صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۰  ، 
کد خبر : ۳۷۶۵۷۴
مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه چهارم خرداد ماه ۱۴۰۴

فتنه و آشوب ایستگاه پایانی مذاکره از نگاه آمریکا! 

مواضع متناقض و دوگانه آمریکا درباره مذاکرات جاری به وضوح حکایت از آن دارد که حریف می‌داند از این مذاکرات آبی به نفع آمریکا گرم نمی‌شود. زیرا هر دو سوی فرمولی که به عنوان «‌موازنه‌» مذاکرات به میان کشیده شده‌، مسدود است. نه ایران از حق غنی‌سازی بدون مرز خود که در NPT به رسمیت شناخته شده است، صرفنظر می‌کند و نه آمریکا حاضر است از تحریم‌ها که از آن به عنوان یک اهرم علیه ایران استفاده می‌کند، دست بکشد. پس هریک از دو سوی ماجرا با کدام انگیزه وارد مذاکره شده‌اندو چه هدفی را دنبال می‌کنند؟

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه چهارم خرداد ماه ۱۴۰۴

فتنه و آشوب ایستگاه پایانی مذاکره از نگاه آمریکا! 

حسین شریعتمداری
۱- برخورد دوگانه آمریکا با مذاکرات غیر‌مستقیمی که روز جمعه پنجمین دور آن برگزار شد، نمی‌تواند اتفاقی! و بدون برنامه‌ریزی قبلی باشد. این برخورد دوگانه و متناقض در متن خود پیام ویژه‌ای دارد که نباید از نگاه هوشمندانه تیم مذاکره‌کننده کشورمان پنهان بماند. موضوع مذاکرات غیر‌مستقیم اخیر‌، موازنه صلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران از یکسو و لغو تحریم‌ها از طرف مقابل بوده و هست، ولی آمریکا همزمان با آغاز مذاکرات و در طول آن تحریم‌های تازه‌ای علیه کشورمان وضع کرده است و نکته درخور توجه آن‌که وزارت خزانه‌داری آمریکا، قبل از هر دوره مذاکرات، زنجیره‌ای از تحریم‌های جدید را به تحریم‌های قبلی افزوده است و این در حالی است که لغو تحریم‌ها یکی از دو سوی موازنه‌ای است که به عنوان هدف و موضوع مذاکرات مطرح شده است. 
۲- در حالی که استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ برای مذاکرات، در جریان مذاکرات روند تعریف شده را دنبال می‌کند، بیرون از فضای مذاکره، اظهارات باج‌خواهانه (بخوانید غلط‌های زیادی‌) ترامپ و سایر مقامات آمریکایی را بر زبان دارد و از برچیده شدن تاسیسات اتمی و تمامی برنامه‌های هسته‌ای ایران به عنوان هدف نهایی مذاکرات سخن می‌گوید! و همه‌روزه مشابه این ادعا‌ها در اظهار‌نظر مقامات رسمی آمریکا دیده و تکرار می‌شود. چرا؟! 
آیا ترامپ، ویتکاف و سایر مقامات آمریکایی نمی‌دانند که آنچه ادعا می‌کنند با آنچه درباره موضوع مذاکرات پذیرفته‌اند، در تناقض است؟ به یقین از این واقعیت بی‌خبر نیستند، بنابر‌این اظهارات متناقض آنها با چه انگیزه و هدفی دنبال می‌شود؟!
۳- پیش از این نوشته‌ایم که «‌برخلاف اظهارات پی‌در‌پی ترامپ و برخی دیگر از مقامات آمریکایی که به گزینه نظامی روی میز اشاره می‌کنند، نه آمریکا و نه رژیم صهیونیستی توان مقابله نظامی با جمهوری اسلامی ایران را ندارند و به خوبی می‌دانند که اگر دست به حماقت بزنند، با هزینه سنگین و غیر‌قابل تحملی رو‌به‌رو خواهند شد‌» و به عنوان نمونه از قول «ریچارد نفیو»، معمار تحریم‌های ضدایرانی در مصاحبه با نشریه آمریکایی «فارن افرز» آورده بودیم که ضمن ابراز نا‌امیدی از کارآمدی تحریم‌ها‌، نوشته بود: «‌پیامدهای حمله نظامی به ایران بسیار سنگین است و در آن، احتمال شکست و تضعیف اعتبار آمریکا وجود دارد. حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران نیز بی‌اثر است، چرا که دانش هسته‌ای ایران بومی است و نه وارداتی‌». ریچارد نفیو تاکید می‌کند که «‌مذاکره، تنها راه برای مقابله و مهار ایران است‌»!‌... اگر آنگونه که ریچارد نفیو می‌نویسد‌، هدف آمریکا از مذاکره «مقابله با ایران‌» است -که شواهد فراوان دیگری نیز این دیدگاه را تأیید می‌کند-‌ آمریکا این هدف از مذاکره را چگونه و از کدام راه دنبال می‌کند؟ 
۴- مواضع متناقض و دوگانه آمریکا درباره مذاکرات جاری به وضوح حکایت از آن دارد که حریف می‌داند از این مذاکرات آبی به نفع آمریکا گرم نمی‌شود. زیرا هر دو سوی فرمولی که به عنوان «‌موازنه‌» مذاکرات به میان کشیده شده‌، مسدود است. نه ایران از حق غنی‌سازی بدون مرز خود که در NPT به رسمیت شناخته شده است، صرفنظر می‌کند و نه آمریکا حاضر است از تحریم‌ها که از آن به عنوان یک اهرم علیه ایران استفاده می‌کند، دست بکشد. پس هریک از دو سوی ماجرا با کدام انگیزه وارد مذاکره شده‌اندو چه هدفی را دنبال می‌کنند؟
۵- ایران تفسیر روشنی از مذاکره داشته و دارد و آن خنثی‌کردن تبلیغات و دروغ‌پردازی‌های آمریکا و متحدانش درباره تسلیحاتی بودن برنامه هسته‌ای ایران است. اما، در آن سوی ماجرا، آمریکا می‌داند که ایران درپی تولید سلاح هسته‌ای نیست و ادعای دروغی که مطرح می‌کند فقط یک بهانه برای مقابله با توان علمی کشورمان است و حتی اگر به زعم آنها و بر فرض محال از برنامه هسته‌ای نیز دست بکشیم، بهانه دیگری پیش خواهند کشید‌(!) 
۶- اکنون این سؤال مطرح است که وقتی آمریکا در مذاکرات جاری، هر دو سوی موازنه را مسدود می‌بیند، چرا به مذاکره ادامه می‌دهد و چه هدفی را دنبال می‌کند؟! این دقیقاً همان نکته‌ای است که نباید از آن غافل بود. آمریکا به مذاکره، به عنوان مذاکره برای حل مسائل فی‌مابین نگاه نمی‌کند، بلکه به قول ریچارد نفیو از مذاکره به عنوان «‌تنها راه مقابله - بخوانید مقابله با موجودیت ایران اسلامی- استفاده می‌کند‌». اما چگونه؟! 
۷- همه شواهد حکایت از آن دارند که نگاه آمریکا برخلاف آنچه تظاهر می‌کند به مسئله هسته‌ای و درصد غنی‌سازی نیست. ایستگاه پایانی مذاکره از نگاه آمریکا، فتنه‌انگیزی و ایجاد آشوب در داخل کشور است. مواضع متناقض آمریکا درباره مذاکرات را باید در این چارچوب ارزیابی کرده و آن را بهره‌گیری از ترفند «‌کج‌دار و مریز‌» برای ادامه مذاکره تا رسیدن به ایستگاه مورد نظر دانست. به گروگان گرفتن شرایط اقتصادی و معیشت مردم از طریق شرطی کردن و گره زدن آن به مذاکرات یکی از اصلی‌ترین اهداف حریف است و در این میان به وضوح می‌توان دید که یک جریان سیاسی آلوده در داخل کشور که به سختی می‌توان در مواضع و عملکرد آن، نمونه متفاوتی با مواضع و عملکرد دشمن را آدرس داد، از مدت‌ها قبل در این عرصه فعال شده است این جریان در هماهنگی آگاهانه و در برخی از موارد ناخود‌آگاه با مافیای اقتصادی، نقش ستون پنجم آمریکا را برعهده ‌دارد. شرح تک‌تک اقدامات این جریان آلوده و همراهی (آگاهانه یا ناخود‌آگاه‌) آن با مافیای اقتصادی به درازا می‌کشد ولی در این مختصر به یکی از شناخته‌شده‌ترین نمونه‌های آن اشاره‌ای گذرا خواهیم داشت.
۸- جریان یاد شده مدت‌هاست که به ساخت یک دوقطبی تقلبی و تحریف‌شده دست زده است و از طریق روزنامه‌ها و رسانه‌هایي که در اختیار دارد به شدت در این شیپور فریب می‌دمد. واقعیت آن است که دو دیدگاه درباره مذاکرات وجود داشته است، دیدگاهی که معتقد است مشکلات اقتصادی کشور از طریق مذاکره با آمریکا قابل حل است و دیدگاه دیگر بر این باور است که مشکلات راه‌حل داخلی دارند و مذاکرات به حل آن کمکی نمی‌کند. جریان آلوده مورد اشاره دست به تحریف این دو دیدگاه زده و اعلام می‌کند که عده‌ای خواهان حل مشکلات از طریق مذاکره هستند و در مقابل آدرس نیروهای انقلاب را می‌دهد و اعلام می‌کند که آنها نسبت به مذاکره نظر مساعدی ندارند و حاضر به حل مشکلات از طریق مذاکره نیستند! نمی‌گویند گروه دوم، معتقدند که مشکلات با مذاکره حل نمی‌شود نه آن که معتقد به حل مشکلات نباشند! جریان آلوده با این تحریف در پی آن است که از یکسو، اگر مسئولان نظام ادامه مذاکره را بی‌فایده و به نفع حریف دیدند و قصد توقف آن را داشتند، نظام و نیروهای انقلاب را به مخالفت با حل مشکلات معرفی کنند! و از سوی دیگر، آمریکا را خیرخواه مردم (ترفند ترامپ‌) و درپی حل مشکلات قلمداد کرده و طرفداران انقلاب را بی‌توجه به مشکلات مردم جا بزنند!
۹- با کمال تاسف باید گفت که جریان مورد اشاره و مافیای اقتصادی همسو با آن بی‌آن‌که با مانع جدی و پیشگیرنده‌ای رو‌به‌رو باشند، به گروگان‌گیری شرایط اقتصادی و معیشت مردم از طریق شرطی کردن و گره زدن آن به مذاکرات مشغولند و از هنگام شروع مذاکرات تاکنون شاهد نوسانات فراوان و افزاینده در قیمت کالا و خدمات‌، افزایش بی‌حساب نرخ ارز و سر‌ریز فاجعه‌بار آن روی زندگی مردم و‌... هستیم. و با عرض پوزش، این پرسش کماکان بی‌پاسخ مانده و یا پاسخ شایسته‌ای نیافته است که مسئولان و مراکز محترم اطلاعاتی و امنیتی و قضائی، به قول حافظ «‌در چه کارند همه‌»‌؟! 
۱۰- دور از انصاف است که همین جا به دو نکته جانبی اشاره نکنیم.
اول؛ اظهارات هوشمندانه آقای عراقچی که: «تحریم‌گذاران از تحریم ناامید شده‌اند وگرنه برای چه می‌آیند و با ما مذاکره می‌کنند؟ اگر مطمئن بودند تحریم جواب می‌دهد که مذاکره نمی‌کردند ». به بیان دیگر باید گفت که ایشان، از ترفند نهایی دشمن خبر داده است. و دوم: برخورد قاطع و قابل تقدیر نیروی انتظامی با سارقان و اراذل و اوباش که در تمامی فتنه‌ها و آشوب‌ها نقش بازوی داخلی دشمنان بیرونی را بر عهده داشته‌اند.
۱۱- و اما، شواهد موجود حکایت از آن دارند که برخورد دو‌گانه و متناقض با مذاکرات، پاشنه آشیل آمریکاست و این روش کج‌دار و مریز با هدف پیشگیری از تصمیم قطعی ایران درباره توقف یا ادامه مذاکرات به کار گرفته شده است. انتظار آن است که مسئولان محترم کشورمان، ادامه مذاکرات را به اعلام نظر صریح آمریکا درباره مذاکرات و آنچه از مذاکره انتظار دارد مشروط کنند. در این حالت، اولاً؛ برهم زننده مذاکرات محسوب نمی‌شوند، ثانیاً؛ تاکید خود بر حفاظت از منافع ملی را در افکار عمومی ثبت می‌کنند، ثالثاً: طفره آمریکا، این کشور را به عنوان برهم زننده مذاکرات معرفی می‌کند و نه ایران را و بالاخره اینکه با شلیک به پاشنه آشیل آمریکا، استفاده حریف از ترفند کج‌دار و مریز و برخورد دوگانه را بر باد می‌دهد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه چهارم خرداد ماه ۱۴۰۴

ارابه‌های گیدئون ابزار نسل‌کشی ملتی مقاوم

حمیدرضا‌شاه‌نظری

غزه سرزمینی کوچک است که همچنان در آتش می‌سوزد و باقیمانده کودکانش از کشتار دهشتناک ۱۸ ماه گذشته، زیر آوار بمب‌ها یا گرسنگی بی‌پایان جان می‌دهند. سرزمینی که بیمارستان‌هایش به گورستان بدل شده‌اند و مادرانش در میان دود و آتش، دیگر نایی برای سر دادن فریاد مظلومیت ندارند. غزه، پاره تن امت اسلامی و عیار شرافت انسانی، امروز زیر یورش وحشیانه رژیم صهیونیستی ذیل عملیات «ارابه‌های گیدئون» در خون غوطه‌ور است. این عملیات وحشیانه نه صرفاً یک عملیات نظامی، که یک نسل‌کشی سیستماتیک و حساب شده برای نابودی ملت فلسطین، اشغال کامل غزه و حذف کامل فلسطین از جغرافیا و تاریخ است. 
از آغاز عملیات «ارابه‌های گیدئون»، رژیم صهیونیستی با محاصره کامل غزه، بمباران مناطق مسکونی و تخریب زیرساخت‌های حیاتی صد‌ها غیرنظامی را به شهادت رسانده و صد‌ها هزار فلسطینی در معرض نسل‌کشی ناشی از قحطی قرار گرفته‌اند. عملیاتی که نشان از شکست رژیم جنایتکار صهیونیستی و جنون راهبردی این رژیم کودک‌کش در برابر اراده پولادین مقاومت و ملت فلسطین است. 
رژیم صهیونیستی با عملیات «ارابه‌های گیدئون» اهدافی راهبردی و ژئوپلیتیک را دنبال می‌کند که ریشه در ایدئولوژی صهیونیسم و پروژه اشغالگری دارد. این عملیات به نام «گیدئون» فرمانده نظامی قوم بنی اسرائیل در عهد عتیق اشاره می‌کند که با پیروزی‌های نظامی علیه دشمنان این قوم شناخته می‌شود و همین موضوع، ضمن نشان دادن اهداف ایدئولوژیک رژیم صهیونیستی، از تلاش این رژیم برای تقویت روحیه صهیونیست‌ها حکایت دارد تا شاید با آن بتواند مشروعیت و روحیه‌ای برای ارتش فروریخته‌اش به دست آورد به خصوص که گیدئون در متون مقدس با پیروزی بر دشمنان با نیروی اندک شناخته می‌شود، ولی واقعیت این است که عملیات «ارابه‌های گیدئون» نه برای پیروزی، بلکه برای فرار از فروپاشی آغاز شده است. در واقع این رژیم با استفاده از این نام، عملیات خود را به‌عنوان ادامه مبارزه تاریخی قوم یهود علیه دشمنانش معرفی کرده و به دنبال ایجاد مشروعیت داخلی و جلب حمایت جامعه یهودی در سرزمین‌های اشغالی و دیاسپورا است. در حالی که بعد از طوفان‌الاقصی اسطوره شکست‌ناپذیری رژیم صهیونیستی شکسته شده و این رژیم بعد از دهه‌ها با تهدید معتبر وجودی مواجه شده و امنیت هستی‌شناختی خود را از دست داده است. 
بنیامین نتانیاهو پیش از آغاز این کشتار جمعی اعلام کرد که این عملیات با هدف «پیروزی کامل بر حماس» انجام می‌شود و حتی در صورت آزادی گروگان‌ها، جنگ ادامه خواهد یافت. هدف اصلی اعلام شده، اشغال کامل غزه و جلوگیری از شکل‌گیری هرگونه نیروی مقاومتی در آینده است و عملیاتی که انجام می‌شود به دنبال تکرار عملیات ارابه‌های گیدئون در سال ۱۹۴۸ ولی در ابعاد بیشتر است که با هدف اخراج فلسطینی‌ها از منطقه بیسان اجرا شد. از این رو ظاهراً هدف این عملیات، الحاق عملی غزه به سرزمین‌های اشغالی و تثبیت اشغالگری در این منطقه است و همین نیز به روشنی نشان‌دهنده تداوم سیاست پاکسازی نژادی و اشغالگری است. رژیم صهیونیستی با نسل‌کشی و کنترل دائمی غزه، به دنبال ایجاد عمق استراتژیک در مرز‌های جنوبی خود و کاهش تهدیدات آتی از سوی غزه است تا تمرکز خود را به دیگر جبهه‌ها معطوف کند، در حالی‌که طبق گزارشات مختلف، مقاومت فلسطین به شدت در حال تلاش برای بازیابی توان نظامی خود بوده و شواهد نشان می‌دهد که بعد از شدت و گستره عظیم جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم بیگناه غزه، در آینده مقاومت فلسطین با رویش‌های جدید خود، رژیم صهیونیستی را با چالش‌های جدی‌تر مواجه خواهد کرد. 
عملیات «ارابه‌های گیدئون» با اهداف نابودی حماس، پاکسازی نژادی، کنترل دائمی غزه و تضعیف محور مقاومت، تلاشی برای جلوگیری از فروپاشی رژیم صهیونیستی و تثبیت هژمونی این رژیم در منطقه است. با این حال تداوم حمایت‌های محور مقاومت و نقش‌آفرینی مؤثر انصارالله یمن، عرصه را بر رژیم صهیونیستی تنگ کرده و تداوم واکنش‌های آزادگان جهان، معادلات را بر هم خواهد زد. 
تداوم و تشدید جنایات رژیم صهیونیستی در غزه نشان می‌دهد که نهاد‌های بین‌المللی دیگر اعتبار یکسویه قبل را هم ندارند و دوران نظم امریکایی به سر آمده و تحولات جهانی به سرعت به سمت نوعی آنومی و آشوبناکی می‌رود تا زمانی که نظم جدیدی مستقر شود. از این منظر، عملیات ارابه‌های گیدئون و جنایات ضدبشری در غزه، تلاشی برای بازگرداندن نظم پیشین و بازسازی تصویر هیمنه‌ای است که دیگر در منطقه اعتبار ندارد. بی‌تردید، این جنایت‌ها بدون چراغ سبز امریکا و اروپا ممکن نیست. ارسال سلاح، حمایت سیاسی و حتی سکوت رسانه‌ای غرب، همگی مهر تأییدی است بر شراکت کامل غرب و به خصوص امریکا در جنایاتی که امروز کودکان، زنان و سالمندان بی‌پناه و گرسنه و قحطی‌زده غزه را به خاک و خون کشیده است. امریکا شریک اصلی و مشوق رژیم صهیونیستی در این جنایات از یک طرف با ارسال میلیارد‌ها دلار کمک نظامی و حمایت سیاسی همچنان به تداوم نسل‌کشی در غزه کمک می‌کند و از طرف دیگر رئیس‌جمهور امریکا با تکرار پیشنهاد خود برای «در اختیار گرفتن غزه» نشان داد که سیاست امریکا همچنان در راستای سلطه‌گری در منطقه است. 
ارابه‌های گیدئون، عملیاتی صهیونیستی با سرمایه‌گذاری غربی برای پاکسازی نژادی و مصداق بارز جنایت علیه بشریت در عصر حاضر است و «غزه» اکنون نامی است که وجدان جهانی را می‌لرزاند. جایی که بیش از ۲ میلیون آواره فلسطینی بدون امکانات و در قحطی کامل، زیر بمباران‌های هدفمند رژیم صهیونیستی قرار دارند، اما آنچه بیش از بمب و آتش در این جغرافیای خونین می‌درخشد، مظلومیت تاریخی و تکرارنشده ملتی نستوه و مجاهد و روح پایداری مردمی است که هرگز تسلیم نشده‌اند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه چهارم خرداد ماه ۱۴۰۴

اما و اگرهای مذاکرات

حسن بهشتی پور

برخلاف آن چه که به صورت صریح در مورد آن گمانه زنی می شود، بعید است آمریکایی‌ها در میز مذاکره هم خواسته غنی سازی صفر را مطرح کنند.
به نظر می رسد طرح چنین اظهاراتی در فضای رسانه‌ای باعث به بن بست رسیدن مذاکرات نمی‌شود زیرا طرف آمریکایی پشت میز مذاکرات طور دیگری عمل می‌کند براین اساس می‌توان گفت درخواست برچیده شدن تأسیسات هسته ای در ایران صرفا یک بازی رسانه ای است؛ اگر آمریکا سر میز مذاکره هم همین خواسته را مطرح کند.یعنی اساسا دنبال توافق نیست و من چنین چیزی را بعید می‌دانم زیرا ترامپ تا کنون نشان داده که دنبال جنگ نیست و می‌خواهد مسائل را از راه دیپلماسی حل کند. در دولت بوش پسر نیز رایس وزیر امور خارجه آمریکا خطاب به ایران می‌گفت اگر شما غنی سازی را متوقف کنید من با هر کسی در هر جایی که بگویید در هر زمانی که مایل هستید مذاکره می‌کنم اگر ایران می خواست غنی سازی صفر را بپذیرد آن زمان این کار را می‌کرد معلوم است که ایران هرگز حاضر نمی شود غنی سازی را به صفر برساند، زیرا غنی سازی حلقه اصلی در چرخه سوخت هسته ای به شمار می رود و اگر متوقف شود این چرخه نیز از بین می رود در حقیقت غنی سازی صفر یعنی ایران بپذیرد با دست خودش صنعت هسته‌ای خود را نابود کند. تیم مذاکره کننده ایران باید از خواسته‌ های خود دفاع کند. آنچه آمریکایی ‌ها طی روز‌های گذشته در رسانه‌‌ها مطرح ‌کردند، زیاده‌ خواهی است و تیم مذاکره کننده و در رأس آن دولت و حاکمیت باید در برابر این زیاده خواهی مقاومت کند.
فناوری هسته‌ ای کشور در سطحی پیشرفته قرار دارد تا توانمندی هسته ‌ای ایران، قدرت چانه زنی تیم دیپلماسی را بالا برده است. از این رو هر گونه اقدام آمریکایی ‌ها برای از بین بردن چرخه غنی سازی سوخت در ایران، غیر قابل قبول است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه چهارم خرداد ماه ۱۴۰۴

رؤیا مرده است

مهدی شیرزاد
 

مدت‌هاست ‌به نوشتن این یادداشت می‌اندیشم، ولی ترس و تلخی برآمده از عنوانش، من را تا این لحظه از نوشتن بازداشت. آدمی به رؤیا زنده است! البته بدون رؤیا هم زنده می‌ماند، اما زندگی نمی‌کند. بعید است کسی از سر هوس اقدام به فرزندآوری کند. آدمی با رؤیا زاده می‌شود؛ رؤیای پدر و مادری که اقدام به فرزندآوری می‌کنند، بر مبنای تصویری که از آینده برای خود و فرزندشان می‌سازند. جامعه ما با شتاب سرسام‌آوری در حال پیر‌شدن است. می‌گویند به دلیل شرایط اقتصادی، زوج‌های جوان فرزند نمی‌آورند. وزیر کشور گفته بود: فرزند‌ نیاوردن، سبک زندگی شده است.

اما از نظر ‌بنده، فرزند نمی‌آورند‌ چون رؤیا مرده است؛ چون رؤیایی ندارند؛ چون خودشان به تصویری که برای خودشان ساخته بودند، نرسیده‌اند؛ چون کمیتشان در قافیه شعر خودشان لنگ است و بعضا با تعابیری همچون «چرا کس دیگری را بدبخت کنیم؟» یا «بچه بیاوریم که چه گلی به سر عالم بزند؟»، آرزوی فرزند داشتن را نیز مانند دیگر آرزوهایشان سرکوب می‌کنند.

رؤیا، معنابخش زندگی است. بدون رؤیا، زندگی، روزمرگی است. کودکی، زندگی در رؤیاست. پی و پایه زندگی ما بر مبنای همین رؤیاهای کودکانه ساخته می‌شود. از نظر من، مهم‌ترین وظیفه پدر و مادر، میدان‌دادن به تخیل کودکانه و فراهم‌آوردن زمینه رؤیا‌‌پروری در کودکان است. در نوجوانی آدمی واقعیت را می‌آموزد و در جوانی می‌کوشد در چارچوب واقعیت، رؤیا‌های خود را دوباره تعریف کند. همه جوانی تلاش برای ساختن رؤیا‌ست.

 

در میانسالی عمارتی که ساخته، به بلوغ می‌نشیند و در کهنسالی یا به آنچه ساخته افتخار می‌کند و دیگران را تشویق به راهی می‌کند که آمده یا در حسرت شکست‌ها و ناکامی‌ها، عبرت‌های خود را برای دیگران باز‌می‌گوید و برحذرشان می‌دارد از راهی که آمده است‌.‌ البته آدم‌های معمولی، اکثریتی هستند که از زندگی خود و مسیری که آمده‌اند، شاکر و راضی‌ هستند، اما توصیه‌ای هم برای کسی ندارند. از بالا و پایین زندگی، با خودشان‌ به نوعی صلح و آشتی رسیده‌اند که خود و شرایطشان را همان‌گونه که هست، بپذیرند. نه‌چندان مغرور و مشعوف از حال و روزشان هستند و نه‌چندان سرخورده و افسرده.

دین نیز منبع رؤیا‌ست. این همه قصصی که در کتب مقدس آمده، جز برای رؤیا‌پروری در آدمیان است؟ جز برای این است که آدمی نسبت خود را با قصه، با پیامبر، با اسوه حسنه معلوم کند و بر مبنای آن زندگی خود را بسازد؟ وعده بهشت و آنچه از آن در کتب مقدس تصویر می‌شود، تصویری از آینده‌ای است که به هوای آن آدمیان، به‌خصوص آدمیان معمولی‌ و نه لزوما عرفا و علما، عمل صالح کنند و دین بورزند. خوبی بهشت این است که هر‌کس در هر زمان و مکانی می‌تواند تصویر خود را از آن بسازد؛ مؤمنی که در هر آن و دمی با معشوق و خدای خود سخن می‌گوید، بر مبنای نسبتی که در رؤیایش با او برقرار کرده، گفتار و ذهن و ضمیر خود را سامان می‌دهد.

اما غیر از رؤیاهای فردی، ما در جوامع‌ دست‌کم در برهه‌هایی از تاریخ، شاهد رؤیا‌های جمعی و نسلی نیز هستیم؛ رؤیا‌هایی که به اقتضای شرایط اجتماعی و تاریخی، نسلی را به حرکت وا‌می‌دارد و تحولی را در تاریخ ورق می‌زند.

در کشور ما، مشروطه و حاکمیت قانون، چه مشروعه و چه غیر آن، عدالت و تأسیس عدالتخانه، رؤیا‌هایی بود که انقلاب مشروطه را آفرید. ملی‌شدن نفت نیز بر مبنای رؤیای استقلال و نفی استعمار به ثمر نشست. انقلاب اسلامی، رؤیای تأسیس «جامعه بی‌طبقه توحیدی» بود. هنر شریعتی ساختن رؤیا بود؛ «پس از شهادت» و «تشیع علوی» و «فاطمه، فاطمه است»، جملگی منظومه‌هایی از رؤیاهایی بود که شریعتی با هنرمندی و شاعرانگی تمام ساخت.

آیت‌الله خمینی نیز در نوفل‌لوشاتو رؤیا ساخت؛ رؤیایی که در شعار «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» تبلور یافت. و البته پیش از آن، به نظر می‌رسد تئوری ولایت فقیه نیز بیش از اینکه از دیدگاه سیاسی ایشان بر‌آمده باشد، از رویکرد فلسفی و عرفانی‌شان برخاست. ولایت فقیه رؤیای حکومت صالحان بود. خاتمی نیز در دوم خرداد برای نسل ما رؤیا ساخت؛ رؤیای دموکراسی و حقوق بشر، رؤیای رسیدن به جامعه مدنی مدینه‌النبی، رؤیای جامعه‌ای که در آن‌ چیزی، جای آزادی و خدا‌، جای حق و اختیار آدمی را تنگ نکند. بیانیه گام دوم انقلاب نیز‌ نوعی رؤیا‌سازی است؛ رؤیا‌یی که برای جوان مؤمن انقلابی تعیین و تفسیر می‌کند که در سیر انقلاب اسلامی تا تمدن اسلامی در کجای تاریخ و جهان ایستاده است و چه باید بکند.

در اینجا مهم نیست‌ مصادیقی را که به‌عنوان رؤیای جمعی طرح شد، درست بدانیم یا نه؛ مهم این است که بپذیریم، تحولات اجتماعی و حرکت‌های جوامع، مبتنی بر رؤیا‌ست. اینکه فرجام هر‌کدام از این رؤیاها چه شد، موضوع بسیار مهمی است که در مجال دیگری باید به آن پرداخت. برخی از این رؤیاها تا حدودی همچنان کار می‌کنند و برخی به محاق رفته‌اند. اینکه نسل انقلاب بازنشستگی ندارند، از آن‌رو است که رؤیای حکومت صالحان همچنان کار می‌کند. 

بسیاری از ایشان، چون خود را صالح و دایر‌مدار عالم می‌دانند‌ و چون با تجربه زیسته یک انقلاب موفق و یک جنگ هشت‌ساله، اعتماد‌به‌نفسی چسبیده به طاق آسمان دارند، همچنان با تمام قوا در صحنه حاضرند. برای بسیاری از نسل دوم خرداد، بیان واضح اینکه اصلاحات به صخره سخت و ستبر خورده است یا تجویز تشکیل مجلس مؤسسان، به معنای مهر تأیید بر بن‌بست یا فرو‌ریختن رؤیایی است که در دوم خرداد با آجر آجر رأی مردم ساخته شد. اصل مدعای من در این یادداشت، این است که در جامعه ما، دست‌کم برای اکثریتی، رؤیا مرده است. سیاست بسته و تمامیت‌خواه و غیردموکراتیک، رؤیای جمعی را می‌کشد و اقتصاد خراب، نابسامان، بی‌رونق و راکد، رؤیای فردی را. ایدئولوژی‌ها، رؤیاآفرینند و اگر به حکومت برسند، پاد‌ایدئولوژی‌ها نیز رؤیا‌‌آفرین هستند‌. بااین‌حال، در زمانه‌ای به سر می‌بریم که به نظر می‌رسد ایدئولوژی‌ها رو به افول هستند. جوان مؤمن انقلابی رؤیا دارد، اما برای اینکه حتی او، رؤیایش را بپذیرد و بسازد، دیگر تمرکز‌ صرفا بر الگوسازی از مراجع و علما نیست.

برایش انبوهی قصه و خاطره و کتاب و فیلم و مستند از چهره‌های برجسته و آدم‌های معمولی تولید می‌کنند تا باور کند‌ او نیز می‌تواند یکی از قهرمانان رؤیا باشد، اما در مقابل رؤیای جوان مؤمن انقلابی، اگر رؤیایی عرضه می‌شود، نوستالژی قبل از انقلاب به اسم رؤیا فروخته می‌شود. بی‌بی‌سی فارسی هم اگر برنامه نوروزی می‌سازد، بزرگداشت شهرام شبپره برگزار می‌کند و با شهره آغداشلو، حافظ می‌خواند. در نمایشگاه کتاب امسال، حجم بسیار بالایی از رمان و قصه ترجمه‌ای و تألیفی توجه مرا به خود جلب کرد. در کنار آن، انبوهی کتاب در زمینه توسعه فردی و کتب روان‌شناختی، به‌علاوه عناوین متعدد و گسترده‌ای در زمینه رمز و راز کسب‌و‌کار موفق داشتن و استارتاپ چنین و چنان ساختن و‌... به‌شدت ذهنم‌ را مشغول کرد.

از این بازار محتوا، به نظر می‌رسد‌ فرد ایرانی‌ بیش از هر زمانی‌ تشنه رؤیاست؛ رؤیایی که یا در فیلم و رمان به دنبال آن می‌گردد، یا با میان‌برها و راه‌حل‌های ساده‌انگارانه‌ای در کتب روان‌شناختی و توسعه فردی‌ دست‌و‌پا می‌زند تا در جامعه‌ای مستأصل، با سیاست بسته و اقتصاد خسته، برای خود‌ فراتر از روزمرگی‌ آن را بسازد. اگر کسب‌و‌کار رونق داشته باشد، خود راه می‌گویدت و می‌آموزدت که چون باید رفت و حاجتی به انبوهی سراب گفتاری و نوشتاری برای راه‌انداختن استارتاپ نیست. فرد ایرانی اگر رؤیای خود را در اینها نیابد و با اینها نتواند بسازد، احتمالا یا سرخورده‌تر از قبل، ناکامی روی دیگر ناکامی‌هایش می‌آید و بیش از پیش اسیر روزمرگی می‌شود‌، یا همه آمال و آرزوها و داشته‌های خود و خانواده‌اش را متمرکز می‌کند بر رؤیایی که در مهاجرت و زندگی در آمریکا و اروپا تخیل می‌کند. ترانه معروف «برای» شروین حاجی‌پور، فهرست بلندبالایی از رؤیاهای سرکوب‌شده است و اساسا به همین دلیل هم با سرعت حیرت‌انگیزی منتشر شد. سیاست‌مداران ما اکثرا خودشان رؤیایی ندارند و ناتوان از رؤیا‌ساختن هستند.

اقلیتی اگر رؤیایی داشته باشند، جذابیتی برای جامعه ندارد. جامعه، هرچند زنده، اما مستأصل است؛ خسته‌تر و ناامیدتر از آن است که سیاست‌مداران را بشنود. گوشش از این یک‌طرفه حرف‌زدن،‌ پُر است. باید صدای مردم را بشنویم، پیش از آنکه بیش از این دیر شده باشد.

در را می‌بندند که صدایی نشنوند. اگر پایی لای در است، از آن‌رو است که این صدا خفه و خاموش نشود؛ نه اینکه صدای داخل اتاق، بلندتر از قبل، از لای در به گوش‌های پر جامعه پژواک داده شود! رؤیا را باید خیلی‌خیلی جدی گرفت. از این فقر تخیل باید بیرون بیاییم. عالم و آدم این‌گونه نمی‌مانند. اسیر دیروز و اکنون نباید شد. زندگی معمولی شرافتمندانه در این کشور، حق شهروندان است. جامعه را چه در عرصه زیست فردی و چه در عرصه زیست اجتماعی به روزمرگی انداختن، نابودی کشور است. قفل‌های سیاست را باید گشود تا اوضاع اقتصادی بسامان شود، تا حال جامعه خوش شود، تا فرد ایرانی رؤیایش را در همین آب و خاک بپروراند و بسازد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه چهارم خرداد ماه ۱۴۰۴

ناترازی و پیشنهادی به رئیس جمهور

محمدحسن ساقی

۱- با آغاز فصل گرما، خاموشی‌های برنامه‌ریزی‌شده و گاه غیرمنتظره، زندگی مردم را در بسیاری از شهرها و روستاها تحت تأثیر قرار داده است. اگرچه مسئولان می‌گویند این قطعی‌ها برای جلوگیری از فروپاشی شبکه برق ضروری است، اما تداوم این وضعیت نشان می‌دهد که مشکل تنها با جابه جایی ساعات کاری ادارات و مدارس حل نمی‌شود. مردم از این شرایط خسته شده‌اند: کارخانجات و کارآفرینان با ورشکستگی روبه رو می‌شوند، کسب‌وکارهای نوپای جوانان، اشتغال‌های خانگی، فعالیت‌های نرم‌افزاری و اینترنتی که ارتباطات تجاری و بازرگانی با دنیا را فراهم می‌کنند، دچار اختلال جدی می‌شوند. حتی نانوایی‌های محلی در شهرها و روستاها نیز بدون برنامه‌ریزی برای قطعی برق، با خسارت‌های سنگین مواجه می‌شوند. سیستم‌های سرمایشی در اوج گرمای تابستان از کار می‌افتند، بیمارستان‌ها و مراکز درمانی با چالش‌های حیاتی روبه‌رو می‌شوند و کشاورزان نمی‌توانند به‌موقع زمین‌های خود را آبیاری کنند. 
۲- برخلاف سال‌های گذشته، این بار افزایش دمای بی‌سابقه فشار بر شبکه برق را بیشتر کرده و بهره وری نیروگاه‌ها به دلیل فرسودگی تجهیزات و کمبود سوخت کاهش یافته است. از سوی دیگر، رشد مصرف بی‌رویه در بخش‌های خانگی، صنعتی و اداری، بدون برنامه‌ریزی کارآمد، تشدید شده است. در کنار این مشکلات، شاهد تأخیر در توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر و عدم تنوع‌بخشی به سبد انرژی کشور هستیم. 
۳- به نظر می‌رسد یکی از راهکارهای فوری برای عبور از این بحران، گفتگوی مستقیم رئیس‌جمهور با مردم است. ایشان باید نه‌تنها دلایل واقعی خاموشی‌ها را شفاف توضیح دهند، بلکه از مردم برای کاهش مصرف کمک بخواهند. این کار سرمایه اجتماعی دولت را حفظ می‌کند. تهیه ژنراتور برق برای کشاورزان و کارخانه‌داران، به‌دلیل حمایت نکردن بانک‌ها از تسهیلات مناسب، تقریباً ناممکن شده است. حتی توسعه انرژی خورشیدی نیز با چالش‌های جدی روبه‌روست، چرا که بسیاری از قطعات مورد نیاز از شرکت‌های غیراستاندارد و بی‌کیفیت تأمین می‌شود و در بلندمدت، کارآفرینان و کشاورزان را با مشکلات بیشتری مواجه می‌کند. یکی از نقاط قوت دولت فعلی، سرمایه اجتماعی ناشی از صداقت و صراحت رئیس ‌جمهور است. ایشان باید از این فرصت استفاده کنند و در یک نشست تلویزیونی زنده، مستقیم با مردم درباره وضعیت برق صحبت کنند، از شهروندان بخواهند در مدیریت مصرف همکاری کنند و قول‌های عملی و زمان‌بندی‌شده برای حل مشکل ارائه دهند. 
۴- بحران برق، آزمونی برای مدیریت و اعتماد عمومی است. اگر دولت به جای پنهان‌کاری و گزارش‌های کلی، شفاف و قاطع عمل کند و مردم را در جریان تمام جزئیات قرار دهد، جامعه نیز همکاری بیشتری خواهد کرد. اما اگر این وضعیت ادامه یابد، نه‌تنها اقتصاد آسیب می‌بیند، بلکه اعتماد عمومی نیز تحلیل می‌رود. زمان آن است که مسئولان به جای شعارزدگی، اقدام عملی و عاجل انجام دهند.  انتظار ما از دولت وفاق و رئیس‌جمهور مردمی، شفافیت و صراحت در این موضوع مهم است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه چهارم خرداد ماه ۱۴۰۴

تکنیک خلق گزاره‌های کاذب در مذاکرات

حنیف غفاری
خلق گزاره‌های کاذب،تاکتیکی است که برخی کشورها و بازیگران سیاسی  در راستای انحراف افکار عمومی از مسئله اصلی صورت می‌دهند. این تاکتیک، حول محور «تمرکززدایی از متن»نضج یافته و منتج به دگرگونی در الگوها و ثوابت ذهنی مخاطبان در قبال یک پدیده یا رویداد می‌شود.در جریان برگزاری پنجمین دور از مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در رم،شاهد انتشار خبری هدفمند از سوی یک رسانه اماراتی در خصوص درخواست واشنگتن مبنی بر بازرسی از اماکن نظامی ایران بودیم. این خبر در حالی منتشر شد که تمرکز افکار عمومی بر روی اصلی‌ترین مانع در مذاکرات هسته‌ای،یعنی مسئله«غنی‌سازی در خاک ایران»بود. در این خصوص دو ملاحظه اساسی وجود دارد که لازم است موردتوجه قرار گیرد:
قطعا در خصوص  خبرسازی رسانه اماراتی و کذب بودن آن کمترین شبهه‌ای وجود ندارد اما هدف این رسانه و مهم‌تر از آن، منتشرکنندگان پشت پرده این خبر در بحبوحه مذاکرات رم قابل‌تأمل است. این مسئله زمانی جدی‌تر می‌شود که  نسبت به نقش امارات متحده عربی و حکومت بن زاید  به‌عنوان یکی از بازوان منطقه‌ای مشترک  واشنگتن و تل آویو واقف باشیم. فراتر از آن،مخالفت منطقی جمهوری اسلامی ایران با میانجی‌گری ابوظبی در مذاکرات غیرمستقیم ،مولد شیطنت‌هایی از سوی اماراتی‌هاست که نمی‌توان به‌سادگی از کنار آن‌ها عبور کرد. تغییر فرامتن مذاکرات ،رویکردی است که دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان همواره به آن در جریان سلسله مذاکرات هسته‌ای سال‌های گذشته و اخیر استناد کرده‌اند. این تنظیم گری اکثرا از سوی رسانه‌هایی مانند رویترز و اکسیوس و بعضا از سوی رسانه‌های ظاهرا غیرغربی صورت می‌گیرد اما اصل بازی از یک مصدر هدایت می‌شود. 
نکته دیگر،معطوف به محتوای این خبر و کارکرد آن است:جایی که تلاش شده به مخاطبان خاص و عام مذاکرات هسته‌ای این‌گونه القا شود که وزن «ستانده‌های ایران»در مذاکرات به‌مراتب کمتر از «داده‌ها» بوده و انعقاد توافق به هر قیمت ممکن برای تهران اهمیت دارد!
این القاگری کاذب در حالی صورت می‌گیرد که خطوط قرمز هسته‌ای،نظامی،امنیتی و حقوقی ایران در مذاکرات پررنگ و غیرقابل‌مذاکره ( چه رسد به معامله) است. این گزاره القایی،کمترین تناسبی با ثوابت و قواعد تثبیت‌شده در حوزه کلان امنیتی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیست و تنها کارکرد آن،درگیرسازی ذهن مخاطبان مذاکرات و خلق دغدغه‌ای موازی در کنار موضوع جنجالی«حق ذاتی غنی‌سازی ایران»است. 
زمانی که فرامتن و کارکرد این گزاره را درک نموده و نسبت به ماهیت و اهداف بازیگرانی که در صدر تا ذیل در خلق آن دخیل هستند آگاه شویم،متوجه وجود منظومه‌ای از پیش طراحی‌شده می‌شویم. مواجهه با این گزاره‌های القایی،در گروی افزایش تمرکز بر متن مذاکرات و متعاقبا،افشاگری رسمی از سوی دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان در خصوص اهداف پشت پرده و آشکار این خبرسازی‌هاست. این موارد،در گذشته سابقه داشته و در آینده نیز سابقه خواهد داشت.لذا خلق یک خط تحلیلی -شناختی در تحلیل چیستی و چرایی این موارد، تأثیر بسزایی در شکست دشمن در نیل به اهداف شوم خود خواهد  داشت. 

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه چهارم خرداد ماه ۱۴۰۴

جایگاه و اهمیت انرژی هسته‌ای در جهان دیجیتال آینده!

ماشاءالله ذراتی

چشم‌انداز انرژی جهانی همچنان در حال تکامل است و انرژی هسته‌ای به عنوان یک بازیگر حیاتی در گذار انرژی در حال ظهور است. با تغییرات اخیر در سیاست‌ها و افزایش تقاضا برای انرژی، انرژی هسته‌ای پتانسیل بی‌نظیری برای تأمین انرژی قابل اعتماد و در عین حال کاهش انتشار کربن ارائه می‌دهد.
بر اساس گزارش اخیر انجمن جهانی هسته‌ای (World Nuclear Association)، انرژی هسته‌ای ۲۰ درصد برق و بیش از ۵۰ درصد انرژی پاک در ایالات متحده را تأمین می‌کند و به عنوان ستون اصلی تلاش‌ها برای گذار به کربن‌زدایی شناخته می‌شود. انرژی هسته‌ای می‌تواند منبعی قابل اعتماد و کارآمد برای تولید پایدار و باثبات برق باشد، برخلاف منابع تجدیدپذیر دیگر مانند باد و خورشید که به شرایط آب ‌و هوایی وابسته هستند.
خروجی پایدار و قابل توجه انرژی هسته‌ای، آن را به یکی از اجزای کلیدی آینده انرژی کم‌کربن تبدیل کرده است. عرضه مداوم نیروگاه‌های هسته‌ای می‌تواند وابستگی به سوخت‌های فسیلی را کاهش دهد، انتشار گازهای گلخانه‌ای را کم و از اهداف پایدار جهانی حمایت کند. 
انرژی هسته‌ای همچنین در مواجهه با افزایش تقاضای برق از سوی بخش‌های فناوری و صنعتی مورد توجه قرار گرفته است. با پیشرفت هوش مصنوعی و افزایش تعداد وسایل نقلیه الکتریکی، بازار به مقادیر بی‌سابقه‌ای از برق از شبکه نیاز دارد. مراکز داده به مقادیر زیادی برق پایه ۲۴ ساعته برای عملکرد کارآمد و قابل اعتماد نیاز دارند که منابعی مانند خورشید نمی‌توانند تأمین کنند. سرمایه‌گذاران اقتصادی به پتانسیل بازدهی پایدار پروژه‌های هسته‌ای جذب شده‌اند و سیاست‌گذاران اهمیت راهبردی انرژی هسته‌ای را در دستیابی به امنیت انرژی تشخیص داده‌اند.
الکسی ویاروئل از مدیران اجرایی جی‌پی مرگان می‌گوید: «ما در نقطه عطفی قرار داریم که نیاز فوری و مطلق به تولید برق بیشتر وجود دارد، در حالی که همگی در تلاش برای کاهش انتشار کربن هستیم. تولید هسته‌ای تمام این نیازها را برآورده می‌کند».
اندیشکده روسی ولدای کلاب، 2 خرداد در مطلبی با عنوان «بازگشت انرژی هسته‌ای؛ عصری جدید برای قدرت دیجیتال» دورنمای مهمی از آینده انرژی هسته‌ای را به تصویر می‌کشد و می‌نویسد: رقابت بین‌المللی در حوزه ژئوتکنولوژی در حال افزایش است و انرژی هسته‌ای به شکلی نوین و با وظایف جدید در حال احیاست. در سال‌های آینده می‌توان انتظار پروژه‌های بزرگی برای یکپارچه‌سازی انرژی هسته‌ای و مراکز داده را داشت. در صورت موفقیت این پروژه‌ها، نه‌تنها توسعه فناوری هوش مصنوعی شتاب خواهد گرفت، بلکه چشم‌انداز انرژی جهانی نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
انرژی هسته‌ای با وجود همه درخواست‌ها برای کنار گذاشتن آن به نفع منابع سنتی یا تجدیدپذیر، در حال بازگشت است. در پس‌زمینه چندین فاجعه تهدیدآمیز در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست‌ویکم، به نظر می‌رسید اتم صلح‌آمیز محبوبیت خود را از دست داده است و برخی کشورها به طور کامل استفاده از این منبع انرژی را کنار گذاشتند. با این حال، به طور پارادوکسیکال، چالش‌های فناوری مدرن بار دیگر آن را محبوب کرده ‌است. یکی از عوامل کلیدی، توسعه سریع فناوری‌های هوش مصنوعی (AI) است که منجر به افزایش قابل توجه مصرف انرژی شده است.
کنترل بر انرژی اکنون صرفاً مساله‌ای اقتصادی نیست، بلکه به ابزاری برای مدیریت زیست‌بوم‌های دیجیتال تبدیل شده است. این موضوع حوزه جدیدی از مبارزه برای نفوذ سیاسی و ژئوتکنولوژی ایجاد می‌کند. دیپلماسی انرژی در قالبی جدید به سیاست جهانی بازمی‌گردد. کشورها راه‌حل‌های مبتنی بر انرژی  صلح‌آمیز هسته‌ای را نه تنها به عنوان منبعی پایه برای تولید برق، بلکه به عنوان پایه‌ای برای تأمین انرژی مراکز داده (DPCs) که عملکرد هوش مصنوعی و زیرساخت‌های دیجیتال به آنها وابسته است، ترویج می‌کنند.
مراکز داده‌ای که برای آموزش و اجرای مدل‌های زبانی بزرگ استفاده می‌شوند، مقادیر عظیمی انرژی مصرف می‌کنند. این امر فشار زیادی بر شبکه‌های برق وارد می‌کند و نیازمند منابع انرژی قدرتمند و مهم‌تر از همه، پایدار است. علاوه بر این، انگیزه‌ اضافه برای بازگشت به انرژی هسته‌ای، بهبود فناوری‌های رآکتورهای هسته‌ای است. پیشرفت‌های جدید، این رآکتورها را ایمن‌تر، کارآمدتر و پایدارتر از نظر زیست‌محیطی کرده است. این موضوع، همراه با عوامل جدید تقاضا، امکان در نظر گرفتن آنها به عنوان راه‌حلی امیدوارکننده برای آینده انرژی را فراهم می‌کند.
طرح‌های شرکت‌های فناوری اطلاعات آمریکایی برای ایجاد مراکز داده عظیم به اندازه منهتن با ظرفیت بیش از ۲ گیگاوات، علاقه به توسعه انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز در سراسر جهان را تقویت کرده است. فرانسه - که پیشرو استفاده از انرژی هسته‌ای است و حدود ۷۰ درصد کل انرژی مصرفی این کشور توسط نیروگاه‌های هسته‌ای تولید می‌شود- در سطح دولتی اعلام کرده است خوشه‌ای از هوش مصنوعی متصل به نیروگاه‌های هسته‌ای ایجاد خواهد کرد. در آلمان، توسعه مراکز داده بهانه‌ای مناسب برای احیای بحث درباره بازگشت رآکتورهای هسته‌ای تعطیل‌شده فراهم کرده است. حتی کشورهایی که در حال حاضر به فناوری هسته‌ای دسترسی ندارند، به فکر ساخت چنین نیروگاه‌هایی هستند. از جمله این کشورها می‌توان به سنگاپور کوچک اشاره کرد که دولت آن استراتژی تبدیل این «شهر – کشور» به یک مرکز جدید هوش مصنوعی را اعلام کرده است.
۳ نوع پروژه برای تأمین انرژی مراکز داده با استفاده از فناوری هسته‌ای وجود دارد. اول، اتصال به رآکتورهای شکافت هسته‌ای موجود، از جمله بازگشایی نیروگاه‌های هسته‌ای که قبلا تعطیل شده‌اند. دوم، سرمایه‌گذاری‌های جدید در فناوری‌های همجوشی هسته‌ای برای ایجاد رآکتورهای گرماهسته‌ای و در نهایت، توسعه و ساخت رآکتورهای مدولار کوچک (SMRها) که جمع‌وجور، ایمن‌تر و انعطاف‌پذیرتر برای استقرار هستند.
نمونه‌ای از رویکرد اول، پروژه مشترک مایکروسافت و شرکت «کانستلیشن انرژی» برای بازسازی واحد یک نیروگاه هسته‌ای‌ تری مایل آیلند با ظرفیت ۸۳۵ مگاوات در ایالات متحده است که سال ۲۰۱۹ تعطیل شده بود. شرکت روس‌اتم در پروژه مندلیف، در حال ایجاد مراکز داده مبتنی بر ظرفیت‌های نیروگاه‌های هسته‌ای در روسیه است. به عنوان مثال، بزرگ‌ترین مرکز پردازش داده روسیه، «کالینینسکی» با ظرفیت ۴۸ مگاوات، از سال ۲۰۱۸ در محل نیروگاه هسته‌ای کالینین در منطقه تور واقع شده است.
گزینه دوم برای توسعه انرژی اتمی، از جمله برای تأمین انرژی مراکز داده، فناوری‌های همجوشی هسته‌ای است. در سطح بین‌الملل، توسعه در چارچوب پروژه ITER (رآکتور گرماهسته‌ای آزمایشی بین‌المللی) انجام می‌شود. روسیه، چین و ایالات متحده به طور مستقل آزمایش‌هایی را انجام می‌دهند. غول‌های صنعتی مانند شرکت آمریکایی اوپن‌ای‌آی (OpenAI) که ۳۷۵ میلیون دلار در استارتاپ جدید هلیون سرمایه‌گذاری کرده است، امیدهای بزرگی به این فناوری بسته‌اند. در عین حال، اگرچه پیش‌تر آمریکایی‌ها در حجم کل سرمایه‌گذاری در فناوری‌های گرماهسته‌ای پیشرو بودند، امروز چین از آنها پیشی گرفته است. چین، طبق برآوردهای تقریبی، ۲ برابر بیشتر سرمایه‌گذاری و پروژه‌ها را با سرعت بیشتری اجرا می‌کند، با هدف پیشگام شدن در استفاده تجاری از همجوشی هسته‌ای. بنابراین چین به طور فعال در حال توسعه تأسیسات آزمایشی خود به نام «خورشید مصنوعی» یا EAST است؛ رآکتوری که فرآیندهای داخل خورشید را شبیه‌سازی می‌کند و نوید تولید انرژی عملا نامحدود را می‌دهد. تلاش‌های چین باعث نگرانی رهبران قدیمی سرمایه‌گذاری در فناوری‌های همجوشی شده و در نهایت، رقابت برای برتری فناوری در حوزه تولید انرژی را تشدید کرده است. در نهایت، حوزه اولویت‌دار سرمایه‌گذاری برای غول‌های فناوری مانند گوگل یا آمازون، توسعه رآکتورهای مدولار کوچک (SMR) با ظرفیت تا ۳۰۰ مگاوات است. دلیل این امر آن است که SMRها را می‌توان براحتی در نزدیکی مراکز داده موجود قرار داد که این امر باعث کاهش اتلاف انرژی حین انتقال می‌شود. همچنین اعتقاد بر این است که این رآکتورها سریع‌تر ساخته می‌شوند و با انرژی سنتی و به نظر برخی، «دست‌وپاگیر» رآکتورهای بزرگ مرتبط نیستند. با این حال، تا اوایل سال ۲۰۲۵، رآکتورهای مدولار کوچک تنها در روسیه و چین عملیاتی شده‌اند. ۴ SMR دیگر در حال ساخت هستند؛ ۲ مورد در روسیه، یکی در چین و یکی در آرژانتین. سایر کشورها عقب مانده‌اند و همچنان در مرحله توسعه یا نمونه اولیه قرار دارند.
با وجود اینکه ایالات متحده هنوز SMR خود را ایجاد نکرده است، به طور فعال برنامه‌هایی برای ساخت رآکتورهای مدولار کوچک را ترویج می‌کند تا با استفاده از این فناوری، رقبای روس و چینی را از بازار انرژی اتمی کنار بزند. وزارت انرژی ایالات متحده این فناوری را از نظر راهبردی مهم شناسایی و سال ۲۰۱۹، در دولت اول ترامپ، برنامه تحقیق و توسعه SMR پیشرفته را راه‌اندازی کرد. هدف این برنامه توسعه و صادرات ژئوتکنولوژی‌های آمریکایی در حوزه انرژی هسته‌ای است. فرض بر این است که با دیپلماسی SMR، ایالات متحده می‌تواند رقبا را حذف کند. 
به موازات این، ایالات متحده در حال بررسی فرصت‌ها در فضای پساشوروی است. ارمنستان می‌تواند یکی از شرکای بالقوه آن باشد. با این حال، موضوع همکاری همچنان باز است. اوایل سال ۲۰۲۴، نخست‌وزیر نیکول پاشینیان اظهار داشت: کشور به نیروگاه‌های هسته‌ای جدید نیاز دارد و مقامات در حال بررسی پیشنهادات از روسیه، ایالات متحده و کره‌جنوبی هستند. 
* سرد شدن تدریجی روابط 
مسکو - ایروان می‌تواند فرصت‌هایی برای ایالات متحده ایجاد کند تا در بازار انرژی هسته‌ای ارمنستان نفوذ کند، همان‌طور که تحلیلگران غربی به صراحت می‌نویسند. برای ایالات متحده، رآکتورهای مدولار کوچک (SMRها) هم یک ابزار تفرقه‌افکن و هم یک طناب برای مهار هستند. تحت پوشش توسعه زیرساخت‌های انرژی، واشنگتن آماده است از این فناوری‌ها به عنوان ابزاری برای تقسیم و کنترل استفاده کند. رآکتورهای مدولار کوچک که به عنوان منبعی مستقل و پایدار برای تأمین انرژی مراکز داده پیشنهاد شده‌اند، در صورت اجرای موفقیت‌آمیز، اهرمی کلیدی برای تأثیرگذاری واشنگتن بر فرآیندهای دیجیتال در سراسر جهان فراهم خواهند کرد. این امر، همراه با کنترل بر بازار پردازنده‌های گرافیکی و موقعیت‌های مسلط در حوزه خدمات هوش مصنوعی، جایگاه واشنگتن را در رقابت هوش مصنوعی به حداکثر خواهد رساند. اما وضعیت کنونی ممکن است به نفع روسیه و چین تمام شود. سیاست تهاجمی ایالات متحده در ترویج قراردادهای SMR، برخلاف انتظار واشنگتن، ممکن است علاقه به پیشنهادات جایگزین از سوی روس‌اتم و شرکت‌های چینی را افزایش دهد. در پس‌زمینه روند جهانی به سوی حاکمیت دیجیتال و سلطه شرکت‌های فناوری اطلاعات آمریکایی در حوزه هوش مصنوعی، مسکو و پکن پنجره‌ای از فرصت دارند. آنها می‌توانند راه‌حل‌های انرژی برای حوزه دیجیتال به کشورها ارائه دهند که در عمل وابستگی به ایالات متحده به عنوان یک انحصارگر را کاهش می‌دهد. استفاده از فناوری‌های روسی و چینی به کشورها کمک خواهد کرد تأمین‌کنندگان خود را متنوع کنند، ریسک‌ها را کاهش دهند و بین منافع رقابتی مانور دهند تا به مطلوب‌ترین شرایط از هر بازیگر دست یابند. رقابت بین‌المللی در حوزه ژئوتکنولوژی در حال افزایش است و انرژی هسته‌ای به شکلی نوین و با وظایف جدید در حال احیاست. در سال‌های آینده، می‌توان انتظار پروژه‌های بزرگی برای یکپارچه‌سازی انرژی هسته‌ای و مراکز داده را داشت. 
انرژی هسته‌ای به دلیل توانایی منحصربه‌فرد خود در تأمین انرژی پایدار، قابل اعتماد و کم‌کربن، در آینده انرژی جهان نقشی محوری ایفا خواهد کرد. با افزایش تقاضای برق به دلیل گسترش فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی و وسایل نقلیه الکتریکی، نیاز به منابع انرژی ثابت و بدون وابستگی به شرایط آب‌ و هوایی بیش از پیش احساس می‌شود. رآکتورهای هسته‌ای، بویژه رآکتورهای مدولار کوچک (SMRها) و فناوری‌های پیشرفته مانند همجوشی هسته‌ای، با ارائه ایمنی بالاتر، کارایی بهتر و انعطاف‌پذیری در استقرار، به عنوان راه‌حل‌هایی کلیدی برای پاسخگویی به این نیازها مطرح شده‌اند. چرخه سوخت هسته‌ای و فرآیند غنی‌سازی، به عنوان بخش‌های حیاتی این صنعت، نقش مهمی در تضمین تأمین سوخت پایدار و ایمن برای رآکتورها دارند. غنی‌سازی دقیق و مدیریت ایمن چرخه سوخت نه تنها کارایی نیروگاه‌ها را افزایش می‌دهد، بلکه با کاهش خطرات زیست‌محیطی و امنیتی، اعتماد عمومی و سیاسی به این فناوری را تقویت می‌کند. روندهای کنونی جهان نشان‌دهنده احیای انرژی هسته‌ای در قالب رقابت ژئوتکنولوژیک و دیپلماسی انرژی است. کشورهای پیشرو مانند ایالات متحده، چین و روسیه در حال سرمایه‌گذاری سنگین در فناوری‌های هسته‌ای هستند تا نفوذ خود را در بازارهای جهانی، بویژه در تأمین انرژی برای مراکز داده هوش مصنوعی، گسترش دهند. پروژه‌هایی مانند بازسازی نیروگاه‌های قدیمی، توسعه SMRها و پیشرفت در همجوشی هسته‌ای نشان‌دهنده این رقابت فزاینده است. در این میان، چرخه سوخت هسته‌ای و توانایی غنی‌سازی به ‌عنوان ستون‌های اصلی خودکفایی انرژی و امنیت ملی مطرح هستند، زیرا کشورها برای کاهش وابستگی به تأمین‌کنندگان خارجی و دستیابی به استقلال در تولید انرژی هسته‌ای تلاش می‌کنند. این روندها نه تنها آینده انرژی پاک را شکل می‌دهند، بلکه با تقویت زیرساخت‌های دیجیتال، پیکربندی زیست‌بوم‌های فناوری جهانی را نیز تحت تأثیر قرار خواهند داد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات