صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۶:۴۹  ، 
شناسه خبر : ۳۴۷۸۳۱

ابعاد مختلف همکاری و رقابت قدرت ها

شیلا سیف الدینی

قبل از سفر بلینکن، مهمان آمریکایی و قبلی ریاض، جیک سولیوان گفته بود ما قفل پروازهای هوایی عربستان و عمان را برای پروازهای غیرنظامی به و از اسرائیل و آسیا باز کرده‌ایم – گامی در مسیر این‌که امیدواریم به عادی‌سازی کامل روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی تبدیل شود.

این سفر علاوه بر پرداختن به مسأله یمن و سودان و برنامه هسته ای ایران، عادی سازی روابط عربستان با اسراییل را در نظر داشت.

بایدن در پی اطمینان بخشی به کشورهای خلیج فارس و اسراییل برای هموار نمودن گفتگو با ایران است.

همانطور که علیرغم اختلافات در حوزه انرژی و همکاریهای عربستان با چین، خواهان اتحاد استراتژیک خود با عربستان است.

بلینکن در سخنرانی در ایپک به منافع امنیتی حقیقی آمریکا در رابطه با عادی سازی  روابط عربستان و اسراییل تاکید و به نقش جدی خود  اشاره کرده بود :ما به هیچ وجه دچار این توهم نیستیم که این کار به آسانی یا به زودی انجام پذیر است، اما برای دست یافتن به آن متعهد هستیم.

چین که میانجیگری فعال در توافق بین ایران و عربستان بود و بلینکن هم در سفر اخیر خود به ریاض از این توافق استقبال کرده بود، این بار از حل مساله اسراییل و فلسطین در منطقه،با پادرمیانی خود سخن گفته است.

بی تردید آمریکا از این میانجیگری دوباره چین، به علت منافع خود و تامین امنیت بیشتر اسراییل در منطقه و اجرای شرط عربستان،(طرح صلح ملک عبدالله) که رضایت و منافع قدرت منطقه ای و سایر کشورهای عربی و خلیج فارس را در پی دارد استقبال خواهد نمود.

عربستان جهت توسعه و خلق ثروت و اجرای پروژه های بلند پروازانه خود به امنیت و ثبات اقتصادی سیاسی در منطقه و خصوصا خلیج فارس نیاز دارد به همین علت هم با ایران به توافقی رسیده است و هم از آشتی  و عادی سازی روابط اسراییل با منطقه استقبال نموده است،  ولی آن را منوط به پذیرش شروط چهارگانه قبلی خود از طرف آمریکا نموده است و اکنون این عادی سازی را مشروط به حل مسأله فلسطین نموده است.

همانطور که عربستان و سایر کشورهای عربی به امنیت کشتیرانی و دریانوردی در بیانیه پایانی شورای همکاری خلیج فارس و نگرانی های منطقه ای تلویحا به ایران پرداخته اند.

موسسه نظر سنجی گالوپ طی گزارشی از پیشی گرفتن قدرت نرم عربستان از ایران خبر داده است و این در نگرش و سیاستگذاری و دیپلماسی چند جانبه و مبتنی بر بیشینه سازی تصمیم گیرندگان این کشور؛مشهود است

چنانچه این موسسه مدعی است ۶۶% از مردم منطقه موافق رهبری ایران در منطقه نیستند؛در حالی که همین آمار برای عربستان ۴۸% است.

عادی سازی روابط بین اعراب و اسراییل زمانی می تواند برای ایران تهدید نظامی و اتحاد برای این تهدید تلقی شود، که مذاکرات جاری به بن بست رسیده و از ابزارهای دیپلماسی غفلت و اختلافات و تنش بین ایران و آمریکا شدیدتر شود، و زمانی توافق با عربستان می‌تواند نتیجه بخش و پایدار تلقی شود، که ایران تنش زدایی جدی در منطقه و نظام بین الملل را در پیش گرفته و روابط استراتژیک و پایداری را بر اساس منافع خود و در نظر داشتن منافع سایر بازیگران در پیش بگیرد.

و این به انتخاب و استراتژی ایران و وارد شدن در چرخه تعاملات جهانی و تعریف تصمیم سازان از منافع و بازی برد -برد دارد.

همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی و تلاش در حل ابهامات روابط تهران مسکو و ارسال سلاح به این کشور،گام مهمی در رفع تنش بیشتر خواهد بود.

در غیر این صورت هر توافق منطقه ای و یا بین المللی تاکتیکی،موقت و ناپایدار صرفا در جهت جلوگیری از تنش بیشتر در منطقه خواهد بود.

نه آمریکا منطقه را ترک خواهد کرد و نه عربستان متحد استراتژیک خود را از دست خواهد داد، خاورمیانه صحنه بازی قدرت های رقیب خواهد ماند.

وحشت غرب از کشف میدان لیتیوم در ایران
عبدالباری عطوان
بنیامین نتانیاهو و اسرائیلی‌ها در حالتی از سرگردانی و اضطراب به سر می‌برند و طرفی که خواب را از چشم شهرک‌نشینان ربوده و درحالتی از بیم و امید قرار داده، ایران است. نگرانی آن‌ها به‌ویژه در سال‌های اخیر افزایش یافته و درمانی برایش یافت نمی‌شود.
ما اکنون از پیشرفت بزرگ ایران در زمینه تولید موشک‌های فراصوت ساخت داخل همچون فتاح و خیبر یا صنعت هسته‌ای که این کشور را در باشگاه کشور‌های دارای توان هسته‌ای قرار داده است، سخن نمی‌گوییم؛ همان توانی که طبق ادعا‌های اسرائیل، می‌تواند در کمتر از چند هفته به ساخت کلاهک هسته‌ای بینجامد. از کشف سلاح راهبردی جدیدی به نام لیتیوم سخن می‌گوییم که شاید باعث شود ایران به مهم‌ترین قدرت اقتصادی و مالی در منطقه خاورمیانه بدل شود و به این ترتیب باعث تقویت روابط این کشور با ابرقدرت‌هایی مانند روسیه، چین و آمریکا خواهد شد. اگر برنامه‌های هسته‌ای و موشکی ایران باعث نگرانی اسرائیل و غربی‌ها شده است، اعلام خبر کشف میدان ۶/۸ میلیون تنی لیتیوم که دومین میدان بزرگ لیتیوم جهان به‌شمار می‌رود، باعث خواهد شد ایران در آینده به بازیگر اصلی صنایع رایج و مهم جهان تبدیل شود؛ زیرا این ماده در ساخت خودرو‌های برقی، باتری، قطعات رایانه، تلفن همراه و پنل‌های خورشیدی به شدت پرکاربرد است. توضیح بیشتر این‌که اگر اتحادیه اروپا و سایر مناطق جهان بخواهند از سال۲۰۳۵ تولید خودرو‌هایی را متوقف کنند که با سوخت فسیلی کار می‌کند و خودرو‌های برقی و دارای انرژی‌های پاک را جایگزین کنند، همه از خاورمیانه و شمال و جنوب دنیا باید رضایت ایران را جلب کنند تا بتوانند این ماده اساسی را که در این صنایع کاربرد دارد، به دست آورند.
بعید نیست ایران در آینده همچون سازمان اوپک در حوزه نفت، «سازمان کشور‌های تولید‌کننده لیتیوم» تشکیل دهد تا کنترل تولید، قیمت این محصول و حفظ و حمایت از منافع مشترک کشور‌های عضو را در دست داشته باشد؛ به ویژه این‌که در ماه‌های اخیر قیمت این ماده همزمان با افزایش تولید خودرو‌های برقی، گوشی‌های هوشمند و دستگاه‌های الکترونیکی در بازار‌های جهانی به شدت بالا رفته است. کشف بزرگ ماده لیتیوم، معادن و ذخایر عظیم آن در ایران، علاوه بر تولید نفت آن که نزدیک به سه میلیون بشکه در روز است و رتبه سوم جهان را به عنوان تولید کننده گاز ۲۵۶.۷میلیارد متر مکعبی در اختیار دارد؛ آن را نه به‌عنوان یکی از ثروتمندترین کشورها، بلکه بی‌اغراق جزو ثروتمندترین کشور‌های شرق، خاورمیانه و شاید جهان در دهه‌های آینده و نیز تأثیرگذارترین کشور‌ها قرار خواهد داد. آمریکا که ایران را در صدر فهرست دشمنان خود قرار داده بود و به کار خود ادامه می‌داد، به سرعت در حال عقب‌نشینی است و تلاش می‌کند در سریع‌ترین زمان ممکن سیاست‌هایش را تغییر دهد، اشتباهاتش را جبران کند و شروط ایران را برای لغو تحریم‌ها و رفع محاصره بپذیرد. چه بسا، اخباری که اسرائیلی‌ها چند روز اخیر درباره مذاکرات سازنده غیرمستقیم که مخفیانه در دوحه و مسقط انجام می‌شود و امکان دارد به «توافق موقت» منجر شود، می‌شنوند، مُهر تأییدی بر این موضوع باشد. علاوه بر این، محدود شدن روند غنی‌سازی اورانیوم، آزادی برخی اسیران آمریکایی در ازای آزادسازی ۲۰ میلیارد دلار اموال بلوکه شده ایران در کره‌جنوبی و عراق به عنوان نخستین گام‌های نزدیکی هرگونه توافقی میان ایران و آمریکا ارزیابی می‌شود. اغراق نیست اگر بگوییم پس از پیشرفت بزرگ ایران در صنایع نظامی، تولید موشک و ساخت پهپاد، توافق هسته‌ای در اولویت آمریکا قرار ندارد. موازنه قوا در منطقه به نفع متحدان روسیه تغییر کرده و ایران به سرعت در حال تبدیل شدن به قدرت مهم سیاسی، اقتصادی و نظامی است.
انقلاب اسلامی ۳ تحول و ۳ آنتی‌تز
حمیدرضا شاه‌نظری
مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیر خود در مراسم ارتحال امام خمینی (ره) از سه تحول بزرگی که انقلاب اسلامی در سطح ایران، در سطح امت اسلامی و در سطح جهان رقم زد صحبت کردند. در واقع این سه تحول از یک جنس و در امتداد هم و همانند امواجی هستند که از یک نقطه با یک ضربه بر روی آب آغاز می‌شوند.

بعد از ۱۴ قرن از پایان دوره رسالت آخرین پیامبر، جریان ضدتوحیدی و شیطانی با بازیگری یهودیان صهیونیست و همراه نمودن غرب مسیحی، روز به روز بشریت را از آموزه‌های انبیا دورتر و به اسم روشنگری و مدرنیسم، سنگین‌ترین هجمه‌ها را بر جریان الهی وارد کردند. این جریان در این چند قرن به قدری مست قدرت شده و خود را پیروز میدان می‌دید که به صراحت دین را افیون توده‌ها می‌خواند و سخن از مرگ خدا می‌گفت. این روند دین‌زدایی از حیات بشری که با عناوین دلفریبی، چون دموکراسی و سکولاریسم از غرب آغاز شده بود طی دو قرن اخیر به خصوص بعد از غلبه لیبرال سرمایه‌داری بر سایر رقیبان به همه مناطق جهان نفوذ کرد و می‌رفت که بعد از ضربات کاری به مسیحیت و تهی کردن آن از آموزه‌های توحیدی، اسلام را نیز به عنوان آخرین و قدرتمند‌ترین دین توحیدی از صحنه حیات بشری خارج کند. انقلاب اسلامی ایران در چنین زمانه‌ای رخ داد و در واقع این انقلاب، پاسخی بود به این روند و قیامی بود بر علیه سلطه مادی‌گرایی شیطانی بر حیات بشری.
در دو قرن پیش از انقلاب، جریان مادی غرب با تربیت ایرانیانی که برای تحصیل یا تجارت به غرب می‌رفتند و با رسوخ و نفوذ به بدنه حاکمان و سیاستمداران ایرانی توانستند عناصری، چون پهلوی‌ها را بر سر کار بیاورند تا کاملاً اجرای برنامه‌های ضددینی غرب را در ایران برعهده بگیرند. مقابله با حجاب، ترویج بی‌حجابی و بی‌بندوباری، ترویج فحشا و اباحه‌گری و مقابله با جریان دینی از جمله این برنامه‌ها بودند که به جد از سوی حاکمان دست‌نشانده و جریان وابسته در ایران پیگیری شد و ضربات جبران‌ناپذیری به حیات دینی جامعه ایران زد. البته این روند، تنها در ایران طی نشد بلکه همزمان و حتی پیشتر از آن، در سایر کشور‌های اسلامی از جمله در ترکیه و مصر، همزمان با هجمه به ادیان الهی به شدت مظاهر ضددینی و فساد و فحشا در قالب روشنفکری و آزادیخواهی ترویج یا با اجبار تحمیل می‌شد و این البته روندی بود که به سرکردگی و پیشتازی غربی‌ها در کشور‌های غربی و سپس در سایر نقاط جهان آغاز شده بود و کشور‌های اسلامی و ایران، آخرین مناطقی بودند که به علت مقاومت در برابر آن، مورد هجمه سنگین قرار می‌گرفتند.
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، معنویت توحیدی در جهان مورد بیشترین هجمه‌ها قرار گرفته و آخرین نقاط مقاومت در برابر این هجمه‌ها نیز با برنامه‌های در حال اجرا به دست حاکمان تحت نفوذ به سرعت در حال طی کردن مسیر ضدیت با دین بودند. روند حرکت به سمت زندگی مادی شیطانی به قدری سرعت گرفته بود که به نظر می‌رسید دوران توجه به دین و معنویت سپری شده و دورانی جدید در تاریخ بشری آغاز شده است. در بعد سیاسی نیز با پیروزی لیبرال سرمایه‌د‌اری در جنگ جهانی دوم و قدرت‌یابی امریکا در پس این جنگ، رژیم صهیونیستی به عنوان پایگاه نظام سلطه در غرب آسیا توانسته بود با حمایت این نظام به بسیاری از اهداف توسعه‌طلبانه خود دست یافته و ضمن شکست دادن و استحاله دولت‌های منطقه، ملت‌های منطقه را دچار یأس، سرخوردگی و ناامیدی از مقابله با خود کند.
انقلاب اسلامی به مثابه نوری در تاریکی بود که روشن شد و به ناگاه اثرات عمیقی بر بشریت بر جای گذاشت. این انقلاب نه از جنس انقلابات مادی بود و نه بر پایه تحلیل‌های مادی می‌شد آن را پیش‌بینی یا تحلیل کرد. این انقلاب در داخل ایران توانست یک رژیم دست‌نشانده را که تحت عنوان ژاندارم منطقه در واقع نقش حافظ منافع امریکا را برعهده گرفته و کمر به نابودی دین و مظاهر دینی بسته بود پایین بکشد و در سطح منطقه با ارائه «نظریه مقاومت» باعث بیداری ملت‌های اسلامی شده و در منطقه غرب آسیا سدی محکم در برابر رژیم صهیونیستی ایجاد کرد و در سطح جهان نیز توانست توجه بسیاری از ملت‌های مستضعف را به دین و معنویت و احیای آن معطوف کند. دقیقاً به خاطر همین تحولات بود که غربی‌ها در چهار دهه گذشته به فکر طراحی و اجرای آنتی‌تز‌های مقابله‌ای با آن‌ها افتادند. آن‌ها در حوزه داخل کشور تلاش کردند با نفوذ عناصر اسلام امریکایی، با تهی‌سازی معنایی ساخت حقیقی و با به دست گرفتن قدرت در ساخت حقوقی نظام، انقلاب اسلامی را خانه‌نشین کنند و وقتی در این هدف موفق نشدند، تلاش کردند با جنگ شناختی ذیل جنگ ترکیبی گسترده علیه نظام اسلامی، ضمن هجمه به ارزش‌های توحیدی همچون حجاب، بدنه‌ای همراه و همسو با خودشان را به عنوان یک گروه فشار قدرتمند برای دیکته کردن برنامه‌های خودشان به وجود آورند. در حوزه منطقه نیز با علم کردن نسخه‌های انحرافی و تقلبی از اسلام همچون تفکر سلفی-تکفیری، تلاش کردند مفاهیم «جهاد» و «شهادت» را قلب معنا کنند و نظریه مقاومت را به حاشیه برانند و شرایط امن و مناسبی برای توسعه‌طلبی رژیم صهیونیستی به وجود آورند. در سطح جهان نیز برای مقابله با موج معنویت‌گرایی، علاوه بر تخریب، ایجاد تنفر و دور از دسترس کردن اسلام واقعی با تلاش برای معرفی اسلام داعشی به عنوان نماینده آن، بر گسترش فحشا و اباحه‌گری با استفاده از رسانه‌های نوین و تلاش برای عرفی‌سازی و قانونی‌سازی بد‌ترین فساد‌ها تمرکز کردند.

بازی برد-برد تهران و کاراکاس

دكتر هادي محمدي 

سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور کشورمان در سفری پنج روزه در آمریکای لاتین است و در اولین ایستگاه به ونزوئلا رفته است، کشوری با سابقه انقلابی و ایستادگی در برابر استعمارگران اسپانیایی و پرتغالی در گذشته و حالا در برابر آمریکایی ها؛ که از این جهت علقه ها و مشترکات زیادی با کشورمان دارد، اما آیا تنها همین اشتراکات تاریخی و فرهنگی باعث نزدیکی دو کشور شده یا موضوعاتی فراتر از این در حوزه های امنیتی، اقتصادی و راهبردی در میان است؟ از ابتدای دولت سیزدهم همواره از سوی رئیس جمهور و وزارت خارجه اعلام شده دولت سیزدهم با جدیت به دنبال اجرای سیاست همسایگی است و در ادامه این تعبیر مطرح شد که همسایگی لزوما به معنای هم مرزی نیست و می تواند مرزهای فرهنگی و تاریخی و اشتراکات دیگر را نیز در بر بگیرد، هرچند اولویت با کشورهای هم مرز است اما با این نگاه آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نیز در حوزه این سیاست همسایگی تعریف شدند و دولت سعی کرد در سایه تحریم های شدید غرب و فشاری که آن ها به کشورها برای ارتباط نگرفتن با ایران وارد می کنند تلاش خود را برای توسعه روابط افزایش دهد. به نظر می رسد این رویکرد دولت تا حد زیادی جواب داده و رفت و آمدهای سیاسی سطح بالا میان ایران و کشورهای منطقه و پهنه های گفته شده تاییدی بر موفقیت این سیاست است. از دوره ریاست جمهوری باراک اوباما، آمریکا تلاش کرد تا حضور ایران در آمریکای جنوبی محدود شود اما ایران به ویژه در زمان دولت احمدی نژاد چنین تلاشی را تا حدی عقیم گذاشت و حضور پررنگی را در حیاط خلوت آمریکا در آمریکای لاتین به نمایش گذاشت. محور این نفوذ ایرانی به جنوب آمریکا؛ کشور ونزوئلاست که علاوه بر سیاست های ضد امپریالیستی دارای معادن عظیم فلزات گران بها و نفت و گاز است، با این حال اگرچه معادن بزرگ و ثروت های خدادادی روی زمین و زیرزمین دارد اما به دلیل فشارهای آمریکا در سال های اخیر و تحریم های سختی که دچار آن بوده دچار فقر و تورم شدید و در نتیجه استهلاک تجهیزات فناورانه شده و در این حوزه با مشکلات بزرگی روبه روست به گونه ای که تا حد زیادی توان تولیدی این کشور را کاهش داده و نمی تواند ثروت زیرزمینی اش را استحصال کند. همین موضوع مهم ترین زمینه برای همکاری ایران و ونزوئلاست. ایران با توانمندی که در این سال ها یافته می تواند در حوزه تجهیز و تعمیر پالایشگاه های  پتروشیمی و ساخت و تجهیز نیروگاه برق و صادرات فنی و مهندسی کمک های گسترده ای را به ونزوئلا داشته باشد و در مقابل ونزوئلا که هم معادن عظیم نفت و هم طلای بسیار با کیفیتی دارد، به راحتی می تواند هزینه این صادرات فنی و کمک های لجستیکی را به ایران پرداخت کند همان طور که در این سال ها هیچ گاه ونزوئلا بدهکار ایران نبوده و به روش های مختلف بدهی های ونزوئلا به ایران صفر شده است. این همکاری به حدی برای دو طرف شیرین بوده که ونزوئلایی ها پیشنهادهای آمریکا را نیز رها کرده اند و به دلیل فناوری بالای ایرانی و قیمت مقرون به صرفه خدمات کشورمان و نیز سابقه بد آمریکایی ها، ایران را انتخاب کردند. اما آن چه این سفر را تا حد زیادی متفاوت از قبل کرده، این است که ایران توانسته با اورهال سه پالایشگاه در ونزوئلا عملا به پالایشگاه فراسرزمینی برای تولید فراورده های نفتی دست یابد که اقدامی بسیار مهم و راهبردی در منطقه آمریکای لاتین به شمار می رود. با این کار نفت ایران که از لحاظ کیفیت بسیار بهتر از نفت ونزوئلاست، در پالایشگاه های این کشور با نظارت ایران به فراورده تبدیل می شود و در بازار ونزوئلا، آمریکای مرکزی و جنوبی به فروش می رسد. از طرفی ایران می تواند به فروش یک میلیون بشکه در روز نفت خودش مطمئن شود و از سوی دیگر یک کشور دوست ایران در منطقه ای نزدیک به آمریکا، مشکل سوخت خود را برطرف کرده است. ایران و ونزوئلا در سال های قبل تجارت چندان زیادی نداشتند و به ویژه در سال های کرونا این میزان کاهش شدیدی یافت. ایران در سال 1400 به حجم تجارت 600میلیون دلاری با ونزوئلا رسید و حالا گفته شده این رقم با رشد 5 برابری در دو سال اخیر به بیش از 3میلیارد دلار رسیده است که افزایش چشمگیری به شمار می رود هر چند به گفته سران دو کشور در کاراکاس این رقم مطلوب نیست و در دو مرحله باید به 10میلیارد دلار و 20میلیارد دلار برسد. امضای 19 تفاهم نامه در یک سفر دوجانبه میان رئیسی و مادورو اتفاقی کم نظیر محسوب می شود اما نشان از روابط بسیار دوستانه و فراتر از یک دوستی میان تهران و کاراکاس دارد که امیدواری های زیادی را در آینده خواهد داشت. آینده ای که می تواند برای کشورمان ثروت و اشتغال به همراه آورد و از سوی دیگر در حوزه امنیتی و راهبردی به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک ونزوئلا در اقیانوس اطلس و نزدیکی به ایالات متحده آمریکا آورده های مهم و موثری به همراه داشته باشد که بحث مفصل دیگری است.

اهمیت راهبردی سرزمین بولیوار 

سعدالله زارعی

ایران و ونزوئلا دو کشور اثرگذار حوزه بین‌الملل در دو منطقه حساس یکی در غرب آسیا و دیگری میانه قاره آمریکا می‌باشند. مساحت «جمهوری بولیواری ونزوئلا» بیش از 900 هزار کیلومترمربع و به ‌طور تقریبی نیمی از مساحت ایران را شامل می‌شود و جمعیت کنونی آن حدود 30 میلیون نفر یعنی قریب به یک سوم جمعیت ایران می‌باشد. اقلیم ونزوئلا از حیث درجه حرارت گرمسیری محسوب می‌شود و در عین حال جنگلی و به طور کلی دارای تنوع زیستی فراوان می‌باشد. حدود 91 درصد جمعیت این کشور را مسیحیان تشکیل می‌دهند و پایبندی‌های مذهبی در آن بالاست. در عین حال مسیحیت در این کشور و به طور کلی در آمریکای لاتین سوسیالیزه شده و عدالت‌گرایانه تلقی می‌شود و آموزه‌های آن تحت عنوان
«الهیات رهایی‌بخش» شناخته می‌شود.
ونزوئلا بزرگ‌ترین ذخائر نفتی اوپک و جهان را در بر دارد در عین حال رشد تولید ناخالص داخلی، آن را در ردیف هفتاد و پنجمین کشور قرار داده است. ونزوئلا از حیث فرهنگی مردم مقاومی دارد و این مقاومت سبب پایداری حکومت و سیاست‌های آن در این کشور شده است. این مقاومت برای منطقه کارائیب و آمریکای لاتین
تا حد زیادی الهام‌بخش بوده و حتی دارای آثار فرامنطقه‌ای نیز هست
کما اینکه بعضی منابع آمریکایی نوشته‌اند همکاری‌های ونزوئلای دوره «هوگوچاوز» در مقابله با تحریم‌های آمریکا علیه ایران، کوبا و نیکاراگوئه مؤثر بوده است.
ایران و ونزوئلا در الگوهای اقتصادی (عدالت‌محور) و اهداف اقتصادی (توده‌گرا) و شیوه اداره جامعه (اولویت‌ در به‌کارگیری عناصر انقلابی) به هم می‌رسند کما اینکه دو کشور از دیرباز همکاری‌های اصولی با هم داشته‌اند. ونزوئلا یک عضو بنیانگذار در اوپک به حساب می‌آید و این نشان می‌دهد زیرساخت‌های اقتصادی دو کشور از نوعی یکسوئی برخوردارند.
نزدیک 1000 رودخانه در ونزوئلا جاری است یکی از آنها (اورینوکو) حدود 2500 کیلومتر از برزیل تا اقیانوس اطلس طول دارد. بر این اساس ظرفیت کشاورزی و صنعت در ونزوئلا بالاست و این در حالی است که صنعت کشاورزی در این کشور ضعیف است و قابلیت سرمایه‌گذاری ویژه دارد. ضمن آنکه فاصله دما از 28 درجه در مناطق گرمسیری تا کمتر از 8 درجه در مناطق سردسیر، موقعیت ویژه‌ای برای توسعه کشاورزی ونزوئلا فراهم کرده کما اینکه میزان بارش باران در بعضی مناطق آن به 1500 میلی‌متر می‌رسد.
ونزوئلا از سال 1377 که «هوگوچاوز» طی انتخابات بر سر کار آمده تا امروز یعنی حدود 25 سال دارای ثبات سیاسی و ثبات در سیاست‌ها بوده است و این در شرایطی بود که آمریکایی‌ها در طول این مدت و با انواع شیوه‌ها در پی ساقط کردن دولت انقلابی در این کشور بوده‌اند. کما اینکه ماشین کودتا در این کشور از دو سال پس از روی کار آمدن هوگوچاوز راه افتاد و حتی برای چند روز بر دولت منتخب غلبه کرد اما سرانجام مردم چاوز را برگرداندند. در آخرین انتخابات ریاست‌جمهوری هم، غرب نتیجه را نپذیرفت و تا همین چند ماه پیش رقیب غربگرای مادورو یعنی «خوان گوایدو» را رئیس‌جمهور می‌دانست ولی در نهایت تسلیم شد و گوایدو به آمریکا رهسپار گردید.
ونزوئلا تا همین چندی پیش عملاً تحت فشار شدید دو دولت غربگرای همسایه خود در برزیل و کلمبیا بود که نظام‌های سیاسی در هر دو کشور طی انتخابات دو سال اخیر تغییر کرده و به دوستانی برای کاراکاس تبدیل گردیده‌اند. از این رو ونزوئلا در دو سال گذشته روند رو به بهبود و رشد اقتصادی را از سر گرفته است.
آمریکای لاتین به خودی خود از حیث اقتصادی یک
«موقعیت ویژه» می‌باشد؛ چرا که از حیث معادن و مواد اولیه یکی از غنی‌ترین مناطق جهان به حساب می‌آید. از این رو برای کشوری مثل ایران که در مسیر توسعه بعضی صنایع حساس می‌باشد و در این راه به مواد اولیه نیاز دارد، توسعه روابط با این حوزه بسیار مطلوب است. اما در همان حال آمریکای لاتین برای ایران یک موقعیت نمادین هم دارد چرا که نقطه تعارض تمدنی آمریکاست. زمانی که در اواخر سده‌شانزدهم، «پیوریتن‌ها» (Puritans) پای به قاره آمریکا گذاشتند، تغییر فرهنگی و اجتماعی این قاره را مدنظر قرار دادند. پیوریتن‌ها، انگلیسی‌های کاتولیک افراط‌گرایی بودند که در اروپا تحمل نمی‌شدند و لذا به سمت قاره ناشناخته آمریکا رانده شدند. این «کشیش‌های جنایتکار» ابتدا آرام، آرام بر شریان‌های اقتصادی آمریکای لاتین مسلط گردیدند و به محض آنکه جای پایشان در اواسط قرن 17 محکم شد، قتل و کشتار بومیان را در پیش گرفتند و هزاران هزار نفر از آنان را کشتند. ارتباط انقلاب اسلامی با آمریکای لاتین از این حیث هم موضوعیت دارد. همان‌طور که گفته شد مردم آمریکای لاتین روحیه فرهنگی و فرهنگ‌پذیری بالایی دارند و ثانیاً کینه‌های خود نسبت به ظلم‌هایی که به نیاکان آنان و حتی به خودشان شده، حفظ کرده‌اند و لذا ایران در این منطقه می‌تواند موقعیت ویژه و کانونی درازمدت داشته باشد. جالب این است که در حال حاضر نیمی از دولت‌های آمریکای لاتین و نزدیک به چهار پنجم مساحت آن را دولت‌های ضدآمریکایی شامل برزیل، آرژانتین، کلمبیا، کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا تشکیل داده‌اند. این به آن معناست که مخالفت با آمریکا در این منطقه ریشه‌دار و قابل محاسبه است.
آمریکای لاتین در چهار دهه گذشته عمدتاً در موقعیت حمایت از انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت قرار داشته است و بیشتر دولت‌های آن مایلند مقاومتی دیده شوند. رابطه ایران با دولت‌های انقلابی آمریکای لاتین برطرف‌کننده برخی نیازهای این منطقه و در مواردی بسیار کارساز بوده است. کمک‌های ایران به دولت ونزوئلا در سال‌های 1398 تا 1400 و نیز به دولت نیکاراگوئه و «دانیل اورتگا» در دهه اول پیروزی انقلاب اسلامی خیلی تأ‌ثیرگذار بوده است. نام ایران در آمریکای لاتین توأم با واژگانی مثل اقتدار، صداقت و استمرار است و از این رو سطح پذیرش ایران در این منطقه از شیلی تا مکزیک بالاست و این می‌تواند دو وجه پیدا کند؛ وجه استفاده از بازار نیازمندی‌های این منطقه و وجه بهره‌گیری از منابع اولیه به منظور تکمیل چرخه صنعتی ایران و در نهایت رسیدن به «روابط راهبردی» با کشورهای این منطقه. ضمن آن که به گفته آقای رئیسی در سفر اخیر به ونزوئلا؛ ملت ایران دوست دوران‌های سخت مردم ونزوئلا است.
روابط ایران و ونزوئلا و ایران با بقیه کشورهای این حوزه، سیاست‌های ضدایرانی آمریکا و اروپا را کم‌اثر کرده و به حاشیه می‌برد و این در حالی است که خلأ حضور ایران در این منطقه در سال‌های گذشته سبب خساراتی مهم به موقعیت و منافع ایران شده است. رژیم جعلی اسرائیل با دروغ‌پردازی راجع به حادثه «مرکز همکاری‌های اسرائیل و آرژانتین» موسوم به Amia سعی در جذب حمایت جهانی از سیاست‌های ضدایرانی خود نمود. دسیسه رژیم صهیونیستی در فاصله تیر 1373 تا امروز یعنی در یک دوره
30 ساله تحت تأثیر دولت‌های حاکم بر این کشور پایین و بالا رفته و در برهه‌هایی به صدور حکم قضایی علیه ایران هم منتهی شده است. بنابراین واضح است که حضور ایران در این منطقه اگرچه دارای منفعت بالای اقتصادی هم هست، در عین حال یک معنای راهبردی با تأثیر کلان جهانی هم دارد و می‌تواند ظرفیت واقعی انقلاب اسلامی حتی در دوردست‌ها را به جهان نشان دهد و فضای توطئه علیه ایران را در محیط‌های مختلف بشکند. ممکن است این یک نگرش تنش‌زا تلقی شود ولی مگر فراموش کرده‌ایم که ناوهای آمریکایی در فاصله سال‌های پایانی دفاع مقدس تاکنون یعنی حدود 35 سال یک لحظه آب‌های منطقه ما را ترک نکرده و صراحتاً هم از ضرورت کنترل ایران صحبت نموده‌اند. خب ما هم می‌توانیم در حوزه کارائیب، دشمن منافع ملی خود را به چالش بکشیم. بله به یکباره نمی‌شود، هر بار گامی و در نهایت ساخت بنای بزرگی از تمانع بر سر راه آمریکایی‌ها.
سفر آیت‌الله رئیسی به ونزوئلا بیانگر توجه رئیس‌جمهور ایران به اهمیت این منطقه و ظرفیت آن می‌باشد. امیدواریم این «تک ستاره» دولت در آسمان دیپلماسی منطقه کارائیب نباشد.

مأموریت جدید محسن رضایی

محمدرضا یوسفی شیخ‌رباط
محسن رضایی در 21 خرداد 1402 از معاونت اقتصادی استعفا داد. و در همان روز به دبیری شورای‌عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا منصوب شد. او در سوم شهریور 1400 نیز از سوی ابراهیم رئیسی به معاونت اقتصادی رئیس‌جمهور منصوب شده بود. او وعده‌های زیادی در ایام انتخابات داد و سپس در جایگاه معاونت اقتصادی رئیس‌جمهور نیز مجددا وعده‌هایی به مردم داد که برخی از آنها ازجمله طرح افزایش یارانه‌ها در سال 1400 از سوی دیگر مقامات دولتی تکذیب و رد شد. پس از چندی، اختلاف‌نظر ایشان با دیگر مقامات آشکار شد. حال مناسب است محسن رضایی، گزارشی از عملکرد تقریبا دو‌ساله خود به مردم ارائه دهد. همچنین از آنجا که دبیرخانه شورای‌عالی سران قوا، زیرمجموعه معاونت اقتصادی بوده است، تغییر کنونی از نظر مدیریتی تنزل جایگاه محسوب می‌شود؛ پس به این پرسش نیز باید پاسخ داد که آیا ایشان نمی‌توانست در همان جایگاه معاونت به این امر رسیدگی کند؟ گرچه ممکن است پاسخ داده شود که جایگاه دبیرخانه مهم‌تر از گذشته شده است و این امر نیازمند تشکیلات مستقل از معاونت اقتصادی است. در‌این‌صورت باید تغییراتی در چارت سازمانی رخ داده باشد. به هر روی، محسن رضایی جزئی از حلقه بسته سیاست ایران است؛ از‌این‌رو مانند قانون انرژی از پستی به پستی دیگر جابه‌جا می‌شود؛ اما کنار نمی‌رود. در حلقه بسته سیاست، مدیریت‌ها الزاما براساس کارآمدی نبوده یا معیار اول نیست. اصل اساسی، وفاداری است؛ از‌این‌رو افرادی که وفاداری آنها ثابت شده باشد، بر حسب موقعیت، بازنشستگی نخواهند داشت.

آقای رئیسی، مهم‌ترین وظایف رضایی را در دبیرخانه «فعال‌کردن دبیرخانه شورا با بهره‌گیری از کارشناسان دستگاه‌های ذی‌ربط، بررسی دقیق و کارشناسانه موضوعات ارجاعی و دستور جلسات، انطباق آن با مأموریت محول و لحاظ ضرورت تصمیم‌گیری در هر مورد، پیگیری اجرای مصوبات و ارائه گزارش نوبه‌ای مبتنی بر نظام‌نامه داخلی» بیان کرده است.

شورای‌عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا با نظر رهبری پس از بازگشت تحریم‌ها، در خرداد 1397 تشکیل شد. مهم‌ترین علت شکل‌گیری این شورا، مقابله با تحریم‌های ترامپ در سال 1397 بود. دامنه تصمیمات شورا نیز، همه مسائل اساسی اقتصادی به تشخیص سران است؛ چون مقابله گاه نیازمند سرعت تصمیم‌گیری بود و ارجاع به مجلس موجب طولانی‌شدن مراحل تصمیم‌گیری در شرایط فوق‌العاده کشور می‌شد و همین‌طور گاه تصمیمات خاصی اخذ می‌شد که از نظر نظام قضائی می‌توانست موجب پیگرد قانونی شده؛ بنابراین اتخاذ تصمیم از طرف دولت را ناممکن می‌کرد. از این نظر این شورا با نظر رهبری، جهت تسریع در تصمیم‌سازی و رفع موانع قضائی با هدف مقابله با تحریم‌های آمریکا تشکیل شد تا از این طریق، موانع تقنینی و قضائی از پیش پای دولت برداشته ‌شود. در نتیجه، این شورای خارج از قانون برای شرایط خاص و با نظر رهبری شکل گرفته است. از مهم‌ترین تصمیم‌های این شورا، تصویب افزایش قیمت بنزین در سال 98 و طرح مولدسازی در سال 1401 بوده است.

اکنون که پنج سال از عمر این شورا گذشته است، جا دارد عملکرد آن بازبینی شود و گزارشی رسمی از تصمیمات این شورا و پیامدهای آن به مردم ارائه شود. یکی از مهم‌ترین نکات در این گزارش، اثبات این نکته است که همه مصوبات در راستای مقابله با تحریم بوده که به دلیل محدودیت‌های زمانی، امکان طرح در مجلس را نداشته‌اند؛ زیرا ممکن است دولت‌ها برای فرار از دردسرهای مراحل قانون‌گذاری با توجیهاتی، به جای ارائه لایحه به مجلس، طرح را در شورای سران ارائه دهند. نکته دیگر، وظایفی است که آقای رئیسی برای این دبیرخانه در حکم 21 خرداد بیان کرده است. براساس این حکم، تشکیلات جدیدی برای این دبیرخانه باید ایجاد شود. این تشکیلات به بررسی کارشناسی طرح‌های ارسالی از دستگاه‌های ذی‌ربط پرداخته و همچنین نظارت و پیگیری چگونگی اجرای مصوبات را نیز انجام می‌دهد. این حکم، یک دستگاه موازی با سایر دستگاه‌ها را موجب می‌شود. آیا به چنین دستگاه موازی به شرح یادشده نیاز است؟

ظلم در مقام تظلم؟

جواد شاملو

کیان پیرفلک نام یک کودک معصوم و مظلوم است. نه فقط چون در کودکی کشته شد، بلکه چون از نام او برای جنایت‌های دیگر بهره برده شد؛ آن هم توسط نزدیک‌ترین افرادش. چه ظلمی بالاتر از این به یک کودک؟ حتی اگر ثابت کنند کیان توسط نیروهای مدافع امنیت کشته شد که هرگز نمی‌توانند ثابت کنند، این ظلم به اوست که از نامش برای امتداد اغتشاش و ناامنی و جنایت بهره بگیرند. رنگین کمان کیان را کسانی به کلی سرخ کردند که از او برای خود یک سرمایه ساختند. اگر مسئله آن‌ها تولد کیان بود، یک جشن ساده می‌گرفتند، بدون هیچ حاشیه‌ای. در این صورت هم نام کیان حفظ می‌شد و هم یاد او زنده. اما مسئله ایجاد ناامنی و رعب و وحشت است. چگونه به همین راحتی حاضر شدند تمام نقشه خود را از حیز انتفاع خارج کنند؟ اگر می‌خواهید مظلومیت کیان را جار بزنید، چرا ظلم می‌کنید؟ اگر می‌خواهید از کودکی و معصومیت کیان به نفع خود استفاده کند، چرا یک کودک معصوم دیگر را یتیم می‌کنید؟ اگر می‌خواهید از خون کیان سوءاستفاده کنید چرا با اشک دختر شهید قنبری خود را ضایع می‌کنید؟ اگر به کشتن اعتراض دارید، چرا می‌کشید؟ همه حرف ما از ابتدا هم با اغتشاش‌گران همین بود؛ که چرا این‌قدر نادانید؟ به بهانه سالروز تولد کیان، رضا پهلوی و هواداران او نیز مراسمی گرفته‌اند. در این مراسم، به جای تهییج احساسات برای بهره‌برداری از قتل مظلومانه کیان، زده‌اند و کوبیده‌اند و رقصیده‌اند! بار دیگر سؤال خود را تکرار می‌کنیم؛ سؤال این نیست که شما چرا باطلید و با وطن و اعتقاد و مردم خود دشمنی می‌کنید، سؤال این است که چرا احمقید؟ چرا این‌قدر به ضرر خودتانید؟ در زمین که دارید بازی می‌کنید؟ با چه عقلی یک پلیس را که کاری به شما نداشت زیر گرفتید و پنج فرزند او را یتیم کردید؟ نگفتید بعد از این اگر اسم کیان را بیاورید همه می‌توانند به دهنتان و (به قول رهبرتان خطاب به مجاهدین خلق) بگویند: «تو خفه»؟ مراسمی گرفتید برای تظلم و در همان مراسم ظلم کردید؟ آن‌ور آب مراسم گرفتید برای دلسوزی، بعد در آن کف زدید؟ معلوم نیست کیان چگونه کشته شد. لعنت خدا بر کسانی که سفره ناامنی را پهن کردند، در بساط ناامنی حلوا خیرات نمی‌شود و گناهکار و بی‌گناه در آن آسیب می‌بینند. اما اتفاقاتی می‌افتد که نشان می‌دهد جریانی که اهل جنایت است، کدام جریان است.
حیاط خلوت یا بلای جان آمریکا؟!
سیاست خارجی تحسین‌برانگیز بیخ گوش دشمن
حنیف غفاری
سفر آیت‌الله رئیسی، رئیس‌جمهور کشورمان به ۳ کشور آمریکای لاتین ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه را می‌توان نقطه آشکارساز سیاست خارجی هوشمند جمهوری اسلامی در حیاط خلوت آمریکا تلقی کرد. 
۱- ابتدای هزاره سوم میلادی، افرادی مانند فیدل کاسترو، هوگو چاوز، اوو مورالس و رافائل کوره‌آ در کنار یکدیگر و به دور از هجمه‌های سنگین سیاسی- تبلیغاتی آمریکا، زنجیره سوسیالیستی محکم و پیوسته‌ای را در آمریکای مرکزی و جنوبی ایجاد کردند. حتی لفاظی‌های دولت جنگ‌طلب جورج واکر بوش در آمریکا نتوانست خللی در این اراده جمعی به وجود بیاورد. پس از سال 2008 میلادی، مقامات دولت اوباما با استناد به راهبرد نخ‌نمای «چماق و هویج» و همچنین ارائه وعده عادی‌سازی روابط آمریکای شمالی و لاتین، تلاش کردند از تب و تاب ضد امپریالیستی ایجادشده در این منطقه بکاهند! روی کار آمدن سیاستمدارانی مانند «ژائیر بولسونارو» در برزیل، تحدید قدرت چپ‌گرایان در بولیوی و اکوادور، اپوزیسیون‌سازی‌های مستمر و ایجاد دوقطبی‌های مکرر در کشورهای ونزوئلا و نیکاراگوئه، جملگی بیانگر تمرکز خاص دستگاه‌های امنیتی دولت دموکرات اوباما در آمریکای لاتین بود. 
پس از سر کار آمدن دولت ترامپ، بسیاری از نزدیکان رئیس‌جمهور سابق آمریکا از جمله مایک پمپئو، نیکی هیلی و جان بولتون بر این باور بودند می‌توان با ادغام رویکرد و تفکر جکسونیستی و افراط‌گرایانه در دکترین جیمز مونروئه، ترکیب ناموزون و در عین حال خطرناکی را در آمریکای مرکزی و جنوبی ایجاد کرد. جیمز مونروئه رئیس‌جمهور آمریکا در سال 1823 میلادی تصریح کرده بود آمریکای لاتین و کشورهای استقلال‌یافته آن حکم «حیاط خلوت اختصاصی» آمریکا را ایفا می‌کنند و حتی کشورهایی مانند اسپانیا و فرانسه به عنوان استعمارگران آن زمان، حق مداخله، سرمایه‌گذاری و استقرار نظامی - تجاری  در این محدوده را بدون اجازه واشنگتن نداشتند. 
اعضای کلیدی دولت ترامپ بر این باور بودند زمان بازتعریف دکترین مونروئه فرارسیده و می‌توان از طریق راه‌اندازی کودتاهای هدفمند در آمریکای لاتین و ترویج نفرت اجتماعی در میان جوامع آمریکای جنوبی و مرکزی، پیش‌شرط اصلی این موضوع را محقق کرد. ترامپ در این مسیر، حساب ویژه‌ای روی هم‌پیمان خود در برزیل یعنی ژائیر بولسونارو و همچنین ایوان دوکه مارکز، رئیس‌جمهور سابق کلمبیا باز کرده بود. بسیاری از فتنه‌انگیزی‌های ترامپ در کشورهای حوزه کارائیب و آمریکای لاتین از طریق متحدان وی در این منطقه مدیریت می‌شد. پس از شکست ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، نه تنها رویکرد ظاهرا نرم دموکرات‌ها در آمریکای لاتین تبدیل به عاملی برای عقب‌نشینی از تفکرات ضد امپرالیستی نشد، بلکه شاهد شکل‌گیری زنجیره سوسیالیستی گسترده‌تر و جدیدتری در این منطقه بودیم: پیروزی اورتگا در انتخابات نیکاراگوئه و شکست متحدان آمریکا در پرو، کلمبیا و برزیل به معنای تبلور آگاهی جمعی شهروندان حوزه آمریکای لاتین در برابر انواع توطئه‌ها، تهدیدات و حتی وعده‌های ایجابی پوچ آمریکایی‌ها بود. 
۲- اکنون در جریان سفر رئیس‌جمهور کشورمان به ۳ کشور مهم و تاثیرگذار آمریکای لاتین، شاهد تبلور عزم و اراده جمهوری اسلامی ایران در خلق مناسبات راهبردی، کلان و مستمر در این حوزه هستیم. سیاست خارجی غرب‌پرست و برجام‌محور (با محوریت آمریکا و اتحادیه اروپایی) فرصت ۸ ساله‌ای را بین سال‌های 1392 تا 1400 در آمریکای لاتین از ما سلب کرد، به گونه‌ای که در برخی موارد دولتمردان  سابق ما نیز «حق سرقفلی آمریکای شمالی بر آمریکای لاتین» را به رسمیت شناخته بودند! اگر چه امروز افرادی مانند هوگو چاوز و فیدل کاسترو رهبران فقید مبارزه با امپریالیسم کهن و نو در کاراکاس و هاوانا حضور ندارند اما آگاهی جمعی و غرور‌آفرینی‌ای که امروز آمریکای لاتین را فرا گرفته و جلوی مانور دولت‌های دموکرات و جمهوری‌خواه در واشنگتن را سد می‌کند، محصول روشنگری‌ها و ایستادگی این ۲ رهبر فقید است. 
۳- قطعا هم‌افزایی جمهوری اسلامی ایران با بازیگرانی که از یک سو دارای ظرفیت‌های راهبردی، تجاری و سیاسی بالفعل و بالقوه بوده  و از سوی دیگر، آمریکای لاتین را به جای «حیاط خلوت» به «بلای جان آمریکایی‌ها» تبدیل کرده‌اند، نه یک مطلوبیت، بلکه نوعی الزام راهبردی محسوب می‌شود که نمی‌توان برای آن جایگزینی پیدا کرد! یکی از ویژگی‌های موثر دولت سیزدهم، تمرکز بر همین ظرفیت عظیم و تلاش برای به فعلیت رساندن ابعاد عملیاتی آن است. در پیشبرد این مسیر نباید  حتی لحظه‌ای درنگ کرد.
برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: