی نیست و طی دو سال سپری شده از جنگ 44 روزه میان باکو و ایروان بر سر قره باغ، رزمایش های متعدد کوچک و بزرگ دو جانبه یا سه جانبه برگزار شده است؛ از جمله رزمایش دوجانبه «زمستان 2021» در بهمن 1399 در استان قارص ترکیه با هدف توانمندی عملیات درشرایط آب و هوایی سخت زمستان ، رزمایش «برنامه اقدام مشترک برای 2021» در خرداد 1400 ، رزمایش «سه برادر 2021» با حضور پاکستان ، رزمایش «بی نهایت 2021» در مهر 1400 به همراهی گرجستان در تفلیس ، رزمایش «برادری خدشه ناپذیر 2021 » در مهر 1400 با هدف افزایش سطح هماهنگی میان ارتش دوکشور بر مبنای اصل دو دولت یک ملت در نخجوان و رزمایش هوایی «شاهین ترکیه و آذربایجان 2022 » در شهریور ماه امسال.
برگزاری رزمایش توسط ارتش کشورها به صورت اختصاصی یا مشترک با ارتش دیگر کشورها، موضوعی عادی است که به عنوان یک برنامه ثابت در جدول فعالیت نیروهای مسلح هر کشوری وجود دارد و در جهان پذیرفته شده است، اما تعداد رزمایش و اهداف و برنامه هایی که در رزمایش ها تمرین می شود نشان می دهد که آیا این رزمایش صرفا برای خارج کردن نیروهای نظامی از حالت رخوت و حفظ آمادگی آنان است یا قرار است پیام هایی منتقل شود . تا پیش از آخرین جنگ میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان در پاییز سال 1399 برگزاری هرگونه رزمایشی از سوی باکو منطقی به نظر می رسید زیرا خود را در شرایط نه جنگ و نه صلح با ایروان می دیدند و بازپس گیری قره باغ را حق طبیعی خود می دانستند، اما بعد از پیروزی در جنگ 44 روزه و مشخص شدن این که ارمنستان نه توان و نه تمایل برای رویارویی مجدد با آذربایجان را دارد، علت برگزاری تعداد زیاد رزمایش ها سوال برانگیز شده، علاوه بر این که برنامه های هدف گذاری شده در این رزمایش ها بر ابهام چرایی برگزاری رزمایش می افزاید.
در آخرین رزمایش مشترک میان جمهوری آذربایجان و ترکیه که با عنوان «مشت برادری» در روزهای اخیر برگزار شد، دو موضوع محل برگزاری و تاکتیک های اجرا شده در رزمایش جلب توجه می کند. شاید انتخاب سواحل رودخانه ارس برای برگزاری بخش هایی از مانور را بتوان این گونه توجیه کرد که جمهوری آذربایجان کشور کوچکی است که به دلیل محدودیت سرزمینی و نداشتن عمق کافی ناگزیر از انجام رزمایش در کنار مرز است اما انجام تاکتیک احداث پل شناور و عبور از رودخانه چگونه قابل توجیه است ؟ جمهوری آذربایجان در کدام سو از مرزهایش دارای رودخانه است که در صورت وقوع یک جنگ می خواهد پل شناور احداث و از روی آن عبور کند؟ ارزیابی محتوای رزمایش های متعدد دو یا سه جانبه برگزار شده باکو طی دو سال گذشته نشان می دهد که این رزمایش ها برای آمادگی در رویارویی دوباره با ارمنستان نیست زیرا همان طور که اشاره شد ایروان نه توان و نه تمایل برای جنگ دوباره دارد که البته این موضوع را باکو به خوبی می داند و نه تاکتیک های رزمی که در این رزمایش ها تمرین می شود، کاربردی در جنگ احتمالی با ارمنستان دارد .
برای درک درست از اهداف واقعی برگزاری این رزمایش باید به این نکته توجه داشت که علی اف طی سال های طولانی تا پس گیری قره باغ در جنگ ۲۰۲۰ با استناد به وضعیت جنگی در کشور ضمن سرکوب آزادی های سیاسی ومذهبی، بروز تمامی مشکلات را به جنگ مرتبط و به این وسیله ناتوانی خود را در اداره امور پنهان می کرد، اما اکنون که دیگر جنگی وجود ندارد به دنبال یافتن بهانه ای تازه برای ادامه اغفال افکار عمومی آذربایجان است. فساد لجام گسیخته اقتصادی و اخلاقی طبقه حاکم بر جمهوری آذربایجان و نگرانی از واکنش های مردمی به همراه رقابت بین اعضای مافیای حاکم برای غارت بیشتر ، علی اف را مجبور می کند برای سرپوش گذاری بر این وضعیت با طرح این موضوع که ایران کانون خطر است، نگاه افکار عمومی آذربایجان را از توجه به مشکلات و ناتوانی خود به بیرون منحرف کند.
در این سناریو و تقسیم کار انجام شده هر روز یک ادعای جدید علیه ایران مطرح می شود و بخش زیادی از حجم و وقت رسانه های باکو به لفاظی و لجن پراکنی اختصاص می یابد. مقامات باکو و حقوق بگیران در اظهارات خود همچون فردی تنها به پیش قاضی رفته ، ایران را به مبارزه طلبیده ، شکست داده و مارش پیروزی هم می نوازند و رسانه های حکومتی هم با آب و تاب آن ها را پوشش می دهند . در این وضعیت برگزاری یک رزمایش کمک بزرگی به علی اف برای واقعی جلوه دادن داستان سرایی هایش است. اما از آن جایی که حقیقت زیر ابر باقی نمیماند، اظهاراتی ناخواسته واقعیت را افشا می کند .یک هفته قبل از رزمایش روشن محمد، رئیس رادیو و تلویزیون دولتی جمهوری آذربایجان در برنامه تحلیلی هفتگی شبکه دولتی «آذ.تی.وی» می گوید : « ما از حیثیت و استقلال و سبک زندگی خودمان دفاع خواهیم کرد و به هیچ بازیگر خارجی اجازه نمی دهیم که معیارها و اراده خود را به ملت مان و حکومت مان تحمیل کند. تو تلاش کردی که با حیثیت ما بازی کنی ایران! استقلال و هویت ملی ، خط قرمز ماست. در مقابل نمایش قدرتت با رزمایش هم ، جواب خواهد آمد در هفته آینده!! چطور خواهد بود؟! بگذارید فعلا نگوییم!! هفته آینده در این باره سخن خواهیم گفت.
آن هم نه صرفا در حرف، بلکه با مدارک مشخص!!» قبل از برگزاری رزمایش رئیس رادیو و تلویزیون آذربایجان از کجا می داند که در آن قرار است چه نکاتی به نمایش درآید که می گوید بگذارید فعلا نگوییم ؟ جواب این سوال را در اظهارات الهام اسماعیل که به عنوان سخنگوی غیر رسمی امنیتی باکو شناخته می شود، در گفت وگوی زنده با شبکه «آ.ار.ب.» باید جست وجو کرد . او می گوید : « این رزمایش به تازگی برنامه ریزی شده بود. در این باره مسئله حمایت معنوی وجود دارد، نه به این معنی که بروید چنین رزمایشی را برگزار کنید!! چنین دستوری وجود ندارد. این، تصمیمی است که دو کشور گرفته اند. اما، موضع آمریکا در باره برقراری سریع صلح در این منطقه و تهدیدهای ایران خیلی مهم است. به یاد دارید که بلینکن، وزیر خارجه آمریکا هم گفت که ما در این مسئله در کنار جمهوری آذربایجان هستیم. » در حقیقت به صورت تلویحی اشاره می کند که سفر ژنرال کریم ولی اف، رئیس ستاد مشترک این کشور به منظور کسب اجازه از آمریکا برای برگزاری رزمایش مشترک جمهوری آذربایجان و ترکیه در نزدیکی مرزهای ایران بوده است .
تحرکات میدانی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای از جمله سفر محرمانه بنی گانتز وزیر دفاع اسرائیل در دو ماه قبل به آذربایجان، همچنین سفر هفته گذشته فیلیپ ریکر دستیار وزیر امور خارجه آمریکا به منطقه و سفر آینده بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا در کنار اظهارات نسنجیده و ناپخته مقامات باکو به ویژه الهام علی اف حکایت از طرح ریزی اقدامات بلند مدت در منطقه با هدف زمین گیر کردن ایران دارد . باید توجه داشت که آذربایجان صرفا یک نام است و بازیگران اصلی و گردانندگان صحنه کسان دیگری هستند . ژنرال بختیار ارسای ، رئیس فرماندهی ویژه نیروی نظامی ترکیه در جمهوری آذربایجان که در رسانه های جمهوری آذربایجان با عنوان «بختیار پاشا» معرفی می شود و همواره در سایه بوده و از حضور در رسانه ها اجتناب می کرد، به بهانه این رزمایش با حضور در شبکه دولتی آذ.تی.وی میگوید:«رزمایش اخیر به معنای یک ملت – دو دولت – یک ارتش است. » معنای این جمله آن است که ارتش آذربایجان تحت فرماندهی و کنترل ترکیه قرار دارد .
خلوصی آکار وزیر دفاع ترکیه همین مطلب را در سخنرانی خود در رزمایش با ادبیات دیگری بیان می کند: «هر نوع تهدید و تحریک علیه ترکیه و (جمهوری) آذربایجان از سوی هر کسی و هرجایی به وجود آید، به معنی تهدید علیه هردو کشور است ...»مجموع این اظهار نظرها و مواضع نشان می دهد باکو علاوه بر حرکت بر مدار پوشاندن مشکلات داخلی خود با این گونه قهرمان بازی ها و تحریک احساسات ناسیونالیستی مردم این کشور عملا به عنوان سیاه لشکر یک بازی بزرگ تر و خطرناک تر در حال ایفای نقش است . ایفای نقشی که توجه جدی مسئولان کشورمان را می طلبد چرا که این رفتار اگر پاسخ درخور و بازدارنده ای که می تواند در قالب بستهای متنوع از اهرم های مختلف باشد، نگیرد قابل تسری به دیگر حوزه های چالش ما با آذربایجان مانند موضوع خزر نیز است.
جنایت هولناک لاهیجان را چه کسانی و چگونه رقم زدند؟
جعفر بلوری
آشوبهای زورکی و مصنوعی، عمر طولانی ندارند، اگرچه شروعی پُرسروصدا داشته باشند. در این میان اگر با استفاده از «جادوی رسانه» و «حقههای شیطانی» و صدالبته «جنایتهای قرون وسطایی» چنین آشوبهایی را «گسترده و بزرگ» و «جدی» جا بزنند هم، طول عمرشان مفتضحانه تمام میشود که دیدیم تمام شد. دیروز آشوبسازان لندن و تلآویونشین و آن اقلیت کمهوش داخلیشان سیلی سختی از مردم باهوش ایران خوردند و مفتضح شدند! حالا شاید بشود در چنین فضایی این تاریخ دوونیم ماهه را تورقی زد و به دور از هیاهوهای سیاسی، به تحلیل برخی تحولات آن نشست.
میخواهیم، قطعهای از این تاریخ کوتاه را برداشته، با استفاده از نظریات و ایدههایی در مبحث «جامعهشناسی خشونت» و «جرم»، آن را- نه خیلی عمیق- که در حد یک مقاله ژورنالیستی، تبیین کنیم: 12 آبان 1401 جنایت تکاندهنده در شهرستان لاهیجان! جامعه هدفمان از کل این تکه از تاریخ، 17 نوجوان است! 17 یا 18 نفر که غالبا نوجوانان 16 و 17 سالهاند، به همراه یک خانم معلم وارد خانه یک مامور پلیس شده، او را جلوی زن و فرزندنش، به شکل وحشیانهای سلاخی میکنند. خواندن جزئیات این جنایت آنقدر تکاندهنده است که دود از کله آدم بلند میکند. در بین قاتلان، چند دختر و پسر هستند که وقتی در حال توضیح حادثهاند، به اقتضای سن کمی که دارند، به خوبی نشان میدهند، نه تحلیلی از سیاست دارند، نه از اقتصاد و فرهنگ چیز زیادی میفهمند و در عمر کوتاهشان چهبسا حتی یک مرغ را هم نکشته باشند.
در و دیوار خانه آن شهید امنیت اما چنان مملو از خون شده که یادآور جنایات داعش است و بیش از هر چیز میزان بالای قساوت را نشان میدهد. سؤال این است: چطور ناگهان 17 نوجوان که به احتمال زیاد هیچ سابقه جنایی ندارند، در اولین تجربه خود اینطور وحشی میشوند؟ این 17 یا 18 نفر که گفته میشود اصلا یکدیگر را نمیشناختند، چگونه یکدیگر را پیدا کرده و در راهِ هم قرار میگیرند و بهطور دستهجمعی به سمت قربانگاه حرکت میکنند؟ به این نکته هم توجه کنید که همه این افراد بلااستثناء پس از دستگیری در حالی که گریه میکنند این جملات را تکرار کردهاند: «اصلا نفهمیدم چی شد... به خدا خودمم باور نمیکنم این کارو کرده باشم. جوگیر شدم....» «امیل دورکیم» را پدر جامعهشناسی میدانند چرا که این حوزه مهم علوم انسانی را رسما وارد ساحت علم کرد و مطالعه روشمند «جامعه» را رسما کلید زد.
