صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۲۵  ، 
کد خبر : ۳۴۰۸۲۵

یادداشت روزنامه های دوشنبه، 9 آبان ماه

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز دوشنبه ۹ آبان

نجابت روحانی و خاتمی؟! معاذالله!

علی علوی

آقای قوچانی، سردبیر روزنامه سازندگی در مناظره تلویزیونی گفته است «آقای روحانی و خاتمی بر خلاف آقای احمدی‌نژاد نجیب بودند و حرمت مراجع را نگه‌داشتند. ویژگی احمدی‌نژاد کلاه گذاشتن بر سر روحانیت بود». درباره آن بخش سلبی صحبتی نداریم. اما درباره آن بخش ایجابی که آن دو رئیس‌جمهور دیگر نجیب بودند، شبهاتی وجود دارد. البته مانند هر بحثی ابتدا باید واژه‌ها را معنا کرد، هرچند اساساً به‌خاطر حمل واژه‌ها بر محمول‌های بی‌شمار، برخی فهم هر نوع کلام و سخنی را غیرممکن می‌دانند و معتقدند هیچ کلمه‌ای در نزد هیچ دو صاحب عقلی، معنای واحد ندارد و نمی‌توان آنچه را در ذهن دیگران می‌گذرد، درک کرد و فهمید و خلاصه ابنای بشر از درک کامل یکدیگر عاجزند.
اما اگر نجابت را با همین مصداقی که آقای قوچانی به آن اشاره کرده است فهم کنیم، باید پرسید چگونه و با چه تسامحی محاسبه کردید که آن دو دیگر آدم‌های نجیبی بودند؟! ابتدا باید دید مراجع محترم به این احترام زبانی و ظاهری آن دو رئیس‌جمهور (که درباره آن هم حرف هست) قائل‌اند و نیاز دارند، یا به بنیان‌های دیگر؟! فرض کنیم دینی که مراجع ما مروج آن هستند، همان دین واقعی و محمدی باشد، آیا آقای روحانی و خاتمی دین‌شان همان دین مراجع است؟! و اگر رفتارشان در دولتداری و حتی زندگی شخصی مغایرت‌هایی با دین مراجع داشته باشد، آیا صرف اینکه در فضای علنی احترام زبانی مراجع را حفظ کرده باشند، از نظر مراجع و آقای قوچانی این نشانه نجابت است؟! اگر احترام مراجع را در ظاهر حفظ کنند، اما احترام و تبعیت از رهبر دینی و قانونی را نه در ظاهر نه در عمل رعایت نکنند، این نامش می‌شود نجابت؟! نجابت در همین ظواهر است یا مفهومی عمیق‌تر دارد؟ نجابت در فرهنگ دینی و عارفانه ما به معنای ترس از هیبت خداوند و نترسیدن از بانگ شیطان است. بانگ شیطان، دنباله‌روان شیطان را می‌ترساند، اما در مؤمنان واقعی بی‌اثر است و این فقط هیبت حضرت باری است که دل مؤمن را به لرزش و ترس و تقوی می‌برد. مؤمن به واسطه نجابت است که بانگ الهی را می‌شنود و پیرو شیطان، فاقد نجابت است، بنابراین دم‌به‌دم از بانگ شیطان می‌هراسد و اصولاً بانگ الهی را هرچند که قوی‌تر از بانگ شیطان است، نمی‌شنود.
آقای روحانی در زمان ریاست‌جمهوری خود حتی احترام قانون اساسی را که به آن قسم خورده بود و باید در سیاست‌های کلی از رهبری نظام تبعیت می‌کرد، نگاه نمی‌داشت. در یک مقطع زمانی بلافاصله بعد از هر سخنرانی رهبری، سخنانی بر زبان می‌آورد که نقیض سخن رهبری یا در تمسخر آن بود (و برای این رفتار خود تذکری هم گرفته بود و خودش ماجرا را بهتر می‌داند) و در بیشتر سخنان شفاهی و سخنرانی‌های مکتوب، از نیش و کنایه و وارونه‌سازی مطالب غافل نبود (و آقای قوچانی دست‌برقضا بهتر از هر کس از مکتوبات سخنرانی ایشان و کلیدواژه‌های سخنرانی‌های شفاهی او مطلع است!). آیا پذیرش مسئولیت دولت در یک حکومت دینی و آنگاه با لباس پیامبر این دین، از حدود قانونی گذشتن و نوعی اپوزیسیون‌بازی درآوردن، نجابت است؟! دروغ‌گفتن به مردم درباره آن صبح جمعه‌کذا نجابت است؟! حواله‌دادن مخالفان به «جهنم» و آن الفاظ معروف ایشان از نشانه‌های نجابت است؟! فقط مراجع باید محترم باشند (آن هم در ظاهر)، مردم و مخالفان احترام ندارند و دروغ و ناسزا با آنان نجیبانه است؟!
درباره آقای خاتمی لااقل در همین موضع «رئیس‌جمهور اپوزیسیون» منقول است که به امثال سعید حجاریان گفته بوده است که «من نمی‌توانم هم رئیس‌جمهور باشم و هم اپوزیسیون!» و به‌نظر می‌رسید در آنجا نگران همین نجابت خویش بوده، اما درباره ایشان نیز به اختصار فقط اشاره می‌کنیم که در جمع دوستان معترف می‌شود که «در ۸۸ تخلف بوده و تقلبی نبوده و من خود رئیس‌جمهور بوده‌ام و می‌دانم که سیستم رأی‌گیری ما اجازه تقلب گسترده نمی‌دهد». اما در مقام یک رئیس‌جمهور سابق، آتش‌بیار معرکه ۸۸ به اسم تقلب می‌شود! این آیا اوج نجابت است و اینجا آقایان هیچ هراسی از هیبت خدایی که دروغگویان و ریاکاران را می‌ترساند، از خود نشان داده‌اند که بتوان گفت نجیب هستند؟!
هیبت خداوند مانند هیبت و بانگ شاهین شکاری است که آن را فقط «کبک نجیب» می‌شنود (هیبت باز است بر کبک نجیب/مثنوی دفتر سوم)، اما مورچگان را از شنیدن آن بهره‌ای نیست و از ترس شاهین به لانه نمی‌روند. استعداد نجابت در تقوای هیبت خداوند است، نه ترسیدن از بانگ شیطان‌های زمانه و همراه‌شدن با آنان.
بانگ دیوان، گله‌بان اشقیاست/ بانگ سلطان، پاسبان اولیاست
شاید دقیق‌تر آن است که خاتمی و روحانی اگر در کابینه وزیر زن نداشتند، برای نجابت و احترام به مراجع نبود بلکه، چون درافتادن با برخی ستون‌های دین را درسر داشتند، در این ظواهر خود را با مراجع محترم درگیر نکردند. خوب است در این‌باره از خود مراجع پرسش شود که داستان احترام به مراجع را درباره کدام رئیس‌جمهور حال و گذشته، واقعی‌تر می‌دانند و این حفظ ظاهر و سرکوب باطن دین، چقدر برای آنان نشانه نجابت عامل و عاملان است.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز دوشنبه ۹ آبان

 

اروپا از زمستان سخت عبور کرد؟

نبی شریفی

تحولات میدانی جنگ روسیه علیه اوکراین در اواخر تابستان گذشته، نشان دهنده توقف پیشروی‌های خیره‌کننده نیروهای روس در اشغال خاک همسایه غربی‌اش و آغاز جنگ فرسایشی بود. جنگی که در آن اوکراین مسلح شده به سامانه‌های موشکی و همچنین تسلیحات رزمی جدید، تاحدودی توان مقابله و دفاع از خود را یافته بود. همزمانی این رویدادهای میدانی با توقف صادرات گاز توسط خطوط لوله «نورد استریم»، این گمانه را به وجود آورد که مسکو در پی استفاده از اهرم انرژی برای تنبیه حامیان اروپایی کی‌یف است. انفجار خطوط لوله نورد استریم، شریان اصلی صادرات گاز روسیه که این انرژی را از سیبری به آلمان و دیگر نقاط اروپا می رساند نیز به ناامنی انرژی در قاره سبز دامن زد. از آغاز تحریم روسیه به دلیل جنگ علیه اوکراین و حوادث اخیر، سوال بزرگ این بود که آیا زمستان سخت در انتظار اروپاست؟ این سوال تا اواسط هفته گذشته مطرح بود، اما اعلام یک خبر بسیاری را شگفت زده کرد. قیمت عمده فروشی گاز طبیعی در اروپا روز دوشنبه برای یک ساعت به زیر صفر رسید و منفی شد؛ این یک چرخش قابل توجه در بازاری بود که تا پایان ماه اوت، رکوردهای قیمتی بیش از ۳۰۰ یورو برای هر مگاوات ساعت گاز را ثبت کرده بود. این افت قیمت  اگرچه پایدار نبود، اما یک دلیل بزرگ داشت؛ این که انبارهای ذخیره گاز طبیعی مایع در اروپا همه پر شده و همزمان محموله‌های جدید در بنادر کشورهای عضو اتحادیه اروپا در حال پهلوگیری بودند.  البته، کارشناسان معتقدند که سپری کردن پاییزی معتدل‌، روند صرفه‌جویی در مصرف چه در میان صنایع و چه در میان خانوارها از دیگر عوامل کاهش قیمت گاز بوده است. حداکثر ذخیره انرژی در کنار کاهش قیمت فروش گاز نشان می دهد که در شرایط طبیعی، اروپا در ماه های پیش رو زمستان سختی را سپری نخواهد کرد.البته همه این ها منوط به شرایط طبیعی است و در صورت سرمای غیر قابل انتظار و افزایش مصرف معادلات تغییر خواهد کرد .  این که چگونه اروپا توانسته بود نیاز گازی خود را تامین کند، چند دلیل عمده داشت. اولین دلیل این که انبارهای زیرزمینی ذخیره گاز اتحادیه اروپا خالی نبود و آن ها توانسته بودند تا اواسط ماه ژوئن (خرداد) حدود ۵۲ درصد حجم انبارهای خود را پر کنند. بخش بزرگی از این منابع گازی، پیشتر توسط روسیه به فروش رسیده بود؛ چراکه قطع صادرات گاز به اروپا به یک باره و همزمان با آغاز جنگ اوکراین اتفاق نیفتاده بود. دلیل دوم جایگزینی صادرکنندگان گاز به اروپا بود. اتحادیه اروپا طی سال میلادی گذشته، ۱۴۵ میلیارد متر مکعب گاز روسیه را از طریق خطوط لوله دریافت کرده بود که بنا بر گزارش کمیسیون اروپا، سهمی ۴۱ درصدی در کل مصرف داخلی ۲۷ عضو این اتحادیه داشت. پس از آن نروژ، الجزایر، آمریکا، قطر و آذربایجان از تامین کنندگان گاز مورد نیاز اعضای اتحادیه اروپا بودند. این رقم حالا تغییر فاحشی کرده است. آمریکا در ماه های اخیر، با فروش 70 درصد حجم صادرات گاز مایع خود (LNG) توانسته است بخش قابل توجهی از نیاز انرژی اروپا را تامین کند. هرچند دولت جو بایدن، گاز را با قیمتی گزاف به متحدان اروپایی خود فروخت تا جایی که امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، زبان به شکوه گشود و گفت که آمریکا گاز خود را با قیمتی سه تا چهار برابر بیشتر از قیمت گاز در بازار داخلی خود، به اروپایی‌ها می‌فروشد. اگرچه چشم انداز عبور اروپا از یک زمستان نرمال  دور از انتظار نیست، اما  آیا در میان مدت و بلند مدت نیز اروپا قادر به تامین گاز مورد نیاز خود خواهد بود؟ نکته این جاست که اکنون اروپا برای تامین نیاز خود با کمک آمریکا هزینه گزافی را پرداخته است اولویت بلند مدت برای آن ها این است که بتوانند با قیمت معقولانه تری اقدام به خرید کنند، به خصوص وقتی هزینه بالای انرژی، گرانی و تورم به میزان اعتراضات در کشورهای اروپایی افزوده است. آلمان برای دستیابی به گاز ارزان، قراردادهای بلند مدت با قطر بسته است.  از طرفی، رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه، دیروز اعلام کرد که کشورش گاز طبیعی روسیه را از طریق «ترک استریم» خود در اروپا توزیع خواهد کرد. ترک استریم دو خط لوله برای انتقال گاز از روسیه به ترکیه و اروپاست که از دریای سیاه می‌گذرد، خط لوله اول ترکیه را تامین می‌کند و خط لوله دوم به کشورهای اروپای شرقی و جنوبی گاز می‌رساند. در این میان بازیگران جدید دیگری هم به میدان آمده اند که می توانند در میان مدت و بلند مدت بخشی از نیاز انرژی اروپا را تامین کنند. به تازگی، لبنان و رژیم اسرائیل پس از سال‌ها گفت وگو با میانجی‌گری آمریکا، به توافقی  بر سر مناقشه  دریایی مربوط به میادین گازی فراساحلی دست یافته‌اند. اقدامی که می‌تواند تولید انرژی از این میادین را تسهیل کند. با این که حداقل در شرایط فعلی احتمال عبور بی‌دردسر اروپا از زمستان 2022 افزایش یافته و به نظر می رسد  اهرم انرژی روسیه تاثیر ابتدایی خود را از دست داده باشد،  اما یک عامل مهم همچنان سایه سنگین هراس را بر سر اروپا نگه داشته است .آن چه امسال به اروپا  این  توان را داده تا با خیال راحت تری به مصاف سرما برود گاز ذخیره شده روسیه در انبارهای این قاره بود که معلوم نیست برای زمستان بعد تضمینی برای تکرار آن وجود داشته باشد؛ چراکه در نبود گاز روسیه امکان پرکردن انبارها در تابستان آینده فراهم نیست.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز دوشنبه ۹ آبان

فتح‌الفتوح لبنان و حزب‌الله

 سعدالله زارعی
«لبنان به همه آنچه در منازعه گازی با رژیم صهیونیستی می‌خواست رسید.» این بخشی از سخنان روز شنبه آیت‌الله سیدحسن نصرالله است که با شرح آنچه در پرونده شناسایی و اکتشاف گاز در دو حوزه «کاریش» و «قانا» از سال 1390 گذشته، توأم بود. مسئله گاز در مدیترانه با موضوع مرزهای جغرافیایی و به‌خصوص مرز آبی گره خورده بود. از این رو بحث گاز در این حوزه جنبه ژئوپلیتیکی و سرزمینی هم داشت و در این میان رژیم صهیونیستی به‌صورت موذیانه و با بهره‌گیری از کمک آمریکا و با استفاده از شرایط آشوب‌های سیاسی و درگیری حزب‌‌الله در پرونده امنیتی سوریه و با متهم‌‌سازی حزب‌الله در پرونده‌های امنیتی لبنان تلاش کرد تا سیاست سیطره مطلق بر گاز مدیترانه را به ثمر برساند.
دو منطقه «قانا» و «کاریش» در دریای مدیترانه، در آب‌های اختصاصی و بعضاً متداخل لبنان و فلسطین اشغالی قرار دارد و حجم عظیمی از گاز مدیترانه و شامات را در خود جای داده است. حدود سه چهارم این
دو حوزه گازی در آب‌های ساحلی لبنان و حدود یک چهارم در آب‌های ساحلی فلسطین اشغالی قرار گرفته است. رژیم صهیونیستی به گمان اینکه می‌تواند با زور و با استفاده از اختلافات داخلی لبنان، این منطقه گازی را برای خود تبدیل به یک ‌هاب نماید و نقل و انتقال گاز از کشورهای آفریقایی و آسیایی از طریق مدیترانه را در کنترل خود درآورد و از این حیث بر روند اقتصادی کشورهای غرب سواحل جنوبی و شرقی مدیترانه از یک‌سو و اروپا از سوی دیگر تأثیر بگذارد و از این‌موضوع برای خود ضریب امنیتی دست و پاکند، وارد عمل شد. اگر این اراده اسرائیلی به کرسی می‌نشست، امنیت و ثبات رژیم صهیونیستی با امنیت و ثبات اقتصادی کشورهای ساحلی مدیترانه و حتی فراتر از آن گره می‌خورد و همه لاجرم امنیت و ثبات رژیم
جعلی اسرائیل را برای خود ضرورت ارزیابی کرده و با عوامل برهم‌زننده آن از جمله فلسطینی‌ها مخالفت می‌کردند. ضمن آنکه سیطره رژیم اسرائیل بر این دو حوزه گازی، اقتصاد به شدت وابسته به کمک‌های خارجی آن را به اقتصادی خود اتکا تبدیل می‌کرد که این برای رژیم صهیونیستی اهمیت ویژه‌ای دارد، بنابراین بحث گاز، منطقه گازی و سیاست‌های مرتبط با آن برای رژیم صهیونیستی جنبه فوق راهبردی و حیاتی داشت و لذا برای رسیدن به آن تلاش ویژه‌ای به کار برد.
اما از آن طرف، حوزه‌های کاریش و قانا و موضوع گاز برای لبنان بیش از رژیم صهیونیستی اهمیت دارد چرا که از یک‌سو سیطره رژیم اسرائیل بر این دو حوزه سبب تثبیت موقعیت آن در مدیترانه و دست یافتن به
«موقعیت ویژه» می‌شد و این منافع ملی، امنیت و افق حیات سیاسی لبنان را با تهدید فوق‌العاده مواجه می‌کرد و از سوی دیگر لبنان به دلیل فقدان بنیه اقتصادی در زمین و کاهش شدید موقعیت‌های سابق اقتصادی مثل توریزم و کاهش شدید حمایت‌های اقتصادی خارجی، با موقعیت شدید بحران مالی و اقتصادی مواجه گردید به گونه‌ای که هم‌اینک در شرایط نزدیک به ورشکستگی قرار گرفته و خدمات عمومی تا حد قابل توجهی مختل گردیده است. بنابراین دو حوزه قانا و کاریش به‌صورت دو پنجره حیاتی نه فقط برای اقتصاد لبنان بلکه برای حل و فصل مسایل سیاسی؛ همگرایی داخلی و بهبود شرایط امنیتی درآمده است. از این رو لبنانی‌ها به موازات تحمل شرایط سخت اقتصادی، چشم به عملیاتی شدن استخراج و فروش گاز این دو حوزه دوخته‌اند. اهمیت این موضوع برای لبنان در اندازه‌ای است که حدود یک سال پیش دبیرکل حزب‌الله لبنان اعلام کرد ولو با استقبال از جنگ، از این دو حوزه اقتصادی کشورش دفاع کرده و اجازه تعدی به دشمن نخواهد داد.
بحث گازی لبنان از اواسط2011 (1390) و در بحبوحه تحولات منطقه عربی و آغاز بحران امنیتی سوریه شروع شد. در آن مقطع رژیم اسرائیل اعلام کرد مشغول شناسایی و اکتشاف در دریای مدیترانه است و این موضوع را به‌صورت کلی بیان می‌کرد و به‌صورت محرمانه سرگرم مذاکره با شرکت‌های اروپایی برای اکتشاف نفت و گاز در این منطقه که در مجاورت رأس ناقوره قرار دارد، بود. این فعالیت‌ها استمرار داشت و شرکت
یونانی‌ - انگلیسی Energean در سال 1394 عملیات اکتشاف را شروع کرد و بنا به نقل محافل اسرائیلی‌ 5 سال به درازا کشید و برای این رژیم مشخص شد که گاز این منطقه به‌طور تخمینی دارای چه وزنی است. اسرائیلی‌ها وزن را اعلام نکردند اما زمزمه اینکه در نظر دارند یک‌ هاب گازی در مدیترانه تشکیل دهند مشخص می‌کرد که حجم گاز این دو حوزه زیاد است. برخی پژوهش‌ها از 60 تریلیون‌ فوت مکعب گاز در این دو حوزه خبر داده‌اند و منابع آمریکایی به‌طور کلی گفته‌اند در مدیترانه حدود 122 تریلیون فوت مکعب گاز و ۱/۷ تریلیون بشکه نفت خام وجود دارد ولی اکثر منابع تخصصی این اعداد را اغراق‌آمیز دانسته‌اند.
ماجرای گاز در عین حال در دولت‌های مستعجل و ضعیف لبنان در طول سال‌های 2011 تا 2020 به‌صورت کجدار و مریز مطرح بود ولی شرایط ناپایدار دولت‌ها، اختلافات داخلی، اشتغالات ذهنی آنان در حوزه امنیتی و چالش‌های سیاسی مانع پرداختن ویژه آنان به این موضوع مهم می‌گردید. با این حال در سال 1391 نبیه‌بری رئیس‌ پارلمان پرونده گازی را تحت مدیریت خود قرار داد و براساس شرایط لبنان طرحی را تهیه کرد که بر مبنای آن خط 23 به‌عنوان آغاز محدوده لبنانی قانا و کاریش مورد تأکید قرار داشت. به موازات آن دولت وقت لبنان به ریاست‌ سعد حریری هم درگیر پرونده شد ولی حدی که در دولت بحث می‌شد از حد کارشناسی‌شده توسط
تیم نبیه‌بری کمتر بود و روی خط 29 قرار داشت که مورد تأکید و توصیه نماینده آمریکا به‌عنوان میانجی لبنان و رژیم صهیونیستی هم واقع شد. البته موضع رسمی لبنان در این میان آشکار نبود و پرونده هم به امضای رئیس‌جمهور نرسیده بود و از این‌رو بحث در لبنان فی مابین حداکثری بری و حداقلی دولت در رفت و آمد بود. در این بین حزب‌الله تأکید می‌کرد که در زمینه ترسیم حدود مرزهای آبی و سهم لبنانی حوزه‌های کاریش و قانا ناگزیر منتظر موضع رسمی و قطعی لبنان است.
رژیم صهیونیستی روی خط 29 تأکید داشت در حالی که پذیرش این خط از سوی لبنان نه فقط حق‌السهم این کشور را تحت تأثیر قرار می‌داد، بلکه مرزهای سرزمینی آن در مزارع شبعا را هم تحت تأثیر قرار می‌داد و این یک تهدید سرزمینی برای لبنان بود. حزب‌الله منتظر اعلام نظر دولت بود در این میان پرونده گاز لبنان از پارلمان و دولت به رئیس‌جمهور منتقل گردید و اظهارنظر در این باره به او واگذار شد. عون بر این اساس مذاکرات خود را شروع کرد و روی خط 23 جمع‌بندی نمود.
با اعلام موضع رسمی لبنان رژیم صهیونیستی دست به یک سلسله تحرکات نظامی در دریای مدیترانه زد و اعلام کرد به هیچ وجه فراتر از خط 29 را برای لبنان قایل نیست. حزب‌الله متقابلاً آرایش نظامی گرفت و چند فروند پهپاد اطلاعاتی خود را به‌عنوان علامت هشدار وارد منطقه کرد و آسمان مدیترانه را تحت پوشش قرار داد. رژیم صهیونیستی این پهپادها را مورد هدف قرار داد ولی این برای حزب‌الله اهمیت نداشت چرا که این پهپادها ضمن آنکه تصاویر خود را به لبنان فرستاده بودند، مأموریت اصلی خود که عملیات هشدار بود را انجام داده بودند. کما اینکه رسانه‌ها و پژوهشکده‌های اسرائیلی اعلام کردند حزب‌الله جدی بودن خود را در تهدیدات نظامی نشان داد.
پس از این موضوع نماینده آمریکا به‌عنوان میانجی وارد شد و طبق معمول گفت نه حد و خط لبنان و نه حد و خط اسرائیل، مابین خطوط
29 و 23 که اگر طرف لبنانی این را می‌پذیرفت حدود 2500 کیلومتر مربع از دریای خود را واگذار می‌کرد و لذا حزب‌الله محکم ایستاد و گفت نظر میانجی را نمی‌پذیرد و دولت جرأت پیدا کرد روی حد و خط اعلامی خود بایستد و از منافع لبنان دفاع کند. پس از آن دولت متزلزل «لاپید» شانس خود را امتحان کرد و اعلام نمود نیروهای اکتشافی خود را تا مرزهای خط 29 وارد می‌کند و در صورت ورود یا دخالت حزب‌الله علیه آن وارد عمل می‌شود. پس از آن حزب‌الله آرایش نظامی گرفت و در نهایت رژیم اسرائیل عقب نشست و خط 23 برای لبنان پذیرفت.
با بررسی اهمیت دو حوزه گازی کاریش و قانا و تأثیرات امنیتی، سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی آن می‌توان گفت پیروزی لبنان و حزب‌الله در این صحنه را فقط می‌توان با اتفاق سال 2000 که رژیم صهیونیستی پس از حدود 18 سال، خاک لبنان را ترک کرد، مقایسه نمود. بنابراین پیروزی لبنان در این صحنه حتماً از پیروزی بسیار درخشان حزب‌الله در جریان جنگ
33 روزه - تابستان 1385 - بزرگ‌تر، برجسته‌تر، راهبردی‌تر و ماندگارتر است. به همین جهت همان‌طور که سیدحسن نصرالله در سخنرانی اخیر تلویزیونی خود بیان کرد این یک جشن بزرگ ملی است.
درخصوص دستاوردهای این رویداد تاریخی، نکات زیر اهمیت دارند:
-1 این رویداد نشان داد، آنچه منافع ملی یک کشور را تأمین و امنیت آن را فراهم می‌کند، مقاومت و ایستادگی بر حقوق و منافع و هویت خود است. صحنه فعلی در بحث راهبردی گاز، نتیجه مقاومت ده ساله ملتی است که علی‌رغم تنگناهای زیاد اقتصادی، امنیتی و سیاسی که با آن مواجه بوده، روی حقوق خود ایستاده و به آن رسیده است. در حالی که اگر قرار بود با روند حاکم بر بین‌الملل - که پذیرش سلطه قدرتمندان بر ضعفاست - لبنانی‌ها دنبال حقوق خود می‌رفتند، باید حد و خط نتانیاهو که خط 29 بود را می‌پذیرفتند چرا که در آن زمان توصیه بان‌کی‌مون دبیرکل سازمان ملل و نماینده آمریکا که از سوی بان‌کی‌مون تحمیل گردید این بود که خط 29 را بپذیرند و همه چیز هم حکایت از آن می‌کرد که لبنان چاره‌ای جز تمکین به خط 29 ندارد چرا که در سطح بین‌الملل کسی از حد
و خط واقعی لبنان حمایت نمی‌کند.
2ـ لبنان با دسترسی به خط 23 در واقع به یک پیروزی بزرگ رسیده که مخالفان حزب‌الله در لبنان هم با همه خصومتی که با مقاومت دارند، ناگزیر به تأیید و همراهی با آن و البته استفاده از آن هستند. کمااینکه سمیر جعجع و ولید جنبلاط آن را صراحتاً یک پیروزی بزرگ برای لبنان و تحت تأثیر مقاومت حزب‌الله ارزیابی کردند. پیروزی حزب‌الله یک بار دیگر سبب وحدت جامعه لبنان می‌شود و این موضوع عبور لبنان از اختلافات و چالش‌های سیاسی را سرعت می‌بخشد. سیدحسن نصرالله به این نکته توجه داشت و لذا عنوان سخنرانی اخیر خود را وحدت لبنان قرار داد و از همه طرف‌ها خواست از اختلافات عبور کنند و دولت را در تحقق عملی این پیروزی و برون بردن لبنان از بحران اقتصادی کمک نمایند.
3ـ لبنان با سیطره بر دو منطقه گازی قانا و کاریش در واقع بر سه چهارم این منطقه غنی تسلط پیدا کرده است و می‌تواند به ‌هاب گازی مدیترانه تبدیل شود. یعنی هدفی که اسرائیل در سرمی‌پروراند، لبنانی‌ها می‌توانند از آن خود کنند. تبدیل لبنان به‌هاب گازی، ارتباطات آن با کشورهای مسلمان شمال آفریقا و کشورهای مسیحی جنوب اروپا تنظیم می‌کند و این موضوع می‌تواند ضمن شکستن محاصره اقتصادی لبنان، این کشور را از انزوای منطقه‌ای خارج کرده و بار دیگر توجهات را به سوی آن جلب کند. و جالب این است که با توجه به موقعیت تثبیت‌شده حزب‌الله، همکاری‌های اقتصادی آفریقایی، آسیایی و اروپایی بر بستر مدیترانه می‌تواند باثبات، امن و کاملاً اقتصادی و به صرفه باشد.
4ـ این پیروزی حداقل تا مدت‌ها بحث از سلاح حزب‌الله را از دور خارج می‌کند چرا که همه لبنانی‌ها دریافته‌اند این پیروزی مرهون مقاومت حزب‌الله و مقاومت حزب‌الله وابسته به سلاح آن است. لبنانی‌ها یک بار دیگر حس کردند سلاح مقاومت نه وسیله‌ای برای حل و فصل مناقشات قومی یا سیاسی، بلکه وسیله‌ای برای تأمین منافع ملی می‌باشد آن هم درآوردن منافع لبنان از حلقوم کروکودیل تحت حمایت سازمان ملل و آمریکایی‌ها و اروپایی‌هاست. بنابراین سلاح حزب‌الله یک بار دیگر تثبیت شد، هر چند خباثت دشمنان حزب‌الله و کسانی که سال‌ها تحت اداره رژیم اسرائیل قرار داشته‌اند، با این توافق از بین نمی‌رود ولی مطمئناً تا سال‌ها زمینه پذیرش مردمی ادعای مخاطره‌آمیز بودن سلاح مقاومت از بین رفته است.
5ـ موضوع دیگر تأثیر ژئوپلیتیکی این رویداد برای لبنان، رژیم صهیونیستی و منطقه است. در صحنه داخلی لبنان، قبول خط 23 از سوی رژیم صهیونیستی، اعتراف به حقوق و موقعیت لبنان در زمین نیز هست. ضمن آنکه تمکین به حزب‌الله در دریا، تمکین در زمین هم هست کما اینکه پیروزی در دریا از پیروزی تاریخی حزب‌الله در زمین در سال‌های 1996، 2000، و 2006 تأثیر پذیرفته است.
تأثیر این رویداد برای رژیم صهیونیستی این است که به خواسته دشمن خود تمکین کرده و در نهایت به حداقل رسیده است و باید بپذیرد که توافق در زیر سایه سنگین سلاح حزب‌الله رخ داده و سازمان ملل و آمریکا و اروپا نتوانسته‌اند کمترین کمکی به او کرده و کمترین تأثیری در توافق داشته باشند. بنابراین، این موضوع حداکثر مدارا را به رژیم اسرائیل دیکته می‌کند، در حالی که طرف مقابل این ملاحظه را ندارد. این پیروزی منطقه را در وضع تازه‌ای قرار می‌دهد. وقتی جبهه اسرائیل در حوزه نظامی و سیاسی نتوانسته‌ اهداف خود را ولو با وجهه‌ای اقتصادی تأمین نماید، مخالفان اسرائیل در منطقه را در پیگیری اهداف خود مصمم‌تر می‌کند. همه می‌دانند منطقه شامات در واقع منطقه مقاومت است. این پیروزی یک بار دیگر کفه عمل را به نفع حزب‌الله سنگین‌تر کرده و این روی بقیه روندها از جمله عادی‌‌سازی عربی ـ اسرائیلی به ضرر تل‌آویو اثر می‌گذارد. کما اینکه این موضوع روی تهدیدات جاری رژیم صهیونیستی علیه سوریه اثر می‌گذارد و دمشق را در موقعیت بهتری قرار می‌دهد.

خیانتی با اسم رمز «زمستان سخت اروپا»

محمدجواد پهلوان (مدرس دانشگاه)

آنچه که از شواهد و قرائن بر می آید آن است که مقامات کشورمان حساب ویژه‌ای بر «زمستان سخت» اروپا باز کرده اند. مقامات مذکور تصور می‌کنند مخاصمه شکل گرفته میان روسیه و اروپا موجب آن می‌شود که قاره سبز در تامین انرژی دچار اشکال شود و از این رو مجبور شود دست نیاز به سوی تهران دراز کند. حتی گفته می‌شود دست بالا گرفتن مذاکره کنندگان هسته‌ای در مذاکرات احیای برجام از همین رو بوده زیرا این تحلیل شده که بهرحال و دیر یا زود اروپایی‌ها برای رفع مشکل انرژی خود هم که شده به آمریکا فشار آورده تا در برابر تهران کوتاه بیاید وارتباطات تحت عنوان احیای توافق هسته‌ای شکل بگیرد.
اما هر چه قدر که جلوتر می‌رویم به نظر می‌رسد محرز می‌شود که مقامات مذکور اشتباه محاسباتی داشته‌اند؛ چرا که اروپایی‌ها بیش از آن‌که به دنبال به دست آوردن دل تهران باشند، عطف به اتفاقات اخیر شمشیر را از رو بسته و حتی دست به تحریم ایران زده‌اند؛ فلذا بسیار بعید می‌رسد در آینده نه‌چندان د‌ور نیز اتفاق خاصی در این زمینه رخ دهد و ورق بازی به نفع ما برگردد.
قصد دارم صرف‌نظر از هر پیش‌بینی دو نکته را در خصوص چرایی اشتباه محاسباتی تئوریسین‌های این تحلیل در این باب عرض کنم :
اول اینکه روس‌ها نگاهی که به تهران دارند نگاه به یک شریک نیست؛ بلکه مقامات کرملین این تصور غلط را دارند که تهران زیر پرچم روسیه است و برای منافع این کشور حاضر است هر اقدامی را صورت دهد. بنابراین نگاه حکم از منظر روس‌ها نگاه یک کارفرما به کارگر است. از همین رو و بر این اساس آیا کرملین خواهد گذاشت از قبل تحریم‌های سنگین این کشور تهران نفعی از آن ببرد؟ هرگز! روس‌ها در این زمینه بسیار حساب‌گر بوده و به انحای مختلف تلاش کرده و می‌کنند تا ایران بازار آن‌ها را نگیرد. آنان در گام نخست با اقدامات خود اجازه احیای برجام را ندادند و حالا هم به نوعی تهران را شریک جنگ اوکراین کرده‌اند تا به طور کل نفعی نصیب ایران نشود. به‌طور نمونه ایران بارها و بارها مشارکت نظامی در جنگ اوکراین را تکذیب کرده و گفته پهپادی به روسیه نداده است، ولی روس‌ها اصرار دارند که چنین نیست و تصاویر مخدوشی به طور مشکوک در حال انتشار است. از واکنش‌های اخیر وزارت خارجه نیز برمی‌آید که اصرار روس‌ها بر مشارکت ایران در جنگ اوکراین هماهنگ شده نیست و تهران از این موضوع راضی نیست.
نکته دومی که می‌خواهم عرض کنم مدل مدیریتی و حکومت‌داری در کشورهای توسعه‌یافته اروپایی است. بنده عطف به تجربه می‌خواهم عرض کنم در این کشورها نوع کشورداری به شکلی نیست که مشکلات بر روی هم تلنبار شود و مسائل باقی بماند. آنجا بیش از شعارپراکنی، تصمیم‌گیری می‌شود تا مسائل مرتفع گردد. اگر  مشکل انرژی وجود دارد بایستی به دنبال راه حل بود. راه حل هم می‌تواند از راه صرفه‌جویی باشد و هم اتخاذ برخی تدابیر برای جایگزین نمودن گاز روسیه. فی‌المثل چند روز پیش خبری خواندم مبنی بر اینکه در آلمان تصمیم گرفته شده مسیر 20 ساله برای رفتن به سمت انرژی پاک را در دو سال طی کند. دولت در این زمینه در حال اهدای وام‌های متناسب به مردم است تا در این زمینه  اقدامات لازم را انجام دهند. بنابراین، اینگونه نیست که دولت دستور دهد و چند بخشنامه صادر کند و تمام، بلکه به صورت جدی وعملی پای کار است و براساس ضوابط و قوانین به مردم کمک ملی می‌کند تا دستگاه‌های لازم برای جایگزین کردن منبع انرژی را در خانه‌های خود نصب کنند. می‌خواهم اینگونه نتیجه بگیرم که بایستی مشخص شود این حساب باز کردن آقایان بر«زمستان سخت اروپا» بر اساس چه متر و معیارهایی بوده و چقدر این موضوع در عدم احیای برجام نقش داشته است. به نظر می‌رسد ما با خیانتی با اسم رمز «زمستان سخت اروپا» مواجه هستیم!

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات