سعدالله زارعی
حزبالله لبنان در یک دوره کوتاه از شرایطی که فشار بر روی آن در وضع حداکثری بوده به شرایطی که فشار بر روی آن در وضع متوسطی قرار گرفته منتقل گردیده است. این به تنهائی از قدرت و اقتدار حزبالله خبر میدهد. عربستان سعودی، رژیم اسرائیل، آمریکا و فرانسه با گمانهزنی باطل درباره موقعیت کنونی حزبالله بر مقاومت لبنان فشار وارد کردند تا خلع سلاح که در واقع کلید رمز حذف لبنان از معادلات منطقه از یکسو و کلید رمز حذف شیعه از معادلات منطقهای از سوی دیگر بود را بپذیرد. دشمنان حزبالله همه ملاحظات از جمله ملاحظه وابسته بودن مشروعیت دولت در لبنان به حضور همه طوایف اصلی را نادیده گرفتند و در واقع ملاحظه به هم خوردن سیستم اداره دولتی که از قضا در اختیار خودشان بود، کنار گذاشتند و واقعاً بسیار جدی بودند. اما وقتی به آنچه در لبنان طی این دو ماه مطرح شده روندی نگاه میاندازیم درمییابیم که تأکید به اجرای این موضوع جای خود را به اعتراف به دشوار و خیلی دشوار بودن پیگیری این هدف داده است. این موضوع ناشی از خطای محاسباتی دشمن در نقطه آغاز این طرح میباشد. هدف اصلی بحث خلع سلاح حزبالله در لبنان را چه حذف لبنان از معادلات و چه حذف شیعه از مبادلات بدانیم، حداقل نقطه شروع آن خطا بوده است.
اظهارات جدید تام باراک مبنی بر اینکه اسرائیل تعیین خواهد کرد که چه چیزی توافق میشود و چه چیزی نمیشود، بیانگر آن است که وی از پیشبرد طرحی که به نام او به ثبت رسیده ناامید شده است. اسرائیلیها طبعاً با انجام اقدامات نظامی نمیتوانند چیزی را به حزبالله تحمیل کنند که باراک با رایزنیها و وعده و وعیدها قادر به انجام آن نبوده است. فشار نظامی رژیم اسرائیل به لبنان به میزان استحکام موضع حزبالله و میزان پذیرش ملی آن میافزاید و این همان است که گفتهاند؛
از قضا سرکنگبین صفرا فزود / روغن بادام خشکی مینمود. هر چه جلوتر برویم موضوع خلع سلاح حزبالله پیچیدهتر و از آن طرف امکان اجرائی آن از دسترس دورتر میشود.
قرار بود ارتش تا روز هشتم شهریور برنامه خود را برای خلع سلاح حزبالله ارائه کند اما براساس آنچه شنیده میشود، فرمانده ارتش به جای یک جدول خلع سلاح، یک تعدادی شروط و لوازم را مطرح کرده که عقبنشینی اسرائیل از هفت نقطهای از جنوب که در اشغال آن قرار دارد از جمله آنهاست. در واقع فرمانده ارتش بهصورت فنی و با زبانی دیپلماتیک گفته است در شرایطی که تهدیدات و حتی اقدامات اسرائیل علیه لبنان ادامه دارد و ارتش قادر به مقابله با آن نیست، به خلع سلاح حزبالله اعتقادی ندارد و حتی مخالف آن است. فرمانده ارتش میداند که خلع سلاح حزبالله باعث توسعه درگیریها و تجاوزات اسرائیل به لبنان میشود، تا جایی که حتی پایگاههای محدود ارتش از این حملات در امان نخواهند بود، آن وقت ارتش نمیتواند پاسخ مردم و مقامات لبنان را بدهد. ارتش سلاح حزبالله را یک شمشیر بالای سر اسرائیل میداند که وجود آن بهطور نسبی برای لبنان و ارتش آن امنیت میآورد. ارتش میداند که موازنه امنیتی که در حد فاصل
1385/ 2006 تا 1402/ 2023 و در طول 17 سال میان رژیم و لبنان برقرار بود، تنها به واسطه سلاح حزبالله بوده است. همین حالا هم اگر لبنان به نسبت سوریه وضع بهتری دارد به واسطه وجود سلاح حزبالله است وگرنه قوای نظامی سوریه حتی پس از سقوط اسد قویتر از ارتش لبنان است.
حزبالله لبنان با این منطق که فلسفه وجودیاش دفاع از لبنان در برابر رژیم بوده و این وضعیت هنوز تغییر نکرده است، از پشتوانه بزرگ همراهی طیفها و طوایف مختلف لبنان برخوردار است و لذا برخورد با آن بسیار دشوار میباشد. راه انداختن درگیری داخلی که در رسانههای منطقهای از آن صحبت میشود هم از پیچیدگی زیادی برخوردار است. هر طرفی که بخواهد پا به این میدان بگذارد باید حساب پیامد اقدامات مشابه طرف مقابل خود را داشته باشد و در این موضوع چون شیعه اکثریت نسبی جمعیت لبنان را در اختیار دارد از توانمندی بیشتری برای حل و فصل تنش داخلی به نفع خود برخوردار میباشد اما البته چون تنش اجتماعی در مجموع برای هر کشور خسارت زیادی به همراه دارد، حزبالله به آن به عنوان یک ابزار برای حل و فصل مسایل داخلی نگاه نمیکند.
همانطور که اشاره شد، خلع سلاح که این روزها در میان مخالفان حزبالله با واژه رد سلاح بیان میشود، در واقع خارج کردن لبنان از معادلات منطقهای به نفع رژیم اسرائیل، دولت عربستان و دولت آمریکاست. در طول سالهای گذشته و در واقع در حدود سه دهه گذشته تأثیرگذاری منطقهای لبنان بسیار فراتر از کشوری با 5/4 میلیون جمعیت و 10 هزار کیلومتر مربع مساحت بوده است. لبنان با اتکاء به مدیترانه و مقاومت منطقه به یک قدرت منطقهای تبدیل شده است. اثرگذاری لبنان بر تحولات منطقهای در طول این دهها سال از اثرگذاری منطقهای کشوری در حد و اندازه مصر هم بیشتر بوده است. این لبنان با این مختصات از سوی جبهه استکباری خطرناک ارزیابی و برای خلاصی از آن، راهبرد
خلع سلاح حزبالله دنبال شده است و علیرغم آنکه این راهبرد بارها با شکست مواجه گردیده اما چون جریان استکبار راهحل دیگری ندارند، به تکرار آن سرگرم میباشد. دقیقاً به دلیل اینکه خلع سلاح مقاومت، خلع اقتدار لبنان میباشد، امروز جامعه لبنان و طوایف مختلف، رو در روی آن قرار گرفتهاند، چرا که لبنان ضعیف به نفع هیچ یک از طوایف لبنان نیست.
از جنبه دیگر، خلع سلاح حزبالله در واقع آغاز فرآیند خلع سلاح شیعه و خلع اقتدار شیعه است. تجربه بحرین و جمهوری آذربایجان پیش روی شیعیان قرار دارد. در بحرین نزدیک به
75 درصد جمعیت را شیعیان تشکیل میدهند اما چون قدرت نظامی ندارند در معادله داخلی قدرت هم جایگاه ندارند چه رسد به معادله منطقهای قدرت. از آن طرف تجربه آذربایجان است. بیش از 90 درصد جمعیت جمهوری آذربایجان را شیعیان تشکیل میدهند اما چون سلاح ندارند در فرآیند داخلی قدرت هم سهیم نیستند چه رسد به اینکه در فرآیند منطقهای تحولات نقشی داشته باشند. امروز بحرین و آذربایجان با اکثریت مطلق جمعیت شیعی در اردوگاه دشمنان شیعه قرار دارند و این یک درس مهم برای شیعه میباشد. امروز شیعه خود را در معرض یک توطئه پیچیده میداند که نقطه آغاز آن خلع سلاح شیعیان لبنان است. به همین دلیل امروز سلاح حزبالله در شیعه به عنوان یک اسم رمز عمل میکند. امروز حفظ سلاح حزبالله بهعنوان حفظ قدرت شیعه در منطقه اولاً بر روی دوش شیعه لبنانی قرار دارد. آنان آن را یک رسالت تاریخی در حساسترین دوره حیات شیعه که بعضی از علمای بزرگ از آن بهعنوان «عنصر ظهور صغری» یاد کردهاند، میداند و بر آن تأکید دارد. امروز همه مجامع شیعه در عراق هم حساس شدهاند. آنان معتقدند موفقیت دشمن در هر نقطه از مناطق شیعی، راه را برای هجوم دشمنان به بقیه مناطق شیعه باز میکند و لذا باید با شدت تمام با آن مخالفت کرد.
البته ما مسایل منطقه را در قاب و قالب طایفه و مذهب نمیبینیم و رسالت خود را یک رسالت طایفهای تعریف نکردهایم. انقلاب اسلامی برای تجدید حیات اسلام پا به عرصه وجود گذاشته و عملاً هم به تجدید حیات اسلام رسیده است. حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ و حضرت امام خامنهای ـ دامت برکاته ـ هیچگاه ندای مذهبی ـ در مخالفت یا رقابت با مذاهب دیگر اسلامی ـ
سر ندادهاند بلکه نداها همواره معطوف به تجدید حیات اسلام و مقابله با دشمنان اسلام بوده است. در این صحنه هم تلاش دشمن برای حذف شیعه از معادلات منطقه، در واقع تلاش برای حذف عنصری است که تجدید حیات اسلام و مسلمانان را کلید زده است و از اینرو هم مقابله استکبار با شیعه در واقع مقابله با اسلام است و هم تلاش مجاهدانه برای حفظ قدرت شیعه در واقع کلید رمز حفظ قدرت اسلام میباشد. از قضا این احساس مشترک در جهان اسلام وجود دارد که امروز حذف ایران از معادلات، حذف اسلام از معادلات است و حفظ ایران در معادلات، حفظ اسلام در معادلات است. کمااینکه امروز احساس عمومی در جامعه مسلمان، مسیحی و دروز لبنان این است که حذف سلاح حزبالله، حذف لبنان از معادلات و حفظ سلاح حزبالله، حفظ لبنان در معادلات منطقهای میباشد.
سیدعبدالله متولیان
در روزهایی که غرب با تهدید «مکانیسم ماشه» و تحریمهای چندلایه تلاش دارد ایران را به انزوا بکشاند، رئیسجمهور کشورمان با سفری راهبردی به چین، علاوه بر شرکت در اجلاس سازمان همکاری شانگهای در دیدارهای دوجانبه و چندجانبه با رهبران شرق، پیام روشنی به جهان مخابره خواهد کرد: ایران منزوی نیست، بلکه در قلب نظم نوین جهانی جای دارد.
سفر رئیسجمهور ایران به چین، در شرایطی انجام میشود که منطقه غرب آسیا و نظام بینالملل در آستانه تحولات ژرفی قرار دارد. تروئیکای اروپایی خواستار فعالسازی مکانیسم ماشه شده و ایران نیز با حضور در اجلاس سازمان همکاری شانگهای، در حال تثبیت جایگاه خود در نظم جدید است و تقابل این دو مسیر، نشاندهنده نبردی راهبردی میان یکجانبهگرایی غربی و چندجانبهگرایی نوظهور شرقی است. سازمان همکاری شانگهای، با جمعیتی بالغ بر ۵/۴ میلیارد نفر و سهمی بیش از ۴۰ درصد از اقتصاد جهانی، فراتر از یک نهاد نمادین یا محصور در حوزه اقتصاد، به بستری برای شکلگیری نظم جدید جهانی بدل شده است. ایران اکنون با ارادهای تازه، در پی مشارکت فعال در همکاریهای امنیتی و اقتصادی و ایفای نقش مؤثر در معادلات منطقهای است.
در این میان، چین بهعنوان میزبان اجلاس و شریک راهبردی ایران، نقشی کلیدی ایفا میکند. سند همکاری ۲۵ساله میان دو کشور، اگر چه هنوز به مرحله اجرایی کامل نرسیده، اما ظرفیتهای بیبدیلی برای توسعه روابط فراهم کرده است. یکی از مهمترین محورهای این همکاری، حوزه انرژی است. چین همچنان یکی از بزرگترین خریداران نفت ایران است و استمرار خرید نفت توسط پکن میتواند نقش ضربهگیر حیاتی برای اقتصاد کشور ایفا کند.
در دیدارهای دوجانبه، انتظار میرود موضوع افزایش صادرات نفت، توسعه زیرساختهای حملونقل، همکاری در حوزه اقتصاد دیجیتال و مشارکت در پروژههای منطقهای نظیر «کمربند و جاده» در دستور کار قرار گیرد. این همکاریها علاوه بر منافع اقتصادی مستقیم موجب تقویت موقعیت کشور در معادلات آسیایی و جهانی میشود.
پیام سیاسی این سفر برای غرب، روشن و هشدارآمیز است: ایران در حال تعمیق روابط با قدرتهای نوظهور جهانی است. این پیام برای افکار عمومی داخلی نیز امیدآفرین است، چراکه نشان میدهد کشور راههای جایگزین بسیاری دارد و میتواند با اتکا به ظرفیتهای شرقی، فشارهای غربی را خنثی کند.
و، اما موانع داخلی نظیر دیوانسالاری پیچیده، ناهماهنگی میان نهادها و نگاههای سیاسی محدودکننده، از جمله چالشهایی هستند که میتوانند مسیر شکلگیری و تحقق توافقات را مختل کنند. اگر ایجاد هماهنگی در سطوح عالی، زمینه شکلگیری و اجرای واقعی توافقات را فراهم کند، این سفر میتواند نقطه عطفی در روابط راهبردی ایران باشد.
در سطح امنیتی نیز، این سفر فرصتی برای رایزنی درباره تهدیدات مشترک است. حضور رئیسجمهور در اجلاس شانگهای، آنهم در کنار رهبران چین، روسیه و هند، میتواند پیامی بازدارنده برای دشمنان باشد و نشان دهد که در صورت تکرار تجاوز ائتلاف غربی- صهیونی، پاسخ آن نهتنها از سوی تهران، بلکه از سوی بلوک شرق نیز به نحوی دیگر داده خواهد شد. اگر در دیدارهای این سفر، تضمینهایی از سوی چین برای ادامه همکاریهای اقتصادی و مقابله با تحریمها دریافت شود، غرب با دیواری از مقاومت چندجانبه مواجه خواهد شد؛ دیواری که میتواند پروژه فشار حداکثری را به شکست کامل بکشاند.
در نهایت، باید به این نکته توجه داشت که جهان در حال تجربه تغییر توازن قدرت است. قدرتهای نوظهور آسیایی، با سرعت در حال ترسیم نقشهای تازه برای اقتصاد و سیاست جهانی هستند. ایران، با موقعیت ممتاز سیاسی، جغرافیایی، اقتصادی، راهبردی و در اختیار داشتن منابع عظیم انرژی و شاهراه کریدورهای ارتباطی جهان، میتواند یکی از بازیگران کلیدی و اصلی نظم جدید جهانی باشد. سفر پزشکیان به چین، اگر با ارادهای جدی و برنامهای دقیق همراه شود، میتواند آغازگر فصلی تازه در روابط ایران با قدرتهای نوظهور باشد. فصلی که در آن، نهتنها فشارهای غربی خنثی میشود، بلکه افقهای جدیدی برای توسعه کشور گشوده خواهد شد؛ و در نهایت اگر فرصت دیپلماسی راهبردی در این سفر بهدرستی مدیریت شود، نهتنها دشمن از ورود مجدد به جنگ پشیمان خواهد شد، بلکه ایران در مسیر تثبیت جایگاه خود در نظم نوین جهانی قرار خواهد گرفت. اکنون زمان آن رسیده است که شانگهای تصمیمساز، به نقطه اتکای سیاست خارجی ایران بدل شود.
عبدالرضا فرجی راد
در این روزها و با پیش آمدن مساله مکانیزم ماشه، برخی برجام را مقصر این اتفاقات می دانند. باید توجه داشت که در آن مقطع زمانی مذاکرات برجام کنترل شده و همه موارد به اطلاع مقامات ارشد کشور می رسید. هر نکته تازه ای را با مرکز هماهنگ می کردند و در موارد حساس تیم مذاکره کننده و رییس جمهور وقت با رهبری جلسه می گذاشت و تصمیم نهایی گرفته میشد.
به همین خاطر در آخر کار هم مذاکره کنندگان هم از سوی رهبری و رییس جمهور مورد تحسین قرار گرفتند.
برجام موفقیت بزرگی بود و آن هم فقط در سایه حضور افرادی همچون اوباما و جان کری میتوانست بدست آید و الا افراد دیگری این امتیاز غنی سازی ۳/۶۷ و بیش از یکصد میلیارد دلار پول نقد را به ایران نمیدادند.
فقط از این پول ۱۴/۵ میلیارد دلار توسط رییس جمهور وقت بابت توسعه صنایع موشکی هزینه شد که آنچه که امروز از کشور دفاع میکند فقط همین دستاوردهای موشکیاست و الا معلوم نیست چه بلایی سر کشور می آمد.
اگر برجام به نفع ما رقم نخورده بود آن خصومت بین اوباما و نتانیاهو شکل نمیگرفت که وی بدون اجازه دولت وقت امریکا در کنگره آن سخنرانی معروف را علیه اوباما و تیمش انجام دهد و در امریکا هم نتواند با هیچ مقام رسمی ملاقات کند.
در زمان امضای برجام از ۸ میلیارد نفر آدم دنیا هیچکس فکر نمیکرد که فردی به نام ترامپ درست بعد از اوباما رییس جمهور امریکا شود و ۱۰ کاندیدای جمهوری خواهرا کنار بزند. به همین جهت در ایران هم چه آنهایی که مذاکره میکردند و چه آنهایی که تصمیم میگرفتند فکرش را نمیکردند که امریکا زیر توافق بزند و اروپا هم نتواند کاری بکند که موضوعی مثل مکانیزم ماشه اینقدر اهمیت پیدا کند.
همه چیز به آژانس واگذار گردید و آژانس هم در ۱۲ گزارش خود کاملا از رفتار و پایبندی ایران ابراز رضایت نمود.
نکته مهم بعدی اینکه بعد از شکست ترامپ در برابر بایدن، یکبار در پایان دولت روحانی
تا مرز امضای توافق با دولت دموکرات رفتیم و حتی اعلام شد آقای عراقچی در یکی دو روز آینده توافق را امضا می کند اما آقای رییسی در خواست نمود که توافق در دولت ایشان امضا گردد.در دولت ایشان هم با حمله روسیه به اوکراین مواجه شدیم که ما عقب نشینی کردیم. آقای باقری که مسئول مذاکره گردید تلاش کرد که توافق امضا شود و در آن زمان اعلام شد که ۸۵ درصد پیشرفت داشته است. حتی خبر دقیق وجود دارد که سران ارشد هم از آقای باقری حمایت میکردند ولی متاسفانه بعصی ها در داخل نگذاشتند توافق شکل گیرد.
الان هم که قرار است مکانیزم ماشه در ۴ هفته آینده عملیاتی شود هنوز هیچ چیز قطعی نیست. روسها و چینی ها فعالند و درست است که در این رابطه خاص حق وتو ندارند ولی میتوانند با شک و تردیدهایی که بوجود میاورند تحریم شورای امنیت مثل گذشته استخوان دار نباشد.
ضمن اینکه هنوز این امکان وجود دارد که طرح ۶ ماهه روسیه و طرح مشروط ۶ ماهه اروپا در این مدت باقیمانده در یکجایی با هم تلاقی کند و از درون آن یک طرح حد وسطی در آید که اسنپ بک شش ماه اجرایی نشود.
لازم به ذکر است که اروپا به هیچ وجهی علاقمند نیست که مکانیزم ماشه فعال بشود زیرا در صورتیکه این اتفاق رخ دهد کاملا از مساله هسته ای ایران کنار گذاشته میشود و ایران میماند و امریکا و بعد چین و روسیه که برای اروپا دردآور است.
تورم افسارگسیخته، فقط یک عدد نیست، زیستروزمرهای است که با لبه تیز سیاست، برّانتر شده است. مجموعهای از فشارها و شوکهای خارجی و داخلی، مانند تداوم بحران نفسگیر هستهای، بنبست سیاست خارجی و تهدید اسنپبک و احتمال بازگشت تحریمهای سازمان ملل، سایه جنگ و نااطمینانی ژئوپلیتیک از تأسیسات و صادرات نفت و گاز ایران، سیاستهای ناپایدار اقتصادی و ناترازیهای انرژی بهویژه قطعی آب و برق، فرسودگی زیرساختها و بالارفتن هزینه تولید و توزیع، سوءمدیریت و بیانضباطی مالی و پولی، نوسانات ارزی، افزایش مصرف بیرویه انرژی و کاهش شدید بهرهوری، تنشهای زیستمحیطی، توزیع نادرست یارانه، کسری بودجه سالانه، کمبود و حبس دادهها، تشدید انتظارات تورمی و کاهش قدرت خرید و... منشأ این تورم چسبنده و هزینهبنیاد است و ایران را در میان کشورهای با تورم بالا جای داده است. بر اساس برآوردهای صندوق بینالمللی پول، نرخ تورم 43.3درصدی، فشارهای قیمتی را تداوم خواهد داد.
کششی که نشان میدهد شتاب کوتاهمدت قیمتها، کاهش معناداری نداشته و همچنان رو به بالاست. پیشرانههای این فشار نهتنها مبنای پولی دارد، بلکه به شوکهای هزینهمحور مانند انرژی، بهداشت، حملونقل و انتظارات تورمی گره خورده است. تورم منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی حدود 11 درصد برآورد شده است.
ریشهها
1- بنبست دیپلماسی: بنبست دیپلماسی هستهای و غیرهستهای، اقتصاد ایران را در یک وضعیت نااطمینانی قرار داده است. فعالسازی اسنپبک از سوی تروئیکای اروپایی، بهطور مستقیم ریسک تحولی ناگهانی در تحریمها به بازار مخابره کرده است. این ریسک، انتظارات تورمی و نرخ ارز را همچنان تشدید و اقتصاد تحریمی کشور را تضعیف میکند.
2- سنگینی سایه جنگ:تنشهای ماههای اخیر ایران و اسرائیل، گرچه با آتشبسهای مقطعی همراه شد، اما اثر خود را بر بازار (از دلار و طلا تا خوراکیها) گذاشته است. در چنین شرایطی، کوچکترین خبر بر افکار عمومی و موج انتظارات تورمی سوار میشود؛ بهخصوص برای جامعهای که همزمان با بحران انرژی و کمآبی نیز دستبهگریبان است. هر شلیک یا تهدیدی، بهسرعت تنش را افزایش میدهد. فعالان اقتصادی ایران در این فضای پُرریسک برای فردا برنامهریزی نمیکنند؛ برای امروز ذخیره میکنند.
3- موتور پنهان موجهای تورمی: خاموشیهای گسترده و افت فشار آب، فقط نارضایتی اجتماعی به دنبال ندارد، هزینههای تولید را افزایش و ظرفیت بهرهبرداری را کاهش داده و زنجیره تأمین را مختل کرده است. بنگاهها برای ثبات تولید به ژنراتور و سوخت گرانتر پناه بردهاند و هزینه تمامشده بالا رفته است. دسترسی محدود به قطعات و فناوری نیز مزید بر علت شده و نگهداری شبکه فرسوده انرژی را دشوار کرده است.
4- تکرار سیاستهای ناپایدار: وقتی سیاستگذاری از برنامه به روزمرگی عقبنشینی میکند، اقتصاد در خاکریز حفظ حداقلهای معیشتی سنگر میگیرد؛ جایی که نه زمان و نه پشتوانهای برای اصلاحات ضدتورمی باقی میماند. گزارشهای اخیر داخلی و بینالمللی نشان میدهد رشد و توسعه اقتصادی ایران دهها سال است که بهشدت تحت فشار سیاست خارجی و تحریمها بوده است. در چنین شرایطی، هر لغزش بودجهای یا پولی، مارپیچ تورم-کسری را پیچیده و تورم را چسبنده میکند. چسبندگی تورم در ادبیات اقتصادی، به ویژگی قیمتها و دستمزدها اشاره دارد، قیمتی که به آسانی پایین نمیآید و حتی با نوسانات تقاضا، مقاومت میکند. کسری بودجه ساختاری و اتکای مزمن به منابع ناپایدار، بهمعنای فشار دائمی بر پایه پولی است. قیمتگذاری دستوری و جهشهای دورهای ارز، سیگنالهای قیمت را مخدوش و انگیزه سرمایهگذاری مولد را تضعیف کرده است. یارانه غیرهدفمند انرژی، مصرف را بالا برد و انگیزه بهرهوری را پایین کشید. ضعف حکمرانی داده (انتشار نامنظم و مبهم دادههای کلیدی) نیز تصمیمگیری فعالان اقتصادی را دشوار کرده و موجب بیثباتی در انتظارات تورمی شده است.
5- فرسودگی زیستمحیطی: فرونشست زمین، خشکسالی، ریزگردها و گرمایش، فقط بحران زیستمحیطی نیست، شوکهای عرضه است که از بهرهوری میکاهد، هزینه تولید را بالا میبرد و مسیر تورمی را سختتر میکند. پژوهشهای آکادمیک، بر رشد رقابت در منابع، تداوم تغییرات اقلیمی و ضرورت چرخش به فناوریهای سبز تا افق 2030 تأکید دارند. نهادهای داخلی نیز همواره هشدار میدهند وخامت وضعیت محیط زیست به یک ریسک بیثباتکننده امنیت ملی تبدیل شده است.
پیامدها
تورم افسارگسیخته نهتنها معیشت خانوار را تهدید میکند، بلکه ثبات اقتصادی و اجتماعی را نیز به خطر انداخته است. کاهش قدرت خرید، افزایش بیکاری و تضعیف تولید از پیامدهای اصلی این بحران است. وقتی تورم خوراکیها به بالای 40 درصد طغیان میکند، خانوادهها ابتدا کیفیت و سپس کمیت را قربانی میکنند؛ حتی سبد مصرف از پروتئین به کربوهیدرات ارزانتر جابهجا و موجب افزایش هزینههای سلامت در میانمدت میشود.
1- بازآفرینی توافق: در شرایطی که ساعت شنی۳۰روزه اسنپبک روشن شده است، پیشنهاد یک بسته تعامل فنی- حقوقیِ فوری به آژانس و تروئیکای اروپایی با تنویر افکار عمومی و طراحی یک سپر معیشتی هدفمند، علاوه بر مهار شوکهای قیمتی، مانع بازگشت گسترده تحریمها میشود. بازبودن مسیر گفتوگو و تداوم تلاشهای موازی در شورای امنیت نشان میدهد هنوز پنجره مدیریت ریسک باز است و ایران برای مذاکره، یکماه (پایان آگوست) فرصت دارد. بسته پیشنهادی ایران میتواند در یک جدولزمانبندی صریح و اعتمادساز، از طریق اعلام چارچوب همکاری فنی فوری با آژانس(افزایش دسترسیها و شفافیت زمانبندی پاسخها)، توقف رشد ذخایر و پرهیز از هر اقدام تنشزا و سرانجام توافق بر اقدامات راستیآزماییپذیر در ازای تعلیق گامبهگام ارائه شود.
2- انضباط مالی-پولی: تعیین سقف کسری بودجه، ممنوعیت برداشت از بانک مرکزی و هدفگذاری تورم با هدایت روبهجلو برای شکلدهی انتظارات.
3- مدیریت انرژی و آب: برنامه خاموشی شفاف با تعرفه پلهای، کاهش تلفات شبکهای که گفته میشود به 20 تا30 درصد رسیده و استفاده از فناوری تخلیه مایع صفر برای بازیافت آب، هزینهها را کم میکند. نیروگاههای خورشیدی شناور نیز کسری برق را 10 درصد کاهش میدهد.
4- حمایت هدفمند: انتقال نقدی مشروط با کارت اعتباری کالایی و کوپن الکترونیک، مصرف پروتئین را در دهکهای پایین 20 درصد بالا میبرد و فشار معیشتی را کم میکند.
5- تنظیم واردات: علاوه بر مزایده شفاف ارز برای کالاهای اساسی که موجب حذف رانت و مانع از جهش قیمتها میشود، اولویتبندی اقلام حساس نیز میتواند تورم وارداتی را کنترل کند.
راهکارهای میانمدت
6- ثبات ارزی: نقشه راه تکنرخیسازی ارز با ابزارهای پوشش ریسک (فوروارد/ سوآپ) و تقویت بازار بینبانکی، شوکهای وارداتی را کاهش میدهد.
7- اصلاح انرژی و آب: مدیریت یکپارچه حوضهها، تعرفه پلهای و سرمایهگذاری در اوراق قرضه سبز برای پروژههای پایدار، بهرهوری را بالا میبرد. فناوریهای پشتیبانی تصمیمگیری و میکروماهوارههای بلوفیلد با تحلیل آنی دادههای فضایی و پیشبینی سریع و دقیق در حوزههای نظامی، اقلیمی و تجاری، هدررفت آب را تا 17 درصد کاهش میدهد.
8- بومیسازی صنایع: سرمایهگذاری 20 میلیارد دلاری در تحقیق و توسعه، مشابه آنچه در چین اجرا شده، 25 تا 30 درصد از وابستگی به واردات میکاهد.
9- حکمرانی دادهمحور و رانتستیز: با داشبورد برخط تورم، سامانه رهگیری API برای دریافت لحظهای دادههای قیمتی اقلام یارانهای و تحلیل روندها، میتوان انتظارات تورمی را مهار و اعتماد عمومی را بازسازی کرد.
چشمانداز
سناریوی الف) دیپلماسی احیا میشود
با پیشرفت دیپلماسی، ریسکهای ژئوپلیتیک فروکش میکند، کانال پرداخت محدود اما قابلاتکا برقرار میشود، صادرات و واردات جان میگیرد و حتی کاهش سریع انتظارات تورمی، پیش از تغییرات واقعی در بخش عرضه ایجاد میشود. کارشناسان اقتصادی پیشبینی میکنند اگر تا پایان ۲۰۲۵ این مذاکرات به نتیجه برسد: تحریمها کاهش و صادرات نفت ایران تا۵۰ درصد افزایش مییابد؛ رشد GDP به حدود پنج تا هفت درصد افزایش و تورم به زیر۲۰ درصد کاهش مییابد؛ بازار ارز ثبات یافته و ارزش ریال تقویت میشود؛ با وجود رونق بازار کسبوکار، افزایش رقابتپذیری و بازگشایی زنجیره تأمین جهانی برای صنایع داخلی، ریسک نوسانات ژئوپلیتیکی باقی میماند. با این سناریو، زمینه برای شتاب برنامههایی چون تنوعبخشی اقتصاد غیرنفتی، تکنرخیسازی ارز، اصلاحات نظام بانکی، مقرراتزدایی برای تقویت بخش خصوصی، همکاری با اروپا در پروژههای سبز انرژی خورشیدی، تمرکز بر صنایع دانشبنیان و کشاورزی مدرن و برچیدن تدریجی برنامههای حمایتی موقت فراهم میشود.
سناریوی ب) بنبست ادامه مییابد
در این سناریو، با تعلیق دیپلماسی چشمانداز روشنی قابل تصور نیست. به پیشبینی بسیاری از کارشناسان اقتصادی، در صورت تداوم بنبست مذاکرات، اقتصاد ایران با انقباض شدیدتری مواجه میشود، صادرات نفت به زیر یک میلیون بشکه در روز سقوط کرده و منجر به کاهش پنج تا هشت درصدی GDP و تورم 45 تا۵۰ درصدی میشود، ارزش ریال تا ۳۰ درصد افت میکند، کمبود ارز خارجی تشدید شده و بازار سیاه ارز رونق میگیرد، کسبوکارها با افزایش ۴۰درصدی هزینههای تولید و اختلال در زنجیره تأمین جهانی مواجه میشوند، نرخ بیکاری به بالای ۱۵ درصد میرسد و مهاجرت نخبگان شدت میگیرد.
در چنین شرایط سختی، بهجز ایجاد کریدورهای تجاری جدید برای دورزدن تحریمها، گسترش دیپلماسی اقتصادی با کشورهای همسایه، چین و هند، حفظ کریدور تورمی و انضباط مالی، اصلاح نظام بانکی با حذف یارانههای غیرهدفمند و تخصیص بیشتر منابع به صنایع کوچک و متوسط، تحول در بهرهوری انرژی و آب، تمرکز بر ابزارهای مدیریت ریسک ارزی بنگاهها، توسعه پلتفرمهای دیجیتال برای تجارت داخلی، افزایش تابآوری نیروی کار، نظارت دقیق بر ریسکهای ژئوپلیتیکی و آمادهسازی سناریوهای اضطراری برای تشدید تحریمها، راه دیگری برای مقابله به نظر نمیرسد.
سناریوی ج) اسنپبک فعال میشود
در صورت شکست دیپلماسی و بازگشت تحریمهای شورای امنیت (قطعنامههای ۱۶۹۶، 1737، 1747، 1803، 1835و 1۹۲۹)، تحریمهای فراگیر بازمیگردد و تورم از کانال ارز، تجارت و بازرگانی، بیمه حملونقل، واردات مواد اولیه، قطعات و تکنولوژی تشدید میشود، هزینه تأمین مالی و بیمه و لجستیک بالا میرود، کانالهای صادراتی محدودتر میشود و انتظارات تورمی جهش مییابد، صادرات روزانه نفت ایران احتمالا به زیر ۴۰۰ هزار بشکه میرسد که بر اساس تحلیل اتاق بازرگانی ایران، منجر به اُفت GDP تا ۱۲ درصد و تورم 60 تا70 درصدی میشود. با سقوط ارزش ریال، ۲۰ میلیارد دلار سرمایه از کشور خارج و انزوای مالی، مهاجرت نخبگان و بیکاری تشدید میشود، بازار کسبوکار با افزایش۶۰درصدی هزینههای تولید و توقف پروژههای صنعتی مواجه شده، اما صادرات غیرنفتی (مانند فولاد) ممکن است با تمرکز بر بازارهای آسیایی رشد کند.
در چارچوب توصیههای صندوق بینالمللی پول، خودکفایی در تولید مواد اولیه کلیدی (پتروشیمی و فولاد)، تقویت تجارت با چین و هند از طریق کریدورهای زمینی با هدف افزایش ۲۵درصدی صادرات غیرنفتی، اصلاح نظام بانکی با کاهش یارانههای انرژی و تخصیص وامهای هدفمند به صنایع کوچک، سرمایهگذاری دو میلیارد دلاری در انرژیهای تجدیدپذیر و آموزش دیجیتال نیروی کار برای کاهش وابستگی به نفت و اشتغالزایی، ذخیرهسازی ارزی، نظام جیرهبندی هوشمند، حمایت نقدی هدفمند، تعلیق هزینههای غیرضرور و مداخله ارزی بسیار قاعدهمند و تسهیلات پوشش ریسک برای واردات کالاهای اساسی، ضروری است.
فرصتی برای فردا: در میانه تحولات پرشتاب منطقهای و جهانی که پنجره دیگری برای بازآفرینی سیاست خارجی ایران گشوده شده است، دیپلماسی واقعبین و مسئلهمحور، هدفمند و اعتمادساز، با محوریت تأمین منافع ملی و صیانت از یکپارچگی کشور، میتواند پارادایم روابط بینالمللی ایران را متحول کرده و بستر اصلاحات تدریجی را فراهم کند؛ اصلاحاتی که با هدف بهبود ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، تمرکز بر شفافیت، حکمرانی دادهمحور و جلب اعتماد عمومی، گسترش رفاه اجتماعی و پیشگیری از تقابل و درگیری، مسیر همدلی و ثبات را هموار میکند. تجربه اقتصادهای گرفتار تورم نشان داده که چنین دیپلماسیای با تقویت همکاریهای جهانی، به پایداری و رفاه عمومی بیشتری منجر شده و امید را به مردم بازمیگرداند.
شاهد بنی اسدی
عباس سیاح
به عنوان کسی که سالها در حوزه ارتباطات و رسانه مطالعه کردهام، سازمان همکاری شانگهای را صرفاً یک پیمان سیاسی یا اقتصادی نمیبینم. این پیمان به مثابه یک فضای ارتباطی و شبکهای رسانهای قابل درک است که میتواند مسیر تازهای برای بازنمایی ایران در سطح منطقه و جهان فراهم کند. ایران سالها در معرض تصویرسازیهای منفی رسانههای غربی قرار داشته؛ تصاویری که بیش از هر چیز بر تنش، تحریم و تهدید جنگ تمرکز داشته است. مهمترین ابزار برای کاهش این فشارها، ایجاد گفتمانهای جایگزین و روایتهای تازه از ایران است و شانگهای بستری است که امکان چنین بازتعریفی را به شکل عملی فراهم میکند. عضویت ایران در این سازمان، ظرفیت دیپلماسی رسانهای منطقهای را تقویت میکند. حضور فعال در شبکههای تلویزیونی، خبرگزاریها و رسانههای دیجیتال کشورهای عضو مانند چین، روسیه، هند و کشورهای آسیای مرکزی، این امکان را ایجاد میکند که روایت ایران بدون واسطه رسانههای غرب به مخاطبان منتقل شود. به جای آنکه روایت ایران تنها از فیلتر یک رسانه مسلط جهانی عبور کند، اکنون میتوان بر شبکهای از رسانههای منطقهای تکیه کرد که هم تنوع زبانی و فرهنگی دارند و هم ظرفیت مخاطب گسترده. فرصت دیگر، تبادلات فرهنگی و تولیدات مشترک رسانهای است. ایران میتواند با همکاری کشورهای عضو شانگهای، مستندها، فیلمها یا محتوای دیجیتال مشترکی درباره تاریخ، فرهنگ و ظرفیتهای اقتصادی تولید کند. بازنمایی نقش ایران در پروژههایی چون جاده ابریشم یا همکاریهای انرژی، تصویری تازه و مثبت از ایران به مخاطبان ارائه میدهد. چنین تولیداتی با مخاطب چندملیتی، بویژه در جهان امروز که تصویرسازی بصری اهمیت فراوان دارد، تأثیر عمیقی در بازتعریف جایگاه ایران خواهد داشت. همچنین در عصر رسانههای دیجیتال، شانگهای را باید بستری برای دیپلماسی عمومی دانست. کشورهای عضو این سازمان، میلیونها کاربر فعال در شبکههای اجتماعی دارند. ایران با ایجاد شبکههای رسانهای چندزبانه و حضور هدفمند در این فضا میتواند گفتوگویی مستقیم با افکار عمومی منطقه برقرار کند. این مسیر به نوعی دور زدن روایتهای یکسویهای است که در رسانههای غرب ساخته میشود. تجربه نشان داده هر جا ایران توانسته با مردم منطقه بیواسطه ارتباط برقرار کند، تصویر آن نیز متعادلتر شده است. موضوع دیگری که در حوزه ارتباطات اهمیت دارد، استفاده از ظرفیت سازمان شانگهای در دیپلماسی گردشگری است. معرفی شهرهای ایران در نمایشگاههای منطقهای، برگزاری فستیوالهای فرهنگی مشترک و تعریف مسیرهای گردشگری میان کشورهای عضو، میتواند تصویر ایران را از یک کشور درگیر مناقشه به کشوری امن، تاریخی و فرهنگی تغییر دهد. گردشگرانی که به ایران سفر میکنند، به طور طبیعی راویان تجربهای متفاوت خواهند شد؛ تجربهای که با آنچه در رسانههای غرب میبینند فاصله دارد. برای بهرهگیری بهتر از این فرصتها لازم است روایت ایران در رسانههای شانگهای همواره بر صلح، همکاری و ثبات تأکید کند. هر قدر افکار عمومی منطقه ایران را با این ویژگیها بشناسند، زمینه برای هرگونه جنگافروزی علیه آن تضعیف میشود. افزون بر این، شبکه نخبگان رسانهای و دانشگاهی کشورهای عضو باید فعال شود. همکاری پژوهشگران و روزنامهنگاران در قالب پروژههای مشترک، کنفرانسها و نشستهای علمی درباره موضوعاتی همچون گفتوگوی تمدنها در آسیای بزرگ، تصویری علمی - فرهنگی از ایران به نمایش خواهد گذاشت که مکمل چهره سیاسی - اقتصادی آن است. نکته مهم دیگر همگرایی اقتصادی و رسانهای است. هر قدر رسانهها بتوانند تصویر ایران را به عنوان یک محور حیاتی در تجارت و انرژی منطقهای تقویت کنند، احتمال شکلگیری تهدید نظامی علیه آن کمتر میشود. وقتی کشوری در افکار عمومی جهان به عنوان شاهراه ارتباطی، اقتصادی و فرهنگی شناخته شود، جنگ علیه آن نه فقط پرهزینه، بلکه غیرمنطقی جلوه خواهد کرد. از این منظر سازمان شانگهای تنها یک قرارداد میان دولتها نیست، بلکه فرصتی راهبردی برای تقویت برند ملی ایران در سطح منطقه و جهان است. هوشمندی در استفاده از ابزارهای رسانهای میتواند ایران را به عنوان همسایهای امن، شریک اقتصادی مطمئن و بازیگری صلحطلب معرفی کند. شکلگیری چنین تصویری موجب خواهد شد سایه جنگ از سر ایران دور شود و جای آن را نگاه تازه به ظرفیتهای همکاری و توسعه بگیرد. در جهانی که روایتها و تصویرها به اندازه واقعیتهای سیاسی و اقتصادی قدرت دارد، شانگهای بستری است که میتواند آینده ارتباطی ایران را تغییر دهد.