او در کتاب مهم «قواعد روش جامعهشناسی» از ایده «امر اجتماعی»(Social Fact) رونمایی میکند. «امر اجتماعی» را میتوان بهعنوان بنیادیترین مسئله جامعهشناسی در دوران کلاسیک و حتی بعد از آن نام برد و بسیاری از جامعهشناسان میگویند شناخت هستی و ماهیت امر اجتماعی و پاسخ به چگونگی تولید آن، میتواند ما را در درک بهتر جهان اجتماعی و چگونگی ساخت مسائل و پدیدههای اجتماعی یاری رساند. به زبان سادهتر میتوان گفت، امر اجتماعی، شیء یا واقعیتی بیرون از انسان است و بر اذهان و رفتار جامعه اثر میگذارد و میتواند به ما در حل برخی مسائل و پدیدههای اجتماعی [اینجا جنایت لاهیجان] یاری رساند. راه حس کردن وجود این واقعیت نیز، مقاومت کردن در برابرش است.
این ماجرا را به عمد از نگاه دورکیم دنبال میکنیم و با یکی دو مثال ساده ادامه میدهیم: تصور کنید در استادیوم فوتبال و در جمع تماشاچیان بازی استقلال و پرسپولیس هستید. یک استقلالی وارد جمع تماشاچیان متعصب پرسپولیسی میشود. آیا میتواند مثل همیشه علیه تیم پرسپولیس شعار دهد؟ آنچه اینجا سنگینیاش را حس میکند و کار را برایش دشوار مینماید، همان امر اجتماعی است که در آن جمع ولو محدود، ظهو و بروز یافته است. گاهی این فضا، فرد را به سمت رفتارهایی هُل میدهد که شاید اگر بعدها تصاویر آن رفتارهایش را ببیند، متعجب شده و شرمگین شود. یا فضایی را تصور کنید که مثلا، بسیاری از تولیدکنندگان کفش به دستگاههای پیشرفته مجهز شده و برای کاهش هزینهها و افزایش میزان و سرعت تولید، روش تولید سنتی را کنار گذاشتهاند.
اینجا یک «حقیقت» و «امر اجتماعی» به وجود آمده که همه تولیدکنندگان را به سمت مجهز شدن به دستگاههای پیشرفته سوق میدهد و اگر فرد بخواهد همچنان روی تولید سنتی اصرار بورزد، به احتمال قریب به یقین، سنگینی آن را به شکل «ورشکستگی» به چشم خواهد دید! این همان «امر اجتماعی» است که تولیدکنندگان سنتی را به سمت مجهز شدن به دستگاههای مدرن هُل میدهد. دورکیم «امر اجتماعی» را یک پدیده کاملاً جمعی و نه فردی میداند و معتقد است وقایع حیات فردی با وقایع حیاتجمعی نامتجانس هستند. این جامعهشناس شهیر فرانسوی در ادامه وقتی به مسئله «جرم» و «نابهنجاریهای اجتماعی» میرسد تاکید میکند، وجود امر اجتماعی در وقوع جنایت و بزهکاریها، به معنای بیاختیار بودن فرد و تبرئه متخلف نیست و برخورد قوه قهریه با متخلف لازم است. برگردیم به جنایت شهرستان لاهیجان.
آنطور که گفته شده، این 17 نوجوانان، هماهنگی قبلی با یکدیگر نداشتهاند و در فضایی مشترک قرار گرفته و هیجانات و خشم یکدیگر را در طول راه تقویت کردهاند. چیزی شبیه به «هیستری جمعی» که افراد هیجانات [اینجا خشم] یکدیگر را تقویت میکنند و رفتارهای مشابهی بروز میدهند. تحت فضایی که باعث بروز این «امر اجتماعی» شده قرار گرفته و رفتهرفته تبدیل به هیولاهایی میشوند که اقدام به قصابی یک فرد بیگناه جلوی چشم خانوادهاش میکنند. اما با گذشت زمان و خروج از این فضا، وقتی با اقداماتشان مواجه میشوند، حیرتزده میگوید: «اصلا نفهمیدم چی شد؟» اما این فضا و «امر اجتماعی» در ماجرای جنایت لاهیجان، چگونه و توسط چه کسانی تولید شد؟ بخوانید: راجع به سوءاستفاده از علم و تکنولوژی که باعث ظهور جنبشهای مخالف علم در جهان شده، پیش از این در این ستون توضیحات مبسوطی دادهایم.
