سردار سرلشکر محمدعلی (عزیز) جعفری، از جمله فرماندهان نسل اول سپاه است که در سالهای دفاع مقدس فرماندهی قرارگاه قدس نیروی زمینی را به عهده داشت. سردار جعفری به واسطه سوابق خود از جمله دوستان و همکاران نزدیک سردار شهید قاسم سلیمانی بود که در گفتگویی، به بیان برخی خاطرات خود از این شهید بزرگوار و تشریح ابعاد شخصیتی و فرماندهی او پرداخته است. در ادامه بخشی از این گفتگو را بخوانید.
* {با اشاره به روحیه شجاعانه و عاطفی بزرگ شهید احمد کاظمی و شهید سلیمانی}: این دو روحیه ظاهراً در تعارض با همدیگر هستند درحالی که لازم و ملزوم یکدیگرند، احساس عشق و محبت و دوستی با خودیها و دوستان و نزدیکان و در یک کلام «رحماء بینهم»، کنار «اشدّاء علی الکفّار» بود. این سیره همه شهدا و فرماندهان بوده و هست اما این روحیه در حاج قاسم در اوج بود.
* {درباره مهمترین ویژگی شهید سلیمانی}: شهدا همه ویژگیهای خوب را دارند چون در واقع همین خصوصیات است که باعث میشود لیاقت شهادت را پیدا کنند. حساب حاج قاسم البته با بقیه فرق میکند، خصوصیات اخلاقی و عرفانی در حاج قاسم موج میزد و میتوان گفت اخلاص و تقوا بالاترینش بود که از ایمان والایش نشئت میگرفت.
* شجاعت و شهامتش نیز ریشه در اخلاص و تقوای او داشت، کنار اینها، دوراندیش و مدبر بود، همه اینها وقتی با هم در یک شخص جمع میشود، میشود حاج قاسم سلیمانی که توفیقات بزرگی را برای اسلام و انقلاب به دست میآورد و او را تبدیل به یک مکتب میکند، در حقیقت ضرورت انقلاب اسلامی در جبهه مقاومت داشتن چنین روحیهای است.
* {درباره انتخاب شهید سلیمانی به عنوان فرمانده نیروی قدس}: حاج قاسم همانطور که عرض کردم، یک فرمانده کامل و جامع بود و استعداد این را داشت که مسئولیت نیروی قدس سپاه را به عهده بگیرد. این پیشنهاد فکر میکنم در سال ۷۶ به محضر حضرت آقا داده شد و با موافقت ایشان، حاج قاسم از لشکر ۴۱ ثارالله آزاد شد و به نیروی قدس آمد و همه ما در این ۲۲ سال ثمره عملکرد و مدیریت ایشان را دیدیم. امروز موفقیت در گسترش مقاومت اسلامی و انتقال تجربیات جمهوری اسلامی به منطقه، عمدتا مدیون تلاش های حاج قاسم است.
* یک نمونه، جنگ ۳۳ روزه حزب الله لبنان با رژیم صهیونیستی در اواسط دهه ۸۰ بود. پیش از آن هم درگیریهای جزئیتری برای بیرون راندن رژیم غاصب اسرائیل از جنوب لبنان وجود داشت، اما جنگ ۳۳ روزه یک جنگ جدی و کامل بود و لازم بود قبل از آن یک ظرفیت سازی بزرگ ایجاد میشد تا حزبالله بتواند ظرف ۳۳ روز ارتش مجهز اسرائیل غاصب را شکست دهد.
* بیشتر از همه، رهبر معظم انقلاب نگران شهادت و فقدان ایشان بود. اوایل یادم هست که حضرت آقا خیلی مخالفت میکردند که حاج قاسم دائم به منطقه برود و بیاید. وقتی هم که موضوع داعش پیش آمد، مدام این خطر را هشدار میدادند و تاکید میکردند که مراقب باشید ولی خب چاره ای نبود و اگر مانع شدیم، کار در منطقه جلو نمی رفت. اصل این است که همگی باید فدای جهاد و اهداف انقلاب اسلامی باشیم و حفاظت از خودمان مهم نیست؛ حفظ به دست خداست.
* به اعتقاد بنده، خدا شهادت را به حاج قاسم بدهکار بود چون ایشان در گذشتههای دور، بارها باید شهید میشد و نشد. سختی و فشارهای مختلف را تحمل می کرد و عشقش شهادت بود. به هرحال وقتی کسی عاشق خدا شود خدا هم عاشق او خواهد شد. این وعده خداوند است. عشق بین او و خدا دو طرفه بود. با همه این وجود، حاج قاسم باید در آن کارزار گذشته حفظ می شد تا در آینده کارهای بزرگتری بکند.
* {در خصوص آخرین دیدار با شهید سلیمانی}: فقط غصه این را می خورم که چرا توفیق نداشتم با فاصله کمی از شهادت ایشان را ببینم. سه چهار ماه پیش بود که ایشان به دیدن ما آمد و این آخرین دیدار ما بود.
* {درباره سردار قاآنی و ارزیابی از آینده نیروی مقاومت}: انتخاب سردار قاآنی بهترین انتخابی بود که می شد صورت بگیرد. با توجه به این که خود ایشان یکی از فرماندهان لشکرهای زمان دفاع مقدس بود و سالهای زیادی در کنار حاج قاسم بودند معنایش این است که همه فوت و فن ها و روش ها و توانمندی هایی که در حاج قاسم بود در ایشان نیز وجود دارد. ممکن است به ظاهر تفاوت هایی دیده شود اما با این عشق و علاقه ای که سردار قاآنی به حاج قاسم داشتند همان راه را با همان قدرت ادامه میدهند.