صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۳  ، 
شناسه خبر : ۲۹۶۳۷۹

آقای روحانی!با عرض پوزش...


حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:

سخنان دیروز آقای دکتر روحانی در مراسم افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات به این نگرانی ابعاد جدی‌تری داد که چه کسانی به رئیس‌جمهور محترم کشورمان مشاوره می‌دهند و چرا اصرار دارند ایشان را از واقعیاتی که در جامعه می‌گذرد و به آسانی برای همگان قابل درک است، بی‌خبر نگاه دارند؟!  و اما، اگر آنچه فرموده‌اند برخاسته از نگاه و نظر خود ایشان باشد که نگرانی یاد شده بسیار جدی‌تر خواهد بود. تیتر اول و خبر اصلی کیهان‌امروز را به نقد اظهارات دیروز رئیس‌جمهور محترم اختصاص داده‌ایم و از این روی در نوشته پیش روی تنها مروری گذرا بر ماجرا داریم.
آقای دکتر روحانی در جای جای سخنان دیروز خود به تفسیر رویدادهایی پرداخته و از رخدادهایی خبر داده‌اند که با واقعیت‌های موجود نه فقط فاصله‌ای پرناشدنی دارند، بلکه در برخی از موارد، در نقطه‌ای متضاد قابل تعریف هستند.
به عنوان مثال؛ ایشان می‌فرمایند؛ «ما تحریم‌ها را برداشتیم و بعضی‌ها ناراحتند، 100 تحریم برداشته شده و 3 تحریم مانده، آن 100 را نمی‌بینند و این 3 را می‌بینند»! کاش جناب رئیس‌جمهور محترم به چند نمونه از تحریم‌هایی که معتقدند برداشته شده است اشاره می‌کردند. اظهارات ایشان در حالی است که دست‌اندرکاران اصلی مذاکرات هسته‌ای در دولت ایشان بارها به صراحت نظری متفاوت با جناب ایشان را اعلام کرده‌اند. آقایان صالحی، ظریف، عراقچی و ... تاکید می‌کنند که تحریم‌ها فقط روی کاغذ برداشته شده و آقای سیف رئیس‌محترم بانک مرکزی می‌گوید دستاوردهای برجام تقریبا هیچ بوده است. این تناقض آشکار میان اظهارات آقای رئیس‌جمهور و دولتمردان عالی‌رتبه و دست‌اندرکار ماجرا چگونه قابل جمع است؟!
آقای رئیس‌جمهور توصیه می‌فرمایند «قلم‌ها را به بهانه واهی نشکنیم، دهان‌ها را به بهانه‌های غیراساسی نبندیم، بگذاریم در این جامعه آزادی باشد و...» و توضیح نمی‌دهند که اگر تا این اندازه به آزادی بیان و قلم اعتقاد دارند چرا تاکنون کمترین انتقادی از سوی منتقدان خود و دولت خویش را برنتافته و با الفاظی که از ایشان دور از انتظار بوده و هست به آنان تاخته‌اند؟! «بی‌سواد، بی‌شناسنامه، مزدور، کاسب تحریم‌، کودک صفت، حسود، بزدل، ترسو، جیب‌بر، بی‌قانون، مستضعف‌ فکری، بیکار، متوهم، غوطه‌ور در فساد، سوءاستفاده‌گر، خرابکار، عقب‌مانده، تازه به دوران رسیده، عصر حجری، هوچی‌باز، منفی‌باف، یأس‌آفرین، ناشکر، باید به جهنم بروند»! و... اخیرا انقلابیون نفهم!، یک مشت لات! و... این همه اهانت به منتقدان در حالی است که ایشان 12 مردادماه 92 در روز تنفیذ حکم ریاست‌جمهوریشان فرموده بودند «پناه می‌برم به خدا، از بستن دهان منتقدان»! ضمن آن که تاکنون بارها معلوم شده است نظر و نگاه منتقدان بر حق بوده و دولتمردان محترم در پیش‌بینی‌های خود راه به خطا برده‌اند که برجام و دستاوردهای به قول آقای سیف «تقریبا هیچ» آن از جمله آنهاست.
آقای روحانی که فقط 7 ماه از دوران 4 ساله ریاست‌جمهوری ایشان باقی مانده است و چه قبل و چه بعد از انتخابات بیشترین تاکید را بر ایجاد اشتغال داشته‌اند، در سخنان دیروز خود می‌فرمایند؛  «اگر نتوانستیم برای جوانان این کشور شغل ایجاد کنیم، انقلابی نیستیم»! اظهارات ایشان به گونه‌ای است که انگار طی سه سال و چند ماه گذشته صدها‌هزار  - و یا میلیون‌ها- شغل ایجاد کرده‌اند ولی مردم از درک و فهم آن عاجز بوده‌اند! آیا جناب روحانی نظر مستند دولتمردان خود را باور ندارند که از تعطیلی صدها هزار مرکز و کارگاه تولیدی خبر می‌دهند و وزیر محترم کار به صراحت اعلام می‌دارد هر پنج دقیقه یک نفر بیکار می‌شود! و یا بیکاری گزنده و رو به گسترش موجود را ندیده‌اند؟!  آیا منظور آقای روحانی از اینکه «اگر نتوانستیم برای جوانان این کشور شغل ایجاد کنیم، انقلابی نیستیم» دولت خود ایشان است؟!  که علی‌رغم آنهمه وعده و وعید، نه فقط در ایجاد اشتغال ناکام بوده است بلکه بر بیکاری و تعطیلی بسیاری از مشاغل نیز افزوده‌اند؟!  به یقین منظور رئیس‌جمهور محترم از این اظهارنظر که «اگر... انقلابی نیستیم»!  دولت خود ایشان نیست. پس منظورشان چیست؟!  و مخاطب آن کیست؟!...
آقای دکتر روحانی در بخش دیگری از اظهارات دیروز خود در مراسم افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات درباره سقوط اولیه موصل می‌فرمایند «مگر یک شهر بزرگ یک و نیم میلیون جمعیتی با دارا بودن آن همه نیروی مسلح و ارتش چطور از صبح تا ظهر سقوط می‌کند؟ سقوط این شهر برای این بود که تروریست‌ها سلاح مدرنی در اختیار داشتند؟ سقوط موصل برای این بود که تروریست‌ها توانمندتر از ارتش مستقر در موصل بودند؟ یا این که دلبستگی مردم موصل به بغداد کاهش یافته بود؟ موصل ارتباط عاطفی و سیاسی‌اش با بغداد قطع شده بود، نه راهش، هر گروه مسلح دیگر با پرچم که نه سیاه و حتی سفید می‌توانست در موصل فائق آید. سیاست بغداد نمی‌تواند موصل را حفظ کند. ارتش عراق نمی‌تواند موصل را حفظ کند»! آقای روحانی نتیجه می‌گیرند که «اگر مردم و یا بخشی از مردم ندای تروریست‌ها را بپسندند، نه سیاست خارجی می‌تواند معضل امنیت را حل کند و نه قدرت نظامی، هیچکدام.» و توضیح می‌دهند که اگر نظام اسلامی به اقلیت‌ها احترام نمی‌کرد و اگر به وحدت دینی همت نمی‌گماشت و ... داعش در اینجا هم راه می‌داشت، القاعده در اینجا هم راه داشت»!
این بخش از اظهارات جناب آقای روحانی که بر ضرورت همدلی اقلیت‌های دینی و مذهبی و قومی و یکپارچگی آنان با نظام اسلامی تأکید می‌ورزند، سخن حق و قابل قبولی است ولی تحلیل ایشان درباره علت سقوط اولیه موصل- با عرض پوزش- نادرست و به دور از واقعیت است و آقای رئیس‌جمهور در این میان، چند واقعیت غیرقابل انکار را نادیده گرفته‌اند.
اول آن که به اعتراف هیلاری کلینتون در کتاب خاطراتش با عنوان انتخاب‌های سخت -HARD  CHOICES- که رخدادهای بعدی نیز کمترین تردیدی در آن باقی نگذاشته است، گروه داعش را آمریکایی‌ها ساخته و با همراهی اسرائیل و آل‌سعود به جان ملت‌های مسلمان انداخته‌اند.
دوم؛ این که اهل سنت نیز بیشترین قربانیان را در اقدامات تروریستی داعش متحمل شده‌اند که از قضا اکثریت نزدیک به اتفاق مردم موصل از خواهران و برادران اهل سنت بوده‌اند که بعد از ورود داعش نه فقط از تروریست‌ها استقبال نکرده بودند بلکه تا آنجا که در توان داشتند از شهر گریخته بودند. بنابراین ناخشنودی آنان از حکومت مرکزی نمی‌تواند صحت داشته باشد.
سوم، که با اهمیت‌تر از بقیه است، سقوط موصل به علت وجود فرماندهان نفوذی در ارتش و مراکز اداری شهر بوده است که با توطئه‌ای از پیش طراحی شده موصل را به تروریست‌ها تحویل دادند. یعنی دقیقاً همان «خطر نفوذ» که جناب روحانی نسبت به هشدار دلسوزان درباره آن اهمیت چندانی نداده و نمی‌دهند و با برخی از عوامل وطن‌فروش فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 سر مدارا دارند! و...
همین جا گفتنی است رئیس‌جمهور محترم درباره رأی اعتماد اخیر مجلس به 3 وزیر پیشنهادی ایشان، می‌فرمایند «رأی اعتماد مجلس به آنها نشان داد که برای اتهامات واهی گوش شنوایی وجود ندارد»! این در حالی است که اتهامات برخی از سه وزیر پیشنهادی، حضور فعال در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 بوده است. فتنه‌ای که موجودیت نظام اسلامی را نشانه رفته بود و با شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» بر اهداف براندازانه خود تأکید ورزیده بود. بنابراین رأی اعتماد مجلس حکایت از آن داشت که برخی از نمایندگان شناخت دقیق و بینش کافی از ماجرا نداشته‌اند! و... که بگذریم!
 و از این دست اظهارنظرها که در گزارش امروز کیهان آمده است و پرداختن به یکایک آنها موضوع این وجیزه نیست.
 اما نکته مورد نظر آن است که اگر سخنان دیروز رئیس‌جمهور محترم، برگرفته از مشاوران است، عزل مشاورانی که با ارائه اطلاعات و آدرس‌های غلط، جایگاه ریاست‌جمهوری را فدای منافع حزبی و یا برخی آلودگی‌های دیگر خویش کرده‌اند، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است و این اقدام به اندازه‌ای حیاتی است که نباید انجام آن را از امروز به فردا موکول کرد و اما، چنانچه اظهارات دیروز رئیس‌جمهور محترم برخاسته از نظر خود حضرت ایشان است، با عرض پوزش باید گفت، نگاهی دوباره به آنچه فرموده‌اند و آنچه واقعا هست، چاره‌‌ کار است.


کلاس نهج‌البلاغه برای معمم‌های بی‌عمل!


رضا مشتاقی در وطن امروز نوشت:

1- ماجرای «عثمان بن حنیف» و برادر بزرگش «سهل» را حتما شنیده‌اید. 2 یار باوفای امیرالمومنین(ع) که برخلاف بعض صحابه و تابعین هرگز به مولای‌شان پشت نکردند. علمای علم‌الرجال هر دو را در زمره‌ «شرطه..‌‌الخمیس» نوشته‌اند که با امیرالمومنین(ع) شرط کردند تا پای جان بر عهد یاری‌ ایشان استوار بمانند و علی(ع) نیز بهشت را برای‌شان تضمین کرد و فرمود: «من در ازای شرط‌تان بهشت را قرار می‌دهم نه سیم و زر؛ همان‌طور که پیامبر با یارانش شرط کرد و فرمود من جز بهشت چیز دیگری برای‌تان تضمین نمی‌کنم...».
عثمان والی بصره بود و سهل والی مدینه و از نامرادی روزگار یکی این است که از همه‌ خوبی‌های عثمان، امروز آنچه از او در یاد مردمان مانده است، نامه‌ عتاب‌آلود علی‌بن ابیطالب(ع) به او است. عثمان مالی دزدیده بود؟! بیت‌المال را حیف‌ومیل کرده بود؟! قبیله‌گرایی کرده بود؟! نه...! پس دلیل عتاب علی چه بود؟ «یک ناهار خوردن با اغنیا»:
«اى پسر حنیف! به من خبر رسیده که مردى از جوانان بصره تو را به سورى فرا خوانده و تو نیز بدان‌جا شتافته‌اى. سفره‌اى رنگین برایت افکنده و کاسه‌ها پیشت نهاده. هرگز نمى‌پنداشتم که تو دعوت مردمى را اجابت کنى که بینوایان را از در مى‌رانند و توانگران را بر سفره مى‌نشانند».
باورتان می‌شود؟ علی‌بن ابیطالب(ع)، با همه‌ مشکلات و گرفتاری‌های حکومتداری، از مدینه نامه نوشته و داده است دست پیک که «برو و برسان به دست حاکم بصره که چرا یک بار بر سر سفره‌ میهمانی ثروتمندان نشسته‌ای؟» برای ما باورش سخت است. برای ما که رئیسان‌مان به‌ ما می‌گویند: «بعضی‌ها از حرف زدن از فساد و بالا و پایین کردنش خوش‌شان می‌آید. این بد است، اشاعه‌ فحشا است. 8000 میلیارد تومان فرهنگیان را اختلاس نکرده‌اند که! وام داده‌اند به 30 نفر و آن وام هم بازنگشته است. اسمش «بدهی معوقه» است. بالا و پایینش نکنید...».
2- برای همین حرف‌هاست که کارها و حرف‌های علی(ع) با عقل ما جور درنمی‌آید. دورِ دورِ دور است از ما. وقتی می‌خوانیم که امام خشمگینانه به شریح قاضی می‌گوید: «به من خبر دادند که خانه‌اى با 80 دینار خریده‌اى و سندى براى آن نوشته‌اى و گواهانى آن را امضا کرده‌اند.

اى شریح! بزودى کسى به سراغت مى‌آید که به نوشته‌ات نگاه نمى‌کند و از گواهانت نمى‌پرسد، تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد. اى شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشى، که آنگاه خانه‌ دنیا و آخرت را از دست داده‌اى...». علی(ع) می‌داند «اگر ز باغ رعیت مَلِک خورد سیبی/ برآورند غلامان او درخت از بیخ / به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد/ زنند لشکریانش هزار مرغ بر سیخ». حتی به ملک شبهه‌ناک 80 دیناری شریح قاضی هم باید حساس بود. بدهی‌های معوقه‌ 8000 میلیاردی که جای خود دارد...
3- علی(ع) تخلفات کوچک را، ثروت‌اندوزی‌های حلال را هم بزرگنمایی می‌کرد. اعتقادی به ساده‌انگاری کار‌های اطرافیان و منصوبانش نداشت. خودش هم می‌دانست و می‌گفت: «کسی نمی‌تواند مثل من باشد، مثل من زندگی کند، ولی شیعیان من! مرا یاری کنید با ورع و اجتهاد و عفت و سداد». ورع را حالتی بالاتر از تقوا گفته‌اند. تقوا آن است که مقید به رعایت واجبات و محرمات باشی و ورع یعنی از شبهه‌‌ حرام هم دوری کنی. یعنی اگر احتمال می‌دهی که عملی از امور ممنوعه است هم به آن نزدیک نشوی. مثل حالت کسی که در خیابان باران‌زده، دامنش را بالاگرفته و آهسته راه می‌رود تا تردامن نشود. علی(ع) عالم بلاعمل نبود. منسوبان و منصوبانش را از شبهات و بعض مباحات هم باز می‌داشت.
4- در این زمانه که ارجاع دادن امور به تاریخ صدر اسلام و ملاک قرار دادن رفتار اولیا مرسوم شده است و جناب رئیس‌جمهور هم با بحث «درس مذاکره گرفتن از عاشورا» از اولین کسانی بودند که این شیوه را فتح باب کردند، بد نیست شیوه‌ حکمرانی امیرالمومنین(ع) هم مکررا و مستمرا یادآوری شود. آن وقت شاید- در مقام یک دولتمرد و حکمران و نه یک قاضی- اختلاس یا بدهی معوقه بودن 8000 میلیارد تومانی چندان برای‌مان توفیری نداشته باشد. آن زمان شاید ابتدا به دنبال پاسخ به این سوال بربیاییم که «اصلا چرا باید 8000 میلیارد تومان اموال فرهنگیان بین 30 نفر به اسم وام توزیع شود و بازنگردد؟ اصلا بر فرض که این بدهی، معوق هم نباشد و در سررسیدش پرداخت شود، آیا فرهنگیان این اموال را به این صندوق سپرده‌اند تا به 30 نفر وام داده شود؟ این افراد چه ویژگی‌ای داشته‌اند غیر از سلطه‌‌شان بر این اموال؟». حالا که چنین دستبردی به بیت‌المال اتفاق افتاده است، راه چاره چیست؟ نام بردن از آن اشاعه‌ فحشا است؟ پس داستان «ابن‌هرمه»، ناظر بازار اهواز که امیرالمومنین(ع) دستور دادند به خاطر فساد مالی مختصرش در شهر رسوایش کنند، کجای هندسه‌ فکری ما قرار می‌گیرد؟ نکند تاریخ را شترمرغ‌وار و حسب منفعت خودمان می‌خوانیم؟ نکند مثل روزنامه‌هایی شدیم که فساد مالی امیرمنصور آریا را- باز کردن ال‌سی‌های داخلی و تنزیل‌شان در بانک دیگر- و ماجرای بابک زنجانی را- که بدهی معوقه‌ای است به وزارت نفت- اختلاس می‌خوانیم و چون به ماجرای صندوق فرهنگیان می‌رسیم، یا دم نمی‌زنیم یا اینکه به ناگاه دقیق و موشکاف شده و به تشریح فرق بدهی معوقه و اختلاس می‌پردازیم. از جمله‌ درس‌هایی که می‌توان از تاریخ اسلام گرفت، آن است که امروز یادآوری و فراگیری شدت عمل و حساسیت امیرالمومنین(ع) در حفظ حقوق‌الناس و بیت‌المال، برای ما از باقی دروس الزامی‌تر است.


ترامپی های خجالتی همه را شو که می کنند؟


امیرعلی ابولفتح در خراسان نوشت:

اف بی آی، دو هفته مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا یک تصمیم سرنوشت ساز می گیرد که بر روی انتخابات کشورش تأثیرگذار است. این که «جیمز کامی»، رئیس اف بی آی نامه ای خطاب به کنگره این کشور نوشت که در آن گفته شد پست های الکترونیکی به دست آمده که به صورت غیرمستقیم، دوباره پرونده نامه های الکترونیکی هیلاری را گشوده، ازجمله سوال هایی است که نمی توان اکنون در مورد علت مطرح شدن آن مخصوصاً در برهه حساس کنونی، به آن پاسخ قطعی داد. ظاهر امر نشان می دهد که اف بی آی، در یک اقدام حرفه ای و غیرسیاسی، بر اساس وظایف ذاتی خود، هنگامی که به یک پرونده حساس می رسد و اطلاعات و اسنادی را به دست می آورد، کنگره را از آن مطلع می کند اما نیت واقعی جیمز کامی و نهاد پلیس فدرال آمریکا مشخص نیست. اتهامات مختلفی در این خصوص مطرح شده و دموکرات ها معتقد هستند که جیمز کامی پروتکل های سیاسی را زیرپاگذاشته و با این تصمیم در فرآیند انتخابات دخالت کرده است؛ این در حالی است که سران دموکرات گوشزد می کنند که مقررات اداری اجازه نمی دهد که هیچ یک از مقامات دولتی حداقل 100روز پیش از برگزاری انتخابات اقدامی انجام دهند که شائبه تأثیرگذاری در نتایج انتخابات را برانگیزد. در مقابل مدافعان تصمیم پلیس فدرال آمریکا مطرح می کنند که این تصمیم کامی، یک تصمیم حرفه ای بوده و انگیزه سیاسی نداشته است. شاید نیاز باشد تا مدت زمان طولانی بگذرد و گذشت زمان پاسخ به این سوال را آسان تر کند و شواهد و اسنادی از چرایی این اقدام جیمز کامی به دست آید. انتخابات امسال آمریکا، یکی از سرنوشت سازترین انتخابات در میان دهه های گذشته این کشور است که اتفاقاً بر سرنوشت دهه های آینده آن نیز مؤثر خواهد بود. به همین دلیل، به نظر می رسد که جنگ شدیدی که میان هیئت حاکمه آمریکا در این انتخابات در جریان است، به یک صف بندی و یک زورآزمایی تمام عیار و سرنوشت ساز برای بودن یا نبودن برخی از جریان های سیاسی و فکری در آمریکا تبدیل شده است که درنهایت، رئیس اف بی آی را خواسته یا ناخواسته، مستقیم یا غیرمستقیم، به سمت مسیری سوق داده که شانس پیروزی هیلاری کلینتون را کاهش بدهد. در ماه های اخیر یکی از شاه بیت های صحبت های ترامپ این بود که وی همواره عنوان می کرده است که در حال نبرد با تشکیلات فاسد و غیر کارآمد در آمریکاست و هر آنچه علیه او مطرح می شده، همه آن ها را به تشکیلات در آمریکا نسبت می داده و خود را به عنوان ضدیت با تشکیلات معرفی و شاخص می کرد اما به نظر می رسد که تمام تشکیلات علیه یکی از نامزد های انتخابات آمریکا یعنی ترامپ نیست؛ نهاد های قدرت در آمریکا و هیئت حاکمه در این کشور تقسیم شده اند. شاید بخش پررنگ تر این تشکیلات با هیلاری کلینتون همراه باشد، اما بخشی دیگر از تشکیلات که نگران روند آتی سیاست در آمریکا است، به میدان آمده و از ابزار های پشت پرده خود استفاده کرده تا یکی از موضوعات حساس این دور از انتخابات یعنی موضوع پست های الکترونیک و به خطر انداخته شدن امنیت ملی آمریکا را دوباره به میان بیاورد  تا شاید درنتیجه این اقدام، درنهایت، تیم هیلاری کلینتون، باراک اوباما و جریان های لیبرالی و طرفداران حفظ وضع موجود در آمریکا، پیروزی خود را ازدست رفته ببینند.
ترامپ امیدوار به شکار خجالتی ها و مردد ها
انتشار خبرِ ارسال نامه جیمز کامی قطعاً بر انتخابات آمریکا تأثیرگذار خواهد بود، اما به نظر نمی رسد با انتشار این خبر، آن میزان که کمپین ترامپ به جذب آرای خاکستری یا مردد امید بسته، محقق شود. در انتخابات به شدت قطبی شده ایالات متحده آمریکا بخش وسیعی از رأی دهندگان تکلیف خود را ماه ها قبل، با انتخابات مشخص کرده اند. نه اتهامات مانند فایل صوتی ترامپ خیلی می تواند صحنه انتخابات آمریکا را به شکل اساسی تغییر دهد و نه بحث پست های الکترونیکی هیلاری کلینتون. البته هنوز ارزیابی دقیقی نیز در این خصوص صورت نگرفته و از روزی که این نامه منتشر شد، هنوز میانگین نظرسنجی ها به صورت دقیق منتشرنشده. البته رفتار های انتخاباتی کمپین دو نامزد و مخصوصاً رفتار های انتخاباتی کمپین هیلاری، نشان می دهد که انتشار این خبر، به وضعیت انتخاباتی هیلاری کلینتون خدشه وارد کرده است اما این که بگوییم انتشار این خبر لطمه جدی به کمپین هیلاری کلینتون وارد خواهد کرد، شاید نتوان به صورت قطعی این مورد را تأیید کرد. در آمریکا همه ماجرا آرای مردمی نیستند. در آرای مردمی فاصله این دو نامزد چیزی حدود 3 یا 4 درصد است که با توجه به ضریب خطای 3 درصدی مرسوم در نظرسنجی ها، می توان گفت که در حقیقت دو نامزد شانه به شانه هم در حال حرکت هستند و هیچ یک از این دو نامزد به لحاظ آرای مردمی هنوز پیروزی تضمین شده ای ندارند اما به لحاظ آرای الکترال، حتی بعد از قضیه نامه رئیس اف بی آی، هیلاری کلینتون بالغ بر 100 رأی الکترال از ترامپ جلوتر است. اگرچه گفته می شود که بعدازاین ماجرای پست های الکترونیکی در بعضی از «ایالت های پاندولی» که سرنوشت ساز هستند، ترامپ جلو افتاده، نظیر اوهایو، اما با همه این اوصاف همچنان هیلاری به لحاظ آرای الکترال پیشتاز است و اگر مبنای انتخابات نیز این آرا باشد که هست، این نشان می دهد که شانس پیروزی هیلاری کلینتون باوجود جنجال های اخیر از ترامپ به مراتب بیشتر است.
در انتخابات پیش روی آمریکا، پدیده ای مطرح است که همانند یک مورد مشابه، پدیده ای نوظهور برای غرب است. در انتخابات آمریکا به دلیل این که یکی از نامزد ها به حق یا ناحق، مورد هجمه سنگین قرارگرفته و اتهامات سنگینی نظیر افراط گرایی، نژادپرستی، زن ستیزی، بیگانه ستیزی و... به آن وارد می شود، برخی از شهروندان که مورد پرسش قرار می گیرند، به دلیل این که با چنین اتهاماتی مواجه نشوند، از بیان دیدگاه واقعی خود خودداری می کنند که به آن ها «رأی دهندگان خجالتی» می گویند. این رأی دهندگان در نظرسنجی ها، فردی را به عنوان انتخاب خود اعلام می کنند که در روز انتخابات، خود به آن رأی نمی دهند. مشابه این اتفاق، در خصوص برگزیت و رأی گیری خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا نیز رخ داد. پیش از رأی گیری، همه نظرسنجی ها نشان می داد که رأی مردم به ماندن در اتحادیه است؛ اما پس ازاین که یکی از سیاستمداران انگلیسی مورد سوءقصد واقع شد و کشته شد، بسیاری از مدافعان خروج از اتحادیه اروپا به دلیل این که به افراط گرایی و حمایت از تروریسم متهم نشوند، نظر واقعی خود را اعلام نکردند اما در روز رأی گیری، به خروج از اتحادیه اروپا رأی دادند.این وضعیت به شرایط فعلی آمریکا تا حدودی رأی دارد. یعنی هستند برخی از «ترامپی های خجالتی» که نمی خواهند انگ هایی که به ترامپ واردشده به آن ها زده بشود و از اعلام این که رأی نهایی آن ها ترامپ است خودداری می کنند. ممکن است این افراد در روز رأی گیری رفتاری از خود بروز بدهند که در نظرسنجی ها از خود نشان نداده اند. اگر ترامپی های خجالتی واقعاً درصد قابل قبولی را در انتخابات آمریکا تشکیل بدهند، قطعاً آرای الکترال های آمریکایی که بازتابی از رأی مردمی در ایالت ها است، برای هیلاری کلینتون تغییر خواهد کرد. نمی توان این گونه فرض کرد که فاصله چشمگیری در آرای مردمی وجود داشته باشد و ترامپ با آرای مردمی چشمگیری انتخاب شود و الکترال ها به او توجهی نداشته باشند. معمولاً هنگامی نظر الکترال ها با مردم می تواند متفاوت باشد که آرای مردمی خیلی نزدیک باشد و در این هنگام الکترال ها تعیین کننده شوند ولی وقتی مردم با آرای بالا یک فرد را انتخاب کنند، معمولاً رأی الکترال ها نیز معطوف به نظر مردم خواهد بود.



آدرس غلط‌ «از نفس افتاده ها» از برجام


عبدالله متولیان در جوان نوشت:

13آبان «روز مبارزه با استکبار» بهانه خوبي بود تا جوانان غيور، مبتکر، انقلابي و استکبارستيز ميهن اسلامي محضر رهبر فرزانه انقلاب اسلامي شرفياب شوند و معظم‌له نيز به همين مناسبت ضمن تصحيح دو غلط رايج شده در ارتباط با امريکا به تبيين چندين باره خسارت‌بار بودن مذاکره با امريکا بپردازند.

حضرت امام خامنه‌اي با صراحت تمام فرمودند: «از اشتباهات عجيب و غريب و بسيار خطرناک اين است که مي‌گويند اگر با امريکا سازش کنيم مشکلات کشور حل مي‌شود؛ اين حرف دروغ است، اين حرف فريب است؛ با سازش با امريکا مشکلات کشور به هيچ وجه حل نمي‌شود؛ نه مشکلات اقتصادي، نه مشکلات سياسي، نه مشکلات امنيتي، نه مشکلات اخلاقي، بلکه بدتر خواهد شد؛ 10، 15 دليل وجود دارد و مي‌شود شمرد و رديف کرد که آخري‌اش همين برجام است.»

مروري بر وقايع و سير تحرک ديپلماتيک ايران در مواجهه با موضوع هسته‌اي نشان مي‌دهد آنچه که در سال ۹۲ موجب نرمش قهرمانانه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران در برابر خواسته‌هاي غيرقانوني، بهانه‌تراشي و فزون‌طلبي غرب به سرکردگي شيطان اکبر و طاغوت اعظم امريکا در موضوع هسته‌اي شد بي‌ترديد فشار ناشي از تحريم‌هاي ظالمانه غرب نبود (که ملت ايران براساس فرهنگ غني ملي و اسلام انقلابي بارها ثابت کرده که با استقامت و پايمردي از تهديدات و فشارهاي دشمن فرصت‌هاي طلايي خلق کرده و دشمن را پشيمان ساخته است)، بلکه مشخصاً به دليل توهمي بود که در باور و انديشه «از نفس افتاده‌ها»، «پشيمان شده‌ها»، «بوي لذت دنيا به مشامشان رسيده‌ها»، «ساده‌انديشان»، «غرب‌باوران»، مرعوبان و شيفتگان امريکا در کنار تحريک‌هاي بيروني و عوامل داخلي غرب نسبت به امکان لغو تحريم‌ها از طريق مذاکره با امريکا به‌ وجود آمده بود.

در سال ۹۲ جريان فکري مذکور با استفاده از فضا و تنگناهاي اقتصادي موجود، اين نگاه و باور غلط و ساده‌انديشانه را به مطالبه ملي تبديل ساخته و با ايجاد دوقطبي «هسته‌اي، رفاه» با مغالطه‌اي آشکار و بدون توجه به سابقه دشمني و کينه‌ورزي ۶۰ ساله امريکا در تحميل انواع فشارها، دسيسه‌ها، دغل‌کاري‌ها و دخالت در امور داخلي ايران، چنين وانمود کردند که اصرار جمهوري اسلامي ايران بر حقوق هسته‌اي خود سبب واماندن از ساير حوزه‌ها و تحميل خسارات اقتصادي و علت العلل تحريم‌هاست.


اينک بيش از سه سال از آن روزها مي‌گذرد و حاصل تلاش‌هاي طاقت‌فرساي دستگاه ديپلماسي ايران (که جاي تشکر دارد) در لغو تمامي تحريم‌ها (آن‌طور که رئيس‌جمهور کشورمان در آغاز راه دولتش وعده داده بود)، توافقنامه‌اي موسوم به برجام است که به‌رغم اينکه ايران همه تعهدات خود را به صورت نقد انجام داده به دليل بدعهدي و دغل‌بازي و فريبکاري شيطان بزرگ (که از قبل هم قابل پيش‌بيني بوده و مقام معظم رهبري کراراً نسبت به آن متذکر شده بودند) حاصلي جز يک «وعده سرخرمن» و «نسيه نوشته‌اي» متزلزل و بدون پشتوانه نبوده و آن‌طور که از قرائن و شواهد برمي‌آيد طرف ايراني ناگزير است براي هر گشايش امتيازات ويژه و جديدي تقديم شيطان کرده و ضمن (به اصطلاح رقصيدن به ساز امريکا) قبول کدخدايي و سيادت شيطان بزرگ، از وزارت خزانه‌داري امريکا «نامه‌هاي آرامش‌بخش!» دريافت نمايد و اين پايان ماجرا نيست، چراکه مستکبران امريکايي با وقاحت تمام از تحميل تحريم‌هاي جديد سخن گفته و لغو تحريم‌ها را به قبول ذلت‌بار مهندسي ظالمانه نظام سلطه در جهان و به ويژه غرب آسيا و دست برداشتن از حمايت محور مقاومت موکول کرده و به اين ترتيب دومينوي تحريم‌ها و زياده‌خواهي دشمن بي‌امان ادامه دارد در حالي که قرار بود با پذيرش خواسته‌هاي ظالمانه غرب در توافقنامه‌اي «برد، برد» شاهد لغو تمامي تحريم‌ها باشيم.

با گذشت بيش از يک سال از تجربه ناموفق و نافرجام برجام و بيش از سه سال فرصت‌سوزي هم اينک آن چيزي که به نظر مي‌رسد سبب نهيب سکاندار انقلاب اسلامي حضرت امام خامنه‌اي در بين جوانان عاشورايي و خط‌شکن شده اين است که همان تفکر مسموم و سهل‌انديش، هم‌اينک در مقطع انتخابات رياست جمهوري سال آينده با خيال‌پردازي متوهمانه و خوش‌بيني غلط نسبت به نتيجه تعامل و سازش با امريکا ضمن دعوت مردم به صبر براي به بار نشستن درخت سازش و با دادن آدرس عوضي علت نافرجامي برجام را تحريم‌هاي اوليه معرفي و بر مذاکره با امريکا در ساير موضوعات اصرار مي‌ورزد و به اين ترتيب سر مردم را با وعده‌هاي بي‌فرجام گرم نموده و به اميد واهي چيدن گلابي برجام چشم به مذاکره با شيطان اکبر و طاغوت اعظم در ساير حوزه‌ها و مسائل منطقه‌اي و ملي دوخته و براي تبديل موضوع مذاکره همه جانبه با امريکا به مطالبه ملي تلاش مي‌کند و ناگفته پيداست که ورود ايران به مذاکره جامع و همه‌جانبه با شيطان بزرگ سرانجامي جز «تکميل پازل امريکا»، «تشديد مشکلات کشور در حوزه‌هاي مختلف»، «تضعيف موقعيت و عمق راهبردي ايران و ضربه‌پذيري جبهه مقاومت»، «پيدايش و تشديد دوقطبي‌هاي جعلي و خطرناک» و در نهايت تهديد جدي امنيت ملي ايران را در پي نخواهد داشت.
فلذا برخورد با اين تفکر مسموم، تفرقه‌افکن و وحدت شکن بايد در دستور کار تمامي دستگاه‌ها، نهادها، ارگان‌ها و سازمان‌هاي ذي‌ربط دولتي و خصوصي و اصحاب قلم و رسانه، خطبا و نخبگان قرار گيرد که بي‌ترديد «مؤمن از يک سوراخ دو بار گزيده نمي‌شود» و «آزموده را آزمودن خطاست.»


ایران و انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا


سیف الرضا شهابی در شرق نوشت:

زمان کوتاهی به انتخاب ریاست‌جمهوری آمریکا که قرار است در هشتم نوامبر ٢٠١٦ برگزار شود باقی مانده است. گذشته از اینکه احتمال موفقیت کدام‌یک از نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا درحال‌حاضر وجود دارد، مسئله مهم -که در نگاه تحلیلگران سیاسی در سطوح داخلی و خارجی وجود دارد- این است که جمهوری‌اسلامی موافق پیروزی کدام‌یک از دو نامزد است؟
به‌نظر نگارنده درباره اين موضوع در جمهوری اسلامی دو دیدگاه براساس دو تحلیل و ارزیابی متفاوت و گاهي متضاد وجود دارد:
١- دیدگاه دولت آقای روحانی ٢- دیدگاه مخالفان دولت
١- دولت آقای روحانی بنا به دلایل زیر باید بیشتر موافق موفقیت خانم هیلاری کلینتون باشد؛
الف- با ورود خانم کلینتون به کاخ سفید، قرارداد برجام یا دست نمی‌خورد یا مختصر تغییراتی در آن به وجود می‌آید و همچنان به قوت خودش باقی است و به حیات خودش ادامه می‌دهد؛ زیرا خانم کلینتون وابسته به حزب دموکراتی است که آقای باراک اوباما وابسته به آن است و براین‌اساس احتمال تغییر در سیاست واشنگتن در دوران کلینتون نسبت به برجام بسیار کم است؛ چراكه گفته می‌شود احتمالا آقای «جو بایدن»، معاون باراک اوباما، وزیر خارجه خانم کلینتون شود.
ب- دولت روحانی بعد از قریب به چهار سال مذاکره با دولت آمریکا که در دست دموکرات‌ها بود، با روش مذاکره با آنها آشنا شده و ورود گروه جدید به گذراندن وقت طولانی نياز دارد تا با یکدیگر آشنایی پیدا کنند و به‌اصطلاح زبان یکدیگر را بفهمند.
ج- از جمهوری‌خواهانی که در کنگره عضو هستند تا شخص دونالد ترامپ، نامزد این حزب، بارها مخالفت خود را با مذاکرات هسته‌ای با ایران و برجام اعلام كرده‌اند و آن را به نفع ایران و به ضرر آمریکا برشمردند! طبیعی است که ورود این گروه به کاخ سفید و دردست‌گرفتن قدرت اجرائی، کار را برای دولت روحانی که چند سالی است مشغول مذاکره با آمریکایی‌هاي طرفدار برجام است با مشکل روبه‌رو می‌كند.
٢- مخالفان دولت روحانی از موقعیت ترامپ ناراضی نیستند و عمده‌ترین دلایلشان برای موفقیت ترامپ در تضاد با همان دلایلی است که دولت روحانی موافق موفقیت کلینتون است و اما دلایل دیگری که سبب شده مخالفان دولت روحانی به موفقیت نامزد حزب جمهوری‌خواه بیشتر راغب باشند، عبارت‌اند از:
الف- با انتخاب ترامپ، احتمال لغوشدن برجام یا تغییرات اساسی و بنیانی که باب طبع مسئولان جمهوری ‌اسلامی نباشد وجود دارد و حتی ممکن است ترامپ آن را کان‌لم‌یکن اعلام کند و این فرصت مناسبی است تا مخالفان برجام در داخل ایران که مخالفان روحانی هم هستند بر ادامه فعالیت هسته‌ای اصرار بورزند و دلیل منطقی هم برای ادامه فعالیت‌های هسته‌ای دارند و می‌توانند در جهان اعلام کنند تهران به تعهداتش در قبال برجام کوتاهی نکرده و آمریکا بوده که به تعهداتش پشت‌پا زده. دراین‌صورت با توجه به اینکه ایران از تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل خارج شده و امکان اینکه دوباره اجماعی جهانی برای تصویب و اعمال تحریم‌های جدید به ‌وجود بیاید بعید و تا حدودی غیرممکن است؛ بنابراین ایران هم تحریم‌ها را شکسته و هم به فعالیت هسته‌ای‌اش ادامه می‌دهد و دنیا هم حق را به  ایران خواهند داد.
ب- با ورود ترامپ جمهوری‌خواه به کاخ سفید احتمال امنیتی‌شدن و رشد نظامی‌گری در سطح جهان و منطقه‌ خاورمیانه و خلیج‌فارس زیاد است؛ چراكه ترامپ اعلام کرده بودجه نظامی آمریکا را افزایش خواهد داد و ازاین‌رو، بهترین فرصت را برای مخالفان دولت روحانی فراهم می‌كند تا بر توسعه جنگ‌افزارهای نظامی و مانورهای مربوطه اهتمام بیشتر بورزند و بودجه کشور بیشتر به مسائل نظامی تخصيص داده شود.



پرسش‌هایی از رییس جمهور


بیژن مقدم در صبح نو نوشت:

آقای روحانی رییس جمهور در افتتاح نمایشگاه مطبوعات بر آزادی رسانه‌ها تأکید و از اهانت کنندگان در رسانه‌ها به شدت انتقاد کرد.  بدیهی است کلیات سخنان ایشان قابل دفاع باشد و هر صاحب قلم و رسانه‌ای از حمایت ایشان احساس دلگرمی کند؛ اما چرا این احساس فراگیر نیست؟ رییس جمهور بارها، از جمله در سخنان دیروز از رسانه‌ها به دلیل عدم توجه به دستاوردهای دولت به‌ویژه آنچه «پسابرجامی» خوانده می‌شود انتقاد کردند که چرا این دستاوردها دیده نمی‌شود.
نکته مهم اینجاست که رسانه‌ها آینه‌ای برای انعکاس دستاوردهای دولت‌ها هستند. اگر دولتی در انتقال و اطلاع رسانی دستاوردهایش توانمند نباشد از رسانه‌ها چه انتظاری می‌توان داشت؟ بدتر آنکه اگر دولتی دستاوردهای قابل اتکاء در حوزه‌های مورد انتظار مردم نداشته باشد از رسانه‌ها چه توقعی می‌رود؟
رییس جمهور راه علاج مشکلات رسانه‌ها از جمله احساس ناامنی، تعطیلی زودرس و «جوانمرگی رسانه»را واگذاری رسانه را به اهل رسانه دانسته و اعلام کرده‌اند دولت به دنبال تدوین نظام جامع رسانه‌ای است تا تخلفات حرفه‌ای در این بخش و در همین نظام رسیدگی شود.  سؤال این است که بابت تعلل و کوتاهی در تهیه و تقدیم این لایحه چه کسی مقصر است. آیا جز دولت که در اولین وعده‌هایش از کاهش تصدی‌گری دولت و حمایت از فرآیندهای «خودتنظیمی» در نظام‌های فرهنگی، هنری و رسانه‌ای سخن گفته بود ( مراجعه شود به متن کامل خط مشی اصول کل برنامه دولت ۱۵/۵/۹۲)  نظام جامع رسانه‌ای از دولت نهم و دهم مطرح بوده اما آنان نیز نتوانستند با بهره گیری از خرد جمعی اهل رسانه این لایحه را به مجلس بفرستند و امروز با گذشت بیش از ۳ سال از عمر دولت یازدهم در همان نقطه قبل قرار داریم. درباره افشای مفاسد اقتصادی اداری و سیستمی نیز معیارهای دوگانه‌ای در سخنان چند ماه گذشته رییس جمهور یافت می‌شود که نه تنها راهگشا نیست بلکه بر بلا تکلیفی در حوزه رسانه‌ای می‌افزاید. سؤال اساسی این است آیا در جایی که سازو کارهای نظارتی از کار آمدی لازم برخوردار نیست آیا افشای مفاسد توسط رسانه‌ها به اصلاح فرایندی نظام می‌انجامد؟
آیا حضور فعال رسانه‌ها در این صحنه به افزایش امید در مردم مبنی بر وجود آزادی و فعالیت مؤثر «رکن چهارم دموکراسی» منجر می‌شود یا به نا امیدی‌ها دامن می زند؟
آیا آزادی رسانه را فقط برای رسانه‌ها همسوی دولت و خود می‌خواهیم؟ یا سایه‌ای از این چتر بر سر منتقدان نیز خواهد بود؟ آیا از تعطیلی هر رسانه‌ای با هر گرایشی (چه موافق و چه منتقد) ناخشنود می‌شویم و یا رفتارهایی دو گانه( بسته به گرایش و نهاد تصمیم گیر) از خود بروز می‌دهیم. و سؤال پایانی اینکه آیا ریشه واقعی اعتیاد جوانان رسانه‌هایی هستند که به تعبیر رییس جمهور « پمپاژ ناامیدی» می‌کنند و یا باید ریشه بیکاری را در بی‌برنامگی دولت در بخش اقتصادی، ناهماهنگی وزرای اقتصادی و چشم داشتن و دل خوش کردن به دلارهای آمریکایی پسابرجامی و بی‌توجهی به حمایت از تولید داخل جستجو کرد.
انتظار مردم از رییس جمهورشان این است که هم انقلابی باشد، هم مذاکره کند، هم پاسخی شایسته به تهدیدات خارجی را بدهد، هم چرخ‌های صنعت را بچرخاند و شغل ایجاد کند. رسانه‌ها بارها بلندگوی انتقال انتظارات مردم بوده‌اند اما گاه و بی‌گاه نواخته شده‌اند. آنگاه که از دولت خواسته‌اند تا دست تولیدکنندگان خرد و کلان کشور را بگیرد و در واگذاری قرارداهای« چرب و شیرین» بیگانگان و تحریم کنندگان سال‌های سخت را در انتهای صف قرار دهد و صنعت گران و محققان و نیروهای داخل را بر صدر بنشاند به عنوان مخالفت با سرمایه‌گذاری خارجی و توسعه کشور مورد عتاب قرار گرفته‌اند.  انتظار مردم و رسانه‌ها از رییس‌جمهور انقلابی آن است که تحقق وعده‌ها، گشایش‌های اقتصادی، رفع بیکاری و... را به دور دوم و اما و اگرها احاله ندهد.



نام:
ایمیل:
نظر: