
پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ حضرت آيتالله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح روز پنج شنبه (20/1/94) در ديدار جمعي از بانوان، شاعران و ذاکران اهل بيت عليهمالسلام ضمن تبريک سالروز ميلاد حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعليها، مطالب بسيار مهمي را درخصوص مذاکرات هستهاي و همچنين تحولات يمن بيان کردند.
متن محوربندي شده اين بيانات بدين شرح است:
***
بسماللهالرّحمنالرّحيم
والحمد لله ربّ العالمين والصّلاة والسّلام علي سيدنا محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين. اللّهمّ صلّ علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها عدد ما احاط به علمک.
مرحوم آقاي آهي (رحمةالله عليه) مدّاح متعهّد و پرتلاش
تبريک عرض ميکنم اين ميلاد مسعود را به همهي عاشقان ولايت، عاشقان نبوّت، عاشقان خاندان پيغمبر، دلباختگان فضيلت حقيقي. به شما عزيزان خوشامد عرض ميکنم؛ يکايک شما داراي ارج و مقامي هستيد که اشاره خواهم کرد و عرض خواهم کرد. قبل از شروع عرايضم ياد مرحوم آقاي آهي (رحمةالله عليه) مدّاح متعهّد و پايبند و خيرخواه و پرتلاش را گرامي ميدارم.(۲)
بنده مرحوم آهي را از سالهاي اوايل دههي ۴۰ ميشناسم. در مشهد يک جمعي از مادحان اهلبيت آمده بودند و ايشان فعّال بود؛ البتّه آشنايياي پيدا نکرديم امّا من ايشان را شناختم و ديدم؛ سالهاي متمادي ايشان را از دور ميشناختيم؛ بعد هم از نزديک خدمت ايشان رسيده بوديم. خدا انشاءالله درجاتش را عالي کند، بهمعناي حقيقي کلمه، پابند و متعهّد و علاقهمند و بخصوص نسبت به جامعهي مدّاح داراي احساس تعهّد و مسئوليت بود. و هر سال ما ايشان را در اينجا زيارت ميکرديم. رحمت خدا بر او باد؛ خدا ايشان را بيامرزد؛ خدا ما را هم بيامرزد!
سه موضوع بيانات رهبري
سه مطلب را من عرض ميکنم: يکي دربارهي شما است، دربارهي مدّاحي و دربارهي اين حرفهي بسيار شريف است؛ يکي دربارهي مسئلهي هستهاي است که امروز به يک مسئلهي رايج در کشور ما تبديل شده است؛ يکي هم راجع به مسئلهي يمن است. اين سه مطلب را من امروز بهطور اجمال با شما عزيزان، و در واقع با ملّت ايران، مطرح ميکنم.
الف) مداحان اهل بيت(ع)
شرافت حرفه مداحي اهل بيت(ع)
دربارهي مطلب اوّل؛ حرفهي مدّاحي حرفهي بسيار باشرافتي است؛ چرا؟ چون در طول تاريخ کساني بودند که ستمگران را، ظالمان را، زورگويان را مدح ميگفتند و مدح ميکردند؛ امروز هم هستند. امروز هم در دنيا کساني هستند که زبان ميگشايند به مدح پليدترين انسانهاي عالم، يا قلمهايشان را با مزد ــ با مزدي کثيف و پليد ــ در اين راه بهکار مياندازند؛ شما بهعکس، زبانتان، نفَستان، حنجرهتان، قدرت هنريتان در خدمت مدح فضيلت است. خاندان پيغمبر خاندان فضيلتند؛ سرتاپا فضيلت. مادح خورشيد مدّاح خود است؛(۳) شما در واقع با مدح فضيلت خاندان پيغمبر، مدح خودتان را هم ميکنيد و در واقع شرافت اين شغل را نشان ميدهيد. من چند سال قبل از اين، در همين مجلس مربوط به فاطمهي زهرا (سلامالله عليها) اين شعر را از مرحوم صغير اصفهاني خواندم(۴)
در حديث آمد که اندر ليلةالاسراء پيمبر
اشتراني ديد، من خود اشتري زان کاروانم
گر نداري باور و حجّت همي خواهي نظر کن
بر کتاب مدح او در دست من کاين هست بارم(۵)
رحمت خدا بر صغير اصفهاني. بنابراين شما کتاب مدح فضيلت را در دست داريد؛ اين شرافت بزرگي است؛ خوش به حال شما؛ قدر بدانيد اين حرفه را، اين خصوصيات را و اين فرصت را مغتنم بشماريد. اين، نکتهي اوّل دربارهي مدّاحي.
فرصت بسيار بزرگ در اختيار جامعه مداحان
نکتهي دوّم؛ امروز جامعهي مدّاح کشور، فرصت بسيار بزرگي را در اختيار دارد؛ شما مجالسي تشکيل ميدهيد؛ جمعيتهاي بزرگ، گاهي جمعيتهاي هزاران نفري و غالباً هم جوان جمع ميشوند پاي منبر شما و پاي خواندن شما و مديحهسرايي و مرثيهخواني شما؛ از اين فرصت بهتر؟ اينهمه مخاطب، اينهمه دل آمادهي شنيدن و نيوشيدن، اين همه نفوس آمادهي تربيت شدن در اختيار شما هستند؛ اين فرصت است؛ اِغتَنِمُوا الفُرَص فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب(۶). اين فرصت را مغتنم بشمريد؛ از اين فرصت بهترين استفاده را بکنيد.
بهره گيري از فرصت مداحي براي ترويج معارف دين و سوق دادن نسل جوان به دين
نکتهي سوّم؛ بهترين استفادهي از اين فرصت چيست؟ تبليغ معارف دين؛ تبليغ همان چيزي که اين بزرگواران، اين نشانههاي عظمت و فضيلت براي خاطر آن، جانشان را کف دست گرفتند؛ اينهمه رنج بردند؛ اينهمه مصيبت کشيدند؛ حادثهي عاشورا بهوجود آمد؛ حوادث گريهآور صدر اسلام بهوجود آمد. [اينها] براي چه بود؟ براي ترويج معارف دين بود. از اين فرصت براي ترويج معارف دين، براي سوق دادن نسل جوان به عمل به دين، به عمل به شريعت، به عمل به مسئوليتهاي بزرگ اين دوران استفاده کنيد. امروز کشور ما، ملّت ما و دنياي اسلام محتاج درست فهميدن، درست عمل کردن و ايستادگي کردن است. ملّت ايران الگو است؛ در ميان ملّت، جوانان موتور حرکتند. اين جوانها در اختيار شما هستند؛ يعني شما با يک نگاه ملاحظه خواهيد کرد که به يک معنا موتور حرکت دنياي اسلام، زير کليد شما است. معارف دين را تبليغ کنيد.
آنچه را مردم احتياج دارند و آنچه را اين جوانها احتياج دارند براي پاک بودن، براي پاک زيستن، براي سبک زندگي اسلامي، براي مسلمان شدن بهمعناي واقعي کلمه، براي عاقبت به خيري، به اينها ياد بدهيد؛ اين در اختيار شما است. کِي ما در طول تاريخ اينهمه مجلس داشتيم که در آنها اينهمه جوان جمع بشوند و دلهايشان را در اختيار شما بگذارند. در زمان ما و در دورهي جواني ما در مشهد اگر همهي مدّاحها را ميشمردند، از پنج شش نفر بيشتر نميشدند، در تهران هم يکخرده بيشتر از اين. اينهمه مجلس، اينهمه گوينده، اينهمه خواننده، اينهمه هنر، اينهمه صداي خوش، شعرا هم بهکار ميافتند و آنها هم شعر ميگويند؛ از اين فرصت استفاده کنيد؛ اين هم نکتهي بعدي.
پرهيز مداحيان از ايجاد انحراف، خرافهگرايي و مشکلتراشي در عقايد جوانها
و نکتهي آخر؛ پرهيز از انحراف، پرهيز از خرافهگرايي، پرهيز از مشکلتراشي در عقايد جوانها؛ گاهي ما يک کلمهاي ميگوييم که يک گرهي در ذهن جوانِ مخاطب ما بهوجود ميآيد؛ اين گره را چه کسي ميخواهد باز کند؟ اين گرهي را که ما با بيان ناقص خودمان يا بيان غلط خودمان يا بيتوجّهي و بيمسئوليتي خودمان در ذهن اين جوان بهوجود ميآوريم و عقيدهي او را دچار مشکل ميکنيم، اين گره چگونه باز خواهد شد؟ اينها مسئوليت است.
اينکه ما مجلس عزاداري و مدح سيدالشهدا را ــ که عظمت او بهخاطر شهادت است، عظمت او بهخاطر فداکاري در راه خدا است، عظمت او بهخاطر گذشت است؛ گذشت از همه چيز، از همهي خواستهها، از همهي مطلوبها ــ تبديل کنيم به يک نقطهي سبک، به يک جايي که يک تعدادي جوان لخت بشوند، بپرند هوا، بپرند پايين و ندانند چه ميگويند، درست است؟
انتظار بالا از جامعهي مدّاح
اين شکر اين نعمت است که خدا به شما داده؟ اين صداي خوش نعمت است؛ اين توانايي ادارهي مجلس نعمت است؛ اينها چيزهايي است که خدا به همه نداده است، به شما داده؛ بايد اين نعمتها را شکر بگزاريد. بنابراين من جامعهي مدّاح را از ته دل دوست ميدارم؛ برايتان دعا ميکنم؛ خداوند انشاءالله به شماها توفيق بدهد، به شماها کمک کند؛ امّا اين را هم عرض ميکنم که انتظارات از جامعهي مدّاح، امروز در جامعهي ايراني و در کلّ نگاه منطقهاي، انتظار بالايي است.
من دربارهي حضرت صدّيقهي طاهرهي معصومهي راضيهي مرضيه (سلام الله و سلام جميع انبيائه و ملائکته و عباده الصّالحين عليها) چيزي نميتوانم عرض بکنم؛ شما در بيانات خودتان مطالبي را بيان کرديد، بنده هم زبانم قاصر است از اينکه مطلبي را عرض بکنم؛ [لذا] از اين موضوع عبور ميکنيم.
ب) مساله هستهاي
در مساله هستهاي هنوز هيچ چيز الزام آوري امضا نشده است
موضوع دوّم مسئلهي هستهاي؛ بعضيها سؤال کردند و ميکنند که چرا فلاني دربارهي مسئلهي هستهاي موضع نگرفتهاست؟ جواب اين است که جايي براي موضعگيري وجود نداشتهاست. مسئولين ما، مسئولين هستهاي، مباشرين کار به ما دارند ميگويند هنوز کاري انجام نگرفته، هيچ چيز الزامآوري بين دو طرف نگذشته است؛ چه موضعگيرياي؟ اگر از من بپرسند شما موافقيد يا مخالف، ميگويم نه موافقم، نه مخالف؛ چون هنوز اتّفاقي نيفتاده است؛ هنوز کاري نشده. همهي مشکل بر سر آن جزئياتي است که بنا است بنشينند و يکايکِ آنها را بحث کنند؛ اين را خود مسئولين هم گفتهاند؛ هم به ما گفتهاند، هم در مصاحبههايشان به مردم اين را گفتهاند؛
طرف مقابل، ، اهل دبّه در آوردن و از پشت خنجر زدن
همهي مشکل بعد از اين است. ممکن است طرف مقابل که يک طرفِ لجوج، بدعهد، بدمعامله، اهل دبّه در آوردن، اهل چکوچانه کردن، اهل از پشت خنجر زدن و اهل اينجور کارها و سياهکاريها است، سرِ جزئيات بخواهد کشور ما را، ملّت ما را، مذاکرهکنندگان مارا در يک دايرهاي محصور کند؛ ما هنوز هيچ چيز در اختيار نداريم، هيچ الزامي بهوجود نيامده است.
تبريک گفتن معنايي ندارد!
اينکه حالا تبريک ميگويند، به بنده تبريک ميگويند، به ديگران تبريک ميگويند، بيمعني است، چه تبريکي؟
تا اينجاي مذاکره، هيچ چيز را تضميمن مي کند!
آنچه تا کنون انجام گرفته است نه اصل توافق و مذاکرهي منتهي به توافق را تضمين ميکند، نه محتواي توافق را تضمين ميکند؛ هيچ کدام را؛ حتّي تضمين نميکند که اين مذاکرات تا به آخر برسد و به يک توافق منتهي بشود؛ اينکه تا الان انجام گرفته، اينجوري است؛ همه چيز مربوط به بعد از اين است.
هيچوقت نسبت به مذاکرهي با آمريکا خوشبين نبوده و نيستم
چند نکته را من در مورد مسئلهي هستهاي عرض ميکنم. من البتّه هيچوقت نسبت به مذاکره�� با آمريکا خوشبين نبودم. نه از باب يک توهّم بلکه از باب تجربه؛ تجربه کرديم. نه از باب يک حالا اگر يک روزي ــ ما که در آن روز قاعدتاً نخواهيم بود ــ شماها انشاءالله در جريان حوادث و جزئيات و يادداشتها و نوشتههاي اين روزها قرار بگيريد، خواهيد ديد که اين تجربهي ما از کجا حاصل شده؛ تجربه کرديم.
از مذاکره کنندگان حمايت کرده و ميکنم
لکن با وجود اينکه من خوشبين نبودم به مذاکرهي با آمريکا، با اين مذاکرات موردي، مخالفت نکردم، موافقت کردم؛ از مذاکرهکنندگان هم با همهي وجود حمايت کردم، الان هم حمايت ميکنم. از رسيدن به يک توافقي که منافع ملّت ايران را تأمين کند و عزّت ملّت ايران را حفظ کند، صددرصد من حمايت ميکنم و استقبال ميکنم؛ اين را همه بدانند.
با توافق خوب و تامين کننده منافع ملي موافقم
اگر کسي بگويد که ما مثلاً با توافق يا با رسيدن به يک نقطه مخالفيم، نه، خلاف حق و خلاف واقع گفته است. اگر يک توافقي انجام بگيرد که اين توافق توافقي باشد که منافع ملّت را، منافع کشور را تأمين بکند، بنده کاملاً با آن موافقت خواهم کرد.
توافق نکردن بهتر از توافق بد است
البتّه اين را هم ما گفتيم که توافق نکردن بهتر از توافق بد است ــ که اين حرف را آمريکاييها هم ميزنند ــ اين فرمول، فرمول درستي است؛ توافق نکردن از توافق کردني که در آن، منافع ملّت پامال بشود، عزّت ملّت از بين برود، ملّت ايران با اين عظمت، تحقير بشود [بهتر است]، توافق نکردن شرف دارد بر يک چنين توافق کردني. اين هم اين مطلب؛ اين نکتهي اوّل.
بنده در جزئيات مذاکره دخالتي نکردم و بازهم نميکنم
نکتهي بعدي اين است که بنده در جزئيات مذاکره دخالتي نکردم، بازهم نميکنم؛ من مسائل کلان، خطوط اصلي، چهارچوبهاي مهم و خطّ قرمزها را به مسئولين کشور همواره گفتهام؛ عمدتاً به رئيس جمهور محترم که ما با ايشان جلسات مرتّب داريم، و موارد معدودي هم به وزير محترم خارجه؛ خطوط اصلي و کلّي. جزئيات کار، خصوصيات کوچک که تأثيري در تأمين آن خطوط کلان ندارد، مورد توجّه نيست؛ اينها در اختيار آنها است، ميتوانند بروند کار کنند. اينکه حالا گفته بشود که جزئيات اين مذاکرات تحت نظر رهبري است، اين حرف دقيقي نيست؛ البتّه بنده احساس مسئوليت ميکنم، نسبت به اين مسئله بههيچوجه بيتفاوت نيستم، کلياتي وجود دارد که حالا اشاره هم خواهم کرد به بعضي از آنها؛ قبلا هم در صحبتهاي عمومي خطاب به مردم آنها را گفتيم؛ به مسئولين هم مفصّلترش را گفتيم.
بنده به مجريان امر اعتماد دارم
نکتهي سوّم؛ همانطور که عرض کردم بنده به مجريان امر اعتماد دارم؛ اين را شما بدانيد؛ اين آقاياني که مشغول کار هستند، اينها افرادي هستند مورد اعتماد ما، من در مورد آنها هيچ ترديدي [ندارم]؛ در آنچه تا حالا بودند، انشاءالله بعد از اين هم ترديدي بهوجود نخواهد آمد؛ هيچ ترديدي نسبت به آنها ندارم.
دغدغه جدي رهبري بدليل بياعتمادي طرف مقابل
لکن درعينحال جدّاً دغدغه دارم؛ اين دغدغه ناشي از آن است که طرف مقابل بشدّت اهل فريب و دروغ و نقضعهد و حرکت در خلاف جهت صحيح است؛ طرف مقابل اينجوري است.
"فکت شيت" آمريکايي دروغ است و ارزشي براي ما ندارد
يک نمونهاش در همين قضيه اتّفاق افتاد؛ بعد از آنکه که مذاکرهکنندگان ما مذاکرهشان تمام شد، بعد از چند ساعت بيانيهي کاخ سفيد منتشر شد در تبيين مذاکرات. اين بيانيهاي که آنها منتشر کردند ــ که اسمش را ميگذارند «فکتشيت» ــ در اغلب موارد خلاف واقع است؛ يعني روايتي که اينها دارند از مذاکرات و از تفاهمهايي که انجام گرفته است ميکنند، يک روايت مخدوش و غلط و خلاف واقع است. اين بيانيه را آوردند من ديدم؛ چهار پنج صفحه است؛ اين چهار پنج صفحه در ظرف اين دو سه ساعت که تهيه نشده؛ در همان حالي که اينها داشتند مذاکره ميکردند، اين بيانيه را هم نشستند تأمين کردند. ببينيد، طرف اينجوري است؛ دارد با شما حرف ميزند، بر سر يک موضوعاتي تفاهم بهوجود ميآيد، در همان حالي که دارد با شما حرف ميزند، دارد يک اعلاميهاي تهيه ميکند که برخلاف آن چيزي است که بين شما و او دارد ميگذرد و تا مذاکرهتان تمام شد، آن اعلاميه را منتشر ميکند! طرف اينجوري است؛ طرف طرف بدعهدي است، طرف متقلّبي است. حرف ميزنند، بعد هم خصوصي ميگويند اينها براي آبروداري است؛ براي اينکه مثلاً در مقابل مخالفانشان در داخل کشورشان کم نياورند، يک چيزهايي را اينها مينويسند. خب، اين به ما ربطي ندارد. اگر بنا باشد که اينها ملاک عمل قرار بگيرد، آنچه آنها نوشتند، قطعاً ملاک عمل نخواهد بود.
اعتماد متقابل رهبري و ملت
آنها البتّه دربارهي ما هم اين حرف را ميزنند. آنها گفتند که ممکن است بعد از آنکه اين مذاکرات انجام گرفت، رهبري براي آبروداري يک اظهار مخالفتي بکند؛ کافر همه را به کيش خود پندارد. ما حرفمان با مردم بر مبناي اعتماد متقابل است؛ مردم به اين حقير ضعيف اعتماد کردند، بنده هم به تک تک اين ملّت اعتماد دارم؛ به اين حرکت عمومي اعتماد دارم؛ معتقدم «يدُ اللهِ مَعَ الجَماعَة»(۷)؛ اعتقاد دارم دست خدا است که دارد کار ميکند. بيستودوّم بهمن را نگاه کنيد، در آن سرما، در آن مشکلات؛ روز قدس را نگاه کنيد، در آن گرما با آن دهان روزه؛ چه کسي مردم را ميآورد در اين خيابانها؟ چه گيرشان ميآيد از آمدن در اين خيابانها؟ اين دست خدا است؛ خدا را ميبينيم، اعتماد ميکنيم به اين حرکت مردمي، به اين احساس مردمي، به اين صدق و بصيرت مردمي اعتماد ميکنيم؛ حرف ميزنيم باهم؛ آنها [=طرف مقابل] جور ديگري عمل ميکنند، ما را هم با خودشان مقايسه ميکنند. بنابراين دغدغهي اين حقير وجود دارد؛ الان هم من دغدغه دارم که اينها چه خواهند کرد و چگونه عمل خواهد شد.
عجله نبايد کرد
نکتهي بعدي؛ بعضيها موافقت کردند، بعضي مخالفت کردند؛ در اين مطبوعات ما، در اين نوشتههاي [کشور] ما، در سايتهاي فضاي مجازي و غيره، بعضي ستايش ميکنند، بعضي هم مخالفت ميکنند؛ به اعتقاد بنده مبالغه نبايد کرد، عجله هم نبايد کرد، بايد ببينيم چه اتّفاقي خواهد افتاد؛
ضرورت مطلع ساختن مردم و نخبگان از جزئيات و واقعيات مذاکرات
البتّه من به خود مسئولين هم اين را گفتهام همين چند روز؛ مسئولين بايد بيايند مردم را و بخصوص نخبگان را از جزئيات و واقعيات مطّلع کنند؛ ما چيز محرمانه نداريم، چيز مخفي نداريم. اين مصداق همدلي با مردم است؛
همدلي و همزباني زورکي نيست
همدلي و همزباني که ما گفتهايم(۸)، همدلي يک چيز زورکي نيست، يک چيز دستوري نيست که کسي دستور بدهد که مردم همدلي کنيد، مردم هم بگويند چشم، اين همدلي نميشود؛ همدلي مثل يک گل است، مثل يک نهال و بوتهي گل است، بايد نهال را نشاند در زمين، بعد از آن مراقبت کرد، آن را آبياري کرد، از لطمه زدن به آن بايد جلوگيري کرد تا اين همدلي رشد کند؛ بدون اين، همدلي نخواهد شد. همدلي از همزباني هم بهتر است، همزباني هم خوب است.
اي بسا هندو و ترک همزبان
اي بسا دو ترک چون بيگانگان
پس زبان محرمي خود ديگر است
همدلي از همزباني بهتر است(۹)
همدلي لازم است؛ همدلي را بايد بهوجود آورد؛ همدلي را بايد رشد داد. اين توصيهي من به همه است.
در موضوع مذاکرات هستي، مسئولان حرف منتقدان را بشنوند
الان فرصت خوبي است براي همدلي؛ يک عدّهاي مخالفند، يک عدّهاي اعتراض دارند؛ خيلي خب، مسئولين ما که مردمان صادقي هستند، مردمان علاقهمند به منافع ملّياند، بسيار خب، يک جمعي از مخالفين را ــ از آن افرادي را که شاخصند ــ دعوت کنند، حرفهاي آنها را بشنوند؛ اي بسا در حرفهاي آنها يک نکتهاي باشد که اين نکته را اگر رعايت کنند، کارشان بهتر پيش برود؛ اگر چنانچه نکتهاي هم نبود، آنها را قانع کنند؛ اين ميشود همدلي؛ اين ميشود يکسانسازي دلها و احساسها، و به تبع آن عملها.
زمان گرفتن براي مشورت و تامل بيشتر بلامانع است
به نظر من بنشينند، بشنوند، بحث کنند. حالا ممکن است بگويند آقا ما سه ماه بيشتر زمان نداريم؛ خب، حالا سه ماه بشود چهار ماه، آسمان که به زمين نميآيد؛ چه اشکالي دارد؟ کمااينکه آنها در يک برههي ديگري هفت ماه زمان را عقب انداختند. خيلي خب، دوستان ما هم اگر چنانچه در اين همدليها و همزبانيها و تبادلنظرها يک وقتي گرفته شد، چه اشکال دارد، وقتي گرفته بشود، يک خرده زمان آن تصميمات نهايي عقب بيفتد؛ طوري نخواهد شد. اين هم نکتهي بعدي.
مذاکره فقط در موضوع هستهاي است
نکتهي بعدي اين است که اين مذاکراتي که دارد انجام ميگيرد ــ که بخشي از آن هم مذاکرهي با طرفهاي آمريکايي است ــ فقط در موضوع هستهاي است؛ فقط. ما در هيچ موضوع ديگري فعلا با آمريکا مذاکره نداريم؛ هيچ؛ اين را همه بدانند؛ نه در مسائل منطقه، نه در مسائل گوناگون داخلي، نه در مسائل بينالمللي؛ امروز فقط موضوع مورد بحث و مورد مذاکره، مسائل هستهاي است.
رفتار درست آمريکا در مذاکرات هستهي، زمينه ساز مذاکرات در موضعات غيرهستهاي
حالا، اين تجربهاي خواهد شد؛ اگر طرف مقابل از کجتابيهاي معمولي خودش دست برداشت، اين يک تجربهاي براي ما ميشود که خيلي خب، پس ميشود در يک موضوع ديگر هم با اينها مذاکره کرد؛ امّا اگر ديديم نه، اين کجتابيهايي که هميشه از اينها ديدهايم باز هم وجود دارد و کجراهه دارند ميروند، خب طبعاً تجربهي گذشتهي ما تقويت خواهد شد.
طرف مقابل ما آمريکا و سه کشور اروپايي است! جامعهي بينالمللي به ما کاملا هم اعتماد دارد
طرف مقابل ما همهي دنيا هم نيستند، به اين هم توجّه بشود. گاهي در تعبيرات آدم ميشنود ــ من گله هم کردم ــ از بعضي از دوستان که ميگويند جامعهي بينالمللي! جامعهي بينالمللي را آنها ميگويند، جامعهي بينالمللياي در مقابل ما نيست؛ يک آمريکا و سه کشور اروپايي؛ همين. آنهايي که در اين مسئله دارند با ملّت ايران لجبازي و کجتابي و بدعهدي و خباثت ميکنند، يکي آمريکا است، يکي [هم] سه کشور اروپايي؛ کس ديگري در مقابل ما نيست.
همين دو سال، دو سال و نيم قبل از اين در همين شهر تهران، نمايندگان ارشد بيشتر از ۱۵۰ کشور آمدند، حدود پنجاه رئيس کشور در تهران در جريان جنبش غيرمتعهّدها که در تهران بود جمع شدند(۱۰)؛ مال دو سه سال پيش [است]، مال صد سال پيش که نيست؛ مال همين تازه است؛ جامعهي بينالمللي اينها هستند. اينکه ما مدام بگوييم «جامعهي بينالمللي بايد اعتماد کند»، جامعهي بينالمللي کجا بود؟ جامعهي بينالمللي به ما کاملا هم اعتماد دارد؛ در همين کشورها هم خيلي از ملّتهايشان، دولتهايشان را قبول ندارند. اين هم نکتهي بعدي.
خواستههاي رهبري از مسئولين در موضوع هستهاي
نکتهي آخر خواستههاي بنده است. من يک خواستههايي از مسئولين داشتهام که اين را به آنها عرض کردم، گفتم و روي آنها اصرار دارم.
1- دستاورد کنوني هستهاي، دستاوردي ارزشمند
يکي اين مسئله است که بدانند دستاورد کنوني هستهاي ما چيز باارزشي است؛ اين را بدانند؛ به چشم کمارزش و چيز سبک به آن نگاه نکنند؛ چيز با ارزشي است. صنعت هستهاي براي يک کشور، يک ضرورت است. اينکه بعضي از روشنفکرنماها قلم بردارند و قلم بزنند که «آقا ما صنعت هستهاي را ميخواهيم چهکار کنيم» اين فريب است؛ اين شبيه همان حرفي است که زمان قاجارها وقتي نفت کشف شده بود و انگليسها آمده بودند ميخواستند نفت را ببرند، اينجا دولتمرد قاجاري ميگفت ما اين مادّهي بدبوي عَفِن را ميخواهيم چهکار کنيم، بگذاريد بردارند ببرند! اين شبيه آن است.
صنعت هستهاي براي يک کشور يک ضرورت است
صنعت هستهاي براي يک کشور يک ضرورت است؛ هم براي انرژي، هم براي داروهاي هستهاي که بسيار مهم است، هم براي تبديل آب دريا به آب شيرين، و هم براي بسياري از نيازهاي ديگر در زمينهي کشاورزي و غير کشاورزي. صنعت هستهاي در دنيا، يک صنعت پيشرفته است، يک صنعت مهم است؛
انرژي هستهاي، محصول تلاش استعدادهاي جوان ايراني
اين را هم بچّههاي ما خودشان به دست آوردند؛ اين انفجار ظرفيتهاي دروني و استعدادهاي دروني بچّههاي ما بود. حالا فلان کشور عقبافتاده، ميگويد اگر ايران غنيسازي داشته باشد من هم ميخواهم غنيسازي داشته باشم؛ خيلي خب برو تو هم غنيسازي کن؛ بلدي برو بکن(۱۱). ما که غنيسازي را از کسي نگرفتيم، استعداد دروني ما است؛ [اگر] شما هم استعداد دروني در ملّتت داري، برو غنيسازي کن؛ [اين] بهانهگيريهاي بچّهگانه که بعضي از کشورها ميکنند. غنيسازي و آنچه در زمينهي هستهاي تا امروز پيشآمده است، يک دستاورد بسيار مهم است؛ اين چيز کمي نيست. و اين گامهاي ابتدائي ما در اين صنعت است.
جمهوري اسلامي به دنبال ساخت سلاح هستهاي نيست
بايد در اين صنعت کار بشود، حرکت بشود، پيشرفت بشود. حالا چند کشور جنايتکاري که خودهاشان يا بمب هستهاي را عليه ملّتها به کار بردند مثل آمريکا، يا آزمايش کردند مثل فرانسه ــ فرانسه همين ده دوازده سال قبل از اين سه آزمايش هستهاي پشت سر هم در اقيانوس کرد که اينها مخرّب است و محيط دريايي را نابود ميکند؛ سه آزمايش هستهاي بسيار خطرناک؛ [در] دنيا هم يک جنجال مختصري کردند، بعد هم دهنها را بستند، تمام شد ــ اينها دارند به ما ميگويند! ما دنبال انفجار هستهاي نيستيم، دنبال آزمايش هستهاي نيستيم، دنبال سلاح هستهاي نيستيم؛ نه بهخاطر اينکه آنها ميگويند، [بلکه] بهخاطر خودمان، بهخاطر دينمان و بهخاطر عقلمان. هم فتواي شرعي ما اين است، هم فتواي عقلي ما اين است. فتواي عقلي ما هم اين است که ما امروز و فردا و هيچ وقت به سلاح هستهاي احتياج نداريم؛ سلاح هستهاي براي يک کشوري مثل کشور ما مايهي دردسر است که حالا تفصيل اين بماند. بنابراين دستاورد هستهاي، بسيار مهم است و دنبال کردن اين صنعت و صنعتي کردن کشور، بسيار چيز لازمي است؛ بايستي اين مورد توجّه باشد.
2- مسئولين به طرف مقابل اعتماد نکنند
مطالبهي بعدي ما از مسئولين اين بوده است که گفتيم به طرف مقابل اعتماد نکنيد. خوشبختانه اخيراً يکي از مسئولين محترم صريحاً گفت که ما به طرف مقابل هيچ اعتمادي نداريم و اين خيلي چيز خوبي است. گفتيم به طرف مقابل اعتماد نکنيد، به لبخند او فريب نخوريد، به وعدهي نقد که ميدهد ــ وعدهي نقد، نه عمل نقد ــ اعتماد نکنيد، [چون] وقتي خرش از پل گذشت، برميگردد و به ريش شما ميخندد! اينقدر اينها وقيحند. امروز که يک تفاهم اوّليه بهصورت يک يادداشت و يک اعلاميه منتشر شده است و هنوز هيچ کار نشده است و خود طرفين ميگويند که الزامي وجود ندارد، همين حالا که توانستهاند اين مقدار حرکت را بکنند، شما ديديد رئيس جمهور آمريکا در تلويزيون ظاهر شد با چه ژستي، با چه ريختي!
3- تحريمها بهطور کامل و يکجا بايستي در روز امضاي توافقنامه لغو شود
مطلب بعدي که ما به مسئولين گفتيم و به مردم هم عرض ميکنيم، اين است که در اين جزئيات مذاکرات ــ که خيلي هم اين چند ماه آينده مهم است ــ اتّفاقي که بايد بيفتد اين است که تحريمها بهطور کامل و يکجا بايستي لغو بشود. اينکه يکي از آنها ميگويد تحريمها شش ماه ديگر لغو ميشود، يکي ميگويد نه ممکن است يک سال هم طول بکشد، يکي ديگر ميگويد ممکن است از يک سال هم بيشتر بشود، اينها بازيهاي متعارف معمول اينها است؛ اينها هيچ قابل اعتناء و قابل قبول نيست؛ تحريمها بايستي ــ اگر چنانچه حالا خداي متعال مقدّر فرموده بود و توانستند به يک توافقي برسند ــ در همان روز توافق بهطور کامل لغو بشود؛ اين بايد اتّفاق بيفتد.
اگر قرار باشد که لغو تحريمها باز متوقّف بشود بر يک فرايند ديگري، پس چرا ما اصلا مذاکره کرديم؟ اصلا مذاکره و نشستن پشت ميز مذاکره و بحث کردن و بگومگو کردن براي چه بود؟ براي همين بود که تحريمها برداشته بشود؛ اين را باز بخواهند متوقّف کنند به يک چيز ديگري، اصلا قابل قبول نيست.
4- دشمن حق نفوذ به حريم امنيتي و دفاعي کشوررا ندارد
نکتهي بعدي که به مسئولين محترم تذکّر داديم و به شما هم عرض ميکنيم، اين است که بههيچوجه اجازه داده نشود که به بهانهي نظارت، اينها به حريم ��منيتي و دفاعي کشور نفوذ کنند؛ مطلقاً. مسئولين نظامي کشور بههيچوجه مأذون نيستند که به بهانهي نظارت و به بهانهي بازرسي و مانند اين حرفها، بيگانگان را به حريم و حصار امنيتي و دفاعي کشور راه بدهند، يا توسعهي دفاعي کشور را متوقّف کنند؛ توسعهي دفاعي کشور، توانايي دفاعي کشور، مشت محکم ملّت در عرصهي نظامي، اين بايستي همچنان محکم بماند و محکمتر بشود؛ يا حمايت ما از برادران مقاوممان در نقاط مختلف؛ اينها مطلقاً نبايستي در مذاکرات مورد خدشه قرار بگيرد.
5- هيچ شيوهي نظارتي غير متعارف در موضوع هسته اي قابل پذيرش نيست
تذکّر بعدي اين است که هيچ شيوهي نظارتي غير متعارف که جمهوري اسلامي را به يک کشور اختصاصي از لحاظ نظارت تبديل ميکند، بههيچوجه مورد قبول نيست. همين نظارتهاي متعارفي که در همهي دنيا معمول است، اينجا هم همان نظارتها [باشد]، و نه بيشتر.
6 - توسعهي علمي و فنّي هستهاي در ابعاد گوناگون، بههيچوجه نبايستي متوقّف بشود.
نکتهي آخر در اين زمينه؛ توسعهي علمي و فنّي هستهاي در ابعاد گوناگون، بههيچوجه نبايستي متوقّف بشود. توسعه بايد ادامه پيدا کند، توسعهي فنّي. حالا محدوديتهايي را ممکن است لازم بدانند قبول بکنند، ما حرفي نداريم. برخي از محدوديتها را قبول کنند، امّا توسعهي فنّي حتماً بايستي ادامه پيدا بکند و با شدّت و قدرت پيش برود.
اين عرايض ما است، حرفهاي ما به برادرانمان اينها است. اين حرفها را ما در جلسات خصوصي هم گفتيم؛ عمدتاً در طول اين يک سال و نيم با رئيسجمهور محترم، و بعضاً در موارد نادري هم به مسئول مذاکرات که وزير محترم خارجهي ما است گفتيم.
تيم مذاکره کننده از افراد مطّلع و امين مشورت بگيرد
اين حرفهاي من است؛ امّا حالا اين خواستهها را اينها با کدام شيوهي مذاکراتي ميتوانند تأمين کنند، اين به عهدهي خودشان است؛ بروند بنشينند شيوههاي درست مذاکراتي را پيدا کنند، از آدمهاي مطّلع و امين بهرهمند بشوند، از نظرات منتقدين مطّلع بشوند و آنچه را لازم است انجام بدهند. اين هم مربوط به مسئلهي هستهاي.
ج – مساله تجاوز عربستان به يمن
بدعت بد و خطاي فاحش سعوديها در تجاوزبه يمن
مسئلهي يمن. سعوديها بدعت بدي گذاشتند در اين منطقه و البتّه خطا کردند، اشتباه کردند. کاري که امروز دولت سعودي در يمن دارد انجام ميدهد، عيناً همان کاري است که صهيونيستها در غزّه انجام دادند.
دو جنبه دارد: يکي اينکه جنايت است، نسلکشي است، قابل تعقيبِ بينالمللي است، بچّهها را ميکشند، خانهها را خراب ميکنند، زيربناها را نابود ميکنند، ثروتهاي ملّي را در يک کشور از بين ميبرند؛ خب، اين يک جنايت بزرگ است؛ اين يک طرف قضيه است؛
سعوديها در اين تجاوز شکست خواهند خورد
طرف ديگر قضيه اين است که سعوديها در اين مسئله خسارت خواهند کرد، ضرر خواهند کرد و بههيچوجه پيروز نخواهند شد. دليل خيلي واضحي دارد؛ دليلش اين است که تواناييهاي نظامي صهيونيستها چندين برابر توانايي نظامي اين سعوديهاي کذا و کذا [است]؛ چندين و چند برابر اينها، آنها توانايي نظامي داشتند؛ طرف مقابل آنها هم غزّهي يک وجبي بود. اينجا طرف مقابل يک کشور است، يک کشور دهها ميليوني؛ يک ملّت، کشور پهناور و وسيع. اگر آنها توانستند در غزّه پيروز بشوند، اينها هم خواهند توانست در اينجا پيروز بشوند؛ البتّه اگر آنها هم پيروز ميشدند، باز پيروزي اينها احتمالش صفر بود؛ الان احتمالش زير صفر است. اينها قطعاً ضربه خواهند خورد؛ قطعاً بيني سعوديها به خاک ماليده خواهد شد.
چند جوان بيتجربه و از بين بردن وقار عربستان در سياست خارجه
ما با سعوديها اختلافات متعدّدي در مسائل گوناگون سياسي داريم؛ امّا اين را هميشه ميگفتيم که سعوديها در کار سياست خارجيشان يک وقار و متانتي نشان ميدهند؛ اين وقار و متانت را هم از دست دادند. چند جوان بيتجربه، امور آن کشور را در دست گرفتند و دارند آن جنبهي توحّش را غلبه ميدهند بر جنبهي متانت و ظاهرسازي؛ اين به ضررشان تمام خواهد شد.
هشدار به آل سعود نسبت به دست کشيدن از جنايات در يمن
من هشدار ميدهم به سعوديها، از اين حرکت جنايتآميزي که در يمن ميکنند بايد دست بردارند؛ اين در اين منطقه قابل قبول نيست.
طبيعت آمريکا در حمايت از ظالمان و جنايتکاران
آمريکا هم البتّه از آنها دفاع ميکند، حمايت ميکند؛ طبيعت آمريکا اين است، در همهي قضايا طرف ظالم را ميگيرد؛ طرف آن چهرهي بد را ميگيرد، به جاي اينکه طرف مظلوم را بگيرد؛ اين طبيعت آنها است، اينجا هم همانجور دارند عمل ميکنند؛ وليکن ضربه خواهند خورد، شکست خواهند خورد.
جنجال دورغين دخالت ايران در يمن
حالا جنجال درست خواهند کرد که «ايران در کار يمن دخالت کرد»؛ بله، اين دخالت است؛ اينکه ما نشستهايم اينجا دو کلمه حرف ميزنيم، اين ميشود دخالت؛ [امّا اينکه] هواپيماهاي جنايتکارشان آسمان يمن را ناامن کردهاند، آن دخالت نيست! آنها براي يک چنين دخالتي، بهانههاي ابلهانه براي خودشان جور ميکنند؛ اين بهانهها، نه از لحاظ منطق بينالمللي قابل قبول است، نه ملّتها ميپذيرند، و نه خدا ميپذيرد. بنابراين آنچه لازم است همين است؛ بايستي اينها هرچه زودتر دست از اين جنايت و فاجعهباري بردارند.
ملت بزرگ و مقتدر يمن
ملّت يمن يک ملّت بزرگي است، ملّت کهني است، ملّت ديريني است؛ هزاران سال سابقه دارد. اين ملّت اين ظرفيت را دارد، اين توانايي را دارد که بنشيند براي خودش تکليف دولت را معين بکند. البتّه کساني سعي کردند خلأ قدرت ايجاد کنند، جنجال درست کنند، مسائلي را که در ليبي متأسّفانه پيش آمده ــ که بسيار وضعيت بد و رقّتباري امروز در ليبي هست ــ ميخواستند همين اوضاع را در يمن [هم] بهوجود بياورند؛ خوشبختانه نتوانستند. جوانهاي مؤمن، جوانهاي علاقهمند و معتقدين به منهاج(۱۲) اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) توانستند بايستند در مقابل اينها؛ شيعه و سنّي و شافعي و زيدي و حنفي و همه جورشان ايستادهاند در مقابل هجمهي دشمن و انشاءالله پيروز خواهند شد و پيروزي متعلّق به ملّتها است.
پروردگارا! برادران ما در هر نقطهي دنيا هستند پيروزشان بفرما؛ پروردگارا! دشمنان اسلام و دشمنان ملّتهاي مسلمان را در هر نقطهاي که هستند مخذول(۱۳) و منکوب(۱۴) بفرما؛ پروردگارا! ما را با وظايفمان آشنا کن؛ ما را به وظايفمان عامل کن؛ روح مطهّر امام بزرگوار را با اوليائش محشور بفرما؛ ارواح طيبهي شهدا را با روح مطهّر حضرت صدّيقهي طاهره (سلام الله عليها) محشور بفرما.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته
۱) در اين ديدار، شماري از مداحان و شعرا با قرائت اشعار، به ذکر فضائل و محامد فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) پرداختند.
۲) مرحوم علي آهي شاعر آئيني و مداح اهلبيت، شانزدهم فروردين سال جاري در سن ۸۷ سالگي در تهران درگذشت.
۳) مثنوي مولوي، دفتر پنجم
۴) ۱۳۷۲/۹/۱۴
۵) ديوان صغير اصفهاني با اندکي تفاوت در برخي نسخهها
۶) مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۴۲ (با اندکي تفاوت) «فرصتها را مغتنم بشماريد چرا که مانند ابر در حال گذر است»
۷) نهجالفصاحه، ص ۴۵
۸) اشاره به شعار سال ۱۳۹۳؛ «دولت و ملت؛ همدلي و همزباني»
۹) مثنوي مولوي، دفتر اول
۱۰) شانزدهمين اجلاس غيرمتعهدها، از هفتم تا يازدهم شهريور سال ۱۳۹۱ در تهران برگزار شد.
۱۱) خنده حضار
۱۲) راهِ آشکار
۱۳) خوار و ذليل
۱۴) مغلوب