در شماره گذشته در راستای نظریه عمومی خلافت، با اصطلاحاتی، نظیر «استخلاف» و «استئمان» در ادبیات سیاسی شهید صدر آشنا شدیم. در ادامه ضمن تبیین بیشتر این مفاهیم، مبانی و اصول این نظریه را در منظومه فکری صدر بررسی میکنیم. از نظر صدر، استخلاف بر عهده خدا و استئمان بر عهده انسان است، پس خلافت و امامت از ناحیه خدا عرضه میشود، ولی پذیرش آن از سوی انسان در قالب امانت تحقق مییابد. (۱)
از نظر صدر جعل و عرضه، یک سنت اجتماعی ـ سیاسی یا تاریخی است، نه یک تشریع و قانونگذاری. (۲) سیدمحمدباقر صدر سپس درباره استخلاف این پرسش را مطرح میکند که استخلاف عمومی برای شخص آدم (ع) یا نوع انسان است؟ در پاسخ میگوید، احتجاج فرشتهها با خدا نشان میدهد اختصاصی به حضرت آدم (ع) نداشته و فرشتگان به موضوعی مستمر و همیشگی اعتراض کردند، موضوعی که به عنوان یک سنت در تاریخ جهان درمیآید. همچنین در خصوص استخلاف نتیجه میگیرد امری است همگانی و عمومی و جنس انسان به صورت کلی در واقع تکوینی برای کمال انسان از جانب خداست و این حرف را مستند به نتیجهگیری از آیات ۶۲ سوره نمل، ۶۹ سوره اعراف و ۱۶۵ سوره انعام میکند.
سیدمحمدباقر صدر ابتنای نظریه را بر فطرت بشری، عقل و خرد، آزادی و اختیار، اراده و عزم، اعتقاد به وحدانیت و شورا و مشورت قرار میدهد. (۳) سرانجام در نتیجهگیری کلی از نظریه خلافت انسان این مطالب را بیان میکنند:
الف ـ خداگونه شدن و هدف نامحدود (۴)؛
ب ـ روند تکامل انسان تا رسیدن به الی الله، یعنی (ایده مطلق) (۵)؛
ج ـ ایجاد اجتماع سیاسی، دولت و تشکیل حکومت (۶).
دـ آزادی انسان و عدم سلطهجویی (۷)؛
ه ـ عمومی و همگانی است، یعنی به هیچ فرد و طبقه خاصی تعلق ندارد (۸)؛
وـ برابری و مساوات در خلافت، یعنی مردم صاحب حق و عهدهدارحمل این امانت هستند و همگی در برابر قانون برابرند (۹)؛
زـ در بعد سیاسی خلافت سه جنبه به وجود میآید:
یکم ـ ولایت ـ رهبری در جامعه.
دوم ـ امانتداری و تحقق مسئولیت.
سوم ـ نظارت، گواهی شهادت و مشارکت در جامعه (۱۰) که هر سه ناشی از عقل و آزادی انسان است.
در بحث هستیشناسی، شهید صدر در جستوجوی این مطلب بود که پدیدههای طبیعی را در پرتو ربط و نسبت آنها با انسان و خدا معرفی کند. در این بینش نه تنها خداوند خالق جهان، قوانین و سنن حاکم بر هستی است؛ بلکه مهمتر از آن مدبر هستی نیز اوست و از این زاویه به تعقیب شناسایی بیشتر خالق، اوصاف او و شناخت کاملتر جایگاه انسان در هستی و غایات آفرینش اوست. در بحث انسانشناسی توجه وافری به تعامل بین حب ذات و خود دوستی انسان و بعد معنوی انسان دارد و معتقد است راه و سرشت نیک و بیراهه در اجتماع و سیاست هر دو برساخته انسان است و نقش فکر و اراده را تعیینکننده در حیات سیاسی انسانها میداند.
منابع در دفتر نشریه موجود است.