صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۹۹ - ۱۸:۰۶  ، 
شناسه خبر : ۳۲۴۹۳۸
این کتاب وقایعی را که در سال ۱۳۶۲ در آخرین روزهای عملیات والفجر ۲ در منطقه دربندیخان عراق برای رزمندگان اسلام روی می دهد را روایت می نماید.
پایگاه بصیرت / سیدحمیدرضا طالقانی

 

 

در راستای توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی و افزایش سرانه مطالعه در سپاه، معاونت فرهنگی و تبلیغات نمایندگی ولی فقیه در سپاه اقدام به تولید کتاب های صوتی برای استفاده فرماندهان، مسئولین و کارکنان در خودروهای سواری و فضای مجازی نموده است.

«بیست و یکمین کتاب صوتی» تولیدی معاونت فرهنگی و تبلیغات نمایندگی ولی فقیه در سپاه با عنوان «حماسه تپه برهانی» به عنوان یکی از آثار ماندگار و برگزیده دفاع مقدس، روز دوشنبه 5 شهریور 1399 همزمان با هفته دفاع مقدس در بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس استان اصفهان با حضور مسئولین مختلف استانی اعم از لشکری و کشوری رونمایی شد.

«حماسه تپه برهانی» یک سند تاریخی منحصر به فرد به شمار می رود؛ چراکه هیچ نوشته دیگری درباره این بریده از عملیات «والفجر 2» وجود ندارد.

خاطره «تپه برهانی» نوشته «سید حمید رضا طالقانی» در سال 1365 در نخستین مسابقه بزرگ فرهنگی هنری جبهه و جنگ که توسط قرارگاه خاتم الانبیاء(ص)برگزار شد، رتبه اول را در بخش خاطره نویسی کسب کرد.
 
این اثر در سوم خرداد سال 1373 در نخستین دوره کتاب دفاع مقدس، رتبه اول خاطره را کسب کرد و تندیس زرین برترین کتاب دفاع مقدس را دریافت کرد، همچنین در سال 1379، درجشنواره «ادب پایداری» که کلیه آثار ادبی در طول بیست سال، از آغاز دفاع مقدس تا سال 1379، مورد ارزیابی قرار گرفت، به عنوان «برترین کتاب خاطره در سطح الف جشنواره ادب پایداری» معرفی و برنده دیپلم افتخار و تندیس زرین برترین نویسنده کتاب خاطره، در بیست سال ادبیات داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد.
 
نویسنده درباره این کتاب می گوید: «عملیات والفجر دو که تپه برهانی، بریده ای از آن را روایت می کند، در تابستان سال 1362 انجام شد. من پس از دوره بستری و زمانی که سلامتی خود را به دست آوردم، نگارش تپه برهانی را شروع کردم. قصد من از این کار، چاپ کتاب نبود، بلکه ثبت و ضبط حماسه ای بود که رزمندگان گردان امام حسین(ع) آفریدند و این کار را یک تکلیف می دانستم؛ تکلیفی که به بهای از دست دادن فوز شهادت در راه خدا، بر عهده من گذاشته شده بود.
 
کسی که تپه برهانی را مطالعه کرده، قطعاً تائید می کند که زنده ماندن من، با قواعد عادی و طبیعی جور در نمی آید. چطور ممکن است آدمی که هم از ناحیه مچ پا زخمی شده و هم رگ شریانی دست راستش قطع شده، خود را از یک پرتگاه پایین بیندازد و پانزده روز را در یک بیشه، بدون غذا و صرفاً با آشامیدن آب نهر و خوردن برگ های درخت مو، درحالی که زخم هایش چرکین شده و حتی کرم افتاده است، سر کند و زنده بماند؟!
 
لذا من مشاهداتم را فقط از باب امتثال تکلیف نوشتم و جداً معتقد بودم و هستم که از شهادت در راه خدا محروم شدم تا عاشورایی را که روی تپه سوم تنگه دربندیخان عراق آفریده شد، روایت کنم، گرچه به اجر آن امیدوارم.»

«لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام اصفهان به گردان امام حسین علیه السلام مأموریت می دهد، سه تپه ای که در اختیار عراقی ها بوده را آزاد نمایند، در این عملیات فقط گروهان میثم به فرماندهی شهید حسین برهانی موفق به فتح تپه می‌شود . این تپه بعد از عملیات به دلیل موقعیت خاص در محاصره نیروهای عراقی قرار می‌گیرد و کمک تدارکاتی به آنها امکان پذیر نمی شود و به همین خاطر رزمندگان مستقر در این تپه با شرایط سختی مواجه می شوند...»

صبح روز هفتم، از سرما یخ زده بودم و به شدت میلرزیدم. تصمیم گرفتم در نقطهای بیرون بیشه روی سنگها زیر تابش نور مستقیم آفتاب بخوابم، لذا از حسین و ماشاءالله فاصله گرفتم و کشان کشان از بیشه خارج شدم. در نزدیکی تخته سنگی زیر آفتاب خوابیدم. نور خورشید گرمی لذت بخشی داشت و در همان لحظات اولیه، به خواب خوشی فرو رفتم. اما فکر میکنم هنوز ساعتی نگذشته بود که با صدای انفجار مهیبی از خواب بیدار شدم.
 
ظاهرا دشمن مرا از بالای تپه دیده و یک خمپاره شصت پرتاب کرده بود. خمپاره در فاصله ده بیست متری من منفجر شد. به سرعت خود را به طرف درختها کشیدم. دومین خمپاره دشمن در فاصله نزدیکتر منفجر شد. حسین و ماشاءالله که از صدای خمپارهها بیدار شده بودند، با نگرانی مرا صدا میزدند. به هر شکل ممکن وارد بیشه شدم و حسین و ماشاءالله به کمکم شتافتند و مرا از آن محل دور کردند.
 
دهها گلوله خمپاره، یکی پس از دیگری، در میان درختان در داخل جوی آب فرود میآمد و منفجر میشد. آن روز دشمن بیشه را زیر آتش خمپاره گرفت و خمپارهها در فواصل مختلف در سطح بیشه برزمین میخورد. هر دفعه سوت خمپارهها بر زمین میخوابیدیم. اما چون زیر درختان بودیم، دشمن قادر به دیدن ما نبود و لذا بدون هدف آتش میکرد و اکثر خمپارهها در فاصلهای دور از ما به زمین میخورد.
 
شاید پس از گذشت هفت روز، دشمن انتظار نداشت که نیروی ایرانی در منطقه مانده باشد. از آن پس، نگرانی آمدن یک تیم عراقی برای پاکسازی بیشه به نگرانیهای ما افزود و طول روز را با انتظاری تلخ سپری کردیم.

فایل های این کتاب صوتی و 20 کتاب صوتی علاوه بر سایت پاسدار، بصیرت و سراج اندیشه در فضای اینترنت و اینترانت، از طریق روابط عمومی و تبلیغات رده ها قابل دریافت می باشد.

 

بخش ها دریافت بخش ها دریافت
سرآغاز بخش بیست و چهارم

بخش اول
بخش بیست و پنجم
بخش دوم بخش بیست و ششم
بخش سوم بخش بیست و هفتم
بخش چهارم بخش بیست و هشتم
بخش  پنجم بخش بیست و نهم
بخش ششم بخش سی ام
بخش  هفتم بخش سی و یکم
بخش  هشتم بخش سی و دوم
بخش  نهم بخش سی و سوم
بخش  دهم بخش سی و چهارم
بخش یازدهم بخش سی و پنجم
بخش دوازدهم بخش سی و ششم
بخش سیزدهم بخش سی و هفتم
بخش چهاردهم بخش سی و هشتم
بخش پانزدهم بخش سی و نهم
بخش شانزدهم بخش چهلم
بخش هفدهم بخش چهل و یکم
بخش هجدهم بخش چهل و دوم
بخش نوزدهم بخش چهل و سوم
بخش بیستم بخش چهل و چهارم
بخش بیست و یکم بخش چهل و پنجم
بخش بیست و دوم بخش چهل و ششم
بخش بیست و سوم بخش چهل و هفتم

 

نام:
ایمیل:
نظر: