صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۷:۰۴  ، 
کد خبر : ۳۴۹۱۵۶

یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲ مردادماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز دوشنبه ۲ مرداد

پذیرش واقعیت‌ها؛ آغازی برای تغییر و اصلاح

دکتر محمد زاهدی اصل

در مددکاری اجتماعی موضوع مهمی مطرح می‌شود که تحقق آن لازمه توفیق در فرایند تغییر و تحول در فرد ، گروه و جامعه هست ‌وآن اینکه «مددکار اجتماعی کار با مددجو (به مفهوم عام) را از جایی آغاز می‌کند که مددجو در آنجاست» معنای صریح و همه فهم جمله فوق این است که تا زمانی که مخاطبان حرفه مددکاری اجتماعی برواقعیت‌های زندگی خود واقف نباشند و آن را نپذیرند امکان تغییر واصلاح وضعیت موجود وجود نخواهد داشت و این پذیرش واقعیت به معنای تسلیم شدن بر آن نیست بلکه با درک صحیح از عوامل و علل پدیدآورنده واقعیت ، بستر برای تغییر آن فراهم می‌شود و اینجا یکی از نقش‌های اصلی مددکار اجتماعی که “آگاهسازی” است نمود پیدا می‌کند .

وضعیت امروز کشورمان آن را باید شناخت و به ریشه‌های مسائل آن توجه کرد، جالب اینجاست که آحاد مردم کشورمان ، بویژه گروههای مرجع مستقل ، با تمام وجود، مسائل و مشکلات را در عرصه‌های مختلف می‌فهمند و نسبت به علل و چگونگی آن نیز واقفند و بعضا اعلام هم می‌کنند ولی متاسفانه بخش قابل توجهی از این واقعیت‌ها دیده نمی‌شود و بدیهی است که با چنین نگرشی این مسائل کاهش پیدا نمی‌کند.

 به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌شود :

۱ – از روز اول آغاز به کار دولت، کارشناسان خواهان سرافرازی وطن ، به صراحت و با صمیمیت اعلام کردند که تعداد قابل توجهی تیم اقتصادی دولت به جهت نگرش جناحی و کم تجربه بودن ، توان گره گشایی از مشکلات اقتصادی کشور در ابعاد مختلف و به ویژه در رابطه با سفره مردم را ندارند.

۲ -سیاست‌های پولی و بانکی دولت و بی‌توجهی به نظرات متخصصین دلسوخته به صورت بی‌سابقه‌ای در همان نخستین سال استقرار دولت، موجب کاهش شدید ارزش پول ملی شد که در هیچ کدام از دولت‌های سابق به خصوص در دوره اول آنها سابقه نداشت در همین راستا سیاست‌های مالیاتی که قرار بود بسترساز عدالت و پیشگیری از رانت و فرارهای مالیاتی باشد عرصه را برای کسبه خرد تنگ‌تر کرد.

۳ – سیاست‌های مربوط به روابط بین الملل و کم تجربگی کارگروه مرتبط ، یکی از زمینه‌هایی بود که زمینه را برای استیلای شرق فراهم ساخت که مصادیق آن را در مواضع دولت روسیه در موضوع جنگ هشت ساله ، برجام ، منافع ملی کشورمان در موضوع دریای خزر و ماجرای جزایر سه گانه به وضوح می‌بینیم در حالی که یکی از شعارهای اصلی انقلاب ، سیاست «نه شرقی- نه غربی» یعنی تعادل در روابط بین‌الملل آن هم در راستای حراست از منافع ملی و تمامیت ارضی کشورمان بود .

۴ – تلقی ما دانشگاهیان از انتخاب یکی از نخبگان کشور به عنوان وزیر علوم این بود که فضای علمی کشور از انواع آلودگی‌ها‌، پاک شد و حرمت دانشگاه حفظ شود ، تضارب اندیشه ها و نقدهای علم محقق شود ، استقلال علمی و مدیریتی دانشگاه‌ها عملیاتی گردد ، بساط سرقت علمی و مدرک فروشی ،  پایان نامه و رساله نویسی جمع شود. ۵ – قرار بر این بود که در راستای عملیاتی شدن برنامه ششم توسعه ، آسیب‌های اجتماعی با تاکید بر طلاق ، اعتیاد ، حاشیه نشینی ، کودکان کار و خیابان و… کاهش پیدا کند و در راستای سیاست جدید جمعیتی ابلاغی از سوی رهبری‌، تشکیل خانواده و فرزندآوری افزایش پیدا کند ، صرف نظر از آمارهای غیر رسمی ، داده های منتشره از سوی نهادها و سازمان‌های ذیربط نیز وضعیت مناسبی را از این حوزه ترسیم نمی‌کنند‌.  جناب آقای رئیسی! به عنوان عضو کوچکی از خانواده بزرگ دانشگاهیان کشور و در راستای عمل به تکالیف حرفه‌ای خود از جنابعالی در آستانه آغاز سومین سال حکمرانی‌تان ملتمسانه تقاضا دارم واقعیت‌های تلخ جامعه را ببینید و بپذیرید و در ترکیب تیم‌ها و کارگروه‌های اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی وسیاسی خودتان تجدید نظر کنید ، باور کنید که انسان‌های مجرب و فرهیخته بسیاری در کشور وجود دارند که ممکن است با شما هم جناح نباشند ولی قلبشان برای وطن و مردمان خوبش می‌تپد و حاضرند برای نجات کشور از انواع مصائب ، وارد عرصه خدمت شوند.

 آقای رئیس جمهور! لطفاً در خلوت خویش به شعارهای انتخاباتی دو سال قبل برگردید و با مرور بر آنها ، منصفانه قضاوت کنید که چند درصد، در واقعیت جامعه و زندگی مردم عملیاتی شده است ، شما در آغاز راه ، پایبندی خودتان را به اصول ۱۲  اعلام کردید که خودتان آنها را تنظیم کرده بودید از جمله آنها: شفاف سازی و مبارزه با فساد ، توجه ویژه به مدیریت تعارض منافع ، نهادینه کردن فساد ستیزی،  رشد فرهنگ پاسخگویی و مسئولیت پذیری ، شایسته گزینی و انتصاب مدیران کارآمد ، کوتاه کردن فاصله بین تولید کننده و مصرف کننده واقعی ، رفع امتیازات رانتی ، حمایت از ثروت آفرینان و فعالان اقتصادی سالم ، خط قرمز بودن سفره مردم ، نظارت موثر و کارآمد و برخورد قاطع دقیق و موثر با مفسدین و … به نظر شما چند درصد از آنها عملیاتی شده‌اند؟

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز دوشنبه ۲ مرداد

واردات، انحصار خودرو را می‌شکند
علیرضا سلیمی
افزایش قیمت خودرو و کیفیت پایین تولیدات آن از نتایج ایجاد انحصار برای خودروسازان محسوب می‌شود که شرایط سختی را برای مردم رقم زده است. علاوه بر کیفیت پایین، میزان تولیدات خودروسازان متناسب با تقاضای بازار نیست و همین عدم تعادل در عرضه خودرو باعث برهم‌خوردن نظم بازار شده به طوری که مردم مجبورند با پرداخت پول بنز سوار پراید شوند.
برای تامین نیاز بازار و شکستن انحصار خودروسازان چاره‌ای جز واردات خودرو نداریم. ایجاد فضای رقابتی می‌تواند خودروسازان را نسبت به افزایش کیفیت محصولات خود سوق دهد. متاسفانه مجمع تشخیص مصلحت نظام موانعی را برای واردات خودرو ایجاد کرد که این موضوع با تذکر رهبر معظم انقلاب مواجه شد. ایشان نیز نسبت به کیفیت و قیمت خودرو گلایه‌های فراوانی داشتند. در همین خصوص، مجلس شورای اسلامی برای چندمین بار بحث واردات خودرو را دنبال کرد و در نهایت قانون واردات خودرو تصویب شد. البته تلاش مجلس محدود به امسال نبود و در سال گذشته نیز اقداماتی را انجام داد که متاسفانه پشت سد مجمع تشخیص مصلحت مانده بود. مصوبه مجلس کاملا شفاف است. مجلس اعتقاد دارد که واردات باید صورت بگیرد. همچنین علاوه بر واردات بر کیفیت آن‌ها نیز تاکید شده است. البته نگرانی‌هایی در خصوص اعمال نفوذ و ارائه تبصره‌هایی به دنبال تقلیل این قانون از سوی برخی دستگاه‌های اجرایی وجود دارد. در همین خصوص مجلس شورای اسلامی اعلام می‌کند که با هر اقدامی که خلاف قانون باشد، برخورد خواهد کرد و اجازه نخواهد داد عده‌ای این مصوبه را به انحراف بکشانند. در مورد حقوق گمرکی نباید به حدی تعریف شود که قیمت‌ها سرسام‌آور افزایش یابد. مجلس با تعیین کارکرد پنج ساله برای خودرو‌های وارداتی، پاسخ مناسبی به انتقادات غیرصحیح برخی افراد مبنی بر این که کشور در حال تبدیل‌شدن به قبرستان خودرو‌های فرسوده است می‌دهد. مجلس اکنون به صورت جدی به بحث واردات خودرو ورود کرده و در صورت ایجاد موانع از سوی برخی دستگاه‌ها، شاهد برخورد قاطع مجلس در این زمینه خواهیم بود.
باید از برخی پرسید که چرا مردم ایران با پرداخت پول بنز باید سوار خودروی پراید شوند؟ این اقدام ظلم به مردم و مصداق بارز بی‌عدالتی است و باید در مقابل این شرایط ایستاد. امروزه خودروسازان با خیالی راحت از انحصار در بازار، شرایط سختی را برای مردم رقم زدند که باید این شرایط نابرابر مهار شود و آن‌ها را مجبور به افزایش کیفیت و رقابت‌پذیری کرد. تجربه بسیاری از شرکت‌های بزرگ خودروسازی در جهان مانند بنز و فولکس نشان می‌دهد که ایجاد بازار رقابتی باعث افزایش کیفیت آن‌ها نیز شده است. 
همین انحصار در کشور باعث شد خودرویی مانند پیکان که سابقه طولانی در صنعت دارد، در سایه همین انحصار درجا بزند و هیچ رشدی را در خط تولید آن شاهد نباشیم و پس از چند سال نیز از رده خارج شود. علاوه بر این، روند کیفیت خودروسازان طی سال‌های اخیر به مرور کاهش یافته به طوری که کیفیت خودرو‌های ساخت قبل از خودرو‌های روز نیز بیشتر است. علاوه بر این، خودروسازان ضمن ضربه‌زدن به رفاه مردم با تولید بی‌کیفیت، بدهی خود را به قطعه‌سازان نیز پرداخت نمی‌کنند و این اقدام باعث ضربه به صنعت خودرو شده است. دولت موظف است آیین‌نامه اجرایی این قانون را نهایی کند تا جریان واردات خودرو تسریع یابد.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز دوشنبه ۲ مرداد
اسلام امریکایی و قاتلان امام حسین (ع)
حمیدرضا شاه‌نظری

یکی از خطوط جنگ روایت‌ها در سال‌های اخیر خصوصاً در شبکه‌های اجتماعی، طرح این روایت است که امام حسین علیه‌السلام را شیعیانش به شهادت رساندند. این خط رسانه‌ای که اخیراً از سوی بازیگردانان فتنه ضددینی سال‌های اخیر به صورت جدی‌تر در حال مطرح شدن است موضوع جدیدی نیست و پیش از این نیز دشمنان اموی اهل بیت علیهم‌السلام در قالب جریانات وهابی و تکفیری به تحریف واقعیت‌های تاریخی پرداخته و این اتهام مضحک را به شیعیان زده بودند.
هدف از این خط رسانه‌ای نیز در کنار تلاش برای گل‌آلود کردن چشمه حقیقت و خاکپاشی بر چهره معنوی واقعه عاشورا، اعتبارزدایی از جریان مذهبی و انقلابی جامعه ایران است. چنان‌که در همین مدت نیز سناریوی بی‌اعتبارسازی جریان انقلابی به شدت در دستور کار بوده و تلاش‌های زیادی برای مخدوش کردن هویت مذهبی و انقلابی این جریان و بی اعتبار کردن آن در اذهان مردم از طرق مختلف در حال انجام است.
اندکی مطالعه تاریخی به راحتی نشان می‌دهد که قاتلان امام حسین علیه‌السلام، نه تنها شیعیان نبودند بلکه عمدتاً از امویانی بودند که از سرسخت‌ترین دشمنان امیرالمؤمنین به شمار آمده و یکی از انگیزه‌های آنان برای انجام این جنایات ننگین نیز حقد و کینه آنان نسبت به امام علی علیه‌السلام بود به حدی که نقل شده که برخی از قاتلان امام حسین علیه‌السلام و یارانش به آن حضرت می‌گفتند: «انما نقاتلک بغضاً لابیک»؛ ما با تو مقاتله می‌کنیم به خاطر بغض نسبت به پدرت!
برخی مورخان معتقدند که لشکریان ابن‌زیاد در صحنه کربلا عمدتاً از اهالی کوفه بوده‌اند. با فرض صحت این ادعا و مشارکت نداشتن میدانی شامیان در این واقعه، باید توجه کرد که شهر کوفه در آن دوران ترکیبی از گروه‌های مختلف قبیله‌ای، دینی و سیاسی بوده و شیعیان تنها بخشی اندک ولی قابل توجه از آن شهر به شمار می‌رفته‌اند. در این شهر حتی مسیحیان و یهودیان نیز زندگی می‌کردند. به لحاظ سیاسی و مذهبی هم درصد بزرگی از جمعیت شهر شامل گروه‌هایی بود که طرفدار عثمان و به تبع آن حامی معاویه بودند. بخشی هم کسانی بودند که طرفدار هیچ جریانی نبوده و هر که غلبه می‌یافت از او پیروی می‌کردند. طبق برخی برآورد‌ها و نقل‌ها، شیعیان کوفه در آن مقطع، چیزی در حدود ربع یا حداکثر ثلث جمعیت کوفه را تشکیل می‌داده‌اند.
درباره نامه‌هایی هم که گفته می‌شود توسط شیعیان خطاب به امام حسین علیه‌السلام برای دعوت به کوفه نوشته شده بود، باید دقت کرد که بخش کمی از آن‌ها را شیعیانی، چون سلیمان صردخزاعی و حبیب بن مظاهر نوشته بودند که در واقعه عاشورا یا منفعل شدند یا در حمایت از امام به شهادت رسیدند. در حالی‌که بسیاری از نامه‌ها را دیگرانی نوشته بودند که به هیچ وجه نمی‌توان آن‌ها را از محبان اهل بیت علیهم‌السلام به حساب آورد و حتی بخشی از آنان را افرادی، چون شبث بن ربعی، حجار بن ابجر، یزید بن حارث بن رویم، عروه بن قیس و عمرو بن حجاج زبیدی تشکیل می‌دادند که بعداً در واقعه عاشورا جزو قاتلان بوده و در جایگاه فرماندهان سپاه عمرسعد به نقش‌آفرینی در این جنایات پرداختند.
در نقل‌های تاریخی است که در زمان معاویه، پدر ابن زیاد ملعون (زیادبن ابیه) از طرف او به عنوان حاکم کوفه منصوب شده بود و از جمله اقدامات او در طی مدت حاکمیت، تعقیب، کشتار و تبعید محبان و شیعیان سرشناس بود و همین اقدامات نیز یکی از علل نارضایتی محبان اهل بیت از تداوم حکومت منصوبین اموی بر کوفه و دعوت از امام حسین علیه‌السلام برای تغییر شرایط بود. ابن زیاد نیز همین شیوه را در وضعیتی شدیدتر در دستور کار قرار داد وقتی که از طرف یزید مأموریت سرکوب دعوت‌کنندگان و حامیان امام در کوفه را بر عهده گرفت، به طوری که در طی رخداد حادثه غمبار عاشورا، بسیاری از محبان امام حسین علیه‌السلام در زندان بودند که از جمله از سرشناس‌ترین‌های آنان، مختار ثقفی بود که بعد‌ها به خونخواهی امام حسین علیه‌السلام و یارانش قیام کرد. همچنین ابن زیاد با علم به نیت و اقدام برخی شیعیان کوفه برای حرکت به سوی اردوگاه امام علیه‌السلام و یارانش، اقداماتی سنگین برای محاصره شهر کوفه انجام داده و همه راه‌های منتهی به آنجا را مسدود کرد، به طوری‌که بسیاری از آنان مانند بنی غاضره و بنی‌اسد که به دفاع از امام حرکت کرده بودند نیز موفقیتی کسب نکردند.
حتی در منابع تاریخی نقل است که ابن‌زیاد بسیاری از کوفیان را به زور و اجبار به جنگ با امام حسین علیه‌السلام می‌فرستاد که بنابر نقل بلاذری «از لشکر‌های هزار نفره‌ای که ابن زیاد به کربلا می‌فرستاد، بیش از سیصد یا چهارصد نفر به کربلا نمی‌رسیدند و مابقی در میانه راه می‌گریختند.»
از یک سو در کتاب‌های معتبر نقل است که امام حسین علیه‌السلام در لحظات پیش از شهادت، لشکریان مقابل را اینگونه خطاب قرار داد و آن جمله مشهور را گفت که: «و یحکم یا شیعه آل ابی‌سفیان! ان لم یکن لکم دین، و کنتم لاتخافون المعاد، فکونوا أحراراً فی دنیاکم هذه. وای بر شما‌ای پیروان ابوسفیان! اگر دین ندارید و از روز معاد نمی‌هراسید، لااقل در دنیا آزادمرد باشید.» و از سوی دیگر در تاریخ ثبت است که حتی وقتی یزید ملعون با روشنگری‌های حضرت زینب سلام الله علی‌ها و امام سجاد علیه‌السلام خود را در موضع ضعف دید برای تبرئه خود، انگشت اتهام را به سمت ابن زیاد نشانه رفت و وی را عامل این جنایات معرفی کرد نه شیعیان را. چگونه است که وقتی از یک سو سردسته لشکر ظلمت نیرو‌های خود را عامل این جنایات معرفی کرده و از سوی دیگر فرمانده سپاه نور نیز دشمنان خود را با خطاب «پیروان ابوسفیان» معرفی کرده، امروز عده‌ای مدعی در شبکه‌های اجتماعی و همسو با تکفیری‌ها، شیعیان را عاملان شهادت امام حسین علیه‌السلام معرفی می‌کنند؟
هرچند برخی محبان امام حسین علیه‌السلام مانند سلیمان صرد خزاعی با اشتباه در زمان‌شناسی و سستی دچار انفعال شده و از نقش‌آفرینی به موقع و مؤثر در حمایت از جبهه حق بازماندند ولی به گواه تاریخ، شیعیان امام حسین علیه‌السلام در آن مقطع یا در برابر دشمنانش قرار گرفتند و تا آخرین قطره خون خود را تقدیم امام کردند یا از کمک آنان به امام حسین علیه‌السلام جلوگیری به عمل آمد. قاتلان امام حسین علیه‌السلام شیعیان نبودند بلکه پیروان اسلام ابوسفیانی و اموی و خداناباورانی بودند که به دنبال کنار زدن دین اسلام و عبور از شریعت برای رسیدن به لذت‌های نفسانی و دنیایی و آزادی در اعمال حیوانی بودند و برای رسیدن به این‌ها از یزید زنباره، شرابخوار و فاسد حمایت کردند. دقیقاً همه آن چیزی که امروز مدعیان و حامیان شعار زن، زندگی، آزادی در ضدیت با احکام اسلامی به دنبال آن هستند. امروز اسلام اموی و جریان خداناباور در قالب اسلام امریکایی و آتئیسم بازتولید شده و پیروان آن، هیچ ابایی ندارند که همصدا با ناصبی‌ها مدعی شوند امام حسین علیه‌السلام را شیعیانش به شهادت رساندند!

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز دوشنبه ۲ مرداد

آغاز و فرجام نُرمالیزاسیون
امیرعلی ابوالفتح

«آغاز گفت‌وگوی سیاسی و همه‌جانبه با غرب اعم از اروپا و آمریکا  مناسب‌ترین راه باقی مانده است.» این عباراتی است که علی‌اکبر صالحی، وزیر امور خارجه کشور در دولت دهم و رئیس سازمان انرژی اتمی در دولت‌های یازدهم و دوازدهم کنار هم قرار می‌دهند. نکته اما این جاست که  برای کمک به باز شدن گره کور مناسبات ایران و آمریکا، بیش از این که به شناخت ساختار تصمیم گیری ایران و جهت گیری های جمهوری اسلامی نیاز باشد، باید جهت گیری های ایالات متحده و ساختار تصمیم گیری آمریکا را شناخت.مشکل در مناسبات تهران و واشنگتن با کنشگری آمریکایی ها شروع شد، با کنشگری آمریکایی ها ادامه یافت و با کنش گری های آمریکایی ها ادامه خواهد یافت. ایران بازیگر  دوم این مناسبات است و کمتر از آمریکا که بر ایران اثر می گذارد، می تواند بر آمریکا اثر گذار باشد. به عبارت دیگر، تحریم کننده، آمریکا و تحریم شده، ایران است. تا زمانی که تحریم کننده قانع نشود تحریم های خود را بردارد، تحریم شده نمی تواند تحریم کننده را مجبور کند مگر این که به خواست تحریم کننده تن دهد.فرض می کنیم جمهوری اسلامی سرانجام با مذاکره جامع یا فراگیر یا سیاسی با ایالات متحده آمریکا موافقت می کند. این تصمیم با استقبال آمریکا مواجه و مذاکرات دو جانبه یا چند جانبه در گوشه ای از جهان آغاز می شود. باز هم فرض می کنیم مذاکرات پس از فراز و فرودهای فراوان و طولانی مدت و نفسگیر، سرانجام به نتیجه می رسد. خروجی مذاکرات، احتمالا چنین خواهد بود:1 – محدودیت در کمیت و کیفیت فعالیت های موشکی ایران 2 – همگامی ایران با غرب در تحریم تسلیحاتی روسیه 3 – قطع حمایت های سیاسی، مالی و تسلیحاتی ایران از متحدان منطقه ای خود در مقابل، بخش عمده تحریم های هسته ای، موشکی، ضد تروریستی آمریکا علیه ایران برداشته و توافق جامع حاصل می شود. با این حال، این پایان کار نخواهد بود. مدت زمانی بعد، یک ترامپ دیگر در آمریکا از راه می رسد و توافق را برهم می زند و تحریم ها را مجدد بر قرار می کند به این امید که توافقی بهتر حاصل شود. آمریکا چند سال صبر می کند تا ایران دوباره زیر فشار، سرانجام به یک مذاکره جامع‌تر تن دهد. نتیجه این مذاکره احتمالا چنین خواهد بود:1 – الزام جمهوری اسلامی به رعایت حقوق بشر مد نظر غرب  2 – الزام جمهوری اسلامی به پذیرش روند سیاسی همگرا با غرب در ایران. در یک کلام «نرمالیسیون ایران» در عرصه های خارجی و داخلی و عقبگرد ایران به پیش از بهمن 1357 فارغ از نام نظام سیاسی حاکم بر ایران.فقط در این حالت، آمریکا حاضر می شود «وضعیت اضطراری» ایران را پایان یافته اعلام کند و اجازه دهد چه ایران اسلامی، چه ایران سکولار، چه ایران جمهوری، چه ایران پادشاهی، به جامعه جهانی تحت رهبری ایالات متحده باز گردد.آیا جمهوری اسلامی این پایان بندی را می پذیرد؟ اکنون مشکل در مذاکره کردن یا مذاکره نکردن ایران با آمریکا نیست. مشکل در این است که آیا تهران می تواند شرایط آمریکا را بپذیرد به گونه ای که امنیت ملی ایران به خطر نیفتد؟بر اساس تجربه تلخ خروج آمریکا از برجام، هرگونه توافقی که تمامی خواسته های آمریکایی ها را برآورده نکند،  به قول سناتور تام کاتن، با چرخش یک قلم روی کاغذ، برباد خواهد رفت. بدون شناخت جهت گیری های ایالات متحده و ساختار تصمیم گیری آمریکا، به ویژه نقش غیر قابل کتمان کنگره آمریکا در تنظیم مناسبات تهران و واشنگتن، تلاش ها برای آشتی، تنش زدایی یا حتی مدیریت تنش میان دو کشور اگر محکوم به شکست نباشد، بسیار متزلزل و ناپایدار خواهد بود.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز دوشنبه ۲ مرداد

اروپا، شب‌پره‌ هراسان 

سعدالله زارعی

اهانت به مقدسات اسلامی در غرب که از اوایل دهه 1360 شروع شد و از اوایل دهه 1370 شتاب پیدا کرد، در چند سال گذشته به اوج خود رسیده است. دولت‌های اروپایی در پشت جریانات و افراد هتاک قرار گرفته و به آن رسمیت بخشیده‌اند. در لابلای اقدام جنایتکارانه اهانت به مقدسات اسلامی یک سخن زمینه‌ای عمدتاً از سوی محافل آکادمیک غرب شنیده می‌شود؛ «جمعیت مسلمان اروپا در حال گسترش است»، اما واقعیت این نیست و رشد جمعیتی مسلمانان در اروپا هر چند واقعیت دارد، منشأ نگرانی غرب نیست؛ چه اینکه در همین دوران حدود چهل ساله، جهان با رشد مسیحیت هم مواجه بوده است کمااینکه نفوذ دولت‌های غربی در ممالک اسلامی قابل مقایسه با نفوذ دولت‌های اسلامی در ممالک غرب نیست. موضوع چیست؟
1- غرب داعیه تسلط بر جهان دارد و بر این اساس در طول حدود 200 سال اخیر تلاش گسترده‌ای برای رسیدن به آن مبذول داشته است. توسل به جنگ‌ها، برپایی کودتاها، تغییر حکومت‌ها و دولت‌ها، ترورها و اقدامات خشونت‌آمیز، تخریب مبانی فکری و فرهنگی رقبا از طریق راه‌اندازی ابرشبکه‌های فضایی و مجازی، اقدامات سایبری و مخابراتی، دخالت در موضوع جمعیت و نیروی انسانی در کشورها، تحریم، تخریب و محاصره اقتصادی، اعمال محدودیت در زمینه فن‌آوری، علم و تکنولوژی، ایجاد سازمان‌های جاسوسی و اطلاعاتی با هدف سیطره بر شئون مختلف مخالفان، ایجاد سازوکارهای حقوقی به‌ منظور محروم‌‌سازی رقبا از حقوق خود، تخریب مذهبی و فرقه‌‌سازی با هدف جدا‌سازی مردم از ادیان الهی، و ... اقدامات شناخته شده، مکرر و جاری غرب در مواجهه با مخالفان خود است. غرب برای نیل به هدف خود 43 سال (1369- 1327) جهان را در وضعیت «جنگ سرد» نگه داشت و در واقع میلیون‌ها انسان و ده‌ها دولت را در آن‌سوی دیوار قرار داد و اگر اتحاد جماهیر شوروی و بلوک کمونیسم فرو نپاشیده بود، غرب این محاصره را تا صد و صدها سال ادامه می‌داد. کما اینکه بلافاصله بعد از فروپاشی شوروی این سیاست را علیه مخالفان تازه خود بازتولید کرد و تا امروز ادامه داده است. پشت این سیاست تسلط مطلق بر جوامع و ملل می‌باشد و غرب در این خصوص با کسی رودربایستی ندارد و البته نتیجه‌بخش بودن این سیاست‌ بحث دیگری است.
2- غرب بر اساس آنچه در آثار ‌اندیشمندان آن آمده، تاکنون حریفی قدرتر از اسلام به خود ندیده است. شاید «آلبر کامو»(1960 - 1913) نویسنده فرانسوی، اولین کسی بود که در سال1325 / 1946 در مقاله‌ای (اسلام جوان در حرکت) به این موضوع پرداخت. بعدها «برنارد لوئیس» (2018 - 1916) در سال 1369/ 1990 در مقاله «بنیان خشم مسلمانان» اسلام را متهم کرد که پیروان خود را به خشونت و «ضدیت با دیگران» وادار می‌کند. البته پیش از اینها، غرب از طریق کاربست واژگان «بنیادگرایی اسلامی» مجموعه مسلمانان طرفدار پیروی از تعالیم و ارزش‌های اسلام را متهم به «دیگر»ستیزی می‌کرد. غرب در یک دوره طولانی با پردازش خاص نسبت به ترکیب بنیادگرایی اسلامی، تعالیم و ارزش‌های اسلام را زیر فشار تبلیغات سیاسی قرار داد و در اواسط دهه 2010 به گمان پیروزی بر اسلام به پایکوبی پرداخت و مقالات زیادی بر مبنای شکست اسلام سیاسی از غرب نوشته شد. یکی از این مقالات متعلق به «الیور روی» (Oliver Roy) استاد دانشگاه‌‌ هاروارد است که با عنوان «شکست اسلام سیاسی» (the Failure of Political islam)
توسط آن دانشگاه منتشر گردید.
موضوع «اسلام سیاسی» و آنچه غرب از آن به بنیادگرایی دینی یاد می‌کرد، انقلاب اسلامی ایران بود. اما غرب از دو جهت واژه‌ عام‌تر «بنیادگرایی اسلامی» به کار می‌برد؛ یک جهت این بود که نمی‌خواست به قدرت انقلاب اسلامی اعتراف کند، یک جهت دیگر این بود که از نظر غرب انقلاب ایران واقعیتی است که اتفاق افتاده و آنچه باید مانع از آن شد، گسترش آن در دو سطح درون اسلامی و برون اسلامی است.
غربی‌ها در این جدال شدید و جنگ سردی که راه ‌انداخته بودند، تا مدتی وانمود می‌کردند با اصل اسلام به عنوان یک دین مشکل ندارند و آنچه سبب نگرانی آنان است استفاده از پاره‌ای از معارف و آموزه‌های این دین در «دگر»‌ستیزی است. اما غرب در این میان خیلی هم هوشمندانه رفتار نکرد. حمایت غرب از «سلمان رشدی» که نه به ‌آموزه‌هایی از اسلام که به اصل آن و پیامبر، «اهانت» کرده بود نشان داد مشکل غرب بنیادگرایی ‌- با‌ آن تعابیری که خود می‌کرد- نیست، اسلامی است که بنیان‌های فکری و عملی غرب را نشانه گرفته است؛ یعنی خود اسلام و خود پیامبر و خود قرآن نه قرائت‌هایی از آن.
بر این اساس حضرت امام خمینی(ره) سوم اسفند 1367 در یکی از آخرین پیام‌های خود - موسوم به منشور روحانیت - فرمودند«آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نمائیم و ما خامی کرده‌ایم و ‌اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و ما اگر واقع‌گرایانه عمل کنیم آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند، این یک نمونه است که خداوند می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی بدر آئیم و...»(صحیفه امام، ج 21، ص 291)
3- غربی‌ها به عظمت اسلام توجه دارند. وقتی فرانسیس فوکویاما (1331 / 1952) استاد دانشگاه جرج میسون آمریکا در سال 1371 / 1992 کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» را با نتیجه‌گیری‌های ساده‌لوحانه نوشت، سامویل‌ هانتینگتون (2008/ 1927) مقاله معروف نبرد تمدن‌ها را در همان سال در پاسخ به او نوشت. وی آن را در سال 1375/ 1996 کامل کرد و به صورت کتاب «برخورد تمدن‌ها و دوباره‌‌سازی نظم جهانی» منتشر نمود. او ایده فوکویاما را به باد انتقاد و تمسخر گرفت و به غرب هشدار داد که مکاتب فکری آسیا با محوریت اسلام، خود را برای جنگ با تمدن غرب آماده کرده‌اند و غفلت از آن به نابودی غرب منجر می‌شود. 32 سال از زمانی که ‌هانتینگتون این مقاله را نوشت می‌گذرد و در این دوران شاهد سنگین‌ترین جنگ‌های سخت و نرم غرب علیه اسلام و مسلمانان بوده‌ایم. در این دوره زمانی بعضی کشورهای مسلمان به ‌اشغال نظامی غرب درآمدند؛ دست‌کم نه جنگ نظامی بزرگ از یمن تا لبنان و فلسطین علیه مسلمانان روی داده و در آنها میلیون‌ها مسلمان کشته و زخمی شده‌اند. چندین دولت مسلمان به سمت نابودی سوق داده شده‌اند، سخت‌ترین تحریم‌های اقتصادی و محاصره علیه بخش‌های مهمی از جهان اسلام اعمال گردیده است. در این دوره زمانی هر بنای مبتنی بر همکاری و همدلی در جهان اسلام مورد هجوم سنگین عزت قرار گرفته است. قرآن، پیامبر و اسلام در - تقریباً - همه دولت‌های اروپایی و آمریکا به سخیف‌ترین و شدیدترین وجه ممکن، مورد هجو و توهین قرار گرفته‌اند.
اما در این جنگی که از جنگ سرد علیه بلوک شرق شدیدتر بوده است، نه‌تنها اسلام و کانون اصلی آن یعنی انقلاب اسلامی تضعیف نگردیده، بلکه غرب را وادار به اعتراف به شکست هم نموده است. امروز پاره‌های جهان اسلام به هم نزدیک‌تر شده‌اند. اخراج سفیر سوئد از عراق اتفاق ساده‌ای نیست کمااینکه اخراج سفیر سوئد در همه کشورهای اسلامی به مطالبه عمومی شهروندان مسلمان آن تبدیل شده است. اخراج سوئد یعنی اخراج غرب، یعنی اخراج آمریکا، فرانسه، انگلیس و بقیه آنان، این یک علامت روشن از ایستادگی مسلمانان و عقب‌رفت غربی‌هاست.
20 سال پیش، غرب همین عراق را با حدود 200 هزار نیروی نظامی و ده‌ها هزار نیروی اطلاعاتی و امنیتی به‌ اشغال خود درآ‌ورد و قصد داشت دست‌کم صد سال بر آن حاکم باشد و امروز شاهد اخراج سفیر خود از آن است!
4- بعضی در داخل ایران تلاش می‌کنند میان رخدادهای ضداسلامی در کشورهای غرب و مسئولیت دولت‌های غربی فاصله بیندازند! لذا برای توصیف هتاکان به واژه‌‌سازی‌هایی مثل «افراط‌گرایان»، «راست‌گرایان»، «نژادپرستان» و «مخالفان تفاهم ادیان»! روی آورده‌اند؛ اینها اگر بی‌اطلاعند و از این حرف‌ها می‌زنند، کمی رخدادهای همین 7 - 8 سال اخیر را مطالعه نمایند تا دریابند تقریباً در همه کشورهای اروپایی و آمریکا به طور مکرر به قرآن کریم جسارت شده و در همه این موارد دولت‌های غرب، به نام دفاع از آزادی بیان، هتاکان را در حمایت خود گرفته‌اند؛ آمریکا - به‌وسیله کشیش جونز-‌ ، فرانسه - به‌وسیله نشریه شارلی ابدو -‌ ، سوئد - به‌وسیله سلوان مومیکا‌- ، دانمارک - به‌وسیله راسموس پالودان و سپس کورت وسترگارد، انگلیس - به وسیله سلمان رشدی -، هلند - به‌ وسیله تئودور ون‌‌گوگ و نیز خیرت ویلارس و همچنین اروین واگنسولد - ‌، نروژ - به‌وسیله لارنس تورسن - آلمان - در تاسوعای سال گذشته - به قرآن کریم اهانت کرده‌اند.
5 - واقعیت این است که جنگ علیه اسلام نمی‌تواند مانع فروپاشی تمدن ظالمانه غرب شود؛ نمی‌تواند تغییر حرکت جهان از غرب به شرق را دگرگون کند؛ نمی‌تواند مانع درخشش اسلام شود؛ نمی‌تواند گرایش به قرآن و معنویت را کاهش دهد. یک سال پس از هتک اسلام، پیامبر و قرآن از سوی نشریات فرانسوی و نیز یک سال پس از تشدید اقدامات ضداسلامی حکومت فرانسه، مجله فرانسوی «فیگارو» در گزارشی با عنوان«افزایش خرید قرآن در فرانسه» نوشت «فروش ترجمه قرآن به زبان فرانسه به شکل قابل توجه در سایت آمازون بالا رفته است».


روزنامه شرق

راه نفس

مهدی شیرزاد
در آستانه انتخابات مجلس یازدهم، ما در شورای ‌عالی اصلاح‌طلبان، مخالف راهبرد «انتخاب بد از بدتر» بودیم. خروجی این راهبرد در مجلس دهم، نمایندگانی شد که متأسفانه عملکرد برخی از آنها برای بدنه اصلاح‌طلبان چندان رضایت‌بخش نبود. حتی در مواردی اخبار ناراحت‌کننده‌ای از فساد تعداد انگشت‌شماری از آنها شنیدیم که البته حتی یک مورد آن هم زیاد است! استدلال ما این بود که این نکات، به «سرمایه اجتماعی» اصلاح‌طلبان آسیب می‌زند. آقای دکتر عارف هم مخالف راهبرد مذکور بود. ایشان از بی‌توجهی برخی از نمایندگان که در فراکسیون امید عضو بودند، درباره تصمیمات جمعی این فراکسیون شکایت داشت. می‌گفتند روی حرف و رأی نمایندگان جبهه پایداری بیش از حرف و رأی برخی نمایندگان فراکسیون امید می‌توانم حساب کنم. شخصا تصور می‌کنم آقای دکتر عارف در مواردی مظلوم واقع شده است و اگر کسی پای حرف ایشان بنشیند، قصه‌های فراوانی دارد که بسیاری از مواضع و عملکرد ایشان در مجلس دهم را قابل درک می‌کند.

امروز، در این سال پایانی مجلس یازدهم، ارزیابی نگارنده این است که مجلس دهم، با همه اشکالاتی که داشت، در مجموع بیشتر به نفع منافع ملی و منافع جامعه بود؛ چون حتی همان نماینده‌ای که به نظر ما فرصت‌طلب بود، نیز با همان مبنای خود، حساب‌و‌کتاب می‌کرد که برای فلان مصوبه باید در حوزه انتخابیه پاسخ دهد و رأی و محبوبیتش بالا و پایین می‌شود. او فرق دارد با نماینده‌ای که خود را وامدار حوزه انتخابیه نمی‌داند و تنها دنبال جلب نظر شورای نگهبان است.

از دل مجلس دهم، طرح «صیانت از فضای مجازی» درنیامد. مراجع چهارگانه استعلام، پنج‌گانه نشد. ساعت خواب مردم در تابستان و زمستان مختل نشد. مصوبات چالش‌سازی مانند مصوبه موسوم به «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها» درنیامد. این قانون انتخابات که بیش‌ازپیش جمهوریت را محدود می‌کند، درنیامد. نمایندگانش دنبال لجبازی با جامعه نبودند. جایگاه مجلس بیش‌از‌پیش تضعیف نشد.

متأسفانه تاکنون هیچ‌کدام از پیش‌بینی‌های اصلاح‌طلبانی که در انتخابات 1400 نظرشان به شرکت‌نکردن بود، درباره اتفاقاتی که پس از حاکمیت یکدست می‌افتد، درست از آب در‌نیامده است. برخی معتقد بودند در دوره حاکمیت یکدست، مشکلات سیاست خارجی حل می‌شود. برجام تثبیت و برجام‌های دیگری نیز تصویب می‌شود. ارز وارد کشور می‌شود. از فشار تورم و شرایط سخت اقتصادی کاسته می‌شود. مدل اصلاحات چینی دنبال می‌شود و اصولگرایان حاکم، عرصه سیاست را تنگ می‌کنند ولی در عرصه اجتماعی با مدارای بیشتری برخورد می‌کنند و آزادی‌های اجتماعی می‌دهند. اما هیچ‌کدام از این حرف‌ها محقق نشد! وضع امروز مردم هم عیان‌تر از آن است که حاجتی به توصیف باشد.

در آستانه انتخابات 1400، در یادداشتی از «پای لای در» نوشتم: «حکایت ما، حکایت کسی است که پایش را لای دری گذاشته تا بسته نشود! برای اینکه هوا بیاید. روزنه‌ای برای آزادی باز باشد. راه نفسی برای مردم بماند. بویی از عقلانیت به مشام برسد».

امروز بیش از هر زمان، فشار بر پا‌هایمان حس می‌شود! اما فکر می‌کنم نه‌تنها پا، بلکه همه تن را باید لای در بگذاریم. عزم جریان مقابل در بستن در جدی است! اما این در، هنوز بسته نیست! اساسا رگلاژ نیست و به دلایل متعدد هیچ‌وقت نمی‌تواند کامل بسته شود! ساده‌لوحی است اگر عزم جزم بستن در را نبینیم؛ اگر بخواهیم همه چیز را خوب و گل و بلبل نشان دهیم. حال جامعه خوب نیست؛ حال دولت نیز. چندی پیش بنده‌خدایی سکته مغزی کرده بود. اطرافیان به او گفته بودند حالت خوب نیست و رنگ و رویت عادی نیست. برای اینکه از تک‌و‌تا نیفتد، شروع کرده بود به حرکات موزون تا اثبات کند خیلی هم خوبم! این حکایت دولت ماست! جامعه می‌فهمد و قبول دارد که حالش خوب نیست؛ اما دولت، نه‌تنها قبول ندارد، بلکه بر‌عکس از قطار پیشرفت می‌گوید و اینکه کی به کدامین سراب می‌رسیم! اما به نظر نگارنده، گذر زمان به نفع جامعه است. باید به جامعه کمک کنیم تا تاب بیاورد. باید کمک کنیم تا قدرت تحملش را بالا ببرد. جامعه ایران، هاضمه‌اش قوی است. برای این تاب‌آوری، کارهای ایجابی که یک مدیر یا سیاست‌مدار می‌کند، مهم نیست یا کم‌اهمیت است! مهم، آن کارهایی است که او نمی‌کند. مهم، آن جایی است که می‌ایستد، تا یک کار غیرعقلانی انجام نشود. بالاتر اشاره کردم چه‌بسا قوانینی که تصویب نمی‌کند، مهم‌‌تر از قوانینی است که تصویب می‌کند.

در ایران امروز، آن سوی صندوق رأی، خیابان است! آن کسانی که هر روز صندوق رأی را بی‌فایده‌تر نشان می‌دهند و ناامیدی جامعه را با آوای بلندتری پژواک می‌دهند، خوب است پاسخ دهند که در کدام زمان، منافع ملی بیشتر تأمین شده است؟ آن زمان که حاکمیت یکدست نبوده یا در زمان‌هایی که حاکمیت یکدست شده است؟ کدام زمان کشور بیشتر در معرض تهدیدات بیرونی بوده است؟ آن زمان که عقلانیتی در سیاست خارجی بوده یا آن زمان که دنبال مدیریت جهان بوده‌اند؟ (دست‌کم محمدجواد ظریف در شش ساعت گفت‌وگوی کلاب‌هاوسی، با مرور تجربه احمدی‌نژاد، به‌روشنی به این سؤال پاسخ می‌دهد). در کدام زمان شاخص‌های اقتصادی شرایط بهتری داشته‌اند؟ یا منابع کشور بیشتر در خدمت توسعه بوده‌اند؟ در کدام حالت، محیط زیست حال بهتری داشته است؟ در کدام شرایط، جامعه روزهای بهتری را زندگی کرده است؟ کدام زمینه، جامعه را امیدوارتر نگه داشته است؟

می‌گویند شرکت در انتخاباتی با این کیفیت و با نظارت استصوابی، به نفع منافع ملی نیست؛ چون اصل نهاد انتخابات را منحل می‌کند! سلمنا! اما آیا منافع ملی فقط خلاصه در انتخابات و حضور چهره‌های شاخص احزاب در کرسی‌های قدرت است؟ و آیا اصل نهاد انتخابات، با بی‌تفاوت‌کردن و بی‌اثر نشان‌دادن آن در جامعه، رفته‌رفته بی‌اهمیت نمی‌شود و از بین نمی‌رود؟

هفته گذشته، در همایش دو‌روزه فرصت‌های ایران در عصر دیجیتال شرکت کردم. همایش کم‌نظیری بود. درباره آن باید بنویسم، ولی فعلا به همین بسنده می‌کنم: یکی از مضامینی که در فرمایشات چند سخنران مختلف شنیدم، این بود که «لازم نکرده برای ما کاری کنید، دست از سرمان بردارید و بگذارید کارمان را بکنیم! لطفا هیچ کاری نکنید! فقط بگذارید ما برای ایران کار کنیم!».

اصلاح‌طلبان اصرار دارند که حتما باید برای جامعه کاری کنند! در‌حالی‌که دست‌کم بخشی از جامعه از نجابت وافری که دارد، به زبان آمده و می‌گوید: «شما را به خدا! نمی‌خواهد کاری کنید! فقط مانع جدید برای ما نتراشید! اگر هنری دارید، بگذارید نفس بکشیم». آن‌وقت حرف ما این است: «چون نمی‌توانیم برایتان کاری کنیم، کنار می‌کشیم تا راه نفس‌تان نیز بسته شود!».

روزنامه رسالت

ما اهل کجاییم که قرآن تنهاست؟

مسعود پیرهادی

۱. اسم کوفه بد دررفته است؛ تاحدی‌که ادعا می‌کنیم «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند»؛ بالاخره نه خطبه‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام فراموش می‌شود نه کوچه‌های غریب‌نوازش با سفیر اباعبدالله از یادمان می‌رود؛ اما تعارف را کنار بگذاریم؛ ما اهل کجاییم؟ ما وقتی معاذالله به معصوم جسارت می‌شود چه می‌کنیم؟ ما هنگامی‌که به قرآن که عِدل اهل‌بیت علیهم‌السلام است توهین می‌شود چه واکنشی نشان می‌دهیم؟

۲. وَ قالَ الرَّسولُ يا رَبِّ إِنَّ قَومِي اتَّخَذوا هٰذَا القُرآنَ مَهجورًا

و پیامبر عرضه داشت: پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند.

این گلایه بابت وانهادن، دوری و متروک ساختن قرآن، یک بُعد ندارد.

دشمنان خدا و اولیاء شیطان، آرایش جنگی گرفته‌اند و دشمنی می‌کنند. موضع آن‌ها هم تهاجمی است؛ اما ما کماکان به بیانیه و تجمعات اعتراضی محدود، بسنده می‌کنیم. تعصب و غیرت ما نسبت به کلام خدا نشانه‌ای از محبت ما به صاحب کلام و عدم مهجوریت آن است و چنانچه ما نسبت به دین خود و کتاب آسمانی‌مان روی‌گردان شویم و بی‌تفاوتی پیشه کنیم، بازنده ماییم وگرنه گَردی به ردای کبریایی باری‌تعالی نمی‌نشیند. چرا ما می‌بازیم؟ چون خدا در همین قرآن به مؤمنان انذار داده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِي الله بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ يُجاهِدونَ في سَبيلِ الله وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ ذٰلِكَ فَضلُ الله يُؤتيهِ مَن يَشاءُ وَالله واسِعٌ عَليمٌ»

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرکس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی‌رساند)؛ خداوند جمعیّتی را می‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آن‌ها در راه خدا جهاد می‌کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می‌دهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست.

کار خدا معطل امثال ما نمی‌ماند. فقط ما توفیق و فوز عظیم بندگی و ایمان را از دست می‌دهیم و بعد از ما گروهی که حقیقتا خدا را دوست دارند، می‌آیند و نشان می‌دهند که با کافران حربی چگونه باید برخورد کرد.

۳. قرآن، یکی از مهم‌ترین محورهای وحدت امت اسلامی است؛ وقتی ما حول کتاب آسمانی قریب به دو میلیارد نفر نتوانیم وحدت منجر به فعل و ترک فعل داشته باشیم، کارکرد این سازمان‌ها و اتحادیه‌ها و جمعیت‌هایی که پسوند اسلامی در آخر عنوانشان دارند، چیست؟

دستگاه دیپلماسی و هر مجموعه‌ای که مأموریت جهانی دارد این روزها نباید شب و روز داشته باشد تا این فاجعه بزرگ توهین به قرآن را تبدیل به یک درس عبرت برای دشمنان اسلام و مسلمین کند. هر چه ما بیشتر در مسیر دفاع از قرآن گام برداریم، هم به تکلیف الهی خود عمل کرده‌ایم و هم تخریب‌هایی که نسبت به تشیع می‌شود را خنثی می‌کنیم.اگر ما پرچم‌دار دفاع از قرآن باشیم، تهمت‌های دیگران در قبال شیعه، پیرامون دوری از قرآن، رنگ می‌بازد. ما باید جماعتی باشیم که مشمول گلایه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نباشیم؛ زندگی ما باید وقف و دائرمدار اسم‌ورسم قرآن، ظاهر و باطن قرآن، متن و تفسیر قرآن و ثقل اصغر و اکبر باشد.

۴. اقدام بجای برخی هیئات، شاعران و مداحان اهل‌بیت عصمت و طهارت در تکریم و ترویج بیشتر قرآن در مجالس محرم، ماه حسین علیه‌السلام را به ماه قرآن تبدیل کرد و این امر، بی‌شک آثار و برکات بزرگی به‌همراه خواهد داشت.

اشتباهات و تأخیرهایی که در زمینه اجرای حکم سلمان رشدی مرتد واقع شد نباید تکرار شود و به‌واقع باید آرایش جنگی مقابل دشمنان خدا بگیریم و از موضع انفعال خارج شویم تا مشمول مغفرت و رحمت پروردگار منان باشیم.

روزنامه وطن امروز

رمزگشایی از سندروم اسلام‌ستیزی در اسکاندیناوی
حنیف غفاری
روز شنبه در همگامی و حمایت از هتاکی به قرآن کریم در استکهلم پایتخت سوئد، گروه دانمارکی موسوم به Danske Patrioter کتاب مقدس مسلمانان را در کپنهاگ مورد اهانت قرار داد. مدت‌هاست نام سوئد و دانمارک در عرصه اسلام‌ستیزی سیستماتیک به یکدیگر گره خورده است! در کپنهاگ، با یک سیاستمدار منحوس به نام «راسموس پالودان» روبه‌رو می‌شویم. راسموس پالودان ظاهرا یک سیاستمدار وابسته به جریان راست افراطی در دانمارک محسوب می‌شود. او رهبری حزب ملی‌گرای افراطی موسوم به «مسیر سخت» را برعهده دارد. این حزب سال 2017 میلادی تاسیس شده و در طول حیات نکبت‌بار خود، بارها تجمعاتی را برای اهانت به کتاب دینی مسلمانان برگزار کرده است. 
پلیس و نیروهای امنیتی دانمارک، ابایی از حمایت علنی از پالودان ندارند. چندی پیش یک جوان سوری به اتهام پرتاب سنگ به سوی این سیاستمدار اسلام‌ستیز و وقیح، به 2 ماه زندان و اخراج از دانمارک محکوم شد. قرآن‌سوزی روز شنبه در کپنهاگ نیز محصول تحرکات پالودان و همپالگی‌های وی است اما سوال اصلی این است: پالودان و جریان وی محصول و خروجی کدام جریان پشت پرده در دانمارک و اسکاندیناوی هستند؟ آیا می‌توان آنها را به مثابه یک جریان سیاسی - فکری مستقل (آن هم از نوع ملی‌گرای فوق‌افراطی) در نظر گرفت؟
ماجرا بسیار پیچیده است! زمانی که سال 2010 میلادی در ماجرای تیراندازی «آندرس برویک» تروریست ضدمهاجرت نروژی به کمپ نوجوانان حزب کارگر نروژ 75 نفر کشته شدند، بخشی از جریان راست افراطی در دانمارک تصمیم گرفت ضمن اعلام برائت از برویک و دیگر کسانی که به صورت همزمان طرفدار اندیشه‌های افراطی و مبارزات مسلحانه بودند، خود را به جریانی مترقی، پارلمانی و سیاسی تبدیل کند. با این حال بخش دیگری از جریان راست افراطی معتقد به هدایت خشونت‌های سیستماتیک علیه مسلمانان بود. راسموس پالودان از مصادیق و اعضای اصلی این جریان بود. کسی که برخلاف برخی دیگر از سران جریان‌های ملی‌گرای افراطی در دانمارک معتقد است «اسلام‌ستیزی» باید آشکار و توأم با جنجال و خشونت باشد و حتی در این مسیر، اگر لازم باشد باید مسلمانان را مورد بدترین هجمه‌های ممکن قرار داد.
افزایش تصاعدی حملات نژادپرستانه و اسلام‌ستیزانه علیه مهاجران مسلمان در دانمارک و حوزه نوردیک، محصول ترویج همین تفکر افراطی و خشونت عملیاتی توسط پالودان است.
«لارس لوکه راسموسن» نخست‌وزیر سابق و «مته فردریکسن» نخست‌وزیر سوسیال - دموکرات فعلی دانمارک هر دو نقش مهمی در تقویت پشت پرده جایگاه پالودان و جریان اسلام‌ستیز متبوعش ایفا کردند.
انتقادات ظاهری جریانات لیبرال، سوسیال - دموکرات و محافظه‌کار دانمارک نسبت به عملکرد پالودان، بیش از آنکه واقعی باشد، نوعی شوی سیاسی با هدف ترویج «اسلام‌ستیزی سیستماتیک» در کپنهاگ و دیگر شهرهای دانمارک بود. جریانات سنتی دانمارک پس از ثبت رسمی حزب پالودان، از اینکه هزینه «اسلام‌ستیزی در دانمارک» پای آنها نوشته نمی‌شود بسیار خرسند بودند! ضمن آنکه به خوبی نسبت به حمایت دستگاه امنیتی کشورشان از جریان پالودان و وابستگی مطلق وی به این مجموعه آگاه بودند. 
سرویس اطلاعات و امنیت دانمارک (DSIS)، در هم‌افزایی مطلق با 2 سازمان تروریستی -جاسوسی موساد و سیا، صحنه‌گردان اصلی اقدامات پالودان محسوب می‌شود. طی سال‌های  2008 تاکنون ( 2023 میلادی)، چندین بار ماجرای تسلط دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا و رژیم موقت صهیونیستی به اطلاعات شهروندان دانمارکی (با حمایت سرویس اطلاعات و امنیت دانمارک) افشا شده است اما این پرونده‌ها جملگی به گونه‌ای مرموز و در سایه سکوت حمایت‌آمیز دولت‌های مختلف دانمارک مختومه شده و دیگر اثری از پیگیری آنها نیز نیست! فراموش نکنیم دستگاه امنیتی دانمارک و دولت این کشور، ضعیف‌تر از آن هستند که میزبان قرآن‌سوزی و اسلام‌ستیزی اعلامی و آشکار در خاک کشور خود باشند و تضمین چنین رویدادهایی قطعا از آن سوی مرزهای دانمارک و اسکاندیناوی انجام می‌شود.
در نهایت، قرآن‌ستیزی‌های اخیر در استکهلم و کپنهاگ محصول هم‌افزایی 4 دستگاه امنیتی سوئد، دانمارک، رژیم اشغالگر قدس و آمریکا بوده و مترسک‌هایی نظیر مومیکا و پالودان، مجریان و بازیگران این نمایش وقیحند. بدیهی است علاوه بر لزوم مجازات مومیکا و پالودان بابت این وقاحت و اهانت، مصادر و اتاق‌های فرمانی که مشغول هدایت این روند خطرناک در حوزه نوردیک و اسکاندیناوی هستند نیز باید مورد قضاوت و محاکمه مسلمانان و وجدان‌های بیدار بشری قرار گیرند.
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات