این روزها وقتی به بازار کتاب کودک و نوجوان نگاه میکنیم، حس دوگانهای دست میدهد. از یکسو، تنوع ظاهری و رنگارنگی کتابها شاید در نگاه اول امیدبخش باشد، اما با کمی تعمق، بهوضوح میتوان رکودی عمیق را در محتوا و رویکرد این حوزه احساس کرد. این رکود، بهویژه در مقایسه با پویایی و شور و حالی که ادبیات کودک و نوجوان در دهههای ۶۰ و ۷۰ شمسی داشت، بیش از پیش به چشم میآید و مایه نگرانی است.
به یاد بیاورید سالهای ابتدایی انقلاب را؛ زمانیکه دغدغه تربیت نسل آینده، در کنار ساختن ایرانی آباد، یکی از اصلیترین اولویتها بود. در آن سالها، هنرمندان و نویسندگان متعهدی با جان و دل در این عرصه فعالیت میکردند. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در اوج شکوفایی خود بود و نویسندگان و شاعرانی مانند «هوشنگ مرادی کرمانی»، «مصطفی رحماندوست»، «قیصر امینپور»، «امیرحسین فردی» و... آثاری خلق میکردند که نهتنها سرگرمکننده بودند، بلکه عمیقاً به پرورش فکری، اخلاقی و اجتماعی کودکان و نوجوانان کمک میکردند. علاوه بر اینها نشریات کودک و نوجوان نیز ویترین گرمی داشتند. تولیدات تلویزیونی و تئاتری هدفمند نیز در کنار ادبیات مکتوب، فضایی غنی و پربار برای رشد و تربیت کودکان فراهم کرده بود. هدف، ساختن نسلی آگاه و مسئولیتپذیر بود که با ارزشهای انقلاب آشنا باشند و در مسیر پیشرفت کشور گام بردارند.
اما امروز چه؟ گویی آن شور و دغدغه، جای خود را بهنوعی بیتفاوتی و روزمرگی داده است. هرچند همچنان نویسندگان و تصویرگران خوبی در این حوزه فعالیت میکنند، اما تعداد آثار عمیق و اثرگذار کاهشیافته است. بسیاری از کتابهای کودک و نوجوان، تنها به ترجمه آثار غربی یا تولید محتوای سرگرمیمحور و سطحی بسنده میکنند. محتوایی که بیشتر بدون عمق فرهنگی و تربیتی است و گاه حتی با ارزشهای ما در تضاد است. گویی از تربیت و پرورش، تنها سرگرمی و خوشایند کودکان مورد توجه قرار گرفته است.
این کمکاری و غفلت، بدون شک فضایی را برای جریانهای بدخواه و نفوذی فراهم کرده است. وقتی ما در داخل به نیازهای روحی و فکری کودکان و نوجوانانمان پاسخ ندهیم، دیگران این خلاء را پر خواهند کرد. شبکههای اجتماعی، انیمیشنهای خارجی، بازیهای رایانهای و کتابهایی که با اهداف خاص و با سرمایهگذاریهای کلان تولید میشوند، بهراحتی میتوانند افکار و ارزشهای نسل آینده ما را هدف قرار دهند. این جریانها، با جذابیتهای بصری و روایی فریبنده، میتوانند باورهای غلط، سبک زندگی ناسالم و تفکرات بیگانه را به ذهن و قلب کودکان ما تزریق کنند. اینجاست که خطر تهدید نرم فرهنگی بیش از پیش خود را نشان میدهد.
آسیبشناسی ادبیات کودک و نوجوان امروز، وظیفهای ملی است. باید به این پرسشها پاسخ دهیم: چرا آن پویایی و هدفمندی گذشته را از دست دادهایم؟ نقش نهادهای متولی در این زمینه چیست؟ چگونه میتوانیم نویسندگان و هنرمندان متعهد را دوباره به این عرصه دعوت کنیم؟ و از همه مهمتر، چگونه میتوانیم با تولید محتوای غنی و جذاب، کودکان و نوجوانانمان را در برابر هجمه فرهنگی بیگانه واکسینه کنیم؟
بنابراین، احیای ادبیات کودک و نوجوان متعهد، نهتنها یک ضرورت فرهنگی، بلکه یک ضرورت امنیتی است.