روزنامه کیهان **
آمادهباش به انقلابیها/ محمد صرفی
یکی از محورهای بیانات راهبردی رهبر معظم انقلاب اسلامی در دانشگاه افسری امام حسین(ع)، تاکید چند باره ایشان بر مسئله «انقلابیگری» بود. ایشان تاکید کردند؛ «شعارهای انقلاب را باید حفظ کرد؛ این یکی از هدفها است. یکی از کارهای بزرگ و [یکی] از بخشهای بزرگ این جهاد عظیم - جهادبزرگ- عبارت است از حفظ شعارهای انقلاب. شعارها هدفها را نشان میدهند، شعارها راه را به ما نشان میدهند، شعارها مثل علامتهایی هستند که در راه میگذارند برای اینکه انسان راه را اشتباه نکند... به چپ و راست نغلتند، راه مستقیم و صراط مستقیم را بروند؛ هنر این شعارها این است، نقشش این است.»
مروری بر بیانات ایشان در سال جاری و پیش از آن، به روشنی نشان میدهد مسئله «انقلابی بودن» و حفظ این روحیه، یکی از دغدغهها و مطالبات جدی ایشان است. اما انقلابی بودن و ضرورت آن چیست؟ چه لوازم و مقدماتی دارد؟ چه چیز آن را تهدید میکند و آفتهایش چیست؟
1- انقلابی بودن اگر برای همه مردم و اقشار یک خصوصیت لازم و البته تعالیبخش محسوب شود -که میشود- برای برخی افراد و اقشار یک ویژگی واجب است که نداشتن آن، نقص و ضعف محسوب میشود و در مواردی حتی میتواند خطرناک نیز باشد. تاکید مکرر رهبرمعظم انقلاب بر لزوم انقلابی بودن نهادها و مجموعههایی مانند مجلس خبرگان، سپاه پاسداران، حوزههای علمیه، دانشجویان و به طور عمومی جوانان از این منظر قابل ارزیابی است.
2- فرد و مجموعه انقلابی، نه تنها نسبت به خود احساس مسئولیت میکند، بلکه نسبت به اطرافیان و سایر مسائل پیرامونی خود نیز حساس است. اگر مشکلی در جای دیگری نیز ببیند، نمیگوید این قضیه در حوزه کاری و زندگی من نیست و بقول معروف «سری را که درد نمیکند دستمال نمیبندند»! انقلابی کمر همت خود را بسته است و هرجا نیاز باشد حاضر است. از زندگی و آسایش و آرامش مادی و ظاهری خود میگذرد تا هدف بزرگتری را محقق سازد. نمونه امروزی و حاضر این روحیه را میتوان به عیان در سیره مدافعان حرم مشاهده کرد. اگر عدهای کوتهفکر از سر ناآگاهی و عدهای خائن آگاهانه شعار «نه غزه نه لبنان» سر دادند، مدافع حرم جان ارزشمند خود را آنسوی مرزها، فدای امنیت و آرامش ملت و کشورش میکند.
3- انقلابی از کسی طلبکار نیست. منتی بر سر کسی ندارد و سوابق و مجاهدتهایش را به رخ کسی نمیکشد. نمیگوید من مال و جان و آبرو و وقتم را صرف کردم و حالا باید ما به ازای آن را دریافت کنم! انقلابی با خدا معامله کرده است و مزد جهاد خود را نیز از خدا میگیرد و از غربت گریزان نیست. به فرموده حضرت آقا؛ «این جهاد هوشمندی لازم دارد، این جهاد اخلاص لازم دارد. این جهاد مثل جهاد نظامی نیست که کسانی در آنجا بدرخشند و چه شهیدشان، چه زندهشان و چه جانبازشان مثل قهرمان نشان داده بشوند -که ماها افتخار میکنیم به این شهدا و این جانبازان و ایثارگران- این جهاد جهادی است که ممکن است کسی خیلی هم زحمت بکشد، امّا چهره او را هیچکس نشناسد؛ اخلاص لازم دارد این جهاد.»
4- اگر چه انقلابیها شعارهای انقلاب را بیپروا و بدون هراس از ملامت و مذمت دشمن و غافلان بر زبان دارند اما صرفاً به شعار اکتفا نمیکنند و بیش از آنکه اهل شعار باشند، مرد میدان عمل هستند. انقلابی اهل تدبیر و محاسبه است. البته بدون شک روش محاسبه و تدبیر او با دیگران تفاوتهایی اساسی دارد. ایستادگی در جنگ تحمیلی هشت ساله و حماسههایی مانند فتح خرمشهر با کدام عقل و محاسبه مادی و امروزی قابل توجیه و نتیجهگیری است؟ نگاهی به تاریخ انقلاب و مقاطع حساس نشان میدهد ما همیشه در حال نبرد و چالشی نامتقارن با حریف بودهایم و تدبیر و عمل نامتقارن عامل پیروزیهای ما بوده است. رهبر معظم انقلاب در این خصوص میفرمایند؛ «معنای جنگ نامتقارن این است که دو طرفِ جنگ از منابع مختلفالحالی، با هویّتهای مختلف برخوردارند؛ این جنگ نامتقارن است؛ یعنی هرکدامِ از این دو طرف امکاناتی دارند، منابع قدرتی دارند که طرف دیگر آن را ندارد. ما با استکبار جهانی در حال جنگ نامتقارنیم؛ چرا؟ ممکن است او یک امکاناتی داشته باشد که ما نداشته باشیم امّا ما هم امکاناتی داریم که او ندارد؛ آن امکان چیست؟ توکّل، اعتماد به خدا، اعتماد به پیروزی نهایی، اعتماد به قدرت انسان، به قدرت اراده انسان مؤمن؛ این را ما داریم.»
5- دشمن و دنباله داخلی آن، سالهاست میکوشد با برچسب افراطی و تصویر و تصورسازی با ارائه چهرهای خشن، انقلابیها را منزوی و سرکوب و حاشیهنشین کند. آنان برای باورپذیر کردن ادعای خود دست به هر اقدامی نیز میزنند. از تئوریپردازی و دوقطبیسازیهایی مانند افراط-اعتدال گرفته تا نفوذ و انجام اقداماتی ناپسند که پای حزباللهیها و انقلابیها نوشته شود. در برابر چنین شیوه خبیثانهای باید هوشیاری مضاعفی داشت. این که رهبر معظم انقلاب در همین سخنرانی نسبت به برخی رفتارها هشدار داده و تاکید میکنند؛ «گاهی اوقات یک جماعتی، یک افرادی، جوانهای احتمالاً صالح و مؤمنی با یک کسی مخالفند یا با یک جلسهای مخالفند، بنا میکنند هیاهو کردن و جنجال کردن و شعار دادن؛ بنده با این کارها موافق نیستم. این هیچ فایدهای ندارد؛ این را من از قدیم به کسانی که در این کارها بودند، همواره سفارش کردهام»، ناظر به همین موضوع و دغدغه است.
6- انقلابیگری اساساً با عافیتطلبی در تضاد است. انقلابیها نگاه اداری و بوروکراتیک به مسائل و امور ندارند. نگاه اداریِ معیوب میگوید؛ سر این ساعت بیا، سر آن ساعت برو، اگر ساعتی بیشتر ماندی اضافه کار بگیر، سر فلان سال بازنشسته شو و برو دنبال زندگیات!
یکی از سرداران سپاه تعریف میکرد؛ به مجلس ترحیمی رفته بودم. چند متر آن طرفتر سردار حسن طهرانی مقدم نشسته بود. کاغذ کوچکی روی زانویش گذاشته بود. سرش پایین و تند تند چیزهایی مینوشت! بعد از پایان مراسم او را دیدم و پرسیدم حاج حسن چه کار میکردی؟ چه مینوشتی؟! و حاج حسن جواب میدهد؛ فرمولهایی درباره سوخت موشک!
تصور کنید اگر شهید طهرانی مقدم نیز نگاهی صرفاً اداری و بوروکراتیک به مجموعه تحت امرش داشت امروز ما در توانایی موشکی در چنین قلهای بودیم؟! طهرانی مقدم برای مجاهدتهایش فیش حقوقی چند ده میلیونی نمیگرفت اما اینگونه نیز نبود که یکسره از معیشت نیروهایش غافل باشد و میگفت شما سرمایههای این کشور هستید، نباید سوار ماشینهای ناامن شوید. برای نیروهایش وام جور کرد تا ماشین امنتری سوار شوند. البته ماشینهایی متعارف که زیر پای خیلیهاست. نه ماشینهای چند صدمیلیونی!
همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند «خرمشهرها در پیش است»، میادینی که عرصه جنگ نظامی نیست اما از آن سختتر است و آبادانی در پیش دارد. انقلابیها باید کمربندهای خود را محکمتر از گذشته ببندند و برای فتحالفتوحهای واقعی - و نه کاغذی- آماده باشند.
***************************************
روزنامه قدس **
مجلس خبرگان تضمین کننده انقلاب اسلامی است/دکتر محمد صادق کوشکی
تضمین تداوم رهبری نظام اسلامی یکی از مهمترین وظایف مجلس خبرگان رهبری است. از آنجایی که نظام جمهوری اسلامی ایران شرعی و دینی بودن خود را از نهاد ولایت فقیه میگیرد، به همین خاطر برای حفظ و تداوم شرعی بودن خود که تضمین مشروعیت نظام جمهوری اسلامی است و اینکه مشروعیت نظام لحظهای زیر سؤال نرود یا گروهها و جریانهایی نتوانند آن را به خطر بیفکنند، حضور رهبری در نظام اسلامی ایران الزامی است. بنابراین تداوم رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران براساس آنچه ولایت فقیه برای رهبری قرارداده از اهم واجباتی است که برعهده مجلس خبرگان رهبری گذاشته شده است.
بیتردید یکی از مهمترین پشتیبانان و حامیان رهبری نظام، اعضای مجلس خبرگان هستند که براساس اندیشه سیاسی شیعه تا زمانی که رهبر دارای شرایط لازم برای رهبری جامعه اسلامی باشد از وی حمایت میکنند، در غیر این صورت هر زمان که رهبر نظام شرایط مشخص شده را از دست بدهد دیگر رهبر جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود. بنابراین خبرگان رهبری در چنین دوران حساس و خطیری وظیفه دارد تا براساس شرایط مشخص شده در قانون اساسی به انتخاب رهبری با ویژگیها و شرایط لازم بپردازد. مسلماً زمانی که رهبر شرایط لازم را برای رهبری جامعه و نظام اسلامی دارا نباشد اطلاعرسانی این مهم بر عهده اعضای خبرگان رهبری است تا دراین باره مردم را به اهمیت موضوع و دلایل آن آگاه کنند. پر واضح است که مجلس خبرگان تضمین تداوم رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران است و با کمیسیونهای مختلفی که برای موضوعات مطرح شده ایجاد کردهاند وظایف نمایندگان خبرگان مشخص شده تا به شناسایی افرادی که ممکن است بتوانند در آینده مسؤولیت رهبری نظام را برعهده داشته باشند بپردازند. مهمترین مسأله این است که مجلس خبرگان رهبری نهاد سیاسی نیست که در آن مسائل جناحی مطرح شود، چرا که مهمترین رکن آن علمی بودن تمام افرادی است که برگزیده این مجلس هستند. اعضای مجلس خبرگان برآمده از فقهای دارای اجتهاد و برخوردار از سایر شرایط قانونی هستند که اعتبار خود را از دانش و تقوایی میگیرند که محرز شده است. شاید بدلیل شاخصههای یاد شده و اهمیت آن است که برخی از جریانهای سیاسی در تلاش هستند تا مجلس خبرگان رهبری را به مجلسی تبدیل کنند که در آن فعالیتهای جناحی و رقابت بازیهای سیاسی انجام شود. مسلماً چنین نگرشی خطایی بزرگ است و دون شأن مجلس خبرگان رهبری است و حتی میتواند در روند کاری مجلس خبرگان رهبری ایجاد اختلال و مزاحمت کند. کسانی که چنین رویکردی به مجلس خبرگان دارند در تلاش هستند تا با ایجاد حساسیتهای بیمورد روند فعالیتهای مجلس خبرگان را که تاکنون به صورت قانونی و شرعی انجام پذیرفته با اشکالاتی روبهرو کنند. به نظر میرسد برخی درصدد کاهش جایگاه مجلس خبرگان رهبری هستند، در حدی که جایگاه این مجلس را به مجالسی چون شورای شهر و... نزول دهند. رئیس مجلس خبرگان براساس وظایف آییننامهای خود فعالیتهایی را که برعهده این مجلس گذاشته شده طی دوران حیات خود انجام میدهد و بررسی میکند، اما فردی که به عنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری برگزیده میشود برآیند رأی اعضای مجلس خبرگان خواهد بود و مسلماً اعضای این مجلس هستند که باید فارغ از سیاسی کاری یا آلوده شدن به مسائل جناحی اصلحترین را به عنوان رئیس مجلس انتخاب کنند چرا که رئیس مجلس خبرگان مسؤول صیانت از اصل ولایت فقیه است. خوشبختانه عمده شخصیتهایی که تاکنون در جایگاه ریاست خبرگان رهبری عهدهدار این نقش و وظیفه خطیر بودهاند جزو چهرههای شاخص و درخشان حوزه فقاهت بوده و فقهایی شناخته شده و مورد اعتماد مردم بودهاند که جایگاه علمی وزینی داشتهاند. بیشک مجلس خبرگان رهبری بهترین انتخاب را در جایگاه ریاست خواهد داشت چرا که این مجلس تضمین کننده انقلاب اسلامی و حامی اصل ولایت فقیه است.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تحلیل سیاسی هفته
بسمالله الرحمن الرحیم
روزها و هفتهها، بلکه سالها، انتظار ظهور کسی را میکشیم که موعود انبیاء، جامع صفات و کمالات محمدی(ص) و برپا دارنده عدالت علوی است و نور الهیاش در سپیده دم نیمه شعبان سال 255 هجری قمری در خانه حضرت عسکری علیه السلام تجلی یافت؛ نوری که بارقه رحمت بیمنتهای الهی بود ولی در پی جهالت اغیار وقلت انصار، روی در نقاب غیبت کشید و ذخیرهای شد برای روزی که خواهد آمد و پرچم حکومت صالحان را بر سراسر گیتی به اهتزاز در میآورد. از این رو فرا رسیدن نیمه شعبان، به منزله قطب نمایی است که جانهای آزاده را به سوی موعودی هدایت میکند که مایه آرامش بشریت و تسلابخش دل غمدیدگان میباشد.
این هفته و در سومین روز از ماه خرداد که به نام «روز مقاومت و ایثار» نامگذاری شده، یادها به میهمانی عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر رفت که رزمندگان اسلام در سال 61 با جانفشانیهای خود آنرا نقطه عطفی در تاریخ هشت سال دفاع مقدس ملت ایران قرار دادند. به همین مناسبت رهبر انقلاب همزمان با سالروز عملیات افتخارآفرین فتح خرمشهر در مراسم دانش آموختگی دانشجویان افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین علیه السلام حضور یافته و از جانفشانیهای شهدا و خانوادههای آنان تجلیل کردند. ایشان جنگ کنونی دشمنان انقلاب و جبهه استکبار با ملت ایران را، جنگی نامتقارن خوانده و آنرا جنگی فراتر از جنگ نظامی و نوعی «جهاد کبیر» دانستند که به معنای ایستادگی، مقاومت و پیروی نکردن از کفار و مشرکین است.
هفته جاری کشورمان میزبان سران دو کشور هند و افغانستان بود که به منظور امضای توافقنامه راهبردی سه جانبه در زمینه محوریت بندر ترانزیتی چابهار به تهران آمدند. آنچه مسلم است اینست که علیرغم تلاشهای آمریکا برای نادیده گرفتن مزیتهای جمهوری اسلامی ایران و جایگاه ژئوپلتیکی کشورمان، دنیا به این نقش توجه دارد سعی دارد در مناسبات پسابرجام در جهت استفاده از آن گام بردارد.
قرار گرفتن ایران در مسیر ترانزیت منطقه و حلقه وصل شبه قاره هند به آسیای میانه، قفقاز، روسیه و اروپا، مزیتی است که باعث امضای توافقنامه سه جانبه چابهار میان ایران، هند و افغانستان و سرمایهگذاری و بهرهبرداری بیشتر از آن شد. همچنین نخستوزیر هند در سفر سه روزه به تهران و ملاقات با مقامات عالیرتبه کشورمان 12 سند همکاری در زمینه زیرساختهای اقتصادی، گسترش تجارت و سرمایهگذاری امضا کرد. به جز حوزههایی که به آن اشاره شد، امروزه بسترهای گوناگونی برای همکاری میان ایران و هند وجود دارد. هند دومین کشور پرجمعیت جهان و همچنین چهارمین اقتصاد بزرگ دنیا به شمار میرود. این کشور طی دهههای گذشته رشد اقتصادی چشمگیری را تجربه کرده است. رشد اقتصادی هند در سال گذشته به 5/7 درصد رسید که حتی از چین با رشد اقتصادی 9/6 درصد نیز فراتر بود. به باور تحلیلگران، رشد اقتصادی این کشور مهم جنوب آسیا طی سالهای آتی مرز 10 درصد را پشت سر خواهد گذاشت. بنابر این، با چنین رشد اقتصادی و جمعیت زیاد، نیاز دهلی نو هر روز به انرژی ایران افزایش خواهد یافت. همین مسایل باعث شده است تا هند پنجمین مصرف کننده انرژی جهان به حساب آید، ضمن این که هند خود تنها از چهاردهم درصد ذخایر نفت اثبات شده دنیا برخوردار است.
در مقابل، ایران به واسطه برخورداری از ثبات و امنیت، قرار گرفتن در منطقهای راهبردی و دارا بودن ذخایر فراوان انرژی، فرصتهای زیادی را از جنبههای سیاسی و اقتصادی در اختیار دهلی نو قرار میدهد. بنابر این، از نگاه رهبران هند، ایران میتواند شریک با ارزشی برای آنان به شمار رود.
هفته جاری همچنین شاهد دو رویداد در صحنه سیاسی داخلی بودیم. پایان عمر چهار ساله دوره نهم مجلس شورای اسلامی و آغاز فعالیت پنج ساله منتخبین دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری که روز سهشنبه در تهران تشکیل شد و در آن آیتالله جنتی عضو شورای نگهبان به عنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری انتخاب گردید. رهبر انقلاب در پیامی به مناسبت آغاز به کار پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری مسئولیت آنرا بسیار خطیر و در جهت حراست دقیق و همهجانبه از هویت اسلامی و انقلابی نظام خوانده و حسن انجام آنرا باعث صلاح و سداد کشور دانستند.
طبعاً مردم نیز از خبرگان رهبری انتظار دارند در این راستا با وقتگذاری پیرامون مسائل مورد بحث در جلسات خبرگان و تجزیه و تحلیل حوادث، در رویارویی با وقایع، صرفاً به صدور یک بیانیه ساده اکتفا نکرده بلکه با مسائل کشور به صورتی دقیق و عمیق برخورد کنند.
صحنه بینالمللی نیز، هفته پرحادثه و پرخبری را پشت سر گذاشت. سوریه، همزمان شاهد چند رویداد بود. به دنبال پیروزی ارتش سوریه و نیروهای مقاومت در چند جبهه، تروریستهای تکفیری با حملههای انتحاری در دو منطقه ساحلی لاذقیه و طرطوس جنایت تازهای را مرتکب شدند. در جریان این حملات وحشیانه، بیش از 140 نفر کشته و صدها نفر نیز مجروح گردیدند. دولت سوریه، این حملات را بزدلانه خوانده که تروریستها برای سرپوش گذاشتن بر شکستهای سنگین نظامی خود، دست به چنین اقداماتی میزنند. دمشق همچنین با ذکر نام قطر، ترکیه و عربستان به عنوان محرکان اصلی و پشت پرده این جنایات، از جامعه بینالمللی خواست به حامیان تروریستها اعمال فشار کند.
جنایات اخیر لاذقیه و طرطوس را باید در ادامه اقداماتی دانست که ارتجاع منطقه با هماهنگی آمریکا برای تشدید بحران در سوریه انجام میدهند تا از یکسو به تروریستها روحیه بدهند و از سوی دیگر با آشفتهتر کردن اوضاع سوریه زمینه مداخله بیگانگان را فراهم سازند و دولت سوریه را تحت فشار قرار دهند تا به شرایط غیرقانونی و مداخلهجویانه تن دهد.
همزمان، در سوی دیگر سوریه، نیروهای کرد سوری مورد حمایت آمریکا از روز سه شنبه عملیاتی را در اطراف شهر «رقه» صورت دادهاند که هدف از آن خارج ساختن شهر «رقه» از اشغال داعش عنوان شده است. نکته قابل تامل اینست که برای این عملیات با دولت سوریه هماهنگی نشده و ناظران بر این باورند که برنامه آمریکا این است که شهر رقه به دست همپیمانان آمریکا آزاد شود و دولت سوریه نقشی در این برنامه نداشته باشد تا از این طریق نیز به دمشق فشار وارد شود و به بهانه مبارزه با داعش، آمریکا برای خود پایگاههایی ایجاد کند.
این هفته در عراق نیز شاهد تحول مهمی در جبهه جنگ با تروریستهای تکفیری بودیم. نیروهای عراقی عملیات گستردهای را با هدف آزادسازی شهر استراتژیک فلوجه آغاز کردند. گزارشهای رسیده از مناطق جنگی حاکی از پیشروی چشمگیر نیروهای عراقی است از جمله منطقه الکرامه آزاد شده و صدها تروریست نیز به هلاکت رسیدهاند. گزارش شده تروریستها درحال فرار از شهر فلوجه هستند و تمامی منازل و مسیرها را بمبگذاری کردهاند. تروریستهای داعش که تحت محاصره قرار دارند در اقدام غیرانسانی، به غیرنظامیان اجازه خروج نمیدهند و از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده میکنند.
در صورت آزادسازی فلوجه، این بزرگترین پیروزی دولت عراق و نیروهای عراقی، پس از یورش تروریستهای تکفیری به شهرهای عراق در سه سال قبل و اشغال بخشهای گستردهای از این کشور، خواهد بود. نیروهای عراقی درحالی عملیات گسترده خود را آغاز کردند که برخی گزارشها حاکی از عدم موافقت آمریکائیها با این عملیات بوده است.
این هفته، در بحران یمن نیز تحولات تازهای صورت گرفت. درحالی که نیروهای متجاوز سعودی به جنایات خود در یمن ادامه دادند، در کویت، مذاکرات صلحی که به ابتکار سازمان ملل آغاز شده، پس از یک توقف پنج روزه از سرگرفته شد. مذاکرات پس از کارشکنی هیات ریاض و طرح درخواستهای یکجانبه، مداخلهگرانه و زیادهخواهانه متوقف شده بود. نماینده سازمان ملل تاکید کرد این مذاکرات طولانی و پیچیده خواهد بود.
تاکنون هیات طرفدار ریاض (گروه عبدربه منصور هادی رئیسجمهور مخلوع یمن) که مجری دیکتههای ریاض است شرایط غیرقابل قبولی را مطرح کرده، از جمله اینکه درخواست دارد نیروهای طرف مقابل سلاحهای خود را زمین بگذارند، پایگاهها و مناطق تحت کنترل خود را ترک کنند و دولت منصور هادی را به رسمیت بشناسند.
جنبش انصارالله که به نمایندگی از یمنیها، با تاکید بر اینکه برای توقف خونریزی در مذاکرات شرکت کرده است، روز گذشته هشدار داد اگر مذاکرات صلح کویت به نتیجه نرسد آنها خود دولت ملی تشکیل خواهند داد.
سقوط هواپیمای مسافربری مصر، که از پاریس به مقصد قاهره در حرکت بود، حادثه دیگری بود که این هفته اتفاق افتاد. در این حادثه تمامی 66 سرنشین هواپیما کشته شدند. بقایای هواپیما در آبهای بینالمللی بین یونان و اسکندریه مصر پیدا شده است. با وجود گذشت چند روز، هنوز رسماً علت مشخصی برای این سانحه اعلام نشده است. مصر اعلام کرد که هیچ گزینهای را رد نمیکند. نکتهای که در این حادثه قابل تامل است این که محافل خبری تنها به مصر متمرکز شدهاند و از آنجا که این هواپیما از پاریس برخاسته، اشارهای به کوتاهی و قصور فرانسه نمیشود. پس از این حادثه اکثر شرکتهای هواپیمایی پروازهای خود به مصر را متوقف کردند درحالی که هواپیما اساساً به خاک مصر وارد نشده است و قاعدتاً پیش از آنکه مصر در این حادثه مقصر عنوان شود، فرانسه باید به دلیل وضع به وجود آمده بازخواست گردد.
***************************************
روزنامه خراسان**
دلبری طالبان از مسکو و واشنگتن/دکترعلیرضا رضاخواه
تنها چند روز پیش از ترور ملا اختر منصور در منطقه مرزی بین قندهار افغانستان و بلوچستان پاکستان موسوم به "نوشکی"، «ماریا زاخارووا» سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه در کنفرانس مطبوعاتی هفتگی خود در شهر «سوچی» اعلام کرده بود که مسکو آماده است تا رویکرد انعطافپذیری را برای کاهش احتمالی تحریمها در مقابل طالبان در صورت صدمه نزدن به منافع ملی افغانستان در پیش گیرد. پیش از آن «ضمیر کابلوف» نماینده ویژه روسیه در افغانستان نیز اعلام کرده بود که مذاکرات 4 جانبه نمایندگان آمریکا، چین، پاکستان و افغانستان ناکارآمد است و هیچ چشماندازی در مذاکرات صلح میان دولت و طالبان افغانستان در آیندهای نزدیک وجود ندارد. نکته جالب تر آنکه بازهم این روس ها بودند که بعد از ترور ملا منصور نسبت به انتخاب جانشین او احساس نگرانی کردند. ضمیر کابلوف فرستاده ویژه روسیه به افغانستان تنها اندکی بعد از ترور منصور نسبت به انتخاب سراج الدین حقانی، رهبر گروه بدنام "شبکه حقانی" به عنوان جانشین ملا اختر منصور در مقام رهبری طالبان افغانستان و تبعات شدید آن هشدار داد.
تلاش برای کنترل بازیگران غیر دولتی
رصد تحولات، گزارش اندیشکده ها، کنش ها و واکنش های رسمی و غیر رسمی مسکو و واشنگتن در خاورمیانه در یک سال اخیر حاکی از آن است که نوعی جنگ سرد جدید و رقابت شدید برای نفوذ و کنترل "بازیگران غیر دولتی" (Non-state actors) در جریان است. در سوریه از یک سو روسها سعی می کنند در کنار نیروهای مقاومت نوعی جنگ هیبریدی را تجربه کنند و از سوی دیگر آمریکایی ها تلاش می کنند تا با نزدیک شدن به جریانات تروریستی چون احرار الشام و یا ارتش آزاد سوریه برای خود جای پا باز کنند. همچنین هر دو کشور در تلاش اند تا با چریک های کرد در سوریه و عراق ارتباط برقرار کنند. حضور ژنرال های چهار ستاره آمریکایی در مناطق کرد نشین سوریه و اعزام نیروهای ویژه به این منطقه برای آموزش و تجهیز کردها شاهد این مدعا است. در عراق نیز روس ها تجهیز مقاومت مردمی را در پیش گرفته اند و آمریکایی ها بر روی ملیشیای سنی سرمایه گذاری می کنند. ظاهرا افغانستان هم عرصه دیگری برای این رقابت جدید شده است.
افزایش سطح مداخلات در افغانستان
به دنبال اعلام رسمی مرگ ملا عمر، ملا منصور جانشین وی که با چالش های داخلی زیادی مواجه بود تلاش کرد تا با تحکیم سلطهاش بر طالبان، منحرف کردن تلاشهای "علما" برای زیر سوال بردن قدرت و اختیاراتش، از بین بردن یا همکاری با مخالفان، تجدید استراتژی جنگی طالبان و نادیده گرفتن تمامی اقدامات برای هدایت طالبان به سوی مذاکرات صلح موقعیت خود را استحکام بخشد. با این حال منصور نتوانست مانع انشعاب گروه طالبان افغانستان به سه شاخه ، گروه ملامنصور، گروه ملا رسول و گروه عبیدا... هنر شود. انشعاب هایی که علاوه بر اختلافات درونی حکایت از کشمکش بیرونی و نفوذ قدرت های خارجی بر سرکرده های طالبان دارد. از جمله این قدرت های خارجی که به صورت سنتی بر طالبان افغانستان نفوذ دارند دولت پاکستان است. با این حال ظاهرا ملامنصور تمایل چندانی برای بازی با نقشه های پاکستان نداشت و تلاش می کرد سطح بازی را بالاتر ببرد. حضور داعش در افغانستان بهترین بهانه برای منصور بود.
بازاریابی برای طالبان
منصور نیز همانند بسیاری دیگر در خاورمیانه، داعش را هم یک تهدید و هم یک فرصت میدید. داعش تلاش کرده بود تا امتیاز انحصاری طالبان در خصوص رهبری اقدامات شبه نظامی در افغانستان را به چالش بکشد. ملامنصور با صدور دستور به طالبان برای انجام عملیات نظامی تمام عیار علیه داعش ثابت کرد که در عقب راندن آنها دست به هر کاری میزند و میتواند به شدت بی رحم باشد. موضع تند طالبان علیه داعش به آنها کمک کرد تا سر صحبت را با دیگر کشورهای منطقه از جمله روسیه باز کنند. منصور به دنبال راههای جدید بازاریابی برای طالبان به عنوان یک نیروی بالقوه ضد داعش که ارزش حمایت را دارد، بود اما در این مسیر همان اشتباه تاکتیکی ملا عمر را مرتکب شد. ملا منصور با قبول دعوت بیعت از سوی ایمن الظواهری و القاعده، خود و جنبشش را در معرض خطری قرار داد که نشان میدهد نخستین درس از دوران حملات تروریستی 11 سپتامبر را نگرفته بود؛ بدان معنا که میزبانی گروههای تروریستی بینالمللی که علیه آمریکا نقشه میکشند میتواند مجازات شدیدی داشته باشد. بی جهت نیست که مقامات آمریکایی به دنبال ترور منصور بر این موضوع تاکید داشتند که" ملامنصور " منافع آمریکا را به خطر انداخته بود و مانع بزرگ مذاکرات صلح افغانستان به شمار می رفت. از سوی دیگر آمریکا هم ظاهرا بیکار ننشسته است و تلاش می کند تا با حذف و اضافه کردن مهره ها به شطرنج سیاسی افغانستان برای خود جای پای مطمئن ایجاد کند. شبکه حقانی و جریان حکمتیار پیشتر سابقه همکاری با سازمان سیا را داشته اند و آمریکایی ها در تلاش هستند تا با احیای کانال های قدیمی کنترل بازیگران غیر دولتی در افغانستان را دوباره به دست گیرند.
رهبری طالبان در سایه
انتخاب هبت ا... آخوندزاده به عنوان سرکرده جدید طالبان نیز شاهد این مدعا است. طبق اطلاعات اندکی که از آخوندزاده موجود است، او از یاران بسیار نزدیک ملاعمر بوده است و در دوران سرکردگی ملااختر منصور یکی از معاونان وی به شمار میآمد. با وجود این، او چندان روابط حسنهای با ملااختر منصور نداشته است. علاوه بر این ظاهرا وی بیش از آنکه فرماندهی نظامی باشد، یک رهبر مذهبی است و مامور صدور اکثر فتواها برای طالبان بوده است.نکته جالب تر این که طبق اعلام طالبان "سراجالدین حقانی" نیز به عنوان معاون وی انتخاب شده است. یعنی عملا هدایت طالبان در دست حقانی خواهد بود. حقانی همان کسی است که روس ها ظاهرا غیر مستقیم نسبت به حضورش در راس هرم قدرت طالبان به آمریکایی ها هشدار داده اند. شبکه حقانی هرچند این روزها در لیست سیاه آمریکا قرار دارد اما در دوران جنگ سرد همکاری گسترده ای را با آمریکایی ها علیه مسکو داشته است. به هر حال آنچه تعیین کننده گفتگوهای صلح افغانستان، آینده طالبان و نتیجه دلبری این گروه از مسکو و واشنگتن است جهت گیری کادر رهبری جدید در روزهای آینده می باشد.
***************************************
روزنامه ایران**
مجلس دهم و دو نامزد ممتاز/حجتالاسلام علی یونسی
روز سهشنبه نهمین دوره مجلس شورای اسلامی به پایان رسید و روز شنبه نیز مراسم افتتاحیه مجلس دهم برگزار میشود. از این رویداد میتوان به عنوان نماد عینی چرخش قدرت در نظام جمهوری اسلامی یاد کرد که از دل انتخابات بیرون میآید. مجلس نهم در دوره عمر کاری خود اگر چه فراز و نشیبهایی داشت، اما فرض بر این است که نمایندگان مجلس نیز در چارچوب وظایف و اختیارات قانونی خود به آنچه صلاح میدانستهاند، اقدام کردهاند. بنابراین به لحاظ حقوقی شاید خرده چندانی بر اعضای ساختمان بهارستان وارد نباشد. اگرچه انتظاراتی در درون جامعه و بخصوص از سوی موکلان نمایندگان وجود داشت که بعد از انتخابات ریاست جمهوری و اعلام دیدگاه عمومی نسبت به گفتمانهای موجود در کشور، واقعبینانهتر رفتار کرده و همراهی بیشتر با دولت منتخب اکثریت ملت میداشتند.
با این وجود، آنگونه که از مواضع و رفتارهای رئیس جمهوری محترم و دولتمردان برمیآید، کابینه یازدهم از ابتدا بنا را بر تعامل با مجلس گذاشته و بر حفظ جایگاه رفیع پارلمان تأکید داشت. در بررسی عملکرد مجلس نهم معطوف به این مهم، اگر چه اقلیتی منتقد و مخالف دولت بودند و سعی در کارشکنی داشتند، اما کلیت مجلس مشی دیگری را انتخاب کرده بود که مصداق روشن آن در تصویب برجام و برخی لوایح اقتصادی دولت تجلی یافت.
حال با پایان دوره مجلس نهم، همه توجهات و نگاهها معطوف به سمت مجلس آِینده است. رئیس جمهوری با در نظر گرفتن پیامدهای حوادث سال 88، همواره در تلاش بوده است تا بار دیگر انسجام ملی، وحدت عمومی، مشارکت و روحیه همراهی ملی را به کشور بازگرداند. برگزاری انتخابات هفتم اسفند، توأم با مشارکت و شور و شعور سیاسی به شکلگیری مجلسی منتهی شد که هنوز هیچ جریان سیاسی نمیتواند با قطعیت مدعی کسب اکثریت پارلمان شود. شکلگیری چنین مجلسی که از هم اکنون ویژگیها و خصلتهای تعامل، همگرایی و همراهی درونی و بیرونی آن، بویژه با دولت یازدهم هویداست، آرزوی بسیاری از فعالان و نخبگان سیاسی بوده است.
مجلس دهم در عین برخورداری از این ویژگیها، دو شخصیت و چهره بارز را نیز در خود دارد که هر یک از این دو چهره، سمبل و نماد جریان سیاسی متبوع خود به شمار میروند. آقای دکتر محمدرضا عارف به عنوان یک شخصیت شناخته شده و اخلاقمدار اصلاحطلب و نیز آقای دکتر علی لاریجانی به عنوان یکی از شخصیتهای نامدار اصولگرا، دو چهره بارزی هستند که مروری بر سوابق پیشین آنان، باور به در پیش گرفتن روند تعاملی و همگرایی از سوی مجلس دهم با دولت را بیش از پیش تقویت میکند.
حال اما، به دلیل نوع ترکیب و حضور سلیقههای متنوع در مجلس دهم، شرایط به گونهای رقم خورده است که به نظر میرسد این دو چهره سیاسی، در نهایت برای کسب کرسی ریاست مجلس دهم با هم رقابت خواهند کرد. هرچند به دلیل فشرده بودن رقابتهای انتخاباتی، نمیتوان پیشبینی کرد که کدام یک پیروز این رقابت است، اما مسأله مهمتر این است که این مجلس میتواند مظهر و نماد انسجام، وحدت و آشتی ملی باشد که رئیس جمهوری وعده آن را به مردم داده بود. به عبارت دیگر، اکنون برای شکلگیری انسجام ملی، مصداقی بهتر و بارزتر از مجلس دهم شورای اسلامی سراغ نداریم.
هرچند در کمتر از یک هفته آینده، رقابت برای کسب کرسی ریاست نیز به پایان میرسد و مجلس دهم وارد فاز عملیاتی خود میشود، اما برخی رسانهها این خط خبری نادرست را دنبال میکنند که دولت، رئیس دولت یا برخی اعضای آن، نظر خاصی نسبت به ریاست یکی از این دو شخصیت دارند.
این گمانهزنیها درحالی صورت میگیرد که دولت، اطمینان دارد اکثریت مجلس دهم، اعم از اصلاحطلبان و اعتدالیون، حامی، همسو و همراه با دولت برای عبور کشور از شرایط استثنایی کنونیاند. در چنین شرایطی، نه تنها دلیلی ندارد که دولت وارد رقابت میان حامیان خود شود، بلکه بالاتر از آن، رئیس جمهوری به وزرا و دیگر اعضای دولت تأکید کردهاند که از وارد شدن به این رقابت پرهیز کنند. دلیل آن هم واضح و روشن است، زیرا رئیس دولت تدبیر و امید بر این اعتقاد است که تصمیمگیری درباره فرآیندهای درونی مجلس، تنها برعهده منتخبان مردم است و دولت نیز نسبت به تصمیمات قانونی نمایندگان ملت، در یک تعامل دو طرفه، خود را مسئول و متعهد میداند.
تأکید میکنم که دولت نه تنها نظر خاصی نسبت به هیچ یک از نامزدهای اصلی ریاست مجلس دهم ندارد، بلکه معتقد است هر کدام از این دو شخصیت، با دولت همکاری و همراهی خواهند داشت، همچنان که دولت نیز به نوبه خود به انتخاب مجلس احترام گذاشته و با آقایان عارف یا لاریجانی، چه در مقام ریاست مجلس و چه در مقام ریاست فراکسیونها، نهایت همراهی و تعامل را خواهد داشت. از این رو، حال که این دو شخصیت سیاسی مستقل و ممتاز، هر دو با دولت و شخص دکتر روحانی همراه و در ضرورت حل مشکلات کشور همعقیدهاند و هر دو نیز خود را برخوردار از میزان حد نصاب رأی میدانند، لذا دیگر دلیلی وجود ندارد که دولت در این امر دخالتی داشته باشد. بویژه اینکه سیاست مؤکد رئیس جمهوری محترم، بی طرفی کامل دولت در این تصمیم مهم و داخلی مجلس است. بنده شخصاً، مجلس آینده را مجلسی پویا، واقعی، متنوع، برآمده از یک انتخابات دموکراتیک و آزاد و فعال میدانم و معتقدم این مجلس بخصوص فراکسیون امید، صرفنظر از گرایشهای سیاسی موجود در آن، نهایت تلاش خود را با رفتار و گفتاری عقلانی، در جهت کمک و همراهی با دولت خدمتگزار برای حل مشکلات کشور به کار خواهد بست و در کنار انجام وظایف نمایندگی، از قانونگذاری تا نظارت، از هیچ اقدامی در مسیر تعالی و پیشرفت و توسعه کشور فروگذار نخواهد کرد. امیدوارم دولت و مجلس برآمده از رأی ملت، با تعامل و همکاری، زمینه خدمت به موکلان و آحاد ملت را فراهم نمایند. انشاءالله
***************************************
روزنامه جام جم**
توجه به تولید ملی؛ اولویت اصلی مجلس دهم / دکتر محمد خوش چهره
عموما برای ارزیابی کارآمدی یک نظام سیاسی از شاخصی به نام منافع ملی یا مصالح ملی نام برده می شود که خودش سه حوزه اصلی شامل «امنیت»، «اقتصاد و رفاه» و «آرمانها و ارزشها» را در بر می گیرد.
اولویت این حوزهها در هر نظامی با توجه به موقعیت زمانی و جغرافیایی، ممکن است متفاوت باشد ولی بصورت متداول، رتبه بندی این حوزه ها به همین ترتیبی که ذکر شد یعنی امنیت، اقتصاد و آرمانها است.
در جمهوری اسلامی ایران با توجه به تاکیدات مقام معظم رهبری به عنوان استراتژیست نظام که در سالهای اخیر بر حوزه اقتصاد تاکید کردهاند، اولویت مجلس باید بحث اقتصادی باشد. البته مفهوم آن این نیست که حوزه امنیت یا حوزه فرهنگ مهم نیست بلکه به این معنی است که عدم توجه به اقتصاد میتواند چالش های فرهنگی ایجاد کرده و ناهنجاریهای اجتماعی ناشی از فقر و ضعف اقتصاد و لشکر بالای بیکاران، خود منشا ناامنی، فساد، فقر و .... شود. بنابراین توجه به رفاه مادی و اقتصاد ضمن آنکه یک رویکرد و نگرش بنیادی است، تحت عنوان نامگذاری سال مفهوم اقدام تاکتیکی نیز می تواند داشته باشد.
از این رو اقتصاد، با توجه به بیانات اخیر مقام معظم رهبری و نامگذاری سال جاری تحت عنوان «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل»، قطعا اولویت نظام تصمیمگیری، سیاستگذاری و برنامهریزی کشور است و از این رو تولید ملی باید محور فعالیتهای نظام قانونگذاری باشد.
در این حوزه، درک چالش ها و موانع در مسیر تولید ملی بشدت مهم است زیرا اشتغال با شعار، ادعا، موعظه، نصیحت و دعا ایجاد نمیشود و راه حل شناخته شده ایجاد اشتغال، رفع موانع از سر راه تولید و قرار گرفتن در مدار تولید پررونق است. آنچه در بحث تولید و اقتصاد حائز اهمیت است درک صحیح محیط ملی و فراملی است به این معنا که در محیط فراملی، فضای تقابل و تخاصمی که جهان سلطه با ایران داشته و همچنان خواهد داشت باید در نوع نگاه به تولید ملی لحاظ شود و در تولید ملی باید به پایداری نرخ رشد اقتصاد و استمرار رونق از طریق قطع یا کاهش وابستگی های تهدیدزا همانند خام فروشی نفت توجه داشت.
در این مبحث، معیشت مردم که ریشه در میزان درآمد و میزان درآمد نیز ریشه در تولید ملی دارد باید بصورت منسجم و مرتبط دیده شود؛ بسیاری از حوزههای معیشتی مردم و نیازهای اساسی آنها مثل خوراک، مسکن و پوشاک با تکیه به منابع داخلی قابل تامین است و نباید تحریم ها دستاویزی برای غفلت و بی توجهی دولت ها و مجالس برای توجیه کاستیها در این حوزه باشد.
مثلا مسکن هیچ ارتباطی با تحریم ندارد زیرا زمین پدیده داخلی است و سیمان و آهن و مصالح نیز همگی داخلی است اما شاهدیم که یک نیاز اساسی مردم به اسم مسکن با چالش مواجه است.
دلیل این مساله ضعف نظارت ها و تصمیمات نامناسب مخصوصا در حوزه قانونگذاری است که اجازه داده سوداگری (مخصوصا در زمین)، دلالی و واسطه گری این بخش را دچار چالش کند. در سبد غذایی نیز شاهد همین مساله هستیم و در حالی بخش عمده ای از نیاز های مردم از جمله روغن و برنج و چای و بسیاری از اقلام دیگر وارد می شود که امکان تولید آنها در داخل وجود دارد. بنابراین توجه به تولید ملی با اولویت پاسخگویی به نیازهای اساسی، تولیدهای اشتغالزا که در درجه اول، سطح رفاه و درآمد گروه های کم درآمد و محروم و بیکار را اضافه میکند باید در صدر توجه قرار بگیرد.
بنابراین شناخت درست از موانع تولید که بخشی از آن در سیاست گذاری ها و بخشی در قانونگذاری است و بخش محدودی از آن در عوامل بیرونی از جمله تحریم هست باید در دستور کار مجلس قرار بگیرد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
هشدار درباره خطر بزرگ/مهدی محمدی
از حیث پایش مولفههای موثر بر کاهش یا افزایش ضریب امنیت ملی، یا به بیان دیگر، تا جایی که به ماهیتشناسی و روندشناسی منازعه راهبردی میان ایران و آمریکا مربوط است، از همان ابتدا این درست نبود که برجام یک پدیده منفرد در نظر گرفته شود. روشن بود- و این موضوع تقریبا خیلی زود خود را در عمل هم نشان داد- که هم ایران و هم آمریکا، برجام را به عنوان یک نقطه شروع در نظر گرفتهاند و برجام بیشتر یک فرآیند است تا یک فرآورده. از دید ایران، برجام شروعی بود برای خروج از چالش منابع ناشی از تحریمها سپس پیشبرد برنامهای با عنوان اقتصاد مقاومتی در کشور که نتیجه آن غیرممکن شدن تکرار پروژه تحریمها در آینده باشد و در نهایت، جبران خسارت ناشی از برچیدن برنامه هستهای با شتاب دادن به روند قدرتگیری ژئوپلیتیکی ایران. در کنار اینها یک هدف حیاتی دیگر هم وجود داشت که مربوط میشد به تصحیح ذهنیت عمومی و تجربه دستهجمعی ایرانیان از مفهومی به نام تماس، مذاکره و معامله مستقیم با دشمن که در انتخابات 92 دچار نوعی اختلال شده بود. در مقابل، آمریکاییها در پی آن بودند که برجام گام اول از سلسله گامهایی باشد که با همکاری یک شبکه داخلی در ایران، در زمانی معقول در آینده، ایران را از درون تغییر داده و در بیرون مهار میکند. در ادبیات سیاسی ایران، این پروژه بخوبی با واژه نفوذ معرفی و در محیط سیاسی- رسانهای تثبیت شده است.
در یک سطح از تحلیل، هر دوطرف در تلاشند علاوه بر اینکه برنامه خود را پیش میبرند، از پیشرفت برنامه طرف مقابل حتیالمقدور جلوگیری کنند.
پایش مواضع آمریکاییها نشان میدهد این باور تقریبا به طور عمومی- و دوحزبی- در آن کشور شکل گرفته که ایران موفق شده «فضای پسابرجام» را مدیریت کند و برجام تغییرات مدنظر آمریکا در محیط داخلی و همچنین راهبرد منطقهای ایران را با کیفیت و سرعتی که آمریکاییها انتظار داشتند خلق نکرده است. اگر بخواهیم محاسبات آمریکا درباره میزان برجامیزه شدن محیط داخلی در ایران را بازسازی کنیم، برخی از گزارههای مهم چنین است:
1- برجام در انتخابات 7 اسفند به غربگرایان کمک کرد ولی نتیجهای که برای آنها ایجاد شد نصفه و نیمه، شکننده و از حیث توان تاثیرگذاری بر روندهای اساسی در آینده قدرت ایران، ضعیف بود. انتخاب آیتالله جنتی به ریاست خبرگان نیز اگر از این منظر نگریسته شود، نقش اساسی در تصحیح محاسبات آمریکا خواهد داشت.
2- استراتژی نظام در بدل کردن مساله مبارزه با نفوذ به یک گفتمان فراگیر داخلی، رخنههایی را که آمریکاییها تصور میکردند در ماهعسل برجام به سادگی، با سرعت و در سطوح مختلف در ایران قابل ایجاد است، در مواردی مسدود، در مواردی دیگر افشا و در برخی حوزهها بسیار دشوار کرد. هماکنون شبکه داخلی ایجاد تغییر در ایران نهتنها در حال گسترش نیست، بلکه زیر ضرب رسانهای و امنیتی قرار گرفته است؛ در حالی که این شبکه قرار بود برای برداشتن «گامهای بعدی» توانمند شده و در آن نقش اساسی ایجاد کند.
3- توقع آمریکاییها این بود که برجام فضای افکار عمومی در ایران را هرچه بیشتر در این جهت که هرگونه گشایش بیشتر اقتصادی وابسته به توافقات بیشتر در حوزههای مورد منازعه با غرب است، شرطی کند. آنچه عملا رخ داده این است که اولا آمریکا نتوانست 2 اولویت راهبردی حمایت از غربگرایان در ایران را که مستلزم کاهش حداکثری تحریمها و حفظ زیرساخت تحریمهاست که ابزار اصلی آمریکا برای مهار راهبردی ایران در حوزههای غیرهستهای است، لااقل در محیط رسانهای، به طور موفق ترکیب کند و ثانیا، تحت فشار بازیهای سیاست داخلی و انتخابات در آمریکا، مقامهای دولت اوباما مجبور به بیان حقایقی درباره راهبرد واقعی خود در قبال ایران شدند که پروژه بزک کردن آمریکا در ایران را تخریب کرده است. نتیجه این است که اکنون در محیط افکار عمومی ایران چیزی که غلبه دارد مطالبات اقتصادی است و هیچ فشار اجتماعی برای تولید برجامهای بیشتر شکل نگرفته است. شواهدی هست که آمریکاییها به این موضوع واقف شدهاند و اکنون محاسبات آمریکا در حال گرایش به این سمت است که فیالمثل اهداف فوری خود در محیط منطقهای را هم درون همین چارچوب موجود محقق کند، به جای آنکه به فکر ایجاد یک چارچوب جدید باشد. به تعبیر دقیقتر، اکنون راهبرد آمریکا این است که یک برجام منطقهای در دل برجام هستهای خلق کند، نه اینکه مذاکراتی کاملا مجزا درباره شکلدهی به یک «برنامه جامع مشترک منطقهای» را آغاز کند، چرا که میدانند چنین چیزی فعلا و در عمل ممکن نیست. در اینباره که فرمولاسیون این پروژه چیست، اندکی بعدتر توضیح خواهم داد.
این 3 نکته نشان میدهد ایران با موفقیت، محاسبات پسابرجامی آمریکا درباره محیط داخلی خود را کنترل کرده است. من تصور میکنم به همین ترتیب میتوان استدلال کرد آمریکا توقعات خود از برجام برای اثرگذاری بر استراتژی و راهبرد منطقهای ایران را هم تعدیل کرده است. در حوزه منطقهای، تحلیل آمریکا از رفتار ایران پس از برجام به شکل زیر قابل تخمین است:
1- آمریکا درک کرده است که پس از برجام الگوی رفتار ایران در منطقه رادیکالتر شده است و ایران حاضر به سرایت دادن آنچه اوباما روح برجام نامیده، به استراتژی منطقهای خود نیست.
2- آمریکا تلاش میکند حال که نشانهای از تعدیل رفتار منطقهای ایران پس از برجام دیده نمیشود، لااقل 4 هدف را به موازات هم پیگیری کرده و محقق کند:
اول- توانمندسازی اعراب برای نقشآفرینی در پروژه مهار منطقهای ایران با محوریت سعودی و کمک ترکیه
دوم- ایجاد یک بستر مذاکرات منطقهای میان ایران و اعراب با حضور بالادستی آمریکا
سوم- ایجاد دوقطبی میان سپاه به عنوان مجری برنامه منطقهای ایران و مساله کاهش تحریمها و بهبود اقتصادی
چهارم- ایجاد مکانیسمهایی که اگر برنامه منطقهای ایران را کند یا متوقف نمیکند، لااقل اشراف اطلاعاتی غرب بر این برنامه را کامل کند.
اکنون که این متن نوشته میشود، گام چهارم بدون سر و صدا در حال برداشته شدن است و این همان چیزی است که بالاتر آن را «خلق یک برجام منطقهای از دل برجام هستهای» نامیدم.
اکنون نمیتوان درباره همه جزئیات صحبت کرد ولی به نظر میرسد مذاکراتی که میان برخی مقامهای دولتی و کارگروه اقدام مالی (FATF) در حال انجام است، اگر با روند فعلی پیش برود و به یک توافق بینجامد، مستقیما برنامه منطقهای ایران را تهدید خواهد کرد. آمریکا در این مذاکرات، ظاهرا در پی باز کردن راههایی است که مسیرهایی برای افزایش همکاری بانکی با ایران خلق میکند اما حقیقت مساله اجرای زیرکانه پروژه بسیار خطرناکی است که هدف از آن اعمال استانداردها و جاگذاری ابزارهایی در نظام پولی و بانکی ایران است که عملا میتواند در میانمدت ضرباتی هولناک به برنامه منطقهای ایران وارد آورد.
اگر بخواهیم یک نتیجه کلی بگیریم، میتوان گفت اگرچه پروژه نفوذ پسابرجام مدیریت شده اما این پروژه ماهیتی دینامیک و تغییر شکلدهنده دارد و منظما خود را از صورتی به صورتی دیگر درآورده و از حوزهای به حوزه دیگر منتقل میکند. مشخصا این دولت است که باید تصمیم بگیرد برای موفق نشان دادن پروژه برجام تا کجا میخواهد جدول آمریکا را پر کند.
***************************************