صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱۴۰۲ - ۰۶:۵۶  ، 
شناسه خبر : ۳۴۸۶۸۵

حمایت مبهم

سهراب دل انگیزان

سید هادی موسوی نیک مدیرکل مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون اظهار داشته ۵۷ درصد از جمعیت ایران سوءتغذیه دارند و کالری لازم را دریافت نمی‌کنند. به گفته این مسوول نه رئیس‌جمهور، نه رئیس سازمان برنامه و نه هیچکس دیگری نمی‌داند یک ایرانی دقیقا چقدر از سمت دولت حمایت می‌شود.

این وضعیتی است که مهم‌ترین عامل آن وضعیت اقتصادی طی چند دهه اخیر است. تا کشور رشد اقتصادی نداشته باشد، فقرزایی هم ادامه خواهد داشت. رشد اقتصادی هم نیازمند چشم اندازی از آینده است که در حال حاضر وجود ندارد. فقر نتیجه عدم رشد اقتصادی است.  کشوری که در سال‌های متعدد دچار بحران اقتصادی بوده و رشد نداشته است نباید انتظار دیگری از وضعیت آن داشت. حجم اقتصاد ایران در طول دهه ۹۰ تنها ۷۰ هزار میلیارد تومان افزایش داشته است، به بیان ساده تر به تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال ۹۰ حدود ۷۰ هزار میلیارد تومان افزوده شده است، این در حالیست که حجم اقتصاد ایران تنها در طول دو سال پس از برجام نزدیک به ۱۳۰ هزار میلیارد تومان افزایش یافته بود. بر این اساس می‌توان گفت رشد اقتصاد ایران در یک دهه گذشته بسیار ناچیز بوده است.  مشکل بزرگ دیگری که می‌توان از منظر اقتصادی آن را عامل افزایش سو‌تغذیه دانست، تورم است که در برخی از مواقع به ۶۰ هم رسیده است و با این وضعیت به ناچار چه بخواهیم یا نه وارد جهنم فقر خواهیم شد. میانگین تورم طی سالهای بعد از انقلاب به طور متوسط حدودا ۱۸درصد بوده است ولی این نرخ طی سالهای مختلف با نوسان مواجه است. به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از خبرآنلاین، سازمان برنامه و بودجه در گزارشی متوسط نرخ تورم در ۴۰ سال اخیر را ۱۸ درصد اعلام کرده است. در چنین جوامعی که ما هم جزیی از آن هستیم، بیشترین بخش جمعیت را فقرا تشکیل خواهند داد و یکی از عواقب آن که سو تغذیه می‌باشد بیشتر خواهد شد بطوریکه دیگر قابل پنهان کردن هم نیست. باید امید داشت که با تغییر وضعیت اقتصادی طی سال‌های آتی این روند متوقف شده و حداقل به وضعیت‌های بهتر ی بازگردیم.

خانواده سرزنده

​​​​​​​دکتر انسیه خزعلی

به منظور کارایی و اثربخشی هرچه بیشتر نهاد خانواده لازم است تا محیط حاکم بر آن ویژگی‌هایی متناسب با کارکرد خانواده داشته باشد. تنها در این صورت است که برکات چنین نهادی برای اعضای آن و جامعه پدیدار و پایدار می‌شود. این خصائص از دیدگاه رهبر فرزانه و حکیم انقلاب «مدظله العالی» شامل حاکمیت آرامش، تدبیر و عقلانیت بر محیط کلی خانواده است.

همچنین ایشان بر لزوم وجود شادی و سرزندگی در خانواده‌ای مومن و قرآنی تأکید می‏کنند و آن را محلی برای تجدید قوای اعضا می‏دانند تا بدین وسیله با روحیه بهتری به وظایف فردی و اجتماعی‌شان عمل کنند و مقدمات پیشرفت و ارتقای جامعه متمدن و متدین اسلامی را فراهم آورند. از نگاه ایشان بحمدا... در کشور ما و در بسیاری از جوامع شرقی، خاصه جوامع اسلامی، هنوز کمربند خانواده محفوظ و آن صمیمیت و صفا و محبت محسوس است.
شایان ذکر است بر اساس آنچه گفته شد، مشخص می‏شود نگاه رهبری به مقوله خانواده نگاه استپی نیست؛ ایشان هرگز در فرآیند رشد خانواده مطلوب، در مرحله تشکیل خانواده متوقف نمی‏شوند، بلکه با نگاه بلند دغدغه‌مند قائدانه، کل طول فرآیند زندگی مومنانه و مطلوب که پایه‌گذار جامعه و زیست مومنانه است را در نظر دارند، همچنین از مجموع گفتمان ایشان مشخص می‏شود که نگاه رهبری به مقوله خانواده، نگاه سیتماتیک مبتنی بر بستر است؛ یعنی ایشان کل خانواده را به صورت نظام‌مند به‌عنوان یک بستر در نظر می‏گیرند که حیات طیبه یک جامعه موفق در این بستر شکل می‌گیرد و در ادامه مسیر با حفظ یک زندگی مومنانه تداوم می‌یابد.
آنچه در تاریخ پرافتخار مکتب شیعه، اوج فعالیت موثر سیاسی زنان را می‌رساند، عملکرد هوشمندانه و کریمانه زنان در گزارش حقیقتِ غدیر خم است. بانوان عصر حضرت امیر (ع)، در دفاع از حریم ولایت از هیچ کوششی دریغ نکردند؛ عده‌ای با گفتار و عده‌ای دیگر با مال و جان از ولایت عشق، جانانه دفاع کردند. با بررسی تاریخ ولایت، روشن می‌شود که فقط مردان صاحب نام حضور ندارند، بلکه زنان ساعیِ صاحب نامی نیز هستند که در تبلیغ حریم امن ولایت و دفاع از آن از هیچ تلاشی بر محور جهاد تبیین فروگذار نکردند؛ و اینک بعد از گذشت چندین سده از حضور پرخروش و هوشمند زنان، شاید به نوعی بتوان شیعه را وامدار زنان باشرف و باکیاستی دانست که در اثر تحصیل دانش و معرفت، از هر آنچه غیر از خداست بریدند. در اوضاع کنونی، وظیفه ما حفظ تمامی این ویژگی‌هاست تا با دفاع از ولایت، به زنان بادرایت دوره علی (ع) اقتدا کنیم.
اسلام عزیز ما، این دین مهربانی و عزت، عنایت و توجه خاصی به تکریم و تحکیم خانواده داشته و این نهاد مقدس را کانون تربیت و مودت معرفی می‏کند که سعادت و شقاوت اجتماع منوط به آن است. حمایت و هدایت خانواده به جایگاه متعالی خود، موجب اصلاح جامعه انسانی می‌شود؛ همان‌طور که انحراف در نگرش نسبت به آن، جامعه انسانی را به اوج انحطاط می‏کشاند و از رشد و تعالی بازمی‏دارد؛ لذا در جهت نیل به سعادتمندی آن، شناسایی عوامل تحکیم بنیان خانواده، مهم جلوه می‏کند. جهت تحقق اهداف تشکیل خانواده لازم است پایه‏گذاران آن در تحکیم این بنا سعی داشته باشند و بر دوام آن اصرار ورزند تا وحدت این نهاد مقدس حفظ شود. مقصود از تحکیم خانواده، برقراری اصل اعتدال میان همگان، حاکمیت اخلاق و حفظ حقوق همه اعضاست.
اگر هدف از برقراری زوجیت و تشکیل خانواده به تعبیر قرآن، سکونت و آرامش اعضاست؛ لازم است همه رفتار‌ها و تعامل‏ها در راستای تحقق این هدف باشد. قوانین حکیمانه دین مبین اسلام جهت تحقق این هدف، پیوسته همسران را به تمایل و گرایش به محاسن اخلاقی و انجام وظایف فرا می‌خواند و آنان را از هرگونه رابطه و خواسته‏های یک‌جانبه و ظلم و تعدی به دیگری که سبب تضعیف فضای انس و الفت در خانواده می‌شود، برحذر می‏دارد. پس در خانواده‌ای مستحکم و با ثبات، روابط اعضا به گونه‏ای است که هر دو به یکدیگر یاری می‏رسانند و خصلت‏های مردانه و زنانه در کنار ویژگی‏های انسانی در خدمت تعالی و رشد خانواده و سپس جامعه قرار می‌گیرد. از نظر اسلام سازگاری زناشویی برخاسته از تدین، نقش مهمی در پیشگیری از اختلافات و در نتیجه حفظ بنیان خانواده دارد.
رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت‏ا... خامنه‌ای «مدظله العالی»، ضمن تشویق جوانان به تشکیل خانواده، ازدواجی را مورد پسند می‏دانند که اختیاری باشد و به اجبار دیگران نباشد. به اعتقاد بسیاری از صاحب‌نظران اجتماعی، رضایت و توافق طرفین در ازدواج، از جمله عواملی است که موجب تحکیم خانواده می‏شود. زیرا اجبار در ازدواج و پیوند زناشویی، به معنای نادیده انگاشتن رضایت و اراده زن یا مرد است و در نهایت، به دلیل نبود شبکه ارتباطی محبت‏آمیز میان زن و شوهر، معمولا خانواده به کانون درگیری، تضاد و کشمکش تبدیل می‏شود که این امر با اهداف اولیه ازدواج مغایر است و خانواده‏ای که بدین نحو شکل بگیرد، ریشه مستحکمی نخواهد داشت. توجه به مقوله همسرگزینی و آشنایی هر یک از زوجین به حقوق و تکالیف خود در بستر خانواده نیز از جمله عوامل دیگر استحکام خانواده است.

پیام‌ها و پیامد‌های جشن میلیونی غدیر
سید عبدالله متولیان

واقعه بزرگداشت غدیر سال ۱۴۰۲ نقطه عطفی در تاریخ ایران اسلامی به شمار می‌رود. جشن و میهمانی بزرگ خیابانی غدیر امسال و برپایی بزرگ‌ترین و به یادماندنی‌ترین میهمانی منحصر به فرد تاریخ ملت ایران در مراکز استان‌ها و بیش از ۷۰ شهر بزرگ کشور (که در تهران به میهمانی ۱۰ کیلومتری موسوم شد) ناگفته‌های زیادی برای ثبت و ضبط در تاریخ دارد و مانند سایر اضلاع تمدنی اسلام نظیر اربعین مشمول مرور زمان نشده و باید روز‌ها و هفته‌ها در باره رویدادی نوشت که شکوفه‌های لبخند بر لب ملت ایران نشانده و کام آنان را به عشق حضرت علی علیه‌السلام شیرین کرده و به همان میزان کام دشمنان را از شادی ملت ایران زهرآگین و تلخ کرده و بر خشم و عصبانیت آنان افزوده است.
جشن و میهمانی خیابانی غدیر از ابتکارات و نوآوری‌های دوستداران اهل‌بیت است که در کنار سایر اجتماعات مذهبی نظیر «راهپیمایی اربعین»، «اجتماع شیرخوارگان حسینی»، «اعتکاف»، «سرود سلام فرمانده»، «جشن نیمه شعبان» و «اجتماعات عظیم شب‌های قدر» تصاویر روشن و نمادین از سرزندگی و شادابی ملتی است که حیات طیبه خود را در الگو‌های معنوی و دینی (و نه در شبیخون فرهنگ مهاجم و بی بند و باری‌های شیطانی در غرب نظیر هم‌جنس بازی) و احیای ارکان تمدن اسلامی جست‌وجو می‌کنند. در باره آثار، رهیافت‌ها، پیام‌ها و پیامد‌های این جشن بزرگ، صد‌ها و بلکه هزاران کتاب می‌توان نوشت که به اجمال به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
۱- موفقیت جمهوری اسلامی ایران در بالاتر بردن عیار دینداری مردم از طریق احیای مناسک جمعی و اجتماعات دینی. جمهوری اسلامی ایران در برابر فرهنگ مبتذل و بلکه مستهجن غربی، بر اساس برآورد دقیق توانسته با احیای مناسک جمعی و اجتماعات دینی، گرایش مردم به مفاهیم دینی و آموزه‌های دین را افزایش دهد و توجه مردم به امور دینی را جلب کند.
۲- نمایان شدن تأثیر دین در همبستگی ملی، انسجام اسلامی و افزایش نشاط اجتماعی.
۳- کشیده شدن خط بطلان بر ادعای کاهش دینداری مردم ایران در چهار دهه اخیر.
۴- نمایش بزرگ اثبات نشاط و سرزندگی اجتماعی در سایه دینداری و نفی ادعای افسردگی و دلمردگی مردمی که تحت تحریم‌های ظالمانه و جنگ روانی امپراتوری رسانه‌ای غرب.
۵- بر ملا شدن نفاق و عیار بسیار پایین اصلاح‌طلبان و همه مدعیانی که از کاهش دین‌گرایی مردم رجزخوانی کرده و از ضرورت سکولاریزم می‌گفتند.
۶- تجربه شیرین شادی جمعی. به قول یکی از افراد جوان حاضر در جشن «چه کیفی دارد که مردم با هم شاد هستند و سفره نشاط جمعی پهن کرده‌اند و چه کیفی دارد که مردم ایران همگی با هم ناکامی دشمن در ناامید کردن مردم ایران را جشن گرفته‌اند و چه کیفی دارد دیدن عصبانیت دشمن».
اصلاح‌طلبان و کسانی که همواره در شیپور «گسل نسلی» و «تنفر و دوری مردم از دین در حکومت دینی» دمیده و دائم بر طبل سکولاریزم می‌کوبند، نشاط مردم در سرود سلام فرمانده را نمایش دولتی نامیده و در برابر تشییع جنازه باشکوه شهید حججی و شهید سلیمانی و برپایی ۵ راهپیمایی خودجوش در دفاع از فرهنگ عفاف و حجاب در پاییز سال گذشته سکوت می‌کنند. مردم از خود می‌پرسند چه قرابت و رفاقت بین این جماعت با امپراتوری رسانه‌ای غرب و اپوزیسیون خارج نشین است که آنان عصبانیت و خشم خود را از جشن بزرگ خیابانی مردم ایران فریاد می‌زنند و این‌ها با سکوت با دشمن همراهی می‌کنند.
مردم می‌گویند اینکه اصلاح‌طلبان جشن و شادی عظیم خیابانی غدیر مردم ایران را سانسور می‌کنند و در صفحه اول اغلب روزنامه هایشان هیچ خبر و تصویری از آن را منتشر نمی‌کنند نشانه سوء نیت و غرض و مرض آن‌ها است، و نمی‌توان پذیرفت که آنان اصول حرفه‌ای فعالیت رسانه‌ای را بلد نباشند! وقتی رویدادی به این وسعت، گستردگی و عظمت در کشور رخ داده و گل لبخند را بر لب مردم نشانده و شادی را به خانه‌های ایرانیان برده است ولی کوچک‌ترین بازتابی در صفحه اول رسانه‌های اصلاح‌طلبان ندارد، یعنی آن‌ها در دنیای دیگری زندگی می‌کنند و فاصله معناداری بین آرزو‌های سکولاریستی و غربزدگی آنان و دنیای سراسر معنویت مردم ایران وجود دارد.
قرائن و شواهد بسیار مستند به ادله عقلی، نقلی، علمی، منطقی، آماری، نظرسنجی‌ها و مشاهدات میدانی در صحنه‌های متعدد حضور میلیونی و گسترده مردم در مراسمات دینی، نشانگر این مدعا است که اولاً گرایش مردم به دین، پس از انقلاب با افزایش تصاعدی و جهشی مواجه بوده است و ثانیاً دشمنان مردم ایران با استفاده از ظرفیت عظیم امپراتوری رسانه‌ای خود و نفوذ در ساختار‌های حزبی کشور و هزینه فراوان، در تلاش برای فروپاشی خانواده‌ها و دور کردن مردم از دین ناکام بوده اند، ثالثاً مردم ایران در حرکت به سمت تمدن بزرگ اسلامی و احیای اربعین، غدیر و سایر اضلاع تمدن مهدوی مصمم هستند.
حقیقت این است که اگرچه جشن و میهمانی غدیر به صورت خودجوش (مانند جشن‌های نیمه شعبان) و با هزینه مردم برپا شد، اما اگر نظام اسلامی برای شادی مردم هزینه هم می‌کرد به حداقل وظیفه و رسالت دینی خود عمل کرده بود. پیام روشن و رسای این مراسم دقیقاً این است که نظام اسلامی در چارچوب الگوی «امت/امام» باید به مناسبت‌های خاص تمدن ایرانی اسلامی نظیر غدیر توجه ویژه داشته و تقویم اجتماعات بزرگ مناسبتی کشور در راستای تمدن نوین و بزرگ اسلامی را تهیه کرده و با تمام توان جهت فرصت‌سازی و برپایی سنت قائمه برای تکثیر و پاشیدن بذر شادی در قلوب ملت مقاوم و نستوه ایران اسلامی حرکت کند.