ما فکر میکنیم پاسخ سؤال دو خط بالاتر این یادداشت در تکنولوژی «رسانه» است. فضای مجازی در ایران بهدلیل برخی کوتاهیها و حتی خیانتها سالها رها و وِل بوده و اثرات مخرب برخی عقبماندگیها در این حوزه مدتها باقی خواهد بود. فضای مجازی درست مثل فضای حقیقی، نیاز به قانون دارد. در تاریخ میخوانیم جوامع اولیه و وحشی برای خروج از «وضعیت طبیعی» بود که رفتهرفته و طی سالها دریافتند که باید قوانینی وضع کنند چرا که نبود قانون را مساوی با ادامه هرج و مرج و خشونت میدیدند. چه خوشمان بیاید چه نه، جریانهای سیاسیِ وابستهای در این کشور تنفس میکنند که ادامه حیات سیاسیشان به حاکم بودن چیزی شبیه به همین وضع طبیعی در «فضای مجازی» گره خورده و در چنین فضایی است که میتوان، امرهای اجتماعی ترسناکی به شکل کاملا مصنوعی و زورکی خلق کرد و عدهای کمخرد ولو قلیل را تبدیل به قاتلانی کرد که به راحتی به جان و مال و ناموس مردم تعرض میکنند.
بروید و قوانینِ خالقان ارزشهایی مثل آزادی بیان، دموکراسی و گردش آزاد اطلاعات را مطالعه کنید. درست مثل فضای حقیقی جامعه، قوانین بسیار سفت و سختی بر فضای مجازی این جوامع نیز حاکم است. همین دو روز پیش بود که خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش مفصلی از آغاز عملیات سالانه و سراسری پلیس آلمان برای برخورد با تخلفات فضای مجازی منتشر کرد و نوشت پلیس آلمان کسانی را که اقدام به انتشار اخبار دروغ و نفرتپراکنی میکنند، شناسایی کرده و بهصورت جستوجوی خانه به خانه شروع به دستگیری آنها میکند. جالب است که، بخش مهم این سوءاستفاده از تکنولوژی رسانه، از سوی همین کشورهایی صورت میگیرد که برای رسانههای خود قوانین سفت و سخت وضع کردهاند. رسانههای فارسیزبان لندن و تلآویونشین طی دوونیم ماهی که گذشت، هیچ قانونی در حوزه رسانه نبوده که در مواجهه با کشورمان، زیر پا نگذاشته باشند.
از ترویج علنیِ «پلیسکشی» تا آتش زدن مساجد و... را علنا ترویج و تشویق کردند. الحق والانصاف اکثریت جامعه هوشیار ایرانی، فریب این شعبدهبازیهای رسانهای را نخوردند و تنها آن معدود افرادِ خامی فریب خوردند که جنایتی مثل جنایت لاهیجان را رقم زدند. شاید انگیزه و هدف اولیه از راهاندازی رسانه، «اطلاعرسانی»، «گردش آزاد اطلاعات» و به قول «هابر ماس» کمک به «دموکراسی» و «تشکیل حکومت مشروع» بوده باشد اما همین تحولات اخیر در ایران نشان داد، امروز «اطلاعرسانی» و «گردش آزاد اطلاعات» تنها یکی از اهدافِ آن هم فرعی و کماهمیت این تکنولوژی است.
رسانه کارکردهای مثبت و منفی زیادی دارد اما به نظر میرسد «خرفت کردن» و « هیولاسازی» را نیز باید به کارکردهای منفی این تکنولوژی افزود. جنایات بزرگ و ترسناک لاهیجان و شهرک اکباتان را مقایسه کنید با حادثه ایست قلبی یک دختر حین انجام وظیفه یک پلیس و نوع واکنش رسانههایی که بالا به آنها اشاره کردیم را به این دو، با یکدیگر مقایسه کنید. حالا شما پاسخ دهید. اینها رسانهاند یا کارخانههای هیولاسازی؟ ما فکر میکنیم، آن 17 نوجوان قربانیان فضای مجازی بیدر و پیکری هستند که سالها بر این کشور تحمیل شد و فضای مجازی این قدرت و توانایی را دارد که با ایجاد «امرهای اجتماعی مصنوعی» قربانیان بیشتری بگیرد.