جهان در آستانه سال ۲۰۲۵ میلادی با مجموعهای از تحولات بنیادین و چالشهای پیچیده روبهروست که درک درست و بهنگام آنها برای سیاستگذاران و تصمیمگیران کشورمان ضروری است؛ زیرا نظم بینالمللی لیبرال که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود، اکنون در معرض فروپاشی قرار دارد و جهان وارد دورهای از عدم قطعیت و در پی آن تحولات سریع و بعضاً شوکآفرین، مانند جنگهای غزه و لبنان شده است. پر واضح است که این وضعیت جدید توأمان تهدیدها و فرصتهای جدیدی برای کشورمان دارد که مواجهه هوشمندانه با آنها نیازمند تحلیل دقیق وضعیت پیشرو و برنامهریزی راهبردی متناسب است. طبیعتاً در این وضعیت، شناخت صحیح روندهای نوظهور ژئوپلیتیکی و اتخاذ رویکردهای هوشمندانه برای حفظ و ارتقای منافع ملی، بیش از هر زمان دیگری ضرورت یافته است؛ لذا در ادامه به برخی از این روندها اشاره میکنیم.
یکی از مهمترین روندهایی که باید مورد توجه سیاستگذاران کشور قرار گیرد، پدیده واکنشهای غیرمنطقی (Irrational Responses) در عرصه بینالمللی است. این پدیده به وضعیتی اشاره دارد که در آن، کنشگران سیاسی و اجتماعی، اعم از دولتها، گروههای سیاسی و حتی افراد تأثیرگذار، واکنشهایی از خود نشان میدهند که به ظاهر با منافع عقلانی و بلندمدت آنها در تضاد است. این روند که در قطبی شدن فزاینده جوامع و گسترش اطلاعات نادرست ریشه دارد، موجب شده است پیشبینیپذیری رفتار بازیگران بینالمللی به شدت کاهش یابد. برای نمونه، میتوان به تصمیمات دولت اول ترامپ در خروج از پیمانهای بینالمللی، اتخاذ سیاستهای حمایتگرایانه اقتصادی در عصر جهانی شدن یا واکنشهای غیرمتعارف به بحرانهای بینالمللی اشاره کرد. این پدیده میتواند ناشی از فشارهای داخلی، تأثیر رسانههای اجتماعی، یا تغییرات سریع در افکار عمومی باشد.
برای کشورمان که همواره با چالشهای متعدد در عرصه بینالمللی مواجه بوده، درک این پیچیدگیها و تطبیق راهبردهای دیپلماتیک با آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. این امر به ویژه در وضعیتی که تحریمهای یکجانبه و فشارهای بینالمللی همچنان ادامه دارد، میتواند فرصتهای جدیدی را برای دیپلماسی خلاقانه و چندجانبه کشورمان فراهم آورد. سیاستگذاران کشور باید با در نظر گرفتن این واقعیت جدید، روشهای کهنه و کماثر گذشته را کنار بگذارند و راهبردهایی را طراحی کنند که انعطافپذیری بیشتری در مواجهه با تغییرات ناگهانی در عرصه سیاست بینالملل داشته باشد.
روند دیگری که باید به دقت مورد توجه و تحلیل قرار گیرد، رشد ناسازگاری در تعهدات خارجی کشورها (Inconsistency in External Commitments) است. این پدیده به وضعیتی اشاره دارد که در آن، کشورها در مواجهه با مسائل مشابه بینالمللی، رویکردهای متفاوت و گاه متناقضی اتخاذ میکنند. این ناسازگاری میتواند در مسائل و چالشهای سیاسی، اقتصادی و حتی ژئوپلیتیکی خاص هر کشور ریشه داشته باشد. برای نمونه، میتوان به تفاوت در واکنش کشورها به بحرانهای گوناگون بینالمللی، مانند مسئله فلسطین و جنگ اوکراین اشاره کرد. در حالی که برخی کشورها در یک مورد به شدت واکنش نشان میدهند، ممکن است در موردی مشابه سکوت اختیار کنند!
این وضعیت که نشاندهنده تأثیر فزاینده عوامل داخلی و جغرافیایی بر سیاست خارجی کشورهاست، میتواند برای کشورمان خلقکننده فرصتها و چالشهای گوناگونی باشد. از یک سو، این ناسازگاری میتواند پیشبینیپذیری رفتار شرکای بینالمللی کشورمان را دشوار کرده و برنامهریزی تعاملات بلندمدت با آنها را با چالش مواجه کند. از سوی دیگر، این وضعیت میتواند فرصتی را برای تقویت روابط راهبردی با قدرتهای نوظهور و کشورهای همسو فراهم آورد. سیاستگذاران کشورمان باید با درک این پیچیدگی، راهبردهایی را طراحی کنند که انعطافپذیری بیشتری در مواجهه با تغییرات در سیاستهای کشورهای دیگر داشته باشد. همچنین، تقویت روابط دوجانبه و چندجانبه با کشورهایی که منافع مشترک با کشورمان دارند، میتواند به کاهش آسیبپذیری ناشی از این ناسازگاری کمک کند.
در کنار این تحولات، ظهور صداهای تأثیرگذار جدید (New Influential Voices) در عرصه بینالمللی، چشمانداز جدیدی را پیش روی سیاست خارجی کشورمان قرار میدهد. این پدیده به ورود بازیگران غیردولتی و غیرسنتی به عرصه سیاست بینالملل اشاره دارد که میتوانند بر تصمیمگیریهای جهانی تأثیر بگذارند. این بازیگران جدید شامل کارآفرینان مشهور (مانند ایلان ماسک)، اینفلوئنسرها یا همان انسان رسانههای فضای مجازی با میلیونها دنبالکننده در اینستاگرام و دیگر شبکههای مجازی، NGOهای بینالمللی و حتی شخصیتهای مشهور هنری هستند که میتوانند افکار عمومی جهانی را شکل داده و هدایت کنند. بدیهی است که کشورمان در ماهها و سالهای آینده باید به دنبال افزایش ارتباط و تعامل سازنده خود با این قبیل افراد و سازمانها باشد تا به واسطه آنها بتواند تصویر مطلوب و منافع خود را در جهان رسانهای شده تأمین کند.
این تحول که با افول تدریجی هژمونی غرب همراه شده، میتواند زمینهساز شکلگیری نظم چندقطبی جدیدی باشد که در آن، کشورهای مستقلی مانند ایران عزیز ما نقش مهمتری ایفا کنند. در این راستا، تقویت روابط مؤثر با قدرتهای نوظهور آسیایی، به ویژه چین و هند و مشارکت فعال و غیرمنفعلانه در ساختارهای نوین همکاری منطقهای و بینالمللی، از جمله سازمان همکاری شانگهای (SCO) و گروه بریکس (BRICS)، میتواند منافع راهبردی کشور را تأمین کند. همچنین، سیاستگذاران کشورمان باید راهبردهایی برای تعامل مؤثرتر با جامعه جهانی فراهم کنند؛ از جمله تقویت دیپلماسی دیجیتال، همکاری با سازمانهای مردمنهاد بینالمللی و ایجاد سازکارهایی برای افزایش ارتباط و گفتوگوی کشورمان با رهبران فکری و تجاری جهان.
با عنایت به آنچه بیان شد، در این وضعیت پیچیده، پنج سؤال اساسی باید پیش روی سیاستگذاران کشورمان قرار داشته باشد؛ چرا که پاسخ به آنها میتواند مسیر آینده سیاست خارجی کشورمان را تعیین کند:
۱ ـ چگونه میتوانیم امنیت کشورمان را در یک نظم جهانی در حال فروپاشی تأمین کنیم؟ این مسئله برای کشورمان که همواره بر استقلال و خوداتکایی تأکید داشته، اهمیت ویژهای دارد؛ چرا که نهادهای بینالمللی سنتی، مانند سازمان ملل متحد در شرایطی قرار گرفتهاند که کارآمدی چندانی ندارند؛ بنابراین، کشورمان باید به سرعت راهبردهای نوینی را برای تأمین امنیت و منافع خود طراحی کند. این مسئله میتواند شامل تقویت اتحادهای منطقهای، توسعه توانمندیهای دفاعی بازدارنده و مشارکت در ابتکارات امنیتی چندجانبه باشد.
۲ ـ چگونه میتوانیم مفهوم حاکمیت را در جهان معاصر درک و اعمال کنیم؟ با توجه به فشارهای خارجی و تلاش برای محدودسازی قدرت کشورمان در عرصههای سخت و نرم، این مسئله نیازمند رویکردی واقعبینانه و البته متعهدانه به آرمانهای انقلاب است. در واقع، سیاستگذاران کشورمان باید راه و تدبیری هوشمندانه برای حفظ استقلال و حاکمیت ملی در عین مشارکت فعال در ساختارهای بینالمللی پیدا کنند!
۳ ـ چگونه میتوانیم در احیا و بازطراحی نظام تجارت جهانی مشارکت کنیم؟ سالهاست که تحریمهای اقتصادی به چالشی جدی برای کشور تبدیل شده و زمینه را برای فرسایش برخی منابع و ظرفیتهای ارزشمند کشور فراهم آوردهاند. کشورمان ضمن تلاش برای رفع تحریمها باید راههایی برای افزایش نقش خود در اقتصاد جهانی، با وجود محدودیتهای موجود پیدا کند. این امر میتواند شامل تقویت همکاریهای اقتصادی با کشورهای همسو، مشارکت در ابتکارات اقتصادی منطقهای، مانند کریدورهای اقتصادی یا حتی تمرکز بخشی از منابع موجود کشور بر توسعه صنایع با ارزش افزوده بالا باشد.
۴ ـ چگونه میتوانیم توان نوآوری و پیشرفت فناورانه کشورمان را در شرایط محدودیتهای بینالمللی حفظ کنیم؟ حفظ و ارتقای توان فناوری کشور برای حفظ قدرت رقابتی کشورمان در سالهای پیش رو حیاتی است؛ از این رو کشورمان باید راهبردهایی برای توسعه فناوریهای پیشرفته، به ویژه در حوزههایی، مانند هوش مصنوعی، انرژیهای تجدیدپذیر و فناوریهای زیستی طراحی کند. این امر میتواند شامل تجدید نظر در سیاستهای آموزشی کشور و هدایت تحصیلی نخبگان به رشتههای فناور، سرمایهگذاری مضاعف در حوزه تحقیق و توسعه، تقویت همکاریهای علمی بینالمللی و ایجاد مراکز نوآوری در عرصههای گوناگون صنعتی و اقتصادی باشد.
۵ ـ نظر به تبدیل شدن مسائل اقلیمی به یک مسئله جهانی مورد توجه افکار عمومی، چگونه میتوانیم در اقدامات جهانی برای مقابله با این تغییرات مشارکت کنیم و اینگونه تصویری مثبت از نقشآفرینی سازنده کشورمان در عرصه جهانی ارائه کنیم؟ پر واضح است که توجه بیشتر سیاستگذاران کشورمان به مسئله تغییرات اقلیمی میتواند فرصتی برای افزایش همکاریهای بینالمللی و جذب سرمایهگذاری خارجی در صنایع کشورمان باشد. خوشبختانه کشورمان با توجه به موقعیت جغرافیایی و منابع طبیعی خود، از ظرفیتهای بالایی در این زمینه برخوردار است و مشارکت بینالمللی میتواند به توسعه سریع زیرساختهای بهرهبرداری از انرژیهای تجدیدپذیر و حفظ و تأمین منابع آبی پایدار برای کشورمان کمک کند. افزون بر این، مشارکت در این حوزه میتواند به مثابه اهرمی برای کاهش فشارهای بینالمللی و بهبود روابط با کشورهای دیگر عمل کند. با توجه به اهمیت فزاینده مسائل زیستمحیطی در سیاست جهانی، ایران میتواند با اتخاذ مواضع پیشرو در این زمینه، جایگاه خود را در مذاکرات بینالمللی تقویت کند.
به طور کلی، تأمین منافع ملی کشورمان در سال جدید میلادی، مستلزم درک دقیق تحولات جهانی، برنامهریزی راهبردی هوشمندانه و اجرای منسجم سیاستهای تدوین شده است. در این مسیر، حفظ انسجام ملی، تقویت ظرفیتهای داخلی، گسترش همکاریهای بینالمللی و حفظ انعطافپذیری در مواجهه با تحولات غیرمنتظره داخلی و خارجی، کلید موفقیت خواهد بود.