صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۳۰ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۲:۳۳  ، 
شناسه خبر : ۳۲۹۷۱۱

روزنامه کیهان **

آنچه نباید فراموش شود! /محمد‌هادی صحرایی

هرکس به جاى خدا، شیطان را دوست گیرد، بی‌شک زیانی آشکار دیده است / او با وعده دادن، آن‌ها را در آرزو‌ها مى‏افکند و به آنان جز وعده فریب نمى‏دهد. (سوره نساء، آیه ۱۱۹/ ۱۲۰)
مبارک بودن ماه رمضان، جدای از آنکه به‌خاطر میهمانی گسترده خدا برای بندگان مؤمن و آمرزش گناهان آنهاست، به این دلیل نیز هست که شیطان در بند است. هرچند که نفس اماره آزاد است و شوربختانه تا دَم مرگ همراه آدمی می‌ماند و به بدی و فحشا دستور می‌دهد و در نبود شیطان کار‌ها را خراب می‌کند، ولی همین شیطانِ دربند یعنی شکست بزرگ جبهه کفر و طغیان. یعنی شکاف در جبهه‌ای که طاقت ما ضعیفان را تاق کرده و روح را به نفس‌نفس و بندگی‌مان را از رونق انداخته است. یعنی مجالی برای نفس کشیدن جانِ آدمی و مهلتی برای تجدید قوا و مدتی که می‌توان بدون بیگانگان، با خدا خلوت نمود و نفس تازه کرد و با خدا سفره دل باز کرد. می‌توان کمی طعم بهشت را چشید و نه ناز یار را کشید که او ناز ما می‌کشد. می‌توان ندای عاشقانه معشوق را شنید و در هوای حبیب، پر کشید. «اى بندگانم که بر خود ستم و اسراف کرده‌اید از رحمت خدا ناامید نشوید که تمامى گناهان را مى‏آمرزد، چون که آمرزنده و رحیم است».۱
ماه رمضان است و تمرین بندگی. می‌دانیم بندگان خدا، بنده هوا و هوس و شیطان نیستند. آنکه برای خدا بندگی می‌کند، بندگان خدا را رفیق است و خدمتشان می‌کند و آن‌ها از دست و زبان و تصمیماتش در امان‌اند. اهل خیانت نیست. اهل جنایت، هرگز. نه ظلم می‌کند و نه زیر بار ظلم می‌رود و نه ظلم‌نامه امضا می‌کند. چون زیرک است و باهوش، دشمنان در او طمع نمی‌کنند. آزاده است و دروغ نمی‌گوید. رضایت خدا را با دنیا عوض نمی‌کند و شرافتش را به جیفه‌ای که به عطسه بز هم نمی‌ارزد نمی‌فروشد. می‌داند که بهای جانش بهشت است و جز به آن نمی‌فروشدش؛ و این ماه بهترین فرصت برای کسب فضایل و ازاله رذایل است اگر قدر بدانیم.
بیماری امان جهان را بریده و همه را غیر آن‌ها که تمکن بریدن از اجتماع دارند، گرفتار مرگ و معیشت کرده است. جهانیان مستأصل و بی‌پناه و حیران، به عاقبت کار می‌اندیشند. سوداگری اندیشکده‌های صهیونی در ایجاد «نُرم جدید» است یا بره‌کشان کارخانه‌های واکسن‌سازی، یا تصفیه نژادی آنگلوساکسون‌ها فعلاً بماند، ولی آنچه مهم است بلای تولیدشده توسط علم بی‌ایمانی است که حیات خود را در مرگ دیگران می‌بیند. شاید آینده‌ای دورتر از امروز مشخص شود که کرونا بیماری مهم، خطرناک و کشنده‌ای بود که استکبار جهانی آن را به دروغ‌های بزرگ تکثیر کرد تا اقتصاد رو به افول غرب را نجات دهد و شیپوری شد تا با آن خیابان‌ها را خالی کنند و جوانمردانشان را به مسلخ بکشانند و دین و فرهنگ، آموزش، اقتصاد و معیشت و خانواده آن‌ها را به یغما برند تا نظم نوین شیطانی شکل بگیرد. هرگز و مبادا.
باید از سلامتی خود و دیگران مراقبت نمود تا این بلای بزرگ هم از سر مردم برود و خاطراتش با درس‌ها و عبرت‌ها بماند. آیندگان باید بدانند که هم کرونای انگلیسی مردم را به ستوه آورد و هم نفوذی‌های انگلیسی. یکی سلامت مردم را نشانه رفت و یکی سفره مردم را فشرد و روز عید نوروز، مردم را برای دو عدد مرغ، به صف کرد. باید بماند که دغدغه انقلابیون، نجات ایران از فقر و فساد و تبعیض بود و دغدغه انحرافیون توزیع فقر و فاصله طبقاتی و تولید فیش نجومی و به اسارت کشیدن ایران اسلامی. برجام در تاریخ ماندگار شد به‌عنوان سندی که با آن هم چرخ سانتریفیوژ‌ها را منفجر کردند و هم چرخ معیشت مردم را شکستند و تمام همت دو دولت اعتدالی اصلاحات، صرف قراردادی شد که در میان خنده‌های بی‌دلیل، نخوانده امضا شد. باید بماند که برای آنکه ایران خانه خوبان شود، عده‌ای رنج دوران بردند و عده‌ای دیگر گنج دوران را غارت کردند. ظاهر ایرانی داشتند، ولی حتی جنس لباسشان هم ایرانی نبود. بی‌نشان از اخلاق و غیرت ایرانی. فرزندانشان یا زاییده غرب و یا دوتابعیتی و مفتخور. خودشان وقیح و دروغگو و کلافه‌کننده.
هرچه ایرانیان برای استقلالشان کردند اینان برای وابسته کردن ایران کردند. هرکاری جز قوی شدن و قوی ماندن. هر ذلتی به جای عزت؛ و هر تحقیر و تمسخری را از جانب دشمنان به جان خریدند تا بتوانند مأموریت برجام ۱ و ۲ و ۳ را به سرانجام برسانند. باید به‌خاطر سپرد تا مبادا اشتباه تَکرار شود که دیگر فرصتی نیست و هرگز نباید به پراشتباه‌های پُررو، مغرور، کم‌توان، نفوذی و مرموز اعتماد کرد که به خیرِ تدبیرشان امیدی نیست، فقط شَر نرسانند و بروند و برنگردند. باید به یاد سپرد زمانی که دشمن در زمین واقعی می‌جنگید اینان پاسخش را در فضای مجازی توئیت می‌کردند. نطنز را اراذل صهیون به آتش کشیدند و این‌ها به جای تنبیه دشمن، رو به خودی چرخاندند و لغز نوشتند که جواب قطع برق، ترک وین نیست. ندانستند که جواب حماقت و خیانت هم رحمت و مغفرت نیست. همان‌گونه که برای اشعث و شبث و ابوموسی نبود.
در روزگار کرونا به جای تقویت تلویزیون که در همه خانه‌ها هست، دانش‌آموزان ایرانی را در فضای رهاشده مجازی رها کردند. بچه‌های برخی روستا‌ها برای دریافت آنتن باید از تپه‌ها بالا می‌رفتند و این‌ها برای کلاب هوس خود، جوش زدند و پیگیر شدند و آن‌ها که از استبداد رأی به خدایشان پناه بردند، پربیننده‌ترین سریال تلویزیون را ممنوع کردند. منشور شهروندی در تراکم اتوبوس و مترو، له می‌شد و این‌ها برای قبرستان شهر، کیک تولد قاچ می‌کردند و مشغول تغییر نام خیابان‌ها شدند. این حقایق تلخ می‌ماند که پزشکان و پرستارانی شب و روز را به تیمار بیماران و مبارزه با ویروس هار کرونای انگلیسی سپری کردند و برخی حتی به اندازه ممنوع کردن مسافرت‌های نوروزی به ترکیه سراسر آلوده و کیش و قشم و شمال حاضر به هزینه نشدند و بعد از عید که آمار‌ها ۴ و ۵ برابر شد، مرز عراق را باعث آن دانستند و دیگر هیچ. کسب‌وکار‌ها را تعطیل کردند و مسافرت‌ها به ظاهر ممنوع و نوشدارو بعد از مرگ سهراب.
 آیندگان باید بدانند که مردم، عزیزانشان را در دفاع از وطن و حرم و سلامت کشور تقدیم کردند و برخی برای فرزندانشان در کشور دشمن، جا نرم کردند تا پس از سردرآوردن از تخم، بیایند و ادای ژنرال‌های پیروز را درآورند و ادامه راه ریپورتر‌ها را پی بگیرند. چه می‌شود با جماعت حرف و حذف گفت وقتی اقتصاد را ویران کردند و یارانه را از ۳۸ دلار به یک و نیم دلار رساندند و می‌گویند اقتصاد را برتر از آلمان کرده‌اند. چنان رونق اقتصادی ایجاد کردند که قیمت روغن هم نجومی شد و سیب زمینی هم روی خود را با سیلی سرخ کرد، بعد هم از گزارش صد روز پایانی دولت خبر می‌دهند که خدا به خیر کند و ان‌شاءالله و به امید خدا همان‌گونه که گفتند، با رفتن دولت، سایه شوم کرونا و تحریم هم از این مملکت کم شود و بروند و هرگز هم تَکرار نشوند.
انتخابات پیش رو بی‌شک مهم‌ترین انتخاباتی است که برایمان جای هیچ اشتباهی باقی نگذاشته است و شورای محترم نگهبان هم به‌عنوان امین امام و امت باید بیش از پیش مراقبت کند و شرط امانت به‌جا آورد تا دیگر افراد اشتباهی یا به اشتباه در این عرصه نیایند. متأسفانه جایگاه مهم ریاست‌جمهوری با اختیارات وسیعش با اشتباهات مکرر، ندانم‌کاری و یا به دلایل دیگر و نیز با کارنامه تقریباً خالی دو دولت اخیر، چنان مخدوش شده که هرکسی به خود اجازه حضور در این عرصه خطیر را می‌دهد و برخی از مردم را نیز به حضور در انتخابات مردد کرده است که همین دلخوری رفراندومی است علیه بی‌کفایتی آن‌هایی است که به جای پاسخگویی، حاشیه می‌سازند و به جای کار، حرف می‌زنند و یکجانشین‌اند. مثال عجیبی است که می‌گوید نعلی به‌خاطر یک میخ افتاد و اسبی به‌خاطر آن افتاد. سرداری از روی اسب به زمین افتاد و سپاهی به‌خاطرش شکست خورد و دشمن پیروز شد و کشوری به غارت رفت. این حکایت یک اهمال است که می‌تواند یک انتخاب اشتباه باشد.
تقسیم کار دشمنان است که بعد از بررسی نشانی‌های داده‌شده نفوذی‌ها، با قرارداد‌هایی که باید نخوانده امضا شوند، دست‌ها را می‌بندند و طبق آن خرابکاری و ترور می‌کنند و به بهانه بازرسی، اثرسنجی می‌کنند. کار نفوذی، نفوذ است و تأثیرگذاری. دشمنانی در لباس دوست. چهره آراسته و سرشت پلید و مرضِ در دل‌ها را نهان کرده. ادای دوست دارند و رفتارشان به دشمن می‌ماند. آشنا نیستند، غریبه‌اند و حتی اجنبی. زبان دشمن در دهان دارند و فکر اهریمنی می‌پرورانند. در خلوتشان فتنه‌گرند و اهل تمسخر و بی‌ایمان به آرمان‌ها. با حضور آن‌ها دشمن، با جنگ پرهزینه خود را بی‌آبرو نمی‌کند و نیازی به غارت ندارد چراکه این‌ها هرکدامشان به اندازه یک لشگر مغول غارتگر و تخریبگر‌اند. در ماه مبارک رمضان که شیطان در بند است، باید از این‌ها به خدا پناه برد تا مبادا با اقدامی دیگر، مردمشان را در بند شیطان بزرگ کنند. باید دانست هرچه بکاریم همان بدرویم و باید به امید روز‌های خوب و آزادی و با حضور حداکثری و آگاهانه، فردی را شایسته مردم نجیب ایران و آرزو‌های بزرگش برگزید و به امید خدا وطن را دوباره آباد و سرافراز کرد. ان‌شاءالله.

***************

روزنامه وطن امروز **

مصائب دولت بایدن را درک کنید!/سیده‌فاطمه حسینی

نشریه فارین پالیسی پس از پایان مذاکرات اخیر وین، به نقل از منابع آگاه آمریکایی تاکید کرد: «واشنگتن قصد دارد در مقابل لغو برخی تحریم‌های ایران، تهران را به پایبندی به برجام متعهد کند. این کاهش تحریم‌ها به اندازه‌ای خواهد بود که سیاستمداران داخلی آمریکا نتوانند به دولت بایدن حمله کنند و رئیس‌جمهور را مورد انتقاد قرار دهند».
گویا در این باره پیشنهاد‌های مشخصی از سوی «رابرت مالی» نماینده آمریکا در مذاکرات وین به اعضای ۱+۴ ارائه شده است. تروئیکای اروپا این پیشنهاد را سخاوتمندانه و واقع‌بینانه خوانده و بار‌ها تاکید کرده باید «مصائب دولت بایدن» را نیز در پروسه «احیای برجام» در نظر گرفت!
وقاحت مقامات آمریکایی و اروپایی به بالاترین نقطه ممکن رسیده است! آن‌ها رسما از ایران خواسته‌اند نگرانی‌ها و دغدغه‌های داخلی دولت بایدن را نیز در آنچه به دروغ «بازگشت به برجام» می‌خوانند در نظر بگیرد! به نظر می‌رسد این گزاره به اندازه‌ای تکرار شده است که در ذهن و ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه برخی سیاستمداران و مجریان حوزه سیاست خارجی کشورمان نیز جای خود را باز کرده است! بی‌دلیل نیست که بسیاری از رسانه‌های اصلاح‌طلب، طی ماه‌های اخیر به صورت مداوم به نسبت‌بندی و مقایسه اعضای دولت بایدن و ترامپ پرداخته و از دموکرات‌ها به مثابه «آمریکایی‌های خوب» و از جمهوری‌خواهان به مثابه «آمریکایی‌های بد» یاد می‌کنند!  
بدیهی است در سایه ارسال چنین سیگنال‌های حقیرانه‌ای، بایدن و همراهانش به خود اجازه می‌دهند به سادگی از تبدیل «استراتژی فشار حداکثری دولت ترامپ» به «استراتژی فشار هوشمندانه» سخن گفته و تعلیق همه تحریم‌های ناسازگار با برجام را ناممکن قلمداد کنند! بدون شک اگر ایران ابتدا به صورت یکجانبه از توافق هسته‌ای خارج می‌شد یا حتی خروج دولت قبلی آمریکا (دولت ترامپ) از برجام معلول یک «توافق دو‌جانبه با ایران» بود، استدلال دولت بایدن تا حدودی مورد پذیرش بود، اما نباید فراموش کرد دولت ترامپ به صورت یکجانبه، غیرقانونی و با وجود پایبندی مطلق ایران به همه مفاد توافق هسته‌ای - حتی متأسفانه فراتر از آنچه در سند برجام آمده بود- از توافق هسته‌ای خارج شد و تحریم‌های بسیار شدید یکجانبه را علیه ملت و نظام ایران اعمال کرد! حال جای بسی تأسف و تعجب دارد که «دغدغه‌های داخلی دولت بایدن» نیز به یک مؤلفه محاسباتی در بازگشت آمریکا به برجام تبدیل شده است!
پیام مقامات آمریکایی در مذاکرات برجامی اخیر مشخص است: «برجام» کمترین اهمیتی به لحاظ حقوقی برای آن‌ها ندارد و «بازگشت ظاهری به توافق هسته‌ای» از سوی آن‌ها نیز باید به گونه‌ای صورت گیرد که کمترین انتقادی در داخل آمریکا بویژه از سوی جمهوری‌خواهان، متوجه دولت بایدن نشود!  
گویا دموکرات‌ها فراموش کرده‌اند دونالد ترامپ با استناد به ظرفیتی که از سوی دموکرات‌هایی مانند جان کری، تونی بلینکن، سوزان رایس، ریچارد نفیو، وندی شرمن، ویلیام برنز و رابرت مالی در اختیار وی قرار گرفت، از توافق هسته‌ای خارج شد! تایید برجام از سوی رئیس‌جمهور آمریکا در بازه‌های زمانی ۱۲۰ روزه و گنجاندن مکانیسم ماشه در برجام، دستپخت دموکرات‌های پرادعاست! بدیهی است دموکرات‌ها اساسا «نمی‌خواهند» به توافق هسته‌ای با ایران بازگردند، زیرا چنانکه بار‌ها خود نیز تاکید کرده‌اند، اهرم فشار لازم برای چینش میز مذاکرات منطقه‌ای و موشکی با تهران را از دست خواهند داد! اساسا «تعلیق واقعی تحریم‌های ضدایرانی» جایی در قاموس سیاست خارجی دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان ندارد و تروئیکای اروپا نیز در این مسیر همپای دولت مستقر در کاخ سفید پیش می‌رود.  
گزارش اخیر نشریه «فارین پالیسی»، به وضوح نشان می‌دهد «برجام» پدیده‌ای «منبعث از تحولات داخلی آمریکا» محسوب می‌شود، نه یک «پدیده حقوقی در نظام بین‌الملل». این گزارش بخوبی نشان می‌دهد چرا مقامات دولت بایدن از زمان حضور رسمی خود در رأس معادلات سیاسی- اجرایی آمریکا کمترین اقدامی در رفع تحریم‌های ایران صورت نداده و البته در آینده نیز نخواهند داد! این گزارش به وضوح اثبات می‌کند ۲ حزب سنتی آمریکا چگونه با «خلق موانع هدفمند» اهداف مشترک خود را در عرصه سیاست خارجی پیش می‌برند!
نباید اندکی تردید داشت اجزا و قطعات منظومه و پازل وین به صورتی کاملا هدفمند از سوی واشنگتن و تروئیکای اروپا طراحی شده است. در این منظومه همه مؤلفه‌ها از جمله «خرابکاری تروریستی در نیروگاه نطنز» تا «عجز و لابه درباره منتقدان آمریکایی بازگشت به برجام» جملگی در یک نسبت معین با یکدیگر تعریف شده اند. «رفتار»، «گفتار»، «لبخندها»، «اخم‌ها» و تاکتیک‌های مشترک واشنگتن و تروئیکای اروپا جملگی در ذیل این منظومه تعریف می‌شود. اگر تسلیم «روایت آمریکایی-اروپایی از مذاکرات برجام» شده و به آدرس‌ها و نشانه‌های خطرناک و نادرستی که از سوی آن‌ها مخابره می‌شود استناد کنیم، «خسارت محض» دیگری به دیپلماسی، اقتصاد و سیاست خارجی کشور و معیشت مردم وارد خواهد شد.

***************

روزنامه خراسان**

پروژه آمریکا پس از خروج از افغانستان/سید احمد موسوی مبلغ رئیس خبرگزاری اطلس افغانستان

یک روز پس از آن که رئیس‌جمهور آمریکا، خروج رسمی و قطعی نیرو‌های آمریکایی از افغانستان را اعلام کرد، وزیر خارجه آمریکا با سفر به کابل، همچون بایدن، تاکید کرد ماموریت آمریکا در افغانستان (کشتن بن لادن و سرکوب القاعده) پایان یافته و دلیل دیگری برای باقی ماندن نیرو‌های آمریکایی در افغانستان وجود ندارد. آمریکا،   سپتامبر (شهریور) پیش رو را آخرین موعد خروج نیرو‌های آمریکایی از افغانستان اعلام کرده، اما سوال اساسی این است که آیا آمریکا فقط با هدف کشتن بن لادن و سرکوب القاعده پا به میدان پر خطر و پر هزینه جنگ در افغانستان گذاشت؟ سخت است بتوانیم بپذیریم آمریکا فقط برای رسیدن به دو هدف فوق، هزاران میلیارد دلار در افغانستان صرف کرده باشد و  وجود کشور‌های رقیب قدرتمندی همچون روسیه، ایران و چین، هیچ نقشی در تصمیم آمریکا به این لشکر کشی پرخرج نداشته باشد. صرف نظر از این که آیا آمریکا به اهداف خود از حمله به افغانستان دست یافته یا نه؟ این واقعیت به خوبی روشن است که ادعای آمریکا، دروغ و غیر واقعی است. چرا که اگر آمریکا فقط به دنبال دست یابی به اهداف فوق بود، علی القاعده پس از کشته شدن بن لادن در سال ۲۰۱۱ (حدود ۱۰ سال قبل) باید از افغانستان خارج می‌شد. ۱۰ سال حضور گسترده آمریکا در افغانستان پس از مرگ بن لادن، گویای این حقیقت است که ماندن آمریکا در این جغرافیا، به دلایل دیگری صورت گرفته و بعید به نظر می‌رسد که آن عوامل، اکنون وجود نداشته باشد. با این حساب، پذیرش این مطلب که آمریکا واقعا قصد خارج شدن کامل از افغانستان را داشته باشد، خیلی سخت و دور از ذهن است  و هنوز شواهد قابل قبولی از این که آمریکا به راستی تصمیم گرفته باشد افغانستان را ترک کند، در دست نیست. منتها در این باره، باید به وجه دیگری از رخداد‌های افغانستان نیز توجه کرد. بایدن، پیش از رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا، بار‌ها گفته بود افغانستانی‌ها هرگز با همدیگر متحد نخواهند شد و از سوی دیگر، کمک به ایجاد یک حکومت مرکزی قدرتمند، وظیفه آمریکا نیست. آن چه از سخنان بایدن بر می‌آید این است که فضای مطلوب آمریکا برای افغانستان، همین شرایط به هم ریخته و نابسامان کنونی است. در سایه همین بی نظمی هاست که آمریکا می‌تواند فعالیت‌های پیدا و پنهان خود در منطقه را از طریق ابزار‌های گوناگون (از جمله گروه‌های تروریستی) پیش گیرد. رئیس سازمان سیا هم  از خطر تبدیل شدن افغانستان به کانون گروه‌های تروریستی پس از خارج شدن آمریکا سخن گفته است. می‌توان از مجموع گفته‌های دولتمردان آمریکایی این طور استنباط کرد که آمریکا تمایل دارد افغانستان بار دیگر، جغرافیای جولان گروه‌های تروریستی در تقابل با یک دولت ضعیف باشد. طالبان، هفته گذشته اعلام کردند در کنفرانس استانبول شرکت نخواهند کرد و بلافاصله در اطلاعیه‌ای دیگر، خبر دادند که تا خروج کامل نیرو‌های خارجی از افغانستان، در هیچ اجلاس و کنفرانس بین‌المللی که درباره افغانستان باشد، حضور نخواهند یافت. موضع جدید آمریکا، می‌تواند چراغ سبزی جدی به طالبان شمرده شود و در نقطه مقابل، سفر بلینکن به کابل، احتمالا می‌تواند به عنوان قوت قلب ارگ نشینان کابل از حمایت نسبی آمریکا از آن‌ها تلقی شود. به عبارت روشن تر، آمریکا اکنون بر آتش جنگ‌های فرسایشی در افغانستان خواهد دمید. جنگ‌هایی که نه طرف طالبان در آن پیروز شوند و نه هم دولت افغانستان، بتواند طالبان را نابود کند. در چنین شرایطی، هم بهانه‌های طالبان برای شرکت نکردن در مذاکرات صلح از آن‌ها سلب خواهد شد و هم مدام بهانه‌هایی برای آمریکا به منظور ادامه حضور در افغانستان به دست خواهد آمد. این فرض، تنها در یک صورت می‌تواند نقض شود و آن این که میان طالبان و آمریکا، توافق محکم و پشت پرده‌ای صورت گرفته باشد که آمریکا زمینه تسلط طالبان بر افغانستان را فراهم کند و در عوض، طالبان، اجازه فعالیت نیرو‌های آمریکایی با تغییر پوشش از نظامی به مستشار و دیپلمات را بدهند.

***************

روزنامه ایران **

وحدت ملی حول دیپلماسی/حسن بهشتی‌پور
این روز‌ها شهر وین میزبان مذاکراتی میان مسئولان دیپلماتیک و فنی ایران و کشور‌های ۱+۴ است که با هدف احیای توافق هسته‌ای و لغو تحریم‌ها انجام می‌شود. این در حالی است که به موازات فشار‌های خارجی علیه ایران و مانع‌تراشی برای جلوگیری از احیای برجام، شماری از جریان‌های داخلی مخالف دولت و این توافق، همه توان خود برای مانع تراشی و سنگ‌اندازی در مسیر این مذاکرات را  به کار گرفته‌اند. به اعتقاد مخالفان برجام، دولت کنونی جمهوری اسلامی ایران نباید دوره خود را موفقیت‌آمیز به پایان برساند ...
یعنی برای کسانی که نگاه بخشی، گروهی و حزبی دارند رفتن دولت‌ها به عنوان یک فرصت تلقی نمی‌شود. این در حالی است که انتقال مسالمت‌آمیز و آسان قدرت که با رأی مردم انجام می‌شود، نشان دهنده اقتدار نظام سیاسی است. در حقیقت این روند یک دستاورد برای نظام به شمار می‌آید که دولت‌های مختلف با برنامه‌های متفاوت بر سر کار بیایند و با رأی مردمی که پای صندوق‌های رأی حضور یافته‌اند، برنامه‌های خود را پیش ببرند.
مخالفان دولت چنین نگاهی ندارند و این گونه می‌اندیشند که باید برجام را ناکارآمد نشان داده و هر دستاوردی پیرامون آن را نفی کنند. توافق هسته‌ای در حالی به دست آمد که برای نخستین بار بعد از جنگ جهانی دوم بود که یک بحران بین‌المللی به صورت کاملاً دیپلماتیک حل شد. آن هم در شرایطی که ایران ۶ قطعنامه تحت فصل ۷ داشت که در نتیجه این مذاکرات لغو شد. این بسیار اتفاق مهمی بوده است که علی رغم تأکید مکرر پیرامون آن، از سوی مخالفان برجام نادیده گرفته شد و آن‌ها هیچ ارزشی برای آن قائل نبودند. زیرا به اعتقاد آن‌ها موضوع این مذاکرات و توافق با دولت آقای روحانی گره خورده است. آن‌ها ناراحت هستند که این دولت موفق شد بحران تا این سطح پیچیده را از طریق دیپلماسی حل کند. در حالی که تصمیم به مذاکره و مسیر اجرای این توافق با عالی‌ترین نهاد‌های تصمیم گیر در سطح نظام و مقام رهبری بوده است.
نکته دیگر این است که از نگاه منتقدان و مخالفان، اگر قرار است وضعیت اقتصادی و دیپلماتیک کشور بهبود پیدا کند، این بهبودی باید بعد از مرداد سال ۱۴۰۰ و پس از مشخص شدن رئیس جمهوری بعدی اتفاق بیفتد تا این موفقیت به حساب خودشان گذاشته شود یعنی در حقیقت این گروه‌ها اهمیتی برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم و باز شدن گره معیشتی آن‌ها قائل نیستند و تنها اهداف سیاسی خود را پیگیری می‌کنند. حال آنکه چه در دوره پیش از برجام این مردم بودند که بار فشار مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم‌ها را به دوش می‌کشیدند و اگر هم تحریم‌ها لغو شود، باز این مردم هستند که از آن نفع می‌برند. از این رو هرگونه کارشکنی در مسیر مذاکراتی که هدف لغو تحریم‌ها را دنبال می‌کند، عملاً به معنای گروگان گرفتن معیشت مردم است.
در چنین فضایی آسیب‌های ناشی از غلبه اهداف انتخاباتی و جناحی بر هر موضوع دیگری همچون موضوع برجام و لغو تحریم‌ها موجب از دست رفتن فرصت‌هایی برای کشور می‌شود که شاید بزودی دوباره فراهم نشود. در شرایط جاری باید همه مردم، گروه‌ها و نهاد‌های سیاسی و نظامی تمام قد و یکپارچه از مذاکره و مذاکره کنندگان حمایت کنند، چون آن‌ها با مجوز عالی‌ترین سطح یعنی مقام رهبری گفتگو می‌کنند و دولت بدون اجازه و هماهنگی گامی در این زمینه برنمی‌دارد؛ بنابراین با توجه به فرصتی که از طرف امریکا برای نجات برجام فراهم شده است، نباید اجازه داد برخی با ایجاد تهدید و مانع‌تراشی مانع بهره‌برداری از این مذاکرات شوند. باید در مقابل امریکا یکپارچه بود تا حرف ایران پیش رود.

***************

روزنامه شرق **

‌ابتلای ما به بیماری خودایمنی/عیسی منصوری

اخیرا در یک صبح جمعه به روال معمول به یکی از مسیر‌های کوهستانی شمال تهران رفته بودم. در برگشت به دلیل اشکال فنی خودرو، به چند جا مراجعه و نهایتا براساس آدرس داده‌شده، جلوی یک تعویض‌روغنی آشنا به مسائل فنی خودرو توقف کردم. تعدادی پیش از من منتظر بودند، اما دو برادر صاحب تعویض‌روغنی در حال مجادله و زدوخورد بودند. حاصل زدوخورد‌ها پخش‌شدن قوطی‌های روغن چیده‌شده در قفسه‌ها، زخمی‌شدن طرفین، هم‌زمان با ادعا‌های بستانکاری مالی یکی از آنان بود. مشتریان نیز سه واکنش داشتند؛ تعدادی در واکنش به فضای موجود آنجا را ترک کردند، بعضی به رفتار برادران تعویض‌روغنی غرولند می‌کردند و برخی دوستانه سعی در آشتی‌دادن و حل مسئله داشتند. زدوخورد برادران و پخش‌شدن کارتن‌های روغن رفتار سیاست‌ورزان کشور و تعبیر مترجم ارزشمند جعفر خیرخواهان را متبادر به ذهن ساخت که «.. اقتصاد ایران شبیه فروشگاه ظروف چینی است که دائم گرفتار دعوا بین اعضای ائتلاف مسلط است و مهم‌ترین نتیجه آن شکستن ظروف فروشگاه است». به نظر می‌رسد در کشور به‌طور حادی به «بیماری خودایمنی» دچار شده‌ایم. بیماری خودایمنی هنگامی رخ می‌دهد که دستگاه ایمنی بدن به اشتباه، حمله به خود بدن را آغاز می‌کند. اختلال خودایمنی می‌تواند اندام‌ها و بافت‌هایی از جمله گلبول‌های قرمز، عروق خونی، عضلات و مفاصل را درگیر کند. در اختلال خودایمنیِ خونی، بدن آنتی‌بادی‌هایی می‌سازد که به گلبول‌های قرمز حمله می‌کنند، چون فکر می‌کنند آن‌ها موادی ناخواسته یا خارجی هستند. راه درمان کلاسیک آن منجر به کاهش توان ایمنی بدن می‌شود. یعنی فرد در مقابل عوامل بیماری‌زای بیرونی مانند ویروس، آسیب‌پذیر می‌شود. به همین دلیل نیز در دوره شیوع کرونا، پزشکان به این دسته از بیماران تأکید بیشتری برای مراقبت دارند. می‌توان شواهد بسیاری از اشتباه‌گرفتن (عمدی و سهوی) خودی از غیر و رفتار‌های از جنس خودایمنی را در تاریخ اخیر کشور نشان داد. امیرکبیر و مصدق نماد‌های فردی و ۲۸ مرداد نماد‌های جمعی خودایمنی هستند. بخشی از جامعه بعد از میان برداشتن غیرخودی‌ای به نام امیرکبیر رسما سور داد و مردم شادی کردند. جریان تکنوکرات مؤثر بر صنعتی‌سازی در دهه ۴۰ با ابتلا به خودایمنی متلاشی شد. مرور تجربه کشور نشان می‌دهد که اختلال خودایمنی در اواخر دوره استقرار دولت‌ها و نزدیکی انتخابات جدید شدت می‌یابد و تقابل‌ها برای حذف طرف‌های سیاسی مقابل جدی‌تر می‌شود. این‌بار هم به نظر می‌رسد برخی بازیگران ملی گاهی یادشان می‌رود که تداوم رفتار‌های از نوع «خودایمنی» در شرایط جاری چقدر بدن و بدنه کشور را در مقابل عوامل بیرونی آسیب‌پذیر می‌کند. حواسمان نیست ظروفی که در قالب رفتار‌های سیاسی می‌شکنیم (مانند نشر اطلاعات هسته‌ای، قفل‌شدن روابط مالی با دنیا و اقتصاد کشور به دلیل معلق نگه‌داشتن یک مصوبه و...) منابع و مصالح کشورند. خوشحالی مشمئزکننده برخی سران دولت‌های متخاصم پس از اقدام تخریبی اخیر در مراکز هسته‌ای و واکنش‌های خودایمنی برخی سیاست‌ورزان داخلی، مؤید عمق تخریب خودایمنی جاری در کشور است. این روز‌ها نرخ بالای ارز و تورم را تجربه می‌کنیم. تقریبا همه کشور‌های دارای تجربه نرخ بالای ارز و تورم، وقتی به بن بست رسیدند که در مقطعی تاریخی، اختلال خودایمنی و تعارضات در آن‌ها به شدیدترین سطح خود رسید. شیلی، برزیل و آرژانتین مصادیقی از این نوع تجربه در تاریخ اخیر هستند.  

به عبارتی صریح‌تر، اکنون مردم نه به دلایل اقتصادی که به دلیل بحران خودایمنی با سختی ارزی و تورم مواجه‌اند. درنتیجه رفتار سیاست‌ورزان کشور، واکنش مردم هم کم‌وبیش مشابه مشتریان تعویض‌روغنی است: برخی اقدام به مهاجرت از کشور می‌کنند یا در آرزوی آن‌اند («خروج»، به تعبیر هیرشمن)، برخی در عین تداوم حضور و با احساس مسئولیت به «اعتراض» علنی و پنهان می‌پردازند و گروهی نیز «وفادارانه» به آینده امید دارند. اما وجه مشترک هر سه گروه قرار‌گرفتن در معرض گذار از «کنش همگانی» به «نفع‌جویی شخصی» است. افراد در مواجه با دعوای برادران، ناچار از پی‌جویی حل مشکل فوری خود به صورت انفرادی و از مسیری دیگر بودند. آنگاه که برادران تعویض‌روغنی به‌جای ارائه خدمت، به مسائل شخصی می‌پردازند، مشتریان نیز به رفع انفرادی مشکل‌شان توجه نشان می‌دهند. قوا و دستگاه‌ها توان یکدیگر را خنثی می‌کنند و جناح‌های رسمی و غیررسمی سیاسی و... بر طبل نفی و غیرخودی‌بودن یکدیگر می‌کوبند و سود فردی بر کنش جمعی مزیت می‌یابد. فرد با مسئولیت عمومی دچار فساد و ارتشا می‌شود و منفعت‌جویی فردی، مانند تزریق پنهانی واکسنی که حق دیگران است، به‌جای کنش جمعی (مانند همیاری اجتماعی، حفظ محیط زیست یا شرکت در انتخابات) برای مردم اولویت پیدا می‌کند. مراقب باشیم؛ پایان مسیر تشدید رفتار‌های خودایمنی در بسیاری از کشور‌ها بن‌بست بوده است و درک اینکه برای پیشگیری از ابتلای یکدیگر به کرونا باید ماسک بزنیم و خودمان را کنترل کنیم، سخت نیست. مراقب هم باشیم.

*********************************

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: