بررسی مواضع خائنانه نهضت آزادی در دوران دفاع مقدس

مواجهه جریان‌های سیاسی انحرافی با دفاع مقدس از موضوعات پرمناقشه‌ای است که انحراف این جریان‌ها را از خط راستین اسلام ناب و مسیر ملت به خوبی آشکار می‌کرد. نهضت آزادی از جمله این گروه‌ها بود که در طول هشت سال دفاع مقدس بیش از آنکه در دفاع از رزمندگان اسلام سخن بگوید، در خدمت دشمن عمل می‌کرد. رسانه‌های بیگانه و ضد انقلاب بیانیه‌ها، مصاحبه‌ها و نوشتارهای مختلف اعضای این حزب را با آب و تاب بازتاب می‌دادند و آنها را به عنوان «گزارش از درون» و قرینه‌ای برای محکومیت جمهوری اسلامی بزرگ‌نمایی می‌کردند.

کتاب «خط سازش» که به بررسی «سرشت و سرگذشت نهضت آزادی ایران» اختصاص دارد، اثر ارزشمند «مجتبی سلطانی»، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر است که مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی آن را در دو جلد منتشر کرده است. کتاب حاضر عملکرد و مواضع و دیدگاه‌های نهضت آزادی را در برابر مسائل مختلف سیاسی به صورت مستند نقد و بررسی کرده است. بخشی از این اثر به نقد مواضع نهضت آزادی در برابر دفاع مقدس اختصاص دارد و در بخشی از آن آمده است:

عطاءالله مهاجرانی در سرمقاله روزنامه اطلاعات مورخ ۲۰ مرداد ۱۳۶۲ نوشت: «چه تقارن شگفتی. بمباران گیلان‌غرب توسط صدام و بمباران نظام جمهوری اسلامی توسط بازرگان. صدام مستقیماً بمب‌های خوشه‌ای را بر سر مردم می‌ریزد و بازرگان، امید و آرمان همان مردم را نشانه می‌رود. یورش نظامی صدام، و تهاجم تبلیغاتی و سیاسی بازرگان، نوعی تناسب و تطابق دارند.» 

مصاحبه پر سرو صدای دکتریزدی و مهندس بازرگان با «لوموند» در بهار ۶۴ نمونه‌ای قابل توجه از همراهی با دشمن بود. بخش فارسی رادیوی دولتی انگلیس، بی‌بی‌سی، ضمن انعکاس مصاحبه مزبور، این مصاحبه را «مصاحبه‌ای بی‌نظیر و صریح» علیه نظام جمهوری اسلامی و موضع ایران در قبال جنگ توصیف کرد. حجت‌الاسلام هاشمی‌رفسنجانی در نماز جمعه بیستم اردیبهشت ۱۳۶۴، درباره رفتار مهندس بازرگان و دکتر یزدی در مصاحبه با لوموند می‌گوید: «اینها تمایل دارند که مطرح بشوند و نوعاً سیاست برادر حاتم طایی در مورد چاه زمزم را دارند... اینها با لوموند مصاحبه کردند و آن حرف‌ها را زدند که همه اش دروغ و تهمت است یا اکثرش دروغ و تهمت است.»

مهدی دنگچی 

مروری بر سیاست‌های استعماری بریتانیا در آفریقا

«اوگاندا» کشوری‌ در حاشیه دریاچه ویکتوریا، واقع در شرق میانه آفریقاست. پایتخت آن «کامپالا» است و همسایه‌های آن عبارتند از: سودان جنوبی، کنگو، رواندا، بروندی، تانزانیا و کنیا. اوگاندا در سال ۱۸۹۴ که تحت‌الحمایه بریتانیا بود، در ابتدا به صورت یک پادشاهی مقتدر تشکیل شد و به واسطه وجود منابع غنی مس و محصولات عمده کشاورزی، از جمله قهوه و همچنین به دلیل خرید برده، مورد توجه خاص کشورهای بریتانیا و آلمان بود. 

هنگام ورود انگلیسی‏ها به این كشور، پادشاهی به نام «بوگاندا» در این سرزمین حكومت می‏كرد كه به نظر می‏رسد نام كشور اوگاندا از آن گرفته شده باشد. استعمارگران انگلیس، پس از تسلط بر این سرزمین، بر مردم محروم اوگاندا كه شامل مسلمانان و مسیحیان بودند، ضمن ستم‏های بسیار، منابع طبیعی آنان را چپاول کردند.

«محمدرضا متولی الموتی» نویسنده کتاب «اوگاندا» درباره سیاست‌های ضداسلامی بریتانیا در اوگاندا این‌چنین می‌نویسد: «اوگاندا، سال‌ها تحت‌الحمایه بریتانیا بود و کلّیه معادن و امتیازهای کشاورزی را به دست اربابان انگلیسی داده بود. بریتانیا، اوگاندا را به عنوان پایگاهی برای تشکیل دولت صهیونیست می‌خواست تا از این طریق از رشد اسلام در این منطقه جلوگیری کند. سیاست‌های بریتانیا از زمان‌های قدیم در منطقه آفریقای شرقی، بر مبارزه با اسلام و خالی کردن منطقه از مسلمانان استوار شده بود. بریتانیا از اوایل قرن بیستم، سیستم اداری خود را در اوگاندا برقرار کرد و به تنش‌های مذهبی و قومی در این کشور دامن زد و گروهی را بر گروه دیگر برتری داد تا بتواند به مقاصد خود جامه عمل بپوشاند.»

«حسین الهی» در کتاب «تاریخ آفریقا» بعد دیگری از سیاست‌های استعمارگرانه انگلیسی‌ها را شرح می‌دهد: «دولت انگلستان برای اداره کشور(اوگاندا) سیستم بزرگ مالکی را توسعه داد و حکومت محلّی، زیر نظر همین زمین‌داران به استثمار مردم می‌پرداخت. این عمل باعث از بین رفتن نظام سنتی مالکیت زمین که متضمّن هیچ‌گونه مالکیت خصوصی نبود، شد و از طرف دیگر با امضای قراردادی با این رؤسای نواحی، آنها خود را تحت‌الحمایه انگلستان قرار دادند و در نتیجه انگلستان بر تمام نواحی مسلّط شد و به جبر این مناطق، پایگاه استعماری دولت بریتانیا شد؛ اگر چه مردم و موتسای دوم به مخالفت برخاستند؛ ولی کاری از پیش نبردند.»

اوگاندا در سال ۱۹۶۲ میلادی استقلال خود را از بریتانیای کبیر به دست آورد و به مثابه یک جمهوری اعلام موجودیت کرد.

محمد گنجی