صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۹:۲۸  ، 
شناسه خبر : ۳۲۰۴۵۴
سی و هشتمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر نیز به نقطه پایانی خود رسید در حالی‌که این دوره نیز، افقی روشن را برای سینمای تراز انقلاب اسلامی و سینمای ملی ایران پیش رو ننهاد.
۱- این دوره از جشنواره، نخست، تحت تاثیر رفتارهای ساختارشکنانه و غیرحرفه‌ای و ضدملی طیف مشخصی از اهالی سینما یا منسوبین به سینمای ایران قرار گرفت. طیف یاد شده تحت تاثیر فضاسازی شبکه جنگ روانی غربی – صهیونی، اعلام کرد که در اعتراض به سرنگون شدن هواپیمای اوکراینی و به دلیل عزادار بودن، حاضر به شرکت در جشن مهم سالانه سینمای ایران نیست.
معترضان و تحریم‌کنندگان جشنواره (البته در ظاهر) به این پرسشها باید پاسخ می‌دادند که ندادند و نخواهند هم داد:
اولا؛ به گفته‌ای؛ «چرا ۴۸ ساعت پس از سرنگون شدن هواپیمای اوکراینی ناگهان همگی دچار اندوه شدند و به کسوت عزاداران درآمدند؟»
دوم؛ همصدایی با دشمنان داخلی و خارجی برای تحریم بزرگ‌ترین رویداد سینمایی، چه ربطی به مردم و فرهنگ و سینمای ایران دارد؟
سوم؛ باز به گفته‌ای؛ چرا معترضان و تحریم‌کنندگان، «مردمی بودن» را تنها در اندازه شعاری پربسامد و نه در سبک زندگی شخصی و اجتماعی خود جست‌وجو می‌کنند؟
چهارم؛ چرا این افراد که حامی مردم ایران هستند در برابر دشمنان خبیث خارجی مردم ایران موضع‌گیری ندارند و به‌دنبال بروز جنایت‌های دشمنان خارجی علیه ایرانیان عزادار و معترض وگریبان چاک نمی‌شوند.
پنجم؛ چرا این افراد در اعتراض به دولت‌های تروریست و حامی تروریسم و برگزارکننده جشنواره‌هایی چون برلین و کن و...این رویدادها را تحریم نمی‌کنند. مگر دولت آلمان و فرانسه و...کم مرتکب جنایت علیه مردم ایران شدند؟ تحریم
مردم ایران، فروش جنگ افزار کشتار جمعی و غیره به رژیم بعث عراق و... جنایت نبود؟ علیه مردم ایران نبود؟
اما خوب است بدانید؛ برخی از تحریم‌کنندگان به چه دلایلی خبر از تحریم جشنواره دادند!
- یکی از این افراد، از دبیر جشنواره سی‌وهشتم بارها خواسته بود که به‌عنوان داور به هیئت داوران بپیوندد. وقتی با پاسخ منفی روبه‌رو شد؛ به صف تحریم‌کنندگان پیوست.
- بازیگری - که مردمی بودن را فریاد می‌زند- فیلمی تهیه کرده است. وقتی فیلم به بخش سودای سیمرغ راه نیافت و لابیگری هم بی‌نتیجه بود از فرط عصبانیت، آقای بازیگر مردمی، رای به تحریم داد.
- کارگردانی که فیلم به جشنواره صهیونیستی برلین فرستاده بود ، برای جلب توجه سیاسی برلین نشینان، بعد از شرکت در تجمع غیرقانونی روبه‌روی دانشگاه امیرکبیر، حرف از اعتراض و تحریم زد.
و کم هم نبودند بازیگرانی که سالها بیکارند و اثری در جشنواره نداشتند، اما با ژستی عوامفریبانه و لوس‌بازی رسانه‌ای، از تحریم سخن گفتند.
به‌واقع این افراد دارای صداقت‌اند؟ آیا آنچنان که خود مدعی‌اند در مقام مردمی بودن ایستاده‌اند؟
خود قضاوت کنید!
با این حال؛ به شکلی مضحک؛ تعدادی از تحریم کنندگان برای بیرون نماندن از دایره توجه مردم و جشنواره؛ ناگهان گفته‌ها و هیاهوی پیشین خود را به فراموشی سپردند و در بطن جشنواره شرکت کردند.
در کجای دنیا این رفتارها و رویداد قابل تصور و قابل تحمل است؟! در کجاااا؟!
 
2- در جشنواره امسال، موضوع انقلاب اسلامی و آرمان‌ها و غایات آن و نیز کلیت تاریخ ایران و دستاوردهای بزرگ انقلاب در زمینه‌های گوناگون چون نانو، هسته‌ای، پزشکی، نظامی، جز سه عنوان فیلم،پیدا نبود! یعنی اینکه اغلب فیلم‌ها در مسیری جز آنچه عناصر سینمای تراز انقلاب و سینمای ملی و سینمای استراتژیک به شمار می‌آید، ساخته و عرضه شده است.
طبیعتا؛ قرار نیست همه فیلم‌ها به شیوه‌ای مستقیم و شعاری به انقلاب اسلامی و گفتمان انقلاب و...بپردازند، اما برای رسیدن به سینمای بصیر و مطلوب و سازنده که بصیرت‌سازی را هدف غایی خود دارد، بن مایه آثار هنری و محصولات فرهنگی باید که برگرفته از دین و انقلاب و دستاوردهای انقلاب معنا شود. جز این؛ هیچ راهی برای رسیدن به سینمای مطلوب ما قابل تصور نیست.
سینمای امروز ما - به گواهی آثار شرکت‌کننده- سینمایی محصور در حدیث نفس، تقلیدی، نومید و وحشت زده است. فیلم‌ها تحلیل علمی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ندارند و از درک انسان معاصر فهیم و بصیر ناتوانند! ما از جامعه ایرانی، جز سیاهی و پلشتی و حس ناامنی دریافت نمی‌کنیم. این بد است و نشان می‌دهد که – بارها نوشته‌ام – سینمای ایران دچار «بحران اندیشگی» است. متاسفانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلایلی چون نداشتن درکی درست از شرایط فرهنگی، نداشتن نقشه راه فرهنگی و وجود برخی مدیران بی‌نسبت با فرهنگ و گفتمان انقلاب اسلامی، نه تنها در مسیر بحران‌زدایی قدمی برنمی‌دارد، بلکه به صراحت میدان را برای سینمای عبوس، پرخاشگر، سیاه باز می‌گذارد.

۳- سینمای ایران ۴۰ سال است که نیازمند ریل‌گذاری در مسیر رسیدن به سینمای تراز انقلاب و شکل‌گیری سینمای ملی است. می‌خواهم بگویم نه سینما که عرصه فرهنگی ما نیازمند ریل گذاری است. این نیازمندی جز با تغییر سیاست‌گذاران و کارگزاران فرهنگی و شناسایی و تربیت و مجال‌دهی به سینماگران انقلابی میسر نیست!

منبع: کیهان
نام:
ایمیل:
نظر: