تحريف شخصيت، انديشه و گفتار امام(ره) يکي از شيوه هاي کهني است که همواره معاندين و مخالفين انديشه و خط امام(ره) براي طرد و به حاشيه راندن خط امام(ره) از آن بهره ميبرند. نقطه شروع اين بحث به سال 1356 و انتشار مقاله توهين آميز احمد رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات عليه حضرت امام خميني(ره) برميگردد. نويسنده در اين مقاله با وارد کردن اتهاماتي به امام(ره) درصدد بود تا با تحريف شخصيت و اصالت امام(ره)، از ايشان اعتبارزدايي کرده تا از اين طريق، بسيج عظيم اجتماعي و حرکت وسيع مردمي به رهبري امام را متوقف کند، اما همين اقدام غلط، نسنجيده و ناشيانه، شعلههاي قيام 19 دي در شهر خون و قيام (قم) را برافروخت و به نقطه عطفي در تاريخ تحولات انقلاب اسلامي تبديل شد که از آن به عنوان يکي از عوامل شتابزاي انقلاب اسلامي نيز نامبرده ميشود.
با اين وجود، اگر در گذشته تلاش ميشد تا به طور مستقيم به تحريف امام(ره) بپردازند، اکنون با شيوههايي بسيار نامحسوس، اما با همان اهداف و انگيزهها، که البته برخي خائنانه و برخي غافلانه ميباشد، اين کار را انجام ميدهند.
تلاش براي برجسته سازي بُعد و ويژگي خاصي از شخصيت يا انديشه و سيره امام(ره) و ناديده گرفتن ساير ابعاد شخصيتي، انديشه اي و عملي ايشان، شيوه تحريف امام(ره) در شرايط کنوني است. کاري بس خطرناک که به تعبير مقام معظم رهبري «سبب سيلي خوردن ملت ايران» مي شود. در واقع، از آنجا که امام(ره) در فرايند شکل گيري، پيروزي، استقرار و تثبيت انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي داراي نقش تعيين کننده و اساسي بودند، به گونهاي که ريل گذاري حرکت انقلاب و نظام اسلامي بر اساس انديشه هاي ايشان صورت گرفته است، هرگونه تلاش براي تحريف امام(ره) و برساختن تصويري ناقص يا کاريکاتوري از ايشان، تلاش در جهت منحرف ساختن لوکوموتيو انقلاب و نظام از ريل اصلي محسوب ميشود و مسلم است که تبعات اين امر، بسي خطرناک و جبرانناپذير است.
همانگونه که در مباحث مربوط به انقلابها گفته ميشود، سه کار ويژه مهم و اساسي ايدئولوگ بودن، فرمانده عمليات بودن و همچنين معمار و طراح بودن براي نظام جديد برآمده از انقلاب، کارويژه هاي مختص يک رهبرانقلابي هستند. در مورد انقلاب اسلامي ايران نيز بايستي گفت که امام خميني(ره) تجلي تمام نما و کامل اجراي موفق اين سه کارويژه در فرآيند انقلاب اسلامي بوده است. يعني امام(ره) حائز هر سه اين ويژگيها بودند و اتفاقا اين هرسه را به نحو احسن نيز عملياتي کردند. از اين رو، نسخه اصلي و تمام نماي انقلاب اسلامي را قبل از هرکس ديگري بايستي در انديشهها و سيره امام راحل سراغ گرفت. همانطور که نسخه اصلي هر راه و برنامهاي در نزد معمار و طراح آن راه و برنامه قرار دارد و اجراکنندگان آن برنامه براي آنکه در اجرا با خلل يا انحرافي مواجه نشوند، مجبورند که پيوسته به آن نسخه اصلي و آن نقشه راه توجه داشته باشند و آن را الگو و سرمشق برنامهريزي و عمليات خود قرار دهند، در مورد انقلاب اسلامي نيز اينگونه حالتي متصور است؛ يعني چون امام(ره) معمار و طراح اصلي نقشه راه انقلاب و نظام اسلامي هستند، ميبايستي در تمام مراحل حرکت و برنامهريزي براي پيشرفت و آينده انقلاب به اين نسخه اصلي رجوع کرده و آن را سرمشق خود قرار دهيم. اهميت اين امر نيز از آنجا ناشي مي شود که با تأسي از اين الگوي پيش رو ميتوانيم نقاط قوت و ضعف خود را تشخيص دهيم و در اين صورت با تشخيص نقاط ضعف و تلاش براي حل و رفع آنها، با اطمينان بيشتري نسبت به آينده و تحقق آرمانهاي بلند مورد نظر امام راحل قدم برداريم. از اين جهت، بسيار واضح است که اگر از اين خط و از اين راه منحرف شويم و از آن فاصله بگيريم، دچار خسران عظيمي خواهيم بود. اهميت اين امر وقتي بيشتر روشن مي شود که بدانيم، انديشهها و آرمانهاي امام راحل، انديشهها و آرمانهايي فرازماني و فرامکاني هستند که هر چه زمان بيشتر بگذرد نه تنها از اهميت آنها کاسته نميشود، بلکه کارآمدي آنها بيشتر روشن ميشود. از اين رو، مي بايست باتوجه و درک موازين انديشه اي امام(ره) و همچنين بکارگيري هنر و توان خود در سازندگي و احيا، کوشيد تا نظام اسلامي همچنان به راه سراسر عزت، اقتدار، شرافت و سعادت خود ادامه دهد. در اين خصوص مقام معظم رهبري، خط امام(ره) را به مثابه قطب نماي حرکت انقلاب اسلامي توصيف کردند و فرمودند:
«خود امام برجسته ترين شاخص هاست؛ رفتار امام، گفتار امام. خوشبختانه بيانات امام در دسترس است، تدوين شده است. وصيتنامه امام آشکارا همه مافيالضمير امام را براي آينده انقلاب تبيين ميکند. نبايد اجازه داد اين شاخصها غلط تبيين شوند، يا پنهان بمانند، يا فراموش بشوند. اگر اين شاخصها را ما بد تبيين کرديم، غلط ارائه داديم، مثل اين است که يک قطب نما را در يک راه از دست بدهيم، يا قطب نما از کار بيفتد. فرض کنيد در يک مسير دريايي يا در يک بيابان که جاده اي هم وجود ندارد، قطب نماي انسان آسيب ببيند و از کار بيفتد؛ انسان متحير ميماند. اگر نظرات امام، بد بيان شد، بد تبيين شد، مثل اين است که قطب نما از کار بيفتد، راه گم مي شود؛ هر کسي به سليقه خود، به ميل خود حرفي ميزند. بدخواهان هم در اين ميان از فرصت استفاده ميکنند، راه را جوري تبيين مي کنند که ملت به اشتباه بيفتد.» (بيانات مقام معظم رهبري در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام(ره)، 14/3/89)
نکته آخر اينکه سبک انديشهاي و مديريتي امام خميني(ره) به عنوان ايدئولوگ، معمار و رهبر انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران حاوي نکات و گزاره هاي فراواني است که در کليت خود و در ارتباط با هم بايد درک شوند. به عبارت ديگر، يکي از ويژگيهاي انديشه و سبک مديريتي امام(ره) سيستميک بودن آن است؛ بدين معنا که امام(ره) همه مسائل را در کنار هم ميديدند و نگرش تک بعدي نداشتند؛ برداشت ايشان از شرايط و اوضاع و احوال سيستميک بود، يعني اينگونه نبود که فقط مسائل داخلي را ببينند و به مسائل بينالمللي توجه نداشته باشند يا اينکه به مسائل اقتصادي توجه داشته باشند اما مسائل فرهنگي و غيره را نبينند. امام(ره) يک نگاه اجماعي و همه جانبه داشتند. از سوي ديگر، ايشان داراي ابعاد شخصيتي متعددي بودند که از کنار هم قرار گرفتن همه آن ابعاد تصويري از شخصيت ايشان شکل ميگيرد. به عبارت ديگر، امام(ره) سياستمدار، انديشمند، فقيه، عارف، رهبر سياسي، فيلسوف و... بودند و تنها با توجه همزمان به همه اين ابعاد وجودي ايشان است که تصويري دقيق از ايشان شکل ميگيرد.