همانطور كه اشاره شد مهمترين مسئله در تمامي انتخابات براي نظام اسلامي تلاش براي حضور گسترده و حداكثري تودههاي ملت در پاي صندوقهاي رأي است كه همه توان و ظرفيتهاي نظام اسلامي براي تحقق آن بايد به كار گرفته شود. در اين زمينه همه دستگاهها، نهادها، مسئولان و شخصيتها و ابزارهاي مؤثر بايد با همه توان وارد ميدان شوند.اين موضوع در انتخابات سال 1400 بيش از پيش احساس ميشود. پيش از اين نگراني نسبت به کاهش مشارکت تا اين اندازه احساس نميشد. اما قبل از برنامهريزي براي اين امر بايد مشخص شود كه موانع و عوامل مؤثر در كاهش و افزايش مشاركت سياسي چيست؟ به واقع مشارکت سياسي مفهومي تشکيکي است که در هر اجتماعي ميتواند دچار افزايش و کاهش شود. در اين ميان عواملي هستند که موجب ترغيب ملت به سوي مشارکت سياسي شده و برعکس عواملي از انگيزههاي ملت براي حضور در عرصههاي مشارکت ميکاهند.
به نظر ميرسد «تلاش براي تأثيرگذاري بر سرنوشت سياسي – اجتماعي» براي انسان امروز طبيعي به نظر ميرسد. اما با وجود به ظاهر طبيعي بودن اين مسئله، باز هم در جامعه شاهد آن هستيم كه بخش قابل توجهي از صاحبان حق مشاركت، ترجيح ميدهند تا از اين حقوق خود بهره نجسته و در حداقليترين سطح مشاركت كه حضور در پاي صندوقهاي رأي است، شركت نکنند. براي شناخت اين موانع بد نيست تا براي اين پرسش که «چرا يک شهروند در روز انتخابات به پاي صندوق راي حاضر نميشود؟» پاسخي درخور بيابيم.
1- اولين سطح از علل عدم حضور افراد در پاي جامعه؛ نداشتن آگاهي لازم نسبت به اهميت انتخابات است. هرچند امروز آموزشهاي عمومي و اطلاع رساني رسانههاي فراگير، آگاهي و دانش را در تمامي وسعت جامعه منتشر ساخته است، وليكن همچنان هستند افرادي كه در مواجهه با چرايي حضور نيافتن در پاي صندوق رأي، به ندانستن اهميت اين امر اشاره ميكنند.
2- سطح دوم افرادي هستند كه هرچند از اهميت حضور در انتخابات آگاهند، ولي رأي و حضور خود را مؤثر نميدانند. كساني كه بين آمدن و نيامدنشان فرقي نميبينند و رأي خود را صاحب تأثير نميدانند.
3- بخش ديگري از كساني كه در انتخابات شركت نميكنند، كساني هستند كه آنقدر در مسائل ديگر زندگي غرق هستند كه مشاركت سياسي و شركت در انتخابات براي آنها ديگر مسئله نخواهد بود. به عنوان نمونه از فردي كه هنوز نتوانسته نيازهاي اوليه خود را رفع كرده و غرق در محروميت و تلاش براي رفع آن است، كمتر ميتوان انتظار داشت كه به نيازها و حقوق ثانويه خود همچون مشاركت سياسي بينديشد.
4- علت بخشي از عدم مشاركتها (هرچند محدود) را ميتوان «موانع فيزيكي» دانست كه آن را نيز در محاسبات ميزان مشاركتها بايد توجه كرد. به همراه نداشتن شناسنامه و كارت هويت به دلايل مختلف (مثلا براي افرادي كه در سربازخانهها حضور دارند)، مسافرتها، ناتوانيهاي جسمي از جمله كهولت سن و بيماريها، و ... نيز هرچند موارد محدودي هستند، اما از عواملي به شمار ميآيند كه نتيجهاي جز كاستن از مشاركت نخواهند داشت.
در انتخابات آتي شيوع بيماري کرونا و نگراني از سلامت رأيدهندگان به عاملي جدي براي خاضر نشدن در پاي صندوق رأي تبديل شده است.
5- بخش ديگري از افراد به دليل آنكه فضاي انتخابات را فضاي رقابتي نميبينند، لذا براي خود حق گزينشي نيافته و از حضور در پاي صندوقهاي رأي صرف نظر ميكنند. مبتني بر نگاه اين بخش معناي حقيقي انتخابات، برگزيدن از ميان گزينههاي مختلف است و در صورت وجود تنوع و تكثر است كه رقابت معنا مي يابد. اين بخش از افراد چون فضاي انتخابات را رقابتي ندانسته، حاضر به شركت در انتخابات نيستند.
6- دسته ديگري از افراد، اعتماد نداشتن به ساختار انتخابات و سلامت برگزاري آن را بهانهاي براي حضور نيافتن خود ميدانند. اين افراد معتقدند كه در انتخابات امكان تقلب وجود داشته و از درون صندوق كساني بيرون ميآيند كه نظام خواستار انتخابي آنان است. لذا حضور در انتخابات بيهوده بود و به واقع فرآيند مذكور «انتصاب» بوده و انتخابي صورت نميگيرد!
7- دسته ديگر غايبان در انتخابات، كساني هستند كه مدعياند، هركس انتخابات شود نخواهد توانست كاري از پيش برده و بر مشكلات و موانع موجود فائق آيد. اين نگاه بدبينانه از وجود قدرت برتر پشت پردهاي سخن ميراند كه با تفوق و هژمون خود مانع فعاليت اصلاح مسئولان پايين دستي است، لذا حضور در انتخابات بيهوده بوده و منجر به تغيير و تحول اساسي در كشور نخواهد شد.
8- ناكارآمدي مسئولان، و معضلات اقتصادي - اجتماعي، عامل مؤثري در عدم حضور بخشي از مردم در پاي صندوقهاي رأي است. اين افراد كه بيشتر از طبقات آسيب پذير اجتماعند، تلاش دارند اعتراض خود به عملكردها و ناكارآمديها را در قالب عدم حضور در پاي صندوق رأي نشان دهند. رفتار اين قشر به معناي مخالفت با نظام سياسي نيست، بلكه صرف وجود مشكلات و فضاهاي اقتصادي است كه خود را در قالب پرخاشگريهايي چون عدم حضور در پاي صندوقهاي راي نشان ميدهد.
9- برخي ديگر عدم حضور در انتخابات را از جنس «تحريم انتخابات» دانسته و به دليل مخالفت و معاندت با نظام سياسي، و به جهت كاستن از مشروعيت آن، به طور آگاهانه از حضور در پاي صندوقهاي رأي امتناع ميكنند. اين افراد تحريم را نوع ابزار مبارزاتي عليه رژيم دانسته و پيام آن را اعتراض به نظام موجود و نامشرع جلوه دادن آن ميدانند.
براي ساماندهي به 9 دسته مختلف طيف غايبان، سه دسته علل را براي حضور نيافتن ايشان در پاي صندوقهاي رأي ميتوان در نظر گرفت، که توجه به آنها ميتواند رمز عبور از موانع مشارکت حداکثري باشد. اين عوامل را ميتوان به ترتيب چنين برشمرد: 1- ناآگاهي، 2- بياعتمادي، 3- نارضايتي كه براي مقابله با آن سياست آگاهسازي، اعتمادسازي و ايجاد رضايتمندي پيشنهاد مي شود:
اولين مانعي که موجب ميشود تا فرد با بيحوصلگي و تنبلي از حضور در پاي صندوق رأي طفره رود، ناآگاهي است. همانطور كه گفته شد بخشي از افراد جامعه آنقدر از جايگاه اجتماعي خود بياطلاعند که نميدانند تأمين بخش قابل توجهي از حقوق خود با مشارکت در امور سياسي از جمله انتخابات حاصل ميشود. گاه فرد اطلاعاتي نيز از اين جايگاه دارد، ولي اين آگاهي تا بدان حد نيست که فرد را به اقدام وادار نمايد. بيشتر اين افراد از اقشار كم سواد جامعه بوده كه در مسير آموزشهاي جامعه پذيري سياسي در مدارس و مراكز آموزشي قرار نگرفته اند و در اين زمينه نيازمند آگاهي بخشي و آموزش هستند.
راه مساعدت براي حضور چنين افرادي در پاي صندوق رأي «آگاهسازي» است. شرح اهميت جايگاه مجلس شوراي اسلامي در نظام تصميمگيري کشور، شرح اهميت حضور و مشارکت حداکثري در پاي صندوقهاي رأي، شرح ميزان تأثيرگذاري رأي تک تک افراد در انتخابات مجلس و اينکه گاه يک رأي ميتواند سرنوشت انتخاباتي را دگرگون سازد، شرح ابعاد شرعي ضرورت حضور در انتخابات، شرح وضعيت حساس کشور در مواجهه با استکبار جهاني در آستانه انتخابات مجلس و نقشي که مشارکت حداکثري ميتواند در شکست نقشههاي شوم دشمن داشته باشد، تبيين نقش مشارکت حداکثري در افزايش مشروعيت و اقتدار جمهوري اسلامي، بخشي از آگاهيهايي است که ميتواند در اين زمينه سودمند باشد.
وظيفه اصلي آگاهسازي در اين زمينه بر عهده اصحاب رسانه است که در رأس آن صاحبان منبر و تريبون، مطبوعات، سايتهاي خبري و رسانه ملي قرار دارند، که انتظار ميرود با انجام وظيفه قانوني خود در اين زمينه مثمر ثمر باشند. همچنين گروههاي مرجع و تأثيرگذار بر اقشار مختلف جامعه در اين زمينه نقش كليدي و مهمي برعهده دارند.
دسته ديگري از افراد جامعه كساني هستند كه نسبت به اهميت مشاركت سياسي و حضور در انتخابات آگاهند، اما به دليل «بياعتمادي» حاضر نيستند در رأي گيري شركت كنند. منشأ اين بياعتمادي را ميتوان در تجربيات تلخ فردي، برخي حوادث در انتخابات گذشته و القائات و شبههافكنيهاي دشمنان نظام اسلامي دانست كه ذهن افراد را تحت تأثير قرار داده و اراده آنان براي حضور در انتخابات را سست ميكنند.
تلاشهاي رسانههاي دشمنان انقلاب اسلامي در قالب طرح ادعاي تقلب، رقابتي نبودن، نمايشي بودن، فرمايشي بودن، مهندسي شده بودن آرا و ... از جمله ترفندهايي است كه اذهان عمومي را نشانه رفته است. اوج اين سناريوي تبليغاتي را ميتوان در قالب كودتاي مخملين سال 1388 مشاهده کرد كه چطور «ادعاي تقلب» به «رمز آشوب» فتنهگران مبدل شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در سخنراني تاريخي خود در نمازجمعه تهران در تحليل انتخابات و اقدامات دشمن در زمينه اعتمادزدايي چنين اشاره داشتند: «اگر مردم در كشور به آينده اميدوار نباشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر احساس آزادي نكنند، به انتخابات روي خوش نشان نميدهند. اعتماد به نظام جمهوري اسلامي در اين انتخابات آشكار شد. و من بعد عرض خواهم كرد كه دشمنان همين اعتماد مردم را هدف گرفتهاند؛ دشمنان ملت ايران ميخواهند همين اعتماد را در هم بشكنند. اين اعتماد بزرگترين سرمايهي جمهوري اسلامي است، ميخواهند اين را از جمهوري اسلامي بگيرند؛ ميخواهند ايجاد شك كنند، ايجاد ترديد كنند دربارهي اين انتخابات و اين اعتمادي را كه مردم كردند، تا اين اعتماد را متزلزل كنند. دشمنان ملت ايران ميدانند كه وقتي اعتماد وجود نداشت، مشاركت ضعيف خواهد شد؛ وقتي مشاركت و حضور در صحنه ضعيف شد، مشروعيت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها اين را ميخواهند؛ هدف دشمن اين است. ميخواهند اعتماد را بگيرند تا مشاركت را بگيرند، تا مشروعيت را از جمهوري اسلامي بگيرند. اين، ضررش بمراتب از آتش زدن بانك و سوزاندن اتوبوس بيشتر است. اين، آن چيزي است كه با هيچ خسارت ديگري قابل مقايسه نيست. مردم بيايند در يك چنين حركت عظيمي اينجور مشتاقانه حضور پيدا كنند، بعد به مردم گفته بشود كه شما اشتباه كرديد به نظام اعتماد كرديد؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن اين را ميخواهد. اين خط را از پيش از انتخابات هم شروع كردند؛ از دو سه ماه پيش از اين. من اول فروردين در مشهد گفتم هي دارند دائماً به گوشها ميخوانند، تكرار ميكنند كه بناست در انتخابات تقلب بشود. ميخواستند زمينه را آماده كنند. من آنوقت به دوستان خوبمان در داخل كشور تذكر دادم و گفتم اين حرفي را كه دشمن ميخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوييد. نظام جمهوري اسلامي مورد اعتماد مردم است. اين اعتماد آسان به دست نيامده، سي سال است كه نظام جمهوري اسلامي با مسئولانش، با عملكردش، با تلاشهاي فراوانش توانسته اين اعتماد را در دل مردم عميق كند. دشمن ميخواهد اين اعتماد را بگيرد، مردم را دچار تزلزل كند. اين هم يك نكته.«(29/3/1388)
بديهي است كه اغلب اقشارآسيبپذير اين دسته را جوانان، دانشجويان و طبقات متوسطي تشكيل ميدهند كه بيشتر در معرض شبههپراكني رسانههاي بيگانه و تأثيرپذيري از فضاي مجازي قرار دارند و ميتوانند بر ديگر اقشار جامعه نيز تأثيرگذار باشند. لذا مواجهه با اين معضل يكي از ضروريات نظام سياسي است تا مانع شيوع بيماري بياعتمادي سياسي در جامعه شود.
راه مقابله با اين معضل، «اعتمادسازي» است. اعتمادسازي هم از طريق ارائه پاسخهاي اقناعي و مستدل حاصل ميآيد كه اين امر بر عهده رسانههاي عمومي و تريبونهاي مختلف است.
در اعتمادسازي گروههاي مرجع و تأثيرگذار و ذينفوذ در ميان تودههاي ملت از جايگاه ويژه اي برخوردارند، چرا كه در اغلب مواقع فرد بياعتماد به نظام سياسي تنها از اين گروههاي مرجع حرفشنويي دارد؛ لذا نقش محوري در اعتمادسازي را در جايي كه رسانه ملي و مطبوعات داخلي به دليل قرار داشتن در درون سيستم، از اعتبارشان نزد مخاطب كاسته شده است، گروههاي مرجع بايد بر عهده بگيرند.
همچنين براي مقابله با رسانههاي شبههافكن بيگانه نيز بايد چارهاي انديشيد و ضمن مقابله سختافزارانه با آنها، ابعاد پشت پرده و اغراض منفعتطلبانه آنها را براي مخاطبان واكاوي کرد. به تعبيري ديگر كليد واژه ديگر مقابله با بياعتمادي و راه حل مهم اعتمادسازي را بايد در «بصيرتافزايي» دانست. در فرآيند بصيرتافزايي است كه تلاش دشمن براي فريب افكار عمومي و در نتيجه بياعتمادسازي به شكست خواهد انجاميد. به واقع ترفند بي اعتمادسازي دشمن مخاطبان خود را از ميان بيبصرتها شكار ميكند!
توصيه همهجانبه رهبري بر افزايش بصيرت در سالهاي اخير را نيز در همين راستا بايد تحليل کرد. معظم له با صراحت خطاب به ملت فرمودند: «در زندگي پيچيده اجتماعي امروز، بدون بصيرت نميشود حركت كرد. جوانها بايد فكر كنند، بينديشند، بصيرت خودشان را افزايش بدهند. معلمان روحاني، متعهدان موجود در جامعه ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهي و حوزوي، بايد به مسئلهي بصيرت اهميت بدهند؛ بصيرت در هدف، بصيرت در وسيله، بصيرت در شناخت دشمن، بصيرت در شناخت موانع راه، بصيرت در شناخت راههاي جلوگيري از اين موانع و برداشتن اين موانع؛ اين بصيرتها لازم است.»(15/7/1388)
در كنار موارد مذكور بايد به اين نكته نيز اشاره کرد كه براي اعتمادسازي، نهادهاي قانوني متولي برگزاري انتخابات نيز بايد ضمن شفافسازي و پاسخگويي به شبهات احتمالي مطروحه، با حساسيت كامل از هر اقدامي كه به ترويج شايعات كمك ميرساند، پرهيز كنند. متوليان امر بايد به گونهاي دقيق و قانوني عمل کنند كه جاي هرگونه ابهام و ترديدي باقي نماند. اطلاعرساني به موقع و صحيح، قرار گرفتن در مقام پاسخگويي و حاضر شدن در برابر تريبون خبرنگاران و رسانه هاي عمومي، ارائه پاسخ هاي اقناعي و در پذيرش خطا و اشتباهات در صورت وجود، يكي ديگر از ضرورتهاي اعتمادسازي خواهد بود.
بخش اصلي از ميان كساني كه در روز انتخابات به پاي صندوقهاي رأي نميآيند، آنهايي نيستند كه بياطلاع بوده يا تحت تأثير القائات بياعتماد شده باشند. بلكه كساني هستند كه به دليل مشكلات متنوع اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي كه وجود بخشي از آن طبيعي و بخشي ديگر به دليل سوء مديريتهاست، حاضر نيستند كه به پاي صندوقهاي رأي روند. فشارهاي اقتصادي، بوروكراسي تنبل و اذيت كننده ادارات، وجود بيكاري و معضلات اين چنيني آنان را در صف عدم رأي دهندگان قرار داده است.
براي كسب رضايت اين افراد و رفع كدورهاي ايجاد شده، بيش از هر كس مسئولان و دستگاههاي اجرايي وظيفه دارند كه با اصلاح رفتار و ارائه پاسخ و عذرخواهي از سوءمديريتها و تلاش براي جبران كاستيها براي كسب رضايت تلاش کنند. ضمن آنكه معتمدان ملت و كارشناسان متخصص نيز وظيفه دارند با توجيه اين بخش از جامعه، اين مهم را براي افراد جا بيندازند كه اتفاقاً راه حل صحيح حل معضلات موجود مشاركت سياسي و تلاش براي انتخاب كانديداي اصلح و كنار گذاشتن ناكارآمدان است نه قهر با صندوقهاي رأي! به واقع اين حضور فعال در انتخابات و گزينش بهترينها و آنهايي كه برنامه و راهكاري براي حل معضلات كشور دارند، ميتواند راهگشاي مشكلات كشور باشد.
از سوي ديگر لازمه اين امر آن است كه نبايد از حضور ملت بهرهبرداري سياسي شده و مشاركت ايشان را به معناي رضايتمندي رأيدهندگان از وضعيت اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي و عملكرد مسئولان اجرايي دانست، بلكه بهترين تفسير آن است كه چنين اظهارنظر کنيم كه ملت آنچنان به رشد و ارتقاي سياسي رسيده است كه حتي در صورت مشاهده برخي نارساييها و نارضايتيها نسبت به وضع موجود، به جاي انفعال به صحنه آمده و بر استفاده از حق مشاركت سياسي خود تأكيد ميورزد. به واقع به جاي تفسيرهاي فرصتطلبانه و بهرهبرداري سياسي از رأي ملت، كه خود مانعي براي افزايش مشاركت سياسي است، بر ارتقاي فرهنگ سياسي جامعه تأكيد ورزيده شود.
البته بايد توجه کرد كه هرچند طبق توضيح داده شده حضور ملت در انتخابات الزاما به معناي رضايت ايشان از وضع موجود و عملكرد دولت و مسئولان اجرايي نيست، اما ميتوان حضور ملت در انتخابات را به معناي قبول و پذيرش نظام سياسي دانست؛ چرا كه نميتوان پذيرفت كه فرد با وجود عدم قبول و اعتماد به نظام سياسي در پاي صندوق رأي حاضر شده باشد. لذا به همين دليل است كه ميزان مشاركت سياسي ملت در انتخابات را ميتوان كف اعتماد و مقبوليت نظام سياسي دانست. اين حقيقت در اظهارات رهبر معظم انقلاب اسلامي بارها مورد تأكيد قرار گرفته است. براي نمونه معظم له در مراسم تنفيذ حكم دهمين دوره رياست جمهوري فرمودند:
«يك پيام ديگر اين انتخابات و اين حضور عظيم مردمي، وجود اعتماد متقابل ميان نظام اسلامي و مردم است. اينكه در اين انتخابات، عرصه براي گفتوگو كردن، براي ورود افراد با گرايشهاي مختلف، براي به صحنه آوردن و روي دايره ريختن نظرات گوناگون، باز شد. اين، نشانه اعتماد به نفس نظام است و نشانه اين است كه نظام اسلامي به مردم خود اعتماد دارد؛ به مردم اعتماد ميكند. متقابلا مردم هم به نظام اعتماد كردند، آمدند آراي خودشان را در صندوقها ريختند. اگر اعتماد به نظام نباشد، اين توجه مردمي، اين اقبال مردمي، وجود نخواهد داشت. اين كساني كه دم از بياعتمادي مردم ميزنند - اگر اين سخن از روي غرض نباشد، از روي غفلت است - كدام اعتماد از اين بالاتر كه مردم ميآيند در عرصهي انتخابات وارد ميشوند، به نظامشان، به دولتشان اعتماد ميكنند، رأي خود را به آنها ميسپارند و منتظر ميمانند كه نتيجه اين رأيگيري را از آنها بشنوند؟ اين اعتماد بالاي مردم است. اين اعتماد به توفيق الهي، به فضل الهي همچنان هست و ما انتظار داريم از مسئولان كشور، از دستاندركاران بخشهاي مختلف كه با رفتار خود همچنان اين اعتماد را افزايش بدهند. اين سرمايه اصلي نظام اسلامي است.»(12/5/1388)
در كنار راهكارهاي اصلي، برخي اقدامات مقطعي نيز ميتواند به بهبود رضايت عمومي در آستانه برگزاري انتخاباتها كمك کند. تبليغات موثر نامزدهاي انتخاباتي و توجه ايشان به نيازهاي اصلي جامعه، پرهيز از سياه نمايي و اميدوار کردن ملت به حل مشكلات، كنار گذاشتن اختلافات بين مسئولان و قواي سهگانه كه موجب تشويش اذهان عمومي و نابساماني در بازار ميشود، پرهيز از تصويب و اجراي قوانيني كه در آستانه انتخابات ميتواند موجب افزايش فشار بر تودههاي ملت شود، كنترل و ايجاد ثبات در اقتصاد در آستانه انتخابات، اتمام و راهاندازي پروژههايي كه ميتواند موجب افزايش خدمات عمومي شود و ... نمونهاي از اين قبيل اقدامات است.