رستم شجاعی مقدم
وقتی درهای روابط با جهان بسته است و چین تنها گزینه باقی مانده برای ایران است دیگر نمی شود زیاد چانه زد، حالا که اعراب جنوب دریای پارس این را فهمیدند مشکل بعد جدیدی پیدا میکند، یعنی با شرکای چین (مانند عربستان و…) هم نمی توان مانند سابق رفتار کرد.
ادعاهای اخیر مقامات کویت و عربستان در نفی حقوق ایران از حوزه انرژی آرش با این فاصله زمانی کم از گشایش روابط حداقل برای مقامات در ایران و برنامه تبلیغاتی آنان دور از انتظار بود اما جهان سیاست قواعد خاص خود را دارد و کماکان منفعت بازیگران را دنبال میکند.
هیچ گاه حاصل جمع معادلات در روابط بین الملل صفر نمی شود، همیشه پای سود دو طرفه اما کم و بیش (نسبی) در میان است.
وقتی عرب ها پای چین را برای مهار ایران به میان آوردند، اول به چینیها وعده معاملات عمده در حوزه انرژی را دادند و سپس شرط مهار ایران با استفاده از نقطه ضعف سیاست خارجی یعنی (وابستگی به شرق و قهر ایدیولوژیک با غرب) را مطرح کردند، چینیها هم نفوذ را برای همین روزها می خواستند.
چینیها از حمایت از ادعاهای عمده اعراب در مورد جزایر ایرانی آغاز کردند، سپس مهار گروه حوثی ها را خواستار شدند و امروزه به پشتوانه آن ها اعراب منکر بخشی از حقوق ایران در بستر دریای پارس می شوند.
مقابله با امتیاز خواهی یک جانبه در روابط بینالملل راهی سیاسی و دیپلماتیک دارد، اگر راه دیپلماتیک و خرد سیاسی کماکان بسته باشد فقط مماشات پیش پای ایران باقی میماند.
چینیها و روسها یا ائتلاف های آنان فقط زمانی به الزامات تساوی در روابط تن می دهند که بفهمند ایران می تواند در جهان غرب نیز یارگیری کند و درهای روابط خود با مناطق مختلف جهان را بگشاید!
اواخر تابستان سال گذشته برخی نقاط ایران صحنه آشوبهای برنامهریزی شدهای بود که شواهد مختلف از جمله حجم تولید محتوای رسانهای و شبکههای اجتماعی و اقدامات مختلف سیاسی، اجتماعی و امنیتی داخلی و خارجی به وضوح نشان میداد که ایران نه با یک ناآرامی و اعتراض اجتماعی طبیعی، بلکه با یک شورش مدیریت شده به دست سرویسهای اطلاعاتی غربی مواجه شده است. امریکاییها پس از ناکامی کارزار فشار حداکثری جمهوریخواهان با محوریت جنگ اقتصادی و تحریمهای توانفرسای بینالمللی، با به قدرت رسیدن دموکراتها چرخشی تاکتیکی انجام داده و علاوه بر حفظ کارزار فوق، به سیاست مورد علاقه دموکراتها در ایجاد فتنه و آشوب اجتماعی- امنیتی روی آوردند و اینگونه بود که به بهانه مرگ یک دختر بر اثر سکته قلبی در یک مرکز دولتی، ایران را به آشوب کشاندند و تلاش کردند با ایجاد و پیوند فتنههای امنیتی گوناگون، تجربه سوریه را در ایران تکرار کنند و با این سناریو بود که همزمان با ایجاد فتنه امنیتی در شهرهای کردنشین و برخی شهرهای با بافت قومیتی و نیز اقدامات تروریستی همچون حمله داعش به حرم شاهچراغ در شیراز، فتنهای در زاهدان نیز کلید خورد. در این فتنه، عبدالحمید شخصاً محوریت اصلی را بر عهده گرفت و با کمک عوامل مختلفش در سطح میدانی و رسانهای تلاش کرد به بهانه اعتراض به ادعای اقدام متجاوزانه یکی از عوامل انتظامی استان، فضای اجتماعی زاهدان و استان را به سمت رادیکالیسم ضدحکومتی سوق دهد. وی قبل از بررسی صحت و سقم ادعاهای مطرح شده در آن مورد، حکم قطعی صادر و تلاش کرد همزمان با غائله مهساامینی با تحریک مردم، فضا را به سمت آشوب و اغتشاش سوق دهد. در همان روزها و تحت تأثیر سخنان و اقدامات تحریکآمیز وی و دوستانش بود که برخی از مخاطبانش دچار هیجان شدند و به کلانتری ۱۶ زاهدان حمله کردند که واقعهای تلخ را رقم زد. حتی تلخی این حادثه هم باعث نشد که عبدالحمید تغییر رویه دهد و دقیقاً از آن زمان تاکنون حتی با وجود اینکه در بالاترین سطح نظام دستور پیگیری فوری و دقیق و برخورد با مقصران و دلجویی از حادثهدیدگان ماجرای فوق داده شد، وی و افراد منتسب به او، باز هم از اقدامات و اظهارات متناقض و ضدامنیتی خود دست برنداشته و به صورت مستمر سعی در پمپاژ سخنان ضدامنیتی و تحریککننده علیه نظام و ایران نمودند.
امروز با فروکش کردن آشوبهای پاییز گذشته که به بهای ریخته شدن خون بهترین فرزندان این کشور همچون شهید عجمیانها و شهید علیوردیها محقق شد، کشور در مسیر طبیعی و رو به جلوی خود در حرکت است و با اقدامات صورت گرفته در حوزه داخلی و بینالمللی، دورنمای آینده، روشن و امیدوارکننده است و جمهوری اسلامی در سطح جهانی در وضعیتی استثنایی از حیث قدرت و اعتبار قرار گرفته است. در چنین وضعیتی، ولی سخنان تحریکآمیز مولوی عبدالحمید همچنان ادامه دارد و وی به جای قدرشناسی از نجابت و سعه صدر نظام، آن را ناشی از ضعف تعبیر کرده و مسیر خطرناک خود را همچنان به پیش میرود. این در حالی است که مردم سیستان و بلوچستان مردمانی خونگرم و وطندوست هستند و همواره در صحنههای مختلف در دفاع از انقلاب و کشور حضور داشتهاند و این وضعیت تنشآفرین شایسته آنان نیست. جمهوری اسلامی ایران نیز همواره تلاش کرده با ایجاد امنیت در منطقه به توسعه اقتصادی و آبادانی این استان کمک کند، ولی طی چند دهه گذشته همواره دستهای پشت پرده به تحریک جریانات تندرو پرداخته و سعی کردهاند با ایجاد ناامنی اجازه رشد و توسعه این منطقه را ندهند. نمونه بارز آن، جریان «جندالشیطان» به رهبری عبدالمالک ریگی بود که تا سالها امنیت را که مهمترین مانع پیشرفت است از این استان گرفته بود. یا ترور سردارشهید نورعلی شوشتری که از عوامل ایجاد وحدت و زمینهساز توسعه این منطقه بود نیز با هدف جلوگیری از ایجاد امنیت و توسعه منطقه صورت گرفت.
همه مردم این کشور فارغ از هویت دینی، مذهبی و قومی آنان، متعلق به ایران و واجد هویت اصلی «ایرانی بودن» هستند و در کنار هم، ملت ایران را تشکیل میدهند و در چارچوب جمهوری اسلامی ایران، حق برخورداری از امنیت و توسعه را دارند، ولی این حقوق تا زمانی معتبر و جاری است که در چارچوب منافع ملی عمل کرده و به دیگران و به کشور آسیب نرسانند. هیچ حکومتی، تهدید امنیت ملی و جانی شهروندانش و نیز تهدید تمامیت ارضی و چارچوبهای ملی خود را تحمل نخواهد کرد.
جمهوری اسلامی ایران در زمانی که تهدید داعش را علیه خود جدی تلقی کرد، بدون درنگ به برخورد با آن پرداخت و اجازه نداد که امنیتش خدشهدار شود، چگونه است که عدهای در قبال این نظام به خود اجازه میدهند با سخنان نسنجیده و اقدامات تحریکآمیز، زمینهساز وقوع اقدامات تروریستی گروهکهای مشابه داعش در ایران شوند؟!
امروز تلاش زیادی میشود تا به بهانههای مختلف همچون ماجرای برگزاری تولد برای کیان پیرفلک، زمینه ایجاد مجدد آشوب در کشور فراهم شود. حمله تروریستی مجدد دو روز قبل به کلانتری ۱۶ زاهدان نیز دقیقاً بازی در همین پازل کلان است که صحنهگردان آن در ۱۰ ماه گذشته نشان داد از ابزارهای مختلف برای تکمیل نقشهاش استفاده میکند. همان پازلی که طراح آن پیش از این نیز نشان داده است برای به آشوب کشاندن کشور در استفاده از گروهکهای تجزیهطلب کردی تا داعش، از جریانات سلطنتطلب تا جریان منافقین، از سلبریتیهای سینمایی و ورزشی تا بلاگرها و اینفلوئنسرهای شبکههای اجتماعی لحظهای تعلل نخواهد کرد.
مردم ایران حتی آن بخش اندکی که مخالف یا ضدجمهوری اسلامی ایران نیز هستند بعد از این مدت به خوبی دریافتهاند که هدف طراحان این سناریوها نه تحقق خواستههای ولو بخشی از آنان، بلکه کشاندن ایران یکپارچه و بزرگ به بستری از ناامنی، خشونت و تجزیه و نابودی هویت ایرانی است. مردم سیستان و بلوچستان نیز متوجه این دسیسهها علیه تمامیت ارضی ایران بوده و امروز به خوبی برایشان روشن شده که سخنان تحریکآمیز و همفرکانس با دشمنان چه ضرباتی به امنیت و توسعه این استان وارد کرده است.
بیش از 500 روز از آغاز جنگ اوکراین گذشت. جنگی که ابتدا گمان می رفت مدت کوتاهی ادامه خواهد داشت اما تبدیل به یک درگیری نظامی طولانی و خونین شده است. با گذشت این زمان قابل توجه، کدام یک از طرفین جنگ اوکراین را می توان پیروز نبرد دانست؟ با نگاهی به تحولات 16ماه گذشته میتوان گفت که نه روسیه و نه اوکراین به اهداف اعلام شده ای که در آغاز جنگ تعیین کرده بودند، دست پیدا نکرده اند. پوتین، از آغاز جنگ سه هدف را دنبال می کرد. دور کردن کی یف از عضویت در ناتو، خلع قدرت رئیس جمهور غربگرای این کشور و در نهایت به رسمیت شناختن دونتسک و لوهانسک، دو منطقه جدایی طلب شرق اوکراین، به عنوان کشورهای مستقل و منطقه ای حایل. اگرچه در ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۲ رئیسجمهور روسیه سند الحاق چهار استان نیمه اشغالی اوکراین شامل لوهانسک، دونتسک، خرسون و زاپوریژیا را امضا کرد اما تاکنون در حفظ مناطق اشغالی و سپس الحاق شده کاملا موفق نبوده است. در مقابل، ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین نیز نتوانسته اهداف ادعایی خود مبنی بر آزادسازی تمام سرزمین های اشغالی از جمله کریمه (اشغال و الحاق شده در سال 2014) را محقق کند. از طرفی، ضدحمله نیروهای اوکراینی علیه ارتش روسیه مطابق انتظار پیش نمیرود که یکی از علتهای اصلی آن برتری هوایی روسیه (پهپاد و جنگنده) است. مینگذاری مناطق شرقی اوکراین نیز کار پیشروی نیروهای زلنسکی را سخت کرده است. سومین طرف ناکام جنگ در این پانصد و اندی روز، کشورهای اروپایی هستند. پس از پشت سر گذاشتن دو جنگ جهانی و گذراندن چند دهه ثبات نسبی، شبح جنگ دوباره به قاره اروپا بازگشته است. بحران غذایی ناشی از متوقف شدن تجارت غلات به اروپا، بحران انرژی و افزایش قیمت تمام شده برای شهروندان اروپایی از دیگر خسارت های جنگ برای ساکنان این قاره است. حضور شبهنظامیان واگنر در خاک بلاروس پس از یورش اخیر نیز، موج هراسی جدید را به دل کشورهای اروپای شرقی انداخته است تاجایی که وزیر دفاع لهستان میگوید اعزام هزار نیروی نظامی به مرز شرقی این کشور با بلاروس آغاز شده است. درمقابل،آن گونه که از اسناد افشا شده پنتاگون برمی آید غربی ها از پیروزی اوکراین در برابر روسیه و بازپسگیری مناطق از دست رفته ناامید شدهاند و به همین دلیل سعی دارند با ارسال سلاح های پیشرفته، اورانیوم ضعیف شده وبه تازگی بمب های خوشه ای با طولانی کردن جنگ، هزینههای مسکو را بالا ببرند و در نهایت زمین سوخته را به رقیب سنتی خود تحویل دهند. اکنون مناطق شرقی اوکراین به دلیل 16 ماه درگیری، به تلی از ویرانه تبدیل شده و بسیاری از شهرها خالی از سکنه هستند و در صورت استفاده از سلاح های اورانیوم ضعیف شده و بمب های خوشه ای، غیرقابل سکونت خواهند شد. بنابراین، تنها چیزی که نصیب روس ها میشود خرابههایی است که برای بازسازی آن ها بیش از 500 میلیارد دلار هزینه لازم است.خلاصه آن که ارسال سلاح های پیشرفته غربی که در ماه های اخیر روانه اوکراین شدهاند، فقط با هدف طولانیتر کردن جنگ و تضعیف قدرت نظامی و اقتصادی روسیه انجام میشود، اما این تحرکات ممکن است مسکو را به سمت اتخاذ تصمیمات دشوار و سرنوشتساز سوق دهد که عاقبت خوشی برای جهان نخواهد داشت. تجربه استفاده آمریکا از اورانیوم ضعیف شده در افغانستان و عراق که آثار زیانبار آن پس از گذشت دو دهه گریبانگیر کودکان شده است، برای اوکراینیها هم در آینده تکرار خواهد شد و مسبب آن همان غربی هایی هستند که به نام دفاع از متحدشان، اوکراین را به گورستان سلاح های ممنوعه تبدیل می کنند.خلاصه آن که500 روز پس از جنگ، برندگان و بازندگان آن مشخص شده اند. برندگان جنگی که کشورهای اروپایی با همکاری ناتو و آمریکا در اوکراین به راه انداختند، شرکتهای بزرگ انرژی و سازندگان تسلیحات عمدتا آمریکایی و بازندگان آن دو کشور درگیر جنگ یعنی روسیه و اوکراین هستند. اروپا را نیز از برخی جهات میتوان در زمره بازندگان جنگ اوکراین قرار داد، زیرا این جنگ شکافهای موجود در ناتو را تعمیق کرده، اختلافهای سیاسی میان آمریکا و اتحادیه اروپا را تشدید و اقتصاد وحتی امنیت قاره سبز را با آسیبهایی مواجه کرده است.
از میان خاکستر «کاغذپارههای تحریم» ققنوس خیال برنامهریزان دولت به سوی «آسمان هفتم توسعه» چنان بالیدن گرفته است که «گزینههای روی میز» دشمن به کنار، واقعیات روی زمین خودی نیز در محاسباتشان چندان به چشم نمیآید. در نتیجه آنچه میان زمین و آسمان همچنان معلق مانده است، آرمان مهجور «توسعه ایران» است. اگرچه تجربه نزدیک به دو دهه گذشته برای عقلای سیاسی کشور تقریبا این واقعیت را به اثبات رسانده است که در شرایط تحریم و بدون «تعامل سازنده با جهان» و نظام پولی و بانکی بینالمللی ارتقای شاخصهای ملی توسعه امکانناپذیر است؛ اما همچنان عقلانیت رسمی تحتالشعاع «دلواپسیهای در سایه» است که با بیشترین سایهافکنی بر عرصه «سیاست خارجی» در بیش از یک دهه گذشته و در نتیجه هموارترکردن مسیر تحمیل تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران این حوزه را به مهمترین عامل تأثیرگذار بر «اقتصاد» کشور تبدیل کرده است. این همان جایی است که «آرمانگرایی واقعنگر» بهعنوان اصل توازنساز توسعه و مبنای نظری سیاستگذاریهای کلان کشور (مورد تأکید رهبر انقلاب) مورد آسیب جدی واقع میشود و با الهام از تحریر اخیر «رسول امین» نظام، چالش تاریخی «آرزو فراتر از امکانات» ضرورت توازن در برنامهریزیهای توسعه را در پرتو «آرمانگرایی افراطی» به یک برنامه نامتوازن غیرعقلانی مبدل میکند.
مسئلهای که در هدفگذاری توسعه در دولت سیزدهم بهویژه در لایحه برنامه هفتم بهعنوان آخرین برنامه سند چشمانداز «ایران توسعهیافته» بهوضوح دیده میشود و قصد دارد به اهداف بلندپروازانه خود در زمینه رشد اقتصادی، کاهش تورم، بهبود نرخ اشتغال، توسعه مسکن، مهار رشد نقدینگی و قیمت ارز و... در انتهای پنج سال، آن هم در شرایطی که امیدها به احیای برجام و لغو تحریمها در کوتاهمدت روزبهروز کمتر میشود، دست یابد. این در حالی است که براساس ارزیابیها به طور میانگین 30 تا 35 درصد از اهداف شش برنامه گذشته توسعه از پایان جنگ تحمیلی تاکنون محقق شده است. البته به خودی خودی نمیتوان از این اهداف بهعنوان سودایی دستنیافتنی یاد کرد؛ بلکه این شرایط حصول آن است که آنها را در قامت یک رؤیا جلوهگر میکند. گذشته از برخی موانع ساختاری داخلی، تحقق این اهداف نیازمند سرمایهگذاریهای خارجی و داخلی است که پیشزمینه آن رفع تحریمها و موانع ارتباطات بانکی بینالمللی (با تصویب لوایح و خروج از لیست سیاه افایتیاف) و در نتیجه ایجاد شرایط ثبات اقتصادی در کشور است. در این زمینه مثال روشن شرایط پس از امضای برجام بود که علاوه بر وضعیت مطلوب اکثر شاخصهای اقتصادی و افزایش سریع درخواستهای سرمایهگذاری خارجی، بیشترین نرخ رشد اقتصادی در طول سه دهه گذشته (12/5 درصد) در سال 95 محقق شد. در مقابل بدترین نرخهای رشد اقتصادی را در زمان تشدید تحریمها تجربه کردهایم. حال که دیری است عنان امور اجرا و تقنین در ید واحد ایدهپردازان «بیاثری تحریمها» و منتقدان دیروز «گرهزدن اقتصاد کشور به مذاکرات» از سوی دولت گذشته است، نهتنها دستاورد ملموسی در بهبود اقتصاد کشور و معیشت مردم مشاهده نمیشود؛ بلکه در عرصه سیاست خارجی با رجوع مجدد به مذاکرات این بار به صورت مبهم، نامنظم، طولانی و همچنین اصرار بر مذاکره غیرمستقیم با طرف آمریکایی (بدون توجیه عقلانی) اقتصاد کشور معطل مذاکرات بینتیجه شده است؛ به گونهای که شاخصهای اقتصادی بهویژه نرخ تورم وضعیتی بهمراتب وخیمتر از گذشته را نشان داده و زندگی روزمره مردم را بهشدت تحت تأثیرات منفی خود قرار داده است. براساساین همانگونه که دولت در عرصه فرهنگی از «مطالبه عمومی» در مسئله حجاب و عفاف و مقابله با ترویج بیحجابی سخن میگوید، رفع سریع تحریمها نیز دیرهنگامی است «مطالبه عمومی» و مزید بر آن «خیر عمومی» است که اتفاقا با تأثیر مثبت بر شاخصهای رفاه عمومی و در نتیجه ایجاد آرامش روانی جمعی در مقبولیت سیاستهای فرهنگی برای جامعه نیز دارای اثرات سازنده است.
در همین زمینه باید گفت برنامهریزی برای توسعه شامل حوزههای مختلف فرهنگ، اجتماع، سیاست (داخلی و خارجی) و اقتصاد است که تحریمها به طور مستقیم اهداف سیاست خارجی و اقتصادی کشور را تحت تأثیر قرار داده و در یک ارتباط متقابل و به صورت غیرمستقیم بر سایر حوزهها نیز تأثیر منفی خواهد گذاشت. به طور مثال در عرصه اجتماعی نمیتوان بدون درنظرگرفتن شرایط فشار اقتصادی برای بهبود اشتغال، تسهیل ازدواج جوانان، کاهش طلاق، تحکیم بنیان خانواده، فرزندآوری و در نتیجه جلوگیری از پیری جمعیت هدفگذاری کرد یا درحالیکه اذهان مردم درگیر دغدغه معاش است، در سیاستگذاریهای فرهنگی (مانند سبک زندگی، رسانه، زنان و...) که نیازمند همراهی افکار عمومی است (و هرگز به صورت دستوری محقق نخواهد شد) توقع نیل به اهداف مدون در برنامه را داشت. با این حال اگرچه در برنامه هفتم در بخش سیاست خارجی به تلاش برای لغو تحریمها اشاره شده است؛ اما در عرصه میدانی آنچه مشاهده میشود، به دلیل نبود شفافیت، فرسایشی، طولانی و بینتیجهبودن قابل قبول نیست. در همین زمینه بهبود روابط با همسایگان بهویژه کشورهای حوزه خلیج فارس اگرچه به لحاظ دیپلماسی سیاسی اقدامی مطلوب و سازنده است (که البته سالها مصلحان کشور بر آن تأکید داشتند)؛ اما در کنار سایر منافع مترتب بر آن باید به آن بهعنوان یک اقدام سازنده در راستای احیای توافق هستهای و رفع تحریم (نه احیانا جایگزین توافق و مقابله با تحریمها) نگاه کرد. در غیراینصورت نتیجه و خروجی این رفتوآمدها و تفاهمات بر اقتصاد تحریمزده کشور (بهویژه در حوزه نفت، انرژی و نظام بانکی) بدون احیای برجام در هالهای از ابهام قرار دارد. در این زمینه دستگاه دیپلماسی همچنان فاقد برنامه عملیاتی برای تأمین منافع ملی بهویژه در دیپلماسی اقتصادی است که خود حاکی از «آشفتگی گفتمانی» با دوگانههای متعارضی مانند «ایدئولوژی-منفعت»، «دشمنی-رقابت»، «آرمان-واقعیت» و «شرقی-غربی» در عرصه سیاست خارجی است که در حوزه اجرا قادر به ایجاد توازن و همپوشانی میان آنها نیستند. همین امر موجد مذاکرات طولانی و بینتیجه با طرفهای غربی در کنار رفتوآمدهای دیپلماتیک با همسایگان با کمترین عواید ملموس اقتصادی خواهد بود.
از سوی دیگر نگاه سنتی، شعارگونه و گاهی افراطی به مقوله «عدم وابستگی» و «خودکفایی به هر قیمت» در برخی تولیدات و صنایع (که حتی به توجیه یا نعمت خواندن تحریم نیز میپرداخت) بدون تحلیل «هزینه-فایده» و «مزیت نسبی» از معایب برنامهریزیهای توسعه و موانع جدی دیپلماسی اقتصادی و تسهیل در جذب سرمایهگذاریهای خارجی برای رشد اقتصادی از گذشته تا به امروز است. وابستگی در هر شکل اگرچه مذموم است؛ اما در اقتصاد درهمتنیده جهان امروز که به سمت چندقطبیشدن با اقتصادهای نوظهور در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین در حرکت است، دیگر نمیتوان مانند گذشته از استیلای اقتصادی نظام سرمایهداری غرب یا در مقابل نظام کمونیستی شرق و تلاش فکری و عملی برای مقابله با آنها سخن گفت؛ بلکه در عین حفظ استقلال سیاسی با رویکرد اصیل «نه شرقی، نه غربی» و استقلال فرهنگی، در عرصه اقتصادی میتوان با رویکرد «هم شرقی، هم غربی» در ایجاد زمینه برای همکاری با قدرتهای اقتصادی جهان و همچنین جذب سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ در صنایع مختلف با رویکرد «تعامل در عین رقابت» (به جای دشمنی) و همچنین برگزیدن «راه سوم» در داخل با تلفیق مقولههای «عدالت» با محوریت دولت و «آزادی» با محوریت توسعه بخش خصوصی و توانمندسازی جامعه مدنی به توسعه کشور کمکی شایان کرد. از سوی دیگر برنامهریزی برای «کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی» با اصلاح برخی ساختارهای اقتصادی در درازمدت اگرچه مطلوب است، اما هرگز توجیهکننده تحریم در این حوزه نبوده و نیست و با تداوم تحریمها و زیان هنگفت اقتصادی ناشی از کاهش فروش نفت نهتنها این مهم محقق نخواهد شد؛ بلکه خود مانعی بر مسیر توسعه است. این در حالی است که با جلوگیری از ورود درآمدهای نفتی به هزینههای جاری و بودجه و ذخیرهکردن آن در صندوق ذخیره ارزی، استفاده از آن در پروژههای زیربنایی، بهبود شاخصهای توسعه انسانی و سرمایهگذاری در خارج از کشور میتوان به نحو مطلوبی از این منابع در راستای توسعه کشور بهره برد؛ مسیری که بسیاری از کشورهای منطقه و جهان پیمودهاند و به رشد اقتصادی یا توسعه آنان منجر شده است. در ایران نیز احیای برجام یا هرگونه توافق جامع و دائم که به رفع کامل تحریمها منجر شود، پیشزمینه تحقق همه اهداف و رفع موانع پیشگفته در زمینه توسعه است.
محمد ایمانی
۱) امید و نشاط و شادمانی ملت ایران، دشمن دارد؛ چون ملت ما دشمنانی عنود دارد. دشمنانی که حال و روز خوبی ندارند و در میانه پریشان حالی، از این که ملت ایران را پرنشاط ببینند، دوچندان کلافه میشوند. آنها، ایران را بههم ریخته و ناامن میخواستند، اما خود گرفتار شدند. وضعیت بالینی معارضان نه فقط خوب نیست بلکه بدحالی،گریبانشان را گرفته است. بنابراین وقتی جشن و شادمانی ملت ایران در عید امامت امیرمومنان(ع) را میبینند، کُفری میشوند. آن از حال و روز آمریکا که پشت سر هم طی دهه اخیر، شکستهای تحقیرآمیزی را تجربه کرده و رقیبانش در حیاطخلوتهای او مانور پیروزی میدهند، آن از وضعیت اروپای بیمار که به خاطر ترکیب و تصاعد بحرانها به نقطه انفجار رسیده، آن از شکست نقشه نتانیاهو در غزه و جنین و تشدید بحران داخلی در تلآویو، این هم از حال و روز اپوزیسیون بخت برگشته ایرانی، که لافزنترینشان، بهخاطر تحمیل خسارات هنگفت به دولت میزبان (آلبانی) توبیخ و تحقیر شد.
۲) در بازنمایی وضعیت غرب، روایت روزنامه گاردین کفایت میکند که اواخر فروردین امسال نوشت: «فلاکت و زوال بر غرب حاکم شده است. حرکت رو به جلو و پیشرفت، نه تنها متوقف، بلکه معکوس شده. معیار مرگ و زندگی را در نظر بگیرید: دولت بریتانیا پس از کاهش بیسابقه امید به زندگی از زمان جنگ جهانی دوم، مجبور شد افزایش سن بازنشستگی را به تعویق بیندازد. در آمریکا، امید به زندگی طی دو سال، دو سال کاهش یافت که بزرگترین کاهش قرن اخیر محسوب میشود. میزان خودکشی در دو دهه اخیر در دو سوی اقیانوس اطلس، ۳۰ درصدی افزایش یافته. رکود و زوال در بسیاری از مناطق غرب، به ویژگی تعیین کننده روزگار تبدیل شده است. به ما وعده داده شده بود که بازار آزاد، رونق بیپایانی را به همراه خواهد داشت. اما مدل اقتصادی در اطراف ما در حال تجزیه است و نادیده گرفتن بوی تعفن ناشی از آن، هر روز دشوارتر میشود. کاهش امید به زندگی ناشی از افزایش مصرف مواد مخدر در آمریکا چه چیزی را نشان میدهد؟ در شرایطی که تمدن ما با چالشهای وجودی فزاینده مواجه است، رکود و زوال تا چه اندازه سریع میتواند به سقوط آزاد تبدیل شود؟ برای اندیشیدن در مورد پیامدهای وحشیانه، نیازی به تخیل ندارید؛ بهخصوص اگر سیاستمداران نتوانند پاسخ قانع کننده ارائه دهند. زندگی ما در حال کوتاه شدن و رفاه ما در حال سقوط است و امنیت ما از بین میرود. این، شرایط ناامیدکننده و تلخی است».
۳) مردم ما امسال در عید غدیر، جشنی بزرگ را برگزار کردند که دوست و دشمن را خیره کرد. مشکلات و مضیقهها کم نیست. دشمنان هم در جنگ اقتصادی و جنگ اعصاب کم نمیگذارند. اما مشکلات و معارضهها، باعث نشده که مردم در تعظیم شعائر کم بگذارند. برخی معاندین گفتند جشن دهها میلیونی غدیر در سراسر کشور، جشن حکومتی بوده و نظام با پول خرج کردن توانسته از میدان امام حسین(ع) تا میدان آزادی - مسیری ۱۰ کیلومتری- را از جمعیت لبریز کند! اگر به صِرف پول خرج کردن میشد مردم را به خیابانها آورد و مثلا تایید حکومت را نتیجه گرفت، از نظامهای غربی گرفته تا حکومتهای نفتی منطقه هم باید میتوانستند یکصدم این جمعیت را تدارک کنند و نتوانستهاند. اگر به پول خرج کردن باشد، دشمنان ما دهها میلیارد دلار در طول این چند دهه خرج کردهاند تا ملت ایران را از اسلام و مسیر نورانی اهل بیت(ع) برگردانند؛ اما هر بار، از همین مردم تو دهنی خوردهاند. کدام حاکمیت قادر است انگیزش اجتماعی گستردهای مانند آنچه هر چند ماه یک بار در ایران اتفاق میافتد را تدارک کند؟
۴) بر دشمن حَرَجی نیست که از این حضور میدانی و نشاط اجتماعی دردش بیاید. عجیب آن است که برخی نشریات داخلی، از جلوه ایمان و امید و همدلی ملت ایران ناخرسند شوند و در سانسور، همانگونه رفتار کنند که مثلا BBC و VOA یا اینترنشنال صهیونیست رفتار میکنند. این رسانههای زرد غالبا قلمفرسایی میکنند مبنی بر اینکه مردم از دین برگشته و بیدین شدهاند؛ اما وقتی ادعایشان در میدان واقعیت ابطال میشود، سر به زیر برف میکنند تا ماجرا مشمول مرور زمان شود. چه آرزوی موهومی! مناسبتها، جشنها و عزاداریهای عمومی، ذاتا اختناقشکن و سانسورشکن هستند؛ سانسور و اختناقی که به واسطه جریان فشار قوی «شبکههای رسانهای» وامدار قدرتهای شیطانی پدید میآید و مانعی در مقابل آشنایی و اُنس با ارزشهای انسانی و اسلامی است. مناسک اجتماعی و عمومی از این قبیل، فضا را در مقابل ظلمتافکنی شبکههای بیگانه روشن میکنند و تارهای تنیده شده در عرض و طول زندگی آخرالزمانی را از هم میدرند. دشمن هم از همین کارکرد مناسک دینی و انقلابی عصبانی است.
۵) سانسور رویدادهای امیدوارکننده، یا سانسور اجتماعات عظیمی مانند جشن غدیر، از سر حقارت شخصیت و نشانه بُخل ورزیدن و ناخوش داشتن شادمانی مردم است. اینان همان رسانههایی هستند که در رویدادهای شیرینی مثل راهپیمایی دشمنشکن ۲۲ بهمن، و رونمایی از موفقیتهایی مانند موشک بالستیک هایپرسونیک یا بهرهبرداری از پروژههای بزرگ تولید و آب و برق و گاز، گسترش صادرات کشور با وجود تحریمها و...، به سانسور مطلق پرداختند. آنها نه رسانه پاسداری از اراده و امید مردم، بلکه مامور تزریق ترس و یاس بودند. خداوند متعال درباره رویکرد بدخواهان خبر داده است: «إِن تَمسَسكُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم وَإِن تُصِبكُم سَيِّئَةٌ يَفرَحوا بِها وَإِن تَصبِروا وَتَتَّقوا لا يَضُرُّكُم كَيدُهُم شَيئًا. إِنَّ اللَّهَ بِما يَعمَلونَ مُحيطٌ. اگر نیکی و خیری به شما برسد، آنها را ناراحت میکند؛ و اگر حادثه ناگواری برای شما رخ دهد، خوشحال میشوند. و اگر استقامت و پرهیزگاری پیشه کنید، نقشههای آنان، زیانی به شما نمیرساند؛ همانا خداوند به آنچه انجام میدهند، احاطه دارد».
۶) جریان سیاسی و رسانهای نفاق، دشمن شادی ملت ایران است، چون ماموریت دارد «انگیزه و امید و نشاط» -پیشران پویش عمومی پیشرفت- را هدف بگیرد. برخی از این عناصر نگونبخت، مقارن اغتشاشات پارسال مدعی شدند مردم باید قیافه عزادار به خود بگیرند و مطلقا شادی نکنند! گفتند سیاه بپوشید و
کسب و کارها و بازار و اقتصاد را به تعطیلی بکشانید؛ اگرهم
تیم ملی در جام جهانی گل زد و پیروز شد، یا شب یلدا و عید نوروز فرارسید، مطلقا شادی نکنید! این همه رذالت برای دریغ شادی از مردم، در حالی بود که بارها تصاویر عشرتطلبی و هرزگی همین جماعت در برخی پارتیهای خارجی با وضعیتی زننده منتشر شد. درباره این گروه مزدور، بازنشر تحلیل اکبر گنجی (از اصلاحطلبان مقیم خارج) شاید تکراری باشد، اما همچنان تازه است که اسفند ۱۳۹۸ نوشت: «وظیفه ما کارمندان بخش پروپاگاندای دولت ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی، نابودی ایران و ایرانیان است. وظیفه ما وحشتافکنی است تا با فروپاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطل نکنید که ما مخالف سیاسی یا مدافع حقوق بشر هستیم. ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریم های تاریخ نتوانست انجام دهد، ما موظفیم با کروناهراسی انجام دهیم».
۷) عزاداری ملت ما در ماه محرم و صفر، امتداد جشن و شادمانیشان در غدیر است. و ترکیب این غم و شادی، برای آن است که دوباره گرفتار رهزنان شرافت و کرامت نشوند. این، همان ملتی است که با وجود ده سال بمباران رسانهای دشمن علیه مدافعان حرم و فرمانده حکیمشان، آن حماسه تشییع را برای سردار شهید سلیمانی به راه انداخت و رسانههای غرب را به اعتراف واداشت:
- رویترز: حجم جمعیت حاضران در تشییع، شبیه جمعیتی بود که برای تشییع پیکر آیت الله خمینی به خیابانها آمدند.
- خبرنگار لوفیگارو: این تجمع و تشییع، به احتمال زیاد، گستردهترین تجمع بعد از رحلت آیت الله خمینی در سال ۱۹۸۸ میلادی است.
- خبرنگار نیویورک تایمز: دریایی بیکران از مردم در مراسم حضور یافتهاند. سیل بیپایان و چند میلیونی مردم از ساعت ۶ صبح در خیابان هستند. در ٢۵ سالی که ایران را پوشش خبری میدهم، هرگز چیزی شبیه به این ندیدم.
۸) ایمان مردم ما با همه شدت و ضعفها و با وجود بمباران تبلیغات دشمنان، باور ریشهداری است و همین، ایران عزیز را در حفظ کرده است. این، هویت مردمی است که هر سال با درخشش افزونتر در جشن ۲۲ بهمن، دوست و دشمن را حیرتزده میکنند. دشمنان ما از جوشش عواطف لبریز مردم نسبت به ولایت امیر مومنان(ع) بهم ریختند، همانگونه که از همخوانی «سلام فرمانده» و جهانی شدن آن عصبانی شدند. «سلام فرمانده» و «جشن بزرگ غدیر» و نظایر آن، قدرتنمایی ملت ایران در برابر «تروریسم رسانهای» است. هر طنین مردمی «یا علی/ یا حیدر» و «لبیک یا مهدی» ، پشت قدرتهای زورگو را میلرزاند و لاجرم، شبکه رسانهای آنها را برای پرخاش و فحاشی و توهین، به صف میکند. آنها میترسند، چون «فرهنگ ولایت و مهدویت»، پادزهر ترس است و مردمِ پای کار انقلاب اسلامی را در مقابل ویروسهای تحریم و تحریف و ترور، واکسینه میکند.
۹) انقلاب اسلامی، همچنان که مردمنهاد است، بر مبنای ولایت امیر مومنان(ع) برآمده و بالیده است. این رباعی مرحوم محمد حسین صغیر اصفهانی، زبان حال ملت ماست که گفت: «عمری است که دم به دم علی میگویم- در حال نشاط و غم علی میگویم/ تا حال علی گفتهام، انشاءالله- در باقی عمر هم علی میگویم». دشمنان ملت ایران به مدد الهی و به شهادت تاریخ ۴۴ ساله، بازندگان مصاف بزرگ بودهاند. بنابراین باید خطاب به عناصری که به کارفرمایان غربی بهائیت و وهابیت بیگاری میدهند، گفت: خود را در کنار قطب شکست خورده و منفور ملت ایران جانمایی نکنید!
شگفتانه شادپیمایی غدیر
محمدکاظم انبارلویی
یارب، این بوی خوش از روضه جان میآید؟
یا نسیمیست کزان سوی جهان میآید؟
یارب، این آب حیات از چه وطن میجوشد؟
یارب ، این نور صفات از چه مکان میآید؟
چه سماعست که جان رقصکنان میگردد؟
چه صفیر است که دل بالزنان میآید !
مژده مژده همه عشاق ! بکوبید دو دست
کانک از دست بشد دستزنان میآید
هرکسی در عجبی و عجب من اینست!
کو نگنجد بمیان ، چون بمیان میآید
بس کنم ، گرچه که رمزست بیانش نکنم
خود بیان را چه کنی؟! جان بیان میآید!
نام علی (ع) و یاد غدیر امسال پر پژواکترین صدا در ایران، منطقه و جهان بود!
آنان که ۷۰ روز پس از رحلت پیامبر اکرم رسول خدا زیر عهد و پیمان خود با امیر مؤمنان علی (ع)
زدند و مسیر تاریخ اسلام و جهان را از حق و حقیقت جدا کردند ، اگر میدانستند پس از گذشت ۱۵ قرن مردم ایران این روز تاریخی را جشن میگرفتند و بیعت با علی (ع) را به جهانیان اعلام میکنند ، چنین خبط و خطایی را مرتکب نمیشدند.
اگر امت پیامبر (ص) پیام غدیر را که «اکمال دین» و «اتمام نعمت» بود ادراک میکردند اینهمه فجایع در تاریخ اسلام در عصر امویان ،
عباسیان و … رخ نمیداد.
اگر امت پیامبر (ص) در مسیر غدیر حرکت میکردند جهان در قرن بیستم به دره هولناک نحلههای الحادی چون کمونیسم ، لیبرالیسم و فاشیسم که میلیونها انسان را در جهان به کام مرگ کشاند، نمیافتاد.
روز جمعه گذشته مصادف با روز غدیر، جهان شاهد یکی از بزرگترین تجمعهای مذهبی بود.
ملت ایران در نقطهنقطه کشور به خیابانها آمدند و تصویر زیبایی از وحدت ملی و انسجام اسلامی را در قاب دوربینهای رسانههای جهان به نمایش گذاشتند.
مردم فضایل مردی را یادآور شدند که ثمره قیام همه انبیا و اولیای الهی بود. او و خانوادهاش گل سرسبد هستی و اهلبیت آخرین پیامبر خدا بودند.
مردم تهران در یک مهمانی ۱۰ کیلومتری هم مهمان و هم میزبان بودند.
میدان امام حسین (ع) ، میدان انقلاب اسلامی و میدان آزادی و مسیرهای رفتوبرگشت یک جمعیت میلیونی را در برمیگرفت که این حضور، تفسیر این حقیقت است که «با منطق امام حسین (ع) باید انقلاب کرد تا به آزادی و حریت رسید.»
مردم آمده بودند بگویند: «تقلیل و تحریف غدیر بس است» خورشید عالمتاب اندیشههای ناب علی (ع) و مکتب اهلبیت علیهمالسلام با گذر تاریخ فرسوده نمیشود. روز غدیر نقطه عطف تاریخ بشر است. نمیشود با خودآگاهی و خودانگیختگی بشر بازی کرد و خداخواهی او را نادیده گرفت!
مردم آمده بودند بگویند؛ صدای واقعی ملت را از « میدان امام حسین (ع)»، میدان انقلاب و میدان آزادی بشنوید صدای ما صدای علی است.
مردم ایران یکصدا به میادین شهرها آمده بودند تا یک روز تاریخی و حماسی را در کنار روز قدس ، ۲۲ بهمن ، سالگرد ارتحال امام (ره) ، روز عاشورا و تاسوعا و شبهای احیا و قدر به ثبت برسانند و آن روز بزرگ، عید غدیر بود. مردم حق این روز بزرگ را ادا کردند . مردم آمده بودند تا همه ارزشها و معیارهای الهی که در وجود مقدس امیر مؤمنان علی (ع)
بود و ناکثین و مارقین و قاسطین منکر آن بودند و یا تحمل نمیکردند به تجلیل و تکریم بنشینند.
آنچه جمعه گذشته در ایران رخ داد یک انقلاب فرهنگی و اجتماعی بود. این انقلاب ثمره خوندل خوردن علما و فقها و مراجع عالیقدر شیعه طی ۱۴۰۰ سال گذشته است. این انقلاب از اعماق اقیانوس متلاطم تاریخ اسلام، گوهرهایی را برای بشریت نشان داد که در حفظ اخلاق نبوی و رفتار علوی میتوان دید. تجلی این اخلاق و رفتار ، روز عید غدیر است.
شگفتانه شادپیمایی عید غدیر در سال ۱۴۰۲ خودانگیختگی یک ملت بزرگ برای برپایی پرچم امامت و بازخوانی و بازتولید آموزههای وحیانی در هزاره سوم میلادی است. این پیامی است که بیش از هر زمان بشریت محتاج معنویت، به آن نیاز دارد.