صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۳ تير ۱۴۰۲ - ۰۶:۵۴  ، 
شناسه خبر : ۳۴۸۱۲۴

سقوط مردم از پله‌های مترو را چگونه توجیه می‌کنیم!

زهرا نژاد بهرام- عضو سابق شورای شهر تهران

هفته گذشته اتفاق دردناکی در مترو تهران به وقوع پیوست و نزدیک به ۱۸ نفر ار همشهریان از پله‌های برقیی مترو سقوط کردند! اما نه کسی توضیحی داد و نه کسی پاسخی داد و نه کسی مدعی العموم شد نه کسی استعفا داد!. این مهم به معنی آن است که پاسخگویی در سیستم مدیریت شهری به امری دور از ذهن مبدل شده و تصویر روشنی از مسوولیت‌پذیری در برابر جایگاه و مقام مسئول وجود ندارد! در همین ایام دوباره با حادثه دیگری روبه رو شدیم پله برقی‌ایستگاه امام خمینی مترو تهران منجر به سقوط تعدادی از مسافران شد که ۴ زخمی و مجروح بر جای گذاشت!. به فاصله یک هفته دو اتفاق ناگوار در تأسیسات شهری نگرانی زیادی را برای شهروندان ایجاد کرده است! و همچنان پاسخگویی نیست!. داستان خرابی تأسیسات شهری امری جدی است برای همین همواره در بودجه شهرداری برا‌ی تعمیر و نگهداری آن‌ها ردیف‌های خاصی در نظر گرفته می‌شود تا تأسیسات درامنیت کامل برای استفاده شهروندان باشد! اما ظاهراً دراین بخش تغییراتی صورت گرفته که به نفع شهر نبوده است!. بر اساس برخی گزارش‌ها از جمله گزارش روزنامه پیام ما و بودجه ۱۴۰۲ شهرداری، پل‌های عابر پیاده سطح شهر بدون تفکیک در مکانیزه یا غیرمکانیزه در بودجۀ شهرداری، سال‌ها از محل اعتباراتی مشخصی برای روگذر و زیرگذر عابر پیاده تأمین اعتبار می‌شدند؛ اما این دو ردیف برای بودجه سال ۱۴۰۲ ادغام شدند و با ایجاد ردیف اعتباری جدیدی با عنوان احداث، بهسازی و تجهیز پل‌های عابر پیاده، از این محل تأمین اعتبار می‌شوند. این مهم باعث شده که بخشی از بودجه که همواره به طور مشخص برای نگهداری این تأسیسات هزینه می‌شده در محل‌های دیگر هم مصرف شود و مسأله نگهداری پله‌های برقی با چالش روبه رو شود. در سال ۱۴۰۱ برای احداث روگذر و زیرگذر عابر پیاده اعتبار ۹۳ میلیارد تومان و برای تجهیز و تعمیر روگذر و زیرگذر عابر پیاده رقم ۱۴۸ میلیارد تومان به تصویب شورای شهر تهران رسید. در سال ۱۴۰۲ اما برای این دو ردیف ادغام‌شده رقم ۴۰ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان در بودجه در نظر گرفته شد محدودیت منابع مالی برای این مهم از سوی مدیریت شهری به همراه عدم نظارت کافی برای ایمن‌سازی این تأسیسات منجر به اتفاق سقوط همشهریان از پله برقی مترو در‌ایستگاه شهید بهشتی شد امری که همه نهاد‌های مسوول به خصوص بخش نظارتی و بازرسی را بیشتر در معرض پاسخگویی قرار می‌دهد!. در همین راستا به نظرمی رسد مسأله پله‌های برقی و ضرورت‌های ایمن‌سازی آن از سوی شورای شهر هم مورد توجه بوده! آنگونه که بر اساس گزارش ریس کمیسیون حمل و نقل شورای شهر تهران در اواسط اردیبهشت سال جاری، از بین ۱۱۹ پل عابر بازدیدشده، ۵۷ پل دارای خرابی پله‌برقی با نواقص کلی و جزئی بودند و ۱۵ دستگاه از این پله‌ها نیز به‌طور کامل غیر فعال بودند؛ یعنی ۵۲ درصد پله‌ها کاملاً سالم، ۳۵ درصد دارای نواقص و ۱۳ درصد کاملاً غیرفعال بود. ۳۵ درصد پله‌های برقی دارای نواقص بودند و این به معنی آن است که ایمنی آن‌ها دچار تردید می‌باشد درحالیکه روزانه تعداد زیادی از شهروندان از این وسیله بر تردد خود استفاده می‌کنند و یقیناً احتمال بروز اتفاقات ذکر شده بسیار محتمل است. رئیس کمیسیون حمل‌ونقل و ترافیک شهرداری تهران دراین خصوص همچنین تأکید کرده که در برخی از مناطق از جمله ۱۷، ۱۸، ۱۹ وضعیت همۀ پله‌ها خوب است، اما در برخی از مناطق از جمله مناطق یک، ۴، ۷ و ۱۳ وضعیت پله‌ها مناسب نیست و خرابی‌ها زیاد است.

با این وجود ریس کمیسیون گزارشی در مورد ایمنی این پله‌ها درسطح مترو و پل‌های عار پیاده ارائه نکرد مسأله‌ای که نگرانی‌های زیادی را برا‌ی شهروندان ایجاد کرده است. شاید اگر شورا در خصوص ایمنی تأسیسات شهری و نظارت بر امر ایمن‌سازی و مناسب‌سازی تأکید بیشتری داشت و بر مصوبات پیشین شورای پنجم در خصوص مناسب‌سازی شهری تأکید می‌داشت با این حوادث روبه رو نمی‌شدیم. در گزارش مدیر عامل شرکت مترو درخصوص پله‌ها برقی مترو‌ها مسأله اورهال کردن ان‌ها طرح شده و اینکه در نیمه اول سال همه را در جهت ایمنی بیشتر بررسی می‌کنند اما ظاهراً پله برقی ها‌ی این دو‌ایستگاه به این اورهال نرسیده و ازخط خارج شد ومصدومین زیادی را برجای گذاشت!. از این رو شاید دربررسی‌های اولیه می‌توانستیم نسبت به وقوع حوادثی از این دست جدی‌تر عمل کنیم و درصورت وجود مشکل فنی پله برقی را از خط خارج می‌گردیم و تا ایمنی لازم را داشته باشد اما ظاهراً این مهم با وقفه همراه بوده است. این مسأله در حالی است که یکی از دغدغه‌های اصلی مدیریت شهری در دوره پنجم استاندارد‌سازی تأسیسات شهری و مناسب‌سازی شهر برای تردد همه شهروندان با هر وضعیت فیزیکی بود که متأسفانه کم توجهی به آن منجر به بروز حوادثی از این دست می‌شود که در هفته گدشته شاهد آن بودیم! دراین میان بی‌توجهی سازمان استاندارد در نظارت بر وضعیت پله‌های برقی به همان گونه که نسبت به آسانسور‌ها از حساسیت ویژه برخوردار هستند نیز قابل تامل است!. ازاین رو ضروری است که مدیریت شهری با اصلاح ردیف بودجه‌های مربوط به نگهداری پله‌های برقی و نظارت بیشتر بر تأسیسات شهری جدی مسأله را پیگیری کنند و در عین حال مدیرانی را که به نوعی در این امر قصور داشته و مسوولیت این اقدام را برعهده دارند مورد بررسی و در صورت لزوم اقدامات اداری لازم برای ان‌ها صورت پذیرد تا شهروندان احساس آرامش بیشتری در مسأله پاسخگویی مدیریت شهری داشته باشند! درعین حال سازمان استاندارد با جدیت مسأله پله برقی ها‌ی شهری را در دستور کار خود قراردهد و با بازرسی‌های دوره‌ای مانع بروز چنین مشکلاتی شود!.

فروپاشی توهم غرب در تسلیم ملت‌ها با فشار تحریم
عباس حاجی نجاری

روز گذشته اتحادیه اروپا به بهانه اعمال یازدهمین بسته تحریمی علیه روسیه، چهار نهاد ایرانی را نیز به بهانه ارسال هواپیما‌های بدون سرنشین به روسیه تحریم کرد. این اقدام اتحادیه اروپا در شرایطی صورت می‌گیرد که به اذعان کارشناسان غربی راهبرد امریکا و اروپا در مقابله با روسیه در جنگ اوکراین به بن‌بست رسیده و به‌رغم هزینه کردن صد‌ها میلیارد دلاری امریکا و اروپا در جنگ اوکراین، این هماوردی با روسیه صرفاً به قربانی شدن بیشتر مردم اوکراین انجامیده است.
اما تحریم نهاد‌های ایرانی از سوی اتحادیه اروپا که در واقع رونویسی از اقدامات امریکایی‌ها برای مهار قدرت و نفوذ ایران است در حالی صورت می‌گیرد که غربی‌ها به خوبی به این امر واقف شده‌اند که روند تحریم‌های آن‌ها علیه ایران نه تنها به مهار قدرت و نفوذ ایران منجر نشده بلکه نگاهی به کارنامه گذشته آن‌ها در روند تحریم‌های گذشته نشان می‌دهد که اگر در دهه‌های قبل هدف آن‌ها از تحریم‌ها مثلاً مهار توان ایران در غنی‌سازی سه‌و‌نیم درصد یا تولید سانتریفیوژ‌های نسل اول و یا تولید موشک‌های اولیه شهاب بود، اکنون برای مهار توان ایران برای توقف غنی‌سازی ۶۰ درصد به التماس افتاده و در عرصه نظامی نیز تنها نظاره‌گر پرتاب موشک‌های ماهواره‌بر، آزمایش موشک خیبر یا هایپرسونیک ایران با اعتراف با این حقیقت هستند که کاری از دستشان برای مقابله با توان موشکی و پهپادی ایران برنمی‌آید. شاهد مثال آن سخنان اخیر وزیر دفاع امریکا و رئیس ستاد مشترک امریکا در نشست ماه گذشته در جلسه استماع سنای امریکا است. لوید آستین وزیر دفاع امریکا و رئیس پنتاگون و مایک میل رئیس ستاد مشترک نیرو‌های مسلح امریکا در اوایل اردیبهشت ماه در جلسه استماع مجلس سنای این کشور برای دفاع از بودجه درخواستی برای ارتش و وزارت دفاع، به‌رغم تکرار مواضع ایران هراسانه برای دریافت بودجه دفاعی بیشتر خواسته یا ناخواسته به اقتدار روزافزون دفاعی، توان هسته‌ای و نفوذ منطقه‌ای ایران به‌رغم اعمال ۴۴ سال تحریم ایران اعتراف می‌کنند، اعترافاتی که نتیجه مستقیم آن در میان متحدان و دوستان قدیمی امریکا به دوری از امریکا و نزدیکی به ایران منجر شده و می‌شود.
پیش از این در زمینه تحول در نظام جهانی و تغییر ریل قدرت در جهان از غرب به شرق سخن بسیار گفته شده است، اما آنچه در میدان عمل به تحقق این تحول کمک کرده و می‌کند ایستادگی و مقاومت مردم ایران در برابر فشار‌ها و تحریم‌های غرب و ناکارآمد‌سازی راهبرد آن‌ها در تغییر نظام‌های سیاسی از طریق طراحی و اجرای توطئه‌های داخلی نظیر اغتشاشات سال گذشته است، که به عبارتی پوشالی بودن هیمنه و هژمونی غرب را اثبات می‌کند. برخی از مصادیق در این عرصه عبارتند از:
۱-شکست راهبرد غرب در بهره‌گیری از ابزار تحریم‌ها برای شکست و تسلیم نظام‌های سیاسی که به نمونه‌هایی از آن اشاره شد.
۲- شکست راهبرد بهره‌گیری از ابزار دلار برای ساقط کردن اقتصاد نظام‌های سیاسی، به گونه‌ای که پس از اعمال تحریم‌های غرب علیه ایران و روسیه و برخی دیگر از کشورها، اکنون اغلب کشور‌های جهان به این نتیجه رسیده‌اند که با کنار گذاشتن دلار از روند معاملات اقتصادی، اقتصاد خود را در برابر این ابزار که غربی‌ها به هر بهانه‌ای از آن استفاده می‌کنند مصون نگه دارند، نکته‌ای که وزیر خزانه داری امریکا در هفته گذشته به این واقعیت اعتراف و به مسئولین این کشور در زمینه افول قدرت دلار هشدار می‌دهد. ۳-ناتوانی و ضعف تجهیزات نظامی غربی در تمام کنندگی جنگ‌ها پدیده دیگری است که این روز‌ها در جنگ اوکراین به‌رغم طراحی یک عملیات جدید آفندی با بهره‌گیری از تجهیزات پیشرفته غربی نشانه‌های آن آشکار شده است. زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین در سخنرانی خود در اتحادیه عرب جمله‌ای تاریخی را برای توجیه شکست و ناکامی غرب در برابر روسیه به زبان می‌آورد آنگاه که می‌گوید فرق ما با روسیه در این جنگ این است که روسیه پهپاد ایرانی دارد و ما نداریم.
۴- باور کشور‌های دست نشانده و اقماری غرب به اینکه غربی‌ها نه تنها دیگر قادر به حفظ و حمایت از آن‌ها نیستند، بلکه از منافع خود نیز نمی‌توانند محافظت کنند. ماجرایی که این روز‌ها در منطقه غرب آسیا اتفاق افتاده و کشور‌های منطقه عملاً ناتوانی غربی‌ها را در حفظ نیرو‌های خود در منطقه در حالی که برای حفاظت از دیگر کشور‌ها به منطقه آمده بودند، نظاره‌گر هستند و به همین دلیل است که به‌رغم سیاست‌های چهار دهه گذشته ناچارند روابط خود را با کانون‌های اصلی قدرت در منطقه اصلاح کنند.
۵ - سرنوشت ذلت بار منافقین و دیگر جریانات اپوزیسیون نیز یکی دیگر از عبرت‌های تاریخی است. گروهکی که بیش از ۴۰ سال از ۳۰ خرداد ۶۰ با ایستادگی در مقابل مردم ایران تن به مزدوری صدام و امریکایی‌ها داد و علیه مردم ایران و عراق و آلبانی و فرانسه بیشترین جنایت‌ها را روا داشت و اکنون نظاره گر است که همچون دستمالی آلوده از سوی امریکایی‌ها به دور انداخته می‌شود تا بلکه بتوانند نظر ایران را جلب کنند. نکته‌ای که سرنوشت محتوم دیگر جریانات اپوزیسیون نیز خواهد بود. آنچه که در جهان در حال وقوع است در کنار تحول در نظام جهانی و تحول در نظام‌ها و سیاست‌های سنتی گذشته، اعتراف غرب به ناتوانی در مهار قدرت ونفوذ انقلاب اسلامی به عنوان کانون تحول در نظم جدید جهانی است، نکته‌ای که برخی‌ها در داخل هم به خود جرئت نمی‌دهند که آن را باور کنند.

3 الزام برای مهار تورم
مهدی حسن زاده
 بیش از یک سال از حذف ارز 4200 گذشت. اقدامی که با وجود هزینه های تورمی کوتاه مدت، ضرورتی غیرقابل انکار بود. اگرچه گزارش های ماه های بعد بانک مرکزی از حذف ارز 4200 نشان می داد که کم توجهی به افزایش نیاز شرکت های واردکننده نهاده به سرمایه در گردش، موجب افزایش نقدینگی شده و بخشی از تلاش مثبت دولت برای مهار رشد نقدینگی را خنثی کرده است. این در حالی است که در صورت به کار گرفتن تدابیر لازم برای تامین نقدینگی مورد نیاز شرکت های واردکننده نهاده های دام و طیور و دانه های روغنی، می شد رشد نقدینگی را بیشتر از قبل مهار کرد و در نتیجه تورم کمتری را تجربه می کردیم. با این حال اکنون آمار نرخ تورم خردادماه نشان می دهد که شوک حذف ارز 4200 بر تورم تخلیه شده است. این در حالی است که همچنان با تورم سالانه و نقطه به نقطه بالای 40 درصد مواجه هستیم و تداوم این روند طی 5 سال اخیر موجب شده است تا انتظارات تورمی در جامعه بالا باشد. به گونه ای که فعالان اقتصادی از فروشندگان ملک تا تولیدکنندگان همگی با توجه به این انتظارات، رفتار کنند و قیمت ها همچنان بالا بماند. با این حال آن چه که می تواند روند نزولی نرخ تورم را ادامه دهد به چند عامل مشخص بر می گردد:
1 - کنترل نرخ ارز و ثبات بخشی نسبی به آن: در این زمینه دو ملاحظه مهم وجود دارد. ملاحظه نخست اخبار مثبت بین المللی است که می تواند چشم اندازی مثبت بر بازار ارز و ذخایر ارزی کشور حاکم کند. ملاحظه دوم، اصلاح سیاست های ارزی است. با وجود مهار روند نرخ ارز در ماه های اخیر، برخی کارشناسان نسبت به تثبیت قیمت ارز و تداوم آن نگران هستند و معتقدند، پذیرش روند افزایشی نرخ ارز به صورت کنترل شده و تدریجی از شوک های احتمالی بعدی جلوگیری می کند.
2 - تداوم سیاست های مهار رشد نقدینگی: مهم ترین ابزار بانک مرکزی برای مهار روند رشد نقدینگی محدودیت رشد ماهانه ترازنامه بانک ها بوده که تاکنون با موفقیت نسبی اجرا شده است اما نکته مهم مهار موتورهای رشد نقدینگی است. دو موتور مهم در این زمینه کسری بودجه و نظام بانکی است. مهار کسری بودجه و اجتناب از هزینه های غیرضروری از یک سو و اصلاح بانک های ناتراز و حتی چنان که رئیس کل بانک مرکزی در ماه های اخیر چند بار گفته است، انحلال برخی از این بانک ها، ضرورتی است که در صورت اجرای همراه با تدبیر، می توان به کنترل بیش از پیش نقدینگی امیدوار بود.
3 - تقویت تولید با حمایت از بخش های پیشران: آن چه تاکنون در سیاست های دولت دیده شده است، تمرکز جدی بر مهار رشد نقدینگی است. با این حال سیاست های محدودیت رشد تسهیلات دهی بانک ها، می تواند اثرات رکودی به جا بگذارد. سیاست های مبتنی بر تقویت تولید می تواند منابع موجود و نقدینگی فعلی را به شکل بهینه تری توزیع کند. تمرکز دادن به بخش‌های پیشرانی که می توانند ارزش افزوده بیشتری داشته باشند وبخش‌های بیشتری از اقتصاد را به تکاپو بیندازند در این زمینه ضروری است. به ویژه در بخش مسکن هم از نظر وعده دولت برای عرضه سالانه یک میلیون مسکن و هم از نظر اثر این بخش بر دیگر بخش ها، پیدا کردن روش های جدید برای تامین مالی ساخت مسکن، نقش مهمی در تکان دادن به اقتصاد کشور و ایجاد رشد اقتصادی بالا دارد.
در هر حال تمرکز جدی بر مهار تورم به شکلی که اقتصاد وارد   رکود نشود، اصلی ترین ضرورت این روزهای اقتصاد ایران است. از همین جهت است که امسال هم به نام مهار تورم و هم به نام تقویت تولید نام گذاری شده است. رسیدن به معادله ای که هر دوی این متغیرها بتوانند در آن نقش ایفا کنند، باید در دستور کار باشد.

تهدید به استیضاح برای اجرای قانون

حسین معافی
‌معاون سیاسی و امنیتی وزیر کشور و رئیس ستاد انتخابات کشور با هدف تأمین و تضمین رویکرد سلامت انتخابات ۱۱ اسفند بخش‌نامه‌ای صادر کرد که در بند ۴ آن به معاونان سیاسی، فرمانداران و بخشداران تأکید شده ضمن تداوم پیشبرد امور شهرستان‌ها در حوزه‌های مختلف عمرانی، اقتصادی، توسعه‌ای و... با نمایندگان مجلس در مدت باقی‌مانده تا انتخابات به‌ گونه‌ای تعامل کنند که هیچ‌گونه شائبه و سوءبرداشتی از همراهی آنها در جلسات دولتی و پیگیری طرح‌ها و پروژه‌های منطقه‌ای به‌ وجود نیاید. البته پس از اعتراض نمایندگان مجلس و تهدید به استیضاح، وزیر کشور در نامه‌ای به استانداران سراسر کشور، بندهای جنجالی بخش‌نامه رئیس ستاد انتخابات کشور را که موجب سوءبرداشت‌ و سوءتفاهم برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی شده، ملغا اعلام کرد و در جلسه غیر‌علنی مجلس قول برکناری معاون سیاسی خود را به نمایندگان داده است. اینکه دولت و مجریان برگزاری انتخابات باید استقلال داشته باشند و در حمایت جریانی فعالیت نکنند، حرفی درست و منطقی‌ای‌ است (این موضوع در همان ابتدای این بخش‌نامه هم آمده) و طبیعتا انتظار مردم، جریان‌های سیاسی و احزاب هم همین است. درنهایت هم اینکه ‌ دولت و مجلس اختلافاتی داشته باشند، دور از انتظار نیست؛ اما قطعا برای همه مهم است که اگر اختلاف هست و استیضاحی صورت می‌گیرد، چقدر برای حل مشکلات مردم مؤثر است و میزان اهمیت آن چقدر است؟ تهدید به استیضاح وزیر کشور نشان می‌دهد که نمایندگان «اولویت‌شان دغدغه مردم نیست» و سخت نگران آینده خود هستند.

چرا نمایندگان مجلس برای حل مشکلات اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و معیشتی مردم و برای افزایش تورم و گرانی، چنین جسارتی برای استیضاح وزرا ندارند و خون خود را به جوش نمی‌آورند؟ آیا ابلاغ بخش‌نامه معاون سیاسی وزیر کشور که دلالت بر اجرای قانون دارد، این‌قدر حیاتی است که باید وزیر تهدید به استیضاح شود؟

چرا اگر هر نامزدی قبل از شروع رسمی و قانونی تبلیغات، اقدام و تحرکاتی انجام دهد، باید رد صلاحیت شود؛ ولی نمایندگان مجلسی که خود اغلب نامزد انتخابات نیز هستند، شامل چنین قانونی نمی‌شوند؟ این قانون باید برای همه نامزدها ساری و جاری شود و سوء‌استفاده یا استفاده شخصی از امکانات، اموال و مقامات دولتی برای هر فردی در هر جایگاهی منع قانونی دارد و در صوت مشاهده باید مؤاخذه شود.

اگرچه همگان به تعامل مجلس و دولت در راستای قانون برای کمک به حل مشکلات کشور، اعتقاد دارند؛ ولی دخالت دولت یا مجلس در کار دیگری مذموم، ناپسند و غیر‌قانونی است. مگر دخالت‌نکردن نمایندگان در امور اجرائی، عدم سفارش برای تصدی پست‌های مدیریتی و سوءاستفاده از موقعیت برای جمع‌آوری رأی خلاف قانون است که خود نمایندگان به آن اعتراض دارند؟

برخی نمایندگان مجلس بند 4 بخش‌نامه معاون سیاسی کشور را مانع از انجام مسئولیت‌های نمایندگی‌‌شان می‌دانند؛ در‌صورتی‌که قانون‌گذاری و نظارت بر اجرای آن مهم‌ترین وظیفه نمایندگان است که اتفاقا این بخش‌نامه نیز بر اجرای قانون تأکید می‌کند. اگر وزارت کشور در اجرای قانون مصوب مجلس تعللی کند یا قانون را درست اجرا نکند، نمایندگان حق دارند که وزیر را استیضاح کرده و از حق مردم دفاع کنند، نه از حق شخصی خود!

از دولت انقلابی سیزدهم نیز انتظار می‌رود که از حق قانونی خود دفاع کند و با وجود تعامل با مجلس، از زیاده‌خواهی برخی نمایندگان جلوگیری کند.

عبرت منافقین برای غرب‌گرایان

سعدالله زارعی

وقتی «تغییر به راه می‌افتد» همه چیز تغییر می‌کند، روابط و موقعیت‌ها به‌هم می‌خورد و دیگر نمی‌توان روی بسیاری از مناسبات و توافقات قبل حساب کرد و آنان که این تغییر را درنیابند، حتماً دچار بحران می‌شوند. بحرانی که نه تنها سود، که سرمایه آنان را هم به تاراج می‌برد. به اطراف خود نگاه کنیم،
تا این موضوع را به وضوح ببینیم. آنان که معماران وضع ظالمانه گذشته بوده‌اند، ناگزیر به آن تن داده‌اند اگرچه قبول تغییر در پیری، مثل بیرون زدن شیری که در دوران کودکی نوشیده‌اند، بسیار سخت و گاه ناممکن است. آنان ضمن پذیرش شکست در درون، در بیرون نوعاً آدرس‌های غلط می‌دهند. بعضی که عادتاً تحت تأثیر آنها هستند، به آن سرگرم شده و قلیلی آن آدرس‌های غلط را باور می‌کنند و ‌اندکی هم با وجود نومیدی به دنبال آن راه می‌افتند. اما آنان که مانعی در دیدن ندارند، متوجه قضایا هستند و به عظمت تغییری که
واقع شده توجه دارند.
خداوند شهید عظیم‌الشأن حاج قاسم سلیمانی را در بالاترین درجه عنایت خاص خود قرار دهد، در دوم اردیبهشت سال آخری که در دی‌ماه آن به «شهادت عظیم» رسید، در جلسه‌ای گفت این مردم یکپارچه پای کار نظام هستند و دلخوری‌هایی که از بعضی از ماها دارند به نظام تسری نمی‌دهند. او می‌گفت این مردم یک محور دارند و آن «رهبری» است که با او ارتباط عقیدتی پیدا کرده و این ارتباط در زیر و بم حوادث، کاستی نمی‌گیرد. او معتقد بود علی‌رغم بعضی ظواهر، درصد مخالفان این نظام در داخل آن‌قدر ‌اندک است که از ناحیه آنان خطری متوجه نظام نمی‌شود و لذا باید متوجه کانون‌های اصلی معاند نظام که آمریکا و... است، بود.
همین چند روزه یک رخداد عجیب اتفاق افتاد و این اعجاب از این جهت است که اتفاق رخ داده در تصور انسان‌هایی که مسائل جهان را براساس دوگانه سود و زیان ارزیابی می‌نمایند، نمی‌گنجد وگرنه با معادلات الهی و اعتقادات مذهبی و آیات قرآن که منافقین را به «عذابی خفت‌بار» وعید داده، این اتفاق چندان هم غیرمنتظره نبود. غربی‌ها تا همین یکی دو هفته پیش حاضر به کوتاه آمدن از موضع خود درباره ایران نبودند و آخرین حرف‌هایی که از سوی افرادی نظیر جوزپ بورل رئیس‌سیاست خارجی اتحادیه اروپا و انریکه مورا معاون او و رئیس‌تیم غرب در مذاکرات هسته‌ای به مقامات ایران گفتند این بود که «تا شما در روابط نظامی با روسیه تجدیدنظر نکنید، ما درباره موضوع هسته‌ای و سایر مسائل با شما گفت‌وگویی نخواهیم داشت» بعد از بازگشایی روابط عربستان با ایران هم از این موضع سلبی فاصله نگرفتند.
بحث آنان در روابط نظامی ایران و روسیه حول دو محور دور می‌زد؛ یک محور بحث فروش هواپیماهای سوخو 35 بود که در واقع خلأ قدرت هوایی ایران را تا حد زیادی پر می‌کند و پوشش دفاعی هم به آن می‌دهد و یک موضوع هم بحث فروش پهپادهای ایران به روسیه بود که غربی‌ها - به درست یا غلط - مدعی بودند معادله نظامی را در جنگ اوکراین برهم زده و باید تکلیف آن مشخص شود. در واقع غربی‌ها معتقد بودند توافقات نظامی ایران و روسیه اصولاً امکان بحث میان غرب و ایران در حوزه نظامی و منطقه‌ای در آ‌ینده هم از بین می‌برد؛ چرا که وقتی بخشی از نظام بین‌الملل - روسیه و چین - در تعامل نظامی با ایران بوده و در چرخه افزایش قدرت آن نقش داشته باشد، دیگر صحبت از الزام جهانی برای محدودیت قدرت نظامی ایران معنا و مفهوم ندارد. ضمن آنکه - در تحلیل غرب - توافقات نظامی ایران و روسیه در حوزه تسلیحات، دو کشور را به سمت ایجاد «روابط راهبردی» سوق می‌دهد. روابط راهبردی دو کشور به این دلیل با حساسیت غرب مواجه است که دو عنصر را کنار هم دارد؛ همکاری‌های سطح بالای نظامی و پایداری در روابط دو کشور روابط ایران و روسیه هر چه بوده، تا این‌جا و به خصوص در هفته‌های اخیر کمتر نشده و حتی مناسبات دو کشور در همه حوزه‌ها از جمله در بعد نظامی در حال گسترش بوده است. اما علی‌رغم این موضوع، اتحادیه اروپا و شخص بورل و شخص مورا درب اتاق گفت‌وگو را به روی تیم آقای علی باقری باز کرده و ظاهراً توافقات اولیه‌ای هم داشته‌اند.
در آن طرف ماجرا اما تحولات مهمی روی داده است که درشت‌ترین آن برخورد دولت آلبانی با منافقین و به‌هم ریختن کمپ ‌اشرف و متعاقب آن دفاع دولت آمریکا از اقدام پلیس آلبانی علیه منافقین بود. خب طی 40 سال گذشته، در منازعه آمریکا با ایران، منافقین با همه حقیری و ضعیف بودن، مهم‌ترین ابزار واشنگتن بوده‌اند. خدماتی که منافقین طی این چند دهه به آمریکا، رژیم اسرائیل، اروپا و بعضی کشورهای منطقه و علیه جمهوری اسلامی کردند، با هیچ گروه دیگری قابل مقایسه نیست. ترور حدود 17000 عناصر ضدآمریکایی کوچه و خیابان ایران، تهاجم نظامی به مرزهای ایران، دادن اطلاعات ویژه از تأسیسات صنعتی حساس کشور به آمریکا از جمله صنعت هسته‌ای و شرکت در عملیات‌های تخریب و ترور در ایران، بی‌ثبات‌نمایی ایران در محیط بین‌المللی وآماده بودن برای هر نوع عملیاتی علیه ایران، این گروهک را از سایر گروه‌های مخالف ایران، متمایز کرده بود و به همین جهت آن‌گاه که دولت وقت عراق برای ترک عراق به این گروهک فشار آورد، آمریکایی‌ها و سعودی‌ها ضمن اعلام حمایت از سازمان منافقین، با کشورهایی برای «اسکان متمرکز» آنان وارد مذاکره شده و در نهایت با دادن پول و وعده‌هایی، دولت تیرانا را در سال 1395 به واگذاری یک کمپ بزرگ به این گروهک مزدور، متقاعد کرد. آلبانی این را با گرفتن 25 میلیون دلار از سعودی و مبالغی وعده از آمریکا پذیرفت و برخی اسناد می‌گویند در این ۷ سال آلبانی سالانه نزدیک به یک میلیارد دلار بابت پذیرش منافقین دریافت کرده است و حال آنکه می‌دانست این کار برای مردم مسلمان آلبانی چه خطراتی دارد و در همان حال به شدت از این گروهک به عنوان «پناهندگان» دفاع می‌کرد. روزنامه آلمانی «اشپیگل»، یک سال پس از استقرار منافقین در کمپ تیرانا درباره روحیات و اهداف آنان نوشت «اعضای سازمان در این اردوگاه در تمرین‌های هفتگی خود برای بریدن گلو با چاقو، شکستن دست و درآوردن چشم با انگشت تلاش می‌کنند».
منافقین قبل از مواجه شدن با این حادثه دو علامت دریافت کردند و باید می‌فهمیدند که اوضاع دگرگون شده است؛ آزادی اسدالله اسدی دیپلمات ایرانی که از آبان 1399 در زندان بود و اتهام اصلی - دروغین - او این بود که درصدد بوده محل تجمع عناصر و پشتیبانان خارجی منافقین را در پاریس منفجر کند و یکی هم مخالفت دولت فرانسه با برگزاری تجمع سالانه منافقین بود. مدیران منافقین با بهت زیاد خبر آزادی اسدی را دریافت کردند و انتظار نداشتند با توجه به خدمات ویژه‌ای که به‌خصوص در اغتشاشات پاییز سال گذشته ایران به غربی‌ها ارائه دادند، مورد بی‌توجهی قرار گیرند. اما چیزی نگذشت که با ضرب شست پلیس آلبانی مواجه شدند.
برخورد آلبانی برای آنان این معنا را دارد که حتماً باید کمپ را تحویل داده و از این کشور خارج شوند. اما کجا می‌توانند بروند؟ و چه کشور دیگری این امکان را در اختیار آنان می‌گذارد و حال آنکه حالا دیگر احیاناً فشار و تقاضای غرب هم برای «اسکان متمرکز» آنان وجود نخواهد داشت. سازمان منافقین از این رو اقدام روز سه‌شنبه هفته پیش آلبانی را به «فروپاشی» خود ترجمه کرد. خود آنان در همین روزها بروز دادند، انتقال کمپ ‌اشرف از بغداد به تیرانا، سبب شد افراد زیادی از این گروهک فرار کنند. حالا معلوم است که در این جابه‌جایی به «ناکجا آباد»، از شیرازه این گروهک جنایتکار و وطن‌فروش چیزی باقی نمی‌ماند.
عمل آمریکا و اروپا در این موضوع خیلی مهم است و برای خیلی‌ها باورنکردنی است به همین دلیل بعضی‌ها درصدد توجیه رفتار آلبانی، اروپا و آمریکا برآمده و گفتند غربی‌ها در حال ساماندهی و وحدت‌بخشی به اپوزیسیون ایرانی هستند و مانع‌زدایی داخلی از آن را به عنوان شرط لازم ساماندهی آنان شروع کرده‌اند! اینها برخورد با منافقین را بخشی از این پروژه مانع‌زدایی معرفی می‌کنند ولی این یک توجیه نچسب محسوب می‌شود. آخر مگر در این روزها همین یک اتفاق رخ داده است و مگر اختلافات شدید اپوزیسیون بر سر هواداری یا عدم هواداری از این سازمان بوده است؟ از سوی دیگر این تنها اتفاق زجرآور برای مخالفان ایران نبوده است؛ انفعال غرب در برابر بازگشایی روابط عربستان با ایران، چراغ سبز اخیر اروپا به ایران در دوحه، تماس طولانی رئیس‌جمهور فرانسه با رئیس‌جمهور ایران و... هم در همین یک هفته روی داده و از «وضع جدید» خبر می‌دهند.
این وضع جدید حتماً ناشی از «مذاکرات» نیست، ناشی از «مقاومت» است. در واقع ایران در مواجهه با غرب مقاومت کرده و الان هم در سنگر مقاومت و در حال چیدن اولین برداشت این مزرعه است. در همین ماجرای جنجال غرب بر سر روابط نظامی ایران و روسیه، ایران با جدیت این روابط را دنبال کرده و حتی ‌اندکی از شتاب آن نکاسته است. بنابراین ما از سنگر مقاومت فاصله نگرفته‌ایم. این غرب است که به نقطه‌ای رسیده که احساس یأس می‌کند و این یأس طبیعی است. وقتی یک نفر چهل سال زیاده‌خواهانه، تلاش کند تا طرف مقابل با زور به تحمیل‌های او تن دهد و طرف مقابل نه تنها تن نداده بلکه اینک خود هم
- به تعبیر اخیر ریچارد ‌هاس - به یک قدرت مدعی تبدیل شده است، برای او یأس می‌آورد. در واقع می‌توان اقدام اخیر غرب در مواجهه با گروه جنایتکار منافقین و نیز گروه‌های موسوم به اپوزیسیون ایران را جمع‌بندی غرب از چهل و چهار سال درگیری‌های مختلف با ایران دانست. ما می‌دانستیم که انقلاب اسلامی را اگر بتوان پروژه نامید - که اطلاق پروژه به انقلاب اسلامی تحریف واقعیت است چرا که خیلی بزرگ‌تر از آن است - یک «ابرپروژه»
(Macro Project) است. غربی‌ها در این سال‌ها با ریز‌پروژه (Micro Project)
سرگرم بودند و معلوم است که نتیجه چنین بازی چه خواهد بود.
این ماجرا یک نکته هم برای بعضی جریانات داخلی دارد؛ آنان‌که مثل همین سازمان منافقین خیلی روی آمریکا و توافق با آن حساب می‌کردند؛ آنان که با لباس اصلاح‌طلبی به آمریکا علامت می‌دادند؛ یا با لباس اعتدال؛ آنان که همین روزها با وقاحت خود را در میانه اقدامات توطئه‌گون منتظری قرار داده، این مرده را به خیال خود به صحنه آوردند و اقدامات خیانت‌بار او را به دعوای امام و منتظری تقلیل داده و در نهایت هم به نفع منتظری داوری کردند، این‌ها بدانند ارزش‌شان نزد آمریکا و اروپا یک هزارم ارزش منافقین نزد آمریکا و اروپا نیست. این‌ها ببینند آنان با منافقین چه کردند. با این‌ها هم همین را می‌کنند. کما اینکه با آن همه «رقص در میانه میدان» به آنها مدال محور شرارت دادند و هواپیمای محمدجواد ظریف را در اروپا معطل چند لیتر بنزین کردند.

پول کثیف علیه قانون
مهدی جاوید | کارشناس مسائل سیاسی
همه چیز از ۷مهر۱۴۰۰ شروع شد. زمانی که رهبر معظم انقلاب حکم به ریاست پیمان جبلی بر صداوسیمای جمهوری اسلامی دادند. از روز‌های قبل گمانه‌زنی‌ها و تخریب‌ها شروع شده بود. پس از اعلام رسمی حکم جبلی با توجه به این‌که نمی‌توانستند با حکم رهبری مخالفت آشکار کنند، شروع به حمله علیه وحید جلیلی کردند که بعدا به‌عنوان قائم‌مقام رئیس رسانه‌ملی در امورسیما منصوب شد.
«هدایت فرهنگی، تقویت روحیه و احساس هویت ملی و انقلابی، ترویج سبک زندگی اسلامی ــ ایرانی و افزایش همبستگی ملی، در شمار اولویت‌هایی است که باید با ارتقای سرمایه انسانی و رشد کیفی برنامه‌ها و بهره‌گیری از ابتکار و با تلاش شبانه‌روزی به آن دست یابید.»
این بخشی از حکم رهبر معظم انقلاب برای رئیس سازمان صداوسیماست و تاکید جبلی بر اجرای سند تحول مبتنی بر حکم رهبری، جریان تخریب را هر روز عصبی‌تر می‌کرد تا جایی که با پول‌پاشی در رسانه‌ها و ازجمله برخی کانال‌های تلگرامی که بعد‌ها مسئولان آن دستگیر شدند، هرچه می‌خواستند منتشر کرده و از انتشار انواع دروغ‌ها فروگذاری نکردند. با وجود این هجمه، اجرای سند تحول و حرکت به سمت هویت‌محوری و عدالت گستری و یجاد ساختار‌های سبک و چابک از دستورکار رسانه‌ملی خارج نشد. در مقابل جریانی که می‌خواهد با حکم و خط هدایت رهبری مخالفت کند و نمی‌خواهد این مخالفت علنی باشد به‌صورت نیابتی به جبلی و جلیلی حمله می‌کند، اگر نه آیا این جریان به‌ظاهر خودی مخرب از پشت‌پرده‌ها آگاه نیست؟
این جریان که لباس خودی به تن دارد در ائتلافی تاکتیکی با غربگرایان داخلی و همسو با معاندین خارجی در برهه‌های گوناگون و هرگاه رخدادی مهم در رسانه‌ملی رخ می‌دهد موتور تخریب همه‌جانبه خود را روشن و با شبه‌رسانه‌هایش اعم از روزنامه‌های زرد و سایت‌ها و اکانت‌های توییتری حمله‌ای فراگیر علیه رسانه‌ملی را آغاز می‌کند.
مصوبه جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی که تصریح می‌کند: «وظیفه نظارت بر حوزه سکو‌های صوت‌وتصویر فراگیر و شبکه نمایش‌خانگی طبق قانون‌اساسی و قوانین موضوعه، برعهده سازمان صداوسیما قرار دارد» ازجمله این گلوگاه‌هاست. ابتدا که این جریان تلاش کرد این قانون تصویب نشود، ولی پس از تصویب هنوز امضای مصوبه خشک نشده، سپاه ابرهه، سربازان رسانه ای‌اش که در رسانه‌های جبهه انقلاب لانه کرده‌اند و فیل‌های خفته در نهاد‌های رسمی را به خط کرد تا بر این جایگاه قانونی هم شبهه وارد کنند. جریان‌های مخالف‌خوان و حتی به‌ظاهر خودی‌هایی که دیروز نفع‌شان در رسانه‌ملی بود و امروز در هلدینگ‌های بزرگ اقتصادی خط تخریب را پیش می‌برند، از همان ساعات اولیه بدون فوت وقت اقدام به تحریف و شبهه‌افکنی کردند. از سوی دیگر، یک سایت بدنام پروژه‌بگیر که در زمره همان شبه‌رسانه‌های نیابتی که در رسانه به کار‌های دیگری غیر از امر رسانه معروف است با وصله‌پینه کردن یک متن، خط تخریب رسانه‌ملی با پول کثیف را پیش می‌برد.
باید دانست فرصت پلتفرم‌های پخش فیلم و سریال در جنگ شناختی از مهم‌ترین مولفه‌های عملیات ضدفرهنگی است و جبهه مقابل حساب ویژه‌ای روی ولنگاری مفسده‌انگیز آن باز کرده است تا این فرصت را به تهدید تبدیل کند.
 ازسوی دیگر، برخی پلتفرم‌های آلوده مدت‌هاست مشغول پول‌پاشی در رسانه‌ها هستند و انواع و اقسام رسانه‌ها، از انقلابی‌نما گرفته تا غربگرا و عوامل آن‌ها در جریان‌های مختلف سیاسی را وامدار خود کرده‌اند که نتیجه آن پول‌های کثیف همین تخریب‌های پیوسته است. البته همه این اقدامات تاثیری بر تغییر مشی رسانه‌ملی در اجرای سند تحول و اجرای قانون ندارد و بیشتر عرض خود می‌برند تا زحمت رسانه‌ملی!
به‌یقین دوران بزن دررو تمام شده است و قرار نیست تنگه احد جبهه فرهنگی انقلاب از دست برود. امروز دیگر دشمن نیازی به پنهان‌کاری ندارد و خط و ربط این بازی، آشکارا روی میز است و همه ابواب‌جمعی خود را به کار گرفته. ضرورت آن است که در این نبرد سنگین شناختی باید به‌صورت جدی مقابل سپاه ابرهه جریان تخریب و تحریف ایستاد.
 
مذاکرات در چه مرحله‌ای است؟
در ادامه فراز و فرودهای برجام، در یک ماه گذشته خبرهای زیادی پیرامون مذاکرات با آمریکا درباره «تبادل زندانیان» و موضوع «مذاکرات رفع تحریم‌ها» و «آزادسازی منابع بلوکه شده ملت ایران در برخی کشورها» شنیده می‌شود و سفر وزیر امورخارجه کشورمان به چهار کشور عربی منطقه نیز در این راستا ارزیابی شده است. همچنانکه «نیویورک تایمز» در گزارشی مدعی شد که ایران و آمریکا با یکدیگر به توافق غیر مکتوب رسیده‌اند که بر اساس آن ایران می‌پذیرد از پیشرفت در برنامه هسته‌ای خود پرهیز کند و در مقابل بخشی از پول‌های بلوکه شده‌اش در کشورهای مختلف آزاد و صرف امور بشردوستانه شود.به گزارش مهر، تقریبا با هر بار کنشگری مسئولان وزارت امور خارجه، موجی از گمانه‌زنی‌ها از سوی رسانه‌ها مطرح می‌شود که ایران و آمریکا در آستانه توافق هستند. ابتدا گفته شد توافقی موقت و در سطح پایین شکل می‌گیرد، سپس دو کشور ایران و آمریکا «توافق موقت» را تکذیب کردند. مجددا مدل توافق «تعلیق در برابر تعلیق» در رسانه‌ها پیچید که این موضوع هم توسط دو کشور رد شد تا اینکه وزیر خارجه عمان در گفت‌وگو با المانیتور، از نزدیک بودن حصول توافق میان نمایندگان ایران و آمریکا بر سر تبادل زندانیان و احتمال حل‌وفصل موضوعات هسته‌ای میان دو کشور خبر داد. در «توافق ۲۰۱۵» نیز تبادل زندانیان، گام اول توافق ایران و ۱+۵ بود و مجددا همان شرایط در حال تکرار شدن است. از طرفی «تفاهم» یا توافق غیر رسمی ایران و آمریکا از دیگر خروجی‌های بازارهای سیاه حدس و گمان است. نیویورک تایمز در تعریف این نوع از توافق نوشته است: «هدف از دستیابی به یک توافق غیررسمی و نانوشته که برخی از مقام‌های ایرانی آن‌را «آتش‌بس سیاسی» خوانده‌اند جلوگیری از تشدید بیشتر یک رابطه خصمانه طولانی مدت با ایران است که به ویژه با نزدیک شدن به میزان اورانیوم لازم برای ساخت بمب اتمی و همچنین تأمین تسلیحات برای روسیه سطح آن افزایش هم یافته است.»در صورت صحت گزارش نیویورک تایمز، ایران توانسته است به صورت دوفاکتور غنی‌سازی ۶۰ درصدی اورانیوم خود را از سوی طرف آمریکایی رسمیت ببخشد و در مقابل بخش‌هایی از پول‌های بلوکه شده خود را در عراق و کره جنوبی آزاد کند و آمریکا دیگر تحریم جدیدی مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران علیه جمهوری اسلامی اعمال نخواهد کرد.فارغ از همه اینها، جمهوری اسلامی ایران به اندازه کافی عبرت و تجربه دارد که نخواهد با هر گرم و سرد شدن سیاست‌های کاخ سفید، سست شود. بنابراین قوه عاقله جمهوری اسلامی ایران نیز، بدون توجه به گمانه‌زنی‌ها و فشارهای رسانه‌ای غرب، در مسیر تأمین منافع کشورمان ایران اسلامی گام بر می‌دارد. گفتنی است، ایران و آمریکا در حال نهایی کردن مذاکرات بر سر «منابع مسدود شده ایران» در دیگر کشورها هستند تا به یک چارچوب عملیاتی و جدول زمانی برسند. بنابراین «مذاکرات فنی» همچنان ادامه دارد و نقش قطر و عمان در این زمینه برجسته است؛ چراکه گفته می‌شود منابع آزاد شده ایران قرار است به بانک‌های این دو کشور منتقل شود. با توجه به سفر روزهای اخیر رئیس بانک مرکزی جمهوری اسلامی و تأکید او بر گسترش همکاری‌های بانکی میان ایران و قطر می‌توان انتظار داشت که در این حوزه هم تلاش‌ها و گام‌هایی صورت گرفته است.در این راستا وزیر امور خارجه کشورمان روز دوشنبه ۲۹ خرداد برای تبادل نظر در مورد موضوعات مختلف مورد اهتمام دو کشور در حوزه دوجانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی به دوحه و مسقط، پایتخت‌هایی که این روزها به محلی برای توافقات دو کشور متخاصم ایران و آمریکا تبدیل شده‌اند، سفر کرد ،سفری که قطعا بی ارتباط با مذاکرات برای رفع تحریم‌ها نیست.وزیر امور خارجه کشورمان در جریان دیدار با امیر قطر از تلاش‌ها و ابتکارات این کشور در کمک به حل و فصل موضوعات و مشکلات منطقه‌ای قدردانی کرد. شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر قطر نیز در این دیدار، ضمن ابراز خرسندی از روابط بسیار خوب، مستحکم و صادقانه میان دو کشور، گفت: ایران از جایگاه ویژه ای در منطقه برخودار است و کشورش برای توسعه روابط با ایران هیچ مرزی نمی‌شناسد.«علی باقری‌کنی» معاون سیاسی وزیر امور خارجه نیز در صفحه شخصی خود در فضای مجازی از گفت‌وگو با «انریکه مورا» معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در خصوص طیفی از موضوعات از جمله مذاکرات رفع تحریم‌ها خبر داد. باقری اعلام کرد: جلسه‌ای جدی و سازنده با انریکه مورا در دوحه داشتم. در مورد طیفی از موضوعات از جمله مذاکرات رفع تحریم‌ها به بحث و تبادل‌نظر پرداختیم. در ادامه سفرهای منطقه‌ای حوزه خلیج فارس، حسین امیر عبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان در پایان دیدارهای رسمی دوجانبه خود در قطر، روز سه شنبه30 خرداد  دوحه را به مقصد مسقط پایتخت سلطنت عمان ترک کرد.امیر عبداللهیان در این سفر با مذاکره کننده ارشد دولت نجات ملی یمن و وزیر خارجه یمن و وزیر مکتب سلطانی عمان دیدار و گفت‌وگو کرد. وزیر امور خارجه کشورمان صبح روز چهارشنبه ۳۱ خرداد نیز با ارتشبد «سلطان بن محمد النعمانی» وزیر مکتب سلطانی عمان دیدار و گفت وگو کرد. امیر عبداللهیان در دیدار با وزیر مکتب سلطانی عمان موضوعات دوجانبه، پیگیری نتایج سفر اخیر سلطان عمان به تهران و نیز تحولات منطقه‌ای خاصه تحولات یمن مورد گفت‌وگو و تبادل نظر قرار گفت. طرفین بر تداوم تلاش‌های مشترک به منظور کمک به پیشبرد روند سیاسی در یمن، ایجاد ثبات و آرامش پایدار و کاستن از رنج‌ها و آلام مردم این کشور تأکید کردند.
 
ابابیل در جنین و هرتزلیا
مهدی محمدی
سال ۱۳۹۸ نتانیاهو با وادار کردن کوشنر و ترامپ به ترور سردار سلیمانی - که پس از توافقات مالی پشت‌پرده با برخی طرف‌ها انجام شد - تصور می‌کرد نه‌تن‌ها برنامه منطقه‌ای ایران را یک دهه به عقب برگردانده، بلکه در فقدان سردار سلیمانی قادر خواهد بود به توصیه بن‌سلمان عمل کند و جنگ را به داخل ایران بکشاند. سرمایه‌گذاری وسیع برای ایجاد واحد‌های جدید عملیات علیه ایران در ارتش به موازات موساد، تشدید حضور در محیط پیرامونی ایران از جمله در جمهوری آذربایجان و کردستان عراق، تلاش بسیار گسترده برای ایجاد شبکه‌ای از اوباش در داخل ایران که ماموریت آن‌ها خشن کردن هر نوع آشوب تا سرحد ممکن است و نهایتا، تهدید مستمر به درگیری نظامی و اقدام علیه برنامه هسته‌ای ایران، مجموعه اقداماتی است که او و تیمش در چارچوب راهبرد «حلقه سوم» علیه ایران طراحی کردند و تا امروز با حداکثر توان به اجرا گذاشته‌اند.
مهم‌ترین و بنیادی‌ترین گام در این چارچوب، آشوبی بود که سال گذشته در ایران اجرا شد. من همواره گفته‌ام - و شواهد بسیار زیادی برای اثبات این مدعا وجود دارد - که این آشوب‌ها ترکیبی از ۲ جنبه اجتماعی و امنیتی بود. جنبه اجتماعی اشاره به مجموعه آسیب‌های اقتصادی، نسلی، شناختی، سیاسی و اجتماعی در داخل ایران است که به عنوان میزبان و تسهیل‌کننده تهدید خارجی عمل کرد. این جنبه اگرچه بسیار مهم است، اما بدون ترکیب با یک برنامه امنیتی خارجی هرگز نمی‌توانست به خشونتی به وسعت آنچه در سال ۱۴۰۱ دیدیم تبدیل شود (همچنان که در وضعیت عادی جامعه ایران اگرچه در برخی موارد معترض است، اما مطلقا آشوب‌طلب نیست).
جنبه امنیتی پروژه، کاملا فکرشده، دقیق و حاوی ظرافت‌های فراوان در جزئیات بود و وقتی این جنبه امنیتی با آن زمینه داخلی ترکیب شد، اعتراض به آشوب مبدل شد. حالا از ورای چند ماه فاصله شواهد نشان می‌دهد صهیونیست‌ها واقعا تصور می‌کردند - و آمریکا را هم متقاعد کرده بودند - که به جای تلاش برای وارد کردن هزاران زخم، می‌توان یک زخم جانکاه به ایران وارد کرد، چنانکه جامعه تصور کند کار تمام است و به زعم آن‌ها دروغ بزرگ به عملیات بزرگ تبدیل شود.
ایران نه به سادگی، ولی با قدرت از آن ماجرا عبور کرد. پس از آن بسیاری اتفاقات رخ داده که اینجا قصد بررسی آن‌ها را ندارم، اما یک مورد بسیار شاخص است و آن تغییر بنیادین، بی‌سابقه و بسیار قدرتمند ژانر اقدام علیه رژیم صهیونیستی است.
گویی ایران و مقاومت تصمیم گرفته‌اند طعم واقعی یک مهندسی امنیتی بی‌سابقه را به اسرائیل بچشانند. رژیم صهیونیستی تا پیش از این به مدت بیش از ۲ دهه تحت محاصره و حمله نظامی بوده. آنچه جدید است این است که اسرائیل برای نخستین‌بار با یک اتحادیه اطلاعاتی- عملیاتی ویژه بسیار ماهر مواجه است که نبرد اطلاعاتی علیه آن را به یک ماجرای هر روزه تبدیل کرده است. صهیونیست‌ها پس از عملیات «مجدو» وانمود کردند پیام را گرفته‌اند، اما حالا این موضوع در حال روشن شدن است که در واقع هیچ نمی‌دانند. در واقع اسرائیل حتی به خودش هم آدرس غلط می‌دهد. پس از جنگ اخیر در غزه- که طی آن جبهه شمالی هم اندکی فعال شد- جامعه نظامی و استراتژیک رژیم صهیونیستی ادعا می‌کند در حال آماده شدن برای جنگ در چند جبهه است. این ادعایی بزرگ و با توجه به کیفیتی که ارتش اسرائیل در جنگ با غزه از خود نشان داد به نحو رقت‌آوری مضحک است. آنچه اسرائیل باید خود را واقعا برای آن آماده کند نه جنگ در چند جبهه بلکه جنگ در کوچه‌های ساحل غربی است. روند، در حال حرکت به سمتی است که در آن حزب‌الله، جهاد و حماس، نه در بیروت و حتی غزه، بلکه در جنین با اسرائیل روبه‌رو خواهند شد. تبدیل شدن مردم ساحل غربی به اسلحه و کوچه‌های آن به جبهه، واقعیت امنیتی جدید رژیم صهیونیستی است که حوادث سال گذشته در ایران به آن شتاب بخشیده. پیکر پوسیده رژیم صهیونیستی باید به نیش میلیون‌ها زنبور عادت کند.
برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: