اما آنچه این روزها این عبارت را به ذهن متبادر میکند، رویکرد بعضی از سلبریتیهای ورزشی و هنری یا حتی افرادی در طبقه متوسط جامعه است که وقایع حساس کنونی را به سطح نازلی از برداشت تقلیل میدهند.
با یک بررسی اجمالی میتوان تخمین زد که بالغ بر نود درصد از سلبریتیهایی که اظهار نظرات هیجانی و بعضا مخربی راجع به وقایع اخیر جامعه بروز میدهند، امکان مهاجرت فوری به خارج کشور در صورت بهم ریختن اوضاع در داخل، برای آنها فراهم است.
برخی از آنها در زمان رونق کسب و کار، در کشورهای همسایه، ملک همراه با امتیاز اقامت خریداری کردهاند و برخی دیگر که وسع مالی بهتری داشتهاند، در آمریکای شمالی و اروپا املاک و مستغلاتی فراهم آوردهاند. در بدترین حالت، دل آنهایی که مایملکی در خارج ندارند به اقوام و دوستان یا فرزندان خودشان در خارج از کشور گرم است.
بنابراین وقتی این بحث پیش کشیده میشود که اگر دامن زدن به ناآرامی های ایران، مدلی مثل سوریه، لیبی، عراق و... برای کشور رقم بزند، این سلبریتیها خیالشان راحت است که فورا از ایران خارج خواهند شد و خود و عزیزانشان را به ساحل امنی در بیرون از مرزهای کشور خواهند رساند.
پس کسی که بی محابا در شبکههای اجتماعی به تداوم ناآرامیهای ایران دامن میزند تعبیری مثل آن جمله «پشت کامیونی» در ذهن دارد: شد شد ، نشد میریم ترکیه، گرجستان، دبی، کانادا، آلمان و...
با احتساب اینکه درصد بسیار ناچیزی از ایرانیان امکانات و شرایط مالی مناسب برای زندگی در خارج از کشور را دارند، عملا در صورت بروز یک بی ثباتی فراگیر و جنگ داخلی، باقی مانده مردم ایران که بخش اصلی جمعیت آن را تشکیل میدهند، قربانی بیمسولیتی و خودخواهی آن دسته اقلیت سلبریتی خواهند شد که با پول همین اکثریت مردم، پایگاههایی در کشورهای دیگر برای روز مبادا تدارک دیدهاند.
چنین رفتاری از سوی کسانی که خودشان را نخبه جامعه و الگوی رفتاری برای جوانان و نوجوانان میدانند، مصداق آن شعر گلستان سعدی است که «گر از نیستی، دیگری شد هلاک/ تو را هست، بط را ز طوفان چه باک؟».
از این دسته خودخواهتر و بیمسئولیتتر، سلبریتیهایی هستند که از خارج از کشور به مردم ایران خط میدهند. آنها در یک بازی دو سر برد، اینطور محاسبه کردهاند که اگر اوضاع باب میل پیش رفت که به ایران برمیگردند و احتمالا مقام و منصبی به دست میآوردند، اگر هم کشور به قهقرا رفت که کوچکترین آسیبی به دارایی، خانواده و آینده خودشان در خارج از کشور وارد نخواهد شد.
و اما رندتر از همه، آنهایی هستند که از بیگانگان پول دریافت میکنند تا مردم ایران را به جان هم بیاندازند. کسب و کار اینها از ویرانی وطنی رونق میگیرد که نه دلبستگی به آن دارند و نه سرنوشت میلیونها انسانی که در این آب و خاک زندگی میکنند برایشان مهم است.
دانستن این نکته ضروری است که سلبریتی، روشنفکر یا نخبه ورزشی و فرهنگی و... واقعی کسی است که سرنوشت خود و خانوادهاش را از بقیه مردم کشورش جدا نمیداند و هیچ ثروت و قدرت و موفقیتی را با ملیت و وطنش معامله نمیکند. چنین شخصی است که شایسته الگو و اسوه ملی شدن است و آنهایی که چمدانشان را برای روز بحران بستهاند، تنها لایق طرد شدن و نادیده انگاشتن در منظر افکار عمومی هشیار هستند.
ماهاتما گاندی در آفریقای جنوبی وکیل موفقی محسوب میشد که از کالج دانشگاهی لندن فارغالتحصیل شده بود. اما وقتی وضعیت مردم تحت استعمار هند را دید، از رفاه و آسایش خودش دست کشید و به هند بازگشت. او مبارزهای را بنیان گذاشت که جز رنج و خطر کشته شدن، ثمرهای برای خودش و خانوادهاش نداشت. اما در نهایت، انقلاب هند به رهبری او پیروز شد و نام گاندی در تاریخ بشریت ماندگار گردید.
گاندی از قوت و غذا و رفاه و حتی لباس فاخر خود دست کشید و به حداقلها رضایت داد تا در هدف متعالی خود پیروز شود. زندگینامه او و دیگر مبارزان میهنی در جهان و ایران، الگوی مناسبی را فراهم میآورد تا با قیاسی منطقی، سره از ناسره مشخص گردد.