صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۳  ، 
کد خبر : ۳۷۱۳۳۵

یادداشت روزنامه‌های دوشنبه اول بهمن ۱۴۰۳

آقای پزشکیان و لایه پنهان جنگ، وادادگان خط ترور، ماجرای بزرگ‌ترین شکست صهیونیست‌ها؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز دوشنبه ۱ بهمن

آقای پزشکیان  و لایه پنهان جنگ

 محمد ایمانی 
۱- هر کس کمترین آشنایی با تاریخ غرب آسیا داشته باشد، می‌داند که این منطقه به عنوان قلب تمدن و تجارت و منابع طبیعی و انسانی و موقعیت راهبردی، در دو قرن اخیر هرگز از طمع‌ورزی و جنگ‌افروزی ابرقدرت‌ها مصون نمانده است. بنابراین خام‌اندیشی است که کسی خیال کند با انکار واقعیت این جنگ تحمیلی، می‌تواند صلح و آرامش برقرار کند. واژه «جنگ» اما به تنهایی برای بازنمایی واقعیت کافی نیست. جنگ نظامی با همه اهمیت، آخرین حلقه از واقعیت جاری در منطقه بوده است. همواره حرف اول را در جنگ ترکیبی انگلیس و آمریکا (و صهیونیسم بین‌الملل)، نفوذ و شکاف‌افکنی و به تحلیل بردن منابع قدرت‌ساز زده است. آنها دهه‌ها شبکه‌سازی کردند، افرادی را در طبقات مختلف به خدمت گرفتند، میان ملت‌ها به نام ناسیونالیسم شکاف انداختند (در حالی که خود جبهه واحد فراملیتی بودند) و به تجزیه قدرت‌هایی مانند ایران و عثمانی پرداختند. ملت‌های منطقه جنگ را انتخاب نکرده‌اند، بلکه جنگ دائما به شکل‌های گوناگون به آنها تحمیل شده و مقاومت هم با همه تحولاتش از ناسیونالیسم و سوسیالیسم به اسلامی، نتیجه طبیعی این روند بوده است. آنها که مقاومت را سرزنش می‌کنند و دم از مسالمت با تحمیل‌کنندگان جنگی ۱۵۰ ساله می‌زنند، دانسته یا ندانسته، در نقشه دشمن نقش‌آفرینی می‌کنند.
۲- نفوذ، خطرناک‌ترین لایه جنگ است. بسا قلعه‌ها که در برابر ضربات سنگین فرو نریخت و استوار ماند، اما درِ آن، به دست عناصر خائن و نفوذی به روی دشمن گشوده شد. به نظر شما چرا باید مجله وابسته به یک روزنامه اقتصادی غربگرا، سه روز پس از ترور شهید هنیه در تهران و ضرورت انتقام ایران، رئیس‌جمهور منتخب را در حالی که پرچمی سفید و پاره را بالا برده، تصویر کند؟ این همان نشریه‌ای است با وجود نارضایتی مردم و تولیدکنندگان، از گران‌سازی ارز و خودرو (ایجاد تورم) دفاع کرد و نام مهار تورم را سرکوب قیمت‌ها گذاشت. چرا باید یک نشریه اقتصادی در صفحه نخست خود، لباس عمو نوروز بر تن ترامپ کند؟ یا در شماره دیگری‌، تنها راه نجات اقتصاد را مذاکره با آمریکا معرفی نماید؟ یا موفقیت‌های اقتصادی دولت شهید رئیسی را تراژدی بنامد؟
۳- تاریخ به تعبیر سعدی، «جاسوس هم‌کاسه» کم سراغ ندارد. فرومایگانی که با صاحب‌منصبان اظهار همراهی نموده، اما در زمان مناسب، همان‌ها را کتف‌بسته تحویل دشمن داده‌اند. اثبات وجود نفوذ و خیانت، کار اطلاعاتی پیچیده‌ای نمی‌خواهد. اگر کشمیری و کلاهی، اقدام به بمب‌گذاری در دفتر نخست‌وزیری یا حزب جمهوری اسلامی نمی‌کردند، چه کسی خبر داشت که نفوذی هستند؟ اگر وزیر ارشاد دولت مدعی اصلاحات، سال ۱۳۸۸ در لندن (زیر سایه دولت خبیث انگلیس) «اتاق فکر جنبش سبز در خارج از کشور» را تشکیل نمی‌داد و دعوت به آشوب نمی‌کرد، چند نفر باور می‌کردند که امثال او در نقشه MI6 و CIA نقش‌آفرینی می‌کنند؟ اگر معاون وزیر ارشاد همان دولت، نقاب از چهره نمی‌انداخت و ننگ سردبیری شبکه صهیونیستی اینترنشنال را به جان نمی‌خرید، چند نفر می‌دانستند که مدیر سابق روزنامه زنجیره‌ای «آفتاب امروز»، جاسوس انگلیس و اسرائیل بوده؟ ایضا معاون اسبق وزیر دفاع در دولت خاتمی، که به جرم جاسوسی بازداشت و پس از محاکمه اعدام شد.
۴- «عابد- ت» عضو سابق دفتر تحکیم و انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، ۵ تیر ۱۳۹۲ ‌در مصاحبه با وبسایت «اخبار روز» موضوعی را باز گفت که با تحرکات قبل و بعد افراطیون نسبت به آقایان خاتمی و روحانی (و امروز آقای پزشکیان) مطابقت می‌کند: «اصلاح‌‌طلبان سياست دوگانه‌اي را مقابل حسن روحاني در پيش گرفته‌‌اند. دست از سر او برنمی‌‌دارند، مگر مطمئن شوند چيزي به آنها نمی‌‌ماسد. آنها به روحاني مثل سانديسي نگاه مي‌کنند که تا زماني که آخرين قطره ممکن در او را ميک نزنند، لوله سانديس را از آن بيرون نخواهند کشيد. احتمالاً باید چند نوبت هم حباب و هواي خالي مکيده شود تا مطمئن شوند که ديگر نمی‌‌توانند استفاده‌اي کنند. بعد همان کاري را که با ‌هاشمي رفسنجاني کردند، با او مي ‌کنند. آنها از يک طرف بايد به روحاني بچسبند، چون تنها شانس بقا و حيات‌شان است... از طرف ديگر مطمئن هستند که بخش‌‌هایي از جامعه که از ترس رقیب، يا بر مبناي انتظارات به روحاني رأي داده‌اند؛ به‌زودي از فضاي احساسي خارج شده و کم‌کم بازار انتقاد و اعلام برائت داغ خواهد شد. اصلاح‌طلبان مي‌خواهند از روحاني نهايت استفاده را بکنند، اما جوابگوي کارنامه او نباشند. براي همين به چشم سانديس به او نگاه مي‌ کنند».
۵- عضو تشکل دانشجوی شبه‌اصلاح‌طلب دانشجویی، بیراه نمی‌گفت. همان‌ها که از خاتمی در سال ۱۳۷۶ قدّیس ساختند، بعدها او را هو کردند و خواستار استعفا و یا عبور از خاتمی شدند. همچنین، پس از اینکه آخرین سوءاستتفاده‌ها را از دولت روحانی انجام دادند، ضرورت استعفای او را پیش کشیدند؛ چرا که بارها اذعان کرده بودند دولت روحانی از اواخر سال ۱۳۹۴ و با برجام تمام شده و دیگر هیچ حرفی برای گفتن ندارد. به همین علت، «عباس- ع» (محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان / عضو بعدی شورای راهبردی کابینه چهاردهم) ۶ مهر ۱۳۹۹، خواستار استعفای روحانی شد و همین خواسته بر جای تیتر اول روزنامه اعتماد (متعلق به رئیس فعلی شورای اطلاع‌رسانی دولت) نشست. فشار برای استعفا، تصادفا همزمان با فشار دولت ترامپ و سردرگمی دولت روحانی در تله برجام بود. عجیب‌تر اینکه همزمان، مهره‌های غرب در لبنان و عراق نیز برای استعفای دولت مستقر و بی‌ثبات‌سازی این دو کشور فشار می‌آوردند. شهریورماه همان سال، (چند هفته قبل از تیتر روزنامه اعتماد)، نشریه زنجیره‌ای صدا، بخش دیگری از بازی شبکه نفوذ را به اجرا گذاشته و با اشاره به تحقیر رئیس‌جمهور صربستان از سوی ترامپ نوشته بود: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکره‌‌کننده می‌پسندد، این است: همچون برّه‌‌ای در مذبح و برده‌‌ای در مسلخ. آيا اقداماتي از این جنس را بايد مايه شرمساري دانست؟ فرض كنيم سياستمدار صرب همچون متهمي در اتاق بازجويي و حتي يك برده در مقابل همتاي آمريكايي نشسته؛ اگر منافع چنين اقتضايي كند، بايد این اقدام را تمسخر كرد، يا عقلانيتي سياسي خواند؟»! آنها بی‌تعارف می‌خواستند آقای روحانی را کتف بسته، مقابل ترامپ بنشانند، اما ناکام ماندند. همان‌ها اگر بتوانند، به آقای پزشکیان هم رحم نمی‌کنند.
۶- جنگ زد و خورد، و فراز و نشیب دارد. اما تاریخ ثابت کرده که پیروزی و عزت ملت‌ها، در مقاومت است، نه ضعف نشان دادن و تسلیم شدن. به فلسطین نگاه کنید. خام شدن با وعده دشمن، سرزمین یک ملت را از آنان ربود و آوارگی و ناامنی را تحمیل کرد. اما در غزه، نه فقط صهیونیست‌های جنایتکار بلکه آمریکای ابرقدرت، با مردمی محاصره شده در شهری ۳۶۰ کیلومتر مربعی (تقریبا به اندازه مساحت مشهد و تبریز) جنگیدند و پس از ۱۵ ماه، حماسه‌ای رقم خورد که به گزارش رادیو اسرائیل موجب شده تعدادی از وزرای صهیونیست، برخی از حاضران و دبیر هیئت دولت در جلسه تصویب توافق آتش‌بس‌گریه کنند و وزیر امنیت داخلی و برخی وزرای دیگر کابینه ائتلافی استعفا دهند. این اعترافات صهیونیست‌ها و محافل غربی هم خواندنی است: «منوشه امیر مدیر رادیو اسرائیل: هیچ‌ یک از اهدافی که نتانیاهو در جنگ به دنبال آن بود، محقق نشده و این، یک پیروزی برای حماس و شکستی بزرگ برای اسرائیل است». «نیر کیپنیس، وبسایت واللا: کابوس شکست برای سال‌ها در ذهن همه اسرائیلی‌ها باقی خواهد ماند». « ژنرال گیورا آیلند: حماس به پیروزی رسید و اسرائیل شکست فجیعی خورد. جنگ غزه، یک شکست بزرگ است، زیرا به اهداف خود نرسید». «ژنرال گادی شمنی: دولت اسرائیل در جنگ، شکست خورده ظاهر شده، زیرا فاقد برنامه راهبردی روشن در مورد اهداف جنگ و ابزارهای دستیابی به آن است. این نه‌تنها نتیجه شکست نظامی، بلکه نتیجه شکست رهبری است». «فریاد یوسی یهوشوا، تحلیلگر شبکه عبری i24: اسرائیل شکست خورد؛ ارتش بزرگ ما با تمام امکانات، نتوانست پس از ۱۵ ماه پیروز شود! سخت در اشتباه است، هر کس که فکر کند ترامپ می‌تواند معجزه کند. او هم نمی‌تواند، چون حماس همان غزه، و غزه همان حماس است». 
«روزنامه معاریو: پس از ۱۵ ماه، برای همه روشن شد که جنگ غزه، یک رسوایی راهبردی بدون دستاورد است. حماس، ما را دچار فرسایش کرده‌ است». «کانال ۱۴ تلویزیون اسرائیل: چه کسی باور می‌کرد که یک سال‌ونیم پس از حمله‌ هفت اکتبر، در برابر عامل آن تعظیم کرده و همه چیز را تسلیم او کنیم». «دیوید هرست سردبیر میدل ایست آی: این بزرگ‌ترین شکست برای اسرائیل است، تل ‌آویو چاره‌ای جز پذیرش توافقی تلخ را نداشت و این، سرآغازی بر کابوس‌‌های اسرائیل است».
۷- عدم رعایت تناسب در مدیریت توانمندی‌ها و ابزار‌ها، موجب برساختن تصویری کاریکاتوری و معیوب از مدیریت می‌شود. اصل در برابر دشمنی دشمنان، شناخت منابع قدرت و گسترش توانمندی‌هاست، و نه اصرار بر اظهار ضعف و ناتوانی و تکرار التماس‌گونه واژه مذاکره. دوستانی دلسوز برای رئیس‌جمهور محترم نیستند، آنها که اصرار دارند دولت را ناتوان از اجرای برنامه اقتصادی درونزا و گسترش دیپلماسی نشان دهند و بنابراین در تله مذاکره دوباره با طرف عهدشکن برجام بیندازند. این، همان جریان آلوده‌ای است که موفقیت‌های بزرگ دولت شهید رئیسی در احیای رشد اقتصادی بالای ۵ درصد، سه برابر کردن صادرات نفت و افزایش صادرات غیرنفتی، واردات واکسن، الحاق به پیمان‌های ضد تحریمی، احیای ۸ هزار کارخانه تعطیل یا نیمه‌تعطیل، انجام طرح‌های بزرگ آب و گاز و برق و پالایشگاه و پتروشیمی و راه و...، بدون برجام و FATF را کتمان یا حتی تحریف می‌کند. 
۸- گفته‌اند جنگ، خدعه و فربیب است. طرفین در هیچ یک از ابعاد جنگ، دست خود را رو نمی‌کنند؛ چنان که حکیم بلندآوازه، سعدی علیه‌الرحمه می‌گوید: «به تدبیر جنگ بداندیش کوش- مصالح بیندیش و نیت بپوش/ منه در میان، راز با هر کسی- که جاسوس هم‌کاسه دیدم بسی/ سکندر که با شرقیان حرب داشت- درِ خیمه گویند در غرب داشت/ چو بهمن به زابلسِتان خواست شد- چپ آوازه افکند و از راست شد/ اگر جز تو داند که عزم تو چیست- بر آن رای و دانش بباید ‌گریست» . اما ما دیپلمات ارشدی را سراغ داریم که یازده سال قبل، همزمان با آماده شدن برای مذاکره، به غلط گفت «آمریکا با یک بمبش می‌‌تواند تمام سیستم‌‌های نظامی ما را از کار بیندازد»(!) و تیر خلاص را به توان چانه‌زنی در مذاکرات زد. او همین چند ماه قبل هم بر خلاف واقعیت غلبه ایران بر تحریم‌ها ادعا کرد: «گفتند ما یاد دادیم که چگونه فروش نفت زیاد بشود. نه خیر وقتی آقای بایدن آمد، سیاستش این شد که پیچ تحریم‌ها را شُل بکند. اجازه بدهید آقای ترامپ دوباره برگردد، آن وقت ببینیم که دوستان چه می‌کنند»!
۹- دولت‌های گوناگون آمریکا تا آنجا که می‌توانستند در این ۴۵ سال نقشه کشیدند و ضربه زدند و هر بار گفتند کار ایران چند ماه دیگر تمام است. اما کودتای نظامی، گسیل گروهک‌های مزدور، جنگ تحمیلی، ترور سازمان‌یافته، و تحریم‌های فلج‌کننده و فشار حداکثری، هیچ‌کدام نتوانست انقلاب اسلامی را از بالندگی باز دارد. بنابراین نباید اسیر و مرعوب عملیات فریب نیابتی دشمن شد. گزافه‌گویی برخی عناصر منفعل در حالی است که نشریه آمریکایی فارین پالیسی دو هفته قبل گزارش داد: «ترامپ قبلا یک‌بار در راهبرد فشار حداکثری علیه ایران شکست خورده است. نظریه «مرد دیوانه» او در برابر ایران کارایی ندارد، چرا که دستش برای ایران رو شده است. ترامپ از «نظریه مرد دیوانه» استفاده کرد تا خود را غیرقابل پیش‌بینی و خطرناک جلوه دهد. اما آیا این رویکرد توانست ایران را وادار به تغییر رفتار کند، یا صرفاً به تشدید بحران منجر شد؟ ترامپ با خروج از توافق، فشار حداکثری را آغاز کرد و امیدوار بود که بتواند ایران را وادار به پذیرش توافقی سختگیرانه‌‌تر کند. به گفته جان بولتون، مشاور وقت امنیت ملی‌، ترامپ معتقد بود که ایران در برابر فشارها سر تعظیم فرود خواهد آورد. اما ایران نه‌تنها تسلیم نشد، بلکه نشان داد که فشار حداکثری نتیجه معکوس داشته است».
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز دوشنبه ۱ بهمن

وادادگان خط ترور

مهدی سعیدی

 داستان ترور به قامت تاریخ بشریت است، آنگاه که اولین بار هابیل به دست قابیل ترور شد. پس از آن بود که قابیلیان آنگاه که توان ایستادگی در برابر عظمت و شرافت و مردانگی هابیلیان را نداشتند، ناجوانمردانه دست به ترور زدند و خون مظلومان را ریختند. در تاریخ انقلاب اسلامی نیز داستان خط ترور داستان تازه‌ای نیست و طول عمر آن به طول عمر انقلاب اسلامی برمی‌گردد. از همان هفته‌های اول بود که تروریست‌ها زدن بازوان فعال انقلاب را نشانه رفتند، بدان امید که با حذف فیزیکی یاران امام، وی را در مدیریت انقلاب بی‌یاور کنند. 
نکته قابل ملاحظه آنکه دشمنان این ملت هر وقت توان مقابله مستقیم با توانمندی‌های جمهوری اسلامی و ملت ایران را نداشته‌اند از کثیف‌ترین و ناجوانمردانه‌ترین راه‌ها برای مقابله بهره جسته‌اند که شاید در صدر همه آنها خط ترور باشد. در همان ابتدای انقلاب آنگاه که توان مقابله فکری با نظام اسلامی را نداشتند، گلوله را بر پیشانی مغز متفکر و ایدئولوگ بزرگ انقلاب اسلامی نشانه رفتند و آیت الله شهید مرتضی مطهری را به شهادت رساندند. در همین روند بود که دکتر مفتح، دکتر بهشتی، برخی از ائمه جمعه و... یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. 
در کنار خط زدن بزرگان انقلاب، خط ترور کور با هدف ایجاد رعب در جامعه نیز دنبال می‌شد. ملت ایران تابستان داغ سال ۱۳۶۰ را فراموش نکرده است، آنگاه که گروهک منافقین پس از آنکه در عرصه حکمرانی جایی برای عرض اندام نیافتند و مردم ترجیح دادند رأیشان را خرج نامزد‌های مورد حمایت گروه فاسد سازمان مجاهدین خلق نکنند، دست به اسلحه بردند و ۱۷ هزار شهروند بیگناه را ترور کردند. تروری کور که فقط از گروهکی واداده و به بن‌بست رسیده می‌توان انتظار داشت. 
بزرگان دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نیز همواره در صدر فهرست ترور جریان‌های تروریستی بوده‌اند، چراکه شمشیر عدالت‌گستر جمهوری اسلامی بسیاری از جنایتکاران این گروهک‌های تروریستی را به سزای اعمالشان رسانده است. در این مسیر خون پاک ۷۷ قاضی و ۳۰۰ عضو دستگاه قضایی کشور در این سال‌ها به ناحق و مظلومانه ریخته شده است که در میان آنها می‌توان از بزرگانی، چون آیت‌الله بهشتی، شهید علی قدوسی دادستان کل انقلاب، شهید موسی نوری قلعه‌نو دادستان زابل و شهید اسدالله لاجوردی رئیس سازمان زندان‌ها یاد کرد. فهرست بلندپایه‌ای که در پایان آن نام دو شهید بزرگوار حجت الاسلام علی رازینی و محمد مقیسه نیز به تازگی افزوده شده است. 
بدون شک همان‌طور که دیروز گروهک تروریستی منافقین به مثابه عمله‌های بیگانگان عمل می‌کردند، امروز نیز در سناریویی در خدمت استکبار جهانی خط ترور دو قاضی انقلابی کلید خورده است. این سوژه به خوبی حکایت از آن دارد که دشمنان جمهوری اسلامی مجدداً از رویارویی با نظام و ملت ایران کم آورده‌اند و بریده از همه جا مجدداً به خط ترور روی آورده‌اند. همین امر کافی است که مسئولان اطلاعاتی - امنیتی پس از ناکامی مفتضحانه صهیونیستی در میدان نبرد غزه، هوشمند باشند و منتظر آن باشند که رژیم تروریست صهیونیستی برای جبران شکست خود، تروریست‌هایش در کشور و منطقه را فعال کرده باشد. 
باید توجه کرد که در کنار خط ترور فیزیکی، ضربه زدن به افکار عمومی نیز در قالب جنگ شناختی کلید خورده است تا تلاش کند دستان آلوده به خون تروریست‌ها را تطهیر کند، که در برابر آن نیز باید هوشیار بود و اجازه نداد جای جلاد و شهید عوض شود. ترور این دو قاضی وارسته و شجاع آغاز خط ترور نبوده و پایان آن نیز نخواهد بود، در این میان این وجدان و افکارعمومی جامعه است که باید مراقب باشیم در پروپاگاندای رسانه ترور نشود و اجازه ندهند تا قاتلان، فاتحان میدان گردند.
عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز دوشنبه ۱ بهمن

ماجرای بزرگ‌ترین شکست صهیونیست‌ها

یدا... جوانی

با اجرایی شدن توافق آتش‌بس میان رژیم‌صهیونیستی و حماس در غزه، بزرگ‌ترین شکست رژیم‌صهیونیستی رقم‌خورد. این شکست قطعا تأثیرات ویژه‌ای بر معادلات منطقه، آینده آن و سرنوشت محور مقاومت خواهد گذاشت. جنگ صهیونیست‌ها در غزه، مقاومت مردم و دیگر اضلاع مقاومت در مقابل حملات رژیم‌صهیونیستی، حدود ۱۱ماه به درازا کشید و صهیونیست‌ها درنهایت تن به توافقی دادند که تمامی شروط مقاومت را پذیرفتند.

این آتش‌بس معنای ویژه‌ای دارد: به این معنا که مقاومت به اهداف خود دست‌یافت، درحالی‌که صهیونیست‌ها به هیچ‌یک از اهدافی که از روز‌های نخست پس از عملیات طوفان الاقصی اعلام کرده بودند، نرسیدند. این موضوع نشان‌دهنده شکست رژیم صهیونیستی و پیروزی مقاومت است. درواقع، در همان ماه‌های اولیه پس از عملیات طوفان الاقصی، مذاکرات چندین بار مطرح و انجام شد، اما هر بار صهیونیست‌ها از توافق شانه خالی کرده و مذاکرات را با شکست مواجه نمودند. آنها معتقد بودند که تن‌دادن به چنین توافقی در آن شرایط، به معنای شکست برای‌شان است و به همین دلیل به جنگ ادامه دادند تا شاید بتوانند شکست‌های خود را جبران کرده، روند‌ها را تغییر دهند. درواقع این مقاومت بود که اراده و شروط خود را به رژیم‌صهیونیستی تحمیل کرد. امروز موجی از شادی را میان مردم غزه می‌بینیم و این شادمانی حق آنهاست، زیرا مقاومت آنها نتیجه داده و رژیم‌صهیونیستی مجبور به عقب‌نشینی و تن‌دادن به خواست مقاومت شده است. حال این سؤال مطرح است که با توجه به این آتش‌بس و توافق، آینده منطقه و مقاومت چگونه خواهد بود؟ آینده مقاومت بسیار روشن به نظر می‌رسد. این مقاومت در تحقق مهم‌ترین اهداف خود همچون نابودی رژیم‌صهیونیستی، اخراج نیرو‌های آمریکایی و پایان‌دادن به نفوذ بیگانگان در منطقه، به گونه‌ای قوی‌تر، پویا‌تر و مؤثر‌تر از امروز عمل خواهد کرد. در دو قرن گذشته، غربی‌ها با نفوذ در منطقه ما، رژیم‌صهیونیستی را به نفع منافع خود ایجاد کرده و به چپاول منافع ملت‌ها پرداخته‌اند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، مقاومت با فرهنگ و ادبیات جدیدی شکل‌گرفت. آنچه امروز در منطقه به‌عنوان مقاومت مطرح است، گروه‌هایی در داخل سرزمین‌های اشغالی مانند حماس، جهاد اسلامی و مجموعه‌هایی همچون حزب‌ا... لبنان و انصارا... یمن، اکنون یک نگاه مشترک دارند و آن این است که فلسطین باید آزاد شود، رژیم جعلی صهیونیستی باید نابود گردد و مردم فلسطین باید اداره‌کننده سرزمین خود باشند. در سال‌های نه‌چندان دور صهیونیست‌ها می‌توانستند حرکات این‌چنینی را سرکوب کنند، اما در سال‌های اخیر شاهدیم در هر مرحله‌ای که مقاومت فلسطین وارد رویارویی نظامی با رژیم صهیونیستی شده است، این رژیم تحت فشار افکارعمومی و ناتوانی در سرکوب و نابودی کامل مقاومت، تن به توافق و آتش‌بس داده است. امروز می‌توان به وضوح مشاهده کرد که مانند رویه چندین سال گذشته، مقاومت پس از هر آتش‌بس قوی‌تر شده است. این جنگ ۱۶ماهه نه‌تن‌ها هیچ‌یک از اضلاع مقاومت را تضعیف نکرده، بلکه آنها را تقویت کرده است. حماس امروز ممکن است ضرباتی از حیث تجهیزات و برخی اعضا متحمل شده باشد، اما از نظر نیروی انسانی قوی‌تر خواهد شد، زیرا مردم غزه با انگیزه و عزم بیشتری به عضویت حماس درمی‌آیند. همین‌طور انصارا... در مسیر این کمکی که در طول یک‌سال و شش‌ماه به غزه انجام داد، با توجه به رویایی مستقیم نظامی با دور زدن پدافند موشکی اسرائیل و آمریکا، پویایی بیشتر و دانش و تجربه به‌روزی از جنگ با ابرقدرت‌های جهانی به‌دست آورده است. همین امر درباره حزب‌ا... هم صدق می‌کند.
در طرف مقابل، رژیم‌صهیونیستی آسیب‌های جدی‌ای متحمل شده است که هرگز قادر نیست آنها را جبران کند. گذشته از شکست‌های فاحش و بی‌سابقه نظامی، امنیتی و اطلاعاتی به‌اضافه تعمیق بحران سیاسی و اجتماعی و ایجاد بحران اقتصادی و همین‌طور بحران بی‌اعتباری و بی‌حیثیتی در سراسر دنیا ازجمله ضرباتی است که این رژیم دریافت کرده است. صدور حکم بازداشت نتانیاهو و گالانت از سوی دادگاه لاهه و این امکان که در ادامه بررسی‌ها فهرست حکم بازداشت‌ها بیشتر شود، نشان می‌دهد که این رژیم قادر نخواهد بود این بی‌اعتباری بی‌سابقه خود را تغییر دهد. قطعا صهیونیست‌ها در بدو جنگ چنین پیامد‌هایی را متصور نبودند.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز دوشنبه ۱ بهمن

پشت پرده دیدار مقامات ایران و ترکیه

عبدالرضا فرجی راد

معلوم نیست انتشار خبر ملاقات مقامات ترکیه با دکتر ولایتی چقدر صحت دارد ولی اگر صحت داشته باشد نشان می‌دهد که ترکها در مساله شمال سوریه با توجه به حمایتی که امریکا و اخیرا هم اسراییل از کردها می‌کنند چقدر نگرانند.
در واقع امریکا به نوعی مانع حملات ارتش ترکیه به کردها شده و دیروز امریکایی ها رسما اعلام کردند که بین کردهای سوریه و پ ک ک تفاوت قائلند و آن ها را شریک خود در مبارزه با داعش می‌دانند و در دولت دونالد ترامپ هم این سیاست دنبال خواهد شد. هر چند که این نظر امریکایی ها چندان با واقعیت‌ها همخوانی ندارد و پ ک ک مشترکا و همراه نیروهای کردی سوریه با ارتش ملی سوریه می‌جنگند و یا در مقابل ارتش ترکیه مقاومت می‌کنند. از طرفی هفته گذشته خبرهایی منتشر شد که پهپادهایی از سوی جمهوری اسلامی به کردهای سوری تحویل داده شده که این خبرها هم معلوم نیست چقدر صحت داشته باشد که نه تایید و نه تکذیب شد. بنظر می‌رسد مزه شیرینی پیروزی تحریرالشام در سوریه و سقوط اسد در دهان مقامات ترک از بین رفته ولی خیلی زود است که گفته شود این شیرینی به تلخی تبدیل شده است. اگر تا دیروز ترکها و بویژه هاکان فیدان با صدایی طعنه آمیز در مقابل جمهوری اسلامی سخن می‌گفتند ولی بنظر میرسد که در مقابل سیاست امریکا و اسراییل و حتی اروپا و بویژه فرانسه، به ستوه آمده اند.از طرفی  بشدت نگرانند که کمکهای جمهوری اسلامی به کردها و بویژه ارائه پهپاد شرایط  را برای آنها چنان سخت نماید که خروج از این بحران علیرغم فرصتهای خوبی که سقوط اسد در داخل مناطق عربی سوریه برایشان فراهم کرده بسیار سخت باشد.
البته استیصال ترکیه در شمال سوریه میتواند امتیازی برای جمهوری اسلامی باشد زیرا که اولا نگرانیها در قفقاز تا حدودی کاهش می یابد و حتی شاید بتوان با ترکها به توافق رسید که خط مواصلاتی مورد تاکید علی اف از داخل ایران هم عبور کند و ارتباط ایران با ارمنستان قطع نگردد هر چند که بنظر میرسد اگر قرار باشد که معامله ای صورت بگیرد علاوه بر قفقاز اولویت جمهوری اسلامی پیدا کردن یک روزنه ای برای ارتباط با لبنان با کمک ترکیه است. آنچه مسلم است هر چه زمان به جلو حرکت می‌کند حمایت امریکا و اسراییل از کردها افزون میگردد و اسراییل مصمم است که اجازه ندهد که ترکیه نفوذ و تسلطش بر سوریه اجرایی شود و در نظر دارد علاوه بر مشغول کردن ترکیه در شمال کردی آنها را به یک نوعی از خود مختاری برساند که البته امریکا و اروپا هم نباید نسبت به این سیاست مخالفتی داشته باشند ولی ملاحظاتی برای یک عضو مهم ناتو یعنی ترکیه در نظر میگیرند که ببینند در آینده و با گذر زمان چه پیش می آید.
بنظر میرسد ترکیه علاوه بر منطقه کردی نگرانیهای دیگری هم در سوریه دارد. یکی انکه علاوه بر ارتباط اسراییل با حوزه کردی دولت یهود در داخل سوریه هم از نفوذ زیادی برخوردار شده است بر اقلیتها بطور گسترده اثر گذار شده و بر نفوذ اطلاعاتی خود افزوده است.

روزنامه شرق

پرسش‌هایی درباره نشست ائمه جمعه شمال غرب

احسان هوشمند
در روزهای گذشته نشست چهار نفر از ائمه جمعه مراکز استان‌های شمال غرب در تبریز برگزار شد‌. این نخستین بار‌ نیست که جلسه ائمه جمعه چهار استان شمال غرب برگزار می‌شود. در جلسه اخیر ائمه جمعه شمال غرب، افزون بر توصیه برخی مسائل اجرائی در مورد استان‌های شمال غرب، در‌باره تحولات اخیر مرتبط با جمهوری آذربایجان نیز مطالبی مطرح شده بود. بنا بر گزارش‌های منتشر‌شده، در این نشست در زمینه سیاست خارجی و مناسبات با جمهوری آذربایجان‌، «روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان فراتر از روابط سیاسی و مبتنی بر پیوند‌های عمیق فرهنگی، تاریخی و مذهبی دو ملت دانسته شد که تلاش برخی کشور‌های بیگانه و عوامل سرویس‌های خارجی برای ایجاد اخلال در روابط دو کشور نتیجه نداشته و پس از این هم نخواهد داشت». در‌این‌باره تذکر چند نکته ضروری است:

۱- مهم‌ترین‌ نشانه هماهنگی ارکان اداره کشور، تعریف وظایف و حیطه کاری نهادهای مختلف و گوناگون کشور است تا مشخص باشد چه نهادی و سازمانی متولی پیشبرد اهداف و وظایف قانونی است و در صورت عدم کامیابی، چه نهاد یا اشخاصی باید پاسخ‌گوی مسائل پیش‌آمده باشند. به سخن دیگر، مسئولیت‌پذیری دو وجه و شاخص عمده دارد؛ یکی اجرای وظایف و برآوردن انتظارات است و دیگری پاسخ‌گویی در برابر مسئولیت. بر اساس چنین رویکردی، تداخل فعالیت نهادهای متنوع و پرشمار کشور در مسائل اجرائی، ضمن آنکه مخل تفکیک قواست، مغایر با پذیرش مسئولیت‌ها و در نتیجه ناکارآمدسازی نهادهای قانونی است. هر نوع ورود به وظایف سازمانی دیگر سازمان‌ها و نهادها می‌تواند به هرج‌و‌‌مرج و نابسامانی بیشتر در فضای رسمی کشور منجر شود. در حوزه سیاست خارجی نیز ورود نهادها، سازمان‌ها و افراد گوناگون می‌تواند به تداخل سازمانی منجر شود و به این ترتیب برای منافع و مصالح ملی چالش‌ساز باشد. از این منظر، ورود ائمه جمعه شمال غرب در موضوع سیاست خارجی نه‌تنها هیچ کمکی به تنظیم سیاست خارجی نمی‌کند، بلکه گاه به پیچیده‌ترشدن مسائل کشور نیز منجر می‌شود. اتفاقی که در حضور امام‌جمعه اردبیل در هفته‌های گذشته روی داد، نمونه‌ای از آسیب‌های واردشده به کشور است که کسی هم بابت آن به‌صورت رسمی و علنی مورد پرسش قرار نگرفت، اما اثرات خود را بر جای گذاشت. در‌این‌باره باید متذکر شد که مناسبات ایران با کشور همسایه در شمال غرب دارای ظرایف، پیچیدگی‌ها و ابعاد نهان و آشکاری است که مدیریت آن نیازمند مهارت‌ها، تخصص و هدف‌گذاری‌های سازمانی با کمک متخصصان امر است و ورود غیر‌کارشناسی نهادهایی همچون ائمه جمعه به ازهم‌گسیختگی در ارکان سیاست خارجی دامن‌ می‌زند.

۲- دستگاه سیاست خارجی متولی تنظیم مناسبات با همسایه‌های ایران و دیگر کشورها و نهادهای بین‌المللی است. 

اگر ائمه جمعه محترم شمال غرب نسبت به عملکرد دستگاه سیاست خارجی در قبال کشور جمهوری آذربایجان گلایه یا انتقادی دارند، بهتر آن است که با استفاده از ظرفیت‌های قانونی مانند مشورت با نمایندگان مجلس حوزه انتخابیه، برای تذکر یا طرح سؤال و استیضاح استفاده کنند تا خود به‌صورت مستقیم و علنی وارد موضوع شده و سیاست خارجی کشور را درگیر مباحث و چالش‌هایی تازه کنند. به عبارت دیگر، اگر ائمه جمعه محترم شمال غرب ‌به وزارت خارجه اعتماد ندارند، بهتر است از راه‌های قانونی اقدام‌کنند تا اینکه خود نقشی در سیاست خارجی بر عهده گیرند. ورود نهادهای دیگر به عرصه سیاست خارجی، دردسرساز و‌ موجب وهن دستگاه سیاست خارجی است تا فرصت‌سازی.

 ۳- در صورت سرایت رویکرد ائمه جمعه به دیگر استان‌ها، دستگاه سیاست خارجی با چالش‌های بزرگ‌تری مواجه می‌شود. به این معنا که اگر قرار باشد در هر استان مرزی ائمه جمعه به بهانه مشترکات تاریخی و فرهنگی با آن سوی مرز خود وارد موضوعات مرتبط با سیاست خارجی شوند، هرج‌ومرجی گسترده بر کشور حاکم می‌شود. تصور کنیم که ائمه جمعه غرب کشور مانند سنندج، مهاباد و پاوه برای تحولات کردستان عراق احساس وظیفه شرعی کنند و به دخالت در سیاست خارجی بپردازند یا ائمه جمعه جنوب و جنوب شرق هم در‌باره عربستان و یمن و اهل سنت چنین رویکردی در پیش گیرند. در این صورت آیا امنیت ملی به‌شدت تحت تأثیر این اقدمات قرار نخواهد گرفت.

روزنامه خراسان

پالرمو و CFT را بدون امتیاز، مصوب و اجرا نکنید

ابوالفضل چمندی 

اپیزود اول:
در آوریل ۱۹۹۰، کمتر از یک سال پس از تأسیس،FATF گزارشی حاوی مجموعه‌ای از ۴۰ توصیه را با هدف ارائه یک برنامه جامع اقدام برای مبارزه با پول‎شویی و تامین مالی تروریسم منتشر کرد. در فوریه ۲۰۱۲، توصیه‌های اصلاح شده‌ای را برای پوشش موضوعاتی مانند تأمین مالی سلاح‌های کشتارجمعی نیز منتشر و در ژوئن ۲۰۱۹، استانداردهای خود را شامل رمزارزها منتشر کرد.
اپیزود دوم:
ایران در دسته‌بندی FATF  از سال ۲۰۱۰ میلادی به علت اتهام‌های وارده به عدم شفافیت تامین مالی فعالیت های هسته‌ای در لیست سیاه قرار گرفته، هرچند از سال ۲۰۰۸ میلادی برای خروج از فهرست کشورهای مشکوک، قوانینی را که مورد تأیید این نهاد بوده، تصویب و ابلاغ کرده است. سال ۲۰۱۲ (۱۳۹۱) ایران تقاضای عضویت در FATF را مطرح کرد. ژوئن ۲۰۱۵ (خرداد ۱۳۹۴)  FATF با درخواست عضویت ایران موافقت کرد. سال ۲۰۱۶ (۱۳۹۵) با تصویب قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم و پذیرش مشروط برنامه مبارزه با پول‎شویی توسط  ایران، کشورمان از لیست سیاه FATF خارج شد.
با وجود همکاری ایران با FATF، ادامه تحریم‌های بانکی ثانویه آمریکا در بین سال های ۱۳۹۵تا ۱۳۹۷  نتوانست روابط بانکی بین‌المللی را بهبود بخشد؛ حتی خط اعتباری اروپا در چارچوب برجام با عنوان «اینستکس» هم هیچ گاه عملیاتی نشد.
رژیم صهیونیستی در سال ۱۳۹۷(۲۰۱۸) به عضویت FATF درآمد.
اسفند ۱۳۹۸ به دلیل نپیوستن ایران به دو کنوانسیون پالرمو و CFT   (کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم) مجدد نام ایران در لیست سیاه قرار گرفت.
 اپیزود سوم:
 پیشنهادهایی در نهاد FATF مصوب می‌شود که همه ۴۰ عضو آن رای موافق داشته باشند. یعنی برای این که ایران از لیست سیاه خارج و عضو این نهاد تاسیسی شود بایستی رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی، کانادا، ایالات متحده و ۳۶ عضو دیگر رای مثبت بدهند.
در حال حاضر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در مرزهای شرقی و غربی کشور با تروریست های تجزیه طلب درگیر است به عنوان یکی از ارکان مهم امنیت ملی ایران در لیست گروه‌های تروریستی آمریکا و کانادا قرار دارد و موضع رژیم صهیونیستی نیز درباره این رکن امنیت ساز ایران پرواضح است.
اگر ایران با موافقت رژیم صهیونیستی و آمریکا! بتواند عضو این نهاد مالی شود، سایر اعضا برای هر تصمیمی بایستی نظر موافق ایران را جلب نمایند و این یک دستاورد بسیار بزرگ به‌حساب می آید، اما در کمال تعجب، قانون FATF  پس از درگیری غرب با روسیه در اوکراین روی دیگری از خود نشان داد.
با شروع جنگ اوکراین، مسکو که عضو رسمی این نهاد مالی بود، عضویتش به تعلیق درآمد و تحت تحریم های شدید قرار گرفت. این در حالی‌است که رژیم صهیونیستی از حدود یک سال و نیم قبل شدیدترین حملات را علیه نوار غزه آغاز کرده و در دادگاه‌های بین المللی محکوم شده اما عضویتش در FATF تعلیق نشده است؛ همچنین عربستان سعودی پس از تجاوز به یمن نیز عضویتش به تعلیق درنیامد.
آمریکا در دوران ترامپ از توافق برجام و توافق محیط زیستی پاریس خارج شد و اعلام کرد این دو توافق‌نامه منافع آمریکا را تامین نمی کند.
از طرفی مجلس نمایندگان آمریکا طی مصوبه ای، چند روز قبل دادگاه بین المللی لاهه را که حکم بازداشت قصاب غزه، نخست وزیر جعلی رژیم صهیونیستی را صادر کرده بود، تحریم کرد.
این که آمریکایی ها بر اساس منافعشان همه قوانین و کنوانسیون‌ها را زیرپا می‌گذارند، امری بدیهی و اثبات شده است؛ اما آیا با تصویب پالرمو و CFT ، ایران می‌تواند از لیست سیاه خارج شود و اگر خارج شود با وجود تحریم‌ها، تاثیری بر اقتصاد کشور خواهد داشت؟
تجربه سال های ۹۲ تا ۹۸ که امضای برجام، خروج از برجام توسط آمریکا و قرار گرفتن مجدد ایران در لیست سیاه بوده نشان می دهد که بدون رفع تحریم‌ها، FATF هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد، هرچند با انتشار و اشتراک اطلاعات مالی دستگاه‌های امنیت ساز کشور با این نهاد تاسیسی گروه G۷، قوای دفاعی ملت ایران در معرض تهدید جدی قرار خواهند گرفت.
به نظر می رسد دولت بایستی پیوستن به پالرمو و CFT را به عنوان یک اهرم و امتیاز در چانه زنی های  احتمالی آینده(آن هم مشروط) در چارچوب رفع تحریم‌ها برای خود محفوظ بداند و نه این که بدون کسب امتیاز دست به چنین اقدام پرخطری بزند‌.
هرچند بر اساس گزارش نهادهای بین‌المللی، با برداشتن تحریم ها ۷۰ درصد مشکلات اقتصادی کشور پابرجاست و این یعنی بایستی اصلاحات اقتصادی داخل اولویت نخست دولت باشد اما برای رفع تحریم ها نیز تلاش صورت بگیرد.
ایران بایستی بر اساس منافع ملی مشهود و نه تفسیرپذیر در کنوانسیون‌های بین المللی عضو گردد (همان کاری که دقیقا طرف خارجی انجام می دهد) چراکه تاریخ کشورمان پر است از این معاهده های بین‌المللی که با بی دقتی مذاکره کنندگانمان، به ایرانِ عزیز ضربه های غیرقابل ترمیم وارد آمده است.
روزنامه رسالت

اکنون ما و آتش‌بس

جواد شاملو
از پانزدهم مهر سال ۱۴۰۲ برای هرکه قلبی در سینه داشت و روحی در کالبد و عقلی در سر، دغدغه‌خاطر تلخی ایجاد شد که هرچند گاهی پررنگ می‌شد و گاهی کمرنگ، در تمام طول این یک سال و سه ماه حضور داشت و آن نسل‌کشی بی‌امان مردم غزه بود. نسل‌کشی‌ای که به بهانه عملیات طوفان‌الاقصی آغاز شد. عملیاتی که بار دیگر به جهان یادآوری کرد فلسطین اشغال شده است و آنچه مابین فلسطین و اسرائیل جریان دارد، اختلاف دو دولت نیست؛ اشغال و مقاومت در برابر اشغال است. عملیاتی که به جهان یادآوری کرد ملت فلسطین گذشته خود را فراموش نکرده و وطن خود را رها نساخته و اراده دارد بجنگد و کشور خود را پس بگیرد. عملیاتی که به جهان یادآوری کرد ملت فلسطین نه تنها می‌خواهد؛ بلکه می‌تواند و دوران نه دوران انتفاضه با سنگ است و نه دوران موشک‌های سرگردان سیف‌القدس، دوران عملیات‌های دقیق، سهمگین و سرنوشت‌ساز است که می‌تواند سرعت زوال غاصب را بیفزاید. آغاز این نسل‌کشی همین قدر حماسی و پرمعنا بود و دشمن نتوانست این حماسه معنادار را زیر انبوه خاک و خاکسترهای غزه مدفون کند. نسل‌کشی نه آغازش را جبران کرد و نه به پایان معهود و مطلوبش رسید. هرچند در این مدت دشمن پیروزی‌هایی داشته و مقاومت شکست‌هایی، اما در یک تصویر کلی ناکامی بزرگی برای رژیم غاصب رقم خورد و توقفی در سرازیری این رژیم به‌سوی نابودی ایجاد نشد. اظهر من الشمس است که پس از یک سال نسل‌کشی برای اسرائیل هیچ‌چیز عوض نشده و سران رژیم غاصب بارها و بارها با کابوس تکرار هفت اکتبر از خواب خواهند پرید. البته این گزاره به معنای ضعف مطلق رژیم و قدرت و پیروزی محتوم مقاومت نیست؛ بلکه این یک سال و اندی خالی از نکته‌ها و عبرت‌هایی برای ما و ادامه راه مبارزه نبود. در ادامه برخی از این نکات را مرور می‌کنیم.
یک. طوفان‌الاقصی سطح مقابله رژیم اشغالگر با مقاومت منطقه را تا نقطه پایان چند پله بالا برد و این یعنی آتش‌بس غزه به معنای توقف یا حتی کاهش این تقابل نیست. جنگ ادامه دارد و صرفا شکل آن عوض شده است. برای نمونه یکی از اشکال آن، ایجاد ناامنی‌های داخلی برای کشورهای منطقه به خصوص ایران و عراق است.
شنیده‌ها حاکی از توقیف مستمر محموله‌های تسلیحاتی در مرزهای کشور است. رژیم غاصب خود نیز در درون جامعه از شکاف‌ها و درگیری‌ها رنج می‌برد؛ پس با ما در همان سطحی می‌جنگد که خود با آن درگیر است. به نظر می‌رسد هم برای اسرائیل و هم برای ایران، مطلوب‌ترین راهبرد جنگی، فروپاشی حریف از درون است. تلاش دشمن در راستای این هدف هرچند برای او دویدن در پی سرابی بیش نیست؛ اما برای ما هم خالی از آسیب نمی‌تواند باشد. 
 دو. گاهی اشیائی کوچک می‌توانند سایه‌هایی بزرگ ایجاد کنند. بستگی دارد نور را از چه زاویه‌ای به آن بتابانی. رژیم اشغالگر در این جنگ دست به ابتکارهایی زد که دال بر قدرت او نیست؛ اما توانمندی‌های مهمی است که می‌تواند سایه قدرت دشمن را طول و عرض ببخشد. لازم است که روی این توانمندی‌ها کار شود و دیگر توانمندی‌های پنهان او کشف و از غافلگیری جلوگیری شود. غافلگیری در عصر رسانه، سایه قدرت دشمن را حجیم می‌کند و پرده توهم قدرت او را ضخیم. یکی از این برگ‌آس‌ها که اسرائیل در این جنگ رو کرد، عملیات تروریستی انفجار پیجرها بود. یک حربه کثیف و شنیع که رژیم بی‌آبرویی ناشی از آن را به جان خرید. چراکه به زعم او برایش می‌ارزید: آبروی نداشته خود را حراج کرد اما هم به حزب‌الله ضربه زد و هم بخشی از توان پنهان خود را رو کرد. در عصر رسانه باید سینمایی جنگید و کاری کرد که مردم جهان خود را در جایگاه تماشاچیان یک اثر هنری ببینند؛ آن وقت توی جنایتکار را هم یک آنتاگونیست یا شخصیت منفی بزرگ خواهند دید. دشمن با خود می‌گوید اگر قرار است اهریمن باشی؛ لااقل ترسناک باش! این همان زاویه نوری است که سایه یک رژیم محتضر را بزرگ می‌کند تا در چشم مردم رسانه‌زده، همچون یک ابرقدرت جلوه کند. هرچند تمام این معرکه‌گیری‌ها از سوی رژیم اشغالگر، به پای ثانیه‌های آخر زندگی یحیی السنوار نمی‌رسید. همان فیلم چندثانیه‌ای که مرزهای افسانه‌های چریکی در تاریخ معاصر جهان را جابه‌جا کرد. 
سه. در سال‌هایی که مقاومت غرب آسیا به رهبری حاج‌قاسم با داعش درگیر بود، بین هسته‌های مقاومت و دولت‌های منطقه نوعی وحدت در جریان بود. عنصر مهمی که امروز دشمن در تضعیف آن می‌کوشد. وحدت بین هسته‌های مقاومت در دولت‌های منطقه در سال‌های گذشته مدیون خطر محسوس و ملموس داعش و همچنین توان حاج‌قاسم در دیپلماسی مقاومت بود. رویکردی که امروزهم باید پیش گرفته شود. گروه‌های مقاوم نباید در دو جبهه درگیر باشند و یا اینکه خصلت ملی خود را از دست بدهند.
چهار. پس از غزه که پایتخت مقاومت فطرت بشری است، مدال زرین مقاومت به ملت یمن تعلق می‌گیرد که تا روز آخر در کنار مردم باریکه ماند و گنبد آهنین را تا ابد به یک شوخی تبدیل کرد. یمن خنجر سرخ و بران غرب آسیاست. معمایی که دشمن را عاجز کرد و قدرت گفتمان مقاومت به اثبات رساند. ما هرچند حامی غزه و صنعاییم اما در عرصه نرم‌افزار، باید از آن‌ها بیاموزیم؛ آن‌هایند که به ما روحیه می‌دهند و مقاومت را برایمان معنا می‌کنند. امید که این آتش‌بس برای مردم غزه مقدمه پیروزی‌های بزرگ‌تر باشد و برگ‌های تازه راه خود را از میان آوارهای این سال طولانی پیدا کنند.
روزنامه وطن امروز
 
آتش‌سوزی لس‌آنجلس و روایت بی‌عدالتی نظام سرمایه‌داری
همدردی با LA؟

معین‌الدین راد

آتش‌سوزی در لس‌آنجلس، همچون زبانه‌های آتشی است که نه‌تنها بر تن شهر، بلکه بر روح جهانیان سایه افکنده است. این حادثه، در ظاهر، فاجعه‌ای طبیعی است که زیست‌بوم و جامعه شهری را به خاکستر بدل می‌کند اما در لایه‌های عمیق‌تر خود، بازتاب ساختارهای قدرتی است که در پس پرده سرمایه‌داری جهانی نهفته‌اند. آتش شعله‌ور در لس‌آنجلس، استعاره‌ای است از سیستم اقتصادی‌ای که به نفع اقلیتی از جهان شکل گرفته و بقیه را به حاشیه رانده است. وقتی تصاویر آتش‌سوزی به رسانه‌های جهانی راه می‌یابد،  موجی از همدردی در میان مردم جهان به ‌پا می‌خیزد. مردم در جنوب جهانی، از دهلی تا لاگوس، پیام‌های همدردی ارسال می‌کنند. اما آیا این همدردی واقعی است یا صرفاً بازتاب ذهنیتی استعمارزده است که ارزش‌های جهانی را به‌ واسطه معیارهای غربی تعریف می‌کند؟ آیا زخم‌های بی‌درمان فقر، بیکاری و استثمار اقتصادی در جوامع خود این مردمان، کوچک‌تر از ویرانی لس‌آنجلس است؟ این پرسش، ما را به بازاندیشی در روابط قدرت و مناسبات جهانی فرامی‌خواند.

در دوران استعمار، ذهنیت جهانی به ‌گونه‌ای شکل گرفت که جوامع مستعمره، ارزش‌های خود را در آینه استعمارگر می‌دیدند. این ارزش‌گذاری هنوز در قرن بیست‌ویکم ادامه دارد. جنوب جهانی که در آتش فقر و بی‌عدالتی اقتصادی می‌سوزد، به‌ جای مطالبه حقوق خود، در غم ویرانی‌های شهری چون لس‌آنجلس شریک می‌شود. این همدردی، در سطحی عمیق‌تر، گواهی بر استمرار نوعی از سلطه فرهنگی است که در آن، ارزش‌ها و تراژدی‌های جهان غرب همچنان در مرکز توجه قرار دارد. از سوی دیگر، سیستم اقتصادی جهانی، بر پایه استثمار منابع و نیروی کار جنوب جهان بنا شده است. همین شرکت‌های چندملیتی که امروز بودجه بازسازی لس‌آنجلس را تأمین می‌کنند، دیروز در معادن آفریقا، جنگل‌های آمازون و زمین‌های کشاورزی آسیا، ثروت خود را انباشت کرده‌اند. اینجا استعاره «قربانی‌سازی مضاعف» مصداق می‌یابد: مردمان جنوب جهانی، نخست قربانی استثمار اقتصادی شده‌اند و سپس، با همدردی دروغین با فاجعه‌های جهان شمال، از شناخت زخم‌های خود بازمانده‌اند.
در این میان، سرمایه‌داری در نقاب همدردی بازسازی لس‌آنجلس، نه‌تنها از طریق منابع دولتی، بلکه از طریق حمایت شرکت‌های بیمه تأمین می‌شود اما شرکت‌های بیمه در جهان سرمایه‌داری، چیزی بیش از مؤسساتی برای جبران خسارت نیستند؛ آنها سرمایه‌گذاران عمده در شرکت‌های نفتی، پتروشیمی و صنایع نظامی‌اند. به بیان دیگر، همین نهادی که هزینه بازسازی شهر را تأمین می‌کند، در شکل‌گیری بحران‌های زیست‌محیطی و اقتصادی که منجر به این آتش‌سوزی شده، نقش داشته است. این تناقض آشکار، در ذات سرمایه‌داری نهفته است؛ نظامی که از یک سو، سودآوری خود را در تخریب محیط‌زیست و گسترش بی‌عدالتی اقتصادی می‌یابد و از سوی دیگر، در نقش ناجی ظاهر می‌شود. شرکت‌های بیمه در حالی بازسازی لس‌آنجلس را تأمین مالی می‌کنند که منافع‌شان به شکلی پیچیده به صنایع مخرب گره خورده است. اینجاست که سرمایه‌داری، چون ققنوسی که از خاکستر خود برخیزد، خود را بازتولید می‌کند. اگر بخواهیم فلسفه‌ای را برای توضیح این وضعیت به کار ببریم، می‌توان از مفهوم «آتش‌سوزی‌های پنهان» سخن گفت. جنوب جهانی، در سراسر تاریخ معاصر، در آتش بحران‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی می‌سوزد اما این آتش، به دلیل غفلت رسانه‌ها و سلطه گفتمان سرمایه‌داری، کمتر دیده می‌شود. در حالی که فاجعه لس‌آنجلس تیتر اول روزنامه‌ها می‌شود، بحران‌های مداوم در غزه، لبنان، یمن، سودان یا ونزوئلا، به حاشیه رانده می‌شود. این وضعیت، بازتاب نابرابری‌های عمیق جهانی است که در آن، نه‌تنها منابع و ثروت، بلکه توجه و همدردی نیز به شکلی نابرابر توزیع شده است. در اینجا پرسش اصلی این است: چگونه می‌توان این ساختار نابرابر را به چالش کشید؟ چگونه می‌توان همدردی جهانی را از قید و بندهای ذهنیت استعمارزده رها کرد؟
* فلسفه بازسازی؛ سرمایه‌داری در هیأت ناجی
بازسازی لس‌آنجلس، نمونه‌ای از نحوه کارکرد سرمایه‌داری معاصر است. این بازسازی، نه‌تنها به معنای ترمیم زیرساخت‌ها، بلکه به معنای بازتولید نظامی است که خود عامل اصلی بحران بوده است. سرمایه‌داری با بازسازی مناطق بحران‌زده، خود را به عنوان ناجی معرفی می‌کند، در حالی که این بحران‌ها، محصول مستقیم سازوکارهای آن هستند. مثالی دیگر از این پارادوکس، می‌تواند در صنایع نفتی یافت شود. همین شرکت‌هایی که آتش‌سوزی‌های جنگلی را از طریق تغییرات اقلیمی تشدید کرده‌اند، اکنون به عنوان کمک‌کنندگان مالی بازسازی معرفی می‌شوند. این چرخه بی‌پایان، یادآور یک نظام اقتصادی است که خود را با بازسازی مداوم از خاکستر بحران‌های خود زنده نگه می‌دارد.
آنچه در نهایت باقی می‌ماند، پرسشی فلسفی است: آیا می‌توان نظامی جایگزین را متصور شد که در آن، همدردی جهانی از ساختارهای سلطه آزاد شود؟ آیا می‌توان جهانی را تصور کرد که در آن، بازسازی شهرها و جوامع، نه از طریق سازوکارهای سرمایه‌داری، بلکه بر پایه عدالت اجتماعی رخ دهد؟ آتش‌سوزی لس‌آنجلس، باید بهانه‌ای برای تأمل در این پرسش‌ها باشد. باید از این فاجعه به عنوان فرصتی استفاده کنیم تا ساختارهای نابرابر جهانی را به چالش بکشیم. تنها در این صورت است که می‌توان از خاکستر این آتش، جهانی عادلانه‌تر ساخت. برای افزودن عمق به تحلیل پیشین، لازم است مفاهیم بیشتری از ساختارهای سرمایه‌داری، نابرابری‌های جهانی و فرآیندهای ایدئولوژیکی که همدردی جهانی را شکل می‌دهد، مورد بررسی قرار گیرد. این گسترش بویژه بر 2 محور اصلی تمرکز دارد: نخست، رابطه مستقیم میان شرکت‌های بیمه و صنایع مخرب و دوم، نقشی که ایدئولوژی رسانه‌ای در تقویت ذهنیت استعمارزده ایفا می‌کند.
* شرکت‌های بیمه و صنایع مخرب؛ یک اتحاد استثماری
برای درک بهتر نقش شرکت‌های بیمه در بازسازی لس‌آنجلس، باید به ماهیت بنیادی سرمایه‌گذاری‌های آنان توجه کرد. شرکت‌های بیمه نه‌تنها به عنوان واسطه‌هایی برای جبران خسارت عمل می‌کنند، بلکه سرمایه‌های عظیم خود را در بازارهای مالی به کار می‌گیرند. بخش عمده‌ای از این سرمایه‌ها به صنایعی اختصاص می‌یابد که به طور مستقیم مسؤول تخریب محیط‌زیست و گسترش نابرابری‌های اقتصادی هستند. شرکت‌های نفتی و پتروشیمی که سهم عمده‌ای در بحران‌های زیست‌محیطی دارند، از حمایت مالی همین شرکت‌های بیمه برخوردارند. این رابطه استثماری، در سطحی عمیق‌تر، نشان‌دهنده تناقض بنیادی سرمایه‌داری است: سیستمی که بحران را ایجاد می‌کند و سپس از مدیریت همان بحران سود می‌برد. آتش‌سوزی‌های جنگلی که نتیجه مستقیم تغییرات اقلیمی‌اند، توسط همان سیستمی به مساله‌ای اقتصادی بدل می‌شوند که در آن، بیمه‌گذاران و سهامداران صنایع مخرب، بیشترین سود را می‌برند. در اینجا اصطلاح «سرمایه‌داری فاجعه» به کار می‌آید. این مفهوم نشان می‌دهد چگونه فاجعه‌ها به جای اینکه به عنوان هشدارهایی برای بازاندیشی در ساختارهای اقتصادی عمل کنند، به فرصت‌هایی برای بازتولید سرمایه بدل می‌شوند. بازسازی لس‌آنجلس، نه‌تنها به معنای بازگشت به وضعیت پیشین، بلکه به معنای تقویت و تثبیت همان روابط نابرابر اقتصادی است که این فاجعه را ممکن کرده‌اند.
* نقش ایدئولوژی رسانه‌ای؛ شکل‌گیری ذهنیت استعمارزده
رسانه‌ها به عنوان ابزارهای قدرتمند در بازتولید ایدئولوژی سرمایه‌داری، نقشی اساسی در جهت‌دهی به همدردی جهانی ایفا می‌کنند. پوشش گسترده آتش‌سوزی‌های لس‌آنجلس در رسانه‌های بین‌المللی، در حالی که بحران‌های مشابه در جنوب جهانی نادیده گرفته می‌شود، نشان‌دهنده نحوه کارکرد این ایدئولوژی است. رسانه‌ها با برجسته کردن فجایع جهان شمال و نادیده گرفتن مشکلات جهان جنوب، ارزش‌های جهانی را بر اساس منافع سرمایه‌داری تعریف می‌کنند. این جهت‌گیری ایدئولوژیک، بر آگاهی مردم جنوب جهانی نیز تأثیر می‌گذارد. آنان به جای توجه به مسائل و مشکلات بومی خود، با فجایع جهان شمال همدردی می‌کنند. این همدردی، نه از سر آگاهی، بلکه نتیجه یک فرآیند بلندمدت استعمار فرهنگی است که در آن، ارزش‌های غربی به عنوان معیارهای جهانی پذیرفته شده‌اند. رسانه‌ها همچنین نقش مهمی در تقویت تصویر شرکت‌های بیمه و سایر نهادهای سرمایه‌داری به عنوان ناجیان بشریت ایفا می‌کنند. پوشش اخبار بازسازی لس‌آنجلس به جای نقد ساختارهایی که این فاجعه را ایجاد کرده‌اند، بر اقدامات «خیرخواهانه» این نهادها تمرکز دارد. این پوشش، در نهایت به بازتولید همان ساختارهای قدرت و نابرابری منجر می‌شود.
جنوب جهانی در حالی که با مشکلات و بحران‌های متعدد دست‌وپنجه نرم می‌کند، همچنان در حاشیه توجه جهانی باقی می‌ماند. این وضعیت، نتیجه مستقیم ساختارهای قدرت جهانی است که اولویت را به منافع و ارزش‌های جهان شمال می‌دهند. بحران‌های زیست‌محیطی، اقتصادی و اجتماعی در جنوب جهانی، اگرچه به مراتب گسترده‌تر و عمیق‌تر از فجایعی چون آتش‌سوزی لس‌آنجلس هستند، به دلیل سلطه رسانه‌ای و ایدئولوژیکی سرمایه‌داری، کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. این نابرابری در توجه و همدردی، نه‌تنها بازتاب روابط قدرت، بلکه ابزاری برای حفظ این روابط است. مردم جنوب جهانی، با همدردی با فجایع جهان شمال، از توجه به زخم‌های خود بازمی‌مانند. این وضعیت، آنان را از تبدیل همبستگی خود به ابزاری برای مقاومت در برابر ساختارهای استعماری بازمی‌دارد.
* یک چرخه بی‌پایان؛ بحران، بازسازی و سودآوری
بازسازی لس‌آنجلس، نمونه‌ای از چرخه‌ای است که سرمایه‌داری جهانی از طریق آن، بحران‌ها را به فرصت‌های سودآوری بدل می‌کند. این چرخه، با تخریب منابع طبیعی و ایجاد نابرابری‌های اقتصادی آغاز می‌شود و با بازسازی مناطق آسیب‌دیده، خود را بازتولید می‌کند. در این میان، شرکت‌های بیمه، صنایع نفتی و سایر نهادهای سرمایه‌داری، از هر دو مرحله این چرخه سود می‌برند. این چرخه همچنین نشان‌دهنده تناقض بنیادی سرمایه‌داری است؛ نظامی که برای بقا، نیازمند بحران است؛ سرمایه‌داری، بدون بحران‌های زیست‌محیطی، اقتصادی و اجتماعی نمی‌تواند خود را بازتولید کند. آتش‌سوزی‌های جنگلی، تغییرات اقلیمی و نابرابری‌های جهانی، نه‌تنها محصول این نظام است، بلکه ابزارهای بقای آن نیز است. برای شکستن این چرخه و دستیابی به جهانی عادلانه‌تر، باید نظام سرمایه‌داری و ساختارهای قدرت جهانی را به چالش کشید. این چالش، نیازمند بازاندیشی در ارزش‌های جهانی، توزیع منابع و نقش رسانه‌ها در بازتولید ایدئولوژی سرمایه‌داری است. مردم جنوب جهانی، باید از همدردی با فجایع جهان شمال، به همبستگی با مسائل و مشکلات بومی خود گذار کنند. در نهایت، فاجعه‌هایی چون آتش‌سوزی لس‌آنجلس باید به عنوان فرصت‌هایی برای نقد ساختارهای نابرابر جهانی و ایجاد آلترناتیوهای عادلانه‌تر مورد استفاده قرار گیرند. تنها در این صورت است که می‌توان از خاکستر این فجایع، جهانی نو ساخت؛ جهانی که در آن، عدالت اجتماعی بر سودآوری سرمایه اولویت داشته باشد.
 
نظرات بینندگان
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات