صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۷ آبان ۱۴۰۲ - ۰۸:۱۱  ، 
شناسه خبر : ۳۵۲۴۲۱

صهیونیست‌ها به این دلایل کودکان را می‌کشند!

جعفر بلوری
جمعه غروب، پنجم آبان ماه، چهارمین حمله زمینی رژیم صهیونیستی به غزه طی چند روز گذشته انجام شد. اما این حمله نیز چند ساعت بیشتر دوام نیاورد. در توصیف این حمله، از آنجایی که با حملات دریایی و هوایی همراه بود، از لفظ‌های «دیوانه‌وارترین حمله اسرائیل از 7 اکتبر تاکنون» (فاکس‌نیوز) یا «شدیدترین حملات اسرائیل از زمان آغاز این جنگ» (الجزیره) استفاده شده است چرا که صهیونیست‌ها از زمین و هوا و دریا و با استفاده از انواع و اقسام سلاح‌های ممنوعه و غیرممنوعه به این باریکه حمله کردند. در گزارش‌های متعدد و برای فهم جنون موجود در نحوه این بمباران‌ها آمده است، «تصور کنید در یک محوطه 5 در 5 کیلومتری، چیزی بالغ بر 200 بمب قدرتمند انداخته شود و ده‌ها جنگنده مشغول بمباران همزمان آن نقطه باشند» تا از آن سو، نیروهای زمینی اسرائیل بتواند وارد غزه بشوند!
اما صهیونیست‌ها پس از 500 متر نفوذ، ضمن دریافت خسارات و تلفات سنگین، مجبور به عقب‌نشینی شده‌اند. منابع فلسطینی می‌گویند دست‌کم 30‌تانک و خودروی زرهی صهیونیست‌ها در این عملیات 4 ساعته منهدم و تلفاتی نیز بر نظامیان متجاوز وارد کرده‌اند. صهیونیست‌ها هم می‌گویند، پس از به شهادت رساندن 100 فلسطینی (نظامی و غیرنظامی) عقب‌نشینی کرده‌اند. این خلاصه همه آن چیزی است که درباره چهارمین حمله زمینی صهیونیست‌ها به غزه طی چند روز گذشته از سوی طرفین منتشر شده و تحلیل‌ها راجع به آن ادامه دارد.
در این بین، سؤال‌هایی به وجود آمده است که افکار عمومی، دنبال پاسخ‌هایی برای آن است. مثل این سؤال که، چرا اسرائیل، از حمله زمینی که مدت‌هاست وعده‌اش را داده، فرار می‌کند؟ یا اگر انجام می‌دهد، چرا این حملات فقط چند ساعت دوام می‌آورد؟ و سؤال دیگر این که، چرا صهیونیست‌ها به راحتی زنان و کودکان را می‌کشند و آیا نگران تبعات غیرقابل جبران این حماقتشان نیستند؟ در پاسخ به دو سؤال آخر، تلاش می‌کنیم از مباحث و نظریات موجود در حوزه «جامعه‌شناسی جرم و جنایت» هم استفاده کنیم. بخوانید:
پیش از آغاز بحث، ابتدا به این نکته مهم توجه کنید که، مقاومت فلسطین در همان 7 اکتبر(15 مهر ماه) که وارد سرزمین‌های اشغالی شد، ظرف کمتر از 20 دقیقه از مرزها عبور و طی چند ساعت، چندین هزار صهیونیست را به هلاکت رساند یا مجروح و اسیر کرد. این ضربه اطلاعاتی، امنیتی، نظامی و حیثیتی آن‌قدر سنگین و خارق‌العاده بود که، هنوز بزرگ‌ترین استراتژیست‌های دنیا، مشغول تجزیه و تحلیل آنند. این را گفتیم تا به این نتیجه برسیم که، یکی از دلایل حملات جنون‌آمیز صهیونیست‌ها به زنان و کودکان فلسطینی در غزه و به شهادت رساندن 7500 فلسطینی که بیش از 97 درصد آنها غیرنظامی‌اند، همین ضربه 7 اکتبر است. آنها برای فرار از آن تحقیر تاریخی است که‌،7000 کودک و نوزاد را ظرف فقط 20 روز به شهادت رسانده یا زخمی می‌کنند. آنها خون می‌ریزند تا، اولا تسکین یابند ثانیا به اشغالگرانی که از سرتاسر دنیا با وعده و وعید در این نقطه جمعشان کرده‌اند بقبولانند در این سرزمین غصب‌شده بمانند. برای رژیمی که خود را در حوزه اطلاعاتی«قوی‌ترین کشور دنیا» می‌دانست و ارتشش لقب «چهارمین ارتش بزرگ دنیا» را یدک می‌کشید، شکست خوردن ظرف 20 دقیقه، کم ضربه و کم تحقیری نیست.
اما پاسخ درست به این سؤال که «چرا حمله زمینی به غزه صورت نمی‌گیرد» این است که، این حمله صورت می‌گیرد و طی روزهای گذشته نیز چهار بار صورت گرفته است منتهی، در همان ساعات اولیه و آغاز تلفات و خسارات، صهیونیست‌ها را متوقف و از ادامه حمله باز‌می‌دارد و چرندیاتی مثل «صرفا یک تست بود» صرفا برای اقناع افکار عمومی است. اصلا بهتر است پاسخ این سؤال را از «ناداف آرگمان»، رئیس‌سابق شاباک بشنویم: «در صورتی که نظامیان اسرائیلی جنگ زمینی را آغاز کنند، به جز عده اندکی همه آنها کشته خواهند شد. ما از شنبه سیاه (هفتم اکتبر آغاز عملیات طوفان‌الاقصی)، 2 هزار کشته و ۳۰۰ اسیر داده‌ایم؛ در صورت ورود زمینی به غزه، ۱۰ هزار کشته و هزار اسیر خواهیم داشت... اطلاعاتی در دست داریم که حماس تسلیحات منحصر به فردی دریافت کرده که هنوز رونمایی نکرده است.» نیویورک تایمز نیز به نقل از منابع خود، «نگرانی نتانیاهو از شکست» را دلیل فرار او از حمله زمینی به غزه دانسته است.
اما آنچه باعث این امر شده، صرفا ترس از آن سلاح‌هایی که به قول «ناداف آرگمان» «حماس هنوز رونمایی نکرده است» نیست. بخشی از این ترس بازمی‌گردد به جنسِ ساکنان غزه. شما در غزه یک نفر را نمی‌توانید پیدا کنید، برادر، خواهر، عمو، رفیق، پدر یا مادرش به دست صهیونیست‌ها به شهادت نرسیده باشد. تمام ساکنان غزه دست‌کم، یک شهید از نزدیکان درجه یک و دوستان خود دارند. جماعتی که با گلوله و توپ و محاصره و خون بزرگ شده، با جماعتی که به دنبال رفاه و خوشگذرانی به این فلسطین کوچ داده شده‌اند، فرق می‌کند. تاکنون از خودتان پرسیده‌اید، در روزهای آغازین جنگ که گذرگاه رفح باز بود، چرا فلسطینی‌ها از غزه خارج نشدند؟! یا چرا فرودگاه‌های اسرائیل پُر شد تا جایی که صهیونیست‌ها، فرودگاه‌ها را تعطیل کردند تا صهیونیست‌ها نتوانند مهاجرت معکوس کنند؟ اینها سؤالات بسیار سؤال مهمی هستند. آیا فلسطینی‌ها نمی‌دانستند، صهیونیست‌ها زن و کودک نمی‌شناسند و غزه را با خاک یکسان می‌کنند؟ آیا نمی‌دانستند، آمریکا و غرب پشت صهیونیست‌ها خواهند ایستاد و مدرن‌ترین و ترسناک‌ترین سلاح‌های روز را به آنها خواهند داد؟ آنها می‌دانستند اما دیدیم که جز گروهی اندک، همه ماندند و صهیونیست‌ها دقیقا از همین روحیه است که می‌ترسند. حتی بیشتر از آن سلاح‌ها. این تازه غیرنظامیان غزه است. مبارزان فلسطینی داستان دیگری دارند که ما پیش از این طی گزارشی مستقل تحت عنوان «‌6 فرمانده حماس که به کابوس اسرائیل تبدیل شده‌اند» به گوشه کوچکی از ویژگی‌های آنها پرداخته‌ایم. تحقیر اسرائیل طی 20 دقیقه در هفتم اکتبر امسال مگر از سوی کسانی غیر از همین مبارزان فلسطینی انجام شد؟!
اما اینکه چرا صهیونیست‌ها، به راحتی آب خوردن آدم می‌کشند و آیا نگران تبعات این جنایات هولناک نیستند؟ می‌شود پاسخ‌های متفاوتی داد. وقتی از «ویکتور فرانکل» روانشناس مشهور اتریشی درباره روحیات برخی شکنجه‌گران و جنایتکاران سؤال شد، پاسخ داد بسیاری از این شکنجه‌گران شخصیت سادیسمی دارند. لذا از جنایت کردن نه تنها دچار عذاب وجدان نمی‌شوند بلکه لذت هم می‌برند. قطعا این می‌تواند بخشی از پاسخ این سؤال ما باشد. در حوزه «جامعه‌شناسی جرم» هم، مباحثی راجع به چرایی وقوع جرم از سوی مجرم مطرح می‌شود که شاید بتواند در این‌جا به یافتن پاسخ سؤال ما کمک کند. خلاصه آن این است که، فرد وقتی می‌خواهد مجوز ارتکاب جرمی را [برای خود یا برای دیگران] صادر کند، آن را به شکلی توجیه می‌کند تا به راحتی مرتکب آن شود. شاید صحبت‌های «گیدئون لوی» خبرنگار قدیمی «ها‌آرتص» نمونه بسیار خوبی است برای فهم این مسئله. او از 3 اصل نام می‌برد که باعث می‌شود، صهیونیست‌ها با وجود ارتکاب جنایات هولناک، با آرامش زندگی کنند:
اصل اول: «‌اکثر ما اسرائیلی‌ها- ‌اگر نه همه ما- از عمق جان باور داریم که قوم برگزیده هستیم، پس حق داریم هر کاری را که دلمان می‌خواهد، انجام بدهیم‌»!
اصل دوم: «‌ما در اشغالگری رکورد زده‌ایم. اما هرگز در طول تاریخ هیچ اشغالگری وجود نداشته که خود را قربانی معرفی کند! نه فقط قربانی، بلکه تنها قربانی موجود در صحنه! این هم باعث می‌شود ما اسرائیلی‌ها علی‌رغم جنایات هر روزه، بتوانیم در آرامش زندگی کنیم. زیرا باور داریم که قربانی هستیم‌»!
اصل سوم: « اصل سوم که شاید مهم‌ترین و بدترین هم باشد، انسان‌زدایی سازمان‌یافته از غیر‌یهودیان است. غیر‌یهودیان را انسان و بشر نمی‌دانیم که حقوق بشر داشته باشند‌(!). اگر پوست اسرائیلی‌ها را خراش بدهیم، این سه اصل را می‌توانیم ببینیم‌»!
صهیونیست‌ها اما، چه نگران تبعات جنایاتشان باشند چه نباشند، این تبعات از هم اکنون ‌گریبانشان را گرفته است. ذره‌ای تردید نداشته باشید که، «اسرائیل قبل از 7 اکتبر با اسرائیل بعد از 7 اکتبر» تفاوت‌های بنیادینی خواهد داشت. حتی اگر همین امروز، حملات گسترده زمینی به غزه را شروع و صدها هزار زن و کودک دیگر را به خاک و خون بکشند.
 امروز تظاهرات‌هایی در دنیا- چه به لحاظ اندازه و بزرگی و چه به لحاظ جفرافیایی- علیه صهیونیست‌ها برگزار می‌شود که تاکنون نظیر نداشته است. این تظاهرات‌ها از شرق تا غرب عالم جریان دارد و طی 22 روز گذشته، یک روز هم متوقف نشده است. همین خشم افکار عمومی جهان از جنایات صهیونیست‌ها به تنهائی برای منفور کردن صهیونیست‌هایی که تمام تلاششان در طول تاریخ 70 ساله، «مظلوم‌نمایی از طریق اشاعه افسانه هولوکاست» بود، کافی است. امروز صهیونیست‌ها به چنان فلاکتی رسیده‌اند که نماینده‌شان در سازمان ملل پس از مواجهه با قطعنامه ضدصهیونیستی که با آراء بسیار بالا و قاطعی صادر شد گفت: «افکار عمومی جهان برای ما اهمیتی ندارد.» رسیدن به این نقطه از فضاحت، کم ضربه‌ای است؟ به قول آن اپوزیسیون خارج نشین، امروز اگر نتانیاهو غزه را تسخیر و پشت قباله زنش هم بیندازد، دیگر نخواهد توانست، از ضربه‌ای که 7 اکتبر خورد و ضرباتی که می‌خورد و آن ضربه نهائی که همین روزها خواهد خورد! کمر راست کند. اسرائیل را تمام شده بدانید.
غزه و نظم جدید جهانی
 درحالی که رژیم صهیونیستی با حمایت مطلق غرب، ماشین کشتار خود در غزه را به پیش می‌برد، اما تداوم این جنایت‌ها، انزوای بیشتر این رژیم در جهان را تسریع خواهد کرد و سبب می‌شود تا صهیونیست‌ها بیش از پیش در پشت حصارهای امنیتی سرزمین‌های اشغالی فرو بروند.  موضع‌گیری این روزهای اعضای سازمان ملل در حمایت از مردم فلسطین نیز نشان داد که حمایت‌های گسترده آمریکا هم نمی‌تواند جلوی موجی را که علیه جنایات شنیع اسرائیل در جهان به راه افتاده است،بگیرد. نکته این جاست که روسیه و چین نیز به تازگی قطعنامه پیشنهادی آمریکا در شورای امنیت را که به صورت یک جانبه به نفع رژیم اشغالگر و علیه فلسطینی‌ها تهیه شده بود ، وتو کردند.درخصوص این رخداد مهم چند نکته باید ذکر شود .1- روسیه و چین سرزمین های اشغالی ۱۹۴۸ را متعلق به رژیم صهیونیستی می دانند؛ یعنی شهرهایی مانند سدیروت که طی عملیات طوفان الاقصی مورد حمله حماس قرار گرفت ، از نظر آن ها متعلق به صهیونیست هاست و منطقه ای اشغالی محسوب نمی شود.بنابراین با توجه به مواضع گذشته آن ها، انتظار می رفت این بار نیز حمله حماس را محکوم کنند، اما هم قطعنامه آمریکا را وتو  و هم مواضع جدی ضد اسرائیلی اتخاذ کردند.2- فدراسیون روسیه از بدو تشکیل در پی فروپاشی شوروی، همواره جزو کشورهای حامی اسرائیل بود که البته به دلیل جمعیت بالای یهودیان روسی ساکن در فلسطین اشغالی و نفوذ گسترده لابی صهیونیستی در مسکو تحلیل می شد.به خصوص در دوره نخست وزیری نتانیاهو ، این رژیم سعی در نزدیکی به مسکو و برقراری توازن در رابطه میان روسیه و آمریکا داشت، اما جنگ اوکراین ، معماری سیاست دنیا را دچار تغییر اساسی و پوتین بیشتر از گذشته نسبت به غرب و متحدانش اعلام انزجار کرد ؛ خصوصا که اسرائیل در جبهه ضد روسی در کنار اوکراین قرار گرفت.پوتین نیز که در بسیاری از پرونده های منطقه ای به طور ویژه ملاحظه اسرائیل را می کرد ، دیگر مثل سابق هوای این رژیم را ندارد.3- وتوی چین و روسیه در رابطه با قطعنامه اخیر و عدم محکومیت حماس در واکنش به آن چه که غربی ها کشتار غیر نظامیان اسرائیلی می نامند، بسیار عجیب و غیر مترقبه بود.4- جنگ اوکراین باعث معطوف شدن تمرکز غرب علیه روس ها شد و تمام توان این بلوک سیاسی به خدمت زلنسکی و ارتش او درآمد. حال با باز شدن جبهه جدید علیه متحد اصلی غرب در منطقه غرب آسیا، مطمئنا بخشی از توان و تمرکز اروپا و آمریکا به سمت اسرائیل سوق خواهد یافت و تاحدی فشار از روی روسیه در جبهه اوکراین برداشته می شود. 5- مواضع اخیر چین و روسیه به تحلیل گران این نکته را یادآور می شود که شکاف میان شرق و غرب روز به روز در حال تعمیق است و واگرایی میان آنان رو به افزایش.در حالی که تا قبل از جنگ اوکراین اتفاق نظر بیشتری میان ۵ عضو شورای امنیت در مسائل بین المللی وجود داشت.برای مثال روسیه و چین به قطعنامه ۲۲۰۱ علیه انصارا... یمن رای مثبت دادند  یا از قطعنامه ۱۵۵۹ علیه حزب ا... لبنان حمایت کردند و در جنگ ۳۳ روزه ، عملیات اسیر گیری مقاومت لبنان را زیر سوال بردند.6- وضعیت جدید بین المللی که شمایی از آن در بالا توصیف شد، سرعت یافتن شروع جنگ سرد جدیدی را به اذهان متبادر می کند که در آن روابط بین الملل از حالت همکاری و همگرایی به واگرایی، تقابل و نگاه امنیتی و بی اعتمادی بازیگران به یکدیگر و منافع جمعی تغییر می کند.روسیه بعد از جنگ اوکراین متوجه شد که غرب حداقل احترام را برای منافع ژئوپلیتیکی و حوزه های امنیتی او قائل نیست و به همین دلیل سعی در مقابله به مثل و موازنه سازی در حوزه های ژئوپلیتیکی آمریکا و متحدانش دارد.7- چین نیز با وجود آن که سعی دارد از تنش با غرب پرهیز کند و رقابت با آمریکا و اروپا را صرفا در حوزه های تکنولوژیک و اقتصادی ادامه دهد، در منازعات دیپلماتیک جهانی در جبهه ضد غربی ایستاده است تا در گذار به نظم جدید خود را بازیگری فعال نشان دهد . در نهایت باید گفت اتفاقات و بحران های سال های اخیر در دنیا ، از شکل گیری دوره جدیدی در نظم جهانی حکایت می کند و بازیگران بین المللی و منطقه ای سعی دارند در نظام جدید حداکثر منافع را کسب کنند و حداقل منافع را برای طرف های مقابل خود قائل شوند .
 
پیامد‌های راهبردی طوفان الاقصی
سیدعبدالله متولیان

بنا به گفته بسیاری از کارشناسان عملیات طوفان الاقصی نه تنها موجب شگفتی، حیرت و استیصال صهیونیست‌ها شده، بلکه این حقیقت را نمی‌توان نادیده گرفت که حتی حیرت مسئولان مقاومت اسلامی فلسطین و حماس را هم در پی داشته است. به گفته بعضی از صاحبنظران، غافلگیر شدن صهیونیست‌ها سبب شد که رزمندگان مقاومت، پا را از اهداف از پیش تعیین شده جلوتر بگذارند و فراتر از تصورات و برنامه‌ریزی‌ها در تصرف مقر‌ها و پایگاه‌های امنیتی، اطلاعاتی و نظامی، تعداد کشته‌های صهیونیست و تعداد اسرا تا حد ۱۳۰۰ درصد موفقیت به دست آورند.
هر چه از زمان عملیات محیرالعقول طوفان الاقصی می‌گذرد ابعاد حیرت انگیز و باور نکردنی بیشتر نمایان می‌شود. بررسی ابعاد مختلف عملیات حاکی است که پیامد‌های آن فراتر از زمان حال بوده و در حوزه‌های بلندمدت و راهبردی خودنمایی می‌کند. بی‌شک این عملیات نقطه عطف تاریخ فلسطین بوده و به شکل آشکار تصویری روشن از غلبه بر ۷۰ سال تحقیر ملت («آواره از وطن» و «آواره در وطن») فلسطین را به نمایش گذاشت.
پیامد‌های عملیات طوفان الاقصی (یا با تمثیل از آیه ۱۱۷ سوره اعراف عملیات «عصای موسی»: و به موسی وحی کردیم که عصایت را بیفکن، همین که افکند اژد‌ها شد و ناگهان جادو‌های دروغین ساحران را بلعید) در سه مقطع زمانی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت آنقدر اهمیت دارد که درماندگی، عصبانیت و استیصال کفتار‌های صهیونیست و همدستان غربی آنان را درپی داشته و گفته می‌شود تروریست‌های تل‌آویو اگر غزه را ویران کنند و چندین برابر شهدای فعلی هم از مظلومان فلسطینی شهید کنند باز هم به طور قطع و یقین نمی‌توانند افتضاحی را که مقاومت فلسطین برای آنان رقم زده جبران کنند. برخی از این آثار و پیامدها از این قرار است:
۱- فلسطین در افکار عمومی جهانیان دوباره زنده شد و تمام تلاش ائتلاف غربی صهیونیستی برای به فراموشی سپردن مسئله فلسطین بر باد رفت.
۲- برنامه‌ریزی ائتلاف برای عادی‌سازی روابط کشور‌های عربی در پیمان ابراهیم خنثی شد.
۳- این عملیات آرزو‌های برخی دول عربی برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی را عملاً به کابوس تبدیل کرد.
۴- طوفان الاقصی پرده از چهره منافقانه غرب برداشته و غربی‌ها به رهبری امریکا در شرم‌آورترین شکل ممکن در کنار صهیونیست‌ها به قتل عام مردم بی‌دفاع غزه مظلوم پرداخته‌اند.
۵- در نتیجه این عملیات بسیاری از دولت‌های عربی نسبت به گسترش روابط با ایران ابراز تمایل کرده‌اند.
۶- تنفر از رژیم کودک کش و تروریست صهیونیستی به بالاترین حد خود در طول ۷۵ سال گذشته رسیده است.
۷- موضوع فلسطین از مرز‌های جهان اسلام فراتر رفته و به مسئله اصلی جهان بشری تبدیل شد.
۸- گزارشات پیدا و پنهان بسیاری از رسانه‌ها و مراکز بین‌المللی گویای این واقعیت است که ساختار و فیزیک رژیم صهیونیستی آسیب دیده و رشته امور از دست سران آن رژیم خارج شده و نیرو‌های نظامی و اطلاعاتی امریکایی عملاً اداره سرزمین‌های اشغالی را به عهده گرفته‌اند.
۹- تا کنون بیش از ۳۵ سفارتخانه رژیم صهیونیستی در کشور‌های مختلف تعطیل شده است.
۱۰- آثار فروپاشی رژیم صهیونیستی از درون هویدا شده است.
۱۱- علاوه بر گسترش کمی و کیفی تنفر از صهیونیست ها، احساسات ضد آپارتاید و ضد نژادپرستی صهیونیستی نیز در جهان به‌شدت داغ شده است.
۱۲- برخلاف ۷۵ سال گذشته هم‌اینک و تحت تأثیر این عملیات موازنه وحشت علیه صهیونیست‌ها و به نفع مقاومت شکل گرفته است.
۱۳- باتلاق رژیم صهیونیستی با این عملیات متلاطم شده و عملاً آرامش اشغالگران صهیونیست جای خود را به کابوس مرگبار داده است.
۱۴- با این عملیات عزم کرانه باختری رود اردن و شاخه نظامی جنبش فتح (عرین الاسود) برای انجام گسترده عملیات‌های نظامی جزم شده و پیوند مقاومت در کرانه باختری با غزه بر استیصال و سردرگمی صهیونیست‌ها افزوده است.
۱۵- تشت رسوایی حقوق بشر غربی و امریکایی از بام افکار عمومی جهان بر زمین افتاده است.
۱۶- بعد از ۷۵ سال، سیر مهاجرت معکوس صهیونیست‌ها شروع شده است.
۱۷- عدم بازگشت ساکنان شهرک‌های اطراف دیوار حایل (که مورد حمله قرار گرفته‌اند) به شهرک‌ها رژیم اشغالگر را در بن‌بستی جدید قرار داده است.
۱۸- نقطه ضعف‌های رژیم صهیونیستی در زمینه دفاعی و امنیتی آشکار شد.
۱۹- اقتصاد صهیونیست‌ها آسیب دیده است و علاوه بر نابودی صنعت گردشگری، موج تحریم کالا‌های اسرائیلی در جهان فراگیر شده است.
۲۰- نظام سلطه به این باور قطعی رسیده که از این پس حذف محور مقاومت از صحنه فلسطین غیرممکن است.
۲۱- از این پس به مقاومت به عنوان یک بازیگر اصلی در تمامی صحنه‌های فلسطین نگاه خواهد شد.
۲۲- پس از ۷۵ سال ناقوس مرگ مثنوی تحقیر فلسطینی‌ها به صدا درآمده و تحقیر صهیونیست‌ها تازه آغاز شده است.
۲۳- افسانه شکست ناپذیری صهیونیست به شکلی مفتضحانه باطل شد.
۲۴- دروغ‌پردازی اغراق آمیز اشراف اطلاعاتی صهیونیست‌ها جای خود را به تمسخر و استهزا صهیونیست‌ها داده است.
۲۵- ناقوس شکست پروژه اسرائیلی قفقاز و تصرف سیونیک توسط جمهوری باکو به صدا در آمد.
۲۶- اتحاد میدانی محور مقاومت به شکل ملموس و مؤثر ایجاد شده است.
۲۷- عمق ۷۵ سال جنایت و فجایع، کفتارصفتی، کودک کشی برای جهانیان آشکار شد.
۲۸- پرچم وهم آلود ابهت و اقتدار پوشالین نظامی، اطلاعاتی، امنیتی و سیاسی به زیر کشیده شد.
۲۹- خیزش افکار عمومی علیه همکاری غرب با رژیم صهیونیستی در تبهکاری و جنایات بی‌شرمانه در غزه هر روز رنگ تازه‌ای به خود می‌گیرد.
۳۰- دیوار فریب و نیرنگ ائتلاف غربی صهیونیستی فروریخته و موج سنگین بیداری انسانی علیه اشغالگران صهیونیست عالمگیر شده است.
رزمندگان مقاومت در جریان عملیات و در تصرف مقر‌ها و پایگاه‌های صهیونیست‌ها به اسناد به‌کلی سری و بسیار ارزشمندی دست یافته‌اند که به مراتب از جان بیش از ۱۰۰ افسر بلندپایه اسیر شده گرانبهاتر بوده و تمام نقاط ضعف و آسیب پذیری‌های آنان را برملا ساخته و این حقیقت که رژیم صهیونیستی برای تغییر زیرساخت‌های لو رفته به چندین سال زمان نیاز دارد دست برتر را برای مقاومت فلسطین به ارمغان آورده است

گذار به دوران پساصهیونیسم
محمد‌مهدی ایمانی‌پور
ملت مظلوم فلسطین و رزمندگان مقاومت با پایداری خود در برابر حجم گسترده و غیرقابل‌تصوری از قساوت و توحش صهیونیست‌ها، مشغول تکمیل حماسه‌ای هستند که در عملیات طوفان‌الاقصی خلق کرده‌اند. با گذشت سه هفته از منازعه اخیر، قدر متیقن‌های عملیات طوفان‌الاقصی را می‌توان به شرح زیر برشمرد:
 
۱- تثبیت منظومه مقاومت علیه رژیم اشغالگر قدس‌: منظومه مقاومت و اجزای آن در جریان تحولات اخیر در غزه به‌صورت هوشمند، هدفمند، متحد و حساب‌شده در برابر صهیونیست‌ها ایستاده‌اند. 
 
۲- پایان تاب‌آوری جهانی در برابر صهیونیسم: برپایی تظاهرات‌های بی‌سابقه، معطوف به آشکار شدن ماهیت غیرانسانی این رژیم است. اتاق‌های فکر دشمن نیز اعتراف کرده‌اند که تاب‌آوری جهانی در برابر صهیونیسم شدیدا کاهش پیدا کرده است. 
 
۳- پایان رسمی تاریخ مصرف گفتمان سازش: یکی از دستاورد‌های عملیات طوفان‌الاقصی و حوادث پس از آن، پایان رسمی گفتمان سازش با دشمن صهیونیستی است. خروش ضدصهیونیستی جمعی و خشمگینانه در سراسر دنیا، مرگ گفتمان سازش با صهیونیست‌ها را رسما تایید می‌کند. 
 
۴- شکست دشمنان در جنگ شناختی و رسانه‌ای‌: حضور گسترده شهروندان اروپایی و آمریکایی در صحنه تظاهرات علیه رژیم اشغالگر قدس و جنایات صهیونیست‌ها، نقطه آشکارساز شکست جنگ رسانه‌ای و تبلیغاتی غرب در تطهیر صهیونیست‌ها و جنایات آنهاست. این نخستین‌باراست که بازی رسانه‌ای غرب، به این گستردگی از سوی افکارعمومی جهان پس زده می‌شود. 
 
۵- ابطال پیش‌فرض «محال بودن نابودی صهیونیسم»‌: حوادث اخیر در منطقه پیش‌فرض ادعایی صهیونیست‌ها مبنی بر شکست‌ناپذیری این رژیم را به چالش کشیده و آن را کاملا ممکن و در دسترس ساخته است. 
 
۶- رواج صهیونیسم‌ستیزی در غرب: سران آمریکایی و اروپایی سال‌هاست مترادف‌سازی یهودی‌ستیزی و صهیونیسم‌ستیزی را در دستور کار قرار داده‌اند. براین اساس، حتی اعتراض نسبت به برخی سیاستمداران رژیم‌صهیونیستی نیز مصداق یهودی‌ستیزی محسوب شده و مشمول جرم‌انگاری و مجازات می‌شد. اما اکنون میان این دو تفکیکی آشکار شکل گرفته است. 
 
۷- شکل‌گیری مطالبه جهانی در تغییر کارویژه سازمان‌های بین‌المللی: قطعا یکی از آثار تحولات اخیر، اثبات چندباره ناکارآمدی سازمان‌های بین‌المللی در صیانت از حقوق حقه فلسطینیان است. این روز‌ها این ناکارآمدی بیش از پیش ایده اصلاح ساختار سازمان ملل متحد براساس اراده عمومی ملت‌های دنیا را ترویج کرده است. 
 
۸- شکست ایده دو دولتی در اذهان مردم‌: یکی از آثار مهم دیگر عملیات طوفان‌الاقصی و حوادث پس از آن، ابطال کارآمدی ایده دو دولتی است که برآمده از همان گفتمان سازش است. نظرسنجی‌های صورت گرفته نیز این موضوع را تصدیق می‌کند. 
 
۹- پایان دوگانه لیبرال- محافظه‌کار در تل‌آویو: با توجه به نقش دو جریان لیبرال و دست‌راستی در اراضی اشغالی در جنایات علیه فلسطینیان، دیگر کسی تصور نمی‌کند که میان دو جریان اصلی قدرت در اراضی اشغالی تفاوتی وجود دارد. در برهه کنونی و آینده، جدال بر سر موجودیت اسرائیل است نه شیوه حکمرانی آن! 
 
۱۰- آمادگی جهان برای دوران پسا‌صهیونیسم: مهم‌ترین کارویژه و ثمره تحولات اخیر در منطقه، آمادگی افکار عمومی دنیا برای گذار به دوران پساصهیونیسم است. جریانات اخیر غزه آشکارا نشان داد که صهیونیست‌ها از درون نابود شده‌اند و جسد آن‌ها توسط آمریکایی‌ها سرپا نگه داشته شده است و پرواضح است که این رویه نمی‌تواند تا ابد استمرار داشته باشد.

آفت‌های نبود احزاب سیاسی کارآمد

امین جمشیدزاده

تحلیل جامعه‌شناسی افلاطون، معرفی برنامه سیاسی او را آسانتر می‌کند. خواست‌های بنیادی وی را در یکی از این دو ضابطه می‌توان بیان کرد که یکی با نظریه اصالت تصوری«‌ایده‌آلیستی» او در باب تغییر و سکون مطابق است و دیگری با اعتقادش به اصالت طبیعت. ضابطه اصالت تصوری می‌گوید: « هر تغییر سیاسی را متوقف کنید، تغییر شر است و سکون، ایزدی. » هر گونه تغییر را می‌توان متوقف کرد اگر دولت به سواد یا نسخه دقیق اصل- یعنی صورت یا مثال شهر- مبدل شود. اگر کسی بپرسد چگونه این کار عملی است، با ضابطه اصالت طبیعی پاسخ می‌دهیم: « بازگردید به طبیعت. » بازگردید به وضع اصلی نیاکانمان، وضع بدوی یا اولیه‌ای که موافق طبیعت بشر بنیاد شده بود و بنابراین با ثبات و پایدار بود؛ بازگردید به پدرسالاری قبیله‌ای روزگار پیش از هبوط، به حکومت طبقاتی فرزانگان اندک شمار بر جاهلان بسیار.

به اعتقاد من، همه عناصر برنامه سیاسی افلاطون را می‌توان از این خواست‌ها استنتاج کرد، و این عناصر، به نوبه خویش، بر اصالت تاریخ او استوارند و باید با آموزه‌های جامعه شناختی وی در باب شرایط لازم برای ثبات حکومت طبقاتی تلفیق شوند. در جامعه در حال‌گذار ایران از سنت به مدرنیسم، چیزی که بیشتر جلوه کرده و نمایان است عدم وجود ساختار تشکیلاتی مناسب حزب و در واقع فقدان احزاب در ایران است و این است که درست سر بزنگاه و در ایام انتخابات به ناگاه در ایران، اصولگرا به یکباره اصلاح طلب شده و اصلاح طلب، دم از اصولگرایی می‌زند و این پارادوکس در جهان امروز که روزگاری مارک لوهان از دهکده جهانی حرف میزد و در عصر امروز باید از خانه جهانی و عصر تکنولوژی‌های نوین و هوش مصنوعی سخن گفت چیزی شبیه یک نوستالژی مزمن است که آفت نبود احزاب را در کالبد جامعه پلاریزه شده ایران بیش از پیش عیان و هویدا می‌کند.

شاهراه ارتباط دو سویه با جهان امروز، دیپلماسی نوین و گفت و گو و تعامل است؛ گرایش به تهاتر و مبادله کالا به کالا، مشکلات و مصائب اقتصادی ما را مرتفع نخواهد ساخت و این قضیه، شبیه \”قضیه کیلی\” در ریاضیات، صعب‌تر از گذشته خواهد شد؛ باید ریل‌گذاری دستگاه سیاست خارجی و وزارت امور اقتصادی و دارایی اصلاح شود و افرادی ناکارآمدی که در این حوزه هستند جای خویش را به نخبگان سیاسی و اقتصادی بدهند. امروزه غالب اصلاح طلبان نزد افکار عمومی، مثل یک تاجر ورشکسته به حزبی ورشکسته برای برخورداری خود از مزایا و مواهب در قدرت بودن مبدل شده‌اند که باید با پتانسیل عظیم خویش به مشارکت بیشتر، اتاق‌های گفت و گو و گفتمان‌سازی تازه برای شکست این مانع سترگ روی بیاورند؛ دوقطبی‌سازی آن‌ها و درانداختن خود با ایدئولوگ‌های جناح راست سنتی برای اقناع بعضی‌ها و به گود وارد شدن آن‌ها، تلاشی ناکارآمد است چرا که استراتژی تداوم جریان خالص‌سازی به وسیله نواصولگرایان ادامه خواهد یافت؛ در حالتی که دولت کنونی در نیمه عمر دو ساله و نیمه خود، سودای شفاف‌سازی و کارآمدی دارد، تعامل و گفت و گوی سازنده اصلاح طلبان در خصوص حذف آن‌ها از بدنه اجرایی قدرت در کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری۱۴۰۰ و بازتولید گفتمانی جدید و انتقاد شفاف از رویکرد نادرستی که در خصوص آن‌ها اتخاذ شده است و در مورد پتانسیل شگرف آن‌ها برای مشارکت طیف وسیعی از جامعه و طیف خاکستری می‌تواند در حل مسائل حل شده موفق و مؤثر باشد.

جامعه ما در شرایط چالش صعب اقتصادی و معیشتی امروز و برخلاف باور سروش که دو دهه پیش گفته بود که جامعه ایران دارای دو آفت ادب گرایی و باستان گرایی است، همان گونه که مارک لوهان۲۰ سال پیش از دهکده جهانی سخن گفته بود و حالا به اتاق جهانی تغییر موضع داده است ولی امروزه این مسأله کاملاً دچار دگردیسی شده و باید گفت جامعه ما در دوران‌گذار از سنت به مدرنیته، کم و بیش دچار دو آفت کلیدی (رانت و یا ویژه خواری) و عدم شفافیت است؛ وقتی از فساد یا عدالت و شفاف‌سازی سخن می‌گوییم؛ مقصودمان واقعاً چیست؟ تصور نمی‌شود که این قبیل مسائل لفظی، اهمیت خاصی داشته باشند یا اصولاً پاسخ قطعی به آنان امکان‌پذیر باشد، زیرا چنین اصطلاحاتی همیشه به معانی مختلف بکار ‌می‌روند.

با این حال، باور نگارنده این نوشتار این است که مقصود اغلب ما از فساد، در واقع رانت و ویژه خواری است و کسانی که از ژن خوب بهره‌مند هستند شایستگی آن را دارند و در خصوص عدالت و شفاف‌سازی، چیزی از این دست است: ۱- توزیع برابر بار شهروندی، یعنی آن گونه محدودیت‌ها که در زندگی اجتماعی در مورد آزادی لازم است. ۲- سلوک مساوی با شهروندان در برابر قانون؛ البته به شرط آن که۳- قوانین خود ترجیح یا تبعیضی در مورد هیچ شهروند یا گروه یا طبقه‌ای قائل نشوند. ۴-بی طرفی محاکم عدلیه ۵-برخورداری از سهم مساوی، نه تنها از بار بلکه از مزایایی که هر شهروند به علت عضویت در یک کشور می‌تواند دریافت کند. « مثلاً در کشور آلمان در زمستان‌ها، میزان استفاده از انرژی بر حسب A وBوC درجه‌بندی شده و میزانA برای هر شهروند در نظر گرفته شده و همه در برابر این قانون یکسان هستند و برای استفاده بهینه از انرژی باید با لباس گرم و پتوی اضافی کمبود انرژی گرمایشی را جبران کرد و اگر شهروندی درجه استفاده را بهB با اختیار خودش تغییر داد هم جریمه می‌شود و هم گاز او قطع می‌شود.

حریم خصوصی شهروندان و ماده ۷۵ برنامه هفتم توسعه

محمدهادی جعفرپور
اصول قانون اساسی به‌منزله نقشه راه حکمرانی واجد قواعد و احکامی است که همه ارکان حکومت از صدر تا ذیل مکلف به تبعیت از آن هستند و هیچ مقام و مرجعی حق ندارد برخلاف مفاد این اصول رفتار کند. اگرچه این الزام قانونی در ابعاد مختلف قابل اعمال و لازم‌الاتباع است، اما زمانی که بحث حقوق ملت و امتیازات بشری در هیبت حقوق شهروندی مطرح می‌شود، اجابت این تکلیف با قاطعیت بیشتری همراه بوده و نقض آن مستوجب واکنش حاکمیتی و اجتماعی است. یکی از مصادیق بدیهی حقوق انسانی، حفظ حریم خصوصی شهروندان و مصون‌ماندن آن از هر‌گونه تعرض است. آنجا که اصل ۲۳ قانون اساسی تفتیش عقاید را ممنوع می‌داند یا اصل ۲۵ بازرسی و نرساندن نامه‌ها، ضبط و فاش‌کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرامی و... هرگونه تجسس را ممنوع می‌داند، تأکید مؤکدی است بر ضرورت صیانت از حریم خصوصی افراد که در اصل مذکور بنا بر مقتضیات زمان انشای قانون اساسی و مصادیق وسایل ارتباط جمعی در مقام تمثیل به برخی از این وسایل اشاره دارد. پرواضح است که با پیشرفت تکنولوژی و گسترش شبکه‌های اجتماعی و تنوع طرق ارتباط شهروندان، این محدودیت به سایر طرق ارتباطی شهروندان تسری خواهد یافت. در عصر حاضر که به دهکده جهانی و عصر ارتباطات شناخته می‌شود، اینترنت به‌عنوان یک پدیده منحصربه‌فرد با ظرفیت‌های متنوع، ساده‌ترین طریق ارتباط برخط شهروندان تلقی می‌شود. گرچه چند وقت است همین طریق سهل و ساده، با برخی بی‌تدبیری‌ها، سبب آزار شهروندان ایرانی شده و اتصال به این امکان ساده ارتباطی با سختی‌هایی از قبیل پایین‌بودن سرعت، محدودشدن پهنای باند و بارزترین شکل نقض حقوق ارتباطی شهروندان یعنی فیلترینگ مواجهه شده است، اما آنچه هم‌زمان با مطرح‌شدن برنامه هفتم توسعه و مفاد ماده ۷۵ آن موضوع بحث و نقد فعالان رسانه‌ای شده‌، مجوز نقض حریم خصوصی شهروندان در قالب قانون برنامه هفتم توسعه است. از تضاد و تعارض کلامی عنوان لایحه موصوف با مفاد آن که بگذریم (چطور ممکن است برنامه‌ای با عنوان توسعه انشا شود اما محتوای آن شامل مصادیقی از محدود‌کردن دایره شمول حقوق شهروندی باشد؟)، آنچه در بند‌های «الف» و «ب» این ماده انشا شده، مصداق بارز نقض حقوق شهروندی است...

 بند الف ماده ‌۷۵ چنین انشا شده: «به‌منظور بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور و با هدف افزایش کارایی و اجتناب از همپوشانی و تداخل مأموریت و وظایف‌... ظرف مدت دو سال نخست برنامه نسبت به تهیه طرح اصلاح وظایف مأموریت ساختار و تشکیلات دستگاه‌های فرهنگی که به نحوی از انحا از بودجه‌های عمومی به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم استفاده‌ می‌کنند، اقدام نموده و به تصویب مراجع ذی‌صلاح برسانند» و در بند ب گفته می‌شود: «به‌منظور احصای دقیق و برخط داده‌های آماری مورد نیاز به جهت تسهیل پردازش تحلیل و آینده‌پژوهی روندهای سبک زندگی جامعه ایرانی و انتشار آنها از طریق یکپارچه‌سازی اطلاعات پایگاه‌های داده‌های عمومی، سامانه‌های دولتی و خصوصی و سکوهای کسب‌وکار مجازی (حاوی کلان‌داده) نسبت به راه‌اندازی سامانه رصد پایش و سنجش مستمر شاخص‌های فرهنگ عمومی‌... اقدام کند».

آنچه در این دو بند با عنوان رصد و پایش و سنجش مستمر فرهنگ عمومی به بهانه یکسان‌سازی اقدامات فرهنگی کشور انشا شده‌، فارغ از اینکه دلیل متقنی است بر ناکارآمدی برنامه‌های فرهنگی 40 سال گذشته و پذیرش تبعات منفی و تالی فساد موازی‌کاری خاصه در امور فرهنگی، مصداق بارز نقض حریم خصوصی شهروندان و مغایر با اسناد بالادستی و مقررات انشاشده با تأکید بر صیانت از حریم خصوصی شهروندان است. حریم خصوصی به‌منزله قلمرو زندگی هر فرد به محدوده حیاتی انسان تعریف شده که هر انسانی توقع دارد دیگری بدون رضایت وی به اطلاعات و داده‌های راجع به آن قلمرو، دسترسی نداشته باشد. آیین‌نامه اجرائی قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات، حریم خصوصی را قلمرویی از زندگی شخصی فرد معرفی کرده که شخص انتظار دارد دیگری بدون رضایت یا اعلام قبلی یا به حکم قانون یا دستور مراجع قضائی، آن را نقض نکند. بخش‌نامه ابلاغی رئیس قوه قضائیه تحت عنوان سند امنیت قضائی نیز در ماده ۱۳ حریم خصوصی را قلمرو زندگی خصوصی اشخاص دانسته که شهروندان انتظار نقض آن را ندارند و هرگونه تعرض و مداخله دیگران از‌جمله ورود، نظارت و دسترسی به آن، بدون رضایت شخص ممنوع است. سطر پایانی بند یک این ماده، در مقام تأکید بر ضرورت حفظ حریم خصوصی شهروندان، چنین انشا شده است: «تمامیت جسمانی، مسکن، محل کار، اطلاعات و ارتباطات خصوصی شخص از‌جمله ساحات حریم خصوصی وی به حساب می‌آید» و در بند ۲ ماده ۱۳ به حق احترام به حریم خصوصی و خانوادگی شهروندان اشاره شده و از مفاد این ماده قانونی چنین مستفاد می‌شود که چنانچه بنا بر حکم قضائی، بررسی فعل و انفعالات اشخاص جز با ورود به حریم خصوصی ایشان امکان‌پذیر نبود، لازم است بازرسی اماکن، اشخاص، اشیا یا ورود به منزل و.‌‌‌.. صرفا با حکم قانون یا دستور مقام قضائی صورت گیرد که در چنین فرضی لازم است بین اطلاعات تصریح‌شده در حکم (قانونی یا قضائی) با سایر اطلاعات شخصی شهروندان قائل به تفکیک شده، هیچ مقامی حق ندارد در مقام انشای حکم، مجوزی بدون قید و محدودیت برای ورود به حریم شخصی‌-اطلاعاتی شهروندان صادر کند. منشور حقوق شهروندی نیز در بند ۹ با انشای ماده ۳۶ محترم شناخته‌شدن حریم خصوصی شهروندان را حق ایشان می‌داند. با این وصف، جای هیچ شک و ابهامی بر ضرورت رعایت خریم خصوصی اشخاص وجود ندارد. با این وجود چنانچه بنا بر دستور قضائی یا به حکم قانون، ورود به حریم شخصی شهروندی مجاز تلقی شود، لازم است بین اطلاعات حوزه عمومی و داده‌های شخصی شهروندان قائل به تفکیک شد. آنچه در مختصات دولت الکترونیک در غالب کشورهای توسعه‌یافته مستند به گردش آزاد اطلاعات انشا شده‌، مبین این موضوع است که حق دسترسی به اطلاعات شهروندان دارای دایره شمول تعریف‌شده و البته مضیق است. در راستای عملیاتی‌کردن این الزام حقوقی، با هدف حفظ حریم خصوصی افراد، لازم است در انشای هر قِسم مقرراتی به الزامات حفظ حریم خصوصی و امنیت اطلاعات برای صیانت از حقوق شهروندان توجه کرد. در ضرورت رعایت حفظ حریم خصوصی شهروندان می‌توان به اسناد و قوانین بین‌المللی مانند ماده ۱۸ اعلامیه اسلامی حقوق بشر، ماده ۱۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۷ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی اشاره کرد که مفهومی از این الزامات در اصول قانون اساسی ایران و سایر قوانین عادی تصریح شده است.

ایران؛ مهم ترین کنشگر منطقه در مسئله فلسطین

امیرحسین قنبرزاده

عملیات طوفان الاقصی که در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ همزمان با ۱۵ مهرماه ۱۴۰۲ با پیش دستی نیروهای فلسطینی به محوریت حماس آغاز شد، فصل جدیدی از تحولات منطقه غرب آسیا را رقم زد. در این عملیات رژیم غاصب صهیونیستی ضربه اطلاعاتی و امنیتی سختی در برابر نیروهای مقاومت فلسطینی خورد و به تکاپو افتاد تا این عملیات برق آسا و غیرقابل پیش بینی را تلافی کند. از شروع عملیات تا به امروز با حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی حدود ۷۰۰۰ فلسطینی اهل غزه که بیشتر آنها غیرنظامیان و زنان و کودکان بی دفاع بوده‌اند به شهادت رسیدند.

اما این پایان کار نبود و واکنش هایی از طرف های مختلف منطقه ای و جهانی، در حمایت یا محکوم کردن نیروهای مقاومت فلسطینی از جمله حماس و جهاد اسلامی را در‌پی داشت‌. دولت ها و ملت های مسلمان و حتی غیرمسلمان از جنایات رژیم اسرائیل اعلام انزجار کردند و از طرفی دولت های غربی مانند گذشته به حمایت اقدامات اسرائیل تحت عنوان حق دفاع از خود پرداختند. در این بین مواضع و حمایت جمهوری اسلامی ایران از مقاومت فلسطین و طرفداری ایالات متحده از رژیم صهیونیستی از سنخ دیگری بود. در این میان ابهامی که وجود دارد این است که آیا این حمایت ها می‌تواند سرنوشت غرب آسیا را تغییر دهد؟ آیا امکان دارد ایران و ایالات متحده وارد جنگ مستقیم شوند؟ اهرم های اعمال قدرت توسط این دو کشور تا چه میزان استفاده خواهد شد؟ در گزارش زیر به اقداماتی که تاکنون توسط طرفین(ایالات متحده آمریکا و ایران) در صحنه نبرد فلسطین و رژیم صهیونیستی انجام شده است و همچنین به توانایی آنها در تغییر معادلات عرصه فلسطین، اشاره خواهیم کرد.

از طرف ایالات متحده آمریکا، حمایت های مادی و معنوی بسیاری به اسرائیل شده است. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا با سفر به اسرائیل با نتانیاهو دیدار کرده و حمایت خود از این رژيم را افزایش داد به طوری که دو بسته حمایتی شامل ۱۴ میلیارد دلار برای جبران خسارت های اسرائیل در کنگره به تصویب رسید.  از طرفی نماینده آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد، قطعنامه پیشنهادی روسیه را برای آتش بس میان مقاومت و رژیم صهیونیستی وتو نموده و با ارسال کمک های تسلیحاتی گسترده به اسرائیل، به ادامه جنایات وحشیانه رژیم صهیونیستی چراغ سبز نشان داد. دولت های اروپایی به تبعیت از سیاست آمریکا در قبال اسرائیل از این رژیم غاصب حمایت کرده و سران این دولت ها از جمله نخست وزیر انگلیس و رئیس جمهور فرانسه به رژیم صهیونیستی سفر کرده اند.

اما جمهوری اسلامی ایران، مثل گذشته پشتیبانی های خود را از محور مقاومت و این بار خاصتاً از حماس و جهاد اسلامی دریغ نکرده و از طریق دیدار با سران کشور های مسلمان و غیرمسلمان حمایت های همیشگی خود از محور مقاومت را اعلام کرده است. به عنوان مثال در همان ابتدای این درگیری سخنگوی وزارت خارجه هم ضمن تبریک به فلسطین اظهار داشت «عملیات امروز(۱۵ مهر) صفحه جدیدی را در عرصه مقاومت و عملیات مسلحانه علیه اشغالگران در اراضی اشغالی ایجاد کرد‌.» رهبر انقلاب هم دو روز پس از این عملیات درهفتم مهرماه در جمع فارغ التحصیلان نیروهای مسلح، شکست اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل را غیرقابل ترمیم دانستند و افزودند «این زلزله ویرانگر توانسته است بعضی از سازه های اصلی حاکمیت رژیم غاصب را ویران کند و تجدیدبنای آن سازه ها به این آسانی امکان پذیر نیست.»

دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با رویکردی فعال شاید تنها کنشگر واقعی این روزهای غرب آسیا باشد. کشورهای اسلامی دیگر به دلیل پاپس کشیدن از آرمان فلسطین و رفتن به سمت عادی سازی روابط تقریبا همه اهرم های بازیگری خود در صحنه فلسطین را از دست داده اند. وزیر خارجه ایران، دکتر حسین امیرعبداللهیان نیز با بهره گیری از قدرت و نفوذ سیاسی ایران در منطقه تا به اینجای کار مهمترین مواضع تاثیرگذار در روند تحولات اخیر را اتخاذ کرده است. دیدار ها و مواضع محکم او در برابر جنایات و اقدامات صهیونیست ها و حامی آنان یعنی آمریکا بارزترین مانع محاسباتی بوده است.علاوه بر اقدامات دیپلماتیک جمهوری اسلامی، محور مقاومت هم وارد میدان شده و به پایگاه های آمریکایی در سوریه و عراق و همچنین پایگاه های شنود و رصد اسرائیل درمرز لبنان ضربات محکمی وارد نموده است. در این بین، دولت های مسلمانی همچون عربستان سعودی و ترکیه به عنوان کشورهای مهم تاثیرگذار منطقه که در مسیر عادی سازی و بهبود روابط دیپلماتیک خود با اسرائیل را در پیش گرفته بودند، صرفاً به محکوم کردن جنایات رژیم صهیونیستی بسنده کردند و حضور خود را در عرصه عمل و نقش آفرینی در صحنه فلسطین، از دست دادند و از صحنه تاثیرگذاری حذف شده‌اند.

جمهوری اسلامی که از اول در خط پشتیبانی حمایت قاطع از محور مقاومت قرار دارد، گوی و میدان را از بقیه ربوده و با توجه به اهرم های اعمال قدرت خود در کنار نیروهای دوست و هم پیمان خود در عراق، سوریه، لبنان و یمن به ایفای نقش آفرینی فراتر از روابط دیپلماتیک می‌پردازد.می توان گفت در حال حاضر تنها ایران و آمریکا هستند که توانایی تاثیرگذاری بر معادلات سیاسی و امنیتی نظامی درعرصه فلسطین را در چارچوب رقابت های منطقه ای دارند و این پدیده نشان دهنده اهمیت نقش آفرینی ایران به عنوان یک بازیگر اصلی و مهم منطقه ای در غرب آسیا می باشد توانمندی که رقبای کشورمان در این منطقه از آن برخوردار نیستند و این مسئله ناشی از سیاست خارجی حکیمانه و هوشمند جمهوری اسلامی طی سال های گذشته در غرب آسیا بوده است.

 
مردم ایران پیشتاز حمایت از فلسطین
علی‌محمد هنرمند
 توفان الاقصی پس از آنکه در گام اول اراضی اشغالی را تبدیل به گورستان اشغالگران کرد، حالا در گام دوم در خیابان‌های سراسر جهان جریان دارد؛ توفانی از خشم مقدس مردمانی که انزجارشان از 7 دهه اشغالگری و جنایت رژیم غاصب صهیونیستی را فریاد می‌زنند. بیراه نیست اگر مدعی شویم هیچ زمانی به اندازه حالا، فلسطین نفوذ گسترده بین‌المللی پیدا نکرده بود. انتشار تصاویر تجمعات صدها هزار نفری در پایتخت‌های اروپایی و خروش جهادی جوامع اسلامی این حقیقت را عیان کرد که فلسطین نه تنها برای وجدان‌های بیدار به فراموشی سپرده نشده که انسان معاصر بیش از پیش به آزادی فلسطین ایمان دارد. از این جهت تجمعات بی‌سابقه این روزها را می‌توان یکی از علائم پیروزی و حیات جریان مقاومت دانست؛ حیاتی که خط بطلانی بر تمام مفروضات غرب‌گرایانی است که مدعی به فراموشی سپرده شدن فلسطین بودند.
در این فضا جریان غرب‌گرا که یکی از گزاره‌های پرتکرار خود در سال‌های گذشته را بی‌اعتبار یافته است، تلاش می‌کند با طرح سفسطه‌گونه برخی ادعاها از حیثیت خود دفاع کند. آنچنان که در شماره روز گذشته یکی از جراید اصلاح‌طلب در مطلبی مجموعه‌ای از مقدمه‌های نامعتبر برای رسیدن به نتیجه‌ای غلط طرح شد. نویسنده این یادداشت ابتدا ادعا کرده برخلاف افکار عمومی جهان، ایرانیان در مواجهه با جنایات رژیم صهیونیستی در غزه «منجمد» شده‌اند. نویسنده پس از طرح این انجماد مجموعه‌ای از عوامل مدنظر خود را به عنوان علل این انجماد برشمرد. از این جهت این مطلب بیش از آنکه تحلیلی بر یک واقعیت باشد، طرح بحثی غلط برای تکرار برخی گزاره‌های مدنظر نویسنده است. اما به بهانه این یادداشت می‌توان این سوال را طرح کرد: آیا جامعه ایران- آنچنان که رسانه‌های غرب‌گرا و اصلاح‌طلب ادعا می‌کنند- در مواجهه با جنایات رژیم اشغالگر قدس به انجماد و انفعال رسیده است؟
1- نخستین دلیل برای رد این ادعا واضح ترین دلایل است. تنها توجه به جمعیت حاضر در راهپیمایی‌های محکومیت صهیونیست‌ها کافی است تا متوجه شویم جامعه ایران یکی از فعالانه‌ترین سطوح کنشگری را در میان کشورهای جهان از خود نشان داده است. برگزاری راهپیمایی همزمان در قریب 1000 شهر کشور به معنای حضور میلیونی ایرانی‌ها در تجمع خیابانی حمایت از فلسطین است. این در حالی است که در بسیاری از کشورها تجمعات به پایتخت محدود می‌شد و حامیان فلسطین از شهرهای دیگر آن کشور نیز خود را به پایتخت می‌رساندند. پس حتی تجمع 300 هزار نفری لندن را نیز نمی‌توان با تجمع چند میلیون نفری ایرانیان قیاس کرد. در کنار تجمعات، اعلام آمادگی بیش از 6 میلیون نفر برای مبارزه با صهیونیست‌ها نشانه دیگری از عمق حمایت ایرانیان از جبهه و آرمان مقاومت است.
2- یکی از محورهای اصلی برگزاری تجمعات در کشورهای غربی، اعتراض مردم به سیاست دولت‌های‌شان در دفاع از رژیم جنایتکار صهیونیستی است. در این کشورها مردم با حضور در خیابان ضمن حمایت از فلسطین، اعتراض خود را نسبت به سیاست دولت‌های‌شان فریاد می‌زدند. این در حالی است که نظام جمهوری اسلامی مهم‌ترین دولت حامی جریان و آرمان مقاومت است که در 3 سطح نظامی، سیاسی و دیپلماتیک از مبارزان فلسطینی پشتیبانی کرده است. دولت ایران نه تنها با رژیم کودک‌کش صهیونیستی هیچ ارتباطی ندارد که تبدیل به کابوس شبانه‌روزی رهبران اسرائیل شده است. در این وضعیت وجه اعتراضی به دولت، در تجمعات و کنش‌های حمایتی مردم ایران وجود ندارد.
3- برگزاری تجمعات بی‌سابقه در حمایت از آرمان فلسطین به خودی خود یک دستاورد و پیروزی برای جمهوری اسلامی ایران به حساب می‌آید. ایران در 4 دهه گذشته با در دست نگه داشتن پرچم مبارزه با اشغالگران و حمایت از مردم مظلوم فلسطین تمام اهتمام خود را بر بیدار کردن جهان نسبت به این ظلم آشکار معطوف کرد. در این شرایط سرزنش ایران به علت همراه شدن مردم دیگر کشورها با آرمان فلسطین بیش از هر چیز به یک مزاح بیجا می‌ماند.
4- یکی از مواردی که نویسنده مذکور مدعی آن شده سوءاستفاده داخلی از تجمع حمایت از فلسطین است. این ادعا نیز از جهات دیگر ناقض خود است. اصلاح‌طلبان بهتر است پاسخ دهند در سال‌های گذشته چه شعارهایی را درباره مساله فلسطین طرح کرده‌اند که حمایت مردم از این آرمان انسانی را به معنای مخالفت با خود برداشت می‌کنند. واقعیت آن است که طرح خائنانه شعار «نه غزه، نه لبنان» یکی از نقاط عطف سیاه اصلاح‌طلبان در سال‌های گذشته بوده است. 
جامعه پس از دریوزگی ضدانقلاب مقابل صهیونیست‌ها و طرفداری اخیرشان از جنایات این رژیم در قبال مردم غزه به این واقعیت پی برد که انتهای شعار «نه غزه، نه لبنان» نه شعار «جانم فدای ایران» که امضای طرح حمله نظامی برای به قتل رساندن انسان ایرانی است. به همین خاطر حالا در فضایی که جهان بیش از پیش در حمایت از غزه به صدایی مشترک و شعاری واحد می‌رسد، اصلاح‌طلبان نیز می‌توانند به جای طرح ادعاهای بی‌پایه از گذشته سیاه خود توبه علنی کنند و به جبهه حق‌طلبان جهان در دفاع از مظلومیت فلسطینی‌ها بپیوند
نام:
ایمیل:
نظر: