تقویم تاریخی انقلاب اسلامی، روز ۲۲ اسفند را روز «شهدا» نامگذاری کرده و به ثبت رسانده است، متأسفانه، از شهدای گردانهای کمیل و حنظله چندان یاد نشده یا کمتر به آنها توجه شده است. آنها شهدایی هستند که همچنان گمنام ماندهاند و پس از شهادت سالها در «کانالها» و اطراف آن «جا مانده» بودند و هستند. در همان روزهای اول پس از عملیات، رژیم متجاوز بعثی حاکم بر عراق، کانالها را با لودر پر کرد و دهها شهید و مجروح که پنج روز در محاصره در حال تشنگی و گرسنگی جان سپرده بودند، از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۷۱ در زیر خاکهای منطقه فکه ماندند؛ جایی که به نام «قتلگاه» ثبت شده است. پس از گذشت سالها وقتی عملیات تفحص صورت گرفت، دفترچهای زیر بدن یکی از شهدا پیدا شد که در آن نوشته بود: «امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب را جیرهبندی کردهایم، نان را جیرهبندی کردهایم، عطش همه را هلاک کرده، همه را جز شهدا که حالا در کنار هم در انتهای کانال خوابیدهاند، دیگر شهدا تشنه نیستند فدای لب تشنهاتای پسر فاطمه (ع).» این مجموعه شهدا همواره ناگفتههای فراوان دارند. در اینجا جا دارد از شهیدی یاد کنیم که پس از ۳۹ سال مراسم وداع با پیکر این شهید انجام شد و او شهید «سیدمرتضیرضا قدیری» است.
این شهید عزیز بیسیمچی گردان کمیل بود که با سردار شهید همت در آخرین لحظه مرتبط میشود و آخرین پیام خود را میدهد: «عراقیها رسیدند به ما و میخواهم بیسیم را قطع کنم.» حاج همت به پهنای صورت اشک میریخت و به بیسیمچی التماس میکرد، قطع نکن و با من حرف بزن. بیسیمچی گفت: «احمد رفت، حسین هم رفت، باتری بیسیم دارد تمام میشود، عراقیها عن قریب میآیند تا تیر خلاص به بچهها بزنند، حاجی، سلام ما را به امام خمینی (ره) برسان و از قول ما به امام بگو همانطور که فرموده بودید، حسینوار مقاومت کردیم، ماندیم و تا آخر جنگیدیم.» پس از رساندن این پیام بیسیم قطع شد.
از دل خاک فکه، پیکر مطهر شهید گمنامی پیدا شد. در جیب لباس خاکیاش برگهای بود که نوشتههایش را با کمی دقت میشد خواند: «بسمهتعالی جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما مینویسم: «به تو خیانت میکنند تو مکن، تو را تکذیب میکنند، آرام باش، تو را میستایند فریب مخور، تو را نکوهش میکنند شکوه مکن، مردم شهر از تو بد میگویند، اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود.» دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا....
گفته شده است بعدها شهید همت به دیدار امام راحل رفت و داستان مظلومیت و ایستادگی گردان کمیل و حنظله را به اطلاع امام (ره) رساند. امام راحل (ره) پس از شنیدن شرح حال ایستادگی و مقاومت و مظلومیت آن به معراجرفتهها به شدت گریستند و به تعبیر زیبایی در وصف آنان فرمودند: «رزمندگانی که در آنجا بودند جزء ملائکتالله هستند.»
این درس بزرگی است برای همه که تنها با ولایت و تبعیت از رهبری است که میتوان ذلت تسلیم شدن را کنار گذاشت.