رمزگشایی از تغییر لحن زلنسکی
علی بمان اقبالی
ولودیمیر زلنسکی در سخنرانی در مرکز شهر ویلنیوس از دعوت نشدن اوکراین برای پیوستن به ناتو خطاب به حاضران ابراز ناامیدی کرد و پرسید:« آیا این آرزوی بیش از حد است؟ امروز با ایمان به تصمیم، با ایمان به شرکا، با ایمان به ناتوی قوی، ناتویی که دریغ نمیکند، زمان را تلف نمیکند و به هیچ متجاوزی نگاه نمیکند»
تغییر لحن رئیس جمهور اوکراین پس از آن صورت گرفت که برخی از نزدیک ترین متحدان کی یف نشان دادند که انتقاد عمومی او از حد فراتر رفته است.
البته زلنسکی با فرو بردن خشم خود از نبود جدول زمانی برای الحاق، گفت که نتایج نشست به طور کلی خوب بود و از تنوع اعلامیه ها در مورد کمک های نظامی جدید از سوی متحدان غربی استقبال کرد.
یکی از این اعلامیهها از سوی گروه جی ۷ منتشر شد که اعلام کرد در تلاش است تا حمایت پایدار خود از اوکراین را رسمیکند و تعهدات امنیتی در قبال اوکراین بخشی از یک استراتژی بلند مدت برای حمایت از کی یف است.
بر کسی پوشیده نیست که پس از نشست ویلنیوس، چالش برداشتن گام های مستمر در جهت تحقق وعده ها خواهد بود.
به ویژه، اعضای جناح شرقی ناتو می خواهند از انجام همان اشتباهی که پس از نشست بخارست در سال ۲۰۰۸ رخ داد، یعنی زمانی که برای اولین بار گفته شد که اوکراین عضو ناتو خواهد شد و چندان پیگیری نشد؛ اجتناب کنند.
با این حال، این ترس وجود دارد که در مقطعی که مذاکرات با روسیه آغاز شود و ناتو به عنوان وجه المصالحه روی میز مذاکره روسیه، اوکراین و غرب قرار گیرد؛ پیگیری جدید صورت نپذیرد.
البته ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو تکرار کرد مذاکرات برای حل مناقشه در اوکراین تنها زمانی انجام میشود که اوکراین برای مذاکره آماده باشد و همانطور که بارها و بارها گفته ام – هیچ چیز در مورد این بحران بدون اوکراین نیست.
به هر حال عملیات ویژه روسیه در اوکراین را باید پایان رویای خودمختاری دفاعی و امنیتی اروپا ارزیابی نمود که کفه ترازو در بین رهبران اروپایی را به نفع جناح پروآتلانتیک به نحو تعیین کننده تغییر داد.
امروزه جناح شرقی ناتو حداقل کشورهای مرکز و شرق اروپا و حتی کشورهای کاملا بی طرف نوردیک را بیش از پیش بر ضرورت تقویت تعامل با ناتو به پرچمداری آمریکا وادار کرده است.
تاکید و گرایش جدی این کشورها به نوسازی تجهیزات نظامی با تجهیزات امریکایی ملموس است و اقدام مسکو در اوکراین بهترین گزینه برای پرتاب اروپا به دامان آمریکا از منظر دفاعی و امنیتی بود و ناتو را از مرگ مغزی نجات داد.
ارائه ارزیابی در این زمینه بیش از همه به چگونگی پایان بحران اوکراین و بازگشت روسیه به مرحله احیاء و بازسازی روابط با غرب و اروپا بر میگردد.
البته در حال حاضر تلاش هایی از سوی طرفین برای پایان دادن به منازعه با مذاکره و گفت و گو شروع شده ولی به نتیجه رسیدن آن مشروط به بروز اراده رهبران سیاسی دو طرف بویژه پوتین و زلنسکی است.
معرفت افزایی مکتب حسینی
مسعود کاویانی
رادیو محرم از سال۱۳۹۶ راهاندازی شد و امسال برای هفتمین سال پیاپی فعالیتش را همزمان با ماه محرم آغاز خواهد کرد و بنده افتخار دارم به عنوان یك خادم رسانهای، عهدهدار این رادیوی وزین باشم. این شبکه رادیویی همچون سالهای گذشته برای شنوندگان سراسر کشور با رویکرد ویژهای از ابتدا تا پایان ماه محرم روی موج اف. ام ردیف ۹۵.۵ پخش میشود. این رادیو به صورت خاص حسینیهای را به وسعت تمام ایران با بخشهای مختلف و متنوع همراه با مداحیها و سخنرانیهای کوتاه و ایجاد شور حسینی، ایجاد خواهد کرد.
رادیو محرم بر اساس نیاز قدیمی مردم عاشق و دلداده مکتب امام حسین(ع) و توجه رسانه ملی به اجابت این نیاز و حق مردم شکل گرفته است. رادیو مناسبتی به مفهوم زمانمند بودن یک موضوع نیست. بلکه به مفهوم ضریب دادن رسانهای به یک موضوع دارای اولویت در یک برهه زمانی خاص است. توجه به معارف اهل بیت خصوصا ترویج آموزهها و ارزشهایی که حضرت سیدالشهدا برای آنها قیام کرد در هر زمان و در برنامههای مختلف ساری و جاری است. ولی با توجه به ویژگی ماه محرم که اوج این شور و شعور است؛ رادیو محرم وظیفه دارد با توجه به ماموریت تعریف شده، در راستای معرفت افزایی مکتب حسینی و رفتارسازی بر اساس این معارف روایتگری کند.
مهمترین وظیفه رادیو محرم ترویج الگوی عزاداری صحیح بر اساس منابع متقن و دقیق است. الگوی صحیحی که بارها از سوی مقام معظم رهبری(مدظله العالی) و مراجع عظام تقلید و سایر دلسوزان و دغدغهمندان این مکتب مورد تاكید قرار گرفته است. متاسفانه در طول زمان و در سالهای متمادی در محتوا و ساختار عزاداری انحرافات و تحریفاتی شکل گرفته است. پس در مقابل این انحراف هم مردم متدین حق دارند از رسانهای معتبر عزاداری صحیح و معارف دقیق را دریافت کنند و هم رسانه ملی به عنوان رسانه نظام اسلامی وظیفه دارد روایتگر متقن و درست و مستند این واقعه عظیم و بینظیر باشد. از این رو مهمترین وظیفه رادیو محرم ترویج الگوی صحیح عزاداری، توجه به عزاداری سنتی و در یک جمله ارائه محتوای مستند و متقن در ساختار مطلوب است. ضمن اینکه محور اصلی در رادیو محرم ترویج آموزهها و ارزشهای دینی است و ارزشهایی که در لحظه به لحظه واقعه عظیم عاشورا موج میزند. ارزشهایی که در گفتمان اسلام ناب محمدی حول دال مرکزی توحید در جریان است و موجب غیریتسازی با سایر گفتمانهای دینی و غیردینی شده از محورهای این رادیوی مناسبتی است. گاهی این مفاهیم و ارزشها در برنامههای تخصصی و گفتوگویی تبیین میشوند و گاه در قالب برنامههای نمایشی یا مستند و گاهی هم این جریان عظیم در قالب شعر و مداحی و مرثیه سرایی. وجه تمایز رادیو محرم همین قالب و ساختار ارائه است. به عبارتی اگر در رادیویی مانند رادیو معارف، آموزهها و معارف حسینی اغلب در قالب برنامههای گفتوگویی و مجلهای به مخاطب عرضه میشود، در رادیو محرم این آموزهها در قالب مداحی و مرثیهسرایی و البته سخنرانیها و برنامههای کوتاه حدود پنج دقیقهای ارائه میشود.در این رادیو حدود ۷۰درصد به پخش مداحی و مرثیه و روضهخوانی و ۳۰درصد بقیه به برنامههای کوتاه و قطعات کوتاه سخنرانی اختصاص دارد. از آنجا که غم و ماتم عزای حسینی در جای جای این کشور و حتی سایر کشورها جریان دارد سعی داریم در پخش مرثیه و عزاداریها به این نکته ظریف توجه داشته باشیم و به پخش مداحیهای خاص و مرکزنشین اکتفا نمیکنیم. پس در رادیو محرم همه اقوام و شهرها با گویشها، لهجهها و زبانهای مختلف مثل اردو، انگلیسی، عربی و ترکی سهم دارند و تلاش وافر داریم که از این حیث عدالت رسانهای را در حد وسع و با رعایت معیارها و قواعد رسانهای رعایت کنیم.
چرا از نفوذ ایران در آفریقا میترسند؟
حسن رشوند
دیپلماسی متوازن سیاستی بوده که همه دولتها شعار آن را میدادند، اما آنچه در مقام اجرا انجام میشد، نگاه تک بعدی یا برجسته دیدن یک بخش از جهان و ندیدن یا کم اهمیت دانستن بخشهای دیگر جهان در برقراری ارتباط و دیپلماسی بوده است. دولت سیزدهم این نگاه را تغییر داد. هرچند ممکن است منتقدان همین ادعا را مطرح کنند که دولت سیزدهم بخش منطقهای و نگاه به شرق را در دیپلماسی خود برجسته و نگاه به غرب و اروپا را به فراموشی سپرده است که با توجه به تلاش ایران برای نزدیکی و سنگاندازی و دوری اروپا که بخش زیاد آن به تعهدات برجامی اروپا برمیگردد، نمیتواند این ادعا درست باشد.
در طول دو ماه گذشته رئیسجمهور به دو منطقه جغرافیایی جهان -که در امریکای لاتین حداقل در ۱۰ سال گذشته و در آفریقا تقریباً در همه ادوار فعالیت دولتها مورد غفلت قرار گرفته- سفر داشته که این سفرها نمود عینی «دیپلماسی متوازن» دولت سیزدهم بوده است. واکاوی دستاوردهای ۱۸ سفر خارجی رئیسجمهور به کشورهای مختلف جهان از زمان آغاز به کار دولت سیزدهم تاکنون نشان میدهد دولت سیزدهم در اجرای رویکردهای مدنظر، از جمله فعال کردن «دیپلماسی منطقهای» و «سیاست همسایگی» موفق عمل کرده و با عدمتکرار رویکردهای شکستخورده گذشته در سرمایهگذاری تکبعدی بر روابط با «غرب» توانسته ضمن گرهگشایی از روابط منطقهای، رویکردهای متوازن را به سیاست خارجی جمهوریاسلامی بازگرداند. وقتی سفرهای رئیسجمهور به آفریقا و امریکای لاتین انجام شد و جیغ بنفش کشورهای غربی، صهیونیستها و برخی مخالفان داخلی بلند شد، تازه متوجه شدیم مسیری که دولت سیزدهم طی کرده، مسیر درستی بوده است. این یک اصل در تجارت است که کشورهایی در امر تجارت و ارتباط با کشورهای دیگر موفق هستند که ظرفیتهای متقابل داشته باشند. همواره این سؤال مطرح بوده که اروپایی که حاضر نیست فناوری خود را در اختیار ما قرار دهد و صرفاً طالب مواد خام ما بوده و در قبال آن کالای مصرفی خود را به ما تحمیل میکند چه امتیازی برای ما دارد که همه ظرفیتهای دیپلماسی کشور را برای آن هزینه کنیم. درمقابل، وقتی کشورهایی در آفریقا، امریکای لاتین و شرق دور وجود دارند که میتوانند با ما تجارت سالم داشته و نیازهای کشور را با کشت سرزمینی، همکاری در عرصه نیروگاهی و معادن و فروش تجهیزات و خدمات فنی به این کشورها مرتفع سازیم، چرا نباید انرژی خود را برای این بخش از ارتباط و دیپلماسی صرف کنیم.
هرچند آنچه ما در آفریقا دنبال میکنیم فراتر از چند قرارداد تجاری یا سرمایهگذاری در این بخش مهم جهان است که به سرزمین طلا شهره است. نگاه انقلاب اسلامی به قاره آفریقا یک نگاه راهبردی است، اما نمیتوان از منابع غنی این قاره نیز غافل بود. این آن چیزی است که رژیم صهیونیستی از همان آغازین روزهای موجودیت خود بهدنبال آن بوده است، چرا که یکی از ارکان سیاست خارجی رژیم صهیونیستی از دیرباز افزایش ارتباط با کشورهای قاره آفریقاست که از گذشته به عنوان ذخایر غنی معادن الماس و سرزمینهای بکر کشاورزی و منابع و کانیهای زمینی و زیرزمینی معروف بوده است. تل آویو طی سالهای گذشته تلاش کرده با تمام ابزارهای ممکن و ظرفیتهای سیاسی و دیپلماتیک، دامنه نفوذ خود را در میان کشورهایی که همچنان در برابر رابطه با رژیم صهیونیستی مقاومت میکنند، گسترش دهد. گرچه فتنههای داخلی و فشار بر افکار عمومی و حاکمان کشورهای آپارتاید آفریقایی از مهمترین عوامل تأثیرگذاری سیاست اسرائیل در آفریقا بوده، اما طی سالهای گذشته و با بهبود مناسبات امنیتی رژیم صهیونیستی با تعدادی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، ظرفیت این کشورها نیز در راستای آغاز مناسبات رژیم صهیونیستی با کشورهای آفریقایی به کار گرفته شده است. نفوذ رژیم صهیونیستی در آفریقا بخشی از راهبرد تلآویو برای از بین بردن انزوایی است که کشورهای اسلامی طی دهههای گذشته به این رژیم تحمیل کردند. در واقع اسرائیل از طریق فعالیتهای تجاری و امنیتی خود در آفریقا به دنبال رویکردهای انساندوستانه نیست، بلکه علاوه بر از بین بردن انزوای خود، کشورهای آفریقایی را بازاری مناسب و بکر برای کالاهای اسرائیلی میداند و تلاش دارد از این بازار علاوه بر چیدن منافع اقتصادی، وجهه ضد انسانی خود را در سرکوب ملت فلسطین نیز بهبود بخشد.
این آن نگرانیای است که رژیم صهیونیستی از نفوذ ایران در آفریقا دارد و فراتر از چند قرارداد و سرمایهگذاری ایران با کشورهای آفریقایی است، چراکه در بستر نفوذ ایران در این قاره، شرایط برای صهیونیستها هم در آفریقا و هم در داخل سرزمینهای اشغالی سخت خواهد شد. یهودیان «فلاشا» همواره در سرزمینهای اشغالی قربانی نژادپرستی و تحقیر و توهین صهیونیستهای نژاد پرست بودهاند. جامعه صهیونیستی عادت کرده بنا به دلایل مختلف نژادی و مذهبی مرزبندیهایی را میان یهودیان سفیدپوست و دیگر مردم منطقه و حتی داخل سرزمینهای اشغالی ایجاد کند. به همین علت «اتیوپی تبارها» و در کل «آفریقا تبارها»ی ساکن رژیم صهیونیستی که تعداد زیادی هستند به علت رنگ پوست و اصالت آفریقایی که دارند، همواره مورد تحقیر قرار میگیرند. بنابراین رژیم صهیونیستی این نگرانی را دارد با ارتباط زیاد ایران با کشورهای آفریقایی، نفوذ انقلاب اسلامی آنچنان افزایش پیدا کند که با توجه به ارتباط آفریقایی تبارهای ساکن در سرزمینهای اشغالی که از قضا همواره با دولتهای صهیونیستی مشکل داشته اند، سرزمینهای اشغالی را برای صهیونیستها تبدیل به جهنم کنند. به ویژه اینکه بخش زیادی از آنها در سرزمینهای اشغالی بیکار یا در مشاغل پست به کار گرفته شده و همواره مورد تحقیر بودهاند. میزان بیکاری در میان اسرائیلیها حدود ۵ درصد، ولی آمار بیکاری «فلاشاها» بالغ بر ۶۵ درصد است. از نظر صهیونیست ها، آفریقاییها نباید در آموزش و پرورش و حق مسکن با سایر ساکنان سرزمینهای اشغالی برابر باشند. حتی برخی مدارس رژیم صهیونیستی فرزندان فلاشاها را نیز جزو شاگردان خود نمیپذیرند. این وضعیت شرایط را در این روزها که رژیم صهیونیستی در داخل سرزمینهای اشغالی با اعتراضهای صدها هزار نفری روبرست، بغرنجتر میکند.
نکته مهم دیگر اینکه ایران برای سرمایهگذاری به سراغ کشورهایی از قبیل اوگاندا که سرمنشأ رود نیل است، رفته است و این برای صهیونیستها که همیشه شعار «از نیل تا فرات» را دادهاند، پذیرفتنی نیست و عصبانیت آنها دور از انتظار نبوده است. بنابراین، به نظر میرسد از این پس شاهد رقابت سختتر ایران با صهیونیستها در آفریقا خواهیم بود و شاید از همین منظر است که برخی این رقابت را به «جنگ جدید اسرائیل با ایران در آفریقا» تعبیر میکنند.
آشوب در اسرائیل و سناریوهای پیش رو!
محمدصادق مصدق
بحران بیسابقه داخلی اسرائیل در نتیجه طرح اصلاحات قضایی ائتلاف حاکم هر روز عمق بیشتری پیدا میکند و پیچیدهتر میشود.صهیونیستهای معترض که به چیزی کمتر از لغو این طرح قضایی رضایت نمیدهند دیروز به وعده خود عمل کردند و با حضور در خیابان ها اعتراضات گستردهای را در سراسر سرزمینهای اشغالی برگزار کردند. این اعتراضات پس از آن انجام شد که کابینه نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی هفته گذشته لایحه اصلاح سیستم قضایی را تصویب کرد که طی آن قدرت دیوان عالی را در برابر قوه مقننه کاهش میدهد و مخالفان گفتهاند تا زمانی که نخست وزیر و تندروها از طرح های جنجالی خود عقبنشینی نکنند، به اعتراضات ادامه خواهند داد. در شش ماه گذشته ده ها هزار صهیونیست شنبهها با حضور در خیابان، مخالفت خود را با این لایحه اعلام کردهاند و اکنون روزهای سهشنبه هم به آن اضافه شده است. علاوهبر مخالفان خیابانی، در بین نیروهای ارتش هم نافرمانی از دستورات دولت افزایش یافته و همین مسئله زنگ خطر را برای تلآویو به صدا درآورده است. از طرفی، تقابل راست های افراطی و مخالفان، وضعیت اقتصادی در سرزمین های اشغالی را هم با بحران مواجه کرده است و آمار و ارقام منتشر شده توسط آژانسهای بینالمللی و مراکز تحقیقاتی تخصصی نشان میدهد روی کار آمدن تندروها در تلآویو، بیش از 40 میلیارد دلار به اقتصاد این رژیم آسیب زده است. حتی گفته میشود بیش از 80 میلیارد دلار از سرمایههای خارجی از سرزمین های اشغالی خارج شده است و ده ها سرمایهدار یهود هم تهدید کردهاند اگر نتانیاهو به اصلاح سیستم قضایی ادامه دهد سرمایههایشان را از اسرائیل خارج خواهند کرد.به نظر می رسد نتانیاهو اگر همین مسیر را ادامه دهد جدا از اعتراضات فزاینده آمریکا و اروپا و تبعات آن برای او، پیامدهای داخلی سیاسی، نظامی، اجتماعی و اقتصادی زیادی به همراه خواهد داشت. همچنین تداوم این وضع داخلی، دو اولویت خارجی نتانیاهو یعنی گسترش عادی سازی روابط در منطقه و مواجهه با ایران را تحت الشعاع خود قرار میدهد.نتانیاهو و دولتش تاکنون تلاش کردند که با اظهارنظرهای افراطی و بالا بردن تنش با فلسطینیها، با کاربست مولفه «امنیت» به عنوان تاثیرگذارترین عامل در سیاست گذاریهای داخلی و خارجی اسرائیل در چند دهه گذشته، مخالفان و معترضان را مجبور به کوتاه آمدن کنند؛ اما این راه هم فعلا جواب نداده است و در چنین وضعیت بغرنج و پیچیده ای امکان وقوع هر سناریویی محتمل به نظر می رسد، از تشدید درگیری ها و سرکوب مردم فلسطین، هم در کرانه باختری و هم در نوار غزه به عنوان مسیر برای ایجاد فضای امنیتی و انحراف در افکار عمومی توسط دولت نتانیاهو گرفته تا پررنگ شدن تقابل با ایران و سنگین کردن سایه یک جنگ بر سر صهیونیست ها. از طرفی این روزها نوعی هماهنگی مشترک بین دو جنبش حماس و جهاد اسلامی به وجود آمده است و تقابل های اخیر در غزه و سپس اردوگاه جنین نیز علیه نیروهای اسرائیلی با تصمیم اتاق عملیات مشترک انجام شد.به طور حتم یکدست شدن گروه های مقاومت در فلسطین، هزینههای رژیم صهیونیستی را بالا خواهد برد و سبب میشود در هر گونه اقدامی علیه فلسطینیان همه جوانب را بسنجد. شرایط منطقه هم به نفع رژیم صهیونیستی نیست و افکار عمومی اعراب منطقه هم به دلیل جنایات اشغالگران در مسجدالاقصی و قدس، با گروه های مقاومت همسویی بیشتری پیدا کرده اند که نمونه بارز آن در حمله سرباز شهید مصری به نظامیان صهیونیست مشاهده شد و زنگ خطر در مرزهای مصر را برای نتانیاهو به صدا درآورد. در کنار آن سناریوی محتمل دیگر سقوط کابینه نتانیاهو و برگزاری انتخابات زودهنگام دیگری است. با این تفاسیر؛ به نظر میرسد استمرار سلسله بحرانهای داخلی رژیم صهیونیستی، قطعا محدود به طرح اصلاحات قضایی نتانیاهو برای فرار خود از محاکمه درباره پرونده های فساد اقتصادی نخواهد شد وبه زودی پیامدهای منطقه ای و بین المللی آن آشکارتر از گذشته خواهد شد.
جعفر بلوری
1- فکر میکنم سال 97 بود. دور دوم ریاست جمهوری آقای روحانی تازه شروع شده بود و رفته رفته مردم متوجه کلاه گشادی که در جریان مبارزات انتخاباتی بر سرشان رفته بود، میشدند. برای خرید یک جفت کفش کتانی برای فرزندم به فروشگاهی در پونک رفته بودم. تصور میکنم قیمت کتانی حدود 90 هزار تومان بود. قیمت برایم بالا بود و فروشنده نیز حاضر نبود حتی یک ریال تخفیف دهد. وقتی دلیل را پرسیدم از کسادی بازار، اجاره بالای مغازه و گرانیها شکایت کرد. حس خبرنگاریام گل کرد و با اشاره به وعدههای اقتصادی دولت وقت پرسیدم:
«به چه کسی رای دادی؟» گفت: «به روحانی.» پرسیدم: «الان با این توصیفاتی که کردی، پشیمانی؟» در همین لحظه، خانومی بسیار بدپوشش با وضعی
به شدت زننده از جلوی فروشگاه رد شد. گویا، پاسخ سؤالم را دیده باشد، به او اشارهای چشمی کرد و گفت: «اگر گرونی و تورم هست، به جاش اینم هست. راستش از انتخابم پشیمون نیستم»(!) و بلند خندید. همان ایام در جلسه شورای سردبیری روزنامه، ماجرا را برای اعضا تعریف و خیانتی را که طیفی از سیاسیون در این کشور برای کسب مشتی رأی مرتکب شدهاند گوشزد کردم و نسبت به تبعات این خیانت در سالهای «نه چندان دور» هشدار دادم.
2- همین طیف پس از راهاندازی شورشهای مربوط به فوت مهسا امینی، تلاش گستردهای را به راه انداختند تا مسئله «حجاب و عفاف» را تبدیل به یکی از مسائل اجتماعی اصلی ایران کنند. عدهای با ترفند کهنه «دوقطبی سازی»، جامعه را به دو قسمت کاملا نامساویِ «طرفداران حجاب و عفاف» و «طرفداران بیحجابی و بیعفتی» تبدیل کردند. برای جا انداختن مسئله بیحجابی و بیعفتی، اقدام به مشابهتسازی، شرعیسازی، سادهانگاری، اولویتبندی مسائل و... کردند. یکی از عوامفریبانهترین روشهایشان سادهسازی مسئله بود. مثلا میگفتند «جمهوری اسلامی ایران با یک تکه پارچه که سقوط نمیکند» یا
«این همه مشکلات اقتصادی وجود دارد، چرا چسبیدهاید به یک تکه پارچه؟ مشکلات اقتصادی و معیشت اولویت دارد بر یک تکه پارچه»(!)
3- حالا چند روزی است که، پلیس برای مهار این «حرام شرعی و حرام سیاسی» وارد میدان شده و با لطیفترین ادبیات و محترمانهترین تعابیر، از آن معدود افرادی که بر خلاف قانون و احکام شرعی
- و احتمالا از سر ناآگاهی- رعایت نمیکنند درخواست کرده، رعایت کنند. طی همین سه چهار روز گذشته اما، همان طیفی که نامشان رفت، تمام ظرفیت رسانهای و غیر رسانهایشان را به میدان آورده و با کمک آنور آبیها تا توانستهاند، علیه این اقدام بجا و شایسته و مهم صفآرایی کردهاند. چند سؤال از این طیف میپرسیم:
الف- شما که مسئله حجاب و عفاف را به یک «تکه پارچه» تقلیل میدادید، چرا از بازگشتن همین یک تکه پارچه این همه وحشتزدهاید؟ آیا باورکنیم این لشکرکشی عظیم رسانهایتان، همه به خاطر یک تکه پارچه است؟
ب- مینویسید، نگران کشور، مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی هستید. مگر طی این چهل و اندی سال، براندازی این نظام-که ثمره خون صدها هزار شهید است-آرزویتان نبوده؟ اگر تلاش برای عفیف نگاه داشتن زنان و دختران و حفظ بنیان خانواده، به تعبیر شما
«خود براندازی» است، شما که باید خوشحال باشید؟ پس این همه تلاش و تقلا و به در و دیوار کوبیدنتان برای چیست؟
ج- میدانیم-و میدانید- که الگو، قبله و همه آمال و آرزوهایتان «غرب» است. نگاهی به نتایج پژوهشهایی که-نه در روزنامه کیهان-که در معتبرترین رسانههای همان غرب مورد علاقه و قطب آرزوهایتان درباره بلایی که بر سر خانوادهها آمده بیندازید. شاید خانواده دیگران برایتان مهم نباشد اما آیا، خانواده خودتان هم برایتان مهم نیست؟
4- اگر چنانچه به دلیل روحیات غربگرایانهتان، غرب را به عنوان یک الگوی موفق در همه امور میبینید به این نکته توجه کنید که غرب در تنها حوزهای که الگو نیست و به معنای واقعی کلمه سقوط کرده همین حوزه خانواده و فرهنگ و اخلاق است. فیلمها و انیمیشنهایی که چند سالی است با همین موضوع با صرف میلیاردها دلار ساخته میشوند را رصد کنید. همینطور گزارشهای تحقیقی معتبرترین رسانههای غرب را. صدها اثر،گزارش و پژوهش با عنوان «خانواده» و با هدف «نجات» آن تولید شده و همچنان در حال تولید است. رفتن راهی که غرب یک بار رفته و به در بسته خورده، و برای نجات تلاش میکند، دیگر یک اشتباه ساده یا بد سلیقگی و انتخاب غلط نیست، در سادهترین حالت «حماقت» است، شاید هم خیانت!
5- گاهی برای فهم اهمیت یک موضوع، باید سراغ واکنشهای پیرامونی رفت. اکنون که مشغول مطالعه این یادداشتید- بدون اغراق- شاید چیزی بالغ بر صدها رسانه داخلی و خارجی، مکتوب و غیر مکتوب، صوتی و تصویری شبانهروز در حال تولید محتوا علیه همین بیانیه ساده پلیس هستند آن هم بدون رعایت اصول حرفهای و اخلاقی. آنقدر طی این چند روز محتوا علیه حجاب و عفاف و بیانیه ساده پلیس تولید شده، آنقدر در همین چند روز، واژه جعل شده که دود از کله آدم بلند میکند. آیا همین دستپاچگی، این نگرانی و این حجم واکنش دسته جمعی و از سر ترس، اهمیت مسئله حجاب و عفاف را نشان نمیدهد؟ آیا آنها واقعا مسئله حجاب و عفاف را صرفا «یک تکه پارچه» میبینند؟ آنها بهتر از من و شما میدانند، تهِ این راه کجاست!
6- طی روزهای گذشته تصاویر تکاندهندهای از چند زن یا دختر با پوششهای نیمه برهنه در رسانههای کشور منتشر شده است. برخی مقابل پرچمهای امام حسین(ع) و هیئتهای عزاداری و برخی در مترو یا خیابان. سوای از این که این عده، برای نمایش فحشا، از جایی هدایت میشوند یا خیر، سؤال مهم بعدی را میپرسیم: «انتهای این حجابی که نامش را اختیاری گذاشتهاند کجاست؟» بگذارید پاسخ این سؤال را
در بند بعدی بررسی کنیم. بخوانید:
یکی از اعضای تیم همراه دولت که اخیرا به آفریقا سفر کرده است، تعریف میکرد، در جلسهای که با رئیسجمهور اوگاندا داشتند اعلام شد، این کشور آفریقایی پس از جرم انگاری برای همجنسبازی، از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم شد و غرب تمام کمکهایش به این کشور فقیر را به دلیل این که، همجنس بازی را جرم تلقی کرده است، قطع کرد. اوگاندا کشوری مسیحی است، در آن حجاب اختیاری است، نه به مبارزان فلسطین کمک میکند، نه رژیم اسرائیل را غده سرطانی میداند. جایگاه خاصی نیز در روابط بینالملل ندارد و آمریکا را هم شیطان بزرگ نمینامد. اصولا خطری برای غرب ندارد اما به دلیل جرم دانستن همجنسبازی، مردمان فقیرش تحریم میشوند! میخواهیم بگوییم، تفکری که به دنبال ترویج بیعفتی و بیحجابی است به کدام نقطه مینگرد و به دنبال چیست. میخواهیم بگوییم، انتهای این مسیر کجاست. تردید نداشته باشید در صورت موفقیت در جا انداختن آنچه نامش را «حجاب اختیاری» گذاشتهاند، سراغ آزادی همجنسبازی، آزادی شرابخواری و... خواهند رفت و اگر اعتراضی هم بشنوند، به کمک دوستان آمریکایی و اروپایی، با اهرم تحریم بازخواهند گشت. میگویید نه؟ به عنوان فقط یکی دو نمونه، نگاهی به واکنشهایشان به خبر مرگ مصرفکنندگان مشروبات بیندازید. همینطور واکنششان به دستگیری آن سلبریتی دارای انحراف جنسی را مرور کنید.
7- مخاطب بخش پایانی این یادداشت، برخی مسئولین، سیاسیون و پلیس کشورمان است. هیچ چیزی ارزش این را ندارد که به خاطرش، حتی یک خانواده از هم فرو بپاشد، یک جوان معتاد شود و زنی خیانت کند چه رسد به «جذب چند رأی» برای پیروزی در انتخابات. بروید و رسالههای دکتری معتبرترین دانشگاههای دنیا و خودمان راجع به طلاق، بچههای طلاق و فروپاشی خانواده را بخوانید؛ همینطور رسالههایی که با موضوع «خیانت» تهیه شدهاند. رساله و پایاننامه که دیگر مقاله ژورنالیستی نیست، پژوهشی است دانشگاهی که بعضا با انجام مصاحبههای عمیق و دقیق انجام شدهاند. ما هم میدانیم که انتخابات در پیش است. مبادا برای خاطر یک مشت رأی، دنیا و آخرتتان را بفروشید. و اما پلیس. پلیس از ارکان اصلی و مهم تنظیم نظم در هر کشوری است. تضعیف پلیس یعنی، حمله به این نظم. این واقعیت در دنیا از چنان اهمیتی برخوردار است که برخی جامعهشناسان معتقدند چه بسا در کشوری مثل آمریکا، دلیل حمایت بیحد و حصر از پلیس و تبرئه -حتی پلیسهای قاتل- در دادگاهها، همین نکته است. نمیگوییم نقد نکنید. میگوییم حینِ نقد به جایگاه، نقش و اهمیت پلیس هم نیم نگاهی داشته باشید. شورشهای پس از فتنه اخیر نشان داد پلیس ایران، یکی از محجوبترین، مظلومترین و در عین حال مقتدرترین نیروهای نظامی دنیاست و از چنین نیروی نظامی باید حمایت کرد و نباید پلیس را در اجرای این رسالت مهم، تنها گذاشت.
اثر فشار اقتصادی بر افزایش جرم
محمدرضا یوسفی شیخرباط
بیثباتی اقتصادی، تشدید تورم، نوسانات آن و رکود با فقیرترکردن مردم، موجب افزایش بزهکاری و ناهنجاریهای اجتماعی میشوند. در مطالعات علمی نشان داده شده که نرخ سرقت با متغیرهای اقتصادی مانند درآمد سرانه رابطه منفی و با تورم، بیکاری کل و بهخصوص بیکاری جوانان و فقر رابطه مثبت دارد.
گری بکر در تحلیل چرایی وقوع جرم از منظر یک عمل اقتصادی، معتقد است انسانها به هنگام انجام هر عملی هزینهها و منافع آن عمل را بررسی و سنجش میکنند و کفه هر کدام سنگینتر بود، به همان سو میل میکنند. درباره جرائم نیز همین اتفاق رخ میدهد. فرد زیرپاگذاشتن ارزشهای اخلاقی و تلقی جامعه از رفتارهای هنجاری و احتمال دستگیری و مجازات و طرد اجتماعی و مانند آن را به عنوان هزینه و به دست آوردن درآمد، تأمین مالی برای ادامه حداقلهای زندگی مانند پرداخت اجاره یا خرید خوراکی و داروهای ضروری، زندهماندن و مسائل مشابه را به عنوان فواید آن در نظر میگیرد. اگر از این منظر به انتخاب فرد مجرم نگاه شود، حکومت با سیاستهای درست میتواند بستری را فراهم کند که مجرمان در بررسی هزینه ـ فایده جرم، عدم ارتکاب آن و زندگی در چارچوب قانون را ترجیح دهند. مطالعات پدرو تلس نشان داد که هر گاه سیاستهای اقتصادی دولت به گونهای تغییر کند که موجب افزایش/ کاهش در نرخ تورم و کاهش/ افزایش بیکاری به عنوان دو عامل مهم فقر در جامعه شود، میزان جرم و آسیبهای اجتماعی نیز افزایش/ کاهش مییابد.
این نتایج توسط نرنوفسکی در حوزه سیاستهای مالی مورد تأکید قرار گرفت. دیگر مطالعات نیز نشان دادند که بیثباتی اقتصادی و فقدان افق روشن برای سرمایهگذاری موجب رشد جرائم مالی میشود.
دهه 1390 در ایران دهه ازدسترفته نامیده شده است. برخی منابع آماری رسمی کشور مانند سالنامههای آماری، جرائم ثبتشده را گزارش دادهاند. در این دهه حداقل یکسوم قدرت خرید جامعه کاهش یافت. جمعیت زیر خط فقر در سال 90 کمتر از 20 درصد بود و در سال 1400 به 31 درصد رسید. یعنی تقریبا یکسوم جمعیت کشور زیر خط فقر قرار گرفتند. نرخ تورم از 21.5 به 46.2 رسید و در یک دهه، تورم 730 درصد و تورم خوراکیها 980 درصد افزایش یافت. منفیشدن نرخ خالص سرمایهگذاری در برخی سالها بیانکننده فقدان افق روشن سرمایهگذاری در ایران است. در همین دوره 10ساله، خودکشی 45 درصد، مرگهای مشکوک 14 درصد، نزاعهای فردی 101 درصد، سرقت از اماکن خصوصی (منازل و مغازهها) بیش از700 درصد، سرقت از منازل 170 درصد و از مغازه ها 530 درصد و سرقت از اماکن دولتی 600 درصد رشد داشته و البته این مقدار با وجود افزایش شدید روشهای کنترلی مانند دوربین و مانند آن بوده است. البته جمعیت ایران در این 10 سال فقط 12.7 درصد افزایش یافته است. شاید تلخترین نکته را رئیس پلیس آگاهی تهران در سال 1399 بیان کرده باشد که بیش از 50 درصد سارقان برای اولینبار مرتکب جرم شدهاند. گرچه میتوان دلایل متعددی برای این نکته بیان کرد اما مهمترین عامل آن با توجه به رشد 700 درصدی سرقتها از اماکن خصوصی، فقر شدید است.
آمارهای یادشده ضمن تأیید مطالعات علمی اقتصاددانان، وضعیت معیشتی جامعه را بسیار ناگوار گزارش میدهند. شاید هیچ کشوری در جهان مانند ایران با این موقعیت مواجه نشده باشد. با توجه به نوع رویکرد و حساسیتهایی که مشاهده میشود، نشانههایی بر بهبود شرایط مشاهده نمیشود. گرچه اعطای یارانهها تا حدی فشار فقر را کاهش میدهد اما روند رشد تورم و کندی رشد اقتصادی مانع از بروز معنادار اثرات آن میشود. تا زمانی که رویکرد اقتصادمحور با تأکید بر رشد اقتصادی و سیاست خارجی مناسب آن اتخاذ نشود، رهایی از این وضعیت ممکن نیست و تداوم وضعیت موجود میتواند به کاهش بیشتر سرمایه اجتماعی، افول اخلاق، تضعیف بیشتر نهاد خانواده، کاهش شدید سطح سلامت جامعه و بهرهوری منجر شود و زمینهای برای گسترش و تداوم اعتراضات فراهم خواهد کرد.
فلاکت دیپلماتیک!
محمدکاظم انبارلویی
۱- دیپلماسی خارجی کشور در دولت گذشته دچار بیماری بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی سعی کرد با نسخههای شفابخش این بیماری را معالجه کند اما بیماران این حوزه حاضر به عمل کردن به نسخه نبودند.
اولین بیماری؛ خودناتوانپنداری و توهم بلامنازع بودن آمریکا بود. رئیس دیپلماسی دولت در کسوت ریاست جمهوری و کارگزاران او در وزارت خارجه از تواناییهای جمهوری اسلامی و اقتدار ملی بیخبر بودند یا خود را به بیخبری میزدند. معتقد بودند آمریکا با یک بمب، همه اقتدار نظامی و تواناییهای ما را نابود میکند. آنها واقعیتهای روشن شکستهای آمریکا در غرب آسیا، فرسودگی ناتو در افغانستان و عراق را نمیخواستند بپذیرند. با این باور غلط در مذاکرات شرکت میکردند . محصول آن مذاکرات چیزی جز خسارت محض نبود.
دومین بیماری فکری آنها این بود که ؛ میشود به آمریکا اعتماد کرد.باآنکه سلوک آمریکا در روابط بینالملل سرشار از بدعهدی و بدگمانی و بدعملی بود.معلوم نبود این حضرات این اعتماد را از کجا آوردهاند؟رفتند و نشستند و برخاستند حتی به خودشان اجازه ندادند متنی را که آمریکاییها تهیه کردند روی برخی کلمات و واژگان تأمل کنند. معتقد بودند امضای کری سند است!
سومین بیماری آنها توهم دست به ماشه بودن آمریکا بود. آنها معتقد بودند با مذاکرات میتوانند دست آمریکا را از ماشه بردارند . میگفتند مذاکره ، خشونت آمریکا را کاهش میدهد و آنها را نرم خواهد کرد!
باآنکه از «ماشه» میترسیدند «مکانیسم ماشه» را آمریکاییها بامهارت دیپلماتیک در برجام آوردند درحالیکه ماشهای در کار نبود. غلاف آمریکاییها اصلا شمشیر نداشت، آنها مشغول طراحی فرار از افغانستان بودند.
چهارمین بیماری دیپلماتهای ما این بود که نمیدانستند قصّه اجماع جهانی علیه ایران دروغ است. آمریکاییها با روسها و چینیها مشکلات زیادی دارند و بین آنها شکافهایی است که در مرز جنگ نظامی هستند. دیپلماتهای ما از این شکاف برای مذاکرات نتوانستند استفاده کنند از همه مهمتر از وضع نابسامان سیاست و اقتصاد و فضای اجتماعی داخل آمریکا هم بیخبر بودند.
کارشناسان آمریکایی در جلسات پنتاگون ، سیا و وزارت خارجه اعتراف میکردند؛ طراحیهای آنها در غرب آسیا شکستخورده و رژیم صهیونیستی در محاصره نیروهای مقاومت است. جمهوری اسلامی در میدان حرف اول را میزند و ماندن در افغانستان خودکشی است! اما برخی دیپلماتهای ما روایت بیبیسی و سیانان را در چهرهپردازی اقتدار غرب و بهویژه آمریکا را قبول داشتند. به نقدهای مشفقانه رجال سیاسی، توجه نمیکردند نقد آنها را با فحش و ناسزا پاسخ میدادند و هیچ نظر کارشناسی برای رد نظریات منتقدین نداشتند، آنها رفتند تمام تخممرغهای خود و جبهه اصلاحات را در سبد برجام گذاشتند و به مردم ، افقی را نشان دادند که واقعی نبود. مردم فهمیدند آنها صداقت ندارند یا حداقل در مسائل مربوط به روابط بینالملل و دیپلماسی خارجی جاهل هستند. اگر بخواهیم یک تعبیر درست از این وضعیت داشته باشیم میشود آن را در دو کلمه «فلاکت دیپلماتیک» نامگذاری کنیم!
وقتی مردم فهمیدند همه آنچه آنها در مورد برجام گفتند سراب است و برخلاف قانون و شروط مجلس عمل کردند، برخلاف هدایتهای رهبری و شورای عالی امنیت ملی عمل کردند به آنها پشت کردند و در انتخابات ۱۴۰۰ به آنها رأی ندادند. آنها عوض پندآموزی از این کلاهبرداری غرب که سرمایه اجتماعی آنها را به باد داد، آمدند، شورای نگهبان را متهم به مهندسی انتخابات کردند. برجام، دولت روحانی را به «فلاکت دیپلماتیک» و اصلاحطلبان را به «هلاکت سیاسی» انداخت.
۲- اصلاحطلبان و اعتدالیون بهجای پرسشهای مردم که چه شد آن سیب و گلابی که از باغ برجام وعده داده بودید؟ چرا به تعهدات برجامی خود عمل و میلیاردها دلار آبسنگین و غنیسازی ۲۰ درصد را نابود کردید، درحالیکه حتی یک تحریم هم برداشته نشد و بر حجم آنهم افزودید، رفتند دنبال پروژه «اصلاحات ساختاری» ! اصلاحات ساختاری، اسم رمز جریانی شد که جلوی پرسشهای بیپاسخ مردم را بگیرد!
حرف اصلاحطلبان ساختارشکن چیست؟ میگویند رئیسی باید استعفا بدهد چون کشور را از «فلاکت دیپلماتیک» درآورده است و روابط جمهوری اسلامی را با ۵ قاره تنظیم کرده است. او اثبات کرده است و ثابت کرد روابط خارجی را بدون اذن آمریکا و سه کشور شرور اروپایی میشود تنظیم کرد ، بدون اف ای تی اف ، تحریمها را دور زد و با جهان تعامل سازنده داشت.
رئیسی ثابت کرده است میتوان با بهرهگیری از شکاف قدرتهای جهانی ، کشور را امن، مستقل و مقتدر با سامانه دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همهجانبه نگه داشت.
۳- اصلاحطلبان با شکست پروژه و پروسه برجام، بدنه اجتماعی خود را ازدستدادهاند. آنها به دنبال سرمایه اجتماعی جدید هستند. انتخاب یک زن بهعنوان رئیس جبهه اصلاحات و دارای پرونده محکومیت سیاسی با پرچمداری حجاب اختیاری معنایش این است که میخواهند از پیادهنظام غرب در آشوب پاییز سال گذشته سربازگیری کنند. البته این سربازگیری کمکی به احیای سرمایه اجتماعی آنها نمیکند!
اصلاحطلبان گرفتار بحران گفتمانی، اندیشگی، بیآیندگی و کارآمدی هستند. این بحرانها آنها را به ورشکستگی سیاسی رسانده است.
لاتبازی سیاسی حجاریان و تاجزاده مبنی بر شروط شرکت در انتخابات، یک شارلاتانبازی برای سرپوش گذاشتن روی بربادرفتن سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان است! یکمشت مجرم سیاسی باسابقه سربازی در پادگانهای جنگ نرم دشمن علیه ملت با توهم «خوداکثریت بینی» با سوءاستفاده از آزادی در کشور برای حضور در انتخابات شرط میگذارند. فهم آنها از دموکراسی و جمهوریت
یک فهم فاشیستی است!
آنها هیچ اصلی جز اصول غیرقانونی خودرا قبول ندارند. اولا : امسال بهدلیل ورشکستگی سیاسی و بهانهجویی شروط، در انتخابات شرکت نمیکنند. ثانیا :
اگر شرکت کردند و شکست خوردند مثل سال ۸۸ ادعا میکنند، تقلب شده، دموکراسی فقط بهشرط چاقو موردقبول است ما نتایج را قبول نداریم!
ظرفیتهای آفریقا در اعتلای منافع ملی کشور
امیرمحمود گودرزی
سفر ۳ روزه رئیسجمهوری به ۳ کشور کنیا، اوگاندا و زیمبابوه نشانگر تنوع در سیاست خارجی دولت سیزدهم و بهرهگیری از همه ظرفیتهای جهانی در مسیر اعتلای منافع ملی کشور است. در تبیین اهمیت و دلایل راهبردی سفر حجتالاسلام رئیسی به کشورهای آفریقایی توجه به ۲ فاکتور نظام ظالمانه تحریمهای آمریکا و مهمتر از همه عبور نظام جهانی از دوران تکقطبی، اساسی است. امروز نظام بینالملل به سرعت به سمت چندجانبهگرایی با محوریت منطقهگرایی نوین در حال حرکت است. در این نظم جهانی کشورهای جهان هر کدام متناسب با علایق و منافع منطقهایشان دست به تشکیل اتحادها و تعاملات استراتژیک برای تقویت منافع متقابل اقتصادی و تجاری میزنند. اگر دیرزمانی کشورها در نظام دوقطبی و هژمونی قدرتهای بزرگ، پیروی و حرکت در چارچوب منافع و خواستههای ابرقدرتها را دنبال میکردند و به نوعی منافع داخلیشان قربانی رقابتجویی قدرتهای بزرگ میشد، امروز روابط بینالملل منطق جدیدی گرفته و کشورها به دنبال منطقهگرایی نوین هستند و شکل تعاملات بینالمللی حالت متعادل و چندجانبه گرفته است. با این نگرش، دقیقتر میتوان سفر رئیسجمهوری را به ۲ منطقه بزرگ و پرظرفیت آفریقا و آمریکای لاتین تحلیل کرد؛ اینکه امروز تنوع در سیاست خارجی قدرت چانهزنی را در روابط بینالملل ارتقا میبخشد و اقتصادهای به ظاهر کوچک به سهم خود حامل فرصتها و مزیتهای بزرگ اقتصادی و تجاری است.
بر اساس آخرین گزارشها، حجم تبادلات اقتصادی ایران با کشورهای آفریقایی رقمی در حدود 2 میلیارد دلار است. این میزان مبادلات با توجه به ظرفیتهای نظام دانشی، مهندسی و توان نرمافزاری و نیروی انسانی کارآمد در ایران و از سوی دیگر زمینههای مساعد اقتصاد کشاورزی و معدنی در کشورهای آفریقایی قابلیت تبدیل به عددهای بزرگتر را دارد. نباید از نظر دور داشت اقتصاد و صنایع ایران و کشورهای آفریقایی زمینه همگرایی و همافزایی دارد. ایران به سهم خود ظرفیت علمی و دانشی دارد و در سوی مقابل کشورهای آفریقایی دارنده منابع و امکانات خدادادی هستند. موضوع مهمی که میتواند فضای مستعد همکاری میان ایران با کشورهای برخوردار از منابع آبی در آفریقا شود، توسعه تبادلات کشاورزی است. مهمترین مساله و چالش امروز کشور، مساله کمآبی است و بر اساس آخرین گزارشها بیش از 80 درصد منابع آبی کشور در حوزه کشاورزی مصرف میشود. با توجه به ظرفیت کشورهای آفریقایی در حوزه صادرات چای، گوشت و دیگر محصولات کشاورزی، این امر میتواند فرصتی مهم برای بازار مصرفی داخل کشور شود.
این مهم در گرو یک سیاست خارجی هوشمند و هدفمند قابل تحقق است که هماکنون دولت سیزدهم به نحو مطلوبی با نگاه چندجانبهگرایانه به نظام بینالملل در حال راهبری آن است. شناخت دقیق ظرفیتها و نیازهای کشورهای آفریقایی میتواند یاریگر کشور در اعتلای منافع اقتصادی کشور باشد. امروز بخش مهمی از این کشورها نیازمند سرمایهگذاری در حوزه صنایع داروسازی، مهندسی ساخت، صنعت خودروسازی و ماشینآلات سنگین و نیمهسنگین هستند که این توان در کشور به نحو مطلوبی موجود است.
لازم است دستگاه وزارت امور خارجه با تشکیل کارگروههای تخصصی اقتصادی با صنعتگران، تولیدکنندگان و کارآفرینان و تجار داخلی بسترها را برای شکلگیری تعاملات هر چه قویتر ایران با حوزه آفریقا برقرار کند، بویژه اینکه بخش مهمی از این کشورها هم متاثر از تحریمهای آمریکا هستند و از این منظر تعریف مسیرهای نوین تجاری به شکل تهاتر میتواند در رفع نیازهای اقتصادی طرفین موثر باشد. خروجی این اقدامات یک اثر راهبردی مهم دارد و آن اینکه میتواند زمینهساز شکلگیری بلوکهای اقتصادی ضدتحریمی در منطقه در برابر استراتژی تحریمی یکجانبه آمریکا شود.
خوشبختانه پیشگام این بلوک ضدتحریمی جمهوری اسلامی ایران است که هماکنون با گفتمان انقلابی و اتکا به توان داخلی، منادی صدای مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا در گستره جهانی است و تاکنون هم آثار و برکات خوبی در منطقه و جهان پدیدار شده است. با حضور ایران در سازمان شانگهای، موضوع تعریف ارز مشترک میان اعضای سازمان جدیتر از هر زمان دیگری مطرح شده و قدرتهای بزرگ این سازمان تمایل جدی به تبادلات غیردلاری نشان دادهاند. همین الگو در آمریکای لاتین و حوزه آفریقا هم قابلیت اجرایی و عملیاتی دارد.