احمد یحیایی ایله ای
برای همین اگر به مشارکت به مثابه یک حق بنگریم، مطابق با اعلامیه جهانی حقوق بشر حق همه انسانها حق دارند در تعیین سرنوشت خودشان مشارکت داشته باشند. مردم حق دارند تا از اتفاقاتی که در جامعه پیرامون آنان میافتد مطلع شوند و در شکل دادن یا تغییر آن سهم داشته باشند.
امروزه مشارکت، مفهومی راهبردی در علم سیاست، جامعه شناسی، مدیریت و ارتباطات است و به عنوان وجه آشکار سرمایه اجتماعی و مولفه اساسی و تفکیکناپذیر توسعه نگریسته میشود. یعنی مشارکت از شروط لازم تحقق توسعه در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. البته منظور از این یادداشت وجه متعالی مفهوم مشارکت یعنی مشارکت جویی است.
چرا که مشارکت جویی پیشگام شدن ما را می طلبد نه پیشگام شدن دیگران را و این بالاترین سطح کاربرد مشارکت است. امروزه در جامعه مدنی این بعد از مشارکت اهمیت بیشتری یافته و مشارکت جویی برای تمامی سازمانها اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به یک مولفه مهم برای تحرک و توسعه سازمانی تبدیل شده است. مشارکت جویی گفتمان توسعه مدنی است. به این معنا که توسعه پایدار و انسانی زمانی استقرار می یابد که سازمانها مشتاق مشارکت مردم و مشتریان، رهبران فکری و نخبگان، نهادهای مردمی و سازمانهای دیگر و همچنین کارکنان و خانواده آنان باشند.
زیرا مشارکت جویی رکن فرهنگ سازمانی در یک سازمان پیشرفته است و اساساً رمز موفقیت جامعه مدنی در ایجاد و نهادینه کردن نهادهای مشارکتی نهفته است و مشارکت واقعی مردم به تقویت جامعه مدنی منجر میگردد. اندیشمند آلمانی کورت لوین (kurt lewin)، معتقد است که در فضای مشارکتی، تعارضها و ستیزها جای خود را به همکاری و تعاون میدهند. همچنین مشارکت: تعلق را تقویت میکند؛ کنارهگیری و فردگرایی را کاهش می دهد؛ امکان شنیدن صداهای مخالف را آسان می کند؛ بهرهوری را افزایش میدهد و سرمایه اجتماعی را تقویت می دهد.
حال اگر به روابط عمومی به عنوان یک نهاد مدنی نگاه کنیم نقش روابط عمومی در مشارکت جویی سازمان، آشکار و با اهمیت میشود. روابط عمومی ها بایستی مشارکت جویی را در سازمانها ترویج کنند و مدیران ارشد را با ارزشهای اجتماعی و نتایج آینده ساز مشارکت آشنا سازند و آنان را به توسعه مشارکت جویی ترغیب کنند.
باید گفت: روابط عمومی مسئولیتهای متنوعی در یک سازمان دارد؛ اما مشارکت جویی و ترویج مشارکت جوی در سازمان یکی از زیربنایی ترین این وظایف است.
روابط عمومی بایستی بفهمد و بفهماند که مشارکت و مشارکت جویی برای سازمان فرصت است نه تهدید. روابط عمومی بایستی یک نهاد مشارکت جو باشد و همواره از طریق تحقیق و نظرسنجی جستجوگر پیشنهادات و انتقادات مشتریان سازمان و جامعه پیرامونی باشد. البته که بایستی متاسفانه یادآور شویم که سهم بودجه ای و برنامه ای تحقیقات ارتباطی در روابط عمومی های ایران نزدیک به صفر است.
مشارکت جویی بایستی از درون سازمان آغاز گردد و برای این منظور بایستی اهمیت تفویض اختیار به کارکنان و پیشنهاد گیری از کارکنان بصورت کارگروههای تخصصی در سازمان توسط روابط عمومی ترویج گردد.
روابط عمومی بایستی مشارکت دیگران (مردم، خبرگان جامعه، خبرگان داخلی سازمان و مشتریان سازمان) را در تصمیمسازی و تصمیمگیریهای سازمان ارج بگذارد و زمینه ترویج آن را مهیا سازد.
روابط عمومی بایستی سازمانها، نهادهای مردمی و خبرگان حوزه تخصصی سازمان در سطح استانی، ملی و بین المللی را شناسایی و مراتب مشارکت جویی سازمان با آنان را بستر سازی کند.
روابط عمومی بایستی رویدادهایی (بطور اخص جشنها و جشنواره ها) برای تقدیر از افرادی که به هر نحوی در ساختن تصمیمات درست سازمان سهیم بودهاند برگزار کند.
ساختن چنین شرایطی است که روابط عمومی را به عنوان یک نهاد مدنی ارزشمند و هدفمند در درون سازمان به جایگاه استراتژیک و تصمیم ساز ارتقاء میدهد. انشاا…
دولت روحانی در طول هشت سال ادعای تعاملگرایی گسترده با جهان را داشت ولی آنچه در واقعیت رخ داد کرنش در برابر غرب به رهبری امریکا بود. در واقع «جهان» در نگاه حسن روحانی و محمدجواد ظریف در نهایت چیزی بیش از امریکا و حداکثر دولتهای اروپای غربی (انگلیس، فرانسه و آلمان) را شامل نمیشد. با همین نگاه بود که هشت سال به امید به دست آوردن دل غربیها و کدخدا، رابطه با کشورهای همسایه و کشورهای غیرغربی به حاشیه رفت. این خوشبینی به غربیها و خوشخیالی به حل مشکلات با تعامل صرف با آنان و دوری از همسایگان و کشورهای غیرغربی به گونهای برجسته بود که باعث ایجاد بدبینی به جمهوری اسلامی ایران در میان بسیاری از کشورهای دارای روابط خوب با ایران شد و در نهایت ثمرهای برای کشور نداشت. حتی ظریف نیز در اواخر دوران وزارتش به این واقعیت اعتراف کرده و با تغافل نسبت به عاملیت اصلی خود و روحانی در ایجاد این وضعیت و سلب مسئولیت از خود، علت آن را «عدم رسیدن به یک اجماع ملی» برشمرد آنگاه که در آخرین نامهاش به کمیسیون امنیت ملی مجلس نوشت: «اگر در مورد ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به یک اجماع ملی رسیده بودیم و با خوش خیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکتهای غربی از خود نرنجانده بودیم، دوستانمان سرخورده نمیشدند و در دوران سختی رهایمان نمیکردند.»
با پایان دوره اعتدالیون غربگرا و شکست ایده مذاکره با کدخدا و با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی نوید آغاز دوره جدیدی از دیپلماسی واقعنگر و فعال در صحنه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نمودار شد که تاکنون ثمرات زیادی برای کشور داشته است. برخی ویژگیها و دستاوردهای سیاست خارجی در این دوره عبارت است از:
- متوازنسازی سیاست خارجی: دولت آقای رئیسی پس از یک دوره غربگرایی افراطی در سیاست خارجی از سوی دولت قبل، بر لزوم سیاست خارجی متوازن تأکید کرد و ضمن تداوم تعامل با غربیها و نهادهای بینالمللی عمدتاً وابسته به غرب، به گسترش روابط با قدرتهای شرقی، چون چین و روسیه روی آورد. واقعیت و اصل اساسی صحنه بینالملل این است که دولتها بر اساس منافع ملی خود عمل خواهند کرد و نمیتوان هیچ دولتی را به صورت صددرصدی دوست به حساب آورد و توقع داشت که همه کنشهایش بر اساس ملاحظه منافع ملی ما باشد. از این رو عقل حکم میکند که در چارچوب نگاه دینی و آرمانهای تاریخی ملت ایران، ضمن برقراری و گسترش روابط با قدرتهای بزرگ، به ایجاد یک توازن نسبی میان آنان پرداخت و با رسیدن به یک نقطه تعادل، منافع ملی و اهداف آرمانی را پیگیری نمود. با همین نگاه بود که دولت آقای رئیسی تاکنون توانسته ضمن حفظ روابط با کشورهای اروپایی با گسترش روابط با قدرتهای شرقی همچون چین و روسیه به برقراری توازن در سیاست خارجی بپردازد. این در حالی است که بر اساس شواهد مختلف و طبق نظر بسیاری از استراتژیستها و سیاستمداران جهانی، نظم بینالمللی در حال پوست اندازی بوده و با رشد قدرتهای دیگر به خصوص برخی کشورهای شرقی، بعد از سالها حاکمیت نظم امریکایی در جهان، انتقال قدرت به شرق و تغییر نظم جهانی، واقعیتی گریزناپذیر بوده و برخی تحولات رخ داده در جهان همچون جنگ اوکراین، نشانه این تغییر و تلاشهای غرب برای جلوگیری از آن و به تعویق انداختن آن است.
- توجه ویژه به «سیاست همسایگی و منطقهای»: همانگونه که اشاره گردید سیاست خارجی دولت یازدهم و دوازدهم در تعامل و مذاکره با امریکا و اروپا و برجام خلاصه میشد و دیپلماسی به مذاکره و لبخند با چند قدرت غربی تقلیل پیدا کرده بود. از این رو هیچ توجهی به همسایگان ایران و ظرفیتهای عظیم آنان برای ایران صورت نمیگرفت. در دولت قبل، سیاست خارجی و رابطه با هر کشوری، تابعی از تعامل با امریکا و نتایج حاصله از مذاکرات و برجام بود و اینگونه بود که علاوه بر گره زدن مسائل و مشکلات داخلی کشور به برجام و رابطه با کدخدا، مسائل خارجی و دیپلماسی با کشورهای مختلف هم به این موضوع گره خورده بود و همین مسئله باعث ایجاد سکون و رخوت در تعامل با کشورها و از دست دادن فرصتهای زیادی برای ایران شد. در دولت آقای رئیسی که نگاه متوازن در سیاست خارجی مدنظر قرار گرفت با از مرکزیت خارج کردن مذاکرات با غرب و تکیه کشور به برجام، «سیاست همسایگی و منطقهای» به عنوان یک سیاست اساسی در مرکز توجه قرار گرفت و تاکنون توانسته به نتایج مثبت زیادی بینجامد.
- عضویت فعال در سازمانهای منطقهای و بینالمللی: با نگاه تقلیلگرایانه و یکسویه به تحولات جهانی بود که دولت روحانی تمایلی به توجه به ظرفیتهای بزرگ سازمانهای نوظهور منطقهای و بینالمللی نداشت یا از آن غفلت کرد. سازمانهایی که با محوریت قدرتهای نوظهور، نقش بزرگی در تحولات آتی جهان و برقراری نظم جدید جهانی ایفا خواهند کرد. از این رو دولت آقای رئیسی در کنار نگاه متوازنسازی سیاست خارجی و لزوم نقشآفرینی جمهوری اسلامی ایران برای به دست آوردن جایگاه شایسته در نظم جدید جهانی، به عضویت ایران در سازمانهای منطقهای و جهانی توجه ویژهای کرد. عضویت در سازمان همکاری شانگهای پس از سالها عضویت ناظر، قدم اول در این رویکرد بود و تلاش برای عضویت در بریکس به عنوان یک سازمان فرامنطقهای بسیار مهم، گویای این رویکرد درست است که به تقویت جهان چندقطبی و تقویت جبهه ضدهژمونی امریکا خواهد انجامید و ایران را دارای نقش ممتازی در تحولات آتی جهان خواهد کرد.
- استفاده بهینه و مؤثر از همه ابزارهای قدرت: در دولت قبل در حالیکه حاج قاسم سلیمانی و یارانش مجاهدانه در حال خنثی کردن توطئههای غرب در منطقه و مقابله با تکفیریهای غربساخته بودند از سوی وزیر خارجه وقت با عبارت «میدان» متهم به تقابل با دیپلماسی شدند. این نگاه تقلیلگرایانه به ابزارهای قدرت و تصور اینکه بدون تکیه بر قدرت سخت میتوان دشمنان و رقبا را وادار به امتیاز دادن کرد از همان نگاه بطلمیوسی ظریف و دوستانش ناظر بر در مرکزیت دیدن غرب در حیات بشری و در روابط بینالملل نشئت میگرفت و منکر واقعی دیدن صحنه قدرت جهانی و لزوم استفاده از همه ابزارها در مهار دشمنان بود. با تغییر این رویکرد و با نگاه درست و واقعبینانه در دولت جدید مبتنی بر جامعنگری در استفاده از همه ابزارهای قدرت بود که دولت آلبانی را وادار به برخورد با گروهک منحط منافقین خلق کرد و سستی و نابخردی دوقطبیسازی میدان-دیپلماسی را نشان داد.
«مرا این اندیشه از دل برخاست، گفتم: محمود پادشاهی عاقل است، داند که چون او پادشاهی را به جنگ پیرزنی نباید آمدن! اکنون اگر بیایی، خدای آگاه است که من نخواهم گریخت و جنگ را ایستادهام، از آنچه در دو بیرون نباشد: از دو لشگر یکی شکسته شود؛ اگر من تو را بشکنم، به همه عالم نویسم که سلطان محمود را بشکستم که صد پادشاه را شکسته بود! مرا هم فتحنامه رِسد هم شعرِ فتح! و اگر تو مرا بشکنی چه توانی نوشت؟ گویی پیرزنی را بشکستم!؟ تو را نه فتحنامه رِسد نه شعرِ فتح که شکستن پیرزنی بس فخر نباشد و گویند سلطان محمود پیرزنی را بشکست...».
صرفنظر از ادبیات جنسیتزده این مکاتبه خردمندانه تاریخی، پاسخ حکیمانه ملک خاتون از هزاران لشکر و سپاه مؤثرتر افتاد و جنگ، شروع نشده پایان یافت. اینکه ملک خاتون خردمندانه به محمود غزنوی نوشت که «با من نجنگ» از تدبیر او بود اما در برابر، محمود غزنوی هم از خردمندی بیبهره نبود که منطق او را پذیرفت و تا خاتون زنده بود به ری نتاخت و از تسخیر ری منصرف شد. این واقعه عبرتآموز تاریخی درس بزرگی برای همه ما و سیاستمداران است. ما به آنهایی که میخواهند خانه اندیشمندان علوم انسانی را تسخیر کنند میگوییم که با ما نجنگ، ستیز با اهل قلم -که با هیچ خلقی دشمنی و نزاع ندارند- فتحنامهای برای شما نخواهد داشت. از اینکه اهل اندیشه را با شیرزنی چون ملک خاتون قیاس میکنم، مایه افتخار است، چراکه هماکنون بیش از مردان، بانوان هستند که شجاعانه و اندیشمندانه در دفاع حقوقی از خانه اندیشمندان علوم انسانی در صف مقدم ایستادهاند و چه افتخاری بزرگتر از اینکه اندیشمندان را بدون نگرش جنسیتی، با ملک خاتونِ اندیشمند قیاس کنیم.
آقایان شهرداری تهران، با اندیشمندان و اهل قلم جنگیدن، دستاوردی برای شما نخواهد داشت، فتحنامهای هم نصیب شما نخواهد شد و تا دنیا دنیاست مورد ملامت قرار خواهید گرفت. تاریخ برای عبرتگرفتن است. همین نکات تاریخی را ما در همان خانه اندیشمندان علوم انسانی از یکدیگر میآموزیم. پیشنهاد میکنم بهجای تسخیر این ملک، قدمرنجه فرموده و از خوان گسترده اندیشه در حوزه علوم انسانی و جلساتی که همهروزه اینجا برگزار میشود، بهره ببرید. سلمنا...
رسانه؛ لشکر همیشه بازنده!
مسعود پیرهادی
جنگ است؛ از بدِ روزگار، سختترین جنگ را جنگ نرم نامیدند؛ شاید برای همین است که عمده مسئولان، فقط در زبان، آن را جنگ قلمداد میکنند و به «استطاعت جنگ نرم»، توجهی ندارند. اینها از کل زندگی و سخنان شهید بزرگوار حسن طهرانیمقدم که رضوان خدا بر او باد، همین عبارت را دوست دارند که «فقط انسانهای ضعیف به اندازه امکاناتشان کار میکنند.» میدانید چرا؟ چون همان موقع هم خون به دل این شهید کردند تا صنعت موشکی ما بالاخره به اینجا برسد. واقع ماجرا آن است که بسیاری از مسئولان به این جمله شهید عزیز ما باور قلبی ندارند و تنها آن را مستمسکی برای شانه خالی کردن از آمادهسازی امکانات لازم برای جهاد قرار دادهاند. اما در اینباره و مسائل مرتبط با جهاد تبیین و تبلیغ، نکاتی قابل ذکر است:
۱.ما رسانه و اصحابش را در این سالها همواره نکوهش کردیم. به جز سخنرانیهای مناسبتی و تصنعی روز خبرنگار، مابقی ایام، آن کسانیکه باعث غلبه تهاجم فرهنگی شدهاند، آنانکه ناتوان در نمایش توانمندیها بودهاند، گروهیکه در پاسخ به شبهات الکن و علیلاند و خلاصه عامل همه مشکلات کشور، اصحاب رسانه و تبلیغ بودهاند. آنانکه بیش از همه از رسانه و جنگ نرم و نبرد شناختی و تقابل ترکیبی و این کلیدواژههای مصنوعی میگویند، قدری خود را جای این لشکر همیشه قاصر و مقصر و شکستخورده بگذارند؛ آیا رمق و انگیزهای برای نبردهای بعدی باقی میماند؟ آیا تاکنون کسی از این لشکریان پرسیده نسبتی بین تجهیزات و تسلیحات شما و دشمن وجود دارد یا نه؟ آیا بعد از عملیاتهای موفق، کسی اقدام به تکریم و بزرگداشت آنها کرده است؟ تقریبا همه اقشار و اصناف با رهبر معظم انقلاب دیدار دارند؛ اما اهالی رسانه در کوران جنگ نرم هم توفیق زیارت فرمانده کل قوا را ندارند و امکان توشهگیری و احیانا درددل و ذکر مسائل مرتبط با حوزه کاریشان میسر نشده است.
۲.دنیای امروز و رسانههای بیشمار دشمن، بسیاری از ذائقهها را خراب کرده است؛ خبر خوب در رسانه، خبر بد است. توهین و تهمت و تخریب، بیزحمت و هزینه، دستبهدست میشود و توضیح و تبیین و تکریم، بازحمت و پرهزینه هم منتقل نمیشود؛ گویی خوبیها نارسانا شدهاند و بدیها تنها رساناهای دنیایند.
چندی پیش هم به بهانه دیگری، اهمیت «ماقبل تبیین» را متذکر شده بودم. تحول در این ذائقههای تغییریافته؛ آرامسازی کسانیکه از خشم و نفرت، مدام فریاد میزنند و
نمی گذارند صدا به صدا برسد و پرهیز از اقدامات عجولانه و هیجانی ولو با نیتهای صادق، از اوجب واجبات است. مثلا خوب است گشتی در ارشادالقلوب بزنیم و امراض دل و روح را با نسخههای آن معالجه کنیم نه با گشتهای دیگر!
۳. محدودیتهای رسانهای جبهه انقلاب با دشمن، قابل قیاس نیست؛ این محدودیتها گاهی در محتوا رخ نشان میدهد؛ گاهی در قالب و فرم، نمایان میشود و گاهی در میزان هزینهکرد و سرمایهای که طرفین این دعوا انجام میدهند مشخص میشود. بنابراین باید با لحاظ واقعیتها طراحی و اقدام کرد. البته که چنانچه ما با رعایت تقوا و سعی کامل، مشغول انجام تکالیف باشیم، برکات الهی از زمین و آسمان بر ما نازل خواهد شد و «من حیث لایحتسب» رزق خدا شامل حال ما میشود؛ اما همانطور که گفته شد پس از عمل متقیانه و تمام سعی، لطف خدا شامل حال ما میشود. ولی برخی از مفاهیم دینی و مکتبی سوءبرداشت و سوءاستفاده میکنند که همین امر، آنان را به ورطه رخوت و سستی و بیبرنامگی میاندازد.