چرا آفریقا ؟
 
مصطفی منتظر
برخی کارشناسان، قرن بیست و یکم را قرن آفریقا نامیده‌اند؛ این قاره پهناور، از ظرفیت‌های بی‌بدیلی برخوردار بوده و بی جهت نیست که از دیرباز مورد توجه استعمارگران قرار داشته است.پهنه آفریقا، توسط نقاط حیاتی از جمله دریای مدیترانه، اقیانوس هند و اطلس، کانال سوئز و تنگه باب المندب احاطه شده است و همین کافی است تا آفریقا را یکی از برجسته ترین نقاط جهان به لحاظ دارا بودن ظرفیت اقتصادی، تجاری و سیاسی به شمار آوریم.
اقتصاد حدود ۶۰۰ میلیارد دلاری قاره آفریقا، سبب شده تا این منطقه امروز نیز مورد توجه بسیاری از کشورهای پیشرو در اقتصاد جهانی قرار گیرد؛ چین سال‌هاست که ضمن رقابت با آمریکا، همکاری‌ همه جانبه‌ای را با اغلب کشورهای آفریقایی آغاز کرده و دیگر کشورها نظیر هند و ترکیه نیز این راه را پیش گرفته‌اند و گزافه نیست اگر یکی از علل عقب ماندگی اقتصاد ایران در دهه نود را همین عامل بی توجهی به ظرفیت ویژه قاره آفریقا به شمار آوریم.
با این حال،آقای رئیس جمهور امروز و پس از یازده سال به سه کشور آفریقایی کنیا، اوگاندا و زیمبابوه  سفر خواهد کرد. این کشورها در مسیر توسعه هستند اما هنوز در ابتدای این مسیر هستند به همین علت فناوری ایران در صنایعی مانند خودرو، لوازم خانگی، تجهیزات پزشکی، تراکتور و کشاورزی برای آنان مناسب و به صرفه است.
 این را مقایسه کنید با صادرات به کشورهای پیشرفته‌تر که انتقال صنایع نیاز به سطح بالاتری از پیشرفته بودن دارد. گرچه در چندین صنعت هم می‌توان از مرزهای دانش سخن گفت که ایرانیان بر آن ایستاده‌اند مثل همین روبات جراح که به تازگی به اندونزی صادر شده است.ثانیا برخلاف تصور عمومی، آفریقا قاره‌ای تماما فقیر و بی‌پول نیست.
 برای مثال در سال گذشته، ترکیه فقط به لیبی پنج میلیارد دلار صادرات مستقیم داشته و پولش را هم کاملا به دلار گرفته است. این عدد بیشتر از کل صادرات ایران به قاره اروپا در سال گذشته است.ثالثا کشورهای آفریقایی برای واردات ما هم می‌توانند نقش ایفا کنند. معادن متعدد، ذخایر ارزشمند و زمین‌های حاصلخیز مواردی است که نیاز داخلی ما را مرتفع می‌سازد.  تجارت دریا، یکی از موضوعات مورد توجه ایران طی سال های اخیر بوده و کشور ساحلی کنیا با قرار گیری در ضلع شرقی قاره آفریقا، می‌تواند ظرفیتی برای ایجاد خطوط منظم کشتیرانی در کشورهای ضلع شرقی ایجاد کند و ارتباط با کشورهای غربی و شمالی قاره آفریقا را فعال کند.از آن سو اوگاندا نیاز ضروری به واردات دارو و نفت دارد و این دو محصول در صدر فهرست واردات آن طی سال های اخیر قرار داشته است؛ محصولاتی که نقطه قوت صادرات ایران محسوب می‌شوند و از این لحاظ اوگاندا می‌تواند بازار مطلوبی برای محصولات ایران باشد.زیمبابوه نیز دارای ظرفیت ویژه‌ای به لحاظ معدنی است. مذاکرات همکاری تجاری ایران و زیمبابوه در بهمن ماه گذشته و در سفر وزیر صنعت این کشور به ایران انجام شده و در نهمین اجلاس کمیسیون مشترک، اسناد همکاری مهمی میان دو کشور به امضا رسیده است.این توضیحات نشان می‌دهد که آفریقا برای ایران فرصت‌های متعدد سرمایه‌گذاری و سودآوری داشته باشد و مقصد صادرات صنایع مختلف ما باشد. از طرف دیگر بسیاری از نیازهای ما را تامین کند و حتی ارزآوری هم داشته باشد.حال باید منتظر ماند و دید که در سفر رئیس جمهور به این سه کشور، چه موضوعاتی مورد مذاکره قرار گرفته و چه اسناد همکاری به امضای طرف ها خواهد رسید.با این حال امید است این سفر پر از توافق نامه‌های واقعی و روی زمین برای استفاده از این ظرفیت‌ها باشد تا ثمره  آن  همچنان که رئیس محترم جمهور نیز تاکید دارد در معیشت و سفره مردم دیده شود.

ردپای مواجب‌بگیران «سیا» در ایران

مسعود اکبری
«آمریکا تقریباً در همه کشورهای جهان بودجه روزنامه‌نگاری را تأمین می‌کند. صاحب روزنامه است. هزاران روزنامه‌نگار را در لیست حقوق و دستمزد خود دارد. آنها قرار نیست این کار را در ایالات متحده انجام دهند.»
این بخشی از اظهارات «رابرت اف کندی جونیور» وکیل، نویسنده و برادرزاده رئیس‌جمهور پیشین آمریکا است. هر چند وی به دلیل خوی سلطه‌گری و استکباری که مقامات و تحلیلگران آمریکایی بدان مبتلا هستند، در به‌کارگیری واژه‌ها مبالغه کرده است، اما اظهارات فوق، قابل تأمل و بررسی است.
سال گذشته و پس از شکست مفتضحانه دشمن در جنگ ترکیبی علیه ملت ایران، وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه بیانیه مشترکی را منتشر کردند. در بخشی از این بیانیه تاکید شده بود: «آمریکایی‌­ها به منظور جذب افراد مورد نظر خود، شبکه‌­‌سازی از آن­ها و انتقال ایده­‌های مبتنی بر ایجاد تغییرات اجتماعی در چارچوب اهداف پیش‌گفته، دوره‌های آموزشی متعددی را در کشورهای ثالث و بعضاً به­ صورت برخط برگزار نموده‌­اند... متولی دوره­‌های مذکور وزارت خارجه آمریکا می­‌باشد که از حمایت کامل سرویس جاسوسی C.I.A و تعداد معتنابهی از مؤسسات، بنیادها، دانشگاه‌­ها و ‌اندیشکده­‌های به‌اصطلاح غیردولتی استفاده می‌­نماید. اطلاعات موثق حاکی است که رژیم غاصب صهیونیستی و تعدادی از کشورهای اروپایی، جملگی ذیل هدایت سیا با این پروژه همکاری می‌­نمایند.»
در بخش دیگری از این بیانیه تصریح شده بود: «مفاد دوره‌­ها در فشرده‌­ترین تعبیر در چارچوب مؤلفه­‌های «جنگ ترکیبی و براندازی نرم» تعریف می‌شود... محل برگزاری دوره­‌ها غالباً کشورهایی بوده است که برای سفر اتباع ایرانی نیازمند ویزا نباشند و در مواردی که ویزا لازم باشد، با حمایت نمایندگی‌­های آمریکا و تحت پوشش ویزاهای توریستی یا علمی اقدام می‌شود... با توجه به حضور منابع اطلاعاتی ما در تعدادی از دوره‌­های فوق‌­الاشاره لذا مفاد آموزشی دوره­‌های مذکور و عناصر شرکت‌کننده در آنها در اختیار است.» 
نکته قابل تأمل این‌جاست که در میان افراد شرکت‌کننده در دوره‌های آموزشی سازمان سیا، حداقل 2 خبرنگار نیز حضور داشته‌اند که در سال گذشته بازداشت شده و بازداشت این دو، هیاهویی در رسانه‌های معاند و رسانه‌های منتسب به جریان غربگرا در داخل ایران به‌راه ‌انداخت. هیاهویی با ترکیب «غافلگیری- مظلوم‌نمایی و فرافکنی».
اظهارات «رابرت اف کندی» جدیدترین سندی است که از «ردپای مواجب‌بگیران سیا در ایران» حکایت دارد. رهبر معظم انقلاب پیش از این در بخشی از بیانیه گام دوم انقلاب به این جریان و ارتباط آنان با خارج کشور و همچنین کارویژه آنان ‌اشاره کرده بودند و آن اینکه: «در طول این چهل سال - و اکنون مانند همیشه - سیاست تبلیغی و رسانه‌ای دشمن و فعّال‌ترین برنامه‌های آن، مأیوس‌‌سازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است. خبرهای دروغ، تحلیل‌های مغرضانه، وارونه‌ نشان دادن واقعیّتها، پنهان کردن جلوه‌های امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامه‌‌ همیشگی هزاران رسانه‌ صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنباله‌های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده‌اند که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت می‌کنند.»
دنباله‌های دشمن در ایران- بخوانید مواجب‌بگیران سیا در ایران - با سوءاستفاده از آزادی‌ها، در خدمت دشمن عمل می‌کنند. این طیف هر وقت با استناد به قانون و منافع ملی و عزت مردم ایران با آنها برخورد می‌شود، فریاد وامصیبتا سر داده و مدعی می‌شوند که «روزنامه‌نگاری جرم نیست». بله، روزنامه‌نگاری جرم نیست، اما دروغ‌پراکنی، شایعه‌سازی، یأس‌آفرینی و مزدوری برای دشمن، جرم است. 
آیا تاکید بر مقابله با دروغ‌پراکنی و شایعه‌سازی، فقط مختص ایران است؟! آیا در کشورهای دیگر و از جمله کشورهای غربی، نسبت به این موارد حساسیت وجود ندارد؟! پاسخ منفی است. 
به عنوان نمونه، فرانسه در سال ۲۰۱۹ «قانون نفرت‌پراکنی برخط» را تصویب کرد. بر اساس این قانون رسانه‌های اجتماعی (از جمله فیس‌بوک، توئیتر، اینستاگرام، تلگرام و سایر پلتفرم‌ها) باید محتواهای موردنظر دولت از جمله محتواهای مروج خشونت و فیک‌نیوز و اطلاعات نادرست را نهایتا ظرف یک ساعت حذف کنند وگرنه با جریمه‌های بسیار سنگین مواجه خواهند شد. در یک نمونه دیگر، آلمان در سال ۲۰۱۷ در قانون بهبود تنفیذ قوانین در شبکه‌های اجتماعی، اعلام کرد که برای افراد حقیقی منتشرکننده اخبار جعلی جریمه‌ای تا سقف ۵ میلیون یورو و برای افراد حقوقی جریمه‌ای معادل ۵۰ میلیون یوروتعیین کرده است.
هر وقت از پادوها و دنباله‌های دشمن در داخل کشور صحبت می‌شود، رسانه‌ها و فعالین مدعی اصلاحات به خط شده و به گویندگان این واقعیت، برچسب «متوهم» و «خیال‌پرداز» می‌زنند. این فرافکنی و فرار به جلو در حالی است که در کارنامه طیف تندرو مدعی اصلاحات، مستندات متعددی در این خصوص وجود دارد.
از «علی‌اصغر رمضانپور» معاون فرهنگی وزیر ارشاد در دولت اصلاحات - و سردبیر فعلی شبکه تروریستی و ضدایرانی «اینترنشنال» تا «حسین باستانی» از نزدیکان خاتمی و خبرنگار فراری منتسب به طیف مدعی اصلاحات. وی هر روز صبح تا قبل از ساعت هفت‌ونیم، بولتنی برای مطالعه رئیس‌دولت اصلاحات آماده می‌کرد. بولتنی که به مرور برای هیئت دولت، رئیس‌مجلس و سایر چهره‌های کلیدی اصلاحات هم فرستاده می‌شد. 
و از «مرجان شیخ‌الاسلامی آل آقا» از فعالین رسانه‌ای جریان مدعی اصلاحات و از متهمین اصلی پرونده 6،6 میلیارد یورویی پتروشیمی و متهم به مشارکت اخلال در نظام اقتصادی کشور و تحصیل مال نامشروع به مبلغ هفت میلیون دلار که سال ۹۶ از کشور متواری شد، تا کاملیا انتخابی‌فرد و مجتبی واحدی و فریبا داوودی مهاجر و رکسانا صابری و نفیسه کوهنورد و فرناز قاضی‌زاده و اکبر گنجی و ابراهیم نبوی و فرشته قاضی و رضا حقیقت‌نژاد و نیک‌آهنگ کوثر و مانا نیستانی و امید معماریان و هوشنگ اسدی و نوشابه امیری و محمد مساعد و جمشید برزگر و اردشیر امیر ارجمند و نیما راشدان و...
اینها کسانی هستند که با قلم‌فروشی و وطن‌فروشی در خدمت سرویس‌های جاسوسی غربی بودند و پس از آن نقاب از چهره برداشته و از کشور متواری شده و در دامان اربابان خود مشغول پادویی و مزدوری شدند. 
ساده‌اندیشانه است اگر تصور کنیم که ماجرا به همین‌جا ختم شده و دیگر خبری از دنباله‌های داخلی دشمن نیست. نشان به آن نشان که وقتی هر روز صبح نگاهی به صفحات اول روزنامه‌های مدعی اصلاحات می‌اندازیم، به وضوح ردپای عملیات روانی دشمن را در آن می‌بینیم.
به نظر شما اینکه برخی اخبار به صورت مشترک توسط بی‌بی سی فارسی و اینترنشنال و صدای آمریکا و رادیوفردا و برخی رسانه‌های مدعی اصلاحات در داخل ایران سانسور می‌شود، اتفاقی و سهوی است؟! همچنین به نظر شما آیا همصدایی رسانه‌های زنجیره‌ای در داخل با رسانه‌های بیگانه در ضریب دادن به اخبار سیاه و مأیوس‌کننده و القای بن‌بست در پیشبرد امور کشور، اتفاقی و تصادفی است؟! 
به این نمونه توجه کنید: در سال‌های گذشته طنزنویس روزنامه شرق طبق روال و بنابر هماهنگی‌های صورت گرفته، مطلب تولیدی خود را در اختیار مسعود بهنود قرار می‌داد تا وی صبح روز بعد در ستون مرور روزنامه‌ها در بی‌بی سی فارسی به آن ضریب داده و با ذکر اسم نویسنده، آن را بازنشر دهد.  ظاهر قضیه این بود که مواجب‌بگیر ملکه انگلیس در بی‌بی‌سی فارسی، هر روز صبح خودش روزنامه‌های داخلی ایران را مرور و سوژه‌ها را انتخاب می‌کند و در این میان، روح خبرنگاران اصلاح‌طلب در داخل کشور اصلا از این ماجرا خبردار نیست! 
اما گاف بی‌بی‌سی، موجب شد که دم خروس بیرون بزند. 
آن شب، وقتی طنزنویس روزنامه شرق مطلب خود را تحویل داد و رفت، ساعاتی بعد یکی از مدیران روزنامه، مطلب وی را به دلیل ملاحظاتی کنار گذاشت و مطلب مذکور اصلا چاپ نشد. با این‌حال مسعود بهنود صبح روز بعد با این خیال که مطلب ارسال شده توسط خبرنگار اصلاح‌طلب به وی، در روزنامه منتشر شده است، آن را بازنشر داده و با آب و تاب به شرح آن پرداخت. 
در سال‌های گذشته اسنادی منتشر شد که نشان می‌داد برخی از خبرنگاران فعال در رسانه‌های اصلاح‌طلب با نام مستعار در رسانه‌های معاند فعال بوده و به نوعی به صورت نیابتی به تهیه خوراک رسانه‌ای برای آنها اقدام می‌کرده‌اند.  یکی از خبرنگارانی که پیش از آن در رسانه‌های مدعی اصلاحات در داخل کشور فعال بوده و مدتی بود که به رسانه‌های معاند پیوسته بود در یادداشتی در سایت ضدانقلاب «روزآنلاین» نوشته بود: «من در داخل ایران هم حقوق ریالی داشتم و هم حقوق دلاری، حقوق ریالی را از رسانه اصلاح‌طلب می‌گرفتم و حقوق دلاری را از فعالین جریان برانداز در خارج از کشور.» 
نکته قابل توجه اینجاست که برخی رسانه‌های داخلی بدسابقه که بارها در نقش همکار داخلی رسانه‌های معاند در کارزارهای رسانه‌ای علیه مردم ایران حضور فعال داشته‌اند، از یک‌سو یارانه و بودجه از دولت دریافت کرده و از سوی دیگر از برخی نهادها نیز در قالب خبر و آگهی، هزینه دریافت می‌کنند. بر همین اساس و با توجه به کارنامه سیاه این قبیل رسانه‌ها، خلاف انصاف و مروت و قانون است که پول بیت‌المال صرف حمایت از آنان شود.
مواجب‌بگیران سیا در ایران، دقیقا همان بانیان و عاملان اصلی هجمه به امنیت روانی جامعه هستند. رهبر معظم انقلاب، تیرماه سال گذشته در دیدار رئیس‌ و مسئولان قوه قضائیه تاکید کردند: «یکی از حقوق عمومی مردم همین است که امنیّت روانی داشته باشند. امنیّت روانی یعنی چه؟ یعنی هر روز یک شایعه‌ای، یک دروغی، یک حرف هراس‌افکننده‌ای در ذهن‌ها پخش نشود. حالا تا دیروز فقط روزنامه‌ها بودند که این کارها را می‌کردند، حالا فضای مجازی هم اضافه شده. هر چند وقت یا چند روز یک‌بار، گاهی چند ساعت یک‌بار یک شایعه‌ای، یک دروغی، یک حرفی را یک آدم مشخّصی یا نامشخّصی در فضای مجازی منتشر می‌کند، مردم را نگران می‌کند، ذهن مردم را خراب می‌کند. یک دروغی را مطرح می‌کند، شایع می‌کند.»
ایشان در ادامه تصریح کردند: «خب این امنیّت روانی مردم از بین می‌رود. یکی از وظایف قوّه ‌قضائیّه برخورد با این مسئله است. البتّه اینجا هم من شنیدم بعضی گفتند که قانون نداریم؛ اوّلاً می‌شود از همین قوانین موجود استفاده کرد و حکم این را فهمید؛ اگر قانون هم ندارید، سریع قانون تهیّه کنید؛ اینها چیزهای مهمّی است.»
 
در ضرورت سیاست‌ورزی
حسین حقگو
«جناب صدر‌ اعظم، درباره وزارت تجارت هر‌کس می‌گوید بدهید به من، این تجار که گاو و گوسفند نیستند که برای دوشیدن شیر آنها اسباب مداخل بشوند. برای مردم این عمل تجارت یک چیزی است که خیلی دقت لازم دارد و خیلی اوقات صرف باید بشود در ترقی آن، خیلی دقت باید بشود» (نامه ناصرالدین شاه به میرزا یوسف مستوفی‌الممالک، صدر‌ اعظم، 1263 شمسی).

1- نامه فوق پس از آن صادر شد که حاج محمد‌حسن خان امین‌الضرب در نامه‌ای به ناصرالدین شاه از فساد و نابسامانی وزارت تجارت به صدارت نصیرالدوله گلایه و درخواست کرده بود «این بندگان را به شخصی بسپارید که دولتخواه باشد، متدین، بی‌طمع باشد، بی‌غرض باشد، مقتدر باشد و تجار و فقرا را محل مداخل و تعیش خود قرار ندهد». در آن سال‌ها کشور از یک سو دچار وبا و خشکسالی و قحطی و از سوی دیگر درگیر بحران‌های بزرگ پولی و تنزل نقره و کاهش صادرات و خالی‌بودن خزانه و... بود. دراین‌میان تجار و بازرگانان به نوعی جورکش ناکارآمدی دولت و با انواع اجحافات و جرائم نابحق مالی و حقوق گمرکی و... سخت تحت فشارند؛ اما تلاش جمعی تجار سرانجام نتیجه می‌دهد و با موافقت ناصرالدین شاه که «ما طالب ترقی امور تجارت و تجار هستیم و... اینکه احدی نتواند کلاه آنها را بردارد و مال‌شان را بخورد. خودشان بنشینند و مجلس مشورت بزرگی منعقد کنند و... هر قسمی که باعث اطمینان و آسودگی عموم تجار است، به عرض برسانند»، «مجلس وکلای تجار» که نیای «اتاق بازرگانی و صنایع، معادن و کشاورزی» امروز است، زاده می‌شود؛ نهادی که هرچند حدود صدوچهل سال از عمر پرفرازوفرود آن می‌گذرد؛ اما همچنان در تنظیم رابطه‌اش با دولت دچار مشکلات اساسی است و بخش مهمی از توان آن صرف تعریف مفاهیم و زبان مشترک و ترسیم چارچوب‌های این همکاری می‌شود. آخرین مورد این چالش در انتخابات این دوره اتاق ایران بروز کرد که هرچند ظاهرا مشکل تا حدی تعدیل شده؛ اما متأسفانه رفع نشده است.

 چنان‌که رئیس جدید اتاق در اولین سخنرانی خود با اشاره به «ضرورت امنیت به‌عنوان مؤلفه مهم و حیاتی برای سرمایه‌گذاری و دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و...» عنوان کرد: «اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران باشگاه سیاسی نیست». درواقع مشکل اساسی نحوه ایجاد توازن بین ملاحظات سیاسی و اقتصادی و تعریف اقتدار دولت در چارچوبی است که امکان فعالیت آزاد و سالم بخش خصوصی در زمینه‌ای رقابتی، امن، روشن و توأم با پویایی فراهم شود.

2- اما سویه دیگر این ماجرا دولت و نماینده آن در این حوزه یعنی وزیر «صمت» است که از مدت مسئولیت او نیز مانند رئیس اتاق ایران چند هفته‌ای بیش نمی‌گذرد و در مقام «رئیس شورای نظارت بر اتاق ایران» فشار زیادی را برای دخالت در امر انتخابات اخیر این نهاد تحمل می‌کند؛ اما تاکنون شاید به‌ناچار سکوت کرده است؛ چرا‌که اگر بخواهد بر این اعتقادش که «بازار کشور باید بازار رقابتی کامل باشد و... دولت نباید مستقیما در بازار رقابتی دخالت داشته باشد». صادق باشد و بتواند وعده‌های بزرگی مانند «حمایت تولید مشترک با برندهای معتبر دنیا و کاهش عدم قطعیت محیط‌های کلان و ایجاد زنجیره ارزش و حمایت از نوآوری و...» را که در برنامه خود وعده داده عملی کند، نیازمند همراهی و همکاری فعالان بخش خصوصی و نهادهای نمایندگی‌کننده‌ آنان است. به‌ویژه آنجا که از «بازآفرینی و اصلاح حکمرانی بخش صنعت و معدن با تأکید بر تنظیم‌گری، تسهیل‌گری و نظارت و کاهش تصدی‌گری» سخن می‌گوید. به نظر می‌رسد وزیر جدید صمت بر این امر آگاه است که «صنعت» صرف ایجاد کارخانجات و نصب ماشین‌آلات و تولید محصولاتی طبق برنامه و خواست دولت و فروش آنها در بازاری کنترلی نیست؛ بلکه «توسعه صنعتی» به‌عنوان مرحله‌ای از توسعه اقتصادی و گذار به توسعه همه‌جانبه و عامل کلیدی برای ارتقای بهره‌وری دیگر بخش‌های اقتصادی و توسعه مناسبات اجتماعی در زمینه‌ای از امنیت حقوق و مالکیت فردی، مشارکت اجتماعی، مناسبات خوب خارجی، ثبات در اقتصاد کلان و محیط مناسب کسب‌وکار و نظایر آنها ممکن می‌شود.

 درواقع «صنعت» باید نقش اصلی را در روند توسعه‌ای کشور داشته باشد و راهنمای سیاست‌گذار در تدوین سیاست‌های پولی، ارزی و تعرفه‌ای و... باشد. فراتر از آن، سیاست خارجی کشور (صادرات و سرمایه‌گذاری خارجی و...)، نظام قضائی (حقوق مالکیت، رسیدگی به دعاوی و...)، نظام آموزشی (آموزش نیروهای ماهر مورد نیاز برای صنعت و توسعه صنعتی و...) در رابطه با توسعه صنعتی تدوین و سامان یابد. نه آن‌چنان که در حدود دو دهه اخیر حاکم بوده و متأسفانه صنعت دست بالا را در فرایند و روند توسعه‌ای کشور نداشته و به چرخ پنجم تبدیل شده است؛ اما تحقق توسعه صنعتی بستگی تام به تصویر آرمانی و بلندمدتی دارد که در ذهن مدیریت سیاسی جامعه از امر توسعه و جایگاه صنعت در این روند نقش بسته است؛ بنابراین اولین نقطه حرکت اصلاحی و تدوین فرایند توسعه صنعتی معقول حصول توافق درباره این تصویر است. متأسفانه تاکنون عمدتا شاهد نگرش دولتی به مقوله «توسعه صنعتی» بوده‌ایم. 

نگاهی مبتنی بر نظام سلسله‌مراتبی و تعریف اولویت‌ها و ارجحیت‌ها از بالا به پایین و براساس خواست و سلیقه و دستور به‌ منظور توزیع منابع (رانت) به‌عنوان مهم‌ترین وظیفه سیاست‌گذار. نگاهی متضاد با رویکرد توسعه‌ای بخش خصوصی واقعی که خواستار بهبود فضای کسب‌وکار و حذف رانت‌ها و ایجاد امکان برآمدن بنگاه‌های کارآمد و خروج ناکارآمدها و نه اولویت‌گذاری‌های دستوری است. 

اینکه «اتاق بازرگانی باشگاه سیاسی نیست» و تصمیم‌گیری اقتصادی دولت هم نباید از نقطه‌نظر صرف مصالح سیاسی باشد، منطق درستی است؛ چرا‌که «حداقل 70 سال است که کانون حکمرانی و سیاست‌ورزی در جهان، اقتصادی است» (سریع‌القلم، 27/11/1401)؛ اما این مهم بدون نظام سیاسی شمول‌گرا (همان) امکان تحقق نخواهد داشت و این دو سکاندار جدید در دولت و بخش خصوصی بدون سیاست‌ورزی و همسو‌کردن دیگر افراد و نهادهای تأثیرگذار نمی‌توانند به وظایف و مأموریت‌های خود در راستای توسعه اقتصادی و صنعتی به‌درستی عمل کنند؛ همان راهی که حدود 140 سال قبل در یک نامه و یک دستور 

آغاز شد.

مقاومت به توان ۲

حنیف غفاری
با گذشت چند روز از شکست صهیونیست‌ها در رسیدن به اهداف تهاجمی خود در جنین، تبعات این شکست همچنان بر دوش تل‌آویو سنگینی می کند. یورش اخیر نظامیان رژیم صهیونیستی به اردوگاه فلسطینی جِنین  این نظریه را ثابت کرد که تل‌آویو برای فرار از ناامنی‌های گسترده، مقابله باقدرت مقاومت و نشان دادن توانمندی‌های ادعایی خود، راهکاری جز توحش  نمی‌بیند اما حتی در پیشبرد این راهبرد نیز ناتوان و ناکام مانده است. 

اکنون نتانیاهو باید علاوه بر مواجهه با عواقب و تبعات ناشی از اعتراضات داخلی گسترده در اراضی اشغالی، با آثار شکست در جنین نیز مواجه شود! شاید صهیونیست‌ها تصور می‌کردند«جنین»به نقطه‌گذار آن‌ها از بحران تبدیل خواهد شد اما این تصور کاملا غلط از آب در آمده است! 
آنچه اخیرا در جنین گذشت، نقطه آشکارساز قدرت‌نمایی جریان مقاومت در کرانه باختری محسوب می‌شود. یورش‌ها و حملاتی که ارتش رژیم صهیونیستی باهدف دستاورد سازی و با هزینه‌های گزاف علیه مقاومت فلسطین آغاز می‌کند، هیچ‌گاه بی‌پاسخ نمانده و تبعات وجودی بزرگ‌تری برای اشغالگران در برداشته است. در دومین روز از یورش صهیونیست‌ها به جنین، یک عملیات استشهادی در تل‌آویو، ژنرال‌ها و سیاستمداران اسرائیلی را آشفته ساخت. در حال حاضر نیز تبلور نسل جدید مقاومت در جنین، خواب راحت برای اشغالگران قدس شریف نگذاشته است. شکست در جنین، پدیده‌ای انتزاعی و ذهنی نیست، بلکه همان چیزی است که صهیونیست‌ها نسبت به آن اذعان کرده‌اند. «دانیل هاگری» سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی در این خصوص اذعان کرده است :
«اطلاعات امنیتی برای تحقق همه اهداف در اردوگاه جنین کافی نبود و بسیاری از گروه‌های مسلح از اردوگاه خارج‌شده بودند.»
صورت‌مسئله مشخص است! اکنون جنین به نماد  بحران و شکست در اراضی اشغالی تبدیل‌شده است. ماهیت اعتراضات در سرزمین‌های اشغالی به‌مراتب فراتر از اختلاف ساده در تل‌آویو میان دو جریان غالب صهیونیستی است. 
قطعاً آثار و تبعات کشمکش‌ها محدود به دوران حضور نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در مسند قدرت نخواهد ماند و این زخم در تل‌آویو بسته نخواهد شد. در چنین شرایطی شکست در جنین، کلکسیون ناکامی‌های نتانیاهو را تکمیل کرده است. رژیم اشغالگر قدس در جریان حمله به اردوگاه جنین تلاش کرد تا یکی از اضلاع مقاومت مسلحانه در فلسطین را از کار بیندازد و کرانه باختری را به‌سوی پذیرش گفتمان سازش با صهیونیست‌ها رهنمون سازد! اما اکنون شاهد هم‌افزایی دو بال مقاومت فلسطین در غزه و کرانه باختری می‌باشد. جنین نماد این هم‌افزایی است.به‌این‌ترتیب، اکنون مقاومت قدرت مضاعفی پیداکرده و ازاین‌پس بدون شک شاهد تقویت هم‌افزایی گروه‌های مقاومت در غزه و کرانه باختری در مواجهه با دشمن صهیونیستی خواهیم بود.این همان واقعیتی است که انزوا و شکست رژیم اشغالگر قدس را در آینده‌ای نزدیک محقق خواهد ساخت.

نام:
ایمیل:
نظر: