روزنامه کیهان **
اهداف و پیامدهایائتلافسعودیها/ دکترمحمدحسین محترم
برای مبارزه با تروریسم تاکنون سه ائتلاف تشکیل شده است که به رغم تشابه اسمی و اهداف ظاهری، اهداف اصلی متفاوتی را دنبال میکنند. اولین ائتلاف را آمریکا فرماندهی میکند. دومین ائتلاف را روسیه اداره میکند. سومین ائتلاف نیز ائتلافی است که سعودیها اعلام کردند. هرچند اطلاعات بیشتری درخصوص زوایای پنهانی ائتلاف سعودیها منتشر نشده اما زمان اعلام این ائتلاف ناگهانی به دلایل مختلف اهمیت زیادی دارد که میتوان به آنها اشاره کرد: 1- یک طرح صددرصد آمریکایی: در اصل، ائتلاف سعودی را باید بخش زمینی ائتلاف آمریکایی دانست. استقبال فوری مقامهای آمریکایی از اعلام تشکیل چنین ائتلافی از سوی عربستان در این مسیر قابل توجه است. به طوری که اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا بلافاصله گفت ائتلاف عربستان براساس درخواستهای واشنگتن برای مشارکت بیشتر کشورهای سنی است. جانکربی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هم گفت این ائتلاف در جهت سیاستهای آمریکاست که به همپیمانانش در منطقه میگفت تا انجام دهند. اوباما رئیسجمهور آمریکا نیز در اجلاس اخیر جی20 در آنتالیای ترکیه از همپیمانان عرب خود خواسته بود با تشکیل نیروی زمینی به بهانه مبارزه با تروریسم در سوریه و عراق مداخله کنند. لذا چنین تلاشی را میتوان در مسیر اجرای طرحهای آمریکایی پس از ناکامی گروههای تروریستی در عراق و سوریه ارزیابی کرد. 2- در جهت اهداف تجزیهطلبانه منطقه: هدف از تشکیل ائتلاف جدید سعودی تجزیه مذهبی منطقه براساس طرح سایکس پیکو است. آمریکا تلاش دارد براساس توافقنامه سایکس پیکو که صد سال پیش دولت عثمانی را تجزیه کرد، کشورهای منطقه و مشخصا عراق و سوریه را براساس نژاد و طایفه تجزیه کند. آن زمان هم کشورهای عربی به ویژه عربستان فعالانه در اجرای توافقنامه سایکس پیکو با تحریک انگلیس و فرانسه عمل کردند و اکنون همین کشورها با تحریک آمریکا تلاش میکنند. عربها در توافقنامه سایکس پیکو فریب بزرگی خوردند که اکنون نیز قرار است همان فریب را بخورند. یعنی شواهد و نشانهها حاکی از آن است که آمریکا تلاش میکند به دست کشورهای منطقه، منطقه را تجزیه کند. اعزام نیروهای زمینی آمریکا به منطقه، حضور نیروهای ترکیه در موصل و ائتلاف سعودی مقدمه اجرای این طرح آمریکاست.
جان بولتون سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل هدف این طرح را ایجاد «دولتی سنی مذهب» در مناطقی از سوریه و عراق که در اشغال داعش است و به موازات آن «دولتی شیعی» در جنوب عراق و یک «دولت کردی» در شمال این کشور بیان کرده است. 3- ماجراجویی با ایفای نقش پلیس منطقه - ائتلاف سعودی را باید تنها یک اسم و ائتلافی نمادین دانست که هیچ اعتبار واقعی ندارد. چرا که اولا عربستان ابتدا در تماس با کشورهای مختلف درباره یک «مرکز هماهنگی علیه تروریسم» سخن گفته بود اما در یک اقدام فریبکارانه محمد بن سلمان به طور ناگهانی در یک کنفرانس مطبوعاتی نیمه شبانه خبر تشکیل یک «ائتلاف نظامی اسلامی» را با حضور 34 کشور و حمایت 10 کشور دیگر اعلام کرد. به دلیل فریبکاری عربستان بسیاری از کشورها ابتدا با اظهار بیاطلاعی، مواضعی متعجبانه اتخاذ و سپس از آن دوری کردند تا جایی که اندونزی به عنوان بزرگترین کشور سنی مذهب و پرجمعیتترین کشور اسلامی اعلام کرد «ما نمیخواهیم به یک ائتلاف نظامی ملحق شویم.» الجزایر بزرگترین کشور مسلمان آفریقا، عمان، پاکستان، بنگلادش، افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی نیز چنین مواضعی اتخاذ کردند. ثانیا قبل از این نیز عربستان در تجاوز به یمن از ائتلاف گستردهای عربی خبر داد و بدون کسب موافقت دیگر کشورها نام آنها را در ائتلاف عربی در جنگ یمن قرار داده بود اما بسیاری از کشورها از جمله پاکستان و مصر حاضر به پیوستن به این ائتلاف نشدند. ثالثا عربستان در حالی ادعا کرده که این ائتلاف در عراق و سوریه با هماهنگی «جامعه بینالملل» و به صورت «مشروع» عملیات نظامی خواهد کرد که از خود این کشورها که درگیر با تروریسم هستند، برای حضور در این ائتلاف دعوت نکرده است. رابعا عربستان که در سوریه و یمن نتوانسته به اهداف خود برسد، حال چگونه میخواهد به اهدافی در سطح بینالمللی که حتی آمریکا به آن نرسیده، برسد. علت نرسیدن به اهداف اعلام شده را نیز باید در عدم صداقت و تناقض در ادعا و عمل آمریکاییها و سعودی جستجو کرد. لذا ادعای ناگهانی عربستان برای مقابله با تروریسم سوالبرانگیز و در ماهیت شکلی و اهداف تردیدهایی را پدید آورده است. خامسا نکته قابل توجه اینکه در اهداف این ائتلاف هیچ سخنی از تروریسم اسرائیل به میان نیامد به رغم اینکه گفته شد فلسطین نیز جزء این ائتلاف است!!!. سادسا تشکیل ائتلاف سعودی نشانه دیگری از رویکرد مداخلهجویانه عربستان است که میخواهد نقش پلیس منطقه را بازی کند و این یک ماجراجویی بسیار خطرناک ریاض محسوب میشود که تلاش دارد هنوز جنگی را به پایان نرسانده، وارد جنگ دیگری شود. ثامنا آمریکا و کشورهای عربی متحد او که در میدان عمل نتوانستند به اهداف خود به ویژه در مبارزه با تروریستها برسند، قصد دارند با این گونه اقدامات نمادین و با فضاسازیهای رسانهای، شکستهای خود را بپوشانند. رزمایش هوایی آمریکا و رژیم صهیونیستی با مشارکت برخی کشورهای عربی از جمله عربستان نیز در این جهت قابل ارزیابی است. تاسعا مشخص نیست هزینه میلیارد دلاری این ائتلاف در شرایطی که قیمت نفت به زیر سی دلار رسیده، چگونه توسط کشورهای عربی تامین خواهد شد؟ 4- نجات تروریستها: اکنون که با تشکیل ائتلاف روسیه، ایران، عراق و سوریه راهبرد استفاده ابزاری از گروههای تروریستی برای ساقط کردن دولت بشار اسد با شکست روبرو شده است به نظر میرسد آلسعود در تلاش است برای جبران شکستهای خود در منطقه به صورت مستقیم وارد سوریه و عراق شود و با ادعای مبارزه با تروریسم فضای پوششی برای تروریستها فراهم کند و با کنترل مناطقی زمینه طرحهای آمریکایی تجزیهطلبانه را محقق سازد. 5- تطهیر چهره پدر تروریسم- به نظر میرسد تطهیر وجهه عربستان به عنوان پدر خوانده تروریسم تکفیری یکی از اهداف پشت پرده این ترفند نمایشی باشد. پس از حوادث تروریستی در پاریس فشارها بر عربستان به عنوان منشاء تروریسم در غرب شدت گرفت، به طوری که بسیاری از رسانهها و محافل سیاسی غرب فشار بر عربستان به عنوان تروریسم را به جای مبارزه با معلول خواستار شدند. لذا اعلام ائتلاف سعودی برای تحتالشعاع قرار دادن حمایتهای گسترده سعودیها از تروریسم و اعتراضهای جهانی و انحراف افکار عمومی صورت گرفته است. 6- پاسخ به فشارهای غرب: در هفتههای اخیر، مقامات و سیاستمداران غربی، عربستان را به دو دلیل با ادعای کم کاری در مبارزه با داعش تحت فشار گذاشتند.
اولا آمریکا و کشورهای غربی به دلیل عملکردشان در مبارزه با تروریستها تحت فشار افکار عمومی هستند. ثانیا میخواهند از ظرفیتهای کشورهای منطقه برای رسیدن به اهدافشان هر چه بیشتر استفاده کنند. کشورهای غربی برای دخالت نظامی در سوریه و عراق بنا ندارند در خط مقدم از نیروهای زمینی خود استفاده کنند، بلکه تلاش دارند نیروهای زمینی کشورهای خلیجفارس را درگیر ماجراجوییهای خود کنند. چنان که جان مک کین رئیس کمیته نظامی کنگره گفته آمریکا درصدد تشکیل نیرویی زمینی متشکل از صد هزار نفر از نیروهای ارتشهای عربی است. 7- طرحی برای نشان دادن خوش خدمتی به آمریکا: آمریکاییها از وزیر کشور و ولیعهد عربستان یعنی محمد بن نایف استقبال گرمی کردند و او را قهرمان جنگ با تروریسم توصیف کردند. این موضع غربیها بدان معنی است که او برای رهبری عربستان سزاوارتر از محمد بن سلمان است و از طرف دیگر از محمدبن سلمان در گزارشهای سازمان اطلاعات آلمان و برخی مطبوعات آمریکایی به عنوان کودک بیباکی صحبت میشود که خطری برای عربستان است. لذا اعلام تشکیل ائتلاف جدید را باید حرکت نمایشی مأیوسانهای توصیف کرد که محمدبن سلمان تلاش میکند ثابت کند از محمدبن نایف نیرومندتر است و میتواند غربی ها را در پیروزی بر تروریسم راضیتر کند. محمد بن سلمان با اعلام تشکیل این ائتلاف گویا به آمریکا و غرب میگوید اگر نایف بر تروریسم در عربستان پیروز شد من بر تروریسم در سراسر جهان اسلام پیروز خواهم شد. 8- امتیاز گرفتن پای میز مذاکرات سیاسی: آمریکا و عربستان در تلاشند تا با فضاسازی و القاء پیروزی از چنین اقداماتی به عنوان اهرم فشاری در ژنو و وین و نیویورک استفاده کنند. بعد از موفقیتهای ارتش سوریه در تحولات میدانی به نظر میرسد آمریکا کنفرانس نیویورک را برگزار کرد تا مانع تلاشهای جدی برای تحقق مذاکرات سوری - سوری که در نشست وین مطرح شده بود، شود. به ویژه که کری در سفر سه ساعته به مسکو نتوانست به نتیجه دلخواه برسد و با واکنش سرد پوتین مواجه شد. از سوی دیگر حملات «طوفان قاطعیت» نتایج عکس داد. کسب پیروزیهای اخیر یمنیها و عملیات مقاومت یمن در داخل خاک عربستان و سقوط پایگاههای سعودی و انهدام زرادخانه آمریکا، قبل از اینکه کشورهای ائتلاف عربی را نگران کند، حامی آنها یعنی آمریکا را نگران کرد که ممکن است شهرها و مناطق سعودی بیشتری سقوط کند. بر همین اساس آمریکا و عربستان که نتوانستند به اهداف خود در یمن برسند، تن به مذاکرات یمنی - یمنی دادند. لذا اعلام تشکیل ائتلاف سعودی همزمان با مذاکرات سوری - سوری و یمنی - یمنی در وین و ژنو و نیویورک تنها در چارچوب فشار برای باجخواهی سر میز مذاکره است.
***************************************
روزنامه قدس **
سرآغاز مدینه فاضله
بسم الله الرحمن الرحيم
روز شريف نهم ربيع المولود از ايام الله بزرگ و مقدس است. اين روز فرخنده و پربركت، آغاز ظهور ولايت حضرت ولي الله الاعظم امام مبين و حصن حصين بقية الله في الأرضين موعود انبياء مرسلين، خاتم الأوصياء المعصومين، مولانا المنتظر و العدل المشتهر و الإمام الثاني عشر الحجة بن الحسن المهدی ارواح العالمين له الفداء میباشد؛ و در حقيقت، بايد گفت كه از امروز و از درون تاريخ هجری، تاريخ نوين عصر مهدوی آغاز میشود.
اين روز، سرآغازی است برای عصری كه جهان در پيش رو دارد و در طول حضور بشر در روی زمين بیسابقه است و ويژگیهای آن در عصر هيچ يك از انبيا و رجال، ظاهر نشده است؛ عصری كه در آن زمين پر از عدل و قسط گردد و همه جا امنيت و آرامش و اطمينان حاكم گردد و ميلياردها بشر در همه جا تحت حكومت واحد و قانون واحد قرار بگيرند و بركات زمين و آسمان ظاهر گردد، عصری نمونه است.
عصر مهدوی، يعنی نفی تمام ضعفها و فسادها؛ يعني انتظارِ چنان جامعه واحد جهاني و مدينه فاضله حقيقي كه همه اركان و اعضا و نهادهايش همانگونه كه طرح آن از طرف شخص رسول اعظم صلّی الله عليه و آله، داده شده، مانند اعضای بدن انسان واحد، انجام وظيفه مینمايد.
مسير همه جوامع به سوی اين جامعه است و رسيدن بشر به اين جامعه، سنت الهی و قاعده تخلفناپذير است، هر كس كه بخواهد مانع از تحقق اين جامعه مهدوی شود معارضه و ممانعت وی در هم كوبيده میشود.در اينجا تذكر اين نكته مناسب است كه تا دنيا به آن عصر و جامعه بزرگ مهدوی نرسيده است جامعههای فعلی اگر بخواهند در سعادت، آسايش، قدرت، قوّت، عزت و عدالت، زندگی كنند، بايد همان اصول و مباني جامعه مهدوی را اصل و مبنای حيات اجتماعی، سياسی و اقتصادی خود قرار دهند و آن را معيار بدانند و صلاح يا فساد خود را با آن بسنجند.
اكنون با اين ميزان از جوامع كوچك شهری و روستايی، میتوان جامعهای را كه مهدوی است شناسايی كرد؛ در هر شهر و روستايی كه حق رعايت میشود، از حق حمايت میكنند، به حق عمل مینمايند، اتحاد و برادری به چشم میخورد، تعليم و تربيت صحيح و تقدير از اخيار و دانشمندان در آنجا رايج است، در امانت، خيانت نمیكنند و خلاصه، حيات دينی و انسانی دارند؛ آن جامعه ـ اگر چه كوچك هم باشد ـ جامعه مهدوی است.
امروز همگان وظيفه داريم كه خصوصيات و امتيازات جامعه مهدوی و دولت كريمه الهي را به جهان معرفی نماييم كه جهان تشنه عدل و مواسات و جهانِ خسته از ظلم و جنايتها و قتل و خونريزی خود را برای روز رهايي و روز زيباي مهرباني آماده كند و اميدوار و منتظر وعده الهی برای برپايی حكومت واحد عدالت باشد كه «إنّهم يَرَوْنَهُ بَعيداً وَ نَراهُ قَريباً» اللهم اجعلنا من أنصاره و أعوانه.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
برخورد نژادپرستانه غرب با کشتار شیعیان نیجریه
بسمالله الرحمن الرحیم
حدود دو هفته بعد از یورش وحشیانه ارتش نیجریه به حسینیه شیعیان این کشور در شهر «زاریا» و نامعلوم بودن سرنوشت رهبر شیعیان، شیخ ابراهیم زاکزاکی، دیروز پلیس اعلام کرد وی درحال مداوا در یک بیمارستان نظامی و تحت نظارت پلیس است و کسی نمیتواند با او دیدار کند. این، یعنی زخمهای شدیدی در جریان حمله به حسینیه بر بدن شیخ وارد شده که برای معالجه آنها زمان زیادی نیاز است.
نیروهای ارتش نیجریه در یورش به حسینیه شیعیان در منطقه زاریا، ساختمان حسینیه را با بولدوزر بطور کامل ویران کردند و آنرا به تلی از خاک مبدل ساختند. تقریباً بطور همزمان برخی از شیعیان که در زندانهای نیجریه بسر میبردهاند، به بهانههای مختلفی به شهادت رسیدهاند.
گزارشات موثق حاکیست که ارقام واقعی تلفات ناشی از حمله وحشیانه ارتش نیجریه به حسینیه زاریا درکادونا که هفته گذشته رخ داد، بیش از هزار نفر به شهادت رسیدهاند که از جمله 3 پسر شیخ زکزاکی رهبر شیعیان نیجریه نیز جزو شهدا هستند. بدین ترتیب 6 پسر شیخ طی دورهای یکساله به دست نظامیان نیجریه به شهادت رسیدهاند. سه فرزند شیخ طی مراسم روز جهانی قدس در سال گذشته توسط نظامیان هدف قرار گرفته و به شهادت رسیده بودند.
این حملات وحشیانه تقریباً بدون استثنا در رسانههای غربی و خود نیجریه سانسور شده و عملاً با سکوت کامل در قبال این فجایع در فضای رسانهای، از کنار این حوادث تلخ میگذرند. از یکطرف مجامع بینالمللی و رسانهها در قبال این حادثه نه تنها واکنشی نداشتهاند که حتی از خبررسانی هم اجتناب کردهاند و از طرف دیگر حتی کشورهای اسلامی در این مورد بیتفاوت بودهاند. درحالی که بسیاری از کشورهای اسلامی جنایت ارتش نیجریه را محکوم کردهاند ملک سلمان پادشاه عربستان که خود را خادم الحرمین میداند در یک موضع گیری رسمی از جنایات ارتش و دولت نیجریه جانبداری کرده و ضمن تبریک به رئیسجمهور نیجریه، این اقدام جنایتکارانه را ستوده است.
این موضع شرم آور آل سعود نشانگر آنست که سایر جنایاتی که علیه شیعیان در گوشه و کنار جهان صورت میگیرد، نیز مورد رضایت و حمایت آل سعود است. در این میان، غرب و مدعیان حقوق بشر که در ماجرای قتل عدهای در پاریس، جنجالی به راه انداختند، در قبال قتل عام دو هزار تن در نیجریه کاملاً سکوت کردهاند و روند دیگری را در پیش گرفتهاند که دقیقاً رنگ و بوی نژادپرستی دارد و تعمداً مایل نیستند مظلومیت مسلمانان بویژه شیعیان را در این فجایع منعکس کنند.
طبعاً مسئولیت سنگین این فجایع بردوش رژیم نیجریه است و باید در قبال این اقدامات جنایتکارانه پاسخگو باشد. جای سوال است که چطور است ارتش، نیروهای پلیس و دستگاههای امنیتی نیجریه در برابر جنایات تروریستی «بوکوحرام»، بیتفاوتند و در موضع انفعالی قرار دارند ولی در برابر شیعیان که هیچ تهدیدی علیه هیچکس نیستند و صرفاً یک حرکت فرهنگی- مذهبی، مسالمت جویانه محسوب میشوند، موضع گرفته و آنها را سرکوب میکنند و حمام خون به راه انداختهاند.
رژیم نیجریه چگونه میتواند به افکار عمومی در این کشور، در سرزمینهای اسلامی و در کل جهان پاسخگو باشد؟ اگرچه دشمنان اسلام با سکوت مرگبار خود عملاً به تایید و تشویق این جنایات پرداختهاند ولی اگر قرار باشد عاملان و آمران و حامیان این فجایع تحت پیگرد قانونی قرار بگیرند، دیگر از لبخند رضایت جنایتکاران و حامیان آنها در عربستان خبری نخواهد بود.
اکنون با گذشت زمان، مشخص شد که با شیخ زکزاکی رهبر شیعیان نیجریه که در جریان حمله به حسینیه بقیهالله در زاریا بازداشت گردید، به قصد کشتن برخورد شده است. رژیم نیجریه و مقامات مسئول با اطلاعات ناچیز و مبهمی که از شیخ زکزاکی دادهاند بر نگرانیها در مورد وی افزودهاند.
مظلومیت حدود 15 میلیون شیعه در نیجریه، فاجعه بار است و این روزها معلوم نیست در نیجریه چه میگذرد که رژیم این کشور به جای صدور دستور سرکوب تروریستهای بوکوحرام با آنها همدست و همصدا شده و به قتل عام شیعیان مظلوم سرگرم است. به این وضعیت جهنمی باید پایان داده شود. رژیم نیجریه باید به خاطر حوادث اخیر پاسخگو باشد، بویژه آنکه این حوادث استمرار یافته و به نظر میرسد قرار نیست ظلم و جنایت در حق شیعیان متوقف گردد. جا دارد مجامع بینالمللی و بویژه سازمان کنفرانس اسلامی با اعزام گروههای حقیقت یاب درصدد بررسی ماجراهای تلخ اخیر برآیند و مانع استمرار فجایعی شوند که موجبات ننگ و شرمساری بشریت را فراهم کرده است. اگر کسانی که برای حوادث پاریس خواستار محکومیت جهانی بودند، به سکوت مرگبار و معنیدار خود در برابر فجایع نیجریه ادامه دهند، اوج نژادپرستی خود را به نمایش گذاشتهاند و یکبار دیگر نشان میدهند که به حوادث پیرامونی با «استانداردهای دوگانه» به قضاوت مینشیند و با برخورد گزینشی خود حتی مایل نیستند دیگران بدانند در نیجریه چه میگذرد و چه بر سر شیعیان مظلوم این کشور آمده و میآید؟
***************************************
روزنامه خراسان**
توهین آمریکایی به شعور ایرانی/کورش شجاعی
اوایل هفته جاری، اوباما به عنوان رئیس جمهور، قانون جدید کنگره آمریکا علیه ایران را امضا کرد، قانونی که به موجب آن اتباع 38 کشور عمدتاً اروپایی چنانچه از سال 2011 به بعد به کشورهای ایران، عراق، سوریه و سودان سفر کرده باشند برای ورود به آمریکا باید ویزا بگیرند. درباره تناقض این قانون با «برجام» و مشکلاتی که احتمالاً بر سر راه اجرای این موافقتنامه و سند بینالمللی که پس از فراز و فرودهای بسیار و جلسات نفس گیر به امضای ایران و 1+5 رسید ایجاد می کند سخنان زیادی گفته شده و مطالبی نیز نوشته شده، مسئولان هم از جمله عباس عراقچی و دکتر ظریف در مقابل این اقدام ضد ایرانی آمریکا، مواضع قابل قبولی گرفته اند به گونه ای که حتی پس از نامه رسمی وزیر امور خارجه آمریکا به وزیر خارجه کشورمان مبنی بر پایبندی به اجرای تعهدشان در برجام، دکتر ظریف به صراحت گفته است که ما باید اطمینان حاصل کنیم که «کری» به تعهدش عمل می کند. اما گذشته از مخالفت و تضاد آشکار این قانون با روح و مفاد «برجام» و اثرات احتمالی بر روند اجرای آن و لزوم پی گیری حقوقی این مسئله مهم مسئولان و تصمیم گیران کشورمان به هیچ عنوان نباید از یک نکته اساسی که در دل این قانون و برخی اظهارات مسئولان آمریکایی وجود دارد و به روشنی فهمیده می شود غافل شوند و آن نکته مهم این که معرفی دو کشور عراق و سوریه توسط کنگره آمریکا به عنوان کشورهای «مأمن تروریسم» و اضافه کردن نام سودان و ایران به اتهام «حامیان تروریسم دولتی» و به دنبال آن وضع و امضای این قانون ظالمانه و توهین آمیز آمریکایی، خصوصاً به خاطر گنجاندن نام ایران در این فهرست از این واقعیت تلخ حکایت می کند که دشمنی دولتمردان آمریکا با ملت بزرگ ایران پایانی ندارد و این گونه اقدامات آشکارا نشان می دهد که اینان بعد از این همه ظلم و جنایت و تحریم و تهمت علیه کشورمان همچنان بر تداوم ظلم ها و تهمت هایشان اصرار دارند و تلخ تر این که آنان افکار عمومی و شعور مردم جهان و خصوصاً شعور مردم ایران را بازیچه و دست کم پنداشته اند و این گونه با تهمت ها و فرافکنی هایشان به شعور و عزت ایرانیان توهین می کنند.
سر زیر برف کردن دولتمردان آمریکایی
این حضرات نمی فهمند یا نمی خواهند بفهمند که افکار عمومی مردم آزاده جهان و خصوصاً مردم ایران به خوبی در می یابند که فرافکنی ها و تهمت هایی که این روزها آن ها لباس قانون برایش دوختند نمی تواند بی ارتباط با نقش بر آب شدن تمامی نقشه هایشان برای غیر صلح آمیز نشان دادن فعالیت های هسته ای کشورمان باشد، نقشه ای که با مقاومت جانانه مردم ایران در مقابل همه سختی ها و فشارها و همچنین دیپلماسی موثر و موفق سربازان دیپلماسی کشورمان و سرانجام مختومه شدن و نشستن مهر پایان بر پرونده مطالعات ادعایی و
(پی ام دی) توسط شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی آن هم با اجماع، در پیش چشم همه جهانیان و البته تاریخ نقش بر آب شد. بخش اعظم اعضای کنگره ودولتمردان آمریکا همچنین نمی خواهند بفهمند که افکار عمومی جهان و مردم ایران به خوبی دریافته اند که تخم و نطفه پلید تروریسم را دولتمردان آمریکایی ابتدا به نام طالبان در افغانستان و سپس القاعده در عربستان و این اواخر داعش در عراق و سوریه در دامن مکتب وهابیت تکفیری سعودی پاشیدند و هر چه و هر گونه که توانستند به پاگیری، ریشه دوانیدن و رشد این شجره ملعونه در دل کشورهای اسلامی کمک کردند و کشورها و مردم مسلمان و مظلوم سوریه و عراق و حالا یمن را در آتش فتنه تروریست های تکفیری می سوزانند مردم به خوبی می دانند که آمریکا و هم پیمانان غربی و عربی و منطقه ای شان با حمایت های مالی گسترده و در اختیار گذاشتن تجهیزات نظامی و حتی مرزهایشان ورود تروریست های تکفیری به عراق و سوریه را تسهیل می کنند تا همچنان به آدم کشی ها و قتل عام هایشان ادامه دهند. پس مردم خوب می دانند که سوریه و عراق را چه کسانی به «مأمن تروریسم» و به تعبیر دقیق تر لانه تروریست ها تبدیل کردند. هر چند کنگره و دولتمردان آمریکا و هم پیمانانشان سر زیر برف کنند و نخواهند ببینند آنچه را باید ببینند.
ایران حامی تروریسم دولتی!!
نکته قابل تأمل دیگر این که در حالی قانون ضدایرانی اخیر آمریکا، به بهانه و تهمت حمایت کشورمان از تروریسم دولتی در کنگره جعل شد که این آقایان و هم پیمانان ایشان همچنان آشکارا از رژیم و دولت جعلی اسرائیل که مظهر کامل تروریسم دولتی است، حمایت می کنند دولتمردان آمریکایی در حالی ایران را به حمایت از تروریسم متهم می کنند که تروریست های منافق مورد حمایت آنان، بیش از 17 هزار نفر از مردم بی گناه کشورمان را در جای جای ایران به خاک و خون کشیدند و طنز تلخ دیگر تاریخ این که آمریکایی که آشکارا، «آدمکش های حرفه ای نشان دار» را با نام و نشان هایی از جمله blackwater به کشورهایی از جمله عراق و یمن و... می فرستد، در کمال بی شرمی ایران قربانی و زخم خورده از تروریسم را به حمایت از تروریسم متهم می کند، این گونه مواضع خصمانه و اظهارات وقیحانه و قوانین ظالمانه دولتمردان آمریکایی علیه کشورمان علاوه بر فرافکنی و تهمت، توهین به مردم تمدن آفرین و تاریخ ساز کشورمان است. توهین هایی که نمی تواند و نباید بی پاسخ بماند.
***************************************
روزنامه ایران**
لوازم انتخابات رقابتی/محمد نوری
انتخابات هفتم اسفند چگونه خواهد بود؟ این سوال افکار عمومی و دغدغه اصلی همه کسانی است که می خواهند انتخابات به منشاء یک تحول و نماد اقتدار نظام تبدیل شود. در دنیای دموکراسی امروز، انتخابات از زمره پدیده هایی است که نتیجه آن غیرقابل پیش بینی ولی میزان و سطح رقابت در آن کاملاً قابل پیش بینی است. کم و کیف هر انتخاباتی را می توان از مراحل و مقدمات آن دریافت. در جهان مدرن پدیده انتخابات بیش از هر چیز شکل و شمایل یک مسابقه را پیدا کرده است که در آن سه گروه تیم های رقیب، داوران و تماشاگران نقش به سزا ایفا می کنند.
از این رو نظام های مردم سالار پیشاپیش عیار و معیار یک انتخابات مدرن و کارآمد را مشخص کرده اند. انتخاباتی کامیاب است که در آن مثلث انتخاب کنندگان، انتخاب شوندگان و تیم داوران روی ریل قانون و قاعده دموکراسی گام بردارند. از همین منظر می توان تجربه دور جدید رقابت انتخاباتی در ایران را مورد تامل قرار داد.
ضلع اول، احزاب و گروه ها: در تجربه انتخابات جمهوری اسلامی، جناح ها و گروههای سیاسی نقش تعیین کننده دارند. حاصل و محصول رفتار گروه ها در میدان انتخابات همان چیزی است که اصل«رقابت پذیری» یک انتخابات نامیده می شود. انتخابات در هر حال ذاتاً رقابتی میان دو یا چند تیم است و شمار احزاب و گروه ها از کشوری به کشور دیگر فرق می کند در جامعه ایران که یکی از ویژگی های آن تکثر و تنوع اقوام و گروهها است، میزان استقبال و نحوه مشارکت طبقات جامعه نقش به سزا در نتیجه انتخابات دارد. هر اندازه چتر مشارکت گروه ها و اقشار گسترده باشد به همان میزان ارزش و اعتبار انتخابات فزونی خواهد یافت ودر مقابل غیبت هر گروه و جریان سیاسی می تواند از وزن و تاثیر انتخابات بکاهد.
ضلع دوم داوران و مجریان: نقش تیم کارگزاران انتخابات (اعم از ناظران و مجریان) از آن جهت در جمهوری اسلامی تعیین کننده است که قانون اساسی مدیریت پروژه انتخابات را برعهده دولت و حاکمیت نهاده است در حالی که در بسیاری از نظام ها کمیسیون یا کمیته مستقل از دولت این وظیفه را عهده دار است. با این ساختار حقوقی پیدا است که در ایران عملکرد و رفتار نهادهای مجری و ناظر اثری تعیین کننده در سرنوشت انتخابات دارد دولت ها از دو طریق به پویایی یا رکود انتخابات کمک می کنند اول بی طرفی در میدان رقابت جناح های سیاسی که این بی طرفی از موضع گیری مسئولان امور تا نحوه توزیع امکانات را شامل می شود دوم اراده و توان اجرای موازین قانونی و مقابله با مداخله و تخلفات گروهها و صاحبان قدرت در ایام انتخابات
ضلع سوم مردم: رفتار مردم در میدان انتخابات با یک معیار ملموس شکل می گیرد و آن باور آنها به میزان تاثیر گذاری و جدی بودن انتخابات است به عبارت دیگر افکار عمومی، هر انتخاباتی را با معادله هزینه و فایده می سنجد. در جامعه ای که مراحلی از توسعه و عقلانیت سیاسی را تجربه کرده است رفتار انتخاباتی مردم چندان تابع احساسات و هیجانات سیاسی نیست بلکه آنها نگاه خود را به خروجی و نتیجه صندوق رأی می دوزند.
در جمهوری اسلامی که رکورد بالاترین انتخابات را در خاورمیانه ثبت کرده است به نظر می آید رفتار شهروندان در صحنه انتخابات بیشتر از همین الگو پیروی می کند. مسئولان و مراجع نظام نیز بویژه در جریان انتخابات 92 تلاش کردند این جنبه از رفتار عقلانی جامعه را درگیر بحث انتخابات کنند. تجربه انتخابات دو سال پیش از این نظر می تواند معیاری روشن برای ارزیابی انتخابات 7 اسفند 94 باشد زیرا مراجع نظام موضوع شرکت در انتخابات را به عنوان یک رفتار و فعل ارادی مطرح کردند و از روش اقناع برای ترغیب مشارکت عمومی بهره جستند. رهبری نظام برای اولین بار جلوی تفکر کسانی که در پی زینتی نشان دادن رای مردم بودند ایستادند و راهبردی را اعلام کردند که مجریان انتخابات امروز نیز بر پایه همان راهبرد حرکت می کنند آن روزها رهبر معظم انقلاب انتخابات را حق الناس خواندند و در فراخوان خود گفتند انتخابات امری ملی و مربوط به سرنوشت حال و آینده کشور است لذا از شهروندان خواستند در چنین رویدادی حتی کسانی که نسبت به نظام نظرات انتقادی دارند مشارکت جویند
در حال حاضر گزارش ها و خبرها از حضور گسترده قشرها و گروه های مختلف حکایت دارد بدون تردید یکی از عناصری که در دور اخیر مشوق گروه ها و احزاب برای حضور در انتخابات است همانا عملکرد دولتی است که مولود انتخابات خرداد 92 به حساب می آید دولتی که به باور ناظران نگاه جهان را به ایران تغییر داد و دستکم در عرصه دیپلماسی توانست مطالبات مردم را پیگیری کند و قفل بحران بزرگی که 12 سال بر زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم سایه افکنده بود را بگشاید بر همین اساس روحانی می گوید فقط در سایه رای مردم چنین توفیقی حاصل شده است.
***************************************
روزنامه جام جم**
کاروِیژه های رسانه در فصل انتخابات / دکتر امیر دبیری مهر
رسانهها غیر از کارکردهای عمومی خود یعنی اطلاعرسانی، نظارت عمومی، آموزش و سرگرمی برای مخاطبان، در فصل انتخابات کارکردهای نوینی پیدا میکنند که توجه به آنها میتواند به جلب اعتماد عمومی، رونق فضای انتخاباتی، افزایش مشارکت سیاسی شهروندان و در نهایت بهبود زندگی مردم منجر شود. این کارکردها در همهگونه رسانهای قابل اجراست و طبیعتا در رسانههای موثرتر مانند رادیو و تلویزیون میتواند موثرتر باشد. در این نوشتار صرفا به هشت مورد از آنها اجمالا اشاره میکنم.
1ـ ایجاد و افزایش مشارکت سیاسی:
رسانهها با رونق به گفتمان انتخاباتی، فضای کشور و حیات روزمره را به سوی یک رویداد مهم سیاسی سوق میدهند و توجه شهروندان را به یک فرآیند سرنوشتساز جلب میکنند که نقطه کانونی آن روز رایگیری است. از آنجا که نظام جمهوری اسلامی، نظامی مبتنی بر مردمسالاری دینی است و همه ارکان آن ـ مستقیم و غیرمستقیم ـ متکی بر آرای مردم است پدیده انتخابات در واقع یک رفراندوم عمومی و بیعت مجدد آحاد ملت با نظام سیاسی است و هرچه میزان مشارکت مردم در اصل انتخابات بالاتر باشد پشتوانه مردمی نظام برای خدمتگزاری بیشتر و مستحکمتر خواهد شد. در نتیجه اقدامات گوناگون رسانهای که بر شور انتخاباتی بیفزاید فی نفسه ارزشمند و در عین حال کارکردی راهبردی است و باید شیوههای نو را برای تحقق این مهم آزمود.
2ـ فضاسازی برای نقد سالم و سازنده:
فصل انتخابات فرصت ارزشمندی و کمنظیری برای نقد و ارزیابی عالمانه و سازنده و سالم مسئولان و دستاندرکاران و نهادها و سیاستها و تصمیمهاست. نقد منصفانه در رسانهها موجب جلب اعتماد بیشتر مردم شده و زمینه انتخاب بهتر و عقلانیتر را فراهم میسازد.
3ـ ارائه کارنامه عملکرد:
رسانهها در فصل انتخابات به مثابه ناظر فضای عمومی کشور به نمایندگی از افکار عمومی باید از همه نهادها و مسئولان مطالبه عملکرد کنند و با رویکرد کارشناسی کارنامه آنها را پیش روی مردم قرار دهند. مثلا در انتخابات ریاست جمهوری قوه مجریه در معرض کارنامهخواهی قرار میگیرد و در انتخابات پارلمانی این مجلس و نمایندگان هستند که باید توسط رسانهها مورد سوال قرار گیرد که در چهار سال چه خدمتی را به موکلان خود یعنی شهروندان ارائه دادهاند. این مطالبهگری نیز باید در چارچوب قانون باشد برای نمونه مجلس شورای اسلامی دوره نهم باید در سه حوزه قانونگذاری، نظارت و ایفای نقش حاکمیتی خود به مردم گزارش کار ارائه دهد.
4ـ طرح مطالبات منطقی مردم:
فصل انتخابات زمان مناسبی برای طرح مطالبات و خواستههای شهروندان است تا هم مردم شوق بیشتری برای مشارکت سیاسی پیدا کنند و هم متولیان امر با درک صحیحتر و دقیقتر از خواستههای ملت خود را با این مطالبات تنظیم نموده و بر آن مدار حرکت کنند.
5 ـ آسیبشناسی عقلانی و تخصصی نهادها: رسانهها در فصل انتخابات میتوانند با کنار نهادن محافظهکاریهای مرسوم فضای آسیبشناسی نهادها و دستگاههای کشور را با اهدافی سازنده و روشی علمی و تخصصی فراهم سازند و با مشارکت صاحبنظران و نخبگان و خبرگان امکان اصلاح نهادینه امور را فراهم سازند. سوژههای نقد هم با سعه صدر و تسامح پذیرای نقدهای رسانهای بوده و این فضای گرم و جذاب را مسدود نسازند.
6 ـ نخبهشناسی: رسانهها در فصل انتخابات میتوانند با شناسایی نخبگان در حوزههای مختلف و شناساندن آنها به افکار عمومی در بهرهگیری کشور از سرمایههای ارزشمند ملی نقش بسیار مهمی ایفا کنند. نخبگان و خبرگان در حوزههای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و... نباید در حاشیهها بمانند و جامعه از ظرفیت بالای آنها بینصیب بماند و این مهم عمدتا به عهده رسانههاست. در شناسایی و شناساندن نخبگان نیز باید تنگنظریهای حزبی و جناحی و گاه حسادت و بدبینی و سوءظن را کنار گذاشت و در چارچوب اهداف عالیه کشور و نظام و انقلاب عمل کرد.
7ـ ارائه راهکار برای تنگناها و مشکلات: فصل انتخابات این فرصت مناسب را برای رسانهها ایجاد میکند که راهکارهای مناسب و موثر را از زبان کارشناسان و خبرگان در حوزههای مختلف برای مشکلات ریز و درشت جامعه طرح و گفتمان مشکلگشایی و حل مساله را در جامعه رونق بخشد.
8 ـ امیدآفرینی و اعتمادسازی: کارکردها و کارویژه های مذکور همگی مقید به کارکرد امیدآفرینی هستند. رسانهها در فصل انتخابات هر اقدامی را طراحی و اجرا میکنند اعم از انتقاد و مطالبهگری و.. باید توجه داشته باشند مرز و چارچوب این راهکار اعتمادآفرینی در مردم نسبت به نظام و انقلاب و ایجاد امید در جامعه و مردم بویژه نسل جوان نسبت به آینده کشور است. فراموش نکنیم امروز هجمه اصلی دشمنان دانا و پیامد عمل برخی دوستان نادان در کشور کاهش امید شهروندان به آینده است. انتخابات فرصت مناسبی است که خون امید در رگهای جامعه جاری شود و شهروندان با عقلانیت سیاسی و واقعبینی ضمن مشارکت سیاسی بالا در انتخابات زمینه مشارکت اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی خود را در فصل پسا انتخابات فراهم کنند و با عزم و همت بالا گام به گام هزار راه نرفته سازندگی و پیشرفت ایران عزیز را طی کنند.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
جهانبینیهای اقتصادی/پروفسور ابراهیم رزاقی
برخلاف نظریههای نظام سرمایهداری که زیر پوششهای آماری و ریاضیات جهانروایی اقتصاد سرمایهداری را اعلام میکنند، این نظام نیز بر پایه مبانی ارزشی، عقاید و اندیشهها، جهانبینیها و فلسفه اقتصادی خود نظریهپردازی و عمل میکند. همه علوم انسانی و اجتماعی و حتی علوم طبیعی و علوم ریاضی، متاثر از عامل انسانی و عقاید وی است و هر انسانی اندیشه و رفتارش و از جمله نظریهپردازیاش زیر تاثیر مبانی نظری و جهانبینیهای جامعهای است که در آن پرورش یافته و این تاثیر در علوم اجتماعی و انسانی به مراتب گستردهتر و ژرفتر از علوم طبیعی و علوم ریاضی است. جهانروا دانستن اقتصاد سرمایهداری و جهانبینیهای آن اکنون شرایطی را در جهان پدید آورده که به جای اثبات جهانروایی اقتصاد سرمایهداری، قدرتهای غربی به شکل و شیوههای گوناگون درصدد حذف جهانبینیها و فرهنگهای غیر آن در جهان برآمدهاند. قدرتهای غربی به سرکردگی آمریکایی که در پی تسلط بر جهان است با استفاده از تجربه دینزدایی و روحانیتزدایی در کشورهای خود و بهکارگیری وسایل جدید رسانهای با رواج مصرفگرایی و تصرف ذهن انسانها، تاکنون توانستهاند صدها میلیون نفر از انسانها را به ویروس سود، ثروت، لذت و مصرفپرستی آلوده کنند ولی با وجود رواج این پوچگرایی و تبدیل انسان چندوجهی به انسانی تکبعدی و خودپرست نه تنها نتوانستهاند با بیشخواهی نامحدود، آرامش انسان را تامین کنند؛ بل بردگی نوین را برای انسان پدید آوردهاند. با افزایش بیپایان نیازمندی مادی، انسان خودخواه به هر بیعدالتی و شرایطی برای رسیدن به نیازهایش تن میدهد! این فرآیند، افزون بر نابودی روح و روان انسان و پدیداری انسانی کر و کور به بعد خداگونگیاش، منابع طبیعی کرهزمین را رو به تهی شدن و زیست کره را به سوی غیرقابل زیست شدن بر اثر میزان مصرف و آلودگیهای گوناگون آن کشانده است. ضمن اینکه اقلیتی بسیار کوچک از مردم جهان برخوردار از «مصرف»اند و در عین حال ناخرسند. اگرچه از جهانبینیهای سرمایهداری و دگرگونیهای آن از لیبرال انگلیسی به نولیبرال آمریکایی به امید خدا در آینده در «وطنامروز» سخن خواهد رفت ولی در اینجا میتوان به مبانی اصلی آن اشاره کرد.
نولیبرال آمریکایی با جهانبینی و فردگرایی سود، لذت، ثروت و مصرف هرچه بیشتر، آزاد از هر محدودیتی جز قانون است. این جهانبینی همه عوامل بازدارنده درونی انسان را نادیده میگیرد و انسان را خودمحور و «آزاد» مطرح میکند. در حالی که جهانبینی نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران ـ البته بر پایه قانون اساسی آن و نه عملکرد دولتهای مختلف! - بر این مبناست که اقتصاد وسیله است و نه هدف. بر پایه این جهانبینی انسان والاتر از آن است که هدفش «پرستش اقتصاد» باشد، پرستش تنها سزاوار اوست که همه چیز از اوست و این جهانبینی چه در سطح فرد، خانواده، موسسات خصوصی و عمومی و بویژه مدیران، ضرورت اجرایی دارد. افسوس که از 25 سال پیش بدین سو سیاستهای نولیبرالی اقتصادی آمریکا در کشور اجرا شده و جهانبینی آن گسترش یافته است.
***************************************