خرمشهرها در پیش است آستینها را بالا بزنید/ مسعود اکبری
«در جنگ تحمیلی ما حتی سیم خاردار هم که میخواستیم بیاوریم، غیر از اینکه آن فروشنده نمیفروخت، آن کشوری هم که باید این سیم خاردار از داخلش عبور میکرد، با ما همراهی نمیکرد، اجازه نمیداد. یک طرف ما بودیم، یک طرف هم مدرنترین وسایل جنگیِ آن روز را در اختیار داشت با کمّیّت بالا.»
این توصیف از زبان رهبر معظم انقلاب(در مراسم شب خاطره دفاع مقدس- 4 مهرماه 97) تنها بخش کوچکی از شرایط سخت ایران در هشت سال دفاع مقدس است.
جمهوری اسلامی ایران جنگ تحمیلی را پشت سر گذاشت. روزها و ماهها و سالها سپری شد. کودتای مخملی با طراحی پیچیده به اجرا درآمد، تحریمهای فلجکننده علیه کشورمان تصویب شد، پروژه یارگیری و سربازگیری توسط دشمن در کنار پروژه نفوذ در مقاطع مختلف اجرا شد، ترور مقامات و دانشمندان هستهای کلید خورد، آشوب خیابانی، بمبگذاری، ایجاد گروهکهای تکفیری و جداییطلب و... هر آنچه که برای زمین زدن یک حکومت مردمی به کار میآمد توسط دشمنان قسم خورده اجرا شد اما در نهایت همه این نقشهها نقش بر آب شد.
حالا در شرایطی که در 43 سال اخیر هفت رئیسجمهور آمریکا خوراک مار و مور شده یا در تاریخ گم و گور شدند، انقلاب اسلامی پایدار مانده
و شاخ و برگ گسترانده است.
به این 2 خبر توجه کنید- خبر اول: ماهواره نظامی «نور 2» محصول سازمان هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با موفقیت در مدار 500 کیلومتری زمین قرار گرفت. این ماهواره ایرانی در هر 90 دقیقه یکبار به دور زمین چرخیده و در هر شبانهروز 16 بار از فراز زمین میگذرد و مأموریتش حداقل سه سال ادامه خواهد داشت. این در حالی است که توانایی قرار دادن یک ماهواره در مدار، خود عملی پیچیده است و تنها شماراندکی از کشورها آن را در اختیار دارند.
بر اساس اعلام فرمانده بخش فضایی نیروی هوافضای سپاه، ماموریت ماهواره نور 2 سنجشی و اطلاعاتی است و اطلاعات جمعآوری شده توسط آن میتواند کاربرد دفاعی و عمومی داشته باشد. علاوهبر این، با همت جوانان مومن و انقلابی و دانشمندان عزیز کشورمان ماهواره نور 2 میتواند در مقیاس بزرگ و با دید بسیار وسیع از فاصله ۵۰۰ کیلومتری حوادث طبیعی مانند سیل و زلزله را هم رصد کند.
نکته قابل توجه اینجاست که ماهوارهها در این رده، علاوه بر تامین امنیت بیشتر برای کشورمان و کمک به رفع نیازهای نظامی، میتوانند درآمد زیادی را برای ایران به همراه داشته و نیازهایی- مانند تهیه تصاویر جدید از شهرها جهت نقشهبرداری- که اکنون با هزینههای زیاد از شرکتهای خارجی تامین میشود را با هزینههای بسیار پایینتر و با کمک متخصصان داخلی تامین کنند.
پرتاب موفقیتآمیز ماهواره نور 2، دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و تروئیکای اروپا را نیز به سخره گرفت. آمریکا، رژیم صهیونیستی و تروئیکای اروپا همواره مدعی بودند که حتی کوچکترین اقدامات از سوی ایران را تحت رصد داشته و بر آن آگاه هستند. آنها در توهمی آشکار مدعی بودند که «اطلاعات ما در مورد ایران بیش از خود آنها است.»؛ اما پرتاب ماهواره نور 2 و شوک ناشی از اجرای اصل غافلگیری در طرف غربی، بیش از پیش ثابت کرد که این دستگاههای عریض و طویل در مقابل جوانان مومن و غیور ایرانی هیچ حرفی برای گفتن ندارند.
پس از پرتاب ماهواره نور 2، شبکه خبری آمریکایی «سی بیاس نیوز» در پایگاه اینترنتی خود نوشت:«ایران دومین ماهواه نظامی خود را در مدار زمین قرار داد. این در حالی است که مذاکرات احیای توافق هستهای 2015 میان تهران و 1+4 به مرحله حساسی رسیده است.» چند روز پیش نیز رسانههای غربی و عبری خبرهایی با همین مضمون درباره رونمایی از شهر جدید موشکی و پهپادی ایران منتشر کردند.
ایران اکنون در مقایسه با طرف غربی و به خصوص آمریکا در میز مذاکرات، موقعیت برتر را دارد. در دولت سیزدهم تجارت خارجی ایران با 40 درصد رشد به 90 میلیارد دلار رسیده است. صادرات نفت ایران نیز در مرز 1،5 میلیون بشکه است. افزایش ۲.۵ برابری وصول درآمدهای نفتی و افزایش 4 برابری وصول درآمدهای حاصل از صادرات گاز نسبت به سال گذشته را نیز به این فهرست اضافه کنید.
اینها همگی مصادیق تغییر ریل گذاری ایران در سیاست خارجی در حدود 7 ماه اخیر در دولت سیزدهم است. آنچه آشکار و عیان است اینکه این تغییر ریل گذاری، معادلات را تغییر داده است. بر همین اساس حضور ایران در میز مذاکره بهمعنای معطلبودن یا نیازمندی نیست. ایران از یکسو فروش نفت و تجارت خارجی را افزایش داده و از سوی دیگر ماهواره به فضا پرتاب کرده و از شهر موشکی و پهپادی خود رونمایی میکند. همزمان ایران از موضع اقتدار در مذاکرات حضور یافته و در پی احقاق حقوق ملت ایران است. هدف اصلی لغو کامل و دائمی تحریمهاست. براساس شواهد و مستندات متعدد، در شرایط فعلی این طرف غربی و به خصوص آمریکاست که شدیدا محتاج و نیازمند توافق است و ایران موقعیت برتر را در اختیار دارد.
و اما خبر دوم: در روزهای گذشته فاز نهایی بزرگترین کارخانه تولید واکسن غرب آسیا در شهرک دارویی برکت به بهرهبرداری رسید. با راهاندازی فاز نهایی این کارخانه، ظرفیت تولید واکسن در مجموعه برکت به روزانه یک میلیون دز و سالانه 350 تا 400 میلیون دز رسید و بر همین اساس ایران رسما به باشگاه تولیدکنندگان صنعتی واکسن در جهان پیوست.
نکته قابل توجه اینجاست که از زمان ورود سویه اُمیکرون به کشور تا زمان تولید واکسن اختصاصی این سویه (برکت پلاس) تنها ۲۹ روز طول کشید، در حالی که بعد از ورود ویروس ووهان به کشور حدود
10 ماه طول کشید تا ما به واکسن کووید دست پیدا کنیم، یعنی در مجموعه برکت علاوهبر ایجاد ظرفیت تولید انبوه، دانش و تکنولوژی تولید هرگونه واکسن پیشرفته برای سویههای جدید و یا سایر بیماریهای ویروسی در کوتاهترین زمان ممکن را هم در اختیار گرفتهایم و این یک خبر خوش و یک دستاورد ملی برای کشورمان است.
ناگفته نماند که 10 مقاله از مستندات واکسن کوو ایران برکت آماده و به مجلات معتبر جهانی ارسال شده که سه مورد از آنها در مجلات خارجی معتبر چاپ شده است. تاکنون 6 واکسن ایرانی با نامهای برکت، پاستوکووک، رازیکووپارس، اسپایکوژن، فخرا و نورا برای مقابله با ویروس ۱۹-COVID مراحل فنی و علمی را سپری کرده و از وزارت بهداشت مجوز گرفتهاند.
حالا به این موارد دقت کنید: ایران نهمین کشور دارای چرخه کامل فناوری فضایی است. چهارمین کشور دنیا در دستیابی به فناورهای نوین درمان ناشنوایی است، دومین کشور دارای توانایی ساخت دریچه قلب است. دارای مولفه استراتژیک خودکفایی در بنزین است. اولین سازنده استارتر هواپیما در منطقه غرب آسیا است. رتبه دهم جهانی در فناوری لیزر است. دومین کشور در درمان تالاسمی با شیوه پیوند مغز استخوان است. سومین تولیدکننده دکلهای انتقال برق است. دومین کشور دارای فناوری تولید پهپاد رادارگریز است. مقام دوم جهان در زمینه تولید نانو دارو است. چهارمین کشور صاحب فناوری ساخت نیروگاه خورشیدی در جهان است. جزو ۱۰ کشور سازنده زیردریایی در جهان است. چهارمین قدرت دریایی جهان است. جزو ده کشور جهان در فناوری لیزر است و...اینها تنها بخشی از افتخارات جمهوری اسلامی ایران است.
اکنون یک سؤال در ذهن ایجاد میشود و آن اینکه چرا این همه رکوردهای افتخارآمیز به چشم ما نیامده است؟! این به چشم نیامدنها دو علت اساسی دارد؛ یکی عملیات گسترده تبلیغاتی و رسانهای دشمن و پادوهای دشمن در داخل است و دیگری سوءمدیریت و قصور و تقصیر برخی مدیران در ردههای مختلف؛ قصور و تقصیری که بخش قابل توجهی از مشکلات اقتصادی و معیشتی فعلی نیز از آن نشأت میگیرد.
اینجاست که اهمیت فریضه«جهاد تبیین» که رهبر حکیم انقلاب از آن با عنوان «فریضهای قطعی و فوری» نام بردهاند، آشکار میشود. جهاد تبیین با این هدف که مشکلات اقتصادی و معیشتی بر روی این پیشرفتها و حماسهها گرد و غبار ننشاند و آنها را از چشم مردم دور نکند و نگذارد که به فراموشی سپرده شوند.
باید آستینها را بالا زده و با یقین به وعده الهی و با مجاهدت شبانهروزی و اعتماد به جوانان مومن، متخصص و انقلابی و با بیاعتمادی و عدم اتکا به دولتهای زورگو و غارتگر، قلههای پیشرفت و ترقی را یکی پس از دیگری فتح کنیم.
این را هم نباید فراموش کنیم که اجرای فریضه قطعی و فوری «جهاد تبیین»، نیاز به همدلی و هم افزایی و گذشت دارد. نیروهای جبهه انقلاب نباید توان و انرژی خود را در بگومگوهای مخرب و فرسایشی از بین ببرند. این انرژی و توان باید برای نبرد مستمر و منسجم با عملیات گسترده تبلیغاتی و رسانهای دشمن صرف شود.
استاد «حسن رحیمپور ازغدی» در خاطرهای شنیدنی از شب عملیات والفجر 8 نقل میکند؛ شهید «مرتضی متین فر»(مزرجی)- که نوزده سال داشت- به شهید شوشتری گفت: «امشب از اروند نمیتوانیم بگذریم. آنجایی که آموزش دیدیم عرض و شدت آب اینطور نبود.امشب اگر بعثیها ما را نزنند، کوسهها میزنند. اگر هیچ کدام نزنند، لای سیم خاردار و تلههای انفجاری گیر میکنیم. با محاسبات مادی، امشب نمیتوانیم از آب رد بشویم. ولی من امشب وارد آب میشوم تا به امام در جماران خبر بدهند که «آقا بچهها به عشق شما زدند به خط». دیگر مهم نیست آن طرف خط برسیم یا نرسیم. وظیفه ما وارد آب شدن است، بیرون آمدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ آن با خداست. خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف قلبش آرام است و آن طرف میترسد، توحیدش مشکل دارد.»
پرتاب موفقیتآمیز ماهواره «نور 2» و پیوستن ایران به باشگاه تولیدکنندگان صنعتی واکسن کرونا، نوید دهنده رویدادهای افتخارآمیز دیگر در آینده نزدیک است. به قول رهبر حکیم انقلاب «خرمشهرها در پیش است؛ البته نه در میدان جنگ نظامی، بلکه در میدانی که ویرانیهای جنگ نظامی را ندارد و برعکس آبادانی نیز بهدنبال دارد اما از جنگ نظامی سختتر است.»؛ پس بسم الله.
اسحاق هرتزوگ، رئیس رژیم صهیونیستی، در سفری رسمی دیروز به آنکارا رفت و با رجب طیب اردوغان، همتای ترک خود دیدار کرد. این دیدار در پی سفر چند هفته پیش نمایندگان ارشد ترکیه به اسرائیل برنامه ریزی شده بود. این نخستین سفر یک مقام ارشد اسرائیلی به ترکیه از سال ۲۰۰۸ بدین سو است. دیدار روز گذشته در حالی انجام شده که در دوره نخست وزیری 12 ساله بنیامین نتانیاهو روابط سیاسی آنکارا - تل آویو حداقل در ظاهر تیره بود. سردی روابط سیاسی اما هیچ گاه بر مناسبات تجاری، اقتصادی و امنیتی دو دولت سایه نیفکند.
ترکیه در دو دهه اخیر که حزب عدالت و توسعه بر این کشور حکومت می کند، همواره شهرک سازی های یهودینشین در کرانه باختری را محکوم و اعضای سیاسی جنبش اخوانی «حماس» را در کشورش میزبانی کرده است و حتی در اردیبهشت ماه گذشته که جنگ تازهای میان اسرائیل و حماس در نوار غزه درگرفت، اردوغان اسرائیل را به رفتارهای «تروریستی» متهم کرد. متهم کردن و «محکوم کردن» اما یک روی سکه مناسبات ترکیه و اسرائیل است، چراکه رجب طیب اردوغان ثابت کرده برای کسب «منافع» حاضر است چشم خود را روی جنایات رژیم صهیونیستی ببندد. برخلاف کشورهای حاشیه خلیج فارس، رابطه ترکیه و اسرائیل را نمی توان در قالب عادی سازی ارزیابی کرد، چراکه این رابطه قدیمی تر از عادی سازی روابط کشورهای عربی و اسرائیل در قالب پیمان صلح ابراهیم است. سفر اخیر رئیس رژیم اسرائیل را می توان در قالب گسترش روابط دو دولت ارزیابی کرد. تعریف دقیق این رابطه را حدود چهارماه پیش رجب طیب اردوغان در دیدار با جمعی از خاخامهای یهودی مطرح کرد. او گفت: «به رغم نقاط افتراق ترکیه و اسرائیل درباره فلسطین، روابط مان با اسرائیل در حوزههای اقتصادی، تجاری و گردشگری در مسیر پیشرفت است.» او در این دیدار همچنین درباره همکاری های امنیتی با اسرائیل سخن گفت. آخرین همکاری نظامی - امنیتی ترکیه و رژیم اسرائیل در جنگ قره باغ قابل مشاهده بود. در حین این جنگ بود که «یوزی آراد»، مشاور ارشد سابق موساد فاش کرد که «طی ۲۴ سال گذشته بیش از ۵۰ فرمانده عالی رتبه اسرائیلی تحت نظارت ناتو و با همکاری نزدیک ترکیه توانسته اند ساختار نظامی باکو را بازسازی و سازمان دهی کنند.» حالا روابط میان ترکیه و اسرائیل که پس از حمله نظامیان صهیونیستی به کشتی «ماوی مرمره» در سال 2010 به پایینترین حد خود رسیده بود، دوران اوج خود را تجربه می کند. این نزدیکی اما یک قربانی دارد. به نظر می رسد یکی از شروط دیدار اخیر برای گسترش روابط میان آنکارا - تل آویو فاصله گرفتن ترکیه از دوست اخوانی اش یعنی حماس باشد. هرچند هنوز نشانه هایی از این دوری مشهود نیست.
فارغ از رفتارهای دوگانه اردوغان بر سر مسئله فلسطین، سه دلیل عمده را می توان برای اشتیاق او به دیدار با هرتزوگ بیان کرد. تفاهم برسر افزایش مبادلات اقتصادی، گفت و گو درباره صادرات گاز اسرائیل به اروپا از طریق خاک ترکیه و تلاش برای میانجی گری در جنگ اوکراین از جمله این دلایل است. همان طور که گفته شد، اقتصاد یکی از دلایل اصلی این اشتیاق است. همان دلیلی که باعث شد ترکیه پس از سال ها جنگ نیابتی با امارات در سوریه و لیبی، دوباره آغوشش را روی ابوظبی بگشاید. مرکز آمار ترکیه روز پنجشنبه ۱۲ اسفند گزارش داد، نرخ تورم سالانه در این کشور طی ماه فوریه به 54.44 درصد رسید که بالاترین رقم طی دو دهه گذشته است. حال آن که تهاجم نظامی روسیه به اوکراین، ترکیه را که وابسته به انرژی وارداتی است با چالش مواجه کرده است. از طرفی، میزان صادرات ترکیه به اسرائیل در سال 2021 شاهد رشد 35 درصدی بوده و به رقم 6.4 میلیارد دلار بالغ شده که بیشترین میزان در تاریخ بوده و قابل چشم پوشی نیست. در بحث انرژی، ترکیه هم میتواند گاز اسرائیل را برای مصرف داخلی خریداری کند و هم در صادرات گاز اسرائیل به اروپا مشارکت داشته باشد. خط لوله انتقال گاز اسرائیل به اردن چند سال پیش راهاندازی و ابتدای سال ۲۰۲۰ تحویل گاز اسرائیل به این کشور آغاز شد. احداث ادامه این خط لوله از مسیر عراق به ترکیه میتواند گاز استخراج شده دریای مدیترانه توسط اسرائیل را به اروپا برساند. این اقدام در میان مدت و در حالی که غرب در پی تحریم خط لوله نورد استریم 2 و جایگزینی انرژی صادراتی روسیه از طریق قطر یا دیگر منابع است، اهمیت پیدا می کند. اسرائیل طی سالهای گذشته با توسعه میادین تامار و لاویاتان، تولید گاز خود را به شدت افزایش داده و آخرین آمارهای رسمی نشان میدهد که تولید گاز این رژیم در نیمه ابتدایی ۲۰۲۱ حدود ۹ میلیارد مترمکعب بوده که نسبت به دور مشابه سال ۲۰۲۰ رشدی ۳۷ درصدی داشته است. همچنین، در ماجرای اوکراین، اسرائیل در کنار ترکیه که عضوی از ناتو است، سعی کرده اند نقش میانجی را بازی کنند. اردوغان در حالی برای بازیگری در این تنش تلاش می کند که در سال های اخیر، به دلیل خرید سامانه های پدافندی روسی (اس-400) از آن به عنوان عنصر نامطلوب پیمان آتلانتیک شمالی یاد می شد. حتی روسیه تحت ریاست ولادیمیر پوتین نیز، در تلاش بود به وسیله آنکارا این پیمان نظامی را دچار تزلزل کند. با همه آن چه گفته شد، اردوغان تلاش کرده بیشترین منفعت را از تحولات پیرامونی اش ببرد. رئیس جمهور ترکیه را چند سالی است به دلیل دنبال کردن سیاست های نوعثمانی گری «سلطان» لقب می دهند. او اما بیشتر سلطان استفاده از فرصت ها بوده و چشم انداز در روابط سیاسی این کشور، برایش معنایی ندارد. اردوغان بیش از هر زمان دیگری چنان رفتار میکند که گویی هیچ محدودیتی برای قدرت او وجود ندارد. این رفتار او را که حدود دو دهه در راس قدرت ترکیه حضور دارد، بیش از همیشه آسیبپذیر می کند. در همیشه بر پاشنه اردوغان نخواهد چرخید.
نئورئالیسم علیه آمریکا!/ علیرضا حجتی
این روزها با حمله روسیه به اوکراین در فضای رسانهای مقاله مشهوری از «استفن والت» استاد مشهور روابط بینالملل در دانشگاه هاروارد مورد توجه قرار گرفته است که چند سال پیش به ریشههای بحران اوکراین پرداخته و آمریکا را مسؤول آن دانسته بود.
در چنین فضایی «جان مرشایمر» استاد دانشگاه شیکاگو در گفتوگو با نشریه آمریکایی نیویورکر، ایالات متحده آمریکا را مسؤول تهاجم روسیه به همسایهاش دانسته است. مواضع اشخاصی چون استفن والت و جان مرشایمر در توضیح ریشههای منازعه در اوکراین از آنجایی قابل اهمیت است که این ۲ استاد روابط بینالملل خالق و مبدع نظریههای رئالیسم تهاجمی و تدافعی در روابط بینالملل هستند. نظریههای نوواقعگرایی که با وجود اشکالاتی که به آنها وارد است اما توانستهاند بخوبی تمام تحولات جهانی را پس از جنگ دوم جهانی توضیح دهند و در میان تعدد نظریات روابط بینالملل، این نئورئالیسم است که به گونهای مسلط ظاهر شده است. نظریات واقعگرایی به عنوان نخستین الگو در تبیین رفتار قدرتهای بزرگ بر آن است که کنش دولتها یا بازیگران، وابسته به بعد ساختاری نظام بینالملل بوده و رفتار آنها نمایانگر جایگاه و موقعیتی است که در ساختار دارند. در این قالب منافع و استراتژی دولتها بر پایه محاسبات هزینه- فایدهای است که از جایگاه آنها در نظام بینالملل ناشی میشود، به همین دلیل دولتها تلاش میکنند بتوانند حداقل موقعیت خود را در این نظام حفظ کنند. با این توضیح رئالیسم تهاجمی مرشایمر یک نظریه ساختاری و بخشی از مکتب نوواقعگرایی است که برای نخستینبار توسط او مطرح شد. این نظریه نیز با توجه به مبنای واقعگرایی عنوان میکند آشوبزده - آنارشیک - بودن نظام به معنای نبود نظمدهنده مرکزی- نظام جهانی - است که باعث رفتار تهاجمی دولتها در سیاست بینالملل است.
با این تفسیر مرشایمر در گفتوگو با نیویورکر در توضیح اینکه چگونه بحران اوکراین به اینجا رسید، میگوید: تمام این دردسرها سال ۲۰۰۸ آغاز شد که پس از کنفرانس سران پیمان ناتو بیانیهای صادر شد مبنی بر اینکه گرجستان و اوکراین به ناتو خواهند پیوست. روسها این را کاملا روشن کردند که چنین کاری را به منزله تهدید حیاتی علیه خود میدانند و خط قرمز خود را رسم کردند. با این وجود با گذشت زمان شاهدیم غرب همچنان تلاش میکند اوکراین را به خود وصل کرده و از آن علیه روسیه استفاده کند. البته این فقط به گسترش ناتو محدود نمیشود. گسترش ناتو قلب یک استراتژی است که طبق آن اتحادیه اروپایی نیز به اوکراین گسترش پیدا کرده و با تبدیل آن به یک لیبرال- دموکراسی طرفدار آمریکا آن را به متحد خود تبدیل کند و این برای روسیه تهدیدی حیاتی است.
استاد دانشگاه شیکاگو در پاسخ به سوال نیویورکر که جلوگیری روسیه از تبدیل اوکراین به یک لیبرال- دموکراسی غربی آیا نوعی امپریالیسم نیست؟ با استناد به دکترین مونروئه میگوید: این امپریالیسم نیست، بلکه بازی شطرنج قدرتهای جهانی است. وقتی شما کشوری هستید مثل اوکراین که در همسایگی یک قدرت جهانی مانند روسیه زندگی میکنید، باید درباره اینکه آنها چه میگویند و میخواهند، دقت کنید چون اگر سوزنی در دست بگیرید و به چشم آنها بزنید، آنها تلافی خواهند کرد. کشورهایی که در نیمکره غربی هستند این را درباره آمریکا خیلی خوب درک میکنند، البته هیچ کشوری در آمریکای لاتین وجود ندارد که ما به آنها اجازه دهیم از یک قدرت جهانی در فاصله بسیار دور [چین و روسیه] دعوت کنند نیروی نظامی به آنجا بفرستد.
در همین حال استفن والت هم در مقاله تازه خود در فارینپالیسی درباره حمله روسیه به اوکراین با انتقاد از آمریکا و غرب مینویسد: گفته میشود پوتین به تنهایی منشأ این مشکل است که به همراه دیکتاتورهایی همچون آدولف هیتلر، جوزف استالین، صدام، فیدل کاسترو، شی جین پینگ و هر کس دیگری که ما داریم، به طور منظم شیطانصفت شده است. غرب اصرار دارد این بحران را نه به عنوان یک تضاد منافع پیچیده بین کشورهای دارای سلاح هستهای، بلکه به عنوان یک بازی اخلاقی بین خیر و شر تلقی کند. این گرایش خطرناک است، زیرا زمانی که یک درگیری با چنین عبارات شدید و اخلاقیای شکل میگیرد، سازش کفرآمیز میشود و تنها نتیجه قابل قبول تسلیم کامل طرف مقابل است. در این محیط، دیپلماسی چیزی بیش از یک نمایش فرعی نخواهد بود. پاسخهای سیاسی غرب به همان اندازه آشناست: بیانیههای معمول تقبیح، اعزام نمادین نیروها برای اطمینان بخشیدن به متحدان و اعمال تحریمهای اقتصادی، در مقابل، توجه ناچیز به مصالحههایی که ممکن است خطر جنگ را خنثی کند. حتی بدتر از آن، دلیلی وجود دارد که گمان کنیم این گرایش در طرف مقابل نیز بخوبی پیشرفت کرده است.
بنیانهای بیداری در جهان اسلام/ بهمن دهستانی
سالروز بزرگداشت سید جمالالدین اسدآبادی معروف به افغانی را باید سالروز بزرگداشت یکی از برجستهترین مفاخر شرق به شمار آورد. او در زمانی هویت و اصالت و بازگشت به قرآن را برای جهان اسلام احیا کرد که جوامع مسلمان در پی سربرآوردن قدرت اروپا بعد از رنسانس و به تبع آن افول آخرین خلافت اسلامی، حالتی از رکود و انحطاط را تجربه میکردند. ظهور سید جمال در جهان اسلام در آن مقطع موجب نجات بقایای هویت و تمدن اسلامی به مثابه یکی از تمدنهای بزرگ شرق شد چرا که حاکمیت عثمانی که خود را میراثدار حکومت نبوی و مظهر خلافت راشدین میدانست رو به زوال نهاد و سرزمینهای وسیع تحت سیطره آن در آسیا، اروپا و آفریقا تجزیه گردید و خطر اضمحلال حیات سیاسی و مدنی مسلمانان و بلکه ارزشهای وحیانی جهان اسلام کاملاً احساس میشد. پاسخگویی سید جمالالدین اسدآبادی به دیدگاههای مادی گرایانی چون سرسید احمد خان هندی و ارنست رنان فرانسوی دو چهره مطرح مادی گرای متأثر از تمدن اروپایی، در این راستا ارزیابی میشود.
آغاز «بیداری اسلامی» که از مفاهیم اساسی در جریان اسلام سیاسی و تحولات معاصر جهان اسلام به شمار میرود و میتوان آن را بنیان تمامی حرکتها و جنبشهای نوین اسلامی دانست؛ مرهون فعالیتهای سیدجمالالدین اسدآبادی و الهام بخشیهای اوست. جنبش احیاگرانه و بیدارگرانه سید جمال در سطح نظری و باورها، قرآن را مرجع و زیرساخت نوسازی جهان اسلام میداند. در حوزه عملی و اجتماعی آگاهیبخشی معطوف به مقابله با دو مانع استبداد داخلی و استعمار خارجی را شعار خود ساخته است و اتحاد اسلامی و پرهیز از فرقهگرایی و تعصب مذهبی را ضرورت درآمدن مسلمانان از اختلافات درونی عنوان میکند. جریان سید جمال کوشید ضمن استقبال از علوم جدید و بهرهمندی از مواهب تمدن غرب، شیفته و فریفته جلوههای آن نشده و حتی نسبت به موارد تعارض آن با عقاید اسلامی بهطور جدی وارد پاسخگویی شود.
تردیدی نیست اقدامات سید جمال تا بیش از یک قرن بعد از خود بر تمامی نهضتهای اسلامی تأثیر گذاشت اما همزمان با رشد تفکر دینی مورد بازخوانی انتقادی متفکران مسلمان نیز قرار میگرفت و این جریان انتقادی موجب تکامل بیداری اسلامی شد. دکتر شریعتی و شهید مطهری دو چهره شاخص معاصر در بررسی فعالیتها و آثار سیدجمالالدین اسدآبادی هستند و تبیین آنان از دستاوردهای سرسلسله جنبش بیداری جهان اسلام زیربنای بهتری برای گامهای بعدی در نهضت اسلامی فراهم آورد.
با آنکه او خود شخصیتی فرامذهبی داشت اما حاصل تلاشهای او با نتایج متفاوتی در ایران و جهان عرب همراه شد. حلقهها و نسلهای بعد از او در جهان عرب با نفوذ اندیشههای سلفی و تکفیری مواجه شدند و انحرافاتی در آنها بروز یافت، اما در ایران علاوه بر آنکه جنبش تنباکو و حتی مشروطیت منسوب به بیدارگریهای او میشود، الگوی تقریب مذاهب، نیز صورت تکامل یافته اندیشه اتحاد اسلام سید جمال ارزیابی میشود.
تعبیر و نگاه رهبر فرزانه انقلاب که خود از چهرههای شاخص و مؤمن به بیداری اسلامی هستند، منزلت و مقصد حرکت سید جمالالدین را بخوبی تبیین کرده است آنجا که میفرمایند: «مسلمانان عالم در طول قرنهای متمادی و بخصوص متفکرین بزرگ در قرن اخیر - از سید جمال اسدآبادی تا اقبال لاهوری، تا بزرگان فکر و اندیشه، تا علمای بزرگی در داخل کشور خود ما - دنبال آن بودهاند که دین خدا را حاکم کنند و این ادامه راه پیغمبران بوده است»(۱۳۷۷/۰۲/۰۲).