موسی بالازاده
فون میزس، اقتصاددان مشهور در توضیح ساز و کار ایده خودکفایی گفته بود«پایان راه خودکفایی فقر است.» این راهی است که ما هربار در بخشی از اقتصاد آن را تجربه میکنیم. اصطلاح «خودروی ملی» نیز به همین مفهوم باز میگردد. هرچند موافقان این ایده طی این سالها در برابر واردات خودرو دلایل زیادی را پشت هم ردیف کرده بودند، اما در نهایت منطق تمامی استدلالهای آنها بیپایه بود. برای مثال یکی از مهمترین دلایلی که خصوصا از سال ۱۳۹۷ برای توجیه ممنوعیت واردات مطرح میشد، ارز بری برای واردات بود. مخالفان این طرح خروج ارز در شرایط تحریم اقتصادی را از دلایل مهم ممنوعیت واردات میدانستند و اولویت را با کالاهی اساسی میدانستند. اما مین چند وقت پیش بود که با نامه مدیرعامل ایران خودرو این دلیل هم کنار رفت. مدیرعامل ایران خودرو در این نامه به نیازی سرپرست وزارت صمت اعلام کرد:«این واحد تولیدی به دلیل کمبود ارز مجبور به توقف تولید خواهد بود و حتی با اینروند چالش تولید خودرو در سال ۱۴۰۲ جدی و احتمال تاخیر در تحویل خودروها به مشتریان بدیهیست.»
این مساله نشان میدهد باید دلایل اصلی مخالفت با واردات خودرو را در جایی دیگر جستجو کرد. ایده اصلی که سالها است در بخشهای مختلف اقتصادی با آن روبرو هستیم، خودکفایی است. هرچند با وضعیت صنعت خودرو خودکفایی را میتوان به انحصارگرایی هم ترجمه کرد. تنها سود انحصارگرایی نیز به اندکی منتفع در بازار انحصاری خودرو میرسد. باقی مردم که خریداران خودرو هستند، تنها روز به روز فقیر میشوند و از سوی دیگر برای خودروهای بیکیفیتتر مبلغ بیشتری پرداخت میکنند. این راهی است که کشورهایی چون شوروری و چین کمونیستی دوران مائو آن را پیمودند و اثرات مخرب آن در اقتصاد باعث تغییر جهت در اقتصاد ای کشورها شد. در کشور ما نیز تا زمانی که این نگاه کلی به اقتصاد تغییر نکند نمیتوان به تغییر مثبت اقتصادی امیدی داشت. در حال حاضر ایران در جایگاه ۱۷۹ آزادی اقتصادی در جهان قرار گرفته است و برای تغییر باید درهای اقتصادش را به روی بازار آزاد باز کند. هر ایده دیگری جز این نتایجی را به دنبال دارد که صنعت خودروی ملی به دنبال داشت
با وجود اينكه تردد موتورسيكلتها از تونلها منع قانوني دارد، با اين حال راكبان موتورسيكلت به اين موضوع توجه ندارند و مانند عبور از هر مانع قانوني ديگر از اين منع قانوني هم عبور ميكنند. آنگونه كه پليس اعلام كرده، براساس قانون تردد موتورسيكلت از همه تونلهاي شهري ممنوع است و دلايلي از جمله انباشت گازهاي آلاينده داخل تونلها و احتمال واژگوني ناگهاني موتورسيكلت به دليل مسموميت و بيهوشي راكب وجود دارد كه وقوع سوانح جانبي با وسايل نقليه ديگر را هم سبب ميشود. براساس گزارشهاي پليس، سال گذشته ۱۰ راكب موتورسيکلت در جريان سانحه رانندگي در تونلهاي پايتخت جان خود را از دست دادند. كنترل موتورسيكلتها براي ممانعت از ورود به تونلها عملاً امکانپذیر نیست، چراكه خيال راكبان بابت اينكه پلاك موتورهايشان توسط دوربينهاي كنترل و نظارت تعقيب نميشود راحت است و عملاً ابزار كنترل و نظارتي ديگري هم وجود ندارد تلاش پليس نیز در همه سالهاي گذشته اين بوده كه در غفلت نهادهاي فرهنگي براي فرهنگسازي در اين حوزه با اقدامهاي بازدارنده، متخلفان را مجبور به تمكين از قانون كند كه بخشي از قانونپذيري راكبان موتورسيکلت ناشي از همين برخوردهاي سلبي پليس است.
گزارشهاي رسمي نشان ميدهد ۳۸ درصد تخلفات ترافيكي تهران مربوط به موتورسيكلتسواران است. البته دردسرهاي موتورسيكلتهاي تهران به تخلفات رانندگي ختم نميشود. طبق برآوردهاي نهادهاي رسمي بيش از ۱۰ درصد آلودگي هواي تهران ناشي از موتورسيكلتهاي فرسوده و كاربراتوري است كه هر كدام از آنها حدود ۱۲ برابر يك خودروي يورو ۴ آلايندگي ايجاد ميكنند. همچنين حدود ۹۰ درصد موتورسيكلتهايي كه در سطح خيابانها تردد ميكنند، فرسوده هستند و با وجود تعيين حداكثر ۱۲ سال سن مفيد براي اين وسایل نقليه، سن برخي موتورسيكلتها حتي از ۳۰ سال نيز عبور كرده است. طبق قانون هواي پاك از هر ۱۰ موتورسيكلتي كه توليد ميشود بايد يكي برقي باشد و در ازاي هر سه موتورسيكلت توليدي بايد يك موتور اسقاط شود كه عملاً این اقدام اجرايي نشده است.
تلاش براي قانونمند كردن موتورسيكلتسواران همواره يكي از مهمترين دغدغههاي پليس بوده و هست و طرحهايي كه براي ساماندهي و قانونمند كردن آن صورت گرفته در همين راستا اجرا ميشود. با اين حال آنچه در خيابانها در معرض دید همگان قرار دارد با جايگاه حقيقي آن فاصلهاي نجومي دارد. جالب است كه در همه سالهاي گذشته رويه پليس در اجراي طرحهايش تغييري نكرده است و اجراي آن بدون دخالت دادن نگاههاي دانشمندان علوم اجتماعي يا كارشناساني كه بتوانند در شيوه اجراي آن طرحهاي بهتري ارائه دهند دنبال ميشود.
گویا کسی توجهی به نیاز به آرامش بیماران و سالخوردگان و دیگر مسافران ندارد. با توضیح کوتاهی از طرف خدمه پرواز احتمالا آرامش یا دستکم اعتمادی در مسافران ایجاد میشد. تکانهای شدید هواپیما ادامه دارد؛ به گونهای که احساس میشود با هر تکان شدید هواپیما به بالا و پایین میپرد. بغلدستیام که گویا سابقه زیادی در پرواز دارد، ابتدا شوخی میکند و میگوید این وضع ناشی از چالههای هوایی است؛ اما استمرار تکانهای هواپیما او را هم نگران میکند و بهتدریج میگوید ترسیده است. تکانها غیرعادی است. باز از توضیح خبری نیست. در هر جابهجایی حال مسافران هم بدتر میشود؛ اما باز کسی توضیحی اعلام نمیکند و فریاد و جیغها ادامه دارد. دقایقی میگذرد و بهتدریج از تکان هواپیما کاسته میشود. در فرودگاه تبریز به مقصد میرسیم. در هنگام پیادهشدن ضمن تشکر از زحمات خدمه پرواز گلایه میکنم که چرا از طریق سیستم صوتی داخل هواپیما برای آرامکردن مسافران بهویژه کودکان و چند بیمار داخل هواپیما توضیحی داده نشد؛ اما پاسخی نمیشنوم. گویی سنت عدم پاسخگویی بخشی از روال عادی کارهاست. مگر پاسخگویی یک روال و سنت است که خدمه پرواز یا مسئولان تأخیر چندساعته پرواز پاسخگو باشند.
مرز بین جهاد تبیین و جهاد تبلیغ
جواد شاملو
رهبر انقلاب در دیدار طلاب و روحانیون، در تبیین ضرورت و وجوب تبلیغ، از یک اصل فقهی استفاده کردند. ایشان ابتدا به وجوب حفظ نظام و کلام امام خمینی در این مورد اشاره کردند. سپس گفتند مقدمه حفظ نظام، حفظ ایمان مردم است. از آنجایی که مقدمه واجب خودش هم واجب است، پس حفظ ایمان مردم واجب میشود. ایمان مردم هم با تبلیغ حفظ میشود، پس تبلیغ واجب است و باید در اولویت اول حوزه قرار بگیرد. این استدلال در بیان وجوب تبلیغ، خود نکته مهمی در بر دارد. آن اینکه حفظ نظام، در گرو حفظ ایمان مردم است. چه رابطهای میان ایمان مردم و نظام وجود دارد؟ آنچه از این سخن رهبر گرامی استفاده میشود این است که مردم به خاطر خدا از نظام حمایت میکنند و آن حمایت مردمیای کارساز است که به خاطر خدا و در راه او و اولیای او باشد. مردم تنها به این دلیل میتوانند برای خدا از نظام دفاع کنند که نظام را به راستی اسلامی و در راه خدا ببینند و حس کنند که حمایت از خداوند، در گرو حمایت از نظام اسلامی است. تا امروز نیز همین قاعده نظام جمهوری اسلامی ایران را در برابر اینهمه خطرات و فتنههای گوناگون داخلی و خارجی محفوظ نگه داشته است. مردم وقتی برای خدا از نظام دفاع کنند، با همه هستی خود دفاع میکنند و حماسههایی همچون دفاع هشتساله را رقم میزنند.
اما حمایت الهی مردم از نظام، سه پیششرط دارد. شرط اول این است که نظام به راستی خدایی و در جهت پیشبرد اهداف و آرمانهای بلند مکتب اسلام ناب باشد و تلاش کند در جهت حکومت نبوی و علوی گام بردارد. نظام اگر خدایی نباشد، مردم ایران هم آن را خدایی نمیبینند. هر بخشی از نظام هم که خدایی نباشد، همین مردم مؤمن و خداپرست دست از حمایت آن میکشند. از همین رو حضرت امام راحل روزی که مردم باطن بخشهای غیر الهی نظام را دریابند، یومالله خواندند. شرط دوم این است که مردم متوجه الهی و اسلامی بودن نظام باشند. چراکه ممکن است حکومتی به واقع در جهت خدا و آرمانهای انسانی مکتب حق گام بردارد اما مردم تحت تأثیر شبههها و جنگ نظری و فکری دشمن، درست خلاف این را بپندارند. شرط سوم نیز این است که مردم خود باایمان باشند.
شرط اول مربوط به ساختارها و مسئولین است. ساختارهایی که برگرفته از مکتب اسلام باشد، ساختارهایی الهی است. اما مسئولین، آنهایند که با عملکرد بد خود میتوانند اسلامیت نظام را خدشهدار سازند.
شرط دوم، شرطی است که جهاد تبیین را میطلبد. جهاد تبیین یعنی نشان دادن نقاط قوت عملکرد نظام و رفع شبهات باطل در مورد نظام. جهاد تبیین مربوط به همه است. مسئولین باید با پیوست رسانهای قوی، عملکرد خوب نظام را به نمایش بگذارند. مردم علم غیب ندارند و توپخانه دشمن هم شبانهروز میکوبد. پس باید حسن فعلی و فاعلی نظام را تبیین کرد.
شرط سوم مربوط به نهاد حوزه و دین است و جهاد تبلیغ را ایجاب میکند. تبلیغ در راستای دفاع از ایمان و اعتقاد و فکر مردم است. ارزشها و آرمانها باید در مردم زنده باشد تا مردم با دیدن آنها در حکومت، به دفاع از حکومت برخیزند.
برای ادامه پشتگرمی ویژه نظام به مردم، نظام هم خود باید در راه بماند، هم در راه بودن خود را به مردم بنمایاند و هم مردم باید در راه بمانند. محرم و صفر، بیشتر از همه سومی را تضمین میکند و سومی از همه مهمتر است؛ چراکه پایه دیگر موارد است.