ارتباط با خداوند، یکی از مهمترین و بنیادیترین جنبههای زندگی انسانی است که در قرآن و روایات اسلامی بهصورت گستردهای به آن پرداخته شده است. هر انسانی در وجود و فطرت خود ارتباط با خداوند را بر خود لازم و حتی ضروری میداند. در این زمینه، میتوان گفت که ارتباط صحیح با خداوند نیازمند مهارتها و اصول خاصی است. این مهارتها نهتنها به درک عمیقتر از معانی الهی کمک میکند، بلکه سبب ایجاد یک رابطه نزدیکتر و عمیقتر با خداوند میشود. البته این ارتباط هم باید با خداوند قوی شود و هم با اهل بیت (ع) که بحثی کاملتر نیاز دارد. قبل از هر سخنی بهتر است به این سؤال پاسخ دهیم که، اصلا چرا انسانها باید با خداوند ارتباط داشته باشند؟ کسی به این سؤال پاسخ کاملی نداده است و هر چیزی که آمده، اطاعت از خداوند را مفروض دانسته و در مورد اینکه چرا باید با خداوند ارتباط داشته باشیم، مطلبی گفته نشده است. شاید باید خودمان دنبال پاسخ این سؤال برویم و این «الزام» را پس از تحقیق، تفکر و استدلال برای خودمان ایجاد کنیم. البته هر کسی به سادگی میتواند به این سؤال پاسخ دهد و از ارتباط مخلوق با خالق و هدایت مخلوق بهسمت خالق بگوید. انسان بهدلیل ضعفی که دارد باید با خدای خود و خالق خود ارتباط داشته باشد و به قدرتی که از او میگیرد، قوی شود. از دیگر دلایل این ارتباط میتواند تربیت و هدایت باشد. آنچه که خیلی مهم است، مهارت ارتباط با خداوند است. انسانها باید بتوانند راههای ارتباط و مهارت ارتباط خود با خالقشان را پیدا کرده و بهدست بیاورند. نداشتن مهارت، یعنی اینکه ما قائل به ارتباط هستیم، میخواهیم مخلوق خوبی باشیم، به ضعف خود ایمان داریم و اعمالی که میتواند ارتباط ما را با خداوند قوی کند مانند عبادت، انجام اعمال صالح، رعایت حقوق خدا و بندگان خدا و... را انجام میدهیم. اما ارتباطمان قوی و صحیح نیست. یعنی اسممان مسلمان است. اما نمیتوانیم تکالیف مسلمانی را با فهم و درک آن انجام دهیم و از آثار آن استفاده کنیم. بهعبارتی، چون برای ارتباط با خداوند مهارت نداریم، اعمالی که انجام میدهیم بدون اثر و فایده است. مانند آنکه نماز میخوانیم، اما این نمازمان ما را از رفتن بهسمت فحشا و منکر باز نمیدارد! قرآن کریم در آیات متعددی به اهمیت ارتباط با خداوند اشاره کرده است. برای نمونه، خداوند در آیه ۱۸ سوره سجده که سجده واجب هم دارد، از کسانی میگوید که وقتی یاد خدا میافتند سر به سجده میگذارند و از خود بزرگبینی فاصله میگیرند و خضوع و خشوع دارند. در واقع این ارتباط صحیح با خداوند است که انسان را از خود بزرگبینی فاصله میدهد و به خضوع و خشوع میرساند. یعنی خضوع ازجمله آثار یک ارتباط صحیح است که فواید بسیاری برای انسان دارد. خداوند در آیه ۲ سوره مؤمنون میفرماید: «وَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»؛ یعنی مؤمنان کسانی هستند که در نمازهایشان خاشع و با تواضع هستند. این آیه نشان دهنده این است که خضوع و خشوع در عبادت، از ارکان و آثار مهم ارتباط با خداوند بهشمار میآید. در واقع، مهارت در عبادت و دعا بهمعنای توجه به جزئیات و درک عمیقتر از عالم هستی و رابطه خالق با مخلوق است. از دیدگاه اهلبیت (ع)، دعا جزو مهارتهای ارتباط با خداوند است که نهتنها بهعنوان یک عمل عبادی، بلکه بهمنزله یک نیاز روحی و روانی نیز مطرح است. امام صادق (ع) میفرمایند: «الدُّعاءُ مُخُّ العبادة»؛ یعنی دعا، مغز عبادت است. چه بسیار مسلمانانی که عبادت دارند، اما دعا نمیکنند. دعا میکنند، اما نمیدانند این دعا یعنی یک ارتباطی عاشقانه با خداوند که از مهارت در ارتباط برخواسته است. در ارتباط با خداوند و اهل بیت (ع)، مهارتهای خاصی نیز وجود دارد که میتواند به تقویت این ارتباط کمک کند. یکی از این مهارتها، خودآگاهی و توجه به نیات درونی است. فردی که میخواهد ارتباط صحیحی با خداوند برقرار کند، باید به نیات و احساسات درونی خود توجه کند و سعی کند نیتهای خالص و الهی داشته باشد. علاوه بر این، تأمل و تفکر در آیات قرآن و دعاها نیز از دیگر مهارتهای لازم ارتباط با خداوند است. خداوند در آیه ۱۹۱ سوره آلعمران میفرماید: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»؛ یعنی کسانیکه خدا را در حال قیام و نشسته و بهصورت درازکش یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین تفکر میکنند. یاد کردن فقط بهمعنای عبادت کردن و در محراب ایستادن نیست. یک مؤمن واقعی در ثانیه ثانیه عمرش یک لحظه از پروردگارش غافل نمیشود. در هر کاری خدا را ناظر و حاضر میبیند و میداند در آن لحظه، تکلیفش چیست و چگونه باید رفتار کند. غفلتهای ما از خداوند و ارتکاب گناه یا نفهمیدن تکالیفی که برعهده داریم، معنایی نمیدهد جز اینکه ارتباطمان با خداوند صحیح نیست و مهارت نداریم. اینکه در عین مسلمانی، مسلمانان ظلم و ستم یا سکوت در برابر ظلم میبینیم، یعنی خداوند را عبادت میکنیم. اما این عبادت نمیتواند ما را به خدا نزدیک کند. اینجاست که میگوییم: چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.