صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۳۰ فروردين ۱۳۹۹ - ۲۲:۴۹  ، 
شناسه خبر : ۳۲۲۰۰۶
همان‌طور که راه‌اندازی جنگ در یمن فرصتِ برجسته‌سازی و رسانه‌ای شدن از محمد بن سلمان به‌عنوان یک چهره نوظهور در خاندان سعودی را فراهم کرد، این پتانسیل را نیز دارد تا به پاشنه آشیل محمد بن سلمان در سرزمین شن‌ها تبدیل شود.
پایگاه بصیرت / مصطفی مطهری
ولیعهد عربستان سعودی مسیر چندان سختی را برای رسیدن به جایگاه کنونی در این کشور طی نکرد. واقعیت این است محمد بن سلمان با آغاز پادشاهی پدرش، با قرار گرفتن در پست وزرات دفاع، در عرصه سیاست سعودی به تجربه‌اندوزی پرداخت؛ اگر وزارت دفاع را برای محمد بن سلمان، اولین مرحله در جهت قرارگیری در پازل قدرت در نظر بگیریم، تدارک دیدن بستر‌های تجاوز نظامی به یمن، وی را به‌عنوان معمار جنگ یمن بر سر زبان‌ها انداخت. به‌طوری‌که از این طریق نامی برای خود دست‌وپا کرد. اگرچه طراحی و اجرای پروژه اقتصادی ابرشهر نئوم و چشم‌انداز تحول اقتصادی ۲۰۳۰ نیز به‌نوبه خود و به‌اندازه قابل‌توجهی سهم مهمی در پیشبرد اهداف محمد بن سلمان در مسیر حضور پرقدرت وی در عرصه سیاست عربستان ایفا کردند، اما این جنگ یمن بود که از بن سلمان بی‌نام‌ونشان، بن سلمان کنونی را ساخت.

جاه‌طلبی‌های محمد بن سلمان به‌عنوان وزیر دفاع و نایب ولیعهد به اینجا ختم نشد؛ با گذشت زمان و با مهیا شدن زمینه‌های قرارگیری بر منصب ولیعهدی، با کنار زدن محمد بن نایف و کسب آراء اکثریت هیئت الکبار العلماء که منتسب پادشاه سعودی هستند، توانست منصب ولیعهدی را تصاحب کند. واقعیت این است که با ولیعهد شدن محمد بن سلمان، شرایط برای رقابت و تقابل دیگر مدعیان سعودی با وی به طرز عجیبی شکل گرفت. ناگفته نماند که سنت‌شکنی ملک سلمان در انتخاب جانشین از شکل افقی به عمودی یعنی انتقال قدرت از فرزندان عبدالعزیز به دیگر فرزندان بنیان‌گذار پادشاهی و انتصاب فرزند خود به‌عنوان ولیعهد، علی‌رغم زنده بودن چند تن از برادرانش، بر دامنه انتقادات و مخالفت‌ها با ولیعهد جوان و کم‌تجربه افزود.

ازاین‌رو محمد بن سلمان در مقام ولیعهد، با توجه به‌شدت دامنه مخالفت‌ها در درون خاندان سعودی، برای کنترل و مهار مخالفان و یا حتی حذف آن‌ها به سمت متنوع سازی شاخص‌های بی‌اثر سازی این مخالفت‌ها و انتقادات گام برداشت. ازجمله راه‌های ابتکاری بن سلمان در این راستا، سیاست‌گذاری‌های اجتماعی با هدف رفع محدودیت‌ها بود. واقعیت این است که راهبرد تغییرات در حوزه اجتماعی یکی از ابزار‌های مهم بن سلمان از ابتدای حضور وی در عرصه سیاست و قدرت سعودی بوده است؛ توجه به این عرصه برای همراه سازی بخش‌های مختلف جامعه با خود، ازجمله جوانان و زنان، در زمره اولویت‌های او برای کسب پشتوانه‌های اجتماعی در برابر رقبایش به شمار می‌آید؛ در بیانی جامع‌تر اینکه سیاست اصلاحات نمایشی و ایده‌های به اصطلاح تجددخواهانه بن سلمان در عرصه اجتماعی به مثابه بسیج منابع در جهت تأمین منافع ولیعهد در روز‌های سخت محسوب می‌شوند.

اما این روز‌ها ولیعهد بلندپرواز سعودی در معرض آزمون سختی است؛ به عبارت روشن‌تر اینکه حل‌وفصل بحران یمن و یا اصرار بر مخاصمه و ادامه تجاوزات به یمن به‌طور بالقوه این قابلیت را دارد تا محمد بن سلمان را یک پیروز یا شکست‌خورده تمام‌عیار نشان دهد و همان‌گونه که محمد بن سلمان نیز بدان واقف است در صورت شکست در میدان یمن نوک تیز پیکان انتقادات به سمت وی، نه‌تن‌ها بیش‌ازپیش نشانه خواهد رفت، بلکه می‌تواند به کاتالیزوری در جهت اجماع برای سرنگونی وی تبدیل شود؛ بنابراین با این اوصاف همان‌طور که راه‌اندازی جنگ در یمن فرصتِ برجسته‌سازی و رسانه‌ای شدن از محمد بن سلمان به‌عنوان یک چهره نوظهور در خاندان سعودی را فراهم کرد، این پتانسیل را نیز دارد تا به پاشنه آشیل محمد بن سلمان در سرزمین شن‌ها تبدیل شود. درواقع اتفاقات چند ماه اخیر و شکست‌های سریالی ائتلاف سعودی از دولت نجات ملی در محور‌ها و جبهه‌های مختلف یمن از یک‌سو و تشدید شکاف‌های درون ائتلافی میان دو عضو فعال آن (ریاض و ابوظبی) و وابستگان یمنی آن‌ها از سوی دیگر، موجب شده است تا محمد بن سلمان خطر یمن و عواقب منفی احتمالی شکست در آن و خروج بدون دستاورد از آن را به‌خوبی حس کند؛ بنابراین با مشاهده شرایط میدانی موجود در یمن است که ولیعهد سعودی فعال شدن دستگاه دیپلماسی و استفاده روزافزون از ابزار‌های سیاسی دراین‌باره را در دستور کار قرار داده و به‌طور عملی آن را وارد کارزار یمن کرده است.

 بیم از خروج فاجعه‌بار از یمن بدون هرگونه دستاوردی، مرد شماره یک سیاست سعودی را در مخمصه‌ای از بایدونباید‌ها قرار داده است؛ به‌طوری‌که این‌گونه به نظر می‌رسد حل بحران یمن برای بن سلمان می‌تواند دستاوردی مهم در تحقق برنامه‌های بعدی او محسوب گردد. این در حالی است که بلاتکلیفی در مسئله یمن و ادامه رفتار‌های گذشته درباره این چالش ژئوپلیتیکیِ سعودی از سوی محمد بن سلمان، می‌تواند هزینه‌های گزافی برای وی به همراه داشته باشد و وی را به لبه پرتگاه سقوط و دورشدن از رویای جاه‌طلبانه پادشاهی بکشاند. یک خطای راهبردی ولو کوچک دراین‌باره می‌تواند اولین و آخرین خطا باشد؛ خطایی که نه‌تن‌ها فضا را برای انتقادات و مخالفت‌ها آشکارتر می‌کند، بلکه جسارت مخالفان را برای زمین‌گیر کردن و نابودی بن سلمان افزایش خواهد داد.

ازاین‌رو است که می‌توان این ادعا را داشت که بن سلمان با پذیرش مذاکره با صنعا، بدون هرگونه پیش‌شرط مهم، یا به سمت فرصت سازی از شرایط موجود و تلاش برای برون‌رفت از آن با برنامه دستیابی و حصول به منفعت بیشتر و اهداف بزرگ‌تر در آینده پیش خواهد رفت و از این طریق خود را از طوفان حوادث داخلی مصون خواهد ساخت و یا اینکه با خروج از یمن و مذاکره دراین‌باره، به سمت رویکردی تفویضی از ادامه کارزار در یمن پیش خواهد رفت و عملاً به‌عنوان یک مشاور یا حامی در امور یمن وارد عمل خواهد شد که در این صورت نیز موقعیت وی با کمترین تهدیدی در داخل مواجه نخواهد شد.
نام:
ایمیل:
نظر: