صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۸  ، 
شناسه خبر : ۳۵۲۶۸۲

دورنمای جنگ ۳۰ روزه مصاف استراتژی و استراگیجی

محمد ایمانی 
۱- افعی اسرائیل، در حال خودخوری است. خیلی هنر می‌خواهد یک ارتش برای اشغال منطقه‌ای به وسعت ۳۶۰ کیلومتر مربع، حدود ۳۰ هزار تن بمب بر سر ساکنان آن بریزد و ده هزار نفر را قتل‌عام کند، اما پس از ۳۰ روز جنایت افسارگسیخته، در همان نقطه آغازین درجا بزند. ارتش اسرائیل، نه توانسته وارد عمق غزه شود، نه حماس را از پا درآورده، نه شلیک راکت‌ها را متوقف ساخته، و نه حتی به یکی از ۲۴۰ اسیر خود دست یافته است. بلکه تنها توانسته با بمباران سردرگم، ۶۰ نفر از اتباع به اسارت درآمده خود را بکشد و به افکار عمومی اسرائیل ثابت کند که حتی جان صهیونیست‌ها نیز برای دولت نتانیاهو مهم نیست. ارتش اسرائیل در آغاز مواجهه با حماس هم، شماری از صهیونیست‌های شهرک‌نشین را کُشت.
۲- منابع صهیونیستی، کشته شدن دست‌کم ۳۴ افسر و نظامی اسرائیل در حملات زمینی چند روز اخیر به غزه را تایید کرده‌اند و با توجه به سوابق دروغگویی آنها در اعلام تلفات، به احتمال قریب به یقین، شمار تلفات چند روز اخیر آنها سه تا چهار برابر این رقم است. انهدام ده‌ها ‌تانک و خودروی زرهی را هم باید به فهرست خسارات و تلفات اضافه کرد. هنوز معلوم نیست چه تله‌های مرگباری در عمق غزه، در انتظار ارتش اسرائیل است. نیویورک‌تایمز به تازگی اذعان کرد: «واشنگتن به تل‌ آویو گفته که سران حماس را هدف قرار دهد، اما عملیات تاکنون به نابودی فرماندهان ارشد و میانی، حتی نزدیک هم نشده است».
۳- روزنامه صهیونیستی «کالکالیست» پیش‌بینی کرده که جنگ، بیش از ۵۰ میلیارد دلار خسارت روی دست اسرائیل بگذارد. اما این رقم سرسام‌آور، آن قدر اهمیت ندارد که نابودی تصویر بازدارندگی اسرائیل از یک طرف، و شکست مطلق در حوزه افکار عمومی از طرف دیگر. یوآف گالانت وزیر جگ اسرائیل به تازگی گفت: «برای پیروزی در غزه آماده هستیم، حتی اگر یک سال طول بکشد». این هم اعتراف سربسته دیگری به شکست در محاسبات است. او و دیگر مقامات اسرائیل تا دو هفته قبل، از پیروزی ظرف دو سه هفته، و سپس ۳-۲ ماه سخن می‌گفتند، اما حالا سخن از «یک سال» به میان می‌آورند! این در حالی است که جبهه داخلی از هم گسیخته، عصبانی و ناامید اسرائیل، تاب فرسایشی شدن جنگ را ندارد و همین حالا بخش مهمی از آن، خواستار برکناری فوری نخست‌وزیر است. بر اساس نظرسنجی شبکه ۱۳ تلویزیون ‎اسرائیل، ۴۷ درصد صهیونیست‌ها خواستار استعفای نتانیاهو پس از جنگ، و ۲۹ درصد خواستار استعفای فوری وی بی‌توجه به جنگ هستند (مجموعا ۷۶ درصد بر برکناری نتانیاهو تاکید دارند) و فقط ۱۸ درصد با ادامه نخست‌وزیری نتانیاهو موافقند. حمایت از حمله زمین، از ۶۵ درصد به زیر ۲۹ درصد در هفته گذشته سقوط کرد و قطعا به مرور زمان، کمتر هم خواهد شد
4- هر چه زمان سپری می‌شود، یک خلا بزرگ، بیشتر آشکار می‌شود: بحران استراتژی، برآمده از بحران رهبری و فرماندهی. سردرگمی در اعلام هدف حمله و ناتوانی در برآوردن آن، فاجعه بزرگی است که جناب سید حسن نصرالله در سخنرانی اخیر، انگشت تاکید روی آن گذاشت. استراگیجی دولت و ارتش اسرائیل پس از ۳۰ روز، اهمیت و شدت ضربه‌ای را که عملیات طوفان الاقصی وارد کرد، نشان می‌دهد. جبهه مقاومت، برتری فیصله بخشی دارد که اسرائیل و حتی آمریکا ندارند و آن، قدرت راهبری حکیمانه (مسئولانه، شجاعانه، صبورانه و موفق) است. تحلیلگران بسیاری در غرب معتقدند شخصیت‌هایی مانند رهبر انقلاب اسلامی و دبیرکل حزب‌الله، شخصیت‌های ماهری در حوزه استراتژی هستند. در مقابل، کسانی مانند جیمز زاگبی تحلیلگر ارشد خاورمیانه در واشنگتن می‌گوید: «خبرنگاری از من خواست تا در مورد سیاست آمریکا در قبال غزه نظر بدهم. گفتم ما سیاست نداریم. ما هر کاری که اسرائیل بخواهد انجام می‌دهیم و هزینه آن را می‌پردازیم. مشکل این است که اسرائیل نیز سیاست منسجمی ندارد. آنها فقط آسیب‌شناسی دارند، نه سیاست.» قطعا قدرت تخریب، با مهارت و قدرت نتیجه گرفتن، زمین تا آسمان فرق دارد.
۵- الون بن دیوید، تحلیلگر شبکه ۱۳ تلویزیون اسرائیل که در حملات حماس زخمی شد، اخیرا فاش کرد: « نتانیاهو در اتخاذ تصمیمات مردد است و یک مسیر طولانی و غیرقطعی را ترجیح می‌‌دهد، زیرا می‌‌داند به‌زودی تحقیقات و محاکمه‌هایی در کار خواهد بود. طولانی کردن جنگ، به معنی طولانی‌تر شدن حیات سیاسیِ رو به پایان اوست». دیگرانی مانند ایهود اولمرت و ایهود باراک (دو نخست‌وزیر سابق) می‌گویند: «کاملاً روشن است که به دردناک‌ترین و تلخ‌ترین شکل ممکن شکست خوردیم. ادعای نتانیاهو درباره نابودی حماس، از سر استیصال است؛ او تمام شده و تا رفتنش،‌ فرصت خیلی کوتاهی مانده است.»؛ و «عملیات حماس، شدیدترین ضربه‌‌ای است که اسرائیل از زمان تأسیس متحمل شد. همه اسرائیلی‌‌ها، اعتماد خود را به نتانیاهو از دست داده اند».
۶- فراتر از اسرائیل، حزب دموکرات و نظام حکومتی آمریکا، بزرگ‌ترین زیانکار جنایت در غزه است. دموکرات‌ها سال ۲۰۰۹، با روی کار آوردن باراک اوباما، کوشیدند نقاب صلح‌طلبی، حقوق بشرخواهی و مسالمت را بر سیمای جنایتکار آمریکا بیاویزند. پیش از وی، دولت بوش بر اساس طرح «قرن جدید آمریکایی» و «خاورمیانه جدید»، تصویری کاملا ضد انسانی از ایالات متحده ساخت و دولت دموکرات‌ها ماموریت داشت این تصویر سیاه را ترمیم کند. اما اکنون دولت بایدن، فراتر از همه تحریفات و تبلیغات، به عنوان پیمانکار اصلی نسل‌کشی در غزه، سیمای بدون روتوش آمریکا را به نمایش گذاشته است. اشتباه فاحش دولت بایدن، از این جهت مهم است که بایدن ظرف چند هفته اخیر اذعان کرد: 
- «آنچه در خاورمیانه اتفاق می‌افتد، جهان را برای ۸ دهه آتی شکل خواهد داد. به اعتقاد من، شاید هر ۶ تا ۸ نسل، لحظاتی پیش می‌آید که جهان در مدت زمان بسیار کوتاهی تغییر می‌کند. فکر می‌ کنم آنچه در ۲ یا ۳ سال آینده اتفاق می‌‌افتد تعیین می‌‌کند که جهان در ۵ یا ۶ دهه آینده چگونه خواهد بود». (روز شنبه، در دیدار رئیس‌جمهوری شیلی).
- «ما با یک نقطه عطف در تاریخ رو‌به‌رو هستیم. این یکی از آن لحظاتی است که تصمیم‌‌هایی که می‌‌گیریم، چند دهه آینده را شکل خواهند داد. ایالات متحده و شرکای آن در حال تلاش برای آینده‌ای بهتر برای خاورمیانه هستند. کمک به اوکراین یک سرمایه‌گذاری هوشمندانه است که سود سهام را برای نسل‌های آینده به ارمغان می‌آورد. پیروزی اسرائیل و اوکراین امنیت ما را تضمین خواهد کرد». (دو هفته قبل در بازگشت از اسرائیل)
۷- بایدن و مشاورانش، واقعیت میدان را درست فهمیده‌اند، اما کاملا غلط قدم بر می‌دارند. کمترین تردیدی درباره میزان درهم‌تنیدگی آمریکا و اسرائیل وجود ندارد؛ اما حمایت فعلی واشنگتن از این رژیم، فقط شرط‌بندی روی اسب بازنده نیست، بلکه هم سرنوشت کردن خود با اسب چموشی است که با جنون تمام بر لبه پرتگاه می‌تازد. پایگاه خبری آکسیوس، چند روز قبل فاش کرد: «دولت بایدن، یک ژنرال سه ستاره و چند افسر دیگر را برای مشاوره به ارتش اسرائیل در عملیات زمینی فرستاده است. سپهبد جیمز گلین، فرمانده سابق عملیات ویژه تفنگداران دریایی و سایر افسران ارشد، بنا به دستور دولت بایدن، مامور مشاوره به ارتش اسرائیل در مورد عملیات در غزه مامور شده‌اند». 
اما سؤال مهم این است: آیا مجموعه سیاستگذاری‌هایی که چهار دولت آمریکا ظرف دو دهه اخیر به اجرا گذاشتند، نفوذ و اقتدار آمریکا را گسترش داد، یا زیرساخت قدرت آمریکا را در غرب آسیا منهدم کرد؟! آمریکا در کدام دوره در طول ۷۸ ساله پس از جنگ جهانی دوم، مانند دوره اخیر نتوانسته هیچ جنگی را با حداقل دستاورد به سرانجام برساند، یا با حجمی بی‌سابقه از حملات در کشورهای مختلف دست به‌ گریبان شود و نتواند پاسخ مؤثر بدهد؟ در جای جای منطقه، آثار شکست‌های آمریکا آشکار است و با این وصف، چه انتظاری هست که بتواند کمک مفیدی (فراتر از واگذاری بمب‌های ممنوعه و تشویق به جنایت گسترده‌تر) به اسرائیل بدهد؟!
۸- گذشت زمان ثابت خواهد کرد که اسرائیل و نتانیاهو، چه هزینه هنگفتی را روی دست غرب به‌ویژه آمریکا گذاشته‌اند. روزنامه گاردین دو هفته قبل پیش‌بینی کرد: 
«در حالی که چند هزار فلسطینی جان‌ باخته‌اند، تیم نتانیاهو باید با کارت قرمز بایدن مواجه می‌شد، اما چراغ سبز دریافت کرد. نتانیاهو به شدت برای زنده ماندن می‌‌جنگد. او شخصی خطرناک، عمیقا نامحبوب، دو چهره و سمّی به نظر می‌‌رسد و اغراق نیست اگر بگوییم که می‌‌تواند بایدن را با خود به زیر بکشند. این جنگ به نفع هیچ کس نیست، مگر نتانیاهو که پایان دولتش را با پایان جنگ، گره خورده می‌‌بیند. درگیری طولانی، ایجاد تلفات غیرنظامی بیشتر و بی‌‌ثباتی منطقه‌ای بیشتر، می‌‌تواند آمریکا را به شکلی عمیق‌تر به سوی نزاع در خاورمیانه بکشاند. بایدن در دام نقاط کور و طبیعت خود گرفتار، و مالک این جنگ شده است. او یک جنگ طولانی با روسیه در اوکراین دارد و همچنین با جنگ سرد یا گرم با چین مواجه است. درباره وضعیت ایجاد شده، فاجعه زیر نظر بایدن در حال آشکار شدن است».
9- چشم‌انداز جنگ غزه را می‌توان از همان آغاز غافلگیر‌کننده و ضربه جبران‌ناپذیری که اسرائیل خورد، برآورد کرد. نشریه آمریکایی «پولیتیکو»، همان روزهای ابتدائی جنگ نوشت: «غرور تکنولوژیک اسرائیل، پیش پای رزمندگان حماس شکست. حمله حماس، قرار نبود امکان‌پذیر باشد یک حمله گسترده و مرگبار از سوی منطقه‌‌ای با اینترنت نسل دوم، به یک دولتی امنیتی مانند اسرائیل با اینترنت نسل پنجم (5G). حملات مرگبار، اسرائیلی‌ها را در ماتم فرو برد و باعث تجدیدنظر درباره یکی از بزرگ‌ترین نقاط غرور اسرائیل یعنی پیچیدگی فنی شد. دیوار امنیتی یک میلیارد دلاری اسرائیل شکسته شد. حماس با رگبار موشک توانست به سامانه دفاع موشکی گنبد آهنین اسرائیل 
غلبه کند. بخش دیگر در کنار شکست تکنولوژیک، پیچیدگی دور از انتظار عملیات حماس است که توانست بر تعداد زیادی از رادار‌ها، دوربین‌‌ها و مسلسل‌های خودکار غلبه کند و به مواضع ارتش و ۲۲ شهر اسرائیل یورش ببرد».
۱۰- اجازه بدهید چشم‌انداز جنگ را از نگاه دیپلمات کارکشته انگلیسی روایت کنیم. روزنامه فایننشال تایمز چند روز قبل، به قلم «پیتر رایکتس» نوشت: «جنگ غزه برای من، شدیدا یادآور حمله سال ۱۹۸۲ اسرائیل به لبنان و شکست در آن جنگ است. من آن زمان، مسئول میز اعراب و اسرائیل در وزارت خارجه بودم. برای مدتی کوتاه به نظر می‌‌رسید شارون به پیروزی مهمی رسیده، اما همه چیز خراب شد و اسرائیل مجبور شد نیرو‌ها را از بیروت عقب براند. این تجربه، با درس دردناکی که آمریکا بعداً در افغانستان و عراق آموخت، انطباق دارد... در آغاز جنگ ۱۹۸۲ لبنان، مناخیم بگین، نخست ‌وزیر اسرائیل وعده داد که این جنگ، ۴۰ سال صلح را به ارمغان خواهد آورد، اما حزب‌الله به تهدیدی بسیار قدرتمند‌تر از حماس برای امنیت اسرائیل تبدیل شد».
 
صهیونیست‌ها شکست را پذیرفته‌اند
سیدعبدالله متولیان
عملیات طوفان الاقصی بسان زلزله‌ای بود که تمامی شالوده و ساختار‌های رژیم اشغالگر را به هم ریخته و اینک پس‌لرزه‌های آن به مراتب شدیدتر و اثربخش‌تر از خود آن است. هرچه از ۱۵ مهرماه (۷ اکتبر) فاصله می‌گیریم، آثار این زلزله سنگین بر رفتار، عملکرد و مواضع سران امریکا، دول غربی و خاصه رژیم صهیونیستی نمایان‌تر می‌شود. طوفان الاقصی سبب شکل‌گیری محور شرافت جبهه حق در برابر محور شرارت جبهه شیطانی باطل شده است و تلاش‌های مذبوحانه محور شرارت، آنان را منزوی‌تر، منفورتر، بی‌چاره‌تر، عصبانی‌تر و گیج‌تر می‌کند. مقاومت فلسطین حتی در نامگذاری عملیات خود هم ذوق به خرج داده و با نام طوفان الاقصی عملاً عملیات طوفان صحرای ناتو در حمله به کویت و عراق را نیز به سخره گرفته‌اند.

اینک صهیونیست‌ها در همه حوزه‌ها و تمامی ساحات و در زمین، زمان، دیپلماسی و... زمین‌گیر شده و به بن‌بست رسیده و سرزمین (ارض) موعود برایشان جلوه آشکار جهنم موعود شده و افسانه شکست ناپذیری آنان باطل و گنبد آهنین، دیوار حائل، تانک‌های مرکاوا و... به طنز سیاسی شیربچه‌های فلسطینی تبدیل شده است.
امروز غزه به سیاهچاله‌ای کیهانی تبدیل شده و در حال بلعیدن همه حیثیت، اعتبار، مشروعیت، آرامش و امید تروریست‌های اشغالگر است و تلاش صهیونیست‌ها بر سرعت غرق شدن در این سیاهچاله می‌افزاید. این روز‌ها صهیونیست‌ها با از کف دادن عقلانیت عملیاتی و راهبردی، مثنوی تحقیر و آوارگی و کمپ نشینی را با همه عوارض روانی آن تجربه می‌کنند. بیش از ۵۰ شهرک صهیونیستی تخلیه شده و صد‌ها هزار صهیونیست در اردوگاه‌های جنگی نظاره‌گر مرگ، نابودی و فروپاشی رژیم منحوس و اشغالگر اسرائیل هستند و دولت دیوانه و تروریست نتانیاهو زیر ضربات پی در پی عوارض و پیامد‌های طوفان الاقصی، خسته، ناامید، منزوی، یرشکسته، منفور و در حال متلاشی شدن بوده و با تشدید جنایات ضد بشری و کشتار وحشیانه کودکان و زنان و بمباران مدارس و بیمارستان‌ها چهره زشت، پلید، بی‌رحم، تبهکار و شیطانی خود را به نمایش می‌گذارد.
آنچه که در این میان برجسته‌تر از سایر مسائل و موضوعات خودنمایی می‌کند، باور صهیونیست‌های اشغالگر اعم از سران رژیم، کارشناسان نظامی و غیرنظامی و رسانه‌های اسرائیلی و عامه ساکنان شهرک‌های صهیونیستی به شکست قریب‌الوقوع است. سخنگوی نظامی ارتش رژیم صهیونیستی در کنفرانسی خبری صراحتاً به عجز و ناتوانی این رژیم در حمله زمینی به غزه به رغم حمایت‌های گسترده و همه جانبه امریکا و غرب اذعان کرده و می‌گوید: حمله زمینی به غزه بسیار سخت و پیچیده است و خطرات زیادی را متوجه نیرو‌های ما خواهد کرد. این اظهارات سخنگوی نظامی ارتش رژیم صهیونیستی، اذعان علنی به شکست در برابر مقاومت و ناتوانی در حمله زمینی به غزه است، اما اشغالگران همچنان به بمباران وحشیانه و جنون‌آمیز غزه و کشتار غیرنظامیان ادامه می‌دهند تا بر ضربات سختی که از مقاومت دریافت کرده‌اند، سرپوش بگذارند.
کابینه رژیم صهیونیستی در واکنش به عملیات طوفان الاقصی به جان هم افتاده و ضمن درگیری شدید، هر یک دیگری را مقصر حادثه معرفی کرده و پاچه یکدیگر را می‌گیرند. مقامات و منابع صهیونیستی به شکست در برابر عملیات اخیر حماس اذعان دارند و «اسموتریچ»، وزیر دارایی کابینه افراطی نتانیاهو گفته: «باید با سرافکندگی اعتراف کنیم که شکست خوردیم.». «ایهود باراک»، نخست‌وزیر اسبق رژیم صهیونیستی نیز به اکونومیست می‌گوید: «نتانیاهو مسئولیت بزرگ‌ترین شکست تاریخ اسرائیل را برعهده بگیرد.»
اهارون حلیفا، رئیس سرویس اطلاعات نظامی رژیم صهیونیستی در سخنانی در این باره اعتراف کرده و می‌گوید: ما در زمینه هشدار پیشگیری نسبت به عملیات حماس در منطقه غلاف غزه شکست خوردیم. تساخی هنگبی رئیس شورای امنیت داخلی رژیم صهیونیستی با اذعان به شکست تل آویو در برابر مقاومت اسلامی فلسطین می‌گوید: «ما در مأموریت خود برای مقابله با حمله حماس شکست خوردیم. این اشتباه من و مسئول برآورد اوضاع بود که گمان کردند حماس از عملیات "نگهبان دیوارها" درس گرفته است. حماس ما را فریب داد و اکنون در جبهه شمالی نیز شاهد همین سناریو هستیم. در مأموریت خود شکست خوردیم و جای هیچ حرفی نیست».
و، اما اعتراف بنی گانتس وزیر جنگ و جنایت رژیم کودک کش و جعلی اسرائیل با اعترافات بقیه صهیونیست‌ها کاملاً متفاوت است. وی می‌گوید: «‏جنگی طولانی در پیش داریم که طی آن یا اسرائیل باقی می‌ماند یا حماس». وی با این سخن خواسته یا ناخواسته:
۱- به موجودیت و اعتبار جبهه مقاومت فلسطین به عنوان یک قدرت نظامی انکارناپذیر در صحنه نظامی اعتراف می‌کند. ۲- بر قدرت و پایداری و توان جبهه مقاومت فلسطین در برابر چهارمین ارتش جهان به عنوان عامل اصلی طولانی شدن جنگ مهر تأیید می‌زند. ۳- توازن، تعادل و موازنه قدرت جبهه مقاومت فلسطین و برابری توان نظامی فلسطینی‌ها را می‌پذیرد. ۴- ذلیلانه از احتمال شکست رژیم اشغالگر در برابر جبهه مقاومت فلسطین در صحنه نبرد می‌گوید. ۵- تلویحاً از ناتوانی نظامی در برابر فلسطینی‌های مظلوم می‌گوید در حالی که قبلاً این رژیم تروریست و وحشی داعیه نیل تا فرات را داشت و ارتش قدرتمند ۱۱ کشور بزرگ عربی را در شش روز شکست داده بود. ۶- از دوطرفه بودن نبرد، برای اولین بار در تاریخ عمر ۷۵ ساله رژیم می‌گوید، در حالی که پیش از این هر زمان که اراده می‌کردند به فلسطینی‌ها حمله می‌کردند. ۷- آرزوی نیل تا فرات را دست نیافتنی می‌داند. ۸- از ایجاد آمادگی ذهنی و روانی ساکنان و اشغالگران سرزمین فلسطین برای فروپاشی حکومت جعلی اسرائیل می‌گوید. ۹- از فروپاشی احتمالی و زودرس رژیم صهیونیستی به سایر بازیگران منطقه‌ای نظیر محور مقاومت و کشور‌های منطقه پیام می‌دهد. ۱۰- عملاً بذر ناامیدی، یأس و تردید درباره بقای رژیم صهیونیستی را در بین نیرو‌های نظامی، اطلاعاتی و اجرایی آن رژیم می‌پاشد. ۱۱- از استقلال عمل مقاومت فلسطین و انجام عملیات منحصر به فرد طوفان الاقصی (بدون کمک گرفتن از محور مقاومت) می‌گوید.
آری، مواضع سران رژیم صهیونیستی در باره اوضاع فعلی سرزمین‌های اشغالی و قدرت روزافزون مقاومت فلسطین، علاوه بر اعتراف به قبول شکست و احتمال فروپاشی، گویای حقیقت پیش‌بینی رهبر معظم انقلاب اسلامی است که رژیم صهیونیستی ۲۵ سال دیگر را نخواهد دید.

آخرین نفس‌های شیطان
حنیف غفاری
اگرچه گالانت، وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس در تازه‌ترین سخنانش مدعی شده که شاید جنگ غزه تا یک‌سال به‌طول‌بینجامد و حذف حماس از معادلات غزه، هدف مشترک آمریکا و رژیم‌صهیونیستی محسوب می‌شود، اما آنچه در میدان جنگ و فراتر از آن، داخل اراضی اشغالی می‌گذرد اساسا اجازه بروز چنین توهماتی را به مقامات کابینه نتانیاهو نمی‌دهد.
براساس نتایج یک نظرسنجی جدید که در اراضی اشغالی منتشر شده است، تنها ۲۷درصد از صهیونیست‌ها معتقدند که بنیامین نتانیاهو، فرد مناسبی برای پست نخست‌وزیری در کابینه ائتلافی اسرائیل محسوب می‌شود. نظرسنجی انجام‌شده توسط موسسه تحقیقاتی لازار برای روزنامه اسرائیلی معاریو نشان می‌دهد که ساکنان اراضی اشغالی برای عبور از نتانیاهو و کابینه‌اش آماده می‌شوند. درحالی‌که ادعای نتانیاهو مبنی بر نابودی حماس طی روز‌های اول جنگ، به افزایش نسبی حمایت صهیونیست‌ها از وی منجر شده، اما بلافاصله در عرض چند روز با شکست صهیونیست‌ها در عملیات زمینی و غافلگیرشدن آن‌ها در جبهه شمال غزه و اثبات بیشتر نقش کابینه ائتلافی در شکست تل‌آویو در عملیات طوفان‌الاقصی، نتانیاهو تبدیل به سیبل انتقادات و خشم ساکنان اراضی اشغالی گردید. این نظرسنجی دقیقا پس از آن صورت‌گرفت که نتانیاهو مدعی شد وی و کابینه‌اش قصوری در قبال عملیات طوفان‌الاقصی نداشته و نهاد‌های اطلاعاتی اسرائیل را مقصر این شکست سنگین قلمداد کرد. این نظرسنجی نشان می‌دهد که اگر انتخابات دوباره‌ای امروز در اراضی اشغالی برگزار شود، حزب لیکود تنها ۱۹کرسی از ۱۲۰کرسی کنست را به خود اختصاص خواهد داد. این حزب اکنون ۳۲ کرسی را در اختیار دارد. صورت مسأله در اراضی اشغالی مشخص است: نتانیاهو و همراهانش شدیدا تضعیف شده‌اند و مولفه «زمان» به کاتالیزور و عاملی تسریع‌کننده در شکست وی مبدل گردیده است.
 نخست‌وزیر رژیم اشغالگر قدس در روز‌های نخست جنگ در نوار غزه، مدعی بود پیشرفت صهیونیست‌ها در عرصه میدانی به ارتقای وی و حزب لیکود در نظرسنجی‌ها منجر خواهد شد، اما اکنون فرسایشی‌شدن جنگ و ناکامی تل‌آویو در مدیریت صحنه تبدیل به پاشنه‌آشیل نتانیاهو و همراهانش گردیده است. در چنین فرامتن و بستری، اکثر ساکنان اراضی اشغالی نه‌تن‌ها نسبت به استمرار حضور نتانیاهو در مسند قدرت و اداره جنگ توسط وی اطمینانی ندارند، بلکه خواستار عقب‌نشینی رژیم اشغالگر قدس از صحنه و جابه‌جایی قدرت در کنست و کابینه هستند. نتانیاهو به همراه افرادی مانند بن گویر و اسموتریچ (ازدیگر اعضای کابینه ائتلافی) تا قبل از وقوف عملیات موفقیت‌آمیز و کلیدی طوفان‌الاقصی مدعی بودند تمامی تحرکات جبهه مقاومت در منطقه را دررصد خود داشته و نسبت به هرگونه حرکتی از سوی حماس، حزب‌ا... و دیگر گروه‌های مقاومت احتمال‌سنجی و پیشگیری لازم را صورت‌داده‌اند! اما در جریان عملیات طوفان‌الاقصی این ادعا به‌صورتی عینی و مطلق به چالش کشیده شد. درچنین وضعیتی حتی جابه‌جایی قدرت میان نتانیاهو و بنی گانتر نیز نمی‌تواند تل‌آویو را از حرکت نهایی به‌سوی سقوط باز دارد....

اسرائیل کانون بحران منطقه

علی صوفی

آقای بایدن اخیراً مطلبی گفته‌اند که بسیار جای تأمل دارد آن هم این است که اگر اسرائیل وجود نداشت ما باید یک اسرائیل پدید می‌آوردیم، اسرائیل یک کشور نیست اسرائیل یک کانونی است برای ایجاد بحران در منطقه خاورمیانه و مأمور آمریکا است. در واقع، طرف فلسطین اسرائیل نیست بلکه همان آمریکا است. در کتاب استراتژی امنیت ملی آمریکا در قرن ۲۱ در آنجا آمریکا بیان می‌کند که استراتژی ما در رابطه با امنیت هم پیمانان ما این گونه است که زمانی که امنیت آنان به خطر بیفتد ما از آنان دفاع خواهیم کرد و در آنجا حضور نظامی خواهیم داشت.

در طوفان الاقصی آمریکا مجبور شد حضور نظامی خود را اعلام کند، حضور نظامی آمریکایی‌ها نشان دهنده این است که آنان خطر نابودی اسرائیل را حس کرده‌اند، خود اسرائیلی‌ها نیز بر این باورند که ما در حال دفاع از موجودیت خود هستیم. اگر به تاریخ نگاهی داشته باشیم می‌بینیم مراحل به وجود آمدن اسرائیل یک مراحل ساده نیست در واقع بعد از به وجود آمدن داعش ما فهمیدیم که اسرائیل نیز مانند داعش یک عده تروریست هستند که در سطح بین‌المللی وجود دارند، اینها آمدند و سرزمین فلسطین را اشغال کردند اما چون این اشغال خواست آمریکا و غرب بوده سازمان‌های بین‌المللی آن را به رسمیت شناختند وگرنه هویت آنان، همان تروریستی است. تا زمانی که اسرائیل در خاورمیانه وجود دارد منطقه آرام نخواهد شد زیرا مأموریت اسرائیل در منطقه ایجاد بحران است.

اسرائیل دیگر نمی‌تواند سربلند کند و افسانه شکست ناپذیری آن دیگر وجود ندارد و شکست آن قطعی است. خوشبختانه افکار عمومی دنیا بیدار شده و همه افکار عمومی به نفع فلسطین است و اسرائیل نیز دیگر اسرائیل قدیم نمی‌شود، از سوی دیگر سران کشورهای عربی نیز مجبورند همسو با ملت‌های خود از فلسطین دفاع کنند و این قطعی است. در حال حاضر حاکمان هیچ کشوری نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن نظر مردمش کاری انجام دهد مثلاً با آمریکا دست همکاری دهد و مردم کشورهای عربی نیز موافق حمایت از مردم فلسطین و مخالف همکاری با آمریکا هستند.

اسلام یک قدرت سیاسی
دکتر غلامعلی حدادعادل
 حدود 20 سال قبل نوشته‌ای با عنوان «سرزمینی بی‌مردم و مردمی بی‌سرزمین» به قلم یک چهره نام‌آشنای غربی مطالعه می‌کردم. نویسنده این مطلب یهودی‌ها را مردمی فاقد سرزمین و فلسطین را سرزمینی بدون مردم می‌خواند و می‌خواست وانمود کند این منطقه یک بیابان بدون ساکن بوده تا سکونت یهودی‌ها در آن را توجیه کند. حالا 75 سال پس از اشغال و غصب این سرزمین در حالتی قرار داریم که مردم فلسطین با مقاومت و شهادت نه‌تنها دفاع از سرزمین‌شان را بلندتر از همیشه فریاد می‌زنند، بلکه قصد بازگشت به آن را دارند. امروز اتفاقاتی در فلسطین در جریان است که به سود جهان اسلام خواهد شد و امیدوارم آغازی باشد بر پایان اسرائیل. فلسطین بعد از 75 سال مقاومت، عملیاتی انجام می‌دهد که همه نظام محاسباتی دشمن را به هم ریخته است؛ عملیات بی‌سابقه‌ای که رهبر معظم انقلاب آن را «شکست ترمیم‌ناپذیر برای رژیم صهیونیستی» نام نهادند.
امروز مساله فلسطین اولویت جهان اسلام شده است. امروز صهیونیست‌ها ددمنشانه مردم ستمدیده فلسطین را به خاک و خون می‌کشند و همه می‌بینند کشورهای غربی که شعار حقوق بشر و آزادی می‌دهند چگونه از جنایات این رژیم حمایت می‌کنند. غرب پر از شعار است؛ شعار صلح، شعار آزادی، اما فلسطین آزمایشگاه و محک همه ادعاها و شعارهای غربی است. آنچه امروز در فلسطین جریان دارد، سند بی‌آبرویی و خوی وحشیانه مدعیان صلح و دوستی است. رژیم صهیونیستی در جریان عملیات توفان الاقصی ضربه سهمگینی خورد؛ ضربه‌ای که تا به حال نمونه  آن را تجربه نکرده بود. این رژیم با بمباران بی‌امان مردم غزه می‌خواهد به خیال خودش زخم این شکست را ترمیم کند؛ کاری که از عهده  آن بر نخواهد آمد.  غرب همیشه از اسلام سیاسی واهمه داشت و بعد از انقلاب اسلامی این وحشت افزون شد. غربی‌ها بعد از شکست عثمانی در جنگ اول جهانی تصمیم گرفتند دیگر اجازه ندهند اسلام به‌عنوان یک قدرت سیاسی در منطقه قد علم کند و یکی از نقشه‌های آنان برای تحقق این هدف، ساختن یک رژیم جعلی در قلب دنیای اسلام بود. به این ترتیب رژیم اسرائیل حکم یک پاسگاه منطقه‌ای برای غرب داشت تا اتحاد مسلمانان و قدرت جهان اسلام را تضعیف کند اما این شرایط الان معکوس شده و معادلات به نفع جبهه مقاومت رقم خورده است و در آینده نیز همین‌گونه ادامه خواهد یافت
 

زبان بدن در جنگ غزه !

محمدكاظم انبارلویی 

۱- امروز زبان بدن در جنگ غزه، وجدان بشری و آگاهی جهانی را به حركت درآورده است، تصاویری كه مردم جهان در قاب بزرگ‌ترین زندان سر باز جهان یعنی غزه همه‌روزه می‌بینند.
زبان بدن یا «تن گفت» به مجموعه رفتارهای غیركلامی و فیزیكی اطلاق می‌شود كه در آن فرد بدون صحبت كردن قادر به انتقال پیام و برقراری ارتباط با دیگران است.
این بدن‌های تكه‌تكه شده كودكان، این سرهای بریده شده مردان و زنان به‌ویژه پیران در زیر آوارهای بتُنی فرود آمده از بمباران‌های پی‌درپی با جهانیان حرف می‌زند.این زبان میلیون‌ها انسان را در پنج قاره جهان به خیابان‌ها ریخته ، 
جنایات آمریكا و اسرائیل در غزه را محكوم و به جنایتكاران نفرین می‌فرستند.
مردم قهرمان و اسطوره‌ای غزه زیر بار وحشیانه‌ترین حملات هوایی با بدنی خونین در حال نمایش یك اراده الهی در سرزمین پیامبران جهان هستند كه در تاریخ معاصر بی‌نظیر یا كم‌نظیر است.
زبان بدن مردم غزه زمان‌شماری فروپاشی رژیم صهیونیستی را چند سال به جلو انداخته است.
فرماندهان سنتكام تا موقعی كه در «قلعه صهیون» این جنایات جنگی را فرماندهی می‌كنند نمی‌توانند فریاد جهانیان از این‌همه وقاحت و رذالت و بی‌شرمی را بشنوند.
۲- یك ماه است مردم جهان در قاب باریكه غزه شاهد فروریختن ساختمان خانه‌ها، مدارس، بیمارستان‌ها، مساجد، كلیساها و … و دفن هزاران تن زیر سقف و ستون‌ها و دیوارهای بتنی هستند. از زیر این آوارها صدای شیون زنان و گریه و فریاد كودكان و انسان‌های بی‌گناه به گوش جهانیان می‌رسد. گوش‌های زیادی در جهان وجود دارد كه صدای حق‌طلبانه مردم فلسطین را می‌شنوند.
آمریكا و سه كشور شرور اروپایی كه پرچم‌دار دموكراسی  و حقوق بشر و آزادی بیان در جهان هستند می‌گویند ما صدایی نمی‌شنویم و نمی‌خواهیم هم بشنویم!!
۳- دولت‌های ۲۲ كشور عربی، آمریكا و رژیم صهیونیستی را در این ناشنوایی و نادیده‌ گرفتن همراهی می‌كنند. اما ملت عرب در زیر یوغ دیكتاتوری‌های حكام خود به خروش آمده‌اند و این سكوت را با اجتماعات عظیم خود شكسته‌اند.
در پهنای جغرافیای حكام عرب تنها دولت قانونی و مشروع یمن است كه عملا وارد این جنگ مقدس شده است. از جنوب لبنان هم صدای سیّد مقاومت سكوت مرگبار حكام عرب را شكسته و در نطق روز جمعه خود ورود به یك جنگ تمام‌عیار را از همان روز دوم نبرد الاقصی عملا اعلام كرد.
۴- سیدحسن نصرالله نواده سید عرب و عجم دست به ذوالفقار علی (ع) در نیمه دوم سال ۱۴۰۲ در جنوب لبنان راهبرد مقاومت را در جنگ غزه صریح و شفاف اعلام كرد.
او از فرماندهان مقاومت در یمن، عراق، سوریه، لبنان و كرانه باختری رود اردن و غزه حمایت كرد و به رژیم صهیونیستی و آمریكا نسبت به ساعت صفر حمله نهایی هشدار داد. او گفت: ما را از ناوها نترسانید برای آن‌ها سلاح مناسب داریم. او به كشورهای عربی كه نفت و غذا به رژیم صهیونیستی می‌دهند اخطار داد.
جهان به روایت سیدحسن نصرالله از جنگ غزه، خوب گوش داد. این روایت صادق‌ترین و روان‌ترین و عوام‌فهم‌ترین روایت از جنگ غزه و زبان بدن مردم فلسطین است.
سخنان او جامع، مانع و دقیق بود. زبان بدن او در این نطق تاریخی كه بسیاری از مردم در اقصی نقاط جهان پای سخن او نشسته بودند، پیام‌آور صلابت، حریت، شجاعت، عقلانیت، هشدار و اقتدار بود.او غبار ناشی از بمباران‌های وحشیانه، ددمنشانه و دیوسیرتانه را كنار زد و پیروزی مردم فلسطین و مظلومین غزه را در آینده‌ای نزدیك نوید داد.صهیونیست‌ها سیّد را خوب می‌شناسند وعده ای كه می‌دهد صادق است و كم نمی‌گذارد.
صهیونیست‌ها او را دست به ماشه و آماده تداوم نبرد، دیدند.سیّد مشت خود را گره كرده، نگه داشت. صهیونیست‌ها دست او را پر دیدند. روزهای آینده، درستی دیدگاه‌های او را اثبات خواهد كرد. این در حالی است كه صهیونیست‌ها نزدیك به یك ماه است می‌جنگند و حتی یك دستاورد، جز جنایت جنگی و کشتارجمعی و بی‌آبرویی جهانی نداشته‌اند. سیّد با نطق روز جمعه خود عملا «علمداری» تداوم نبرد علیه قصابان غاصب را به دوش گرفت. تمام اضلاع مقاومت این علمداری را به رسمیت می‌شناسند.

ادغام دانش در سیاست یا آراستن امور سیاسی؟

محسن دنیوی

با انتشار خبر انتصاب رئیس جدید مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری تحلیل‌های مختلف درباره آینده این مرکز و رویکرد دولت به جایگاه و کارکرد آن در دولت‌های مختلف و به ویژه در دولت سیزدهم منتشر شد. درکنار نقدها و تحلیل‌های کارشناسی نسبت به عملکرد آن در ادوار مختلف که باید مورد توجه مدیران آن قرار بگیرد؛ سؤال اساسی اینجاست که اساسا چه انتظاری از نهادی مانند مرکز بررسی‌های استراتژیک متصور است و وجود نهادی مشورتی با جایگاهی در بالاترین رکن اجرائی دولت‌، با چه هدفی دنبال می‌شود؟ واقعیت آن است که سیاست‌گذاری مفهومی مهم و فرایندی پیچیده و چندبعدی است که با حکومت، دولت، جامعه و مسائل عمومی آن گره خورده و تداعی‌کننده تلاش دولت در اداره و تداوم حضور در عرصه قدرت است. تحقق این مهم نیازمند الزامات متعددی است که یکی از آنها،‌ دسترسی به داده‌ها و دانش مورد نیاز برای تصمیم‌گیری و دیگری بهره‌مندی از کارگزارانی کاردان و توانمند است. همچنین پیچیدگی‌های سطوح عالی سیاست‌گذاری اقتضا می‌کند که دولتمردان به دنبال پیش‌بینی سازوکارهایی کارآمد و مورد اعتماد باشند که بتوانند با اتکای به تصمیم‌سازی آنها امور سیاستی را تدبیر کنند. این الزامات وجود اندیشکده‌ها با نهادهای مشورتی دانش‌بنیان و پژوهش‌محور را به عنوان اتاق فکر دولت‌ها ضروری می‌نماید. نهادهایی که بتوانند با پیوند میان سیاست و پژوهش و تلفیق ملاحظات سیاسی تضمین‌کننده افزایش پذیرش اجتماعی و اجماع بر تصمیم سیاستی، تحقق تصمیم سیاستی را امکان‌پذیر کنند. تجربه جهانی نشان داده است که این نهادها عمدتا کارکردهای متنوع و متفاوتی داشته و در طیفی از کارکردهای سیاسی تا سیاستی تعریف و جانمایی می‌شوند. به طوری که از یک سو می‌‌توانند با نقش‌آفرینی کاملا سیاسی، توسعه سرمایه اجتماعی دولت‌های مستقر و زمینه‌سازی برای تثبیت جایگاه سیاسی رئیس‌جمهور در هرم قدرت حتی پس از اتمام دوره ریاست‌جمهوری را دنبال کنند و در سوی دیگر طیف، با تمرکز بر منظومه مسائل پیش‌روی دولت،‌ ضمن اولویت‌بندی آنها از منظر رئیس‌جمهور، با ارائه خدمات مشورتی در بالابردن کیفیت تصمیمات رئیس‌جمهور تأثیرگذار باشند. در کشور ما نیز ارائه مشورت‌های سیاستی در سطوح مختلف بخشی و فرابخشی در طیف متنوع و متعددی از مراکز و نهادهای دولتی، دانشگاهی و بخش غیردولتی اجرائی ارائه می‌شود. از پژوهشگاه‌های وابسته به دستگاه‌های اجرائی تا مراکزی نظیر پژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام و مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی که به منظور پاسخ‌گویی به نیازهای سیاستی و سیاسی نهادهای بالادستی خود ایجاد شده‌اند که‌ خدمات متنوعی را از انجام جدیدترین پژوهش‌های مسئله‌محور تا تدوین پیش‌نویس سیاست‌های کلان موضوعی بر عهده دارند.

با ارزیابی عملکرد مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری می‌توان دریافت که این مرکز در ادوار مختلف کارکردهای متنوعی را در طیفی از کنش سیاسی تا سیاستی ارائه کرده است. آن‌گونه که در دوره‌ای از تاریخ کارکرد اصلی آن بر محوریت هدایت و کنترل نیروهای منتقد و تجمیع آنان در یک سازمان زیر نظر مستقیم رئیس دولت متمرکز بوده و در دوره‌ای دیگر تقویت وجه سیاسی با رویکرد تشکل‌زایی برای آن برتری یافته، به‌نحوی‌‌که در بالاترین سطح تعامل با اعضای دولت و رئیس دولت بوده و بعضا اعضای آن در مناصب اجرائی و مدیریتی به کار گرفته شده‌اند. طبعا انتظار رئیس دولت سیزدهم از مرکز بررسی‌های استراتژیک، امری قابل تفکیک از رفتار سیاسی دولت و رویکرد رئیس‌جمهور در حوزه برنامه‌محوری نیست. در دولت سیزدهم به‌عنوان اولین دولتی که در ابتدای استقرار با کمک خرد جمعی خبرگان و صاحب‌نظران، برنامه اداره خود را در قالب سند تحول دولت مردمی تدوین کرده و آن را به عنوان یک منشور سیاستی در سطح جامعه منتشر کرده و به موازات آن نیز در طول دو سال گذشته دیدار با نخبگان و صاحب‌نظران در سطح کشور را به‌عنوان یکی از برنامه‌های ثابت خود مدنظر داشته است، به‌نظر می‌رسد انتظاری فراتر از تثبیت حلقه‌های حزبی و سیاسی از مرکز بررسی‌های استراتژیک وجود داشته باشد. به‌ویژه آنکه همواره به دولتمردان پرهیز از مجادله‌های سیاسی و نیفتادن در تله حاشیه‌سازی را تأکید کرده است. تنوع موضوعات و مسائل مختلف و پیچیدگی شرایط حاکم بر کشور و همت و تأکید رئیس‌جمهور برای استفاده از فرصت‌ها در جهت خدمت‌رسانی به مردم و حل مسائل کشور و پرهیز از مناقشات سیاسی که توصیه رهبر انقلاب در ابتدای دولت به دولتمردان بوده است، از تغییر یک رویکرد سیاسی مبتنی بر تثبیت جایگاه و حتی معماری آینده سیاسی به رویکرد سیاستی و تمرکز بر کارکردی از جنس بالابردن کیفیت تصمیم‌گیری در دولت حکایت می‌کند. انتصاب مصطفی زمانیان به‌عنوان چهره‌ای از جامعه اندیشگاهی کشور با تجربه فعالیت در حوزه سیاست‌پژوهی و همچنین راهبری در فرایند تدوین سند تحول دولت مردمی نیز نشان از این دارد که رئیس دولت سیزدهم همچنان درصدد تقویت ظرفیت کارشناسی فرادولتی در نزدیک‌ترین فاصله با خود است. همچنان که در حکم ابلاغی ایشان این انتظار با محوریت راهبردنگاری برای حل مسائل اصلی کشور و ارائه طرح و پیشنهادات جامع‌محور در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تولید اندیشه‌های راهبردی در حوزه اولویت‌های ملی و بین‌المللی کشور تعیین شده و در اجرای مأموریت فوق بر استفاده حداکثری از ظرفیت نخبگان، مراکز علمی و دانشگاهی، اندیشکده‌ها و ایجاد شبکه نخبگانی مسئله‌محور تأکید شده است. حال باید منتظر ماند و دید تا چه حد این مرکز می‌تواند با پیوند میان سیاست و پژوهش و بهره‌گیری از ظرفیت جامعه نخبگانی و اندیشگاهی کشور به سیاست‌ها و راهبردهایی مؤثر دست یابد که اثرات آن در سطح جامعه قابل مشاهده و ملموس باشد که البته تحقق این مهم، جز با ایجاد انگیزه و نشاط در جامعه نخبگانی و عمومی‌سازی گفتمان دولت و اقناع عمومی مردم برای بالابردن اعتماد اجتماعی به دولت و برنامه‌های آن امکان‌پذیر نیست.

نام:
ایمیل:
نظر: