روزنامه کیهان **
لطفاً هدر نشوید!/ محمد ایمانی
1- پیشبینی نقشه دشمن و پیشدستی بر او در کنار رازداری و استتار، شرط موفقیت در هر مصافی است. نقطه مقابل این هنرمندی آن است که اولا از نقشه حریف بیخبر بمانید یا خوشخیالی کنید و غافلگیر شوید. ثانیا دست خود را پیش دشمن باز کنید و او دست شما را خوانده باشد. متعلقین به الگوی رفتاری دوم، همواره در طول تاریخ، به لقمهای راحتالحلقوم برای دشمنان خود تبدیل شدهاند. در این میان طیفهایی به دلایل مختلف (بیخبری و جهل، خوشخیالی، خیانت و فساد) عملا گروگان دشمن شده و نقش پیادهنظام و پیشمرگ او را بازی کردهاند؛ هرچند که خیال میکردهاند «بازی» را مدیریت میکنند. این گروه هرچند در مصافهای اصلی قربانی شدند اما هزینههایی که برجای گذاشتند، خسارتهایی بزرگ به ملت و اردوگاه خود بود. درست به همین دلیل است که هر چند اولیای دین فرمودهاند «رُبّ عالم قد قتله جهله و علمه معه لاینفعه» اما همیشه اینگونه نیست که جهل و تجاهل یک عالم و نخبه، فقط او را از پا درآورد بلکه «اذا فسدالعالِم فسدالعالَم». تباهی برخی نخبگان عالمی را ویران میکند.
2- وقتی قرار شد لشکریان در اردوگاه جمل به نماز جماعت بایستند، جز زبیر و طلحه کسی در مظان امامت جماعت نبود؛ یعنی که اردوگاه ظاهرا متعلق به آنهاست اما آیا باطن امر نیز همین بود؟ آیا این دو صحابی ارشد پیامبر(ص) مدیریت کردند یا شدند؟ عاقبت گلاویز شدن با امیرمومنان را پیشبینی کردند یا در نقشه پیشبینی شده اردوگاه شام تبدیل به عمله جزء شدند؟! چگونه بود که معاویه وقتی به امیرمومنان(ع) نامه مینوشت، آن حضرت را پسر ابوطالب خطاب میکرد اما چون به زبیر نامه نوشت، خطاب آن را «زبیر امیرمومنان» قرار داد؟ «به درستی که من از اهل شام برای تو بیعت گرفتم، پس همت خود را برای تصرف بصره بگمار مبادا پسر ابوطالب بر تو پیشی گیرد. من بیعت کردم با تو و پس از تو با طلحه، پس خونخواهی عثمان را آشکار کن و مردم را فراخوان... تو خونت را در راه خدا نثار کردی... مردم مانند گله بیچوپان پراکندهاند، پس برای حفظ خون مسلمین و اتحاد کلمه بشتاب پیش از آن که اوضاع وخیم شود. خدا تو را از پیشوایان راه هدایت و طالبان خیر و تقوا قرار دهد.»! و آن نامه دیگر که برای طلحه نوشت «تو بینظیرترین در میان قریشی، که چهرهای گشاده و دستی بخشنده و بیانی زیبا و رسا داری. تو همطراز السابقون در اسلامی؛ پس به سوی حکومتی بشتاب که مردم برعهده تو نهادهاند و نمیتوانی از آن رویگردان باشی. من حکومت را برای تو استوار کردم و زبیر در این امر بر تو فضیلت و تقدمی ندارد. و به هر حال کسی که پیشی بگیرد؛ او حاکم و رهبر خواهد بود.» بیچاره طلحه! مادرمردهای که نه به دست سپاه امیرمومنان، بلکه با تیر هماردوگاهی خبیث خود مروان بن حکم از پا درآمد. مروان فرصت انتقام از گذشته - از جنگهای اسلام و کفر تا اسقاط خلیفه سوم و به هم خوردن نفوذ امویان و مروانیان- را فراهم دیده بود و معطل نکرد. طلحهًْالخیر در حالی که از پا افتاده و در حال جان کندن بود، فقط یک جمله دردآور گفت و چشم از جهان فرو بست. «خون هیچ بزرگی مثل من به هدر نرفت.»
3- مصاف جمهوری اسلامی با جبهه استکبار یک مصاف بزرگ است و اگر در این میان رجال و طیفهایی تبدیل به اسباب زحمت برای جمهوری اسلامی شدند، تنها خردهجریانهایی هستند که به عنوان پارسنگ در کفه حریف اصلی قرار گرفتند؛ قرار گذاشته باشند یا بدون هماهنگی همآهنگ و همافق شوند؛ با غرب بسته باشند یا بدون قول و قرار تبدیل به دژکوب یا پیشمرگ دشمن شوند. به شهادت تاریخ در چنین مصافهای بزرگی، اولین قربانی همین طیفها و اشخاص هستند همچنان که سیدکاظم شریعتمداری و بنیصدر و منتظری و برخی افراطیون مدعی اصلاحطلبی شدند. اردوگاه استکبار و سرویسهای اطلاعاتی آنها مدام کوشیدهاند با جریانسازی موازی، به انواعی از جنگهای نیابتی در داخل- مانند مذهب علیه مذهب، روحانیت علیه روحانیت، مرجعیت علیه ولایت فقیه، دولت علیه نظام و...- دامن بزنند. اهداف حداقلی و حداکثری فراوانی در این نقشه همیشگی دنبال شده است. از ایجاد اختلاف و اصطکاک و فرسایش و هدررفت توانمندیها تا غفلت از شبیخون دشمن و بسترسازی برای آشوب و براندازی.
4- برخی زمزمهها از دولت اصلاحات به تدریج شروع شد و تا همین یکی دو سال اخیر ادامه پیدا کرد مبنی بر اینکه اگر ما برای جامعه جهانی (غرب) پیشبینیپذیر و منطبق با هنجارهای مطلوب غرب تلقی شویم، تنشها و تهدیدها و فشارها پایان میپذیرد. به تدریج حتی این ادبیات را به برخی اتاق فکرها و مراکز تصمیمساز هم بردند. این البته اصالتاً خط آمریکایی- انگلیسی- صهیونیستی بود. غربیها بدین ترتیب میخواستند هویت انقلابی ملت ایران را که تمام محاسبات و پیشبینیهای آنان را به هم زده بود و مدام در چهارگوشه منطقه و جهان تغییر راه میانداخت، خنثی کنند و روحیه و شخصیت سلطه به هم زن و نوپرداز را به اخلاق برّه بودن تغییر دهند. تکمله این مهندسی، ایجاد خوشخیالی فاقد مابه ازا نسبت به غرب مهاجم بود به نحوی که خوی خباثت و خیانت و بدعهدی مستکبران در نظر افکار عمومی و تصمیمگیران ما وارونه دیده شود و با همین رصد مغلوط و معکوس، نتوان رفتار دشمن مترصد را پیشبینی کرد و درست در موقع شبیخون ویرانگر حریف، تلقی شریک و طرف تعامل از او داشت.
بزک آمریکا و برخی متحدان او به ویژه در چند سال اخیر و تبلیغ اینکه با او میشود شراکتی کرد که برای هر دو طرف برد داشته باشد به شرط آن که از منطق انقلابی و نفوذ منطقهای خود دست برداریم و تبدیل به یکی از بازیگران در زمین بزرگ قدرتها شویم، براساس همان مدل اصلی خوشگمانی به دشمن و قابل پیشبینی - مدیریت- شدن توسط وی مطرح شده است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب دشمن از یک طرف میگوید شما کشور قدرتمند و با نفوذ و اثرگذاری هستید و از طرف دیگر عنوان میکند این مسئله انقلاب و روحیه انقلابی را دنبال نکنید! «اینها با هم متناقض است. اصلاً این اقتدار و نفوذ به خاطر انقلاب است. اینکه شما با نفوذ و قدرتمندید، انقلاب را بگذارید کنار که بتوانیم با هم زندگی کنیم، معنایش این است که انقلاب را بگذارید کنار تا از قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی میگویند و توجه نمیشود به معنا و مفهوم واقعی این حرف».
5- «افرادی از جمهوری اسلامی»- خوشبین که باشیم- دقت ندارند به اینکه آمریکا دشمن قسم خورده است نه شریک و طرف ائتلاف، و در برابر دشمن نباید اظهارعجز و ضعف کرد و خزانه و آب خوردن و هوا و تمام تقدیرات ارضی و سماوی را به اراده دشمن ربط داد یا گفت که بدون مذاکره و رابطه با ابرقدرت آمریکا نمیشود سرکرد و نباید ماجراجویی کنیم یا باید نرمال شویم و نرمالیزاسیون را در دستور کار قرار دهیم و بشویم شهروند مطیع جامعه جهانی (یا به تعبیر درستتر، رعیت مملوک و صدقهخور کدخدا). سرانجام چنین خوشگمانیهایی همین میشود که اوبامای متظاهر به ادب و آداب، پای لایحه تحریمی جدید علیه ایران را امضاء کند و توافق برجام را زیر پا بگذارد یا آمریکا و متحدانش و آلسعود برخلاف رؤیااندیشی برخی از ماها، بلایی بر سر قیمت نفت بیاورند که معاون اول رئیس جمهور بگوید «هیچ وقت فکر و پیشبینی نمیکردیم که قیمت نفت تا این حد کاهش پیدا کند». اکنون فراتر از ماجرای کاهش قیمت نفت یا نقض موردی برجام، پرسش مهمتری در میان است و آن اینکه اذعان به «پیشبینی نمیکردیم» در 6 ماه یا یک سال آینده- یا حتی پس از انجام تعهدات یکطرفه ایران در چند هفته پیشرو و همچنین پس از پایان انتخابات و تشدید احتمالی فشارها - چه ابعاد وسیع و مهیبی از جمله درباره اصل توافق و رها شدگی دیمی اقتصاد به امید نظر عنایت غرب پیدا خواهد کرد؟ اگر چند ماه دیگر دولتمردان ما گفتند تصور نمیکردیم غرب تا این حد خباثت و بدعهدی و کلاهبرداری و کینهتوزی داشته باشد، آن هنگام تکلیف چیست؟ آیا جبران امروز به واسطه اصلاح مسیر، بهتر از به ملامت گزیدن لب و انگشت در سال آینده نیست؟ چرا باید مثلاً اعتبار دولت خرج توجیه بدعهدیها و خیانت آمریکا شود؟ آیا زشت نیست که برخی محافل و مدیران بگویند رفتار دشمن را پیشبینی نمیکردیم و خدای نکرده در اقدامی نکوهیدهتر، تبدیل به ماشین توجیه ظلمها و شرارتها و بدعهدیهای جدید آمریکا شوند؟
6- چند ماه پیش رئیس سازمان محیط زیست در سخنانی سخیف (و بیارتباط با جایگاه مسئولیت وی) به شبکه دولتی انگلیس گفت «توافق هستهای اهرمی را در اختیار اصلاحطلبان در مقابل سایر گروههای سیاسی قرار میدهد». شبیه این حرف با آدرس دقیقتر یعنی «انتخابات اسفند (مارس)» به فاصله یک سال از سوی جانکری و یک دیپلمات ارشدایرانی در شورای روابط خارجی آمریکا عنوان شد. البته پیوند زدن انتخابات با یک موضوع ملی در حوزه سیاست خارجی به خودی خود، جفا و بیتقوایی است. اما در هر صورت واقعیت این است که امروز کمترین اثری از آن هیجان و جشن پس از توافق موقت ژنو (سوم آذر 92) و توافق وین (23 تیر 94) حتی در رقیقترین سطح خود چه در عرصه افکار عمومی و چه در حوزه فعالان اقتصادی دیده نمیشود و روند اوضاع در حوزه تولید و بورس و ارز و مسکن و قیمتگذاریهای دولتی کاملاً خلاف وعدهها و فضاسازیها عمل میکند.
اینجا میشود دو کارکرد؛ الف: به عنوان دیدبان امین واقعیتها را به موقع هشدار داد و خطر را بازگو کرد، حتی اگر موجب مؤاخذه و اعتراض شود. ب: به کتمان ولاپوشانی و استتار تحرکات موذیانه دشمن پرداخت و به جای اصلاح مسیر، حاشیهسازی کرد و جبهههای فرعی در درون کشور و ملت و نظام گشود و معرکه راه انداخت و با نارنجکهای صوتی و دودزای رسانهای و سیاسی و شبه انتخاباتی، اذهان را از واقعیتها منحرف کرد؛ نوعی از وقاحت و پررو بازی که برخی سران و دستاندرکاران فتنه 88 مرتکب شدند و همان زشتکاری را تبدیل به سنت سیئه سیاسی کردند. به نظر میرسد در تقاطع انتخابات و سر رسید آزمون وعدهها، برخی جریانهای سیاسی و سابقهدار در فتنه 88 اصرار دارند روش دوم را در پیش بگیرند و ابایی هم ندارند که حتی آقای روحانی و دولت را هم خرج ورشکستگیهای سیاسی کنند چرا که دولت را صراحتاً «اجارهای» و «وامدار گفتمان و حمایت خود» معرفی کردهاند.
سیمای برخی از این چهرههای سیاسی، حکایت از حمل فتنهای تازه میکند. آثار فریب خوردگی- خود فریبی و سقوط- در سیمای برخی سیاسیون که فتنه 88 را مدیریت کردند و مدیریت شدند، به وضوح دیده میشود. هیجانات منحط این طیف کاملاً برای دشمن قابل محاسبه و پیشبینی و دستکاری شده است. بردن چالش به سمت ولایت فقیه و بازی فربه شده و غفلت آفرین با برخی اسامی برای بازسازی اعتبار از دست رفته خود، هر چند از سر نگرانی نسبت به فرجام زشت 2 سال بزک آمریکا- به قول خودشان تابوشکنی مذاکره و رابطه - است اما به اعتبار برخی اطرافیان آلوده و نفوذی، به مثابه بازیگری در سناریویی است که کارگردان آن شیطان بزرگ است. اینجا ایستگاه آخر برای کسانی است که بخواهند بار دیگر فتنهانگیزی کنند و تبدیل به پیشمرگ دشمن شوند. خدا کند دیگر کسی مانند طلحهًْالخیر به خود نگوید؛ «هدر شدی صحابی بزرگ پیامبر»! به تعبیر امیرمؤمنان(ع) «من صارع الحق صرعه. هر کس با حق در افتد، حق او را بر زمین میزند».
***************************************
روزنامه قدس **
جنگ و صلح در قلب آسیا/ پیرمحمد ملازهی
قضاوت درباره نشست اسلام آباد با عنوان «قلب آسیا- روند استانبول» چندان ساده نیست، زیرا مسایل مرتبط با افغانستان، محور اصلی این نشست بسیار پیچیده شده است.
با این حال به نظر میرسد هر چند که اجلاس در متن دستاوردهای اندکی داشت، اما در حاشیه موفقیت آمیزتر بود. حداقل از دو نگاه هندی- پاکستانی و افغانستانی- پاکستانی میتوان به آن توجه کرد.
شرکت وزیر خارجه هندوستان در اجلاس و دیدار و گفت وگو با همتای پاکستانی اش در حاشیه اجلاش به توافق برای از سر گیری مذاکراتی منتهی شد که پس از حملات تروریستی در بمبئی و طرح اتهام دخالت سازمان اطلاعات ارتش پاکستان «آی اس ای» از طرف هند متوقف شده بود.
توافق بر سر از سرگیری مذاکرات حتی اگر در مرحله اول در سطح پایینتر مقامات وزارت امور خارجه دو کشور باشد، گامی به جلو به حساب میآید و میتواند دامنه تنشها را در شبه قاره هند کاهش دهد.
در زمینه افغانستان و پاکستان نیز قرار شده است، ژنرال راحیل شریف، فرمانده ارتش پاکستان به کابل سفر کند و دولت نواز شریف پذیرفته است که طالبان را تشویق به شرکت فعالتر در روند مذاکرات صلح در افغانستان کند.
در همین خصوص صحبت از سرگیری زودهنگام مذاکرات متوقف شده «مری» با عنوان «مری2» در نزدیکی اسلام آباد و به میانجیگری نواز شریف و حمایت مؤثر چین و آمریکا میان طالبان و دولت افغانستان به میان آمده است.
سفر ژنرال راحیل شریف به کابل امیدهای تازهای را در بخشی از دولت وحدت ملی ترکیبی اشرف غنی و دکتر عبدا... که هر کدام خود را نماینده بخشی از قومیتها در افغانستان میدانند به وجود آورده است و در همان حال در بخش دیگر آن باعث نگرانی شده است.
به عبارت روشنتر کناره گیری رحمت ا... نبیل، رئیس امنیت ملی افغانستان که یک عنصر قدرتمند جبهه شمال در تشکیلات امنیتی افغانستان بود، تحت فشار «ای اس ای» پاکستان تصور شده است و به احتمال زیاد سفر ژنرال راحیل شریف در پی این کناره گیری و تصفیه امنیت ملی افغانستان از عناصری که ضد پاکستان دانسته میشوند، فضا را باز خواهد کرد؛ امری که از نظر شمالیها به معنای نفوذ بیشتر پاکستان و به موازات آن تضعیف موقعیت تاجیکها، ازبکها و هزارهها در بعد داخلی و کاهش نفوذ هند در معادله منطقهای قدرت و رقابت معنا خواهد شد.
در این باره که مذاکرات صلح «مری»2 در چه زمانی آغاز خواهد شد، هنوز تاریخ دقیقی اعلام نشده است و به پس از سفر رئیس ارتش پاکستان به کابل موکول گردیده، از این رو به نظر میرسد که سرعت در تصمیم گیری درباره آن بستگی به ترکیب جدید سازمان امنیت ملی افغانستان خواهد داشت.
با این حال دو مانع بزرگ در مسیر «مری»2 وجود دارد؛ نخست، تجزیه عملی طالبان پس از حادثه کویته و شایعه درگیری و مرگ ملا اختر محمد منصور، رهبر طالبان در شورای کویته که منجر به تشکیل دو گروه در قالب شورای کویته و شورای عالی امارت اسلامی افغانستان شده است که هر کدام مدعی نمایندگی بدنه اصلی طالبان شده اند.
ملا عبدالرسول نوزری به عنوان رهبر جدید گروه انشعابی معرفی شده و گفته میشود پیوندهایی با داعش پیدا کرده است؛ بنابراین حتی اگر شورای کویته به «مری2» برود و توافق صلحی هم حاصل شود، این امر الزاماً به معنای پایان جنگ در افغانستان نیست و جناح عبدالرسول میتواند به جنگ ادامه دهد.
بحث دوم، نارضایتی جناح شمالی قدرت در دولت وحدت ملی افغانستان است. با کنار رفتن رحمت ا... نبیل احتمال کنار رفتن شخصیت های مؤثر دیگری از شمالی ها و جایگزین شدن مهرههای موافق پاکستان در سازمان امنیت ملی افغانستان افزایش یافته است که این خود دولت وحدت ملی را شکننده تر میکند.
با این حال حضور آمریکا و چین در مذاکرات «مری 2» در آینده که هر دو کشور به دلیل منافع راهبردی خود مایل به کاهش تنش ها در مناسبات افغانستان و پاکستان و هند و پاکستان هستند و از آنجا که ثمر بخشی هر نوع سرمایه گذاری در جنوب آسیا به پیشبرد روند صلح بستگی دارد، کورسویی از امید در کابل به وجود آمده است.
چرخش اشرف غنی به روندی که در روزهای اول قدرت گرفتن در ارتباط با پاکستان در پیش گرفت و شکست خورد و بازگشت به مسیر شکست خورده و تجربه شده معلوم نیست صلحی برای افغانستان به بار بیاورد و یا جنگ قدرت را از سطح طالبان به درون دولت وحدت ملی هدایت کند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
اردوغان، پیوند با صهیونیستها
بسمالله الرحمن الرحیم
سخنگوی حزب عدالت و توسعه، رژیم صهیونیستی و اتباعش را دوست دولت و مردم ترکیه دانست و گفت که مشکل اصلی با برخی عملکردهای اسرائیل است که آنهم نیازمند تجدیدنظر است ولی ما با مردم اسرائیل مشکلی نداریم و آنها دوست ما هستند!
معاون وزیر خارجه ترکیه و رئیس موساد، اخیراً توافقاتی را در سوئیس به امضا رساندند که طی آن ترکیه شکایت خود پیرامون جنایت جنگی ارتش رژیم صهیونیستی علیه کشتی مرمره را پس میگیرد و در عوض صهیونیستها 20 میلیون دلار غرامت به بازماندگان 9تن از اتباع ترکیه که در آن حادثه به قتل رسیدند، میپردازد. آنکارا همچنین متعهد شده نماینده حماس در ترکیه را از این کشور اخراج نماید. خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس عازم آنکارا شد و ضمن دیدار با اردوغان، مسئله را از نزدیک مورد بررسی قرار داد.
بطور همزمان اعلام شد قرار است ارتقاء روابط ترکیه و رژیم صهیونیستی از ابعاد انرژی و اقتصادی برخوردار باشد. از جمله اینکه مشخصاً رژیم صهیونیستی متعهد شد گاز مورد نیاز ترکیه را در سطح 10میلیارد متر مکعب تامین کند و در عین حال 20 میلیارد متر مکعب نیز برای ترانزیت به اروپا از طریق ترکیه تحویل نماید. بدین ترتیب جمعاً 30 میلیارد متر مکعب گاز تحویل ترکیه خواهد شد. این توافق هنوز نهائی نشده و قرار است بعنوان بخشی از توافقات مورد نظر در بهار آینده اجرائی شود. احداث این خط لوله انتقال گاز به طول تقریبی 570 کیلومتر بین 5/2 تا 3 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت.
رژیم صهیونیستی از انزوای سیاسی ترکیه و تنش با روسیه که منجر به قطع گاز تحویلی روسیه شد، برای بازگشت به ترکیه و گشودن فصل جدیدی از مناسبات فیمابین سوءاستفاده کرده است. علاوه بر این ترکیه در موقعیتی قرار گرفته که حفظ امنیت و ثبات کشور به شدت به نقش آفرینی ناتو متکی شده است. اردوغان ودستیارانش به خوبی شاهد بودند که پس از حمله به جنگنده روسی، ناتو از یکطرف پیام پشتیبانی و همکاری صادر کرد و از طرف دیگر تمامی سامانههای رهگیر و موشکهای پاتریوت را از مرزهای ترکیه جمعآوری نمود. این اقدام ناتو اگرچه تناقض آشکاری با پیام حمایت و همکاری را نشان میدهد ولی در عین حال بخوبی ثابت میکند که ناتو در حمایت از ترکیه چندان هم جدی و موثر وارد عمل نخواهد شد.
اگرچه جزئیات و محورهای توافقات طرفین به وضوح و تماماً اعلام نشده ولی گفته میشود که مسائل نظامی وهمکاریهای امنیتی در صدر مسائل مورد توافق مطرح است و مشخصاً اسرائیل سعی دارد از «خلا نظامی – امنیتی» کنونی در ترکیه برای محکم کردن جای پای خود در استراتژی دفاعی – امنیتی این کشور، بیشترین بهرهها را ببرد. نباید از نظر دور داشت که دو رژیم درطول سالهای قبل از ماجرای حمله اسرائیل به کشتی مرمره، روابط نظامی – امنیتی بسیار گستردهای با یکدیگر داشتند و مقامات نظامی – امنیتی در جریان دیدارهای زمان بندی شده و منسجمی با یکدیگر همکاری و رایزنی داشتهاند. سران رژیم تل آویو سعی دارند با بهرهگیری از فرصت کنونی به مقامات آنکارا نشان دهند که برای تحقق برنامههایشان، میتوانند روی کمکها و همکاریهای تلآویو حساب کنند.
این نکته بویژه درخصوص اجرائی کردن طرح تجزیه عراق وسوریه، از اهمیت و حساسیت خاصی برخوردار است و صهیونیستها امیدوارند در این زمینه هم دقیقاً مثل طرح تجزیه سودان، به نقشآفرینی بپردازند. آنچه در این میان اهمیت دارد، چرخش مواضع اردوغان و حزب عدالت و توسعه است که با نقاب اسلامی و اسلام گرائی وارد صحنه شد و پس از جلب نظر و حمایت مسلمانان، از پشت به آنها خنجر زد وجانب صهیونیستها و دشمنان اسلام را گرفت. اردوغان در جریان برپائی اجلاس اقتصادی «داووس» در سوئیس با حضور شیمون پرز رئیسجمهور وقت اسرائیل، وی را مخاطب قرار داد و سرزمینهای فلسطینی، بویژه نوار غزه را بزرگترین زندان رو باز جهان نامید و از شدت خشم، صحنه را ترک گفت.
اردوغان در طول دوران حاکمیتش چه در پست نخست وزیری و چه ریاست جمهوری، در مقاطع مختلف مواضع جانبدارانهای نسبت به فلسطینیها و تاکید بر مظلومیت آنها اتخاذ نموده و عموماً همین موضع گیریها با نکوهش عملکرد صهیونیستها همراه بوده است. لکن امروزه بدون آنکه در عملکرد اشغالگران صهیونیست علیه فلسطینیها تغییری حاصل شود وحتی علیرغم تشدید جنایات صهیونیستها علیه مردم کوچه و خیابان در «انتفاضه سوم»، سخنگوی حزب عدالت و توسعه که مدعی اسلامیت نیز هستند، صهیونیستها را دوست دولت و مردم ترکیه معرفی میکنند.
این رفتار منافقانه قطعاً از دید تیزبین مردم ترکیه و افکار عمومی جهان اسلام دور نخواهد ماند. آنها تمامی دیدگاهها، چرخشها، نرمشها و رفتارهای غیراصولی را مدنظر قرار میدهند و اینگونه است که ستاره اقبال این و آن افول میکند و در میدان رقابت، ناگهان حزب عدالت وتوسعه با تلخکامی احساس میکنند که نه تنها اکثریت را از دست داده، که حتی هیچ حزبی حاضر به ائتلاف با آن نیست. البته این بار حزب عدالت و توسعه به یک ریسک خطرناک دست زد و با توسل به سیاستهای نظامی گری و امنیتی کردن فضا، آنچنان رعبی دردل مردم ترکیه ایجاد کرد که مردم مجبور شدند همان حزب حاکم را بپذیرند تا بلکه فضا آرام شود. اما اوضاع همیشه اینگونه نخواهد ماند. اردوغان و دستیارانش متوجه باشند که اگر باز هم بخواهند در مسیری مغایر آنچه دلخواه صهیونیست هاست، گام بردارند، یقیناً حوادث کینهتوزانه مشابه ماجرای کشتی مرمره تکرار خواهد شد.
سران ترکیه این بار هم فریب خورده و با پذیرش ماموریتهای خطرناکی در جهت ایجاد ناامنی و کشتار در عراق برای تجزیه این کشور، همدست صهیونیستها و ارتجاع عرب شدهاند. این بازی بدفرجام، ممکن است فردا به تحریک اقلیتهای قومی بویژه کردها در ترکیه بیانجامد و ترکیه را با مشکل امنیت ملی مواجه سازد.آیا درآنصورت از صهیونیستها و ناتو، کاری بر میآید؟ ایکاش اردوغان و دستیارانش برای یافتن پاسخ این سوال استعدادهای خود را بکار بگیرند. چه بسا در این صورت به این جمع بندی واقع بینانه برسند که مرتکب یک اشتباه استراتژیک دیگر شدهاند.
***************************************
روزنامه خراسان**
چرا توجه به منابع مالی داخلی، سال آینده اهمیت خاص دارد؟/محمد حقگو
وزیر اقتصاد هفته گذشته، با اعلام این که کاهش قیمت نفت رشد اقتصادی را با تهدید جدی مواجه کرده است، تکانه حاصل از این کاهش درآمدها را محدود دانست، اما در عین حال اذعان کرد درآمدهای نفتی در سال جاری به زیر 20 میلیارد دلار رسیده است.برای این که این گفته وزیر اقتصاد را بهتر لمس کنیم، بهتر است نگاهی به درآمدهای نفتی کشور در سال های اخیر داشته باشیم. از سال 90 یعنی آغاز شدت یابی تحریم ها تاکنون، این درآمدها از حدود 118 میلیارد دلار در سال، به ترتیب به 62، 41، 30 و 20 میلیارد در سال های بعد رسیده است. اخیراً هم پدیده نفت مفت در بازارهای جهانی، دورنمایی از تهدید درآمدهای دولت حتی در پساتحریم و آزاد شدن فروش نفت ایران را ترسیم می نماید.از سوی دیگر، اگر چه می توان آرامش استقرار یافته در بازارها و بخش پولی کشور را نکته مثبتی در نتیجه کاهش تکانه های اقتصادی عنوان کرد، اما به جرأت می توان گفت بخشی از این آرامش، حاصل سکون و رکود حاکم بر اقتصاد کشور در سال های اخیر بوده است. سکونی که با میزان بودجه عمرانی دولت و در نهایت با درآمدهای دولت ارتباط تنگاتنگ دارد.با این شرایط این سوال مطرح خواهد بود که دولت برای بهبود وضعیت درآمدی خود و نیز خروج اقتصاد از رکود، چه گزینه هایی را پیش رو دارد؟ به نظر می رسد در این راستا سه محور اصلی پیش روی دولت خواهد بود:
الف) دیپلماسی اقتصادی با بازیگران اصلی نفت برای افزایش قیمت آن: دیپلماسی اقتصادی و به کارگیری سیاست در خدمت اقتصاد، از جمله راه هایی است که دولت، اخیراً در پیش گرفته است. حدود یک هفته قبل بود که معاون اول رئیس جمهور به وزیر نفت و وزیر امور خارجه دستور داد تا به دنبال یک راهکار سیاسی برای حل مشکل نفت باشند. این راهکار، در صورت موفقیت، اگر چه می تواند به طور مستقیم بر حل مسئله اثرگذار باشد، اما توجه به این نکته لازم است که اولاً تعدد بازیگران و متغیرهای سیاسی، یافتن راه حل کوتاه مدت برای این مسئله را بسیار بعید می نمایاند. ثانیاً و مهم تر این که در بین کارشناسان، بر سر این موضوع که قیمت پایین نفت، الزاماً بر اثر متغیرهای سیاسی بوده محل تردید است. چرا که بازار مالی جهانی فعال در حوزه نفت، از رکود سایر بازارهای جهانی تأثیر می پذیرد، همچنین کاهش رشد اقتصادی تقاضا کننده بزرگی همچون چین، (در پی کاهش نرخ رشد اقتصادی این کشور)، بر مازاد عرضه در بازار نفت در ماه های اخیر اثرگذار بوده است. لذا می توان گفت، راهکارهای سیاسی صرفاً برای حل جنبه سیاسی مسئله درآمدهای نفتی و آن هم در میان و بلند مدت مفید خواهد بود.
ب) استفاده از سرمایه گذاری خارجی در پساتحریم: طبیعتاً یکی از آثار مثبت لغو تحریم ها کاهش فشارهای بین المللی، کاهش نسبی ریسک سرمایه گذاری و ورود سرمایه های خارجی به اقتصاد ایران خواهد بود. البته در این زمینه، نکات قابل توجهی وجود دارد. اول این که این امر در درجه اول مستلزم رفع خود تحریمی های داخلی است. خود تحریمی هایی که نمونه بارز آن را می توان در موضوع بهبود فضای کسب و کار و حمایت واقعی از بخش مولد اقتصاد خلاصه کرد.علیرغم این که هم اینک بخشی از وزارت اقتصاد، مأمور پیگیری تسهیل فضای کسب و کار در کشور شده است، اما بنا به اذعان فعالان بخش خصوصی و نیز آمارهای بین المللی، شاخص اقتصاد کشور از این منظر سال هاست که مطلوب نیست. بر اساس آخرین آمارهای بانک جهانی، رتبه ایران از این منظر، در بین 189 کشور، علیرغم صعود 12 پله ای نسبت به سال قبل، 118 بوده است. بدون در نظر گرفتن این موضوع مهم، تنها باید منتظر ورود خارجی ها به بخش های حمایت شده دولتی بود. بخش هایی مانند نفت، پتروشیمی، خودرو و بانک از این دسته اند.در این زمینه همچنین صحبت های چندی پیش عسکر اولادی رئیس اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین مبنی بر این که هیئت های تجاری که به ویژه از کشورهای اروپایی به ایران آمده اند فروشنده بوده اند، کاره ای نبوده اند و هیچ گونه طرح اجرایی نداده اند، قابل توجه است!
ج) استفاده از ظرفیت های داخلی: این عبارت را تاکنون بارها شنیده ایم. اما شاید بهتر باشد از منظری دیگر به آن نگاه کنیم. آمارهای اقتصاد ایران در 10 سال اخیر نشان می دهد علیرغم تزریق چندین هزار میلیارد دلار درآمدهای نفتی به اقتصاد کشور، تعداد شاغلین در کشور تغییر چندانی نداشته است. بماند این که شاخص های فساد مالی و کیفیت محیط زیست، سقوط های چند ده رتبه ای طی این سال ها را تجربه کرده اند. همه این موارد نشانگر این است که حتی باز شدن درهای تجارت خارجی، الزاماً درهای بهشت را به روی اقتصاد ایران نمی گشاید. با این وجود می توان گفت اصلاح ساختارها در نظام تأمین مالی داخلی هم اینک اهمیتی حیاتی یافته است.
اما این اصلاح ساختار در کجاها موثرتر خواهد بود؟ آمار بانک مرکزی حاکی از آن است که حجم نقدینگی کشور در سال های گذشته، روندی افزایشی داشته و طبق آخرین آمارها، در سال 93، با 22 درصد رشد نسبت به سال 92 مواجه شده است. با این وجود و با توجه به این که نقدینگی کشور طی دولت های نهم و دهم رشد قابل ملاحظه ای داشته است، می توان گفت، هم اینک حجم قابل توجهی از نقدینگی در اقتصاد کشور وجود دارد که با جهت دهی مناسب به سوی فعالیت های مولد و نه دلالی می توان تحول بزرگی از این منظر را در کشور شاهد بود.با این تفاسیر از یک سو توجه ویژه به اصلاح نظام بانکی اهمیت دارد. چند هفته قبل بود که مرکز پژوهش های مجلس، با انتشار گزارشی، از ورشکستگی غیر رسمی برخی بانک ها در اثر رقابت های ناسالم بر سر نرخ سود بانکی و جذب منابع مالی خبر داد، نظام بانکی که شاکله اصلی تأمین مالی در اقتصاد ایران را تشکیل داده است. هم چنین در غیاب رشد بخش تولید و رکود آن، توانسته ارزش افزوده دو رقمی را در سال 93 به خود اختصاص دهد و نیز ارزش افزوده آن، سبب شده تا یکی از بخش های مورد توجه خارجی ها برای ورود به ایران در پساتحریم قرار بگیرد.از سوی دیگر نیز باید گفت در شرایطی که با کاهش نسبی نرخ تورم و نیز کاهش تورم تولید کننده (که کاهش تورم مواد اولیه برای تولید را نشان می دهد)، مواجه هستیم، زمینه برای افزایش نرخ سود فعالیت های تولید با درگیر کردن منابع اصطلاحاً خانگی در کشور فراهم شده است. کارشناسان از وجود حدود 20 میلیارد دلار ارز در بخش غیررسمی خبر داده اند. در این راستا، استفاده از ابزارهای مالی جدید مانند بیمه های عمر و سرمایه گذاری می تواند در تجهیز هر چه بیشتر منابع به سوی بخش مولد اقتصاد، دارای اهمیت باشد.در مجموع باید گفت منابع مالی به کار گرفته نشده ای در کشور وجود دارد که با مدیریت مناسب، می تواند جای خالی سرمایه گذاری و نیز فعالیت های عمرانی در کشور را در شرایط کمبود درآمدهای دولت در سال آینده پر کند. سالی که حتی انتظار کاهش بیش از این قیمت نفت در آن با ورود احتمالی نفت آمریکا، وجود خواهد داشت.
***************************************
روزنامه ایران**
اعتدال بهاری در انتخابات اسفند/امیر یوسفی
انتخابات، بهار سیاست است؛ رخوت روزهای سرد را از تن احزاب زائل میکند و شور صد جوانه را در جان صاحبان حزب و حلقه جاری میسازد. سیاست که علیالاصول ظاهر و باطنی تلخ و تیره دارد، چهرهای شیرین و خواستنی پیدا میکند؛ گره از ابرویش باز میشود و لبش به نوشخند امید میشکفد. انتخابات همچون فصل بهار است: با خود طرب و طراوت میآورد اگرچه رعد و رگبار هم دارد. زبان سیاست در این فصل، لهجه شوق و شادی میگیرد اما گاه عتاب و عصبانیت هم دارد؛ ترشرویی را با شیرینزبانی در هم میآمیزد؛ هم اسباب سر زدن سبزه از خاک تیره را فراهم میکند و هم بساط لگدکوب چمن باغ را میگسترد. انتخابات مثل بهار دو چهره دارد: ابر و آفتاب. زیباییاش به همین است. خیال کن بهاری باشد خالی از ابر یا عاری از آفتاب. دیگر چه توفیری خواهد داشت با خزان یا با تابستان؟ خیال کن انتخاباتی باشد خالی از وعده یا عاری از نقد. چه فرقی خواهد داشت با روزهای سرد و زرد پاییز؟ انتخابات با کشمکش نقد و اثباتش زیباست همان طور که بهار با کشاکش ابر و آفتابش دیدنی و خواستنی است. آنچه مایه نگرانی است، استمرار زمستان دیرپا یا آوار تابستان زودرس است وگرنه رعد و رگبار نامزدان انتخابات هراسی نخواهد آفرید. قاعده بازی این است که در سیاست، محوریت همواره با بهار باشد؛ بهاری که صندوق رأی، نماد نامدار آن است. دیروز حسن روحانی در سخنان کوتاهی که همزمان با ثبت نام در انتخابات مجلس خبرگان ایراد کرد، به نکات نغزی نظر کرد که دعوتی بود به بشارت بهار سیاسی در ایران.
1- سخن رئیس جمهوری در گام نخست، دو نکته اساسی را گوشزد کرد: نخست آنکه «تصمیمگیر اصلی برای مدیریت کشور، آرای مردم و صندوقهای انتخاباتی است.» روحانی بخوبی میداند هر صندوقی که به تعداد صندوقهای رأی اضافه شود، یکی از صندوقهای خشونت و خودکامگی کاسته میشود. اینجا قانون ظروف مرتبطه حاکم است. نکته دوم آنکه «کشور ما، کشور قانون است.» معنای سخن رئیس جمهوری آن است که حکم فیصلهبخش در بگومگوها، اختلافها و مناقشات، چیزی نیست جز سخن صریح و بیابهام قانون. وقتی قانون، حاکم و داور است، میل و مصلحت خاضع میشوند و در گوشهای مینشینند. فرصت درازدستی از اهل تعدی ستانده میشود و خیال خلق از مراعات حقالناس راحت میشود. روحانی دیروز خاطر ملت را جمع کرد که «باور به صندوق انتخابات، رأی مردم و مرجعیت قانون» هوای سیاست ایران را همیشه بهاری خواهد کرد.
2- مشارکت و حضور در انتخابات، گفتن ندارد که مطلوبیت دارد اما آنچه این مطلوبیت را دوچندان میکند، عنصر رقابت است. تراز توسعهیافتگی و مردمسالاری، مشارکت نیست، رقابت است و آنچه رتبه ایران را در فهرست کشورهای توسعه یافته بالا یا پایین میبرد، امکان رقابت بانشاط و آزاد است. روحانی این نکته را به اشارتی گفت و گذشت شاید به هوای اینکه از این پس، موعد و مناسبت برای طرح تفصیلی آن فراهمتر خواهد بود اما همان نیم جمله هم که گفت، نشان از یک بنیان تعیین کننده داشت: «ما به نشاط در سایه رقابت نیازمندیم تا رقابتی شکل بگیرد که پایانش منجر به دلگرمی، وحدت و انسجام بیشتر شود.» انگار روحانی خواسته بگوید که رقابت، حاصل حضور همه سلایق است؛ و نشاط آنگاه در بهار سیاسی ایران نشانده خواهد شد که تمامی «افرادی که خود را صالح میدانند» در امکانی برابر و آزاد در صحنه رقابت حاضر شوند. به این اعتبار، لازمه نشاط سیاسی، رقابت است؛ و لازمه رقابت، امکان برابر برای همه سلایق؛ و لازمه امکان برابر، گردن نهادن به مرجعیت قانون. استحکام یک نظام سیاسی بیش از آنکه در گرو مشارکت خام باشد، مشروط به رقابت قانونمند و بانشاط است.
3- روحانی دیروز به نکتهای بسیار اساسی نیز اشاره کرد که اگرچه در ظاهر عبارتی کوتاه و چه بسا فرعی بود، اما نکتهای به غایت بنیادین به شمار میآید: «هیچ امری در این کشور برمبنای جنسیت نیست بلکه برمبنای شایستگی است.» او با این جمله، بانوان را به حضور در صحنه انتخابات خبرگان و مجلس شورای اسلامی دعوت کرد. لابد از منازعه درازدامن که این سو و آن سو پیرامون امکان حضور در عرصه سیاست و نمایندگی درگرفته است، خبر دارید. رئیس دولت اعتدال ذرهای تردید و تعلل به خود راه نداد تا تعارف کند یا تکلف به خرج دهد و سهم زنان از کرسیهای خبرگان یا پارلمان را منوط به تردیدها و تبصرهها کند. روحانی لکنت و گردگویی را کنار نهاد و صاف و سرراست، بطلان بنیان نگاه جنسیتی به جهان سیاست را اعلام کرد.
اسفند امسال، نه قرار است زیری زبر شود و نه قرار است هنجاری بشکند یا چارچوبی فرو بریزد. دعوت دولت اعتدال به قانون است، قانونی که میتواند روزهای بهاری سیاست را در ایران، استمرار بخشد تا خیال خلق آسوده باشد از امانتی که به صندوقها میسپارد. این، اوج ارادت به حقالناس است.
***************************************
روزنامه جام جم**
راهکارهای حفاظت از منابع خاکی / دکتر سعید سعادت
کل اراضی کشاورزی که میتوانیم روی آن کشت کنیم حدود 18.5 میلیون هکتار است. از این مساحت، حدود هشت میلیون هکتار اراضی آبی است که 90 درصد محصولات کشاورزی ما نیز در همین گستره تولید میشود.
از سویی فقط 1.2 میلیون هکتار از هشت میلیون هکتار اراضی مذکور، زمینهای درجه یک یا بدون محدودیت کشت بوده و هرگونه کاشت محصولی در آن بلامانع است. این در حالی است که اتفاقا همین اراضی در جاهایی واقع شده که مناسب شهرسازی، جادهسازی، احداث فرودگاه و شهرکهای صنعتی است و متاسفانه طی سالهای گذشته ساخت و سازهای بسیاری به این منظور در اراضی مذکور انجام شده است. گرچه سازمان امور اراضی کشور از امسال مقابله جدی با این مساله را در دستور کار خود قرار داده است. ضمن این که «لایحه تغییر کاربری اراضی» به منظور جلوگیری از تغییر کاربری نیز چند روز پیش در مجلس تصویب شد که متمم و مکمل قوانین قبلی در این زمینه است. علاوه بر مبارزه با تغییر کاربری اراضی، از دیگر اقداماتی که در بحث حفاظت از خاک تاکنون انجام شده است، میتوان به جلوگیری از ورود کودهای بیکیفیت به خاک اشاره کرد که در این ارتباط از21 آبان سال گذشته، آییننامهای تحت عنوان آییننامه «ثبت و کنترل کیفی انواع مواد کودی» توسط وزیر جهاد کشاورزی ابلاغ شد. به موجب این آییننامه، هم تولیدکنندگان و هم واردکنندگان کود موظفند قبل از عرضه کود به بازار، آن را در موسسه تحقیقات خاک و آب ثبت و شناسنامهدار کنند تا مورد آنالیز قرار بگیردتا در صورت داشتن مشکل آلودگی جلوی استفاده آن گرفته شود.
نبود قانون مناسب برای خاک در کشور یکی دیگر از عوامل عمده تهدید خاک کشور است که در این راستا لایحه جامع حفاظت از خاک با همکاری برخی دستگاهها تدوین شده و آماده ارائه در صحن علنی مجلس است و انتظار داریم تا قبل از پایان این دوره مجلس، قانونی درخصوص حفاظت از خاک داشته باشیم.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
جنبش 9 دی/دکترحمیدرضا اسماعیلی
پس از گذشت سالها از حوادث سال 88 هنوز در برخی محافل فکری که نگارنده در آنها حضور دارد 2پرسش، مهم تلقی میشود: یکی اینکه آیا پدیده موسوم به «جنبش سبز» به طور ماهوی و واقعی «جنبش» بود؟ و دیگر آنکه آیا «9 دی» را نیز میتوان به معنای درست آن «جنبش» نامید؟ در اینباره قطعاً به لحاظ نظری و علمی اتفاق نظری وجود نخواهد داشت. نویسنده 6 سال پیش در کتاب «شورش اشرافیت بر جمهوریت» از پدیده نخست به دلیل آنکه در تعیین اهدافش مغایر با اهداف اکثریت جامعه رفتار کرد و به مثابه «گروه فشار» تلاش داشت نظر غیرقانونی و غیرملی خود را بر حکومت تحمیل کند، با عنوان «رادیکالیسم سبز» یاد کرد. دکتر محمدرضا تاجیک، از مشاوران میرحسین موسوی نیز در مصاحبه تلویزیونی خویش در بهمن 88 به دلایلی شبیه دلایل فوق آن را «آنارشیسم» به معنای منفی و هرجومرجطلبانه به کار برد.
فارغ از قضاوت مستقیم و دوباره درباره «رادیکالیسم سبز» در این نوشتار ـ که مجال کوتاهی دارد ـ مباحث را تنها به تحلیل پدیده دوم که به طور کلی آن را
«جنبش 9 دی» میدانیم اختصاص میدهیم. وقتی گفته میشود 9 دی جنبش بود معنای روشن آن این است که نهادهای حکومتی در پیدایش آن نقش مؤثری نداشتهاند، زیرا پدیده جنبش در وهله نخست به جامعه و جامعه مدنی تعلق دارد. بر این اساس 9 دی جنبشی بود که بتدریج خود را از انتخابات دهم ریاست جمهوری به بعد نشان داد. یعنی حرکتی جمعی که ضمن بیان مطالبات خود، در واکنش به رادیکالیسم سبز انسجام یافت. با یک تفسیر دیگر حتی میتوان ادعا کرد بخشی از مطالبات خود را در انتخابات
22 خرداد 88 مطرح کرد. از مهمترین مطالبات این جنبش ضدیت با الیگارشی بیماری بود که تلاش داشت همه امور و حتی انقلاب را برای خود مصادره کند. انتخابات 88 نمادی از ستیز جنبش مردمی در مقابل الیگارشی تمامیتخواهی بود که به طور روشن و با آرایی بالا تجلی کرد. در حقیقت با سازوکاری که جمهوری اسلامی در انتخابات دارد این جنبش توانست در مسیر قانونی کانالیزه شود و مطالبات خود را از طریق انتخابات پیگیری کند. تجربهای که در سال 88 نیز تکرار شد. بنابراین وقتی از جنبش 9 دی سخن گفته میشود به این معنا نیست که این جنبش در 9 دی 88 شکل گرفت. بلکه وجه تسمیه این جنبش که عقبهای تاریخی داشت از آن جهت است که در آن روز توانست بزرگترین تظاهرات تاریخی خود را در سراسر کشور سامان دهد.
پرسش مهم دیگر آن است که چرا بعضی تحلیلگران سیاسی نگاهی سطحی به جنبش 9 دی دارند و تلاش نمیکنند ابعاد عمیقتر آن را درک کنند؟ شاید پاسخ را بتوان در مناظره 13 خرداد و در نقدی که احمدینژاد به موسوی داشت جست. در آنجا او به موسوی انتقاد کرد که چرا شما فکر میکنید فقط کسانی که در تجمعات شما شرکت میکنند «مردم» هستند و باقی را «مردم» نمیدانید؟! دقیقا مشابه همین رفتار را در تحلیل «جنبش سبز» و «جنبش 9 دی» نیز میتوان مشاهده کرد. این گروه از تحلیلگران که به طور کلی به اپوزیسیون و اصلاحطلبان تعلق دارند، رادیکالیسم سبز را «جنبش» میخوانند اما از کنار پدیده بزرگ 9 دی بسادگی میگذرند یا به قول «جلال آلاحمد» سیاست «توطئه سکوت» را در پیش میگیرند. آنها اگرچه میخواهند در رقابتهای سیاسی به این واقعیت اعتراف نکنند اما بتدریج خود را نیز دچار فریب و گمراهی کردهاند. این جریان اگر به تحلیل درست 9 دی نپردازد و با نسبت دادنهای نادرست بخواهد این حادثه بزرگ تاریخ معاصر را نادیده بگیرد خود را از شناخت جامعه ایران محروم ساخته است. حتی اگر بپذیریم رادیکالیسم سبز نیز «جنبش» بود اما این نافی پذیرش این واقعیت که در ایران جنبش بسیار بزرگتری به نام
«جنبش 9 دی» وجود دارد نخواهد بود. در جامعهشناسی سیاسی این باوری مسلم و روشن است که یک ظرفی به نام جامعه میتواند در بطن و درون خود جنبشهای متعددی داشته باشد.
لذا پذیرش یک جنبش نباید به انکار غیرعقلانی جنبشهای دیگر بینجامد. از تبعات این تحلیل خطا این بود که آنان اولا بسیج اجتماعی در این جنبش را به نهادهای حکومتی نسبت دادند و ثانیا در پی آن برنیامدند که درباره مطالبات این جنبش مطالعه و تحقیق کنند.
برای شناخت مطالبات و اهداف این جنبش شعارهای متعدد مطرح شده در تظاهرات چندمیلیونی ایرانیان که از خرداد 68 به بعد بینظیر بود، بهترین منبع به شمار میآید؛ شعارهایی که حتی بخش مهمی از آنها توسط سیمای جمهوری اسلامی بنا بر مصلحتهایی پخش نشد. جنبش 9 دی را باید متعلق به جامعه ایرانی دانست و نه به جمهوری اسلامی؛ هر چند یکی از مطالبات آن حفظ و ثبات جمهوری اسلامی بود. اگر این مساله مهم برای بسیاری از تحلیلگران معلوم شود راه زیادی در حل مسائل ایران طی شده است. در کانون مرکزی مطالبات جنبش 9 دی 2 مطالبه اساسی وجود داشت:
1- حفظ و حراست از ارزشهای دینی به نحوی که اصلا پدیده 9 دی در واکنش به حرمتشکنی روز عاشورا (6 دی 88) شکل گرفت.
2- حفظ و حراست از جمهوری اسلامی بهرغم انتقادهای متعددی که تودههای این جنبش به برخی نواقص و مشکلات موجود در جمهوری اسلامی دارند.
اکثریت جامعه ایران که در جنبش 9 دی متبلور است برای ارزشهای دینی اهمیت بسیاری قائل است و از طرفی برای جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه «آلترناتیو» و جایگزینی نمیشناسد. لذا افراد و جریانهایی که در این مسیر قرار بگیرند مورد حمایت این جنبش هستند و جریانهایی که از آن زاویه میگیرند به عنوان «دگر» و «خصم» تلقی میشوند. بر این اساس شعارهایی که روز 9 دی علیه برخی چهرههای سیاسی و به صورت کاملا تند و عاطفی داده شد ریشه در اعماق این جنبش داشت.
اینگونه نیز میتوان توضیح داد که جنبش 9 دی همان جنبش انقلاب اسلامی است که به دلیل پویایی این انقلاب هنوز در حیات سیاسی جامعه ایران استمرار دارد. چون پس از انقلاب و با تشکیل جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی همچنان با علل و انگیزههای مختلف ادامه یافت و به تعبیر دکتر شریعتی جنبش (موومنت) به نهاد (اینستیتو) تبدیل نشد، لذا این جنبش نیز ادامه یافت که جنبش 9 دی جلوه نوین همان جنبش قدیم است. یعنی جنبشی قدیمی که در نیمههای راه خود قرار دارد. جنبشی که با استقرار جمهوری اسلامی نیمی از مسیر خود را پیمود و برخی اهداف خود را به دست آورد. به همین دلیل است که این جنبش هم خاصیت حفاظتی - حراستی دارد یعنی از یافتهها و دستاوردهایش حراست میکند، هم خاصیت اصلاحی دارد به این معنا که هر جا مسیر را با اهداف اولیه مانند عدالت و آزادی ناسازگار دید در پی اصلاح برمیآید و هم خاصیت انقلابی و فاتحطلبانه دارد تا اهداف بر زمین مانده خود را که عموما در حوزه بینالملل قرار دارد عملی سازد.
با توجه به مطلب بالا و نیز گستره وسیع تاریخی این پدیده باید گفت جنبش 9دی «جنبشی باز» با 3 ویژگی اصلی حفاظتی، اصلاحگرانه و انقلابی است. برخلاف جنبشهای مقطعی و بسته، جنبشهای باز ممکن است در 4 رکن جنبشها که عبارتند از: «ایدئولوژی»، «رهبری»، «سازماندهی» و «رسانه» در ادوار تاریخی مختلف دچار تغییراتی شوند اما با این تغییرات که لازمه
به روزرسانی جنبشهاست اصالت «جنبشهای باز» از بین نمیرود و آنها با این تغییرات همچنان پویا میمانند.
***************************************