صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۶:۵۴  ، 
شناسه خبر : ۳۲۷۸۵۹

روزنامه کیهان **

نیاز به معماری جدید روابط ایران با حوزه عربی /  سعدالله زارعی

روابط ایران با حوزه عربی ‌نیازمند تحول است و ظرفیت‌هایی وجود دارد که این تحول را ممکن می‌کند. اگر در میان کشورهای عربی، دولت‌های سعودی، مصر، امارات و بحرین بر عدم حضور ایران در حوزه عربی تأکید دارند، کشورهایی هم هستند که بر بهبود روابط حوزه عربی با ایران اصرار می‌کنند. در میان کشورهای عربی، دسته سومی هم وجود دارند که نسبت به برقراری یا توسعه روابط با ایران علاقه‌مند هستند اما دسته‌بندی کشورهای عربی به مخالف و موافق ایران، آنان را در شرایط انتظار قرار ‌داده است. از سوی دیگر اگر به صفحه منطقه‌ عربی در غرب آسیا و در شمال آفریقا نگاه بیندازیم، درمی‌یابیم که هیچ دلیل روشنی بر خصومت بین کشورهای عربی و ایران وجود ندارد. در این میان مهندسی نوعی از دیپلماسی از سوی ایران می‌تواند شرایط موجود میان ایران و حوزه عربی را دگرگون کند. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- منطق سیاسی حکم می‌کند کشورهای یک منطقه و پیروان یک دین به صورت قطعی به هم همبسته ‌باشند و شکاف و نقار میان آنان، عارضی است و نوعاً به عامل خارجی مربوط می‌شود. در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، حوادث آن همه اعضا را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ خواه این حوادث و رخدادهای سازنده و ایجابی و خواه مخرب و سلبی باشند. ما در سال‌های اخیر مشاهده کردیم که پدیده گروه‌های تکفیری که ساخته و پرداخته سازمان‌های اطلاعاتی بودند و فقط رنگ دینی و مذهبی داشتند، همه کشورهای اسلامی را تحت تأثیر قرار‌ دادند. در این میان فقط بعضی از دولت‌ها که هدف‌گذاری گروه‌های تکفیری از سوی سازمان‌های اطلاعاتی غربی را به نفع خود ارزیابی می‌کردند تا مدتی با این موج همراهی کردند. آنان گمان می‌کردند موج تکفیر فقط کشورهای رقیب آنان را آسیب می‌زند و یا گمان می‌کردند می‌توانند از آن برای تغییر روند منطقه بهره‌مند شوند. اما اکثر همین دسته از دولت‌ها هم به زودی دریافتند که این موج موقعیت همه کشورهای اسلامی را تضعیف می‌کند و فقط به نفع دشمنان مشترک آنان - رژیم صهیونیستی و... - است. از این رو بود که این دولت‌ها هم سعی کردند حساب خود را از گروه‌های تکفیری جدا کنند. نمونه دیگر اقدام آمریکا در حمله نظامی به دو کشور مسلمان -افغانستان و عراق- و تهدید چند کشور اسلامی دیگر بود که به ضرر همه کشورهای اسلامی بود و البته در این بین بعضی از کشورهای عربی -‌شامل سعودی- به گمان اینکه این جنگ‌ها روند منطقه را به نفع آنان تغییر می‌دهد با آنها همراهی کردند. اما زمان زیادی نگذشت که آنان نیز به صف مخالفان این دو جنگ پیوستند و متوجه این واقعیت که این جنگ‌ها به «ضرر همه» است، شدند. منطقه ما در این سه دهه از این ماجراها بسیار به خود دیده است و از این رو به نوعی عقلانیت سیاسی رسیده است.

در طول دهه‌های اخیر تلاش زیادی صورت گرفته است تا نوعی اسلام‌هراسی، شیعه‌هراسی، مقاومت‌هراسی، ایران‌هراسی و سپاه‌هراسی، جای هراس از برنامه‌های مخرب آمریکا و رژیم صهیونیستی را بگیرد. این موج‌ها با شدت تمام به راه افتادند تا کشورهای این منطقه اسلامی را به یک جبهه‌بندی در مقابل هم برسانند و نیروی مسلمانان را تحلیل ببرند. این موج‌ها اگرچه تا حدودی موفق هم شدند و حتی به جنگ‌هایی هم میان مسلمانان انجامیدند اما کشورهای اسلامی به مرور از این موج‌ها فاصله گرفتند و امروز اثر این امواج تا حد زیادی از بین رفته است.

2- جمهوری اسلامی ایران در این سال‌ها سیاست خردمندانه‌ای را در پیش گرفته است. صبوری ایران در برابر اعوجاج‌های منطقه‌ای و عفو برادرانه اقداماتی که بعضی از دولت‌های منطقه علیه ایران به راه‌ انداختند و نثار کمک‌های ویژه به آن دسته از کشورهای منطقه که گرفتار بلیه‌های امنیتی شده بودند، بدون آنکه از اعطای این کمک‌ها چشمداشتی داشته باشد، فضای جدیدی نسبت به ایران پدید آورده است.

ایران در طول این سال‌ها نشان داد کشوری قدرتمند است و مخالفت و حتی دشمنی غرب با آن نمی‌تواند از قدرت آن بکاهد. پیشرفت‌های شگرفت علمی و تکنولوژیک ایران در کنار تلاش اقتصادی داخل به گونه‌ای که کشور علی‌رغم فشارهای شدید غرب دچار به‌هم‌‌ریختگی نشود، هرگونه انتظار مخالفان را برای عقب راندن ایران از منطقه از بین برده است. از سوی دیگر قدرت نظامی رو به رشد ایران هر‌گونه امید به امکان حمله نظامی خارجی به جمهوری اسلامی را منتفی کرده و جسارت ایران در دفاع از خود در برابر قدرت نظامی آمریکا هر‌گونه موفقیت برنامه خارجی علیه ایران را به یأس مبدل کرده است. بر این اساس هر روزه در نشریات و خبرگزاری‌های بزرگ غرب، اعتراف به قدرت و اقتدار ایران منعکس می‌شود. ایران در بعد توانایی نظامی توانسته است کشورهای دوست خود در منطقه را نجات دهد و ثبات را به آنان بازگرداند. پس در یک کلمه ایران و قدرت آن در منطقه به رسمیت شناخته شده و هر‌گونه انتظار تغییر نظام سیاسی ایران و یا تغییر سیاست‌های بنیادی آن را منتفی کرده است. این سرمایه مهمی برای جمهوری اسلامی است و حالا وقت آن است که نظام یک گام مهم برای ارتقاء موقعیت سیاسی و... منطقه بردارد.

3- زمزمه لزوم همکاری با ایران و برقراری روابط فعال با آن در میان کشورهای عربی به گوش می‌رسد. در منطقه خلیج ‌فارس هفت دولت عربی وجود دارد که حداقل پنج دولت آن شامل عراق، قطر، کویت، عمان و یمن خواستار حل و فصل مسایل میان کشورهای عربی منطقه و ایران هستند و این در حالی است که «امارات متحده عربی» نیز علی‌رغم فشار شدیدی که از سوی دولت سعودی متوجه آن بوده، به حفظ روابط با جمهوری اسلامی اصرار دارد. در این میان فقط دو دولت سعودی و بحرین مخالف بهبود روابط کشورهای عربی با ایران هستند.

در طول سال‌های گذشته این باور در دستگاه دیپلماسی ایران وجود داشته که بدون بهبود روابط با عربستان، امکان فعال‌‌سازی روابط ایران با حوزه عربی وجود ندارد. در واقع در این انگاره کلید روابط ایران با کشورهای عربی جنوب خلیج فارس به ریاض سپرده شده است! البته در طول این دوران، ایران با دولت‌های قطر، امارات، کویت، عمان، عراق و یمن روابط داشته اما این روابط -‌به جز در مورد عراق- عمدتاً در روابط سیاسی محدود مانده و عملاً در ارتقاء مناسبات اقتصادی و فرهنگی میان ایران و این کشورها کاری صورت نگرفته است.

نگاه به تجربه روابط ما با حوزه عربی به ما می‌گوید وقت آن است که از یک‌سو انگاره روابط عربی با اجازه ریاض را کنار بگذاریم و از سوی دیگر به روابطی چندوجهی و متنوع بیندیشیم که هم برای ایران و هم برای کشورهای عربی منطقه راهگشا باشد. برای عبور از شرایط فعلی باید با کشورهای یاد‌شده ابتدا وارد مذاکرات دوجانبه شویم و ضمن تشریح وضعیت منطقه، در زمینه‌های مختلف به توافق برسیم و پس از آن یک اجلاس مشترک ایران‌- عربی را در یکی از کشورهای یاد‌شده برگزار کنیم و در مورد روابط جمعی به توافق برسیم. این کار امکان‌پذیر است. ما باید بدانیم که شرایط ذهنی این کشورها پس از شکست‌های پیاپی آمریکا در منطقه تغییرات مهمی کرده و وضع رژیم صهیونیستی در داخل سرزمین‌های اشغالی آنان را به جمع‌بندی‌هایی رسانده است وگرنه اگر با محاسبات سابق بود فشار ویژه رئیس‌جمهور سابق آمریکا به این کشورها برای آشکار‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی اکثر این کشورها با تل‌‌آویو به توافق رسیده بودند. بنابراین با نگاه به وضع منطقه و اعتباری که ایران از طریق راهبرد مقاومت کسب نموده است، می‌توانیم روابط جدیدی را با حوزه عربی داشته باشیم. بهبود روابط ایران و این کشورها و تبدیل قطب‌بندی‌های عربی-ایرانی به قطب‌بندی امنیت دست‌جمعی در مقابل باج‌خواهی غرب می‌تواند نتایج مهمی در پی داشته باشد و برای همه کشورها مطلوب تلقی شود:

- بهبود روابط عربی با ایران و خروج از روابط تک‌بعدی و دستیابی به روابط در جنبه‌های مختلف، می‌تواند به جنگ کنونی علیه یمن خاتمه دهد. امروز هیچ کشور عربی در منطقه نیست که روش عربستان را کمک‌کننده به امنیت منطقه بداند. همه کشورهای عرب منطقه -‌به جز دولت سعودی- علاقه دارند این جنگ به سرعت به پایان برسد.

- روابط ایران با کشورهای عرب جنوب خلیج‌ فارس می‌تواند اختلاف میان این کشورها را کاهش دهد و از سوی دیگر برای مقابله با پدرخواندگی سعودی بر این کشورها و مهار رفتار ریاض به کشورهای مذکور کمک نماید. این کشورها در سال‌های گذشته هزینه‌های زیادی بابت قرار گرفتن در جبهه‌ای عربی مقابل ایران پرداخته‌اند و این در حالی است که بنا به اظهارات متعدد مقامات ارشد این کشورها، هیچ دلیلی برای این دشمنی نداشته‌اند. روابط فعال ایران با پنج کشور عربی اختلافات میان آنان و دولت‌های دیگر را کاهش می‌دهد و این نتیجه‌ برای همه مردم در منطقه شیرین است.

- تقویت روابط ایران و کشورهای عربی می‌تواند به حل و فصل موضوعی به نام «اخوان‌المسلمین» میان آنان منجر شود. ایران در طول دهه‌های قبل و به ویژه در ده سال گذشته، نوع خاصی از ارتباط با شعوب مختلف اخوان‌المسلمین را دنبال کرده است؛ ایران آن را پدیده‌ای واحد ندیده و با گونه‌های مختلف آن برخورد متناسبی داشته و این می‌تواند یک الگو برای کشورهای دیگر هم باشد.

ایران به آن دسته از گروه‌های اخوانی منطقه عربی که درصدد به دست گرفتن قدرت از راه‌های مسالمت‌آمیز بوده‌اند کمک کرده و در مقابل آن دسته از اخوانی‌ها که از طریق توسل به خشونت و دسته‌بندی و اختلاف میان مسلمانان درصدد به قدرت رسیدن برآمده‌اند، قرار گرفته است. روابط ایران با کشورهای عربی جنوب که بعضی -‌مثل قطر و عمان- با اخوان‌المسلمین رابطه دارند و بعضی - مثل امارات و عربستان و تا حدی کویت- که با آنان رابطه‌ای خصمانه داشته‌اند، می‌تواند به ترسیم رابطه‌ای متعادل با اخوان‌المسلمین بینجامد. به شکلی که نگاه‌های کنونی دولت‌های عربی به اخوان که نوعاً تهدید تلقی شده است، به نگاه فرصت، تغییر پیدا کند. اخوانی‌ها این آمادگی را دارند که شرایط دشوار کنونی را با نوعی تفاهم، به نقطه تعادل برسانند.

- بهبود روابط ایران با کشورهای عربی جنوب خلیج‌ فارس، هزینه‌های نظامی آنان را پایین می‌آورد چرا که این هزینه‌ها از سه مسئله ناشی می‌شود؛ تهدیدنمایی قدرت ایران برای کشورهای منطقه، تهدیداتی که از ناحیه بعضی از دولت‌های عرب متوجه بعضی دیگر از دولت‌های عرب منطقه است و تهدیدات بالفعل و بالقوه‌ای که از ناحیه گروه‌های نوپدید تروریستی متوجه این کشورهاست. غرب با تأکید بر این سه موضوع، بخش زیادی از درآمدهای این کشورها را به خرید و انبار کردن سلاح معطوف کرده است. رابطه ایران با این دولت‌ها هر سه دسته این تهدیدات واقعی و یا ساختگی را از بین می‌برد، رابطه گرم و چندوجهی با ایران جایی برای تهدیدنمایی ایران برای کشورهای برادر عربی باقی نمی‌گذارد، همگرایی با ایران، تهدید کشورهایی نظیر عربستان علیه کشورهای عرب دیگر را به صفر می‌رساند و تجربه ایران در مبارزه موفق با گروه‌های نوپدید تروریستی، اعتماد به نفس زیادی به این دولت‌ها می‌دهد و موضوع ضرورت خرید سلاح و انبار کردن آن را از بین می‌برد و در نهایت از این طریق نفوذ غرب هم کاهش یافته و توطئه‌های خطرناکی مثل گسترش امنیتی و سیاسی رژیم اسرائیل در مناطق اسلامی هم خنثی می‌شود.

*********************************

روزنامه وطن امروز **

این ظریف ظرافت نمی‌داند!/صادق کمیلی

 وزیر امور خارجه در گفت‌وگو با یک روزنامه اصلاح‌طلب در اظهارنظری عجیب گفت: وقتی در مقابل جهان قرار می‌گیرم، نماینده مجموعه حاکمیت ایران هستم، لذا باید از چیزهایی دفاع کنم که خودم هم به آنها باور ندارم و منتقد برخی از آنها هستم اما می‌دانم کسانی که منتقد آن سیاست‌ها هستند، خیر مردم ایران را نمی‌خواهند.

محمدجواد ظریف در بخش دیگری از گفت‌وگوی خود، در راستای اظهارنظر بالا گفت: از برخی اقدام‌ها در صحنه بین‌المللی دفاع کردم که معتقد بودم این اقدام‌ها برای منافع ملی مفید نیست ولی آن اقدام‌ها را نه من، بلکه دیگران انجام داده بودند و من به عنوان وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران موظف بودم از هر اقدامی که توسط ایرانی‌ها توسط هر مقام مسؤول ایرانی انجام می‌شود، در خارج دفاع کنم؛ چه موافق باشم و چه نباشم.

ظریف این اظهارات را در حالی بیان می‌کند که هم‌اکنون در مقام وزارت امور خارجه کشور قرار دارد و این اظهارات از زبان یک دیپلمات و آن هم بالاترین مقام وزارت امور خارجه عجیب و پاس گل به رسانه‌های ضدانقلاب و دشمنان نظام اسلامی است. اینکه ظریف در ژستی حق به جانب اعتراف می‌کند برخی سیاست‌ها و اقدامات نظام و مسؤولان نظام برخلاف نظرات او بوده ولی او مجبور به دفاع است، صحه گذاشتن بر ادعاهای رسانه‌های بیگانه است.

ظریف برای اینکه منظور خود را واضح‌تر بگوید، از موضوع حقوق بشر در ایران سخن می‌گوید و به صورت تلویحی اشاره می‌کند حقوق بشر در ایران رعایت نمی‌شود اما در برابر رژیم صهیونیستی که قاتل کودکان است و عربستان سعودی و... که وضعیت حقوق بشر این کشورها نیز مشخص است، باید از این موضع جمهوری اسلامی یا نهادهایی که در موضوع حقوق بشر در داخل دخیل هستند، حمایت کند. بنابراین ظریف خواسته یا ناخواسته در این اظهارات خود صریحا ادعاها علیه ایران را تایید می‌کند. این در حالی است که وظیفه وزیر امور خارجه دفاع از کشور و تصمیم‌های نهادها و مجموعه‌های مختلف یک کشور است. اینکه وزیر امور خارجه در مقام مصاحبه شونده فراموش کرده است هم‌اکنون وزیر است و برخلاف وظایف وزارتی‌اش در مقام یک اپوزیسیون سخن می‌گوید، بیانگر آن است که پس از 7 سال وزارت و بعد از 35 سال فعالیت دیپلماتیک، هنوز به آن درجه از تجربه و تخصص نرسیده که در مقام وزارت امور خارجه، به تبعات اظهارات خود بویژه اظهاراتش در مصاحبه‌های رسمی بیندیشد.

البته ظریف در دوران وزارتش از این دست اظهارات کم نداشته است. از اظهارات نابجا و نادرست درباره نابودی صنایع نظامی ایران توسط آمریکا در چند دقیقه تا درخواست از کشورهای غربی به منظور ایجاد توافق در راستای رای‌آوری هم‌حزبی‌هایش، آلبومی کم‌نظیر از موضع‌گیری‌های ضدملی وزیر امور خارجه 7 سال گذشته جمهوری اسلامی است.

*********************************

روزنامه خراسان**

واکسیناسیون کرونا و چالش ایمنی جمعی/ دکتر محمودرضا پورکریم

بی تردید برای رهایی از بحران کنونی و بازگشت نسبی به قبل از زمستان سال گذشته، جهان باید به سطحی از ایمنی جمعی برسد.

جمع آوری مطالعات سرواپیدمیولوژی از گوشه و کنار جهان نشان می دهد که فقط 25درصد از جهانیان با ویروس عامل کووید ١٩،

‏SARS-CoV-2 برخورد داشته اند و 75درصد آنان هنوز در برابر آن آسیب پذیرند.  این روزها با شعله ور شدن مجدد اپیدمی در شهر مانوس برزیل؛ جایی که تقریباً در تابستان 76درصد ساکنانش در خون خود پادتن ضد کرونا را داشتند، ایده کسب ایمنی جمعی با عفونت طبیعی، بیش از پیش رنگ باخته است و هیچ سیاست گذار عاقلی از آن صحبت نمی کند.ناامید کننده اما یک واقعیت است که حتی با در دسترس بودن انواع واکسن ساخته شده با فناوری های مختلف و درصد کارایی های متفاوت هم، رسیدن به ایمنی جمعی را  در هاله‌ای از ابهام  قرار داده است.بر اساس فرمولی می توان تعیین کرد که چه درصدی از جمعیت باید واکسینه شوند(Coverage)  تا به ایمنی جمعی  برسیم. در این فرمول  میزان اثر گذاری واکسن (ve)  و ضریب باز تولید ویروس در هر جامعه (Ro) بسیار تعیین کننده  است. ضریب باز تولید ویروس یا همان Ro تعداد افرادی است که توسط یک فرد مبتلا به کووید ١٩ می توانند مبتلا شوند.

(Coverage=1/Ve (1-1/Roبه طور مثال اگر این محاسبه را برای جمعیتی که نوع ویروس کرونای اولیه ووهان که بین آن جمعیت متداول است (Ro آن 2.5 )برای واکسیناسیون با واکسنی با کارایی 95درصد انجام دهیم، عدد حاصل 63 است یعنی باید 63درصد از جمعیت را با این نوع واکسن واکسینه کنیم تا به ایمنی جمعی برسیم. این محاسبات برای انواع واکسن ها با کارایی های مختلفی برای ویروس اولیه یعنی نوع بدون جهش آن محاسبه شده است . لذا هرچه کارایی واکسن استفاده شده کمتر باشد، میزان بیشتری از جمعیت باید واکسینه شوند تا جایی که برای واکسنی با 50درصد کارایی، رسیدن به ایمنی جمعی چیزی در حد محال است!

 با توجه به حضور واریته هایی در کشور های مختلف نظیر بریتانیا، آفریقای جنوبی و برزیل که تقریباً ضریب انتقال Ro را 50درصد افزایش داده و از 2.5 به 3.75 رسانده اند، کار واکسیناسیون برای رسیدن به ایمنی جمعی سخت تر می شود تا جایی که با بهترین واکسن ها هم بخش بزرگ تری از جمعیت باید واکسینه شوند و حتی با واکسن هایی با کارایی 70درصد هم ایمنی جمعی حاصل نمی شود.

اما همه این ها محاسبات روی کاغذ است، فاکتور های دیگری در رسیدن یا نرسیدن به ایمنی جمعی با استفاده از واکسن مهم هستند:

١- نکته امیدوار کننده این که عدد باز تولید ویروس ووهان یا Ro در بسیاری از جوامع با رعایت پروتکل ها پایین آمده تا جایی که به  یک رسیده بود، اما ظهور واریته هایی از ویروس جهش دار، کار را بسیار سخت کرده و می کند!

٢- حتی بهترین واکسن ها محدودیت سنی دارند و مثلا بیشتر آن ها به زیر 16 ساله ها و زنان حامله و شیرده تزریق نمی شوند. این نفرات درصد بالایی از جمعیت است که واکسینه نشدن آن ها بر تحقق نیافتن ایمنی جمعی موثر است.

٣- کشورها اغلب واکسن هایی با کارایی‌های مختلف را خریده اند که این کار را مشکل خواهد کرد.

4- واکسیناسیون کل جهان تقریبا دو سال طول می کشد که در این بین ظهور واریته هایی با جهش های موثر امر واکسیناسیون را با اخلال مواجه می کند.

5- نکته بعدی که حقیر شخصا به آن بسیار حساسم این که چقدر مردم جهان به دریافت واکسن راغب هستند؟ چند درصد به آن شک دارند؟ چند درصد با دیدن کشمکش های اخیر در شبکه های مجازی و حقیقی بر سر دو راهی ماندند و تصمیم گرفتند از خیر زدن واکسن بگذرند؟

این درصد ها را پیش خودتان حساب کنید، ببینید کدام واکسن با کدام درصد کارایی را در اختیار خواهید داشت و در انتها ببینید چقدر باید کار کنیم تا مردم ایران و جهان را به واکسیناسیون تر غیب کنیم!

وظیفه دولت ها و ملت ها روشن است:

1-دولت ها: در اختیار قراردادن واکسن مناسب(ساخت و واردات امن و موثرترین ها)

2- و ما مردم : بایداز دامن زدن به جنگ های واکسنی به شدت خودداری و دوست و آشنا را به تزریق واکسن تشویق کنیم.

3-رعایت بیش از پیش موازین بهداشتی از سوی همه  کمک می کند تا حلقه انتقال را بشکنیم و Ro یا ضریب باز تولید ویروس   را به نازل ترین میزان آن برسانیم.

*********************************

روزنامه ایران **

آموزش ترکیبی جایگزین آموزش آنلاین/ فخرالدین احمدی دانش‌آشتیانی/وزیر سابق آموزش و پرورش

در‌خصوص شرایط کرونا و وضعیت آموزش و پرورش در سال پیش‌رو نیاز به تأمل بیشتر است. همان‌گونه که شرایط موجود کمک شایانی در تغییر روش‌های آموزشی و تربیتی بخصوص افزایش مهارت‌های دیجیتال معلمان و دانش‌آموزان کرد در مقابل به‌‌دلیل حضورنداشتن دانش‌آموزان در محیط مدرسه، مشکلاتی در روند آموزش و تربیت به‌وجود آورده است که شاید بروز آن در مقطع کنونی مشهود نباشد ولی قطعاً در آینده مشخص می‌شود که آسیب‌های قابل ملاحظه‌ای در روند تعلیم و تربیت در ابعاد آموزش و تربیت به‌ وجود آورده است. این آسیب‌ها شامل افزایش درصد ترک‌تحصیل در کودکان و نوجوانان، افت کیفیت آموزش دانش‌آموزان و عدم امکان تجربه زیستی کنار هم بودن آنهاست که بسیار در رشد مهارت‌های زندگی مؤثر است. اگر چه فضای مجازی و تجربه آموزش مجازی منجر به افزایش مهارت‌های دانش‌آموزان و معلمان شده و می‌تواند در جهت افزایش کیفیت فعالیت‌ها اثربخش باشد ولی نباید این تصور حاصل شود که به تنهایی امر یاددهی - یادگیری در فضای مجازی بیشتر است چرا که در فرآیند یادگیری، هدف انتقال دانش نیست که بتوان از این طریق انجام داد، بلکه موضوع تربیت که مأموریت اصلی مدرسه است با الگوپذیری در محیط مدرسه و تعامل دانش‌آموزان با یکدیگر و ارتباط حضوری با مربیان شکل می‌گیرد.

با‌ توجه به اهمیت تعلیم و تربیت دانش‌آموزان بخصوص کودکان و نوجوانان در مقاطع پیش‌دبستان و دبستان و ضرورت حضور آنان در مدرسه، لازم است دولت و وزارت آموزش و پرورش حداکثر توان خود را برای رفع مشکل آموزش این عزیزان به‌کار بندد تا هم معلمان اطمینان حاصل نمایند که محیط مدرسه مشکلی برایش از نظر استانداردهای بهداشتی به‌وجود نمی‌آورد و هم اولیای دانش‌آموزان اطمینان خاطر پیدا کنند که با حضور فرزندان شان در مدرسه مشکلی برای سلامتی آنان ایجاد نمی‌شود.

دولت می‌تواند در خصوص واکسیناسیون پزشکان، پرستاران و معلمان اولویت قائل شود و زودتر به این امرپرداخته شود و در مقطع فعلی هم می‌تواند تمام سعی خود را در جهت واکسیناسیون آنان انجام دهد تا در شروع سال تحصیلی آینده تمامی معلمان و نیز دانش‌آموزان (درصورتی که واکسن زدن برای آنان از نظر پزشکی لازم است) واکسینه شده باشند و بتوانند با حضور در مکان‌های آموزشی به فعالیت خود بپردازند. همچنین باید توجه داشته باشیم که تجربه آموزش مجازی و عادت معلمان و دانش‌آموزان در کارکردن در این فضاها باید مورد استفاده در آموزش قرار گیرد. همان‌طور که قبلاً اشاره کرده بودم استفاده از فناوری در آموزش باعث ارتقای کیفیت آموزش می‌شود. ضرورت دارد وزارت آموزش و پرورش آیین‌نامه و دستورالعمل‌های خود را برای استفاده از این نوع سیستم آموزشی در سال تحصیلی آینده تدوین نماید.

در این خصوص توصیه می‌شود که آموزش ترکیبی را به‌عنوان روش آموزش جایگزین در‌نظر گرفته تا هم از مزایای فناوری برای شرایط کنونی و تربیت استفاده شود و هم مدت‌زمان حضور دانش‌آموزان در مدرسه را کاهش دهد. علاوه بر این، در هر صورت اگر امکان واکسیناسیون تا زمان شروع سال تحصیلی میسر نباشد روش استفاده از آموزش ترکیبی این امکان را فراهم می‌سازد که مدت‌زمان حضور دانش‌آموزان و نیز تعداد همزمان آنان در محیط مدرسه کاهش یابد، ولی منجر به آموزش کامل مجازی نشود.

*********************************

روزنامه شرق **

سیاست آمریکا در دوره بایدن و آینده/احمد عظیمی‌بلوریان . استاد پیشین مریلند

دونالد ترامپ اگرچه تا پایان دوره ریاست‌جمهوری از مقاومت در برابر شکست خود دست برنداشت، اما سرانجام کاخ سفید را ترک کرد و جو (جوزف- یوسف) بایدن و کامالا هریس در نهاد ریاست‌جمهوری ایالات‌ متحده آمریکا مستقر شدند. این تازه آغاز یک داستان و یک دوره بسیار پیچیده در تاریخ ریاست‌جمهوری آمریکا خواهد بود. با توجه به مقاومت لجوجانه ترامپ در دوره انتخابات اخیر، نحوه اداره کشور در چهار سال گذشته بر پایه ارزش‌های افراطی جمهوری‌خواهان و غلظت‌دادن به این ارزش‌ها در دوره ترامپ، مردم آمریکا با یک دوره ترمیم سیاست‌های درونی و بین‌المللی دولت آمریکا روبه‌رو خواهند بود.‌ عمده‌ترین مشکل دولت بایدن تا ششم ژانویه ۲۰۲۱ ساختار مجلس سنای آمریکا بود که جمهوری‌خواهان در آن اکثریت را داشتند؛ به‌ویژه اینکه برگزیده‌شدن کامالا هریس به سمت معاونت رئیس‌جمهوری آمریکا -و کاسته‌شدن شمار دموکرات‌ها در مجلس سنا- دورنمای پیچیده‌ای برای اداره کشور ازسوی دموکرات‌ها ترسیم کرده بود. اما انتخاب نامزد‌های حزب دموکرات در ایالات آریزونا و به‌ویژه جورجیا برای سنای آمریکا این نگرانی را از میان برد. به‌این ترتیب جو بایدن دارد نفس عمیق می‌کشد، زیرا هر دو ساختار قانون‌گذاری ایالات متحده در دست دموکرات‌ها قرار گرفته و همکاری کنگره آمریکا با بایدن تضمین شده است. از این که بگذریم، دولت جو بایدن با چند جریان توفانی شدید روبه‌رو است که مهم‌ترین آنها ‌‌از این قرار هستند:

بازگشت به سیاست چندجانبه‌گرایی و پیمان‌های همکاری بین‌المللی مانند معاهدات ناتو، سازمان بهداشت جهانی، سازمان یونسکو، پیمان‌نامه اقلیمی پاریس برای کنترل کیفی محیط زیست، کدورت‌زدایی از اروپا و روسیه و چین، پیمان کاهش تسلیحات هسته‌ای بین آمریکا و روسیه و گسترش همکاری با کشورهای دیگر، به‌ویژه با خاورمیانه، اما نه برمبنای گسترش سلطه آمریکا بلکه با تمایل به تقویت دوستی و همکاری برپایه احترام متقابل. در این زمینه، بایدن باید رابطه آمریکا با ایران را به سطح احترام متقابل برساند. البته آمریکا همواره مدعی است که تنش میان ایران و آمریکا به‌دلیل اشغال سفارت آمریکا در تهران و اسارت‌گرفتن کادر سفارت بوده است. در این سال‌ها، روابط دیپلماتیک میان ایران و آمریکا ازطریق کشورهای سوئیس و پاکستان صورت می‌گیرد. رابطه دیپلماتیک میان ایران و آمریکا در همان زمان قطع شد و پس از گذشت 40 سال هنوز این مسئله وجود دارد و البته آمریکا واکنش عملی خود را ازطریق محاصره اقتصادی ایران از همان زمان تا کنون نشان داده و از برخی لحاظ در دوره ریاست‌جمهوری ترامپ افزایش داده است. این افزایش فشار شاید به‌دلیل ناگزیری ایران به گرایش به همکاری با شرق از جمله چین و روسیه شده باشد. ترامپ شمار قابل توجهی از ایرانیان مقیم آمریکا را به‌دلیل همکاری نهان با دولت ایران و تأمین نیازهای تکنولوژیکی ایران بازداشت کرده و یا با آمریکاییان بازداشت شده در ایران مبادله کرده است. ایران با فاصله کوتاهی پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران با آزادکردن کارمندان آفریقایی‌تبار و زنان از میان اسرای سفارتخانه‌ عملا حسن نیت خود را نشان داد. اما محاصره اقتصادی ایران توسط آمریکا دهه‌هاست ادامه دارد. با وجود این، برخلاف پیش‌بینی دولت ترامپ و گفته‌های پمپئو، آمریکا نتوانسته با افزایش فشارهای اقتصادی (که به مردم بی‌بضاعت صدمه زیادی زده است)، به هدف خود برای ایجاد یک رابطه میان دو کشور برسد. اینکه بایدن بتواند به‌جای تهدید ایران به روش ترامپ، پای میز مذاکره بنشیند و به حل اختلافات با روش‌های دیپلماتیک بپردازد هنوز مورد آزمایش قرار نگرفته است.

بایدن برخلاف ترامپ همکاران خود را از میان طیف وسیعی از مردمی برگزیده است که ریشه در فرهنگ‌ها و نژادهای مختلف دارند. او از جمله از ایرانی‌تبارها استفاده می‌کند. مدیریت این ترکیب نژادی- فرهنگی کار ساده‌ای نیست. اما آنچه مهم است بازکردن راه پیشرفت در سطوح بالای کشوری برای شهروندان آمریکایی اما از فرهنگ‌های مختلف است. مسئله دیگر سن خود بایدن است. بایدن ۷۶ سال دارد که به لحاظ توانایی و ادامه فعالیت سیاسی، سن ایدئالی برای دو دوره ریاست‌جمهوری به شمار نمی‌آید. اگر به فرض بایدن در دوران زمامداری خود نتواند به‌دلیل بیماری یا کهولت به خدمت ادامه دهد، بر اساس قانون اساسی آمریکا معاون او (هریس) وظایف ریاست‌جمهوری را ادامه خواهد داد. خانم هریس یک دو رگه هندی-جاماییکایی است و نخستین زن در تاریخ سیاسی آمریکا است که به‌صورت جدی در آستانه مسند ریاست‌‌جمهوری ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است؛ موقعیتی که خانم هیلاری کلینتون نتوانست با همه تلاشی که کرد، به دست آورد. چنین گزینه‌ای مسلما مورد قبول جمهوری‌خواهان سنتی نخواهد بود. پس چه خواهد شد؟ اگر حتی بایدن دوره چهارساله ریاست‌جمهوری را طی کند، آیا خواهد توانست آرای کافی را برای ادامه دولت دموکرات‌ها به خود جلب کند؟ آیا ایجاد تفاهم میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان برای اداره کشور در آینده میسر خواهد بود؟ حتی اگر بایدن تا آخر دوره ریاست‌جمهوری دوام بیاورد، همین کهولت سنی او به احتمال زیاد مانع مشارکت او در انتخابات دوره دوم خواهد شد.

با آمدن بایدن به کاخ سفید، ایجاد اتحاد میان مردم آمریکا کار ساده‌ای نخواهد بود؛ گرچه باراک اوباما توانست آرای مردم آمریکا را برای دو دوره ریاست‌جمهوری هم به دست آورد. البته باراک اوباما هنوز که هنوز است مورد نفرت شدید دونالد ترامپ است. ترامپ اصولا از اوباما و معاونش، جو بایدن، بیزار است و انتخاب اوباما و بایدن را توهینی به ملت آمریکا قلمداد می‌کند.

به هر صورت، تصویرسازی برای آینده پس از بایدن آن‌قدرها آسان نیست. اگر فشارهای اقتصادی به ایران و دیگر کشورهای تحت فشار، به‌ویژه ونزوئلا و چین و روسیه، کاهش یافته و گرایش به همکاری بین‌المللی افزایش یابد، در این صورت شعار ترامپ: «آمریکا اول» اعتبار خود را از دست خواهد داد و به جای آن همکاری‌های بین‌المللی رونق خواهد گرفت.

*********************************

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: