«آیتاللّه میرمحمدی» عضو مجلس خبرگان رهبری سوم آذر ماه در ۹۶ سالگی دعوت حق را لبیک گفت. او در سال ۱۳۰۲ در توابع ساوه چشم به جهان گشود. بخشی از علوم حوزوی را در کربلا و مابقی را در قم ادامه داد. از خصوصیات او میتوان اکتفا به درآمد کشاورزی که میراث پدر بوده و استفاده نکردن از شهریه و وجوه شرعی را نام برد که تا پایان عمر ادامه داشته است. ایشان از درس بزرگانی، چون آیتاللّه سیدشهابالدین مرعشینجفی، آیتاللّه شیخموسی زنجانی و علامه سیدمحمدحسین طباطبایی بهره برده است. همچنین تقریباً در سال ۱۳۲۸ از درس حضرات آیات عظام حجت کوهکمرهای و بروجردی، حدود دو سال بهره برد. سپس حضرت آیهاللّهالعظمی سیدمحمد محقق داماد(ره) را بهعنوان استاد درس خارج به نحو مستمر اختیار کرده و طی ۱۵ سال یک دوره کامل اصول و چندین کتاب فقهی را از محضرشان استفاده کرد. آیتاللّه میرمحمدی در مقاطع گوناگون تحصیل حوزوی تدریس مقطع پایینتر را بهعهده گرفته و بیش از ۲۰ سال به تدریس دروس سطح عالیه حوزه از قبیل رسائل، مکاسب و کفایتین مشغول بوده است. بیش از ۱۰ سال نیز در دانشگاه اقدام به تدریس فقه و علوم قرآنی در مقطع دکتری و کارشناسی ارشد کرده و پیوسته استاد راهنمای رسالههای گوناگون دوره دکتری در دانشگاه و حوزه بوده است. شایان ذکر است، رتبه دانشگاهی او در بدو ورود به فعالیتهای دانشگاهی دانشیار اعلام شده و سپس به دلیل تألیف، تدریس، مدیریت و سایر خدمات دانشگاهی رتبه استادی که بالاترین رتبه علمی دانشگاهی است، به وی اعطا شده است. از مسئولیتهای آیتاللّه میرمحمدی میتوان به رئیس دادگاه انقلاب قم، عضو هیئت عفو حضرت امام(ره)، همکاری مؤثر با آیتالله دکتر شهید بهشتی در هیئت تهیه و تدوین لوایح قضایی، رئیس شعبه دوم دیوان عالی کشور، عضو شورای عالی قضایی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و عضو مجلس خبرگان رهبری اشاره کرد.
روحش شاد و یادش گرامی
پرسشی در ذهن بسیاری از انسانها وجود دارد مبنی بر اینکه آیا دین اجباری است یا اختیاری؟ آیا انسان آزاد آفریده شده یا عبد؟ مختار است یا مجبور؟
از این رو هر مکتبی به نحوی سعی کرده است به این پرسشها پاسخ قانعکنندهای بدهد. در واقع نحوه پاسخدهی به این پرسشها تفاوت میان مکتبها را پدید آورده است. مکتب تشیع در بحث اجبار دین به آیات متعدد قرآن مراجعه میکند و پاسخی در حد یک جمله را در برابر سؤالکنندگان قرار میدهد؛ اینکه دین خدا چنان روشن و مبین و مسلم است که هیچ انسانی راهی دیگر جز دینداری و بندگی خدا نمییابد و هر راهی جز آن، ضلالت، تاریکی و گمراهی است. در آیات نهم و دهم سوره ابراهیم(ع) آمده، پیامبران در مقابل سخن کافران که میگفتند: «ما به هر چه شما پیغمبران مأمور تبلیغ آن هستید، کافریم و در آنچه ما را به آن دعوت میکنید شک و تردید داریم.»
با تعجب میگویند: «أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِالسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ؛ آیا در وجود خدا شک است!». این آیه نشان میدهد کافران منکر خدایی میشوند که انکارش تعجب و حیرتی بزرگ درپی دارد. دلیل این امر وضوح وجود خداوند است. همچنین بسیاری از افراد در عدم اجباری بودن دین به آیه «لاإِكْرَاهَ فِيالدِّينِ» تمسک میکنند؛ در حالیکه این آیه یکی از محکمترین پاسخها را به مدعیان دین اختیاری داده است؛ زیرا در ادامه آمده «قد تَبَیّن الرّشدُ مِنالغىِّ... راه هدایت از ضلالت روشن و مشخص شده است؛ پس هر که به طاغوت کفر ورزد و به خدا مؤمن شود، مسلماً به محکمترین دستگیره که گسستنی برای آن نیست چنگ زده»(بقره/ ۲۵۶)
به عبارتی، اکراه نداشتن در پذیرش دین را میتوان به این صورت معنا کرد که وقتی انسانها این روشنی را میبینند، با کمال میل به سمت دین میآیند و از سر اجبار به سمت دین حرکت نمیکنند و اصلاً راه دیگری برای نجات نمییابند.