وبگاه اینترنتی شبکه «المیادین» در گزارشی تحلیلی نوشت که علیرغم مخالفت شدید آمریکاییها با نزدیک شدن کشورهای منطقه و تاثیرگذاران در جنگ سوریه به دولت دمشق، شاخصهای متعددی از همگرایی دیده میشود که اکثر طرفها به استثنای رژیم صهیونیستی برای عادیسازی روابط با این کشور دنبال کردهاند. این گزارش در پی آن است که پاسخ دهد آیا با گشایش در سیاست خارجی دمشق، آغاز بازسازی روابط و ایجاد یک محیط منطقهای آرام برای تنشزدایی در منطقه غرب آسیا، آیا ما شاهد تغییر ماهیت بحران سوریه از طریق راهحلهای سیاسی خواهیم بود یا خیر؟ در ادامه مشروح این گزارش تحلیلی را میخوانیم.
جنگ سوریه و مترصدان خارجی از جمله ترکیه
جنگ سوریه با عواقب بزرگی که به دلیل درهم تنیدگی درگیریهای بینالمللی و منطقهای و گسترش آن به محیط داخلی، باعث ایجاد شکاف بزرگی در جامعه سوریه شد؛ بهویژه پس از ضعیفشدن کنترل دولت سوریه بر مسیرهای مدیریت جامعه سوری. این امر منجر به پیدایش هویتهای غیرملی شد؛ هویتهایی در قالبهای قومی، مذهبی، فرقهای، قومی و قبیلهای، بهویژه آنهایی که ظرفیت و امتدادی منطقهای داشتند. این امر منجر به صفبندیها و قطبگراییها بین سوریها شد؛ گروههای مسلح بر اساس این هویتها موفق به ایجاد خطوط مرزی بین مناطق اشغالی تحت اختیار خود و مناطق تحت کنترل ارتش سوریه شدند.
این موضوع موجب نفوذ بیشتر و حضور تأثیرگذارتر قدرتهای منطقه در بحران سوریه شد و مانع بازگشت سوریها به سرزمین و گذشته خود بر مبنای توافقی ملی شد. بدین ترتیب حضور برخی کشورهای منطقه در بحران سوریه به ویژه ترکیه تقویت گردید؛ ترکیهای که نزدیک به چهار میلیون آواره سوری را در سرزمین خود جذب کرد. علاوه بر این، چهار و نیم میلیون سوری در مناطق تحت اشغال ترکیه و یا تحت کنترل گروههای مسلح تابع آن، از نوارهای مختلف مرزی در شمال غرب سوریه، تحت تسلط آنکارا قرار گرفتند.
موانع عربی-منطقهای در مسیر اتحاد سوریه
علاوه بر ترکیه، سه کشور عربی حاشیه خلیج فارس (قطر، عربستان سعودی و امارات) هم به دلیل تصمیم سیاسی خود، مبنی بر تقویت حضور در منظومه طایفهای جهان عرب سعی کردند تا میزان تاثیرگذاری خود بر بحران دمشق را تقویت کنند، البته این موضوع تا حد زیادی شکست خورد.
مدت زمان طولانی این بحران، در یک دوره نزدیک به ۱۲ سال، نقش عمدهای در تقویت دوقطبیهای داخلی ایفا کرد؛ دوقطبیهایی که با ساختارهای اقتصادی خاص خود همراه بوده و با گذرگاههایی اقتصادی به یکدیگر مرتبط میشدند. این گذرگاهها اجازه میدهد تا تبادل تجاری بین مناطق مختلف تحت کنترل مناطق اشغالی، منجر به ایجاد گروههای جدید با منافع اقتصادی خاص شود؛ گروهها و منافعی جدا از آنچه که از کنترل دولت سوریه باقی مانده است. این گذرگاههای اقتصادی جدا و مستقل، به مانع دیگری برای جلوگیری از امکان بازگشت سوریها به مخرج مشترک ملی تبدیل شده است؛ با چنین مانعی امکان تداوم منافع ملی در پوشش روندهای سیاسی پیچیده فراهم نشد.
تداوم آثار جنگ از تغییر جمعیت تا مهاجرت
چنین واقعیتی برای سوریهای منقسمشده، که تا کنون نیز ادامه دارد. جنگ منجر به دهها هزار قربانی، معلول و مفقودی شد و علاوه بر این فرآیندهای جمعیتی را نیز جابهجا کرد؛ عامل مهمی که چه در ابعاد داخلی و چه خارجی، موانع بیشتری را بین طرفین درگیری ایجاد کرد تا امکان موفقیتی برای همگرایی سوریه ایجاد نشود.
در میان موانع شکل گرفته در نتیجه جنگ طولانی سوریه، چالش مهاجرت همچنان ادامه دارد؛ به ویژه در بین قشر جوانان که نمایندگان مهم و قشر ضروری برای بازسازی کشور سوریه هستند. کسانی که در کشورهای مهاجرپذیر سرآمد شدند و موفقیت بزرگ خود را در فراهم کردن فضایی مثبت نشان دادند؛ موفقیتی که منجر به نشان دادن برتری و خلاقیت آنها در زمینههای مختلف شد. حالا دیگر آنها نمیتوانند در غیاب محیط مشابهی که به آنها امکان دهد با حداکثر ظرفیت خود کار کنند، برای خدمت به کشورشان بازگردند؛ و حتی در غیاب انگیزههای مالی که شرایط لازم برای زندگی سالمشان را فراهم میکند.
شکست آمریکا در کودتای ترکیه؛ آغاز تغییرات در بحران سوریه
شکست کودتای نظامی ترکیه که توسط آمریکا انجام شد، آغازی بود برای تغییر مسیر جنگ و درگیریهای بینالمللی در سوریه؛ جایی که روسیه و ایران نقش مهمی در شکست طرحهای واشنگتن داشتند. پیش از این نیز، ورود مستقیم نظامی روسیه به جنگ سوریه در حمایت از ایران و دولت دمشق و حتی فعال شدن روند گفتوگوهای آستانه با حضور مسکو، آنکارا و تهران، گامهای اساسی شکست آمریکا بودند. روند گفتوگوهایی که هدفش یافتن راه حلی سیاسی، نظامی و امنیتی برای سوریه بود؛ آن هم به گونهای که آن را از دایره درگیریهای بینالمللی و بنبست داخلی خارج کرده و فشار بر سوریها را کاهش دهد.
از جمله نتایج جلسات آستانه، پایان حضور گروههای مسلح در شهر حلب و بخشی از حومه آن، حومه دمشق، حومه شمالی و جنوبی حمص و مناطق وسیعی از حومه شمالی حماه بود. با وجود آنکه این روند گفتوگوها به عدم پیگیری سیاستهای مورد توافق و اشغال جرابلس، عفرین و منطقه بین تل ابیض و رأس العین توسط ارتش ترکیه معترض بود؛ اما از سوی دیگر نتایج جنگ اوکراین، سه طرف را بر آن داشت تا به عنوان اولین مرحله، پروژه حذف ایالات متحده از شمال شرق سوریه را اتخاذ کنند.
روند آستانه و مدیریت ایرانی-روسی
این طرح روسیه را بر آن داشت تا برای ایجاد فضای مناسب منطقهای در جهت بازگشت سوریه به قدرت کامل و کنار گذاشتن توجیهات دال بر تداوم حضور نیروهای آمریکایی در شمال شرق سوریه و در نتیجه کنار گذاشتن پروژه آمریکایی تلاش کند. به دنبال این تلاشها بود که وضعیت بحرانی سوریه به حداقل رسید و به روسیه و ایران این اجازه را داد تا خشک کردن ریشه چالشهای سوریه پیش بروند. از این طریق، نسبت به بازیابی قدرت سوریه در خدمت منافع «اسرائیل» و ادامه تهدید امنیت ملی ترکیه جلوگیری شد؛ آن هم در شرایطی که دولت آمریکا در راستای حفاظت از تجربه سیاسی و نظامی در شمال سوریه، روی تداوم حضور نظامیان آنکارا در سرزمینهای ترکیه کار میکرد.
ترکیه، ایران و سوریه با نگرانی زیادی به این موضوع پرداختند؛ زیرا بر اساس دیدگاه آنها این موضوع میتوانست به عنوان یک تهدید جدایی طلبانه در داخل سه کشور بروز کند. مسکو علاوه بر این، به کشورهای عربی برای کمک به بازگشت سوریه به چارچوب عربی، به ویژه عربستان سعودی و امارات فشار میآورد. همه این کشورها که مبارزاتی در میدان سوریه زمان بحران و علیه دولت دمشق انجام داده بودند، سرانجام با توجه به تسریع عقبنشینی آمریکا از منطقه پس از جنگ در اوکراین، گزینههای خود را تنوع بخشیده و به سمت همگرایی بیشتر با مسکو سوق داده شدند.
وقتی آمریکا مرکزیت را از دست داد، ایران مبتکر میدان بود
این چرخش به تواناییهای بیشتر این کشورها برای دورشدن از ایالات متحده، در جهت قدرتیابی آسیاییهای در حال رشد منجر شد تا نقش بیشتری در نظام بینالمللی که در مراحل ابتدایی خود است، داشته باشد. به ویژه نقش روسیه که توانست ائتلاف «ناتو» در اوکراین را که نقشی محوری در آشتی سوریه و ترکیه ایفا میکند، به چالش بکشد. این تلاش و تمرکز بعد از آن بودند که رهبر معظم انقلاب در ایران، آقای خامنهای از «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه خواستند تا روی همگرایی ترکیه و سوریه به گونهای کار کند که تمامیت ارضی، حاکمیت و استقلال سوریه حفظ شود؛ به خصوص که عامل ترکیه بیشترین تأثیر را در فاجعه سوریه دارد و بیشترین تأثیر را از عواقب آن نیز بر این کشور دیده خواهد شد.
در پایان باید گفت که نتایج جنگ در این مدت طولانی ما را به یک نتیجه اساسی رسانده است؛ بین آرزوی سرنگونی نظام سیاسی در دمشق و تلاش برای حفظ ساختار سیاسی طبق فرمول قبل از اواسط مارس ۲۰۱۱، ادراکات جدیدی ایجاد شده است که تنها یک طرف را نمیتوان از معادلات حذف کرد؛ بلکه شرایط به سمت یک نقطه مشترک به عنوان مرحلهای موقت سوق داده میشوند که بر اساس یک مشارکت ملی، با توجه به نتایج حاصل از همسوییهای ژئوپلیتیکی در حال ظهور در مناقشات بینالمللی به جود آمده است.
منبع: فارس