از ویژگیهای «شهید صدر» احترام به علما بهویژه جایگاه مرجعیت دینی بود. این موضوع بهدلیل موقعیت ویژه عراق مضاعف میشد. شهید صدر بهعلت سیطره بعثیها بر عراق، اعتقاد داشت که پراکندگی مرجعیت بین چند نفر، قطعا مانع از این میشود که مرجعیت بتواند موضع قاطعی در برابر رژیم بگیرد و برای شرایط آن روز عراق، وجود مرجعیتی واحد که بیشتر عراقیها نسبت به او تمکین داشته باشند، لازم بود؛ چیزی شبیه به جایگاهی که «آیتالله حکیم» در گذشته نزدیک عراق داشتند. اما پس از آیتالله حکیم، در برههای که امام خمینی (ره) هم در عراق بود این موضوع مطرح شد که بین ایشان و «آیتالله خویی» چه کسی مناسب مرجعیت مردم عراق است؟ البته شهید صدر در آن مقطع، اعتقاد داشت که از لحاظ روشن بینی و تصدی امور سیاسی، طبیعتا امام خمینی (ره) گزینه مناسبی برای این مسئله هستند؛ اما نکته مهم این بود که اولا امام در عراق، نسبت به آقای خوئی، شهرت و آوازه کمتری داشتند و ثانیا ایشان بنا نداشتند چندان در مسائل عراق دخالت کنند و بیشتر سعی داشتند به پیگیری امور ایران و مسائل مبارزاتی بپردازند.
همچنین لازم به یادآوری است که شهید صدر از لحاظ تأثیرگذاری بر حوزه علمیه و بهطبع بخش قابل توجهی از نخبگان و مردم عراق از جایگاه ویژهای برخوردار بود و در این مقطع در معرفی امام و آقای خوئی، در عسر و حرج اخلاقی و معنوی زیادی قرار گرفت؛ با وجود اینکه در آن مقطع، خودش مرجع تقلید عدهای بود و بسیار دشوار است که مرجعی از مردم بخواهد که از مرجع دیگری تقلید کنند. ایشان به دلیل اینکه آیتالله خوئی در اقصا نقاط عراق، شناخته شده بود و زمینه بیشتری برای مرجعیت داشت، ایشان را معرفی کرد. اینطور نبود که شهید صدر بهخاطر اینکه مدتی شاگرد آقای خوئی بوده، ایشان را برای مرجعیت معرفی کند، بلکه منفعت عامه را در این میدید که مقلدین آیتالله حکیم که در زمان حیاتشان، مرجع اعلای شیعه بودند، متفرق نشوند. آقای صدر علاقهمند بود که مرجع تقلیدی در عراق باشد که بتواند ملت را گرد هم بیاورد و مرجعیت آقای خوئی، این قابلیت را داشت. در مجموع با در نظر گرفتن تمام جوانب، این اقدام منطقی بود و برخی از نزدیکان و اطرافیان امام هم این رفتار را واقع بینانه میدانستند؛ از جمله مرحوم «حجتالاسلام حاج سیداحمدآقا» اقدام آقای صدر را منطقی میدانست. ایشان در مقطعی که در عراق بود، یکی از نزدیکان و شاگردان شهید صدر بود و از این تصمیم به هیچ وجه ناراحت نشد، چون حقیقت امر را بهخوبی درک میکرد. (۱)
در ادامه تحولات عراق و منطقه، روند و مسیر رویدادهای مرتبط با حوزه علمیه و جایگاه مرجعیت دینی در این کشور بهگونهای رقم خورد که شهید صدر عملا مرجعیت را پذیرفتند. البته آقای صدر به لحاظ احترامی که برای آقای خوئی قائل بودند، به هیچ وجه رفتاری نشان نداد که بشود از آن استنباط کرد که ایشان از معرفی آقای خوئی پشیمان شده است. مرجعیت شهید صدر هم یک سیر کاملا طبیعی داشت و بسیاری از افراد، خودشان به ایشان مراجعه و با اصرار اظهار میکردند که ما مقلد شما هستیم. (۲)
منبع در دفتر نشریه موجود است.