تحقق دولت انقلابي به همين سادگي ها هم نيست! مرتفع کردن موانع موجود پيش روي اين حرکت و توجه به ملاحظات لازم براي موفقيت، اقداماتي است که براي عملياتي کردن فرآيند دولت سازي اسلامي بايد بدان توجه نمود.
براي تحقق دولت اسلامي در انتخابات 1400 نيازمند توجه به اصول و راهبردهاي کلاني هستيم که بدون توجه به آن تحقق اين امر ممکن نخواهد بود.
يکي از مهمترين الزامات موفقيت جريان انقلابي در مسير تحقق دولت اسلامي آن است که اين جريان بايد بتواند مردم را با خود همراه ساخته و آراي آنان را در سبد راي خود ببيند. لازمه اين مهم، داشتن هنر جذب و اعتمادسازي است. واقعيت آن است که اکثريت مردم خواهان حل مشکلات معيشتي کشور و برخورداري از زندگي راحت و آرام هستند. زيستي که آينده آن قابل پيشبيني بوده و مبتني بر عدالت و شايستگيها تنظيم شده باشد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي به جوانان مؤمن انقلابي تأکيد دارند: «آن وقتي کار، شکل عمومي و مردمي پيدا خواهد کرد که اين فکر شما، اين جهتگيري شما تبديل به يک گفتمان عمومي بشود. [شما] در اين مجموعه دوازده هزار [گروهي] که ايشان ميگويند، ده درصد جوانهاي کشور، يا مثلاً پانزده درصد جوانهاي کشور هستيد؛ آن ۹۰ درصد يا ۸۵ درصد ديگر چرا بايد از اين حرکت جهادي مبارک، از اين کار محروم بمانند؟ سعي کنيد ترويج کنيد و اين ترويج در صورتي آسان خواهد شد که به گفتمان تبديل بشود. ما در طول گذشتهي خودمان، در مسائل گوناگوني اين را داشتهايم که حالا مثالهايش در ذهنم هست و ديگر نميخواهم [بگويم]. شما ميتوانيد با ترويج اين گفتمان عدّه خودتان را افزايش بدهيد؛ همچنان که کيفيت خودتان را زياد ميکنيد، کميت خودتان را هم ميتوانيد افزايش بدهيد که يکي از وسايلش همان است که به ايشان گفتم: [يعني] کار تبليغاتي است؛ تبليغات درست، تبليغات هنري» (19/5/1398)
ايشان معتقدند: «وقتي گفتمانسازي شد، آنوقت همه به اين فکر خواهند افتاد و در همه يک انگيزهاي به وجود ميآيد؛ کأنّه يک جادّه وسيع و يک بزرگراهي به وجود ميآيد که همه ميل ميکنند از اين بزرگراه حرکت کنند.» (3/6/1395)
لازمه جذابيت و اعتمادسازي براي يک گفتمان توجه به موارد زير است:
امروز اولويت و فوريت نيازهاي جامعه، ايجاد ثبات و امنيت در عرصه اقتصاد و تامين حداقلهاي معيشتي است که متأسفانه ر سالهاي اخير به دليل بيتدبيري گفتماني که صلاحيت اداره کشور را نداشته، ايجاد شده است! گفتماني که به جاي اتکا به توانايي داخلي، حل مشکلات معيشتي را در گرو حل مناقشات بينالمللي و ياري گرفتن از بيگانگان دانست و پيشرفت کشور را با فرصت سوزيهاي چند ساله کندنمود.
پيشرفت و توسعه کشور و حرکت در مسير رفع مشکلات جامعه را ميتوان مهمترين اولويت کشور دانست که جهت حرکت تمامي مسئولان کشور را تعيين ميکند. همه فعاليتها در عرصههاي مختلف، بايد گرهاي از مشکلات مردم بگشايد و کشور را يک گام به اهداف طرحريزي شده نزديکتر کند، وگرنه اقدامي خلاف ميثاق ملي و مصالح کشور خواهد بود؛ اما سوق دادن تمامي جهتگيريهاي کشور به سوي پيشرفت و تجميع همه توانها و انرژيها براي تعالي جامعه نيازمند پيشفرضها و الزاماتي است که بدون آن چنين رسالت عظيمي به ثمر نخواهد رسيد.
حقيقت آن است که اقدامات بزرگ در کشور محصول ارادههايي قوي بوده است که در مسير دين و انقلاب دچار انحراف و تزلزل نشدهاند. آثار نقشآفريني اين بزرگان را ميتوان در تاريخ اين سرزمين و در عرصههاي سياسي، امنيتي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي مشاهده کرد؛ لذا براي رفع مشکلات کشور بايد امور را به دست افرادي سپرد که از روحيه انقلابي برخوردارند و با همه وجود آرمانهاي انقلاب و ملت را باور دارند. از اولويتبخشي به افراد متزلزل در راه دين و انقلاب بايد پرهيز کرد. در يک کلمه روحيه انقلابيگري را بايد رمز و موتور تحول و دال مرکزي گفتمان پيشرفت کشور دانست.
رهبر معظم انقلاب اسلامي بارها بر ضرورت تقويت روحيه انقلابيگري در پيشبرد اهداف انقلاب اسلامي سخن گفتهاند و در نقد عملکرد آناني که در مسير فراگيري روحيه انقلابي سنگاندازي ميکنند، فرمودهاند: «خداوند نخواهد گذشت از آن کساني که با قلمشان، با بيانشان سعي ميکنند روحيه انقلابي را در بين مردم ما و جوانهاي ما تضعيف کنند؛ خدا از اينها نميگذرد... روحيه انقلابي جان اين ملّت است، روح اين ملّت است. آن وقت آن قلمي که اين روحيه را در مردم تضعيف کند و تشکيک کند در انقلاب، اين را خدا خواهد بخشيد؟»(11/2/1398)
بدون شک در باب روحيه انقلابي ميتوان گفت که: 1ـ تداوم انقلاب با روحيه انقلابي ممکن است، 2ـ تحقق تمدن اسلامي در گرو تربيت نسل انقلابي است، 3ـ پيشرفت کشور با روحيه انقلابي ممکن است، 4ـ عزت و اقتدار ملي در گرو حفظ روحيه انقلابي است، 5ـ روحيه انقلابي، حافظ کشور در برابر دشمن است، 6ـ تقويت ساخت دروني در گرو روحيه انقلابيگري است، 7ـ روحيه انقلابي مانع رواج انديشههاي غيرانقلابي براي استحاله انقلاب است.
اين روحيه بايد به مثابه گفتماني فراگير نزد همه نخبگان کشور و نيروهاي مؤثر و کارآمد در امور کشور قرار گيرد. در طول چهار دهه گذشته نيز تمسک به اين روحيه رمز موفقيت و پيشرفت نظام اسلامي بوده است. به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامي: «بعد از رحلت امام، ما هر جا انقلابي عمل کرديم، پيش رفتيم و هر جا از انقلابيگري و حرکت جهادي غفلت کرديم، عقب مانديم و ناکام شديم؛ اين يک واقعيتي است. بنده در اين سالها خودم مسئول بودم؛ اگر تقصيري در اين مطلب باشد، متوجّه اين حقير هم هست. هر جا انقلابي بوديم، جهادي حرکت کرديم، بر روي آن ريل حرکت کرديم، پيش رفتيم؛ هر جا کوتاهي کرديم و غفلت کرديم، عقب مانديم. ميتوانيم برسيم، به شرط اينکه انقلابي حرکت کنيم و انقلابي پيش برويم.»(14/3/1395)
وحدت را ميتوان يکي از مهمترين اصول و ارکان نظام اسلامي دانست که مويدات فراواني براي اهميت آن در متون ديني و کلام بزرگان برشمرده اند. اسلام به مسئله وحدت و اتحاد از ديدگاه اجتماعي آن نگريسته و بر اهميت اين مقوله ميان انسانها، مسلمانان و اديان الهي تأکيد کرده است. اتحاد و يگانگي در سايه وحدت عقيده، محکمترين نوع اتحاد است که قرآن بر آن تأکيد ورزيده است. قرآن، بر اساس همين وحدت عقيده، مؤمنان را برادران يکديگر خوانده است: «انما المؤمنون اخوه» (حجرات/10)
در اين ميان جامعه اسلامي در عين حالي که همواره توصيه به وحدت شده، در معرض واگرايي و تشتت قرار داشته است. وجود شکافهاي اجتماعي و اختلافات مختلف موجب رشد چندگانگيها و دستهجات مختلف شده که گاه موجب تنش و درگيري در جامعه شده و اين وضعيت قدرت ملي و وحدت ملي را با نقص و ضعف روبهرو کرده است. هرچند بخشي از اين واگراييها در بستر طبيعت ذاتي جامعه بشري و وجود اختلافات و تنوع در حوزه شناخت، نگرش، عواطف و احساسات ريشه دارد، اما بخشي ديگر محصول عوارضي است که ناشي از منفعتطلبيها و زيادهخواهيها و حب و بغضهاست.
وحدت در اصطلاح سياسي به معناي تلاش براي نزديکي شدن و حذف فاصلهها و هم نظري و هم افقي در فهم شرايط و رسيدن به هدفگذاريهاي يکسان مبتني بر منافع مشترک است. رويکرد وحدتگرا رويکردي است که در آن براي رفع اختلافات تلاش ميشود، اما اين بدان معنا نيست که همه اختلافات قابل مرتفع شدن است که چنين امري امکان پذير نخواهد بود؛ بلکه بدان معناست که بيش از آنکه بر اختلافات توجه شود، اين اشتراکاتند که مورد توجه قرار گرفته و محور همگرايي و ائتلاف قرار ميگيرند.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در اين باره چنين توضيح ميدهند: «منظور ما از وحدت چيست؟ يعني همه مردم يكسان فكر كنند؟ نه. يعني همه مردم يك نوع سليقهي سياسي داشته باشند؟ نه. يعني همه مردم يك چيز را، يك شخص را، يك شخصيت را، يك جناح را، يك گروه را بخواهند؟ نه؛ معناي وحدت اينها نيست. وحدت مردم، يعني نبودن تفرقه و نفاق و درگيري و كشمكش. حتي دو جماعتي كه از لحاظ اعتقاد ديني مثل هم نيستند، ميتوانند اتحاد داشته باشند؛ ميتوانند كنار هم باشند؛ ميتوانند دعوا نكنند.» (26/1/1379)
مقوله وحدت در مقاطع مختلف انقلاب اسلامي اهميت فراواني داشته و همواره مورد تأکيد بزرگان انقلاب بوده است، اما امروز اين مهم به ضرورتي حياتي در ميان نيروهاي انقلابي بدل شده است و بدون وقوع آن، حرکت در مسير تحقق دولت اسلامي هموار نخواهد بود.
در مورد سطوح وحدت ميتوان از دو سطح وحدت راهبردي و وحدت تاکتيکي سخن گفت.
اساساً وحدتي را ميتوان راهبردي ناميد که طرفين وحدت در چهار عنصر ماهيت، اهداف، رويکردها و روشهاي نيل به هدف، يکسان يا بسيار به هم نزديک باشند. ممکن است که دو جريان عيناً مانند يکديگر نباشند؛ اما وجود اشتراکات فراوان سبب متحد ماندن اين دو جريان خواهد شد.
وحدت تاکتيکي در حالتي رخ مي دهد که حداقل يکي از مؤلفههاي مذکور بين طرفين داراي خدشه جدي و معارض هم باشند. ريشه اين گونه وحدتها در عقل ابزاري يا عملگرايي سياسي است. در اين حالت فقط رسيدن به يک هدف موقتي براي طرفين وحدت موضوعيت دارد و براي رسيدن به آن حاضر است به صورت موقت و غير عميق با طرف يا طرفهاي ديگري اتحاد داشته باشد و طبيعي است که پس از دستيابي به هدف، وحدت موضوعيت خود را از دست خواهد داد.
آنچه مشخص است در مقطع کنوني اين وحدت راهبردي است که خواهد توانست مشکلات کشور را حل کرده و مسير تشکيل دولت اسلامي بدست جريانن انقلابي را هموار کند. رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز تأکيد دارند که: «نبايد به وحدت به چشم تاكتيك نگاه كرد؛ وحدت يك اصل اسلامي است» (11/7/1368)
در اين ميان تحقق وحدت با موانعي مواجه است که اين موانع را بايد در يکي از عوامل زير جستجو کرد:
در کنار شناخت موانع وحدت بايد يادآوري نمود که تحقق وحدت درون گفتماني داراي ملاحظات و الزاماتي است که انتظار ميرود همه معتقدين به انقلابيگري به آن پايبند باشند:
اين گزاره به خوبي ميتواند بخش قابل ملاحظه اي از مشکلات پيش روي جبهه انقلاب را در مسير وحدت حداکثري را در اين مقطع حساس کشور مرتفع کند.
در مسير تولد و رشد هر پديدهاي، ممكن است آسيبها و آفتهايي بروز كند و از تحقق يا استمرار آن جلوگيري کند؛ از اين رو اگر پديدهاي بخواهد ايجاد گردد يا دوام پيدا كند، بايد علاوه بر وجود مقتضي، مانع يا موانعي وجود نداشته باشد. موانع همان آسيبها و آفتهايي هستند كه اگر زدوده نشوند، ادامه حيات آن پديده را با مشكلات جدي روبهرو ميکنند.
گام سوم حرکت تکاملي انقلاب که تشکيل دولت اسلامي باشد، همچون مراحل پيشين با آسيبها و تهديداتي مواجه است که گذر از اين مرحله بدون شناخت دقيق آنها ميسر نخواهد بود. در نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامي دولت اسلامي دو دسته دشمن دارد: يك دسته دشمنان شناخته شده هستند. همه سلطهگران و ديكتاتورهاي دنيا به دلايل واضح دشمن دولت اسلامياند؛ چون دولت اسلامي با اصل سلطه و ديكتاتوري مخالف است. كساني هستند كه به دين يا به ورود دين در عرصه زندگي معتقد نيستند - به اصطلاح سكولارها - اينها هم با دولت اسلامي مخالفند؛ ميگويند اقتصاد بايد از دين جدا باشد، سياست از دين جدا باشد، زندگي اجتماعي از دين جدا باشد، تحركات و نشاطهاي مردمي عمومي از دين جدا باشد. مخالفتها هم در طيف وسيعي انجام ميگيرد؛ از مخالف بودن، تا مخالفت كردن، تا معارضههاي جدي كردن. مترفين بينالمللي - يعني ثروتمندان عظيم جهاني كه نفت و منابع عمدهي جهاني را در اختيار خودشان ميخواهند و براي اين كار دارند حداكثر تلاش علمي و عملي را ميكنند - اينها هم جزء دشمنان بيروني دولت اسلامياند. عرض كرديم دشمنها لزوماً دشمني نميكنند؛ بعضي از آنها دشمنند، بعضي دشمني كردنشان به صورت مخالفت و اعتراض است، بعضي وارد ميدان ميشوند و گلاويز ميشوند. بنابراين انواع و اقسام دشمني وجود دارد و بايد با هر كدام به نحوي برخورد كرد.
دسته دوم دشمنان دروني هستند؛ يعني آفتها، بيماريها و ميكروبها. مرگ ما بيش از آنچه ناشي از اين باشد كه ديگري بيايد ما را بكُشد، ناشي از اين است كه در درون خودمان اختلافي بهوجود ميآيد. غالباً مرگهاي ما ناشي از ويروسي، ميكروبي، بيمارياي و سلول عاصياي است كه سرطان درست ميكند؛ كمتر ناشي از اين است كه كسي بيايد آدم را بكُشد. دولت اسلامي هم همينطور است؛ بايد مواظب دشمنهاي درونياش باشد؛ اينها آفتهايش است.(8/6/1384)
افراد و مجموعههاي بشري همواره از دو سو آسيب ميبينند، اول از درون خود كه منشأ آن ضعفهاي بشري و هوسهاي مهار گسيخته و ترديدها و بيايمانيها و خصلتهاي منهدم كننده است، و دوم از دشمنان بيروني كه بر اثر طغيان و افزونطلبي و تجاوز و ددمنشي، محيط زندگي را بر انسانها و ملتها تنگ و فشار آلود ميسازند و با جنگ و ظلم و تحميل و زورگويي، بلاي جان آنان ميشوند.(4/2/1375) مهمترين آسيبهاي دروني تحقق دولت اسلامي را مبتني بر کلام حکيم انقلاب اسلامي مي توان چنين فهرست کرد:
1- هوي و هوسپرستي، 2- آرزوهاي طولاني، 3- سستي ايمان انقلابي، 4- انفعال و خودباختگي، 5- نسيان، 6- ارتجاع، 7- فرمگرايي و ظاهربيني بدون توجه به محتوا، 8- كج فهمي و جمود و تحجر، 9- دنيازدگي، 10- اشرافيگري، 11- خطر نفوذ دشمن، 12- نفوذ صاحبان ثروت و قدرت در ارکان نظام، 13- قرار گرفتن افراد بياعتقاد به آرمانهاي نظام در جايگاه مسئوليت، 14- اختلاف و دودستگي در جامعه، 15- دعواها و اختلافات سياسي، 16- القاي صف بنديها و تقسيم بنديهاي کاذب، 17- همكاري نکردن بخشهاي مختلف نظام، 18- فراموشي اهداف و آرمانهاي انقلاب، 19- بياعتنايي به ارزشها به نام توسعه، 20- بيتوجهي به مبارزه با فقر و فساد و تبعيض، 21- عدم پاسخگويي، 22- نشناختن مشكلات مردم.