علی دارابی
چرا در عصر کوآنتوم، هوش مصنوعی، عصر شبکه سازی و هژمونی رسانهها و فضای مجازی باز باید از چالشها، موانع و محدودیتهای سنتی و قدیمی روابط عمومیها سخن بگوییم: در حالی که از حیث رویکرد، راهبرد، سیاست، برنامه و ساختار باید شاهد تحولات و دگرگونی جدی باشیم. فقدان سواد روابط عمومی و ارتباطی در جامعه، ضعف دانش و اطلاعات حرفهای مدیران، کمبود نیروی انسانی متخصص با انگیزه و کارآمد، تداوم حاکمیت تفکر سنتی مبنی بر اینکه روابط عمومی را مترادف و معادل “پوستر چسبان”، “تشریفاتی” و “تبلیغاتچی” میدانند، نبود فرهنگ پاسخگویی و کوتاه بودن سقف تحمل و مدارا در نزد مسئولان و کمبود بودجه و نبود تشخص جایگاه و منزلت سازمانی، را باید مهمترین چالش ها و موانع روابط عمومی دانست.
کارهای ویژه و مهم روابط عمومی شامل تسهیل ارتباط مردم و کارکنان با مدیریت و سازمان، انعکاس اخبار و گزارشها، افزایش حس همبستگی و تعلق سازمانی افزایش بهرهوری و رضایتمندی میان کارکنان، دفاع از حیثیت و پرستیژ سازمانی، دستهبندی، فرموله کردن و تجمیع تقاضاها و انتقال به مدیریت، جلب مشارکت مردم، برندینگ و اطلاع رسانی و پاسخگو بودن در همه عرصههای مرتبط هستند.
صالح قاسمی
درحال حاضر بر هیچ کارشناس، جمعیتشناس و اندیشمند صاحب تحلیلی پوشیده نیست که جمعیت در همه ابعاد کمی و کیفی از تعیینکنندهترین و استراتژیکترین مؤلفههای راهبردی اقتدار و استمرار جوامع بشری است؛ لذا امروزه در بیش از ۷۵ درصد کشورهای جهان، برنامههای هدفمندی برای حفظ اقتدار درونی جمعیت و تداوم جمعیت پایدار وجود دارد.
۲۶ تیر بر اساس تقویم رسمی کشور روز خانواده نام گرفته و اگر گفته شود فردای ایران در گرو خانواده است سخن گزافی نیست. از همین رو، دشمنان ایران خانواده را آماج جنگ شناختی قرار داده و سعی میکنند با شگردهای مختلف حجاب زنان را کمرنگ و غیرت مردان را کاهش دهند تا در واقع کانون خانواده را فرو ریزند.
رابطه رنگ چادر زنان با کانون خانواده به رابطه رنگ برگ درختان با ریشههای آن شباهت زیادی دارد. وقتی برگ درختان بر اثر بیماری در ریشهها رنگ باخته و شروع به ریزش کند در واقع این درخت است که در معرض خشکی و مرگ قرار گرفته است. بنابراین وجود حجاب بر سر زنان حکایت از سلامت ریشههای خانواده میکند.
بنابراین، اولین برنامه دشمن در قالب جنگ شناختی کمرنگسازی حجاب است که سابقه آن به سالهای اولیه دهه ۷۰ باز میگردد. ابتدا چنین القا میشد که حجاب فقط چادر نیست و در گام دوم به سراغ تغییر رنگ چادر ایرانی رفتند تا این نماد اسلامی و پرچم عفت را از سر زن ایرانی بردارند. در گامهای بعدی چادر مزاحم و عریانی به عنوان زیبایی قلمداد شد. در حالی که آدمی وقتی واجب الپوشش شد که در جنگ شناختی دشمن شکست خورد و خداوند برای پوشاندن زشتیهای انسان وی را به پوشش راهنمایی کرد. شیطان، اما از همان هنگام تاکنون کوتاهترین راه برای گمراهسازی انسان را کاهش پوشش آدمی دانسته و از همین راه میلیاردها تن از ابنای بشر را به جاده انحراف کشانده است.
شیاطین امروز و دولتهای شیطانی هم همین راه را انتخاب کردهاند، اما راز عدم تمکین برخی به پذیرش فرهنگ برهنگی و ولنگاری رفتاری را در برخورداری از خانواده اصیل دانسته و بر این باورند که تا زمانی که خانواده هست عفت هم هست و تا زمانی که چادر مشکی هست خانواده هم هست. وقتی خانواده هست امکان شکلگیری شخصیت سالم هم هست. مادامی که خانواده وجود دارد قیودات اخلاقی نیز بر روابط میان فردی و اجتماعی جامعه حاکم است.
تضعیف عنصر خانواده در افراد و جامعه، سبب تضعیف رکن رکین هویت و شخصیت افراد و سرگرمی به امور کم اهمیت و مبتذل شده و این امر، نفوذ و رخنه فرهنگی و نهایتاً عملیات «تغییر» را میسر میسازد و این دقیقاً نقطه مقابل جایگاه مطلوب خانواده در جامعه اسلامی است. زمانی که خانواده هست امکان رشد و تکامل استعدادهای فردی نیز وجود دارد. آنگاه که خانواده برقرار است همبستگی اجتماعی و وحدت ملی هم برقرار میشود. تا وقتی کانون پرمهر و محبت خانواده هست ایثار و از خود گذشتگی در فرهنگ جامعه مشهود است. بنابراین دشمنان ملت ایران تضعیف کانون خانواده را با شگردهای پیچیدهای در دستور کار جنگ شناختی خود قرار داده و با القای گزارههای زیر سعی میکنند تا از شکلگیری خانواده در کشور جلوگیری به عمل آورند:
۱-حجاب فقط چادر نیست.
۲-رنگ سیاه سبب دلمردگی آدمی و جامعه میگردد.
۳- عفاف و حیا ربطی به حجاب و پوشش ندارد.
۴-زندگی بهتر در گرو رابطه غیرمتعهدانه و آزادانه است.
۵-تشکیل خانواده تعهدآور و فرزنددار شدن مسئولیت زاست.
۶-کسانی که فکر میکنند رابطه نامحرمان اشکال دارد بی ظرفیت هستند.
۷-ازدواجهای سفید و همخانگی راه فرار از مسئولیت اجتماعی است.
۸-خانواده سبب ازدیاد جمعیت و افزایش جمعیت ریشه همه مشکلات است.
۹-فرزند بیشتر سبب فقر بیشتر میگردد.
۱۰-جمعیت بیشتر آینده بشر را به مخاطره میافکند.
۱۱-ازدواج در سن پایین نشانه حماقت است.
۱۲- خانواده پرجمعیت نشانه عقب افتادگی است.
۱۳-حیوانات زیادی مانند سگ و گربه میتوانند جای فرزند را پر کنند.
۱۴-حجاب محدودیت است و زن غربی طعم آزادی را میچشد.
نمیدانم چرا آن سند بعد از تدوین و تصویب، پایه و اساس توسعه کشورمان قرار نگرفت؟ البته بعدها اصلاحاتی بر آن اعمال شد و صحبتش بود، اما نه بهطور جدی. نکتهای که این طرح به درستی به آن توجه کرده بود، این بود که ایران کشوری خشک است و در فلات مرکزی به منابع آب پایدار دسترسی ندارد. همچنین با این فرض و با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران و داشتن ذخایر عظیم نفت و گاز در جنوب ایران، جمعیت ایران در این طرح در افق یعنی در سال 1378 کلا 50 میلیون نفر پیشبینی شده بود و قرار بود از این جمعیت 25 میلیون آن در سواحل شمالی خلیج فارس (سواحل مکران) مستقر شوند. برای همین هم بود که به بندرعباس اهمیت داده شد. در این طرح گفته شده بود دلیل این استقرار اولا موقعیت ترانزیتی مرزهای آبی ایران در خلیج فارس و ثانیا دسترسی به آب فراوان و پایدار اقیانوس هند بهخصوص برای سیستم سرمایشی صنایع است که چنین آبی در داخل سرزمین ایران برای صنایع آببَر وجود ندارد و خیلی نکات دیگر که جای بسط آن اینجا نیست. متأسفانه شاهد تأسیس صنایع اصلی فولاد و... در استانهای کمآب اصفهان و یزد بودیم. در حال حاضر جمعیت کل مناطق ساحلی خلیج فارس به دو میلیون نفر هم نمیرسد.
اکنون نیز اگر به جای پرستاری و مراقبت -آنهم طبق موازین و روشهای علمی و آزمودهشده- بخواهیم به روی خود نیاوریم و عقبگرد کنیم و به استراتژیهای پایه توسعه پایدار عمل نکنیم، همه چیز بر باد میرود. ما طبیعت خشک، ظریف و شکنندهای داریم که خیلی سریع نابود میشود. چند سال خشکسالی و بستن آب زایندهرود در میانه فلات چه ساده نشانمان داد که فرونشست و خشکشدن باتلاق گاوخونی و دیگر تالابها چه زود از راه میرسد. متأسفانه باید قبول کنیم که آبوهوا و خاک سالم برایمان از هر صنعتی حیاتیتر است. باید بیاموزیم که نگاه هولیستیک و کلنگر به پدیده هستی واجب است. زندگی بدون این نگاه پایدار و عمیق هر روز موقتیتر خواهد بود. وقتی برنامه هفتم توسعه پروژههایش را فهرست میکند و به آنها بودجه اختصاص میدهد، مگر میشود لزوم ارزیابی محیطزیستی را از آن حذف کرد؟ منتقدان میگویند: اثرات زیستمحیطی هر پروژه اگر درست ارزیابی و سپس توصیههای مربوطه اگر درست رعایت نشوند، ممکن است هزار مشکل پیش بیاید؛ همانطور که در مورد شورشدن آب کارون در برخورد با معادن نمک پیش آمد و هزاران هکتار نخلستان خشک و نابود شد. سازمان محیط زیست باید توانایی این نظارت و کنترل را بر همه امور توسعهای داشته باشد؛ همانطور که سایر وزارتخانهها، مثلا راه و شهرسازی یا صنعت و معدن باید روی پروژههای توسعه شهری یا توسعه صنایع ارزیابی علمی و نظر نافذ محیطزیستی داشته باشند و حتی اگر سازمان محیط زیست کوتاه آمد، آنها قبول نکنند.
ما این سالها به خاطر تحریمها نتوانستهایم همپای بقیه دنیا علم و تکنولوژی خود را ارتقا دهیم، لذا در وضعیت آلودهتر و عقبماندهتر و فقیرانهتری قرار گرفتهایم. اما یک ضرورتهایی هست که نمیتوان نادیده گرفت؛ مثلا باید حتما اجرای طرح تعادلبخشی سفرههای زیرزمینی مدنظر قرار بگیرد و چاههای غیرمجاز پلمب شوند. باید تلاش کنیم تمام فاضلابهای شهری و صنعتی بعد از تصفیه وارد سفرههای آب زیرزمینی شوند تا به طرح تعادلبخشی سفرهها کمک کنند. حداقل خوب است با این برنامه هفتم، در سالم نگهداشتن محیط زندگیمان گامهایی به جلو برداریم. شاید بهجای تدوین ضوابط جدید محیطزیستی در برنامه توسعه هفتم، «بهتر باشد به ضوابط سختگیرانهای گردن نهیم که پیش از این در دستورالعملهای گذشته وجود داشتهاند». از سوی دیگر «تغییرات اقلیمی و کاهش باران از یک سو و دستاندازی به سرشاخههای آبی کشور از سوی دیگر از طرف همسایگان، باید توجه ما را به دنبالکردن کنوانسیونها و توافقات آبی قدیم جلب کند تا برای تأمین آب مورد نیاز چه در امر کشاورزی و چه امر صنعت و شرب با احاطه و آیندهنگری در بخش بلندپروازیهای کشاورزی و انتقال آب برنامه بریزیم». پیشنهادها در حوزه محیط زیست زیادند، اما آیا اعمال آنها در برنامه اعلانشده تناقض نخواهد آفرید؟
در یادداشت هفته آینده سعی خواهم کرد به برنامه هفتم از نقطه نظر حوزه تخصصیام، یعنی شهر و شهرسازی و اقتصاد گردشگری بپردازم.
اصلاح مسیر مهار تورم
سید محمد بحرینیان
یکی از مهمترین مشکلات اقتصادی کشور در دهه های اخیر، تورم است. موضوعی که مالیات پنهان است و براساس داده ها و اطلاعات، اثر تورم بر دهک های پایین تر جامعه، شدیدتر و سبب ایجاد اختلاف بیشتر و افزایش نابرابری در جامعه شده است. به خصوص افرادی که دسترسی به منابع مالی و استقراض نداشته یا دارایی و سرمایه گذاری خاصی ندارند، بیش از پیش در معرض آسیب های تورم قرار می گیرند و این در دهک های پایین تر بیشتر است. در حالی که ریشه تورم به پول کاغذی برمی گردد و به قدرت دولت بر نفوذ بانک مرکزی وابسته است ،تامین مالی از طریق استقراض مستقیم یا غیرمستقیم از بانک مرکزی می تواند تورم زا باشد. در حالی که در دهههای اخیر، بیش از ۹۰ درصد کشورهای جهان، با الگویی کم و بیش مشابه توانستند تورم را کاهش و یک رقمی کنند. حتی بحران های اخیر مانند کرونا و بحران اوکراین نیز هر چند تورم را بالا برده ، اما مجددا به سطح یک رقمی برگشته است. در حالی که تورم یک رقمی در ایران شبیه یک رویا است و تنها در چند سال محدود رخ داده است. از سوی دیگر تورم در دو سال اول دولت، بالاترین تورم در دو سال اول یک دولت بوده و ضرورت دارد تا گفتمانی صحیح در خصوص راهکار مدیریت و کنترل تورم صورت گیرد. ساختار نظام بانکی به خلق کننده قدرتمند نقدینگی در جامعه تبدیل شده است و از سوی دیگر کسری بودجه دولت، سبب ایجاد این ساختار در نظام بانکی و در نتیجه تشدید رشد نقدینگی گردیده است. تجربه های مختلف نشان داده است که مدیریت قیمت ارز نتوانسته در بلندمدت از تورم جلوگیری کند و فشردن بیش از حد فنر آن سبب پرش های شدیدتر در دوره های بعدی شده است. رویکرد فشار برای قیمت گذاری دستوری، عملا نه تنها دستاوردی برای کنترل تورم ندارد، بلکه با کاهش تولید، کاهش سرمایه گذاری و سوق منابع به سمت رانت جویی، سبب کاهش تولید و تشدید تورم و رکود می شود. از سوی دیگر، علامت دهی غلط در اقتصاد به شمار می رود و به تشدید بازار سیاه و افزایش بیشتر قیمت های در دسترس عموم مردم به قیمتی بیش از قیمت تعادلی می گردد. امری که ضرورت دارد، استفاده از دانش متداول و متعارف دنیا در مدیریت و کنترل تورم از طریق کنترل و مدیریت نقدینگی است و پس از دستیابی به آن، می توان سیاست ها و برنامه ها و ایده های بهبودی را در پیش گرفت.