صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۶:۴۹  ، 
شناسه خبر : ۳۴۷۹۰۰

کودکان کار و دنیای امروز

زهرا نژادبهرام

وقتی از خیابان عبور می‌کنیم‌؛ یا وقتی در محلی توقف می‌کنیم تا خرید کنیم؛ یا وقتی برای گردش با خانواده به پارک یا مراکز تفریحی می‌رویم؛ یا وقتی در کنار اغذیه فروشی یا رستورانی هستیم یا زمانی که پاسی از شب گذشته کودکان را در کنار سطل‌های زباله شهری می‌بینیم؛ یا حتی وقتی برای دیدار اهل قبور به سمت بهشت زهرا می‌رویم کودکان کار را با انواع و اقسام وسایل برای فروش یا ارائه خدمت در هرسنی از نوپا تا سنین نوجوانی در پیشا روی خود می‌بینیم ان‌ها روبروی ما، درکنار ما و با ما هستند!.

این کودکان که باید دوره کودکی خود را در کنار خانواده به بازی و شادی و طی دوره کودکی سپری کنند ویا در مدرسه مشغول تحصیل باشند، به دلایل متعددی که بخشی از آن به وضعیت اقتصادی و بخشی دیگر ناشی از ناکامی‌های خانوادگی و بخشی دیگر د ردام افتادن گروه‌های مافیایی برای آن‌ها است، چهره متفاوت و دردناکی از کار کودک را به نمایش می‌گذارند!.

به نظر می‌رسد کودک کار فقط در خیابان است اما اینطور نیست این لایه آشکار کار کودک است، کودک کار پنهان در کارگاه‌ها، کارخانه‌های کوچک حاشیه شهر‌ها در عمق نادیده شهر مشغول کار است!. تصاویر آن‌ها درا ین شرایط ضرورت‌های نگاهی دیگر به مسأله کودکان کار را به جز جمع‌آوری و ساماندهی طلب می‌کند! شاید اگر تجارب کشور‌های دیگر در مواجه با این پدیده رابیشتر مورد توجه قرار دهیم کمتر به این رویکرد آشکار برا‌ی پایان دهی به مسأله کودک کار بیندیشیم!

مسأله ازاین امر متفاوت‌تر است جداقل تجربه ۳۲ طرح درتهران برای این مهم نشان دهنده غیر عملی بودن این نوع طرح‌ها است!

دراین نوشتار قصد اشاره به انواع و اقسام اسیب‌ها که دامنگیر این کودکان که اعم از دختر و پسر هستند وجود ندارد بلکه بیشتر تلاش برای ارزیابی راهکار‌های برون رفت از این کلاف سردرگم است که ظاهر ا مدیریت اجرایی و برنامه ریز و خدمات اجتماعی را به بیراهه کشانده است!

مسأله این است این کودکان به دلایلی در شهرها‌ی بزرگ به طور خاص و در شهر‌های درجه دو به طور عام کار می‌کنند! این کار آن‌ها مبنایی برای تأمین درآمد خانوار از یک سو و ناتوانایی‌های خانواده‌ها برای ساماندهی عاطفی و ارتباطی از سوی دیگر است؛ گذشته از انکه بخشی از آن‌ها به دلایل مختلف در اختیار باند‌های خطرناک مافیایی قرار می‌گیرند!

لذا مسأله اصلی این کودکان خانواده است اگر تلاشی قرار است صورت بگیرد بایستی در بستر خانواده و رفع مسائل خانواده باید باشد! توانمند‌سازی خانواده عنصر اصلی برای نجات کودک کار است به شرط انکه خانواده از نظر فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی توان لازم را بدست آورد!. در گذشته تشکل‌هایی با تکیه بر ظرفیت‌های داوطلبانه به دلایل گوناگون در عدم امکان رفع مشکلات خانواده کودک را برای ورود به دنیای بزرگتر، آموزش‌های اجتماعی و مهارتی می‌دادنند و همانند مأمن برای این کودکان فعالیت می‌کردند. اما به دلایلی برخی از آن‌ها پایان کار خود را اعلام کردند یا از سوی برخی نهاد‌ها از ادامه کار منع شدند اما هرچه هست! این نوع اقدامات در عین تحسین برانگیز بودن، تنها بخشی از مسأله را پوشش می‌دهد. مسأله اصلی که خانواده است همچنان باقی است! گفته شده حدود ۸۰ درصد آن‌ها که در خیابان دیده می‌شوند در تهران کود کان اتباع هستند! این رقم فقط مربوط به تهران است در شهر‌های دیگر کشور نیز کم و بیش با این معضل روبه روهستیم؛ این به این معنا نیست که مسأله کودکان کار در نظر گرفته نشود حتی اگر اتباع باشند!! دراینجا ذکر این نکته ضروری است که کودک کار و خیابان به یک معنا نیست کودک کار در بسیاری از موارد در کارگاه‌های درحال کار است در کنار بزرگتر‌ها و فقط در خیابان کار نمی‌کند اودر کوره‌های آجر پزی در کارگاه‌های تولید چرم و….. مشغول است و دیده نمی‌شود.

در سال ۱۳۹۶ گزارش جامعی توسط «مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی» درباره کار کودک انجام شده است که در بخشی از این گزارش، بررسی وضع فعالیت کودکان ۱۷-۱۰ ساله کشور در سال ۱۳۹۶ نشان می‌دهد که از حدود ۹ میلیون کودک حدود ۴۹۹ هزار کودک فعال (شاغل و در جست‌وجوی کار هستند که نسبت به سال‌های ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ با افزایش ۹۶ درصدی و ۶۰۰ درصدی روبرو بوده‌اند.

از میان این کودکان حدود ۴۱۰ هزار کودک شاغل و ۸۹ هزار کودک در جست‌وجوی کار بوده‌اند که نسبت به سال‌های ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ کودکان شاغل به ترتیب ۱۰. ۲ و ۱۱. ۵ درصد افزایش و کودکان در جست‌وجوی کار در سال ۱۳۹۴ با افزایش ۷ درصدی و در سال ۱۳۹۵ با کاهش ۱۳. ۵ درصد روبرو بوده است. یافته‌های این پژوهش طی سال‌های ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ درباره وضع فعالیت کودکان بیانگر این است که بیشتر این کودکان را پسران تشکیل می‌دهند. فزونی تعداد پسران نسبت به دختران می‌تواند قابل توجه باشد. یکی از عللی که معمولاً در مورد کمتر بودن تعداد دختران ذکر می‌شود این است که وجود دختران در منزل ضروری‌تر است و کمتر خیابانی می‌شوند و فرهنگ و سنت خانواده‌ها مانع حضور کودکان دختر در مکان‌های عمومی می‌شود، در نتیجه پسران به گونه‌ای جامعه پذیرتر می‌شوند که خانه را زودتر از زمانی ترک کنند که مناسب به نظر می‌رسد. مطابق برآورد سال ۱۳۹۶، از تعداد ۳۷۸ هزار و ۱۱۹ شاغل ۱۰ تا ۱۷ ساله کشور ۸۲. ۳ درصد پسر و ۱۷. ۷ درصد دختر هستند که سهم کودکان فوق در گروه‌های عمده فعالیت اقتصادی «کشاورزی، جنگل‌داری و ماهیگیری» (۲۹. ۳ درصد)، «استخراج معدن» (۰. ۳ درصد)، «تولید صنعتی (ساخت) » (۱۹. ۵ درصد)، «تأمین برق، گاز بخار و تهویه هوا» (۰. ۸ درصد)، «آبرسانی، مدیریت پسماند فاضلاب و فعالیت‌های تصفیه» (۰. ۵ درصد)، «ساختمان» (۱۲.. ۷درصد)، و «سایر و اظهارنشده» (۳۷. ۸ درصد) است. پس برای گام نخست خانواده را توانمند کنیم از لحاظ اقتصادی و اجتماعی! خانواده‌ها را شناسایی کنیم و دریک کار مداوم با کمک تشکل‌های غیردولتی طرحی نو برای توانمندی خانواده ایجاد کنیم که بتواند بستری برای بازگشت کودک به عرصه کودکی و آموزش و نشاط باشد!. دراین میان به میدان آمدن اساتید و نهاد‌های متولی امر از یک سو و حمایت از تشکل‌های مردمی از سوی دیگر قادر است این حلقه دردناک در سرنوشت برخی از کودکان این سرزمین که گرفتار شده‌اند را برطرف کند! هرجند که بر اساس قانون بکارگیری کودکان زیر ۱۵ سال در کارگاه‌های ممنوع است اما واقعیت چیز دیگری است! ازاین رو لازم است جدا از قوانین بازدارند ه که وجود دارد رویکرد حمایتی و کاربردی در امر رفع کار کودک داشت تا بتوان براین معضل پیروز شد وگرنه التقاط موضوع کار کود ک و کودک خیابان، موجب به بیراهه کشیده شدن مسأله اصلی است که قادر نیست واقعیت کار کودک را از میان ببرد.

کودک آینده دنیای امروز است و تلاش برای سلامت روح و جسم او وظیفه جامعه است! تصور نکنیم که کودک مسئولیتش فقط برای والدین است که این یک تصویر اشتباه از زندگی اجتماعی است! کودک اینده جامعه است لذا همانقدر که والدین در تربیت و نگهداری درست کودک مسئولیت دارند جامعه و دولت نیز مسئولیت دارند. برای این مهم لازم است عزمی جدی برای رفع این معضل ایجاد شود که با نگاهی علمی و کاربردی مسأله کار کودک رفع گردد!. اما کودک خیابان! کودک خیابان شاید به ظاهر در حال کارکردن است که هست! اما وضعیت او دردناکتر و نگران‌کننده‌تر است چراکه مسأله او جدا از ناکارآمدی خانواده در نگهداری مسأله اجتماعی است! این کودکان برای ادامه زندگی روبه خیابان اورده‌اند و سنین نوپایی و خردسالی برای ان‌ها مفهومی ندارد آن‌ها حتی در آغوش مادران نیز در خیابان هستند لذا مسأله آن‌ها متفاوت پس راهکار متفاوتی را طلب می‌کند. گذشته از انکه ایرانی باشند یا خارجی ولی کودک هستندو دراین سرزمین در خیابان به سر می‌برند! و دغدغه کودکی آن‌ها مسأله جامعه است؛ شاید با نگاهی به آیین‌نامه ساماندهی کودک خیابان که در سال ۱۳۸۴ توسط هیئت وزیران طراحی و تصویب شد بتوان گامی در جهت بهبود این آلام برای جامعه و کودک برداشت! اما کافی نیست! یاد‌آوری این نکته حائز اهمییت است که کودکان کار وخیابان تشابهات بسیار زیادی با هم دارند اما درعین حال تفاوت دارند.

به نظر می‌رسد بسیاری از این کودکان، در نتیجه جنگ، مهاجرت، سوءاستفاده و سایر مسائل خانوادگی در این وضعیت قرار گرفته‌اند. طبق گفته یونیسف حدود ۱۰۰ میلیون کودک در خیابان‌های سراسر جهان زندگی می‌کنند، با این حال اعلام تعداد دقیق کودکان خیابانی تقریباً غیر ممکن است. کودکانی که در خیابان‌ها زندگی می‌کنند با توجه به حقوقی که همه کودکان جهان دارند، قادر به دریافت آموزش و مراقبت بهداشتی و همچنین اوقات فراغت و رفع نیاز‌های اساسی نیستند. شش آن‌ها آسیب‌پذیر هستند و تعدادی از افراد، آنان را برای اهداف خود مورد سوء استفاده قرار می‌دهند. دراین میان لازم است با اتکا به مصوبه هیت وزیران با کمک سازمان‌های غیر دولتی ضمن ارائه خدمت بهداشتی، مددکاری، اسکان و آموزش فضای متفاوتی را برای این کودکان فراهم کرد و با ایجاد ظرفیت‌های مهارت‌آموزی برای کودک و والدین یا کسانی که سرپرستی آن‌ها را دارند فضای دور از خیابان را برای ان‌ها تدارک دید! این مهم حاصل نمی‌شود مگر عزم عمومی برای جستجوی راهکار‌های متناسب با ظرفیت ها‌ی دولتی و مردمی و شاید نهاد‌هایی چون مساجد دراین امر به دلیل گستردگی و پراکنده گی قادر باشند بخشی از این مهم را در ارائه خدمت به این کودکان و سرپرستان ان‌ها بر عهده گیرند امری که الزامی انسانی، اجتماعی و دینی است.

صهیونیست‌ها و حسرت ۸۰سالگی
عباس حاجی‌نجاری

رژیم‌صهیونیستی در دوران عمر کوتاه شکل‌گیری خود از سال ۱۹۴۸ میلادی، هیچ‌گاه مانند شرایط کنونی با بحران‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی مواجه نبوده است و اقدامات افراطی سران کنونی این رژیم نه تنها کمکی به آن‌ها برای خروج از این بحران‌ها نمی‌کند، بلکه به روند فروپاشی و اضمحلال آن سرعت بخشیده است، به گونه‌ای که سران رژیم‌صهیونیستی را به درستی نگران کرده است که نتوانند ۸۰سالگی این رژیم را که قدرت‌های استعماری غربی آن را در این منطقه برای مدیریت و کنترل جهان اسلام جعل کرده اند، نظاره‌گر باشند.
تردیدی در این نیست که علاوه بر بنیان‌های مجعول شکل‌گیری این رژیم، آنچه به روند اضمحلال آن سرعت بخشیده، جنایاتی است که صهیونیست‌ها در ۷۵سال گذشته علیه مردم مظلوم فلسطین و دیگر مسلمانان منطقه روا داشته‌اند و البته همین جنایات، سبب شده است نیرو‌های مقاومت به رغم شکست‌ها و ناکامی‌های سال‌های آغازین شکل‌گیری این رژیم، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با الهام‌گیری از حرکت انقلابی و اسلامی مردم ایران، با کنار گذاشتن اندیشه ارتجاعی مارکسیستی و اسلامی کردن روند مبارزات و تجدید سازمان با محور شدن گروه‌هایی نظیر حز‌ب‌الله لبنان، جهاد اسلامی و حماس، اکنون به نقطه‌ای رسیده‌اند که به بزرگ‌ترین کابوس برای گردانندگان آن تبدیل شده‌اند، به گونه‌ای که رژیم که بعد از شکل‌گیری در سال۱۹۴۸، در نیمه دوم قرن بیستم در جنگ‌های ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و۱۹۸۰ علاوه بر سازمان‌های مبارز فلسطینی که عمدتاً مارکسیست بودند، توانسته بود چند کشور همسایه و غیرهمسایه عربی آن زمان نظیر مصر، سوریه، اردن و لبنان را نیز در جنگ‌ها شکست دهد و به هدف‌گذاری قدرت‌های سلطه‌گر غربی برای گسترش این رژیم از نیل تا فرات نزدیک کند. اکنون به رغم انفعال و کنار کشیدن کشور‌های عربی از مبارزه و مقابله با رژیم و حتی حرکت به سمت شناسایی و برقراری رابطه با این رژیم بر اثر فشار و تهدید قدرت‌های غربی به ویژه امریکا، رژیم‌صهیونیستی محدود‌تر و محصورتر از گذشته نه تنها از شش جهت از سوی نیرو‌های مقاومت (از غزه، از لبنان، از سوریه، از عراق، از یمن و اخیراً از مصر) خود را در خطر می‌بیند، بلکه گسترش مبارزات فلسطینی‌ها در داخل سرزمین‌های اشغالی و به ویژه در کرانه باختری، سران این رژیم را با بحران جدیدی مواجه کرده است، به گونه‌ای که به رغم انتقال بیش از نیمی از ارتش خود به کرانه باختری، با پدیده جدیدی از مقاومت در این منطقه و سرزمین‌های ۴۸ مواجه شده است که روزانه با ده‌ها حرکت جهادی کاملاً بابرنامه و هدفمند با این رژیم مقابله می‌کنند و آن را مستأصل کرده‌اند.
چندی قبل رئیس رژیم‌صهیونیستی با هشدار نسبت به اینکه شاید تل‌آویو ۸۰ سالگی خود را نبیند، گفت: «من در مقابل چشمانم شکاف‌ها در داخل را می‌بینم که عمیق‌تر می‌شود و تنها می‌توانم یادآوری کنم که دو بار در طول تاریخ در زمان سلطنت خاندان داوود و حشمونیان (Hasmoneans)، یک دولت یهودی در سرزمین اسرائیل پدید آمد و قبل از رسیدن به ۸۰ سالگی دو بار سقوط کرد و این سقوط اکنون نیز محتمل است». پیش از هرتزوگ، مقامات دیگری نیز هشدار‌های متعددی درباره احتمال زوال رژیم در دهه هشتم مطرح کرده بودند، از جمله «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر فعلی در تل‌آویو هم از جمله افرادی است که در خصوص زوال این رژیم ابراز نگرانی کرده است. چالش‌های کنونی این رژیم را که منشأ اصلی نگرانی سران آن شده است، در چند محور می‌توان برشمرد:
۱- چالش‌های هویتی رژیم‌صهیونیستی و افزایش شکاف‌ها و اختلافات داخلی در این رژیم و تهدیدات قدرت گرفتن جریان راست افراطی برای جامعه صهیونیستی. ۲- تحولات کرانه باختری و سرزمین‌های ۴۸ و ورود نسل جدید فلسطینی‌ها به میدان مبارزه؛ نسلی که نسبت به آرمان فلسطین بسیار دغدغه‌مند است. این تحول میدان‌های جدید تهدید علیه این رژیم را گشوده است، به این معنی که در آینده باید منتظر وقوع روند‌های جدید نیز باشند. ۳- تحولات نظامی اخیر در محیط نزدیک این رژیم و برآورد تهدید عینی از شش جبهه به ویژه از سوی حز‌ب‌الله. مسئولان حزب‌الله لبنان اخیراً در مصاحبه‌های خود تأکید می‌کنند، حزب‌الله برای رویارویی بزرگ و سرنوشت‌ساز با رژیم‌صهیونیستی آماده است. ۴- پیشرفت‌های جدید مقاومت در حوزه نظامی و دستیابی به موشک‌های دوربرد که بهره‌گیری از بخشی از آن‌ها در جنگ پنج روزه اخیر، موجب شد جهاد اسلامی از جنگ غزه سربلند خارج شود. ۵- افزایش چالش‌ها در روابط جدید این رژیم با دولت بایدن. یک تحلیلگر صهیونیستی گفته است، ایران به بزرگ‌ترین شکست راهبردی در کارنامه نتانیاهو تبدیل شده است چراکه این روز‌ها در کاخ سفید با نتانیاهو در مورد ایران به سردی برخورد می‌شود. ۶- تشدید انزجار جهانی علیه صهیونیست‌ها به ویژه در جهان اسلام و طرد این رژیم از بسیاری از توافقات و همایش‌ها و نشست‌ها. ۷- ابهام در تکمیل روند توافق آبراهام با توجه به وضعیت‌های جدید در منطقه و نزدیکی کشور‌های عربی با ایران. ۸- روند مهاجرت معکوس در عین کاهش ورود یهودیان از دیگر کشور‌ها به سرزمین‌های اشغالی.
امام خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر روز چهارشنبه ۲۴ خرداد ماه در دیدار آقای «زیاد النَخاله» دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین و هیئت همراه، ضمن تبریک پیروزی جهاد اسلامی در نبرد اخیر غزه، شرایط امروز رژیم‌صهیونیستی را در مقایسه با ۷۰ سال قبل بسیار متفاوت دانستند و با اشاره به اینکه سران صهیونیستی حق دارند نگران ندیدن ۸۰ سالگی این رژیم باشند، تأکید کردند: دشمن صهیونیستی امروز در موضع انفعال و عکس‌العمل است و این شرایط نشان می‌دهد گروه‌های مقاومت و جهاد اسلامی فلسطین مسیر را به درستی شناخته‌اند و با تدبیر در این مسیر پیش می‌روند. معظم‌له در عین حال خاطر نشان کردند: اقتدار روزافزون گروه‌های مقاومت در کرانه باختری کلید اصلی به زانو درآوردن دشمن صهیونیستی است که این مسیر باید ادامه یابد.

چرایی حمایت از مبارزان فلسطینی

دکتر سیدعلی علوی

پس از طراحی آمریکا برای خاورمیانه جدید و به خصوص در 13 سال گذشته پس از بهار عربی و ظهور و افول داعش در منطقه، این واقعیت را باید پذیرفت که مسئله فلسطین از اولویت جهان اسلام خارج شد. در این سال ها بخشی از کشورهای اسلامی درگیر مسائل داخلی خود شدند، برخی کشورها با یکدیگر درگیر شدند و در این میان آمریکا و رژیم صهیونیستی حداکثر استفاده را از شرایط کردند. اگر چه اسرائیل در همه جنگ هایش در این سال‌ها در فلسطین اشغالی شکست خورد ولی از این واقعیت نمی شود چشم پوشی کرد که در افکار عمومی جهان اسلام فلسطین از اولویت خارج و تفرقه و چند دستگی جای اسرائیل و ادبیات دشمن مشترک را گرفت به گونه ای که آمریکا در دوره ترامپ در اقدامی بی سابقه در قدس شریف سفارتخانه خود را افتتاح کرد و پیمان ابراهیم توسط آمریکا و اسرائیل چنان پیش رفت که شرایط در دنیای اسلام در یک قدمی حل و فصل مسئله فلسطین بازنمایی شد، به گونه ای که فشار رسانه ای و همراه سازی افکار عمومی جهان اسلام در این شرایط طبیعتا می توانست مسئله فلسطین را نیز در افکار عمومی فلسطینیان در سرزمین های اشغالی به موضوعی تمام شده تبدیل کند. مردمانی که زمانی به تعصب عربیت جهان عرب امیدوار بودند و زمانی به حمیت اسلامی جهان اسلام می توانستند خسته از 75 سال مقاومت دست ها را بالا بگیرند. اما کیست که اذعان نکند مسئله فلسطین بیش از هر کسی و هر جایی در وهله نخست مسئله مردمان و ساکنان فلسطین است و سپس سیاستمداران فلسطین و مسلمانان جهان و در نهایت دولتمردان جهان اسلام و اگر همه آن سه دسته دیگر چیزی بخواهند اما فلسطینیان چیز دیگری بخواهند آن خواهد شد که مردمان فلسطین خواهند خواست. البته برآوردها در مورد خواست مردمان فلسطین همیشه در ابهام گمانه زنی ها، ممکن است دچار خطا شود. بر این اساس است که  دستیابی به نظرات جامعه فلسطین از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. روز گذشته یک مرکز مطالعاتی فلسطینی نزدیک به جریان محمود عباس نظرسنجی را منتشر کرد که بخش هایی از آن را در گزارش امروز صفحه بین الملل روزنامه می توانید بخوانید. ابعاد این نظرسنجی قابل تامل و فراتر از برآوردهاست. بر اساس این نظرسنجی بیش از 87 درصد جامعه فلسطینی مقاومت را راه حل مسئله فلسطین در مقابل سازش با اسرائیل می دانند و از میان این 87 درصد بیش از 71 درصد معتقدند اسرائیل زبان زور می فهمد و مبارزه مسلحانه تنها راه حل است. بر اساس این نظرسنجی به چند نکته می‌توان توجه کرد: 1 – فلسطینیان پس از یک انباشت تجربه 75 ساله و پس از سال ها مبارزه و مذاکره و برآوردها از خسته شدن جامعه فلسطین، راه حل مسئله فلسطین را مقاومت دانسته‌اند. 2 – با وجود همه مصالحه ها و زدوبندها در جامعه جهانی و دول اسلامی از پیمان ابراهیم تا همین توافق اخیر پوتین با اسرائیل مردم فلسطین از مقاومت دلسرد نشده اند. 3 – انتخاب گزینه مبارزه مسلحانه  از سوی اکثریت جامعه فلسطینی نیز این واقعیت را نمایان می کند که فلسطینیان دریافته اند که راه حل مسئله فلسطین نه از مسیر مجامع بین المللی و نه از مسیر کشورهای عربی و نه از مسیر تدابیر دولت های اسلامی یا حتی فشار افکار عمومی جهان اسلام بلکه از مسیر ظرفیت های داخلی و مردمان فلسطینی و اقتدار نظامی می گذرد. 4 – حال که اکثریت جامعه فلسطینی مبارزه مسلحانه را راه حل می دانند به نظر می رسد آن چه عامل موثر خواهد بود، تمرکز بر تسلیح کردن و تقویت هسته مقاومت در سرزمین های اشغالی باشد. بر اساس آن چه آمد و شواهد نظرسنجی مرکز تحقیقات سیاست فلسطین در رام‌ا... مشخص می شود تاکید رهبر انقلاب بر اقتدار نظامی هسته مقاومت در سرزمین های اشغالی به خصوص کرانه باختری از یک ارزیابی دقیق نشئت می گیرد که از خاستگاهی اجتماعی و مردمی برخوردار است. کوتاه سخن این که به نظر می رسد حال که مردمان فلسطین پس از 75 سال دل‌سپردگی به ظرفیت های بیرونی، به ظرفیت ها و همت درونی خود رو آورده اند، ملتی که زمانی به صلح و همزیستی فکر می کرد و در انتظار کمک دول عربی و اسلامی بود اینک دست بر زانوی خود نهاده و مقاومت را انتخاب می کند که کلیدی ترین عامل آن، مسلح کردن و تقویت هسته های مقاومتی است که بدنه اجتماعی دارند، آرمان فلسطین بیش از هر زمانی به تحقق خود برای پایان رژیم صهیونیستی نزدیک شده باشد. حرکتی که می تواند منطقه را در آستانه تولدی دیگر قرار دهد. یادمان نرود در طول تاریخ، 10 سال و 20 سال زمانی نیست و در این میان آن چه تاثیرگذار است، اراده یک ملت برای تعیین سرنوشت خود است.

به جای مقصر برای مشکلات، دنبال راه‌ حل باشید

سید شهاب‌الدین طباطبایی
حجت‌الاسلام منصف در ابتدای خطبه‌های دوم نماز‌جمعه شهر امید گفت: مردم انتظار دارند تریبون‌های رسمی مثل مجلس و نماز‌جمعه و صداوسیما ابزاری برای دفاع از حقوق واقعی آنان و بازتاب دغدغه‌ها و مشکلات اساسی و واقعی جامعه و ارائه راه برای حل مسئله باشد، نه آنکه بنده وکیل‌مدافع بخشی از وفاداران و علاقه‌مندان باشم یا حرف‌هایی بزنم که با عمل و اقدامات انجام‌شده یکی نباشد. یا تقصیر را به گردن رقیب و دشمن بیندازم و تمام. اگر واقع‌بینانه و براساس آنچه در جامعه می‌گذرد، تصمیم‌گیری نشود و درباره آن صریح و صادقانه با مردم سخن نگوییم، به دست خودمان هر روز فاصله مردم و حکومت را بیشتر می‌کنیم.

دلسوزانه خدمت تصمیم‌گیران کشور عرض می‌کنم که لازم است متناسب با فضای واقعی و نه سوار بر ابر تخیلات و براساس آنچه دوست داریم، قانون وضع کنیم یا مردم را به کاری واداریم که خلاف فطرت یا نیاز یا مقدورات‌شان باشد.

امام جمعه شهر امید افزود: اگر دلسوزان و دوستداران کشور رویه‌های موجود را نقد می‌کنند، هشدار می‌دهند، اعتراض می‌کنند و البته برای اصلاح امور پیشنهاد واقعی و معقول هم ارائه می‌دهند، باید دست‌شان را بوسید و از فکر و اندیشه و تجربه‌شان برای حل مسائل و مشکلات اساسی کشور و عبور از شرایط این روزها استفاده کرد.

مشکلات و گرفتاری‌های امروز کم‌وبیش محصول مشترک همه ماست، حل آن هم کار مشترک و حاصل همفکری و همکاری همه ماست.

به دولت محترم عرض می‌کنم اغلب مردم امروز نسبت به آینده خود تصویر روشن و امیدوارکننده‌ای ندارند. این واقعیت را اگر ندیده بگیریم، بهترین ایده‌ها و برنامه‌ها هم راه‌گشا نخواهند بود. باید با مردم صادقانه و صریح از همه مشکلات حرف زد و توضیح داد. ضمن آنکه باید به جای دنبال مقصر گشتن، دنبال راه‌حل باشیم.

حجت‌الاسلام منصف گفت: وقتی از مردم توقع داریم برای حل مسئله کاهش جمعیت کشور دست به کار شوند که موضوع مهمی هم هست، باید واقعیت اقتصادی و معیشت مردم را هم ببینم یا حداقلی از چشم‌انداز آینده و امیدواری را به صورت واقعی به آنها نشان بدهیم. از جوانانی که در شرایط فعلی برخورداری از یک زندگی معمولی و استاندارد را برای خودشان در خواب هم نمی‌بینند، چطور توقع داریم ازدواج کنند و بچه‌دار هم بشوند.

وقتی می‌گویم در خیالات نمی‌شود زندگی کرد، همین است که ما اینجا از ضرورت افزایش جمعیت و ازدواج و فرزندآوری می‌گوییم و از آن طرف واقعیت جامعه مثل پتکی خواب‌مان را می‌پراند. آقایان، واقعیت تلخ این است که آمار ازدواج در دو ماه اول امسال حدود ۱۷ درصد در مقایسه با دو ماه مشابه در سال گذشته کاهش داشته و در عوض آمار طلاق در همین زمان حدود  ۳۸ درصد افزایش پیدا کرده. آمار زاد و ولد هم کاهش داشته که افزایش پیدا نکرده. فقط با حرف ما قرار نیست واقعا اتفاقی بیفتد. قرار نیست با دستور رئیس‌جمهوری محترم تورم مهار شود و رشد نقدینگی کم بشود. واقع‌بینی و استفاده از عقل و منطق و به‌کارگیری نیروهای متخصص و همراهی و همدلی و صداقت با مردم ضرورت دارد.

از خداوند بزرگ توفیق‌مان در خدمتگزاری به این مردم صبور و نجیب و همچنین خدمتگزاری واقعی به آزادی، حقیقت و عدالت را خواستارم.

خودم و شما را به مدارا، رحم و مروت و انصاف با یکدیگر توصیه می‌کنم.

فشار هوشمند چگونه به التماس ختم شد؟

محمد ایمانی
۱) دولت آمریکا در دهه اخیر و در موضوع جنگ ترکیبی علیه ایران، چگونه فکر می‌کرد اما در واقعیت، با چه چیزی رو به رو شد؟ تصور آنها این بود که تصاعد تحریم‌ها و آشوب‌افکنی همزمان، به‌مثابه دو اهرم هم افزا، دائما توانمندی‌های ایران را تحلیل می‌برد و به براندازی یا تسلیم ایران در پای میز مذاکره می‌کشاند. روزنامه نیویورک تایمز تیر ماه ۱۳۹۴، برجام را موفقیت بزرگ دولت اوباما با «غلاف خالی از اسلحه» خواند. روند نامتوازن برجام، دولت اوباما را به طمع ‌انداخت تا پس از گرفتن امتیازات نقد، تحریم‌ها را برخلاف تعهدش گسترش دهد. انفعال دولت روحانی همچنین، به ترامپ جرات داد تا با خروج از توافق، گروکشی بیشتری انجام دهد. فدریکا موگرینی می‌گوید روحانی به او اطمینان داد که حتی در صورت خروج آمریکا، در توافق بماند و تعهداتش را انجام دهد. ترامپ تصور می‌کرد با فشار جدید، دولت ایران پای مذاکرات می‌رود و امتیازات بیشتری می‌دهد.
۲) بایدن و مشاورانش هم، امیدوار به امتیاز‌گیری فرابرجامی بودند و از برجام پلاس سخن می‌گفتند. او گفته بود: «فشار حداکثری ترامپ علیه ایران شکست خورد. سیاست‌های ترامپ باعث نزدیک‌تر شدن روسیه و چین به ایران شده و روابط فرا آتلانتیک را متزلزل کرده است. روش‌هاى زيركانه‌تر و هوشمندانه‌تری هم براى سخت‌گيرى علیه ايران وجود دارد». او اذعان داشت فشار حداکثری ترامپ دچار شکست فاحش شده، و در عین حال، آرزو می‌‌پروراند که ایران را به واگذاری امتیازات بیشتر در قالب توافق برجام‌ پلاس مجبور سازد. اما یک دهه پس از زمزمه برجام و بلاهایی که آمریکا بر سر توافق آورد، روند تحولات کاملا خلاف میل آمریکایی‌ها پیش رفته است.
۳) آنها حاضر نشدند تضمین‌های معتبر برای لغو تحریم‌ها و عدم تکرار عهدشکنی بدهند و حالا ناامید از بازگشت بدون هزینه به برجام، در پی توافقی هستند که از سرعت پیشرفت‌های ایران بکاهد. دولت آمریکا به ویژه پس از شکست اغتشاشات، میانجی‌های متعددی را نزد مقامات ایرانی فرستاده و ضمنا درخواست مذاکره با وساطت عمان را داشته است. ظرف چند هفته اخیر، محافل رسانه‌ای مانند نیویورک‌تایمز، وال‌استریت ژورنال، اکسیوس،‌ هاآرتص، میدل‌ایست‌آی و...، گزارش‌هایی را مبنی بر نزدیکی توافق منتشر کرده‌اند که تکذیب شده و با این وجود، درست از آب درآمده است. چنان که سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، با یک هفته تاخیر؛ دسترسی ایران به ۳ میلیارد دلار از وجوه خود در عراق را تایید کرد.
۴) آمریکا از یک سو ناچار و نیازمند توافق است و از سوی دیگر، سعی می‌کند تا حد ممکن، از تاثیرات روانی توافق به نفع ایران بکاهد. برای آمریکا، سنگین و دردناک است که در دنیا گفته شود آزادی بالغ بر ۲۱ میلیارد دلار از درآمد‌های بلوکه شده ایران در کشورهای دیگر را «بدون توقف برنامه هسته‌ای ایران طبق برجام»، پذیرفته است. روز گذشته، متیو میلر سخنگوی وزارت‌ خارجه آمریکا، ضمن تکذیب گزارش نیویورک تامز گفت: «برای بازگرداندن شهروندان تلاش می‌‌کنیم؛ اما تا این لحظه توافق یا تفاهم یا هرچه اسمش را می‌‌گذارید حاصل نشده است». این چندمین تکذیبیه درباره خبرهایی است که نه طرف ایرانی، بلکه رسانه‌های آمریکایی و غربی منتشر می‌کنند. واکنش میلر، به این گزارش نیویورک‌تایمز (متعلق به دموکرات‌ها) است: 
«یک توافق غیررسمی و نانوشته در مرحله اجرای قریب ‌الوقوع 
قرار دارد. مقام‌‌های تهران پذیرفته‌اند در قبال آزادی پول‌های‌شان در عراق و کره جنوبی، غنی‌سازی را از ۶۰ درصد بالاتر نبرند، و حمله به نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق، و فروش موشک و تجهیز تسلیحاتی روسیه را متوقف کنند.».
۵) اما نیویورک‌تایمز تنها نشریه‌ای نبود که از عقب‌نشینی آمریکا خبر می‌داد؛ چنان‌که خبرگزاری بلومبرگ نوشت: «ایران و آمریکا، به توافق غیررسمی نزدیک شده‌اند. مارک فیتزپاتریک از مقامات سابق وزارت خارجه گفت مقداری دیپلماسی در جریان هست و حداقل یک آتش‌بس برقرار خواهد شد تا تنش‌ها تشدید نشود. آمریکا در مرحله اول طرح، تمهیداتی را برای امکان پرداخت 2/7 میلیارد بدهی عراق به ایران انجام داده و انتظار می‌رود معافیت مشابهی برای ۷ میلیارد دلار بدهی کره جنوبی به ایران اتخاذ شود و در ازای آن، سه زندانی آمریکایی آزاد شوند. دیپلمات ارشد ایران، ماه مارس اعلام کرده بود دو کشور در آستانه تبادل زندانیان هستند». ‌اشاره بلومبرگ به اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجه ایران است که گفت «از ماه مارس از طریق 
یک واسطه، توافق مکتوبی درباره تبادل زندانیان به امضا رسیده و نماینده رسمی آمریکا نیز آن را امضا کرده، اما به بهانه‌های مختلف، از سوی دولت آمریکا اجرا نشده است. در هفته‌های اخیر نیز تبادل پیام‌ غیرمستقیم برای به‌روزرسانی آن در جریان بوده است».
۶) به جز نیویورک تایمز، خبرگزاری رویترز هم گزارش داده: «دولت آمریکا در حال تفاهم با ایران برای محدود کردن برنامه هسته‌ای و آزادی شهروندانش، در برابر آزادی بخشی از دارایی‌‌های ایران است». روزنامه ‌هاآرتص نیز نوشت: «برخی از مقامات اسرائیل می‌گویند مذاکرات ایران و آمریکا، جدی‌تر از آن چیزی است که گفته می‌شود. بایدن به دنبال تفاهمی است که نیازی به تایید به کنگره نداشته باشد. توافق، ظاهرا شامل توقف فرآیند غنی ‌‌سازی در سطوح بالا، در مقابل کاهش تحریم ‌ها و آزاد‌سازی ۲۰ میلیارد دلار دارایی ایران در کره جنوبی، عراق و صندوق بین ‌المللی پول است». از سوی دیگر، منابع مطلع به پایگاه رسانه‌ای «اکسیوس» گفته‌اند: «طرح توافق موقت، شامل برداشتن برخی تحریم‌‌ها در ازای توقف غنی‌ سازی ۶۰ درصد و برخی فعالیت‌‌های دیگر است». وزیر خارجه عمان هم می‌گوید: «ایران و آمریکا به حصول توافق برای تبادل زندانیان نزدیک شده‌‌اند. تا زمانی که آمریکا با حسن نیت جواب دهد، ایرانی‌ها هم مایل به انجام این کار هستند». پایگاه خبری اکسیوس، دو هفته قبل از سفر مشاور ارشد بایدن به عمان، جهت بررسی امکان توافق با ایران خبر داده بود.
۷) ناظران اتفاق‌نظر دارند که مذاکرات دوره اخیر، تفاوت جدی با مذاکرات گذشته پیدا کرده است. ایران به ویژه در سه سال اخیر و مقارن با روی کار آمدن مجلس و دولت انقلابی، اقدام به افزایش چشمگیر منابع قدرت سیاسی، اقتصادی، دفاعی‌، دیپلماتیک و هسته‌ای خود کرده است. گسترش چتر دیپلماسی اقتصادی و موفقیت‌های منطقه‌ای، همگی بدون برجام و FATF به دست آمده است. ایران همچنین در هفت فصل متوالی، رشد اقتصادی پیوسته داشته و در یک سال اخیر، رشد 4/8 درصدی را تجربه کرده است. برجام، به مفهوم زنجیری بر پای ایران، سال‌هاست که مرده و دیگر با آن شکل نامتوازن احیا نخواهد شد. آمریکا با وجود قانون اقدام راهبردی مجلس و گسترش برنامه هسته‌ای ایران در سطح غنی‌سازی ۶۰ درصد، چاره‌ای جز مذاکره و توافق نمی‌بیند. ایران امروز، برخلاف دولت قبل، عجله‌ای برای توافق (توافق بد/ توافق به هر قیمت) ندارد و صرفا دنبال توافق خوب (نقد/ تضمین شده/ معتبر) است.
۸) واقعیت اقتدار ایران و تهیدستی آمریکا چنان روشن است که وبسایت شبکه دولتی انگلیس نوشت: «هیچ گزینه‌‌ای روی میز دولت آمریکا برای فشار علیه ایران باقی نمانده است. بسیاری از رسانه‌‌ها، هر روز خبر جدیدی از توافق قریب ‌الوقوع منتشر می‌‌کنند. با نزدیک شدن به موسم انتخابات آمریکا و آرام‌تر شدن خیابان‌‌های ایران، دولت بایدن می‌‌خواهد با دستیابی به توافقی موقت، مشکل ایران را به بعد از انتخابات موکول کند. گزینه‌های روی میز بایدن چیست؟ 
1- تحریم اقتصادی؛ به نظر نمی‌رسد دیگر چیزی برای تحریم باقی‌ مانده باشد. 2- فشار سیاسی؛ در دوران اوباما، ‌آمریکا توانست اغلب کشورها، از جمله چین و روسیه را در اعمال فشار با خود همراه کند. این روزها هیچ کشوری توان ایجاد چنین اجماعی را ندارد. 3- مشوق اقتصادی: مشوق اقتصادی، می‌‌تواند آزاد کردن دارایی‌های ایران و تعلیق یا رفع تحریم‌ها باشد. 4- حمله سایبری و پهپادی؛ سال‌‌هاست در پس پرده در جریان است؛ اما کاری از پیش نبرده. تنها چند ماه پس از استاکس‌‌نت، ایران توانست قابلیت‌های غنی‌‌‌سازی را باز‌‌سازی کند. 5- حمله نظامی؛ گرچه روی میز تمام رؤسای‌جمهور آمریکا بوده، اما هزینه آن، با توجه به اولویت‌های استراتژیک آمریکا، بیشتر از فوایدش است و اولویت‌های مهم‌‌تر آمریکا یعنی حمایت از اوکراین در جنگ با روسیه و کنترل چین، تحت ‌تاثیر قرار می‌‌گیرند. در شرایط فعلی کم‌‌ هزینه‌‌ترین راه بایدن، کنترل سطح تنش‌ با ایران و نوعی توافق محدود است».
بقیه از صفحه ۲
۹) راهبرد ایران در حوزه هسته آنچنان که رهبر حکیم انقلاب به تازگی بیان کردند، «تجاری‌‌سازی و مردمی‌سازی مصارف برنامه هسته‌ای برای بهره‌مندی ملت ایران، تولید دست‌کم 20 هزار مگاوات برق هسته‌ای»، در کنار تعامل با آژانس است. ایشان فرمودند: «توصیه‌ مؤکّد من این است که ارتباط و تعامل با آژانس را حفظ کنید؛ البتّه در چهارچوب مقرّرات پادمانی؛ زیر بار بیشترش نروید... از قانون مجلس که به نفع کشور و صنعت هسته‌ای است، تخطّی نشود... به طور خاص یک تعهّداتی در اسفند گذشته انجام گرفت، که [طبق] گزارشی که من دیدم، طرف مقابل به این تعهّدات عمل نکرده، ما عمل کرده‌ایم؛ طرف مقابل در این تعهّدات، آژانس است. یک توصیه‌ مهمّ دیگر: زیرساخت‌‌های موجودِ صنعتیِ هسته‌ای دست نخورد... ممکن است در یک زمینه‌هایی بخواهید توافق‌هایی بکنید؛ عیب ندارد، توافق کنید، امّا زیرساخت‌ها دست نخورد».
۱۰) توافق موقت، به این معنا که به آمریکا اجازه دهد بدون جبران خسارت‌ها، مجددا عضو برجام شود و به مکانیسم ماشه آن دسترسی پیدا کند، هیچ مجوزی ندارد. 
بر‌ همین مبنا، نمایندگی کشورمان در سازمان ملل اعلام کرد: «هیچ توافق موقتی به‌عنوان جایگزینی برجام، در دستور کار نیست». آمریکا و تروئیکای اروپایی با عهدشکنی، به ایران خسارت زده‌اند و برای احیای برجام، باید ضمن جبران این خسارت‌ها، تضمین معتبری برای لغو پایدار تحریم‌ها ارائه کنند. دولت آمریکا، امروز حتی نسبت به دو سال قبل خود هم در موقعیت به مراتب ضعیف‌تری قرار دارد. دولت اوباما موفق شده بود از طریق برجام، به تعطیلی یا تعلیق ۹۵ درصد برنامه هسته‌ای ایران دست یابد و ضمنا اهرم‌های فشار تحریمی را حفظ کند و در پسابرجام، به گسترش تدریجی آنها اقدام کند. دولت ترامپ هم با خروج از برجام، خواستار تسلیم کامل ایران بود. حتی دولت بایدن در آغاز کار، با وجود انتقاد از ترامپ، اقدام او را فرصتی برای گرفتن امتیازات بیشتر از ایران می‌دانست. اما حالا همین دولت، بر‌حسب گزارش رسانه‌های آمریکایی، از ایران می‌خواهد در ازای آزادسازی منابع مالی مسدود شده‌اش، از غنی‌سازی بیش از ۶۰ درصد فراتر نرود (این سقف در برجام 3/5 درصد بود) و به حملات نیابتی علیه نیروهای آمریکایی در منطقه و تجهیز نظامی روسیه ادامه ندهد. اکنون کارشناس بی‌بی‌سی می‌گوید «آمریکایی‌ها به غنی ‌سازی ۶۰ درصدی فراتر از توافق برجام تن داده‌اند». و مایکل مک ‌کال، رئیس‌کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا هشدار می‌دهد «دولت بایدن، به ایران پاداش می‌‌دهد و نتوانسته از اهرم دیپلماتیک و بازدارندگی برای ممانعت از فعالیت‌‌های جمهوری اسلامی استفاده کند».
 
پارلمان اروپا حالا بیانیه بدهد!
حنیف غفاری
 این روزها سران اتحادیه اروپایی اخبار نگران‌کننده‌ای درباره ورود حوزه یورو به رکود اقتصادی می‌شنوند! گویا نسخه‌های  ترکیبی (تلفیقی از رشد سرمایه‌گذاری و اعمال ریاضت اقتصادی) نیز نتوانسته حوزه یورو را از بحران مالی و اعتباری جدید نجات دهد. بسیاری از تحلیلگران مسائل اقتصادی و امنیتی اروپا معتقدند بزودی شاهد شکل‌گیری بحران‌های فراگیری در قاره سبز خواهیم بود که گذار از آنها سخت‌تر از حد تصور است. منطقه یورو در 3 ماه زمستان سال ۲۰۲۳ وارد وضعیت رکود اقتصادی شد و فصل بهار دومین ۳ ماه متوالی است که در آن تولید ناخالص داخلی این منطقه به صورت سالانه 0.1 درصد کاهش یافته است، بنابراین نهادهای اقتصادی اروپا رسما از تثبیت رکود اقتصادی در این مجموعه سخن می‌گویند. صورت مساله مشخص است! اقتصاد حوزه یورو، پس از انقباض در ۲ فصل متوالی وارد وضعیت رکود شده و عوامل فرامتنی از جمله استمرار جنگ اوکراین یا وقوع بحران بانکی در آمریکا (با توجه به تاثیرپذیری بازارهای اروپا از آمریکا) این روند را به ضرر منافع غرب غیرقابل پیش‌بینی‌تر می‌سازد. در این میان، ۲ نکته اساسی وجود دارد که نمی‌توان آنها را تحت تاثیر سانسور یا تحریف رسانه‌های وابسته به جریانات قدرت در اتحادیه اروپایی و حوزه یورو نادیده انگاشت.
نخست؛ ورود حوزه یورو به مرحله رکود اقتصادی برخلاف پیش‌بینی‌های اعلامی نهادهای رسمی اتحادیه اروپایی است. اگرچه برخی تحلیلگران و حتی نمایندگان پارلمان اروپا هشدارهایی درباره ورود به رکود اقتصادی طی ماه‌های گذشته مخابره کرده بودند اما برآورد بانک مرکزی اروپا و بسیاری از دولت‌های حوزه یورو، چنین چیزی نبوده است! شاخصه‌های رشد اقتصادی منطقه یورو برای ۲ فصل متوالی بر خلاف برآورد اولیه کاهش یافته و این مساله به خودی خود ناقض ادعای همیشگی اروپاییان مبنی بر تدوین نسخه‌های واقع‌بینانه و عملیاتی در مواجهه یا پیشگیری نسبت به تورم یا رکود جمعی است. سیاست بانک مرکزی اروپا در افزایش نرخ بهره بانکی، نه‌تنها منجر به مهار تورم در کشورهای گوناگون نشده، بلکه به تثبیت رکود اقتصادی نیز انجامیده است! به عبارت دقیق‌تر، در اینجا ما با تلفیقی نامتوازن از تورم و رکود اقتصادی مواجهیم که شکل هندسی آن حتی روی کاغذهای منقش به سربرگ بانک مرکزی اروپا نیز قابل ترسیم نیست! افزایش هزینه‌های نیروی کار و احتمال افزایش دستمزدها بر اثر اعتصابات گسترده در کشورهای گوناگون قاره اروپا، قدرت مانور نهادهای اعتباری این مجموعه را بیش از هر زمان دیگری محدود ساخته است! 
اما نکته مهم و دوم، مربوط به شناسایی کانون‌های آسیب اقتصادی جدید در اروپاست. آلمان به عنوان قدرت اول اقتصاد اروپا، خود مهم‌ترین کانون بحران در قاره سبز محسوب می‌شود! سال 2009 میلادی، زمانی که بحران اقتصادی در اروپا به وقوع پیوست، معطوف به این موضوع شاهد ایجاد تقسیم‌بندی‌هایی بودیم: بازیگران کنترل‌کننده بحران و بازیگران آسیب‌پذیر در برابر بحران! در آن زمان، بحران از «سطح هرم» و کشورهایی مانند یونان، اسپانیا و پرتغال شروع شد اما به «راس هرم» یعنی تروئیکای اروپا نرسید. همین مساله سبب شد ۳ کشور آلمان، انگلیس - که آن زمان هنوز از اتحادیه اروپایی خارج نشده بود - و فرانسه درصدد مهار و مدیریت اعتراضات اقتصادی در درون اروپا بر آیند. همچنین آنها با ساده‌سازی صورت مساله، سعی کردند این اعتراضات را به «اعتراضات معیشتی» تقلیل دهند. فراتر از آن، سران اروپا به دروغ به شهروندان خود وعده دادند با اعمال سیاست‌های ریاضتی در کوتاه‌مدت، شاهد مهار بحران در قاره سبز خواهند بود اما این اتفاق رخ نداد و کشورهایی مانند یونان و اسپانیا و حتی ایتالیا تا امروز سایه بدهی‌های کلان خارجی را بر سر اقتصاد خود حس می‌کنند! 
اکنون پس از گذشت ۱۴ سال، چنین روندی  از «راس هرم» آغاز شده و به سطح هرم در حال گسترش است. آلمان و فرانسه اکنون هر دو در سطح داخلی با شاخصه‌های اقتصادی نگران‌کننده‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند و قدرت سیاست‌گذاری واحد خود را نیز در قبال مهار بحران‌های جمعی اقتصادی در حوزه یورو از دست داده‌اند. همان‌گونه که اشاره شد، اقتصاددانان پر‌ادعایی‌مانند امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه نیز در این مسیر به جای نقطه اتکای شهروندان حوزه یورو، به نماد سردرگمی و آسیب آنها تبدیل شده‌اند! همگان به یاد دارند سال گذشته میلادی از مکرون به عنوان رهبر جدید اروپای واحد یاد می‌شد! سیاستمداری که محبوبیت وی حتی در کشور متبوعش به کمتر از 25‌درصد تنزل کرده است.
بدون شک اعتراضات اقتصادی برخاسته از ناتوانی بانک مرکزی اروپا و سیاستمداران حوزه یورو  از ارائه راهکار و تحلیل واحد از ریشه‌های بحران ناشی از رکود و تورم جمعی در قاره سبز، به سراسر اروپا تسری خواهد یافت؛ حقیقتی که مقامات ارشد قاره سبز و اعضای پارلمان اروپا نمی‌توانند با مداخله‌گرایی در امور کشورهای غیر اروپایی و تصویرسازی‌های مکرر از جنگ اوکراین، افکار عمومی کشورهای حوزه یورو را نسبت به آن منحرف سازند.
 
از تهدید تحریم تا تحدید نظم جدید
مسعود پیرهادی
مرور سخنرانی‌های ولادیمیر پوتین در مجمع بین‌المللی اقتصادی سن‌پترزبورگ (SPIEF) در سال‌های ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳، نکات قابل استفاده‌ای دارد. آمارهایی که پوتین در نشست اخیر درباره نرخ تورم ۲.۹ درصدی و نرخ بیکاری ۳.۳ درصدی برای روسیه اعلام کرد، معنا دارد. معنایش این است که آمریکا بد بازی کرده و به‌سودای کیش‌ومات روسیه، رو سیَه کرده و رخ از دست داده است. همین است که رئیس‌جمهور روسیه بر اتمام جهان تک‌قطبی تأکید می‌کند و از موضع فاتحان، سخن می‌گوید. اما این آمار و توفیق، آن‌هم در میانه جنگ و تحریم حداکثری چطور میسر شده است و آیا ایران اسلامی در نظم جدید و حدود و ثغور آن نقش‌آفرینی داشته یا خیر؟ در این‌باره گفتنی‌هایی هست:

۱.اگر قرابت‌های ایدئولوژیک و عمیق مثل آنچه در محور مقاومت است را کنار بگذاریم، مابقی ارتباطات و روابط بین‌الملل یک جنگ تمام‌عیار است؛ می‌خواهد با لبخند باشد یا خنجر؛ می‌خواهد پنجه چدنی، آشکار باشد یا زیر دستکش مخملی نهفته باشد. هر کشوری برای منافع حداکثری خود می جنگد و هربار حربه‌ای رو می‌کند برای بهره‌مندی بیشتر از ربح این حرب‌ها. البته این فقط در سیاست امروز جاری و ساری نیست بلکه در اقتصاد هم تاحدی همین روال حاکم است؛ دوست ندارند ارزش عوضین در معامله، تعادل و تناسبی داشته باشد و خواهان برد یک‌طرفه در معاملات‌اند. اما این‌ها یعنی با همه دشمنی کنیم یا رابطه‌مان را قطع کنیم؟ پاسخش واضح است؛ در دنیای چندقطبی امروز که روزبه‌روز این نظم جدید، بیشتر سروشکل خود را پیدا می‌کند باید یکی از قطب های اثرگذار شد وگرنه بازی همان است که بود و تنها صحنه، آرایش جدیدی به خود گرفته است. برای نیل به این مقصود، راهی جز تنش‌زدایی و کم‌کردن دشمنان و هم‌افزایی و افزودن به دوستان نیست؛ اما با این تبصره که فراموش نکنیم تنها معتمَد، خداست؛ با هم‌سایه و هم‌پیمان، حسن هم جواری و هم‌کاری داریم ولی اعتماد غیرضروری نداریم. از طرفی برای محور شدن و یارگیری باید قوی بود و قوی‌تر شد وگرنه جذب یکی از قطب‌های جدید می‌شویم.
۲.ایران در شکل‌گیری این نظم نوین شاید هنوز کاملا جای شایسته خود را پیدا نکرده باشد اما قطعا یکی از طراحان و افراد مؤثر در پشت‌صحنه ماجراست. ایده‌ای که شاید از بس دور می‌نمود، به ذهن کسی خطور نمی‌کرد اما نور انقلاب اسلامی، ظلمت‌کده آمریکا را عیان کرد و هیمنه‌اش را فروریخت. کافی است برای نمونه، لحن و رفتار کشورهای آمریکای لاتین را در برابر ایالات‌متحده ببینیم. بی تردید کشوری که جرئت دشمنی آشکار با شیطان بزرگ را در دل‌ها ایجاد کرد، جمهوری اسلامی است.
۳.تحریم با تجربیاتی که خصوصا ایران اسلامی به دنیا ارائه کرد، نسخه‌ای شکست‌خورده، ناکارآمد و هزینه‌بر شده است. فلسفه تحریم، شکستن و خرد شدن مجموعه تحریمی است؛ حالا چنانچه باعث استقلال، تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف شود، ۱۸۰ درجه خلاف فلسفه و قصد، واقع شده است. تجربه روسیه هم این انگاره را تقویت کرد و کم‌کم این صدا از کشورهای کمتر توسعه‌یافته ولی مستقل و آزاده نیز رساتر شنیده می‌شود. درست است که کشور ما سال‌های متمادی درگیر تحریم بوده و اجمالا کار را پیش برده است اما روسیه در تحریم اخیر نشان داد، در ایامی که ظاهرا با دنیا صلح و سازش داشت و مشغول جنگ سرد بود، فقط با مانور نظامی شاخ و شانه نمی‌کشید؛ تجربه‌های تحریمی را مطالعه و برای امروز خودش بومی و به‌روز می‌کرد. از تهدید تحریم، فرصت ساخت و به تقویت تولید داخل، کاهش وابستگی به نفت و گاز، مهار تورم و کاهش بیکاری دست یافت. نکته جالب‌توجه، سازگاری سریع روسیه با شرایط جدید تحریمی بود. تثبیت و حتی بهبود عدد و رقم‌های تورم و بیکاری از یک‌سو و توجه به عدم انزوای روسیه در اقتصاد دنیا که مکرر در صحبت پوتین ذکر می‌شود حاکی از آسیب‌شناسی مناسب از زیست تحریمی است.
برